قناة

مجلّه سفینه تبریز

مجلّه سفینه تبریز
1.1k
عددالاعضاء
440
Links
213
Files
42
Videos
2,448
Photo
وصف القناة
مجلّه فرهنگی و هنری در تاریخ و ادبیات آذربایجان @safinehyetabriz یادداشت های محمّد طاهری خسروشاهی در دانشگاه تبریز ارتباط : @Tahery_tabriz نشانی تبریز صندوق پستی 51665 -314 *مجوز کانال در سامانه رسانه های دیجیتال وزارت ارشاد: 1-2-68231-61-4-1
شیعه باشین ساغ اولسون بو ماتم و عزاده
اولدوردولر حسینی صحرای کربلاده

@safinehyetabriz
اعظم الله اجورنا و اجورکم بمصابنا بالحسین (علیه السلام) و جعلنا و ایّاکم من الطالبین لثاره @safinehyetabriz
سفرنامة مکه حاج میرزا حسن رشدیه
مکه سوقاتی
یادداشتی از : زنده یاد استاد محمد گلبُن
«مکه سوقاتی» سفرنامة بسیار ارزنده (ولی کوچک) از میرزا حسن رشدیه است. رشدیه را پدر فرهنگ نوین ایران خوانده اند. وی عمر خود را بر سر تعلیم و تربیت فرزندان شریف این آب و خاک گذاشت. مدرسه داری را از داغستان شروع کرد و دامنه اش را به تبریز و تهران کشانید. در نظر داشت این خدمت شایسته را در مشهد مقدس هم ادامه دهد. اما اجازة گشایش را در مشهد به او ندادند. برای توسعة کار خود به مازندران و گیلان رفت و به تهران برگشت. زنده یاد میرزا حسن رشدیة تبریزی کتابها و رسالات بسیاری در زمینة تعلیم و تربیت دارد. یکی از آثار کمتر شناخته شده رشدیه، سفرنامه او به مکه مکرمه است. این سفرنامة کوچک و خواندنی یکی از کارهای ارزنده رشدیه است و تا خواننده ای آن را نخواند و از مطالب صاف و گیرای آن لذت نبرد با گفتار و نوشته دیگران نمی تواند ارزش این کتاب را بازشناسد. این سفرنامه در سال 1320 هجری قمری انتشار یافته و در صفحه اول که اسم کتاب ذکر شده ، جمله زیر آمده است: " «مکه سوقاتی»... از آن بوستان که بودم به جهت دوستان هدیه آوردم. المهدی حسن بن المهدی 1320 حقوق طبعش محفوظ و منحصر به کتب رشدیه می باشد» . مجلّه سفینه تبریز ، ضمن نثار درود به روان استاد محمد گلبن و ذکر زحمات آن محقق سختکوش در احیای بخشی از مآثر ارزشمند مفاخر ملی ایران، به استحضار علاقه مندان می رساند که در شماره دوم خود که ان شا الله به زودی منتشر می شود، متن کامل این سفرنامه را که کلاً 35 صفحه کوچک است، باز نشر خواهد کرد. @safinehyetabriz
مکه سوقاتی... سفرنامه مرحوم میرزا حسن رشدیه به مکه مکرمه @safinehyetabriz
مکه سوقاتی... @safinehyetabriz
بسم الله الرحمن الرحیم

انا لله و انا الیه راجعون

شنیدن خبر درگذشت حاجیه خانم زهرا خلیلی قمی، مادر مهربان دوست و همکار سختکوش و عزیز مان، جناب آقای دکتر اکبر ایرانی قمی، مدیر محترم مرکز پژوهشی میراث مکتوب، دوستداران ایشان را در تبریز اندوهگین کرد.
درود و غفران الهی بر این بانوی محترم که عزای رحلت خود را به ایام سوکواری سید و سالار شهیدان حضرت ابا عبدالله الحسین (ع) پیوند زد و در روز شهادت حضرت زین العابدین امام سجاد(ع) در منزلگاه ابدی آرام گرفت.
مجله فرهنگی و هنری سفینه تبریز، ضمن اظهار همدردی با همکار سختکوش و دوست عزیز خود، آقای اکبر ایرانی، این مصیبت اندوهناک را به خانواده معزّز ایرانی قمی تسلیت عرض می کند و به همین مناسبت قطعاتی از منظومه بی نظیر " ای وای مادرم" سروده مرحوم استاد سیدمحمدحسین شهریار را تقدیم می کند.

طوبی لها و حسن مآب


ای وای مادرم...
آهسته باز از بغل پله ها گذشت

در فكر آش و سبزی بیمار خویش بود

اما گرفته دور و برش هاله ای سیاه

او مرده است و باز پرستار حال ماست

در زندگی ما همه جا وول می خورد

هر كنج خانه صحنه ای از داستان اوست

در ختم خویش هم به سر كار خویش بود

بیچاره مادرم

تنها نه مادر من و درماندگان خیل

او یك چراغ روشن ایل و قبیله بود

خاموش شد دریغ

او مرد و در كنار پدر زیر خاك رفت

اقوامش آمدند پی سر سلامتی

یك ختم هم گرفته شد و پر بدك نبود

بسیار تسلیت كه به ما عرضه داشتند

لطف شما زیاد...

اما ندای قلب به گوشم همیشه گفت :

این حرفها برای تو مادر نمی شود

نه او نمرده است كه من زنده ام هنوز

او زنده است در غم و شعر و خیال من

میراث شاعرانه من هرچه هست از اوست

كانون مهر و ماه مگر می شود خموش

آن شیرزن بمیرد ؟ او شهریار زاد

هرگز نمیرد آنكه دلش زنده شد به عشق


در راه قم به هرچه گذشتم عبوس بود

پیچید كوه و فحش به من داد و دور شد

صحرا همه خطوط كج و كوله و سیاه

طومار سرنوشت و خبرهای سهمگین

دریاچه هم به حال من از دور می گریست

تنها طواف دور ضریح و یكی نماز

یك اشك هم به سوره یاسین من چكید

مادر به خاك رفت...


می آمدیم و كله من گیج و منگ بود

انگار جیوه در دل من آب می كنند

پیچیده صحنه های زمین و زمان بهم

خاموش و خوفناك همه می گریختند

می گشت آسمان كه بكوبد به مغز من

دنیا به پیش چشم گنهكار من سیاه

وز هر شكاف و رخنه ماشین غریو باد

یك ناله ضعیف هم از پی دوان دوان

می آمد و به مغز من آهسته می خلید :

تنها شدی پسر...


باز آمدم به خانه چه حالی ! نگفتنی

دیدم نشسته مثل همیشه كنار حوض

پیراهن پلید مرا باز شسته بود

انگار خنده كرد ولی دلشكسته بود :

بردی مرا به خاك سپردی و آمدی ؟

تنها نمی گذارمت ای بینوا پسر


می خواستم به خنده درآیم ز اشتباه

اما خیال بود...

ای وای مادرم...

@safinehyetabriz
ناگفته ای از
دکتر داریوش شایگان

درباره کرامات علامه سیدمحمدحسین طباطبایی(رحمه الله علیه)

* به نقل از مجله بخارا

@safinehyetabriz
ناگفته ای از
دکتر داریوش شایگان

درباره کرامات علامه سیدمحمدحسین طباطبایی(رحمه الله علیه)

* به نقل از مجله بخارا

@safinehyetabriz
ناگفته ای از
دکتر داریوش شایگان

درباره کرامات علامه سیدمحمدحسین طباطبایی(رحمه الله علیه)

* به نقل از مجله بخارا

@safinehyetabriz
* استدراک

اصل مطلب مربوط به نظر داریوش شایگان درباره علامه طباطبایی، در کتاب «زیر آسمان‌های جهان» گفتگوی داریوش شایگان با رامین جهانبگلو است و در صفحات ۶۹ تا ۷۴ آن کتاب درج شده است.

@safinehyetabriz