# آثار تحلیلی ـ سیاسی و حماسی نهضت عاشورا
75- نهضت كوفه از دیدگاه روانشناسی اجتماعی
پاشا، ابراهیم، تهران، آتیه، چاپ اوّل، 1379، 182 ص.
كتاب، پژوهشی است درباره حركت مسلم علیه السلام و پیامدهای آن. در این پژوهش، پژوهنده، این بخش از نهضت امام حسین علیه السلام را از منظر روان شناسی اجتماعی بررسی و ارزیابی می كند. عناوین مباحث كتاب ـ پس از مقدمه ای در باب روش شناسی و موضوع تحقیق ـ بدین قرار است:
معاویه و شخصیت او، سازمان سیاسی حكومت معاویه، گردآوری بیعت برای یزید و صحنه مرگ معاویه، شخصیت یزید و مقدمه حكومت او، شهر كوفه و زمان خلافت یزید، حركت مسلم ابن عقیل به طرف كوفه، حركت كوفه و انتشار خبر آن در دمشق و تصمیمات بعدی، بصره و حكومت عبیدالله بن زیاد، حركت و ورود ابن زیاد به كوفه، شرایط اجتماعی كوفه در زمان حكومت عبیداللّه بن زیاد.
# معرفی آثار در زمینه فضایل، مناقب و تاریخ زندگانی اباعبداللّه الحسین علیه السلام
20 ـ بزرگ نهضت تاریخ
رادی دهنوی، پرویز، تهران، هنر سبز، چاپ اول 1380، 88 ص.
در این كتاب مطالب كوتاهی درباره واقعه كربلا در قالب فیلم نامه و داستان فراهم آمده است. این مطالب با اشاره به فوت معاویة بن ابوسفیان آغاز می شود و با شهادت حسین بن علی علیه السلام به پایان می رسد. مراحل بیعت گرفتن یزید از امام حسین علیه السلام و امتناع امام علیه السلام از بیعت، هجرت آن حضرت به مكه و سپس كربلا، نیز نحوه شهادت امام علیه السلام و یارانش موضوعات اصلی كتاب را تشكیل می دهد.
💐🍃🌿🌸🍃🌾🌼
🍃🌺🍂
🌿🍂
🌷
🌻
💠بازگرداندن خلافت اسلامی به مرکز اصلی خود، یا کشته شدن؟ انگیزه قیام امام حسین (ع) کدام بود؟
✳️چند شاهد که دلالت می کند قصد امام حسین (ع) برگرداندن خلافت اسلامی به مرکز اصلی خود بوده و نه کشته شدن.
🍃1- اعزام مسلم بن عقیل به کوفه برای رصد دقیق اوضاع و سازماندهی نیروهای طرفدار امام .آیا اگر انگیزه امام کشته شدن بود اصلا نیازی به این رصد و آمادگی و سازماندهی وجود داشت؟
🍂2- اعزام قیس بن مسهر از بین راه به کوفه برای احراز آمادگی مردم کوفه برای ورود امام و حمایت از ایشان.
🍃3- در خواست مسلم از محمد اشعث و عمر سعد که به آن حضرت بنویسند:به کوفه نرود . اگر انگیزه امام کشته شدن بود این درخواست مسلم در مخالفت با انگیزه امام بود.
🍂4- یزید به ابن زیاد نوشت : "مسلم بن عقیل لشکر جمع می کند ".(ارشاد شیخ مفید ص 185) .آیا مسلم برای مبارزه مسلحانه و بازگرداندن خلافت به مرکز خود لشکر جمع می کرد یا برای کشته شدن امام؟
🍃5- ابن زیاد به غلام خود گفت: "این سه هزار درهم را به یاران مسلم بده و بگو از این پولها برای جنگ با دشمن خود استفاده کنید ".(ارشاد ص 186) آیا از این عبارت فهمیده می شودکه مسلم قصد تشکیل حکومت حسینی داشته یا قصد کشته شدن؟
🍂6- مسلم بن عوسجه به غلام ابن زیاد که آمده بود پولها را به وی بدهد گفت: "من از اینکه به یاری اهل بیت پیغمبر (ص) آمده ای خوشنودم ".(ارشاد ص 187)آیا مسلم بن عوسجه از اینکه غلام ابن زیاد به ظاهر آمده تا در بازگرداندن خلافت به مرکز خود امام را یاری کند خوشنود است یا از کشته شدن آن حضرت ؟
🍃7- مسلم بن عقیل به ابو ثمامه صائدی دستور داد پولها را از غلام ابن زیاد بگیرند ، چون ابو ثمامه امین صندوق اعانات و مامور خرید اسلحه بود.(ارشاد ص 187)آیا ابو ثمامه صائدی که به دستور مسلم، اسلحه می خرید این کاررا برای جهاد با دشمن و بازگرداندن خلافت به فرزند پیغمبر(ص) انجام می داد یا برای کشته شدن آن حضرت؟
🍂8- ابن زیاد به هانی بن عروه گفت : "تو مسلم را در خانه ات جا داده و برای او اسلحه و قشون تهیه کرده ای" .(ارشاد ص 188) آیا این اسلحه و قشون که زیر نظر مسلم و با کمک هانی تهیه شده بود برای برافراشتن پرچم حکومت حسینی بود یا برای کشته شدن آن حضرت؟
🍃9- عبداله یَقطَر که ابن زیاد به وی گفت : "از بالای بام قصر ، حسین ابن علی را لعنت کن "،بربام قصر رفت و گفت : "ای مردم ، امام حسین(ع) مرا فرستاده تا شما را دعوت کنم که او را برضد ابن زیاد یاری کنید".(تاریخ طبری ج 4 ص300)آیا عبدالله یقطر مردم را دعوت کرد که امام را برای غلبه بر ابن زیاد یاری کنند یا برای کشته شدن؟
🍂10- ابن زیاد آنگاه که مسلم ابن عقیل را دستگیر کرد به وی گفت:"تو آرزوی چیزی را داشتی که خدا از آن جلوگیری کرد چون لایق آن نبودی". مسلم گفت : "اگر مالایق آن نیستیم پس چه کسی لایق آن است"؟ابن زیاد گفت :"یزید لایق آن است."(ارشاد ص 196) آیا چیزی که مسلم آرزوی آن را داشته و ابن زیاد می گوید یزید لایق آن است نه مسلم ، حکومت اسلامی است یا کشته شدن؟
🍃11- عبداله بن مطیع به امام گفت اگر بخواهی چیزی که در دست بنی امیه است از آنان بگیری تورا می کشند .(ارشاد ص 201) آیا چیزی که در دست بنی امیه بوده و امام می خواسته آن را بگیرد خلافت اسلامی بوده یا کشته شدن؟
🍂12- ابن عباس به امام گفت: "اگر مردم کوفه ، حاکم خود را کشته و دشمنان را بیرون کرده و بر اوضاع مسلط اند در این صورت صلاح است شما به کوفه بروید نه در غیر این صورت".(تاریخ طبری ج 4 ص 287)آیا ابن عباس می خواهد به امام بگوید :اگر مردم کوفه بر اوضاع مسلط اند آنگاه صلاح است شما برای قبضه کردن خلافت بروید یا برای کشته شدن؟
🍃13- علاوه بر همه اینها خود امام حسین (ع) می فرمایند: "نَحنُ اَهلُ بَیتِ مُحمد وَ اَولی بِوِلایَهِ هذالاَمرِ عَلیکُم مِن هوُلاء". (ارشاد ص 205)ماخاندان پیغمبریم و برای خلافت اسلامی از اینان شایسته تر هستیم .
آیا اینکه امام حسین (ع) میخواست خلافت را به مرکز خود برگرداند به قبول نزدیک تر است یا مطلبی که از قرن 7 هجری یعنی بعد از تالیف کتاب لهوف به طور کامل شایع شده که امام به قصد کشته شدن حرکت فرموده است؟
☘داوری آن به عهده خود شما...
📚منبع: کتاب شهید جاوید به قلم آیت الله صالحی نجف آبادی صفحه 102 تا 106
🌹
🌿
🌾🍂
🍃🌺🍂
💐🌾🍀🌼🌷🍃🌼
https://telegram.me/salehinajafabadi
💐🍃🌿🌸🍃🌾🌼
🍃🌺🍂
🌿🍂
🌷
🌻
💠بازگرداندن خلافت اسلامی به مرکز اصلی خود، یا کشته شدن؟ انگیزه قیام امام حسین (ع) کدام بود؟
✳️چند شاهد که دلالت می کند قصد امام حسین (ع) برگرداندن خلافت اسلامی به مرکز اصلی خود بوده و نه کشته شدن.
🍃1- اعزام مسلم بن عقیل به کوفه برای رصد دقیق اوضاع و سازماندهی نیروهای طرفدار امام .آیا اگر انگیزه امام کشته شدن بود اصلا نیازی به این رصد و آمادگی و سازماندهی وجود داشت؟
🍂2- اعزام قیس بن مسهر از بین راه به کوفه برای احراز آمادگی مردم کوفه برای ورود امام و حمایت از ایشان.
🍃3- در خواست مسلم از محمد اشعث و عمر سعد که به آن حضرت بنویسند:به کوفه نرود . اگر انگیزه امام کشته شدن بود این درخواست مسلم در مخالفت با انگیزه امام بود.
🍂4- یزید به ابن زیاد نوشت : "مسلم بن عقیل لشکر جمع می کند ".(ارشاد شیخ مفید ص 185) .آیا مسلم برای مبارزه مسلحانه و بازگرداندن خلافت به مرکز خود لشکر جمع می کرد یا برای کشته شدن امام؟
🍃5- ابن زیاد به غلام خود گفت: "این سه هزار درهم را به یاران مسلم بده و بگو از این پولها برای جنگ با دشمن خود استفاده کنید ".(ارشاد ص 186) آیا از این عبارت فهمیده می شودکه مسلم قصد تشکیل حکومت حسینی داشته یا قصد کشته شدن؟
🍂6- مسلم بن عوسجه به غلام ابن زیاد که آمده بود پولها را به وی بدهد گفت: "من از اینکه به یاری اهل بیت پیغمبر (ص) آمده ای خوشنودم ".(ارشاد ص 187)آیا مسلم بن عوسجه از اینکه غلام ابن زیاد به ظاهر آمده تا در بازگرداندن خلافت به مرکز خود امام را یاری کند خوشنود است یا از کشته شدن آن حضرت ؟
🍃7- مسلم بن عقیل به ابو ثمامه صائدی دستور داد پولها را از غلام ابن زیاد بگیرند ، چون ابو ثمامه امین صندوق اعانات و مامور خرید اسلحه بود.(ارشاد ص 187)آیا ابو ثمامه صائدی که به دستور مسلم، اسلحه می خرید این کاررا برای جهاد با دشمن و بازگرداندن خلافت به فرزند پیغمبر(ص) انجام می داد یا برای کشته شدن آن حضرت؟
🍂8- ابن زیاد به هانی بن عروه گفت : "تو مسلم را در خانه ات جا داده و برای او اسلحه و قشون تهیه کرده ای" .(ارشاد ص 188) آیا این اسلحه و قشون که زیر نظر مسلم و با کمک هانی تهیه شده بود برای برافراشتن پرچم حکومت حسینی بود یا برای کشته شدن آن حضرت؟
🍃9- عبداله یَقطَر که ابن زیاد به وی گفت : "از بالای بام قصر ، حسین ابن علی را لعنت کن "،بربام قصر رفت و گفت : "ای مردم ، امام حسین(ع) مرا فرستاده تا شما را دعوت کنم که او را برضد ابن زیاد یاری کنید".(تاریخ طبری ج 4 ص300)آیا عبدالله یقطر مردم را دعوت کرد که امام را برای غلبه بر ابن زیاد یاری کنند یا برای کشته شدن؟
🍂10- ابن زیاد آنگاه که مسلم ابن عقیل را دستگیر کرد به وی گفت:"تو آرزوی چیزی را داشتی که خدا از آن جلوگیری کرد چون لایق آن نبودی". مسلم گفت : "اگر مالایق آن نیستیم پس چه کسی لایق آن است"؟ابن زیاد گفت :"یزید لایق آن است."(ارشاد ص 196) آیا چیزی که مسلم آرزوی آن را داشته و ابن زیاد می گوید یزید لایق آن است نه مسلم ، حکومت اسلامی است یا کشته شدن؟
🍃11- عبداله بن مطیع به امام گفت اگر بخواهی چیزی که در دست بنی امیه است از آنان بگیری تورا می کشند .(ارشاد ص 201) آیا چیزی که در دست بنی امیه بوده و امام می خواسته آن را بگیرد خلافت اسلامی بوده یا کشته شدن؟
🍂12- ابن عباس به امام گفت: "اگر مردم کوفه ، حاکم خود را کشته و دشمنان را بیرون کرده و بر اوضاع مسلط اند در این صورت صلاح است شما به کوفه بروید نه در غیر این صورت".(تاریخ طبری ج 4 ص 287)آیا ابن عباس می خواهد به امام بگوید :اگر مردم کوفه بر اوضاع مسلط اند آنگاه صلاح است شما برای قبضه کردن خلافت بروید یا برای کشته شدن؟
🍃13- علاوه بر همه اینها خود امام حسین (ع) می فرمایند: "نَحنُ اَهلُ بَیتِ مُحمد وَ اَولی بِوِلایَهِ هذالاَمرِ عَلیکُم مِن هوُلاء". (ارشاد ص 205)ماخاندان پیغمبریم و برای خلافت اسلامی از اینان شایسته تر هستیم .
آیا اینکه امام حسین (ع) میخواست خلافت را به مرکز خود برگرداند به قبول نزدیک تر است یا مطلبی که از قرن 7 هجری یعنی بعد از تالیف کتاب لهوف به طور کامل شایع شده که امام به قصد کشته شدن حرکت فرموده است؟
☘️داوری آن به عهده خود شما...
📚منبع: کتاب شهید جاوید به قلم آیت الله صالحی نجف آبادی صفحه 102 تا 106
🌹
🌿
🌾🍂
🍃🌺🍂
💐🌾🍀🌼🌷🍃🌼
https://telegram.me/salehinajafabadi
⚡️حدیث معاویه بن وهب در فضیلت زیارت امام حسین (علیه السلام)
🔻 حدیث معاویه بن وهب از احادیث مشهور و معروف در فضلیت زیارت سید الشهدا (علیه السلام) است. همان روایتی که امام صادق (علیه السلام) در حال سجده برای زائرین قبر امام حسین (علیه السلام) دعا می کنند.
دو نکته درباره این روایت به نظر می آید:
🔸اول: «سند حدیث» است. حدیث معاویه بن وهب در 4 کتاب معتبر حدیثی شیعه نقل شده است و 24 طریق مختلف دارد.
سال های گذشته با همت صدیق گرامی حجه الاسلام مجتبی فرخ فال، 24 طریق سند حدیث معاویه بن وهب را به صورت نموداری تنظیم کردم.
فایل اصلی متن و نمودار سند حدیث را به اشتراک خواهم گذاشت.
🔹دوم: معاویه بن وهب از بزرگان اصحاب امام صادق (علیه السلام) است که نجاشی دو بار لفظ ثقه را درباره او بکار برده است.
وی کتابی در موضوع فضایل حج خانه خدا نوشته است، با این حال وقتی فضایل زیارت امام حسین را از زبان امام صادق می شنود، آرزو می کند: که ای کاش به زیارت سید الشهدا می رفتم و حج نمی رفتم!! (لقد تمنیت انی کنت زرته و لم احج)
@Seyedhosseinkashfi
@sanabargh_channel
💠 امام حسن مجتبی علیه السلام، کریم اهل بیت 💠
✍ امام حسن مجتبی(ع)، (۳-۵۰ق)، به مدت ۱۰ سال (۴۰-۵۰ق.) امام مسلمین بود. او هفت سال از عمر خود را با پیامبر(ص) همراه بود و در بیعت رضوان و ماجرای مباهله با مسیحیان نجران حضور داشت. ایشان یکی از اصحاب کسا است که آیه تطهیر درباره آنان نازل شد. آیه اطعام و آیه مودت و آیه مباهله نیز درباره او و پدر و مادر و برادرش نازل شده است. او دو بار کل داراییاش را در راه خدا بخشید و سه بار نیمی از اموالش را به نیازمندان داد. و به سبب همین بخشندگیها، او را «کریم اهل بیت» خواندهاند.
✅ در دوره خلافت امام علی(ع) همراه او به کوفه رفت و در جنگهای جمل و صفین از فرماندهان سپاه بود. پس از شهادت پدر به امامت رسید و در همان روز، بیش از چهل هزار نفر با او بیعت کردند. معاویه، خلافت او را نپذیرفت و با لشکری از شام به سوی عراق حرکت کرد. امام مجتبی(ع) نیز سپاهی به فرماندهی عبید الله بن عباس به سمت معاویه فرستاد و خود به همراه یک گروه دیگر به ساباط رفت. پس از برخوردی که میان دو سپاه رخ داد و به شکست شامیان انجامید، معاویه تلاش کرد با دسیسه و توطئه میان سپاهیان امام حسن(ع)، زمینه را برای برقراری صلح فراهم کند.
✅ در این شرایط، امام حسن مورد سوءقصد یکی از خوارج قرار گرفت و زخمی شد وگروهی از سران کوفه به معاویه نامه نوشتند و قول دادند حسن بن علی(ع) را به وی تسلیم کنند یا به قتل برسانند. معاویه نامههای کوفیان را برای حسن بن علی(ع) فرستاد و به او پیشنهاد صلح داد. سرانجام امام مجتبی(ع) به ناچار صلح و واگذاری خلافت به معاویه را پذیرفت به این شرط که معاویه بر اساس کتاب خدا و سنت پیامبر(ص) عمل نماید و برای خود جانشین تعیین نکند و همه مردم از جمله شیعیان علی(ع) در امنیت باشند. بعدها معاویه به هیچیک از این شرطها عمل نکرد.
✅ امام(ع) پس از ماجرای صلح در سال ۴۱ق، به مدینه بازگشت و تا پایان عمر در آنجا ماند. و مرجعیت علمی را بر عهده داشت.
وقتی معاویه تصمیم گرفت برای ولایتعهدی پسرش یزید بیعت بگیرد، صد هزار درهم برای جعده (همسر امام حسن) فرستاد تا امام را مسموم و به شهادت برساند. و او این چنین کرد. بنابر نقلی، امام(ع) وصیت کرده بود کنار قبر پیامبر(ص) دفن شود ولی مروان بن حکم و عدهای از بنی امیه مانع این کار شدند. سرانجام پیکر او در قبرستان بقیع به خاک سپرده شد.
.........................................
📚 پی نوشت:
۱). الارشاد، ج۲، ص۱۵و۱۷ و۱۶۸
۲). مسند احمد بن حنبل ، ج ۱، ص۳۳۱
۳). ابن شهر آشوب، المناقب، ج۴، ص۷ و۱۸و۴۴
۴). حیات فکرى و سیاسى ائمه، ص۱۴۸-۱۵۵.
1️⃣
١❔چرا امالبنین(علیها السلام) در کربلا نبود؟
❖ ایشان در آن زمان بانوی میان سالی بود؛ یعنی اگر هنگام ازدواج با امیرالمؤمنین(علیه السلام) در سال بیستم هجری حدوداً بیست ساله بوده، در هنگام واقعه کربلا که ابتدای سال ٦١ق اتفاق افتاد در حدود شصت سال داشته. و بعنوان همسر امیرالمؤمنین(علیه السلام) از جایگاه ویژهای برخوردار بوده است.
از سوی دیگر، ظاهر حرکت کاروان امام حسین(علیه السلام) در همان ابتدا اینطور نبود که به قصد کربلا و شهادت باشد؛ خروج شبانۀ امام و اهل بیتش در شب بیست و نهم رجب سال ٦٠ق از مدینه به سمت مکه بود، نه کربلا. و به این قصد بود که در پناه حرم امن الهی در امان باشند بدین صورت که یزید از اینکه امام را بین دوراهیِ قتل یا بیعت مطلقه❋ گذاشته بود کوتاه بیاید. که در این سفر، فرزندان امالبنین همراه امام و در رکاب ایشان بودند.
و دعوت کوفیان از امام در این مدتِ اقامتِ حدوداً چهار ماهۀ امام در مکه انجام گرفت، نه پیش از خروج امام از مدینه.
اهل کوفه که خود از خلافت یزید ناراضی بودند و نمیخواستند زیر بار بیعت او روند هنگامی که از خودداری امام از بیعت با یزید و پناه بردن ایشان به حرم مکه مطلع شدند با فرستادن نامههایی ایشان را به کوفه دعوت، و آمادگی خود جهت حمایت و دفاع از ایشان، و حتی آمادگیشان جهت اخراج حاکم کوفه را اعلام نمودند.
امام اقامتش در پناه حرم مکی را ادامه داد تا آنکه با شروع ایام حج و سرازیر شدن مسلمانان از سراسر مناطقِ دور و نزدیکِ سرزمین پهناور اسلامی به مکه و بالا رفتن احتمال پیوستن آنان به امام یا دستکم تحت تأثیر قرار گرفتنشان جهت خروج از بیعت با یزید، تهدیدها و فشارهای یزید بر امام شدیدتر شد و به جایی رسید که دستور خونریزی مطلق یعنی حتی در داخل مسجدالحرام و در جوار کعبه را صادر کرد.
با این تشدّد دستگاه خلافت، امام برای جلوگیری از شکسته شدن امنیت و احترام خانۀ خدا چارهای نداشت جز اینکه یا ذلت بیعت مطلقه را بپذیرد یا از حرم مکه خارج شود تا تهوّر و گستاخی و بیپروایی یزید و آل ابیسفیان در جنگ طلبی و خونریزی، در منطقۀ حرم انجام نگیرد و موجب شکسته شدن حرمت مکه و مسجدالحرام نشود.
لذا امام(علیه السلام) و همراهانش در روز هشتم ذی حجه، روز ترویه، از مکه خارج شدند.
و در انتخاب مقصد، از آنجا که در تمام این مدتِ اقامت امام در مکه، اهالی هیچ منطقهای جز کوفه از بیعت با یزید خودداری نکرده و ارتباطی با امام برقرار نکرده بودند بنابراین به طور طبیعی راه و مقصدی برای امام نبود مگر کوفه.
و این سفر هم ظاهرش از ابتدا معلوم نبود که به کربلا منجر میشود، بلکه هجده هزار نفر از کوفیان و اهل عراق با مسلم بن عقیل سفیر امام بیعت کرده بودند، و چهار هزار نفرشان در خانههای اطراف محل سکونت مسلم از او نگهبانی میکردند.
شاید اگر این سفر امام به عراق به فرجام میرسید و پرچم عدل علی و خلافت اولاد معصومش در کوفه برپا میشد، فرزندان امالبنین، مادر را نیز به کوفه دعوت نموده و در آنجا میزبان او میشدند. اما وضعیت به گونۀ دیگری پیش رفت و حضرت امالبنین به طبیعت حال همچنان در مدینه ماند و خبر واقعه کربلا و شهادت فرزندانش را به او رساندند.
📚 مجموعۀ مصاحبهها: ٧٢٨،
موسوعة التاريخ الإسلامي ٦ : ٦٢،٦٤، ٦٦ - ٦٨، ٨٨.
ــــــــــــــــــــ
❋ این در حالیست که بیعت خلفای پیشین مقید و مشروط بود؛ مقید به کتاب خدا و سنت پیامبر. لذا در صورت تخطی و انحراف خلیفه یا کارگزارانش از کتاب خدا و راه و روش پیامبر، علی رغم جوّ خفقانی که کم و بیش شدّت و ضعف میگرفت و علی رغم عذرتراشیها و توجیهگریها اما اینجور نبود که هرگز در هیچ موردی جایی برای تخطئه و انتقاد و اعتراض علیه خلیفه و الزام او به جبران خطایش یا خطای کارگزارانش نباشد یا به نتیجه نرسد و راه اصلاح از اساس بسته باشد.
@Yusufi_Gharawi
#حضرت_مسلم_علیه_السلام
ورودحضرت مسلم به کوفه
پنج روز از ماه شوال گذشته بود که حضرت مسلم وارد کوفه شد،و در خانه مختاربن ابی عبید ثقفی منزل گزید.شیعیان کوفه در خانه مختار از حضرت مسلم استقبال کردند و اعلام نمودند که مطیع و فرمانبردار او هستند.و بیعت کردند،۱۸ هزار نفر،به قولی دیگر ۲۵ هزار نفر،و شعبی در حدیثی تعداد بیعت کنندگان را ۴۰ هزار نفر بیان می کند.
حضرت مسلم نامه ای به امام حسین نوشت و با عابس بن شبیب شاکری به سوی امام فرستاد تا حضرت را مطلع بر احوال کوفیان کند،در بخشی از نامه نوشته بود:
(پیشقراول به قبیله اش دروغ نمی گوید.هجده هزار شیعه با من بیعت نموده اند،همین که نامه ام به دستت رسید حرکت کن)
📚مروج الذهب،ج۲،ص۸۶
📚تذکرة الخواص،ص۱۳۸
📚طبری،ج۶،ص۲۱۱،۲۱۰،۲۲۴،۱۹۹
📚مناقب ابن شهر آشوب،ج۲،ص۳۱۰
📚مثیرالاحزان ابن نما،ص۱۱
@deabelnews
▪️تشیع کوفیان (2)
درباره شهر کوفه و کوفیان، به ویژه در ارتباط با امام حسین علیه السلام، کتاب ها نوشته اند و تحلیل ها ارائه کرده اند. نکته مهمی که، متأسفانه، پوشیده مانده این است که عنوان «شیعه» برای «کوفیان» به معنای مصطح امروزی آن یعنی شیعه در برابر سنی به کار نرفته است. در لسان اهلبیت، علیهم السلام، است که شیعه یعنی اشخاصی که به امامت امامان صلوات الله علیهم معتقدند و در زبان تاریخ نویسان آن دوره، منظور از این واژه «طرفدار» است. و البته استعمالات زیاد این لفظ در معنی «طرفدار» اشکالی باقی نمی گذارد. عبارت هایی مانند: یا شیعة آل ابی سفیان، یا شیعة مختار، یا شیعة دجال، یا شیعة شیطان و… .
متأسفانه این انحراف هنوز که هنوز است ادامه دارد و از گفتاری به گفتاری و از کتابی به کتابی راه مییابد. از جمله در کتاب حجیمی (۶۱۸صفحه) که با نام «کوفه، از پیدایش تا عاشورا» منتشر شد، مؤلف کتاب در همان ابتدا (دیباجه کتاب) نوشته است:«کوفه از زمان تأسیس، ۱۷هـ.ق، تا زمان شهادت سبط رسول خدا صلی الله علیه و آله،۶۱هـ.ق، که موضوع این نوشتار است، آبستن حوادث بسیار مهمی بوده که بخش عمده این حوادث مربوط به شیعیان این شهر است و هر یک از آن حوادث نقطه عطفی در تاریخ سیاسی اسلام به شمار میآید.»
نکته آنکه در صفحه ۲۱۲ ذیل عنوان «دسته بندی سیاسی- مذهبی مسلمانان» نوشته است:«شیعیان را می توان به دو بخش بزرگان و شیعیان عادی تقسیم نمود. از بزرگان شیعه می توان از افرادی، همچون میثم تمار، کمیل بن زیاد، رشید هجری، سلیمان به صُرَد خُزاعی، مُسَیِّب بن نَجْبه فَزاری، مسلم بن عَوْْسَجَه اسدی، حبیب بن مظاهر اسدی، ابوثَمامه صایدی و… نام برد که از یاران حضرت علی علیه السلام در صفین و دیگر جنگ ها بودند. این افراد عمیقاً به خاندان اهل بیت نبوت عشق می ورزیدند و بعضی از همین افراد بودند که پس از مرگ معاویه، ابتدا باب نامه نگاری با امام حسین علیه السلام را گشودند.
شیعیان عادی (!) که درصد قابل توجهی از مردم کوفه را تشکیل می دادند، گرچه به خاندان اهلبیت عصمت علاقه وافری داشتند، اما رفتار والیانی، همچون زیاد و پسرش با آنان و نیز سیاست های کلی امویان در شیعه زدایی جامعه کوفه، از آنان زهر چشم سختی گرفته بود به گونه ای که تا احتمال پیروزی نهضتی را نمی دادند، با آنها همکاری نمی کردند. اینها همان هایی هستند که فرزدق آنان را برای امام حسین علیه السلام این چنین توصیف می نماید: قلب های آنان با توست و شمشیرهایشان علیه تو کشیده شده است.»
گمان می رود مؤلف این کتاب نزدیک ترین نظر را به واقع مطلب بیان کرده است؛ ولی باز هم به اصل قضیه منتقل نشده است. مشخصاً منظور مؤلف، دو اصطلاح مکتبیِ «شیعه کامل» و «شیعه ناقص» نبوده است. شیعیان بزرگ و شیعیان عادی چه تقسیم بندی یا اصطلاح جدیدی است؟! میان این دو تفاوتی احساس کرده است؛ ولی باز هم به علت آنکه شمّ تاریخی و دینی قوی وجود ندارد، به حقیقت نرسیده است. گذشته از آنکه بعضی از افرادی که جزو شیعیان بزرگ نام برده، جزو شیعیان عادی (!) هستند: افرادی مانند سلیمان بن صرد سردسته توابین.
اشخاصی مانند ابن عربی مالکی (نویسنده العواصم من القواصم) که حسین علیهالسلام را کشته شده به شمشیر جدش میداند، یا بعضی از مستشرقینی که می گویند حسین به شمشیر اسلام کشته شد، بی خبرانند. این کدامین اسلام و کدامین شمشیر است؟ این همان شمشیری است که در سقیفه از غلاف بیرون آمد و این همان اسلام سقیفه است. این شیعیان عادی که این مؤلف نوشته است، همان سنی های متعصبی هستند که خوارج از آنهایند. شیعه در برابر سنی بسیار اندک بودند و آنهایی هم که بودند، در تقیه به سر می بردند و اگر منتشر می شد شیعه هستند، یا کشته می شدند یا باید در زندان ها زندگی را می گذراندند یا حق ایشان از بیت المال قطع می شد. این چه شیعیانی هستند که پس از خطبه سیدالشهدا و معرفی خود و اینکه فرزند کیست و از نظر حسب و نسب و شرف و علم و تقوا و عمل در چه جایگاهی است، گفتند: « قد علمنا ذلک کله و نحن غیر تارکیک حتّی تذوقَ الموت عطشاً» یعنی: «تمام آنچه را گفتی می دانیم ولی تا با لب تشنه تو را نکشیم، رهایت نمی کنیم.» آنهایی هم که می گویند حسین را منتظرانش کشتند و منتظران مهدی به هوش باشند، غافلند که منتظران حسین، شیعه در برابر سنی نبودند؛ آنان حقیقةً سنی متعصب بودند و کوفی و الکوفی لایوفی (اگرچه به تعبیری می توان گفت منتظر واقعی نبودند.)
آنچه ذکر شد اصل ماجرا و انحراف است و امروز (با کمال تأسف) باید به پیامدهای غافلماندن از این نکته بپردازیم... .
@AghayedNet
#از_سقیفه_تا_کربلا (۱۴)
✅✅ امام حسین علیه السلام در روز سقیفه کشته شد!
〰〰〰〰〰〰〰▪️▪️
🔻سلیم بن قیس در کتاب خود از امام باقرعلیه السلم به نقل از ابان ابن ابی عیاش در مورد خیانت امت در حق مولاعلی و تشکیل سقیفه و بیعت شکنی مردم و شهادت امام حسین علیه السلام در روایت طولانی اینگونه نقل میکند::
✍ (سران سقیفه)بر علیه انصار با حق ما و دلیل ما استدلال کردند و خلافت را برای ابوبکر منعقد کردند. ابوبکر هم آن را به عمر برگرداند تا در مقابل کار او تلافی کرده باشد.سپس عمر خلافت را شوری بین شش نفر قرار داد. آنان هم مسئله را بر عهده عبدالرحمان بن عوف گذاردند. ابن عوف خلافت را برای عثمان قرار داد به شرط آنکه بعد از خودش به او برگرداند.
ولی عثمان به عبدالرحمان حیله کرد، و ابن عوف کفر و جهل خود را ظاهر ساخت و در زمان حیاتش بر علیه عثمان سخن گفت و فرزندان ابن عوف چنین پنداشتند که عثمان او را مسموم کرد و از دنیا رفت؛سپس طلحه و زبیر بپا خاستند و به اختیار خود و بدون اجبار با علی بیعت کردند. ولی بیعت خود را شکستند و خیانت کردند، و سپس عایشه را بعنوان خونخواهی عثمان با خود به بصره بردند سپس معاویه یاغیان اهل شام را برای خونخواهی عثمان فراخواند و بر علیه ما جنگ بپا کرد.سپس اهل حروراء با امیرالمؤمنين مخالفت کردند به این عنوان که طبق کتاب خدا و سنت پیامبرش حکم کند! در حالیکه اگر این دو گروه طبق آنچه با ایشان شرط کرده بود حکم می کردند باید حکم می کردند که علی در کتاب خدا و بر لسان پیامبرش و در ست او «امیرالمؤمنین» است. ولی اهل نهروان با او مخالفت کردند وجنگیدند.
👈🏾👈🏼سپس با حضرت حسن بن علی بعد از پدرش بیعت کردند و با او پیمان بستند. ولی با او عهد شکنی کردند و او را تنها گذاشتند و بر ضد او شورش نمودند تا آنجا که با خنجری بر ران حضرت ضربت زدند و خیمه گاه او در لشگر را به غارت بردند و به خلخالهای همسران حضرت دستبرد زدند.آنحضرت هم چون یارانی نیافت با معاویه صلح کرد و خون خود و اهل بیت و شیعیانش را حفظ نمود،که آنان واقعا کم بودندسپس هیجده هزار نفر از اهل کوفه با امام حسین به بیعت کردند، ولی عهد خود را شکستند. سپس روی در روی او آمدند و با او جنگیدند تا آنحضرت به شهادت رسید👉🏼👉🏾.
ما اهل بیت از زمانی که پیامبر از دنیا رفته همچنان ذلیل و تبعید و محروم می شویم و کشته و طرد میگردیم، و بر خون خود و همه آنانکه ما را دوست دارند ترس داریم.در مقابل، دروغگویان برای دروغ خود زمینه ای یافته اند که بوسیله آنهانزد رؤساء و قاضیان و کارگزارانشان در هر شهری تقرب می جویند. برای دشمنان ما درباره والیان گذشته خود احادیث دروغین و باطل نقل می کنند. و از ما سخنانی را که نگفته ایم روایت میکنند تا ما را بد جلوه داده باشند و بر ما دروغ ببندند و با سخنان باطل و دروغ به سردمداران و قاضیان خود تقرب جوینداوج این مطلب و کثرت آن در زمان معاویه بعد از وفات امام حسن بود، که شیعیان در هر شهری کشته شدند و دست و پای آنان قطع گردید، و با هر تهمت و گمانی درباره محبت ما و وابستگی به ما بدار آویخته شدند این بلا همچنان تا زمان ابن زیاد بعد از شهادت امام حسین به شدت می گرفت وبیشتر می شد؛سپس #حجاج آمد و شیعیان را به انواع کشتن و به هرگمان و تهمتی بقتل رسانید تا آنجا که اگر به کسی «کافر» یا « آتش پرست» می گفتند برایش محبوب تر از آن بود که به او شیعه حسین صلوات الله عليه، گفته شود.
📗📔نام کتاب : كتاب سليم بن قيس الهلالي نویسنده : سليم بن قيس الهلالي جلد : 2 صفحه : 632
▫️اسکن روایت:
https://bit.ly/2kbMhu3
▫️متن عربی:
http://lib.eshia.ir/70632/1/186
〰〰〰〰〰〰
@borrhan
💠🔷💠🔷💠🔷💠🔷💠🔷
┈••✾•🦋 ﷽ 🦋•✾••┈
🌀 گزارشی از سخنان دکتر پاکتچی در نشست تخصصی «سال های زندگی امام حسین (علیه السلام)» که به همت پژوهشکده ی قرآن و عترت دانشگاه آزاد اسلامی و با همکاری معاونت دانشجویی و فرهنگی واحد علوم و تحقیقات برگزار شد.
🗒 تاریخ: سه شنبه ۲۷ مهر ۱۳۹۵
💎 «متاسفانه فقط یک برهه از زندگی امام حسین علیه السلام مورد توجه ویژه قرار گرفته است، در حالی که باید همه ی ابعاد زنگی آن امام همام را مورد بررسی و توجه قرار داد».
🔹 «امام حسین(علیه السلام) در سال چهارم هجری متولد شد. ایشان در سال ۱۱ هجری رسول اکرم(صلی الله علیه و آله و سلم) و کمی بعد مادر گرامیشان را از دست دادند. ایشان در دوره ی فتوحات اسلام ۹ سال داشتند و تا پایان فتوحات به سن مناسب برای مشارکت در جنگ رسیده بودند، لیکن هیچ شاهدی مبنی بر اینکه ایشان در جنگ شرکت کرده باشند، موجود نیست».
🔹 «امام حسین (علیه السلام)در دوره ی خلافت عثمان (که دوره ای پرتنش بود)، در فاصله ی سنی ۱۹ تا ۳۱ سالگی قرار داشتند و اولین رد پای ظلمستیزی که از آن امام دیده شد، مخالفت با تبعید ابوذر بود، زیرا که ابوذر در این دوره با خلیفه به مخالفت پرداخت که به تبعید وی منجر شد . امام حسین (علیه السلام) از همان آغاز جوانی به مبارزه با ظلمستیزی پرداخته است».
🔹 «در همان برهه ی زمانی شاهد حضور تاریخی دیگری از امام حسین (علیه السلام) بوده ایم و آن اقدام به مجازات عاصم بن عمرو، پسر خلیفه ی دوم بود. چراکه او مرتکب خطا شده و امام حسین (علیه السلام) به عنوان شاهد، خواستار مجازات او شدند و این گویای تاکید امام حسین (علیه السلام) در اجرای عدالت بوده است».
🔹 «به علت تقسیمات ناعادلانه ی بیت المال در دوره ی خلیفه ی وقت موجی از اعتراضات توسط مردم صورت گرفت و جمعی از معترضان در مدینه تجمع کردند . اگرچه امیرالمومنین(علیه السلام) و فرزندانش از منتقدان خلیفه بودند اما مایل به تهدید جان خلیفه نبودند».
🔹 «امیرالمومنین امام علی(علیه السلام) به امام حسن و امام حسین علیهما السلام دستور دادند تا برای محافظت از جان خلیفه به خانه ی ایشان بروند، ولی به دلیل عصبانیت بیش از اندازه ی مخالفان این حفاظت با خوبی و خوشی به پایان نرسید چرا که خلیفه در حمله ای که به او شده بود جان باخت و امام حسین (علیه السلام) نیز زخمی شدند».
🔹 «پس از خلیفه ی سوم، امام علی(علیه السلام) به خلافت رسیدند. همانطور که انتظارش را داریم در این دوره، امام حسین (علیه السلام) در کنار پدرش در جنگ ها حضور داشته و این دوره مصادف با خلافت جعلی معاویه در شام بوده است».
🔹 پس از بیعت مردم با امام حسن (علیه السلام)، در خطبه ای که از آن بوی صلح به مشام میرسید، بسیاری از مردم معترض و خواستار جنگ با معاویه بودند. پس به امام حسین(علیه السلام) مراجعه کردند تا بلکه نظر ایشان را در این باره جلب کنند، ولی امام حسین (علیه السلام) نیز فرمودند: «من هم پیرو راه برادرم هستم».
🔹 «دوره ی امامت امام حسین علیه السلام (۵۰-۶۰ ق) شروع شد و خلیفه همچنان معاویه بود. در این دوره، امام حسین (علیه السلام) خواستار به خاک سپاری برادر گرامیشان در کنار آرامگاه پیامبر(صلی الله علیه و آله و سلم) بودند که با ایشان مخالفت می شود. عده ای از مردم در حمایت از امام حسین (علیه السلام) علیه معاویه اعتراض کردند، لیکن امام برای جلوگیری از به وجود آمدن جنگ و قیام نسبت به این اعتراض مخالفت کردند و در هنگام دفن برادرشان سخنانی درباره ی حق طلبی، حق خواهی و تقیه ایراد فرمودند».
🔹 «در این زمان جمعی از مردم کوفه به امام نامه ی تسلیتی نوشتند و از ایشان حمایت کردند ولی امام (علیه السلام) سکوت کردند. در آن دوران معاویه، آزار شیعیان را آغاز و جمعی از آن ها را به شهادت رساند که این باعث نارضایتی مردم کوفه شد».
🔹 «عده ای در مورد شروع خلافت یزید مقاومت کردند و امام هم مخالف خلافت یزید بودند؛ چرا که یزید صلاحیت نداشت. معاویه در آخرین وصیت خود به یزید گفت که با امام حسین(علیه السلام) وارد جنگ نشو».
🔹 «محورهای موضوعی احادیث امام حسین (علیه السلام) دو موضوع اصرار بر محور قرار دادن پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) و آمادگی مقابله با مصائب و محور سخنان ایشان در چهار موضوع پیامبر محوری و قرآن محوری، صبر بر مصائب، تکیه بر برادری دینی و ظلم ستیزی بوده است».
💠 برای دسترسی به متن گزارش در سایت های منبع بر روی لینک زیر کلیک نمایید:
➡️ https://ana.ir/fa/news/83/126606
🦋 اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم 🦋
🆔 https://t.me/OstadPakatchi
❓ آیا امام حسین(ع) شیعیان کوفه را نفرین کرد
🔹یکی از شبهاتی که مطرح شده است این است که امام حسين(ع)، شيعیان خود را مورد لعن و نفرين قرار داده است، اما کلام منتسب به امام حسین(ع) نشان میدهد که ایشان کسانی را نفرین کردهاند که امام(ع) را به کوفه دعوت کردند، اما در سپاه یزید قرار گرفتند. پرواضح است که مخاطب سخن ایشان، سپاهیان یزید بن معاویه بود و کلام امام ربطی به شیعیان ندارد.
https://iqna.ir/00GRVy
@iqnanews
🔸پس از مرگ معاویه امام حسین علیه السلام چه کرد؛
الف) ترک بیعت با یزید (و اعلام عدم شایستگى او براى خلافت): با توجّه به این که امام حسین(علیه السلام) یزید را هرگز شایسته این جایگاه رفیع نمى دانست و خود را به حق شایسته ترین فرد براى امر خلافت مى دید، با یزید بیعت نکرد و حکومت او را به رسمیّت نشناخت.
از این رو، هنگامى که خبر مرگ معاویه به مدینه رسید و آن حضرت توسّط والى مدینه احضار شد، امام(علیه السلام) در پاسخ به عبدالله بن زبیر که پرسید چه خواهى کرد؟ فرمود: «هیچ گاه با یزید بیعت نخواهم کرد، چرا که امر خلافت پس از برادرم حسن(علیه السلام) تنها شایسته من است». (إِنِّی لاَ أُبایِعُ لَهُ أَبَداً، لِاَنَّ الاَمْرَ إِنَّما کانَ لِی مِنْ بَعْدِ أَخِی الْحَسَنِ).(1)
همچنین به والى مدینه نیز فرمود: «إِنَّا أَهْلُ بَیْتِ النُّبُوَّةِ، وَ مَعْدِنُ الرِّسالَةِ، وَ مُخْتَلِفُ الْمَلائِکَةِ... وَ یَزیدُ رَجُلٌ فاسِقٌ شارِبُ الْخَمْرِ، قاتِلُ النَّفْسِ المُحَرَّمَةِ، مُعْلِنٌ بِالْفِسْقِ، وَ مِثْلِی لا یُبایِعُ لِمِثْلِهِ»; (ما از خاندان نبوّت و معدن رسالت و جایگاه رفیع رفت و آمد فرشتگانیم... در حالى که یزید مردى است، فاسق، مى گسار، قاتل بى گناهان; او کسى است که آشکارا مرتکب فسق و فجور مى شود. بنابراین، هرگز شخصى همانند من، با مردى همانند وى بیعت نخواهد کرد).(2)
همچنین امام(علیه السلام) در پى اصرار «مروان بن حکم» براى بیعت با یزید، با قاطعیّت فرمود: «وَ عَلَى الاِسْلامِ، ألسَّلامُ إِذْ قَدْ بُلِیَتِ الاُمَّةُ بِراع مِثْلَ یَزِیدَ، وَ لَقَدْ سَمِعْتُ جَدِّی رَسُولَ اللهِ(صلى الله علیه وآله) یَقُولُ: اَلْخِلافَةُ مُحَرَّمَةٌ عَلى آلِ أَبِی سُفْیانَ»; (هنگامى که امّت اسلامى به زمامدارى مثل یزید گرفتار آید، باید فاتحه اسلام را خواند! من از جدّم رسول خدا شنیدم که مى فرمود: خلافت بر خاندان ابوسفیان حرام است!).(3)
در واقع امام(علیه السلام) با این جمله، عمق فاجعه زمامدارى یزید را بیان مى کند و با استشهاد به کلام رسول خدا(صلى الله علیه وآله) تصدّى خلافت توسّط فرزندان ابوسفیان را حرام مى شمارد.
🔸در سخن دیگرى که آن حضرت خطاب به برادرش محمّد حنفیّه مى فرماید، بار دیگر بر عدم بیعت با یزید ـ به هر قیمتى ـ تأکید مىورزد و مى فرماید:
«یا أَخِی! وَاللهِ لَوْ لَمْ یَکُنْ فِی الدُّنْیا مَلْجَأٌ وَ لا مَأْوَى، لَما بایَعْتُ یَزیدَ بْنَ مُعاوِیَةَ»;
(اى برادر! به خدا سوگند! اگر در هیچ نقطه اى از دنیا، هیچ پناهگاه و جاى امنى نداشته باشم هرگز با یزید بن معاویه بیعت نخواهم کرد).(4)
ب) تصریح به شایستگى خود براى خلافت: امام حسین(علیه السلام) علاوه بر آن که یزید را شایسته این جایگاه والا نمى دانست، به شایستگى خود نسبت به امر ولایت و حاکمیّت اسلامى تصریح مى کند. در واقع امام(علیه السلام) با این جملات در مسیر تشکیل حکومت اسلامى و به عهده گرفتن خلافت مسلمین حرکت مى کند.
امام حسین(علیه السلام) در خطبه اى که پس از نماز عصر در جمع لشکریان «حرّ» خواند، فرمود:
«أَیُّهَا النّاسُ! أَنَا ابْنُ بِنْتِ رَسُولِ اللهِ(صلى الله علیه وآله) وَ نَحْنُ أَوْلى بِوِلایَةِ هذِهِ الاُمُورِ عَلَیْکُمْ مِنْ هؤُلاءِ الْمُدَّعِینَ ما لَیْسَ لَهُمْ»; (اى مردم! من فرزند دختر رسول خدایم، ما به ولایت این امور بر شما (و امامت مسلمین) از این مدّعیان دروغین سزاوارتریم).(5)
همه اینها علاوه بر مواردى است که امام حسین(علیه السلام) در حیات معاویه ـ آنگاه که مسأله ولایت عهدى یزید مطرح شد ـ به شایستگى خویش بر امر خلافت تأکید ورزید.
ج) پاسخ به دعوت کوفیان: از نمودهاى تلاش امام حسین(علیه السلام) براى تشکیل حکومت اسلامى، پاسخ به دعوت کوفیان جهت پذیرش رهبرى قیام بر ضدّ حکومت نامشروع یزید است.
همچنین فرستادن امام(علیه السلام) سفیر و نماینده خود، جناب مسلم بن عقیل(رحمه الله) را به کوفه براى ارزیابى دعوت آنان و بسیج نیروها و گرفتن بیعت از مردم، حکایت از عزم امام(علیه السلام) جهت یک تشکیلات منسجم و با برنامه ادامه دار دارد.
با توجّه به این که کوفه مرکز علاقمندان و شیعیان على بن ابى طالب(علیه السلام) بود، تصمیم امام حسین(علیه السلام) بر آن بود که این شهر را پایگاه اصلى قیام و نهضت اسلامى خود قرار داده و از آن مکان انقلاب را رهبرى کرده و به دیگر شهرها گسترش دهد.(6)
پی نوشت:
(1) . مقتل الحسین خوارزمى، ج 1، ص 182.
(2) . فتوح ابن اعثم، ج 5، ص 18 و بحارالانوار، ج 44، ص 325.
(3) . ملهوف (لهوف)، ص 99 و بحارالانوار، ج 1، ص 184.
(4) . فتوح ابن اعثم، ج 5، ص 31 و بحارالانوار، ج 44، ص 329.
(5) . فتوح ابن اعثم، ج 5، ص 137 و تاریخ طبرى، ج 4، ص 3
♦️نقل از سایت دفتر ایت الله مکارم.
⁉️ *شبث را می شناسید؟!*
۱) همان که قبل از اسلام از پولدارهای کوفه بود،
۲)همان که موذن یکی از پیامبران دروغین بود،
۳) بعد دست وی که رو شد به مسلمین پیوست، و از اصحاب پیامبر شد.
۴) بعدها با امیرالمومنین بیعت کرد و در دوران ایشان مسئولیت یافت، و حتی در صفین علیه معایه جنگید.
۵) سپس به خوارج پیوست و در جنگ علیه علی جنگید،
۶) بعد از شهادت امام علی پشیمان شد و با امام حسن بیعت کرد و در حکومت مشارکت کرد،
۷) بعد که حکومت امام حسن سقوط کرد، از افسران ارشد معاویه شد،
۸) او از کسانی بود که قبل از عاشورا به امام حسین نامه نوشت: آقا بیا به کوفه و رهبر ما باش تا قیام کنیم،
۹) بعد هم از ترس درگیری با امام حسین به گوشه ی باغی می خزد که به سختی نیفتد.
۱۰) ولی ابن زیاد او را می یابد و فرمانده ارشد سپاهش می کند.
۱۱) و در کربلا فرمانده یكى از پیاده نظام هاى ابن سعد شد.
۱۲) عصر عاشورا بعد از شهادت سیدالشهداء که اینها حمله كردند به اهل بیت امام ، شبث دلش می سوزد و با شمر درگیرى لفظى پیدا میكند.
۱۳) و بعد به یمن خوابیدن فتنه حسین(ع) و حفظ حکومت یزید چند مسجد بنا می کند.(نذر کرده بود)
۱۴) هم او در قیام مختار توبه کرده، با مختار بیعت میکند و جز منتقمین حسین (ع) می شود.
۱۵) بعد که "مصعب ابن زبیر" آمد به مختار پشت کرد و با زبیریان علیه مختار جنگید،
و همو بعد از مرگ مختار، افسر پلیس مصعب بن زبیر در كوفه شد.
۱۶) شبث پس از غلبهی حجاج بن یوسف بر مصعب بن زبیر، به سمت مروانیان رفت.
و سرانجام به هنگام حکومت حجاج بن یوسف به سال هشتاد قمری با بیش از یک صد سال عمر در کوفه درگذشت.؟؟؟امروزه کم نیست از این ادمها
🛑🛑🛑🛑🛑🛑🛑
تحلیلی نو از واقعه کربلا
برگرفته از گفتگوی تلفنی آیت الله مددی با یکی از شاگردانشان
حاجآقا فرمودند من یک تحلیلی از واقعه عاشورا دارم که قرائن زیادی در تاریخ هم برایش دارم و از صدر اسلام هیچ کس تا به حال این تحلیل را بیان نکرده است (یاد درس خارج افتادم؛ استاد همیشه نظرات بدیع خودشان را با این تعبیر معرفی میکنند)؛ استاد فرمود حتی یکی از افرادی که در تهران در مورد عاشورا تحقیق میکند و حدود 20 نظر در مورد عاشورا را جمع کرده است، با من تلفنی صحبت کرد و من تحلیل خود را بیان کردم. این فرد میگفت که ما با این همه تحقیق این نظر را تا به حال نشنیدهام.
تحلیل استاد این بود که امام حسین علیهالسلام قیام نکردند علیه یزید، بلکه یزید علیه امام قیام کردند. به عبارتی بعد از معاویه امام حسین علیهالسلام، حاکم اسلامی را فردی میدانست که به احکام و شریعت عامل و عالم باشد و در کنار این جامعه اسلامی هم حاکمیت امام حسین را پذیرفته بود و امام حاکم بود و حاکم اصلی جامعه اسلامی امام حسین بود. در زمان معاویه با صلحی که امام حسن انجام داد، جامعه اسلامی معاویه را پذیرفت ولی بعد معاویه، یزید به هیچ وجه جایگاه حاکم را نداشت و در همان زمان هم در کوفه بحثهای زیادی مطرح شد. لذا قصد یزیدیان این بود که علیه امام کودتا و قیام کنند و ایشان را با محاصره ترور کنند و از بین ببرند تا بدون رقیب حاکمیت یزید را اثبات کنند. جو جامعه اسلامی به هیچ وجه یزید را به عنوان حاکم نمیپذیرفت و معاویه با ارعاب و پول میخواست جا برای یزید باز کند ولی جامعه اسلامی بعد از معاویه، یزید را در حد حاکم اسلامی نمیدانست لذا بیعت با او را خیلیها حرام میدانند چه برسد به امام حسین علیهالسلام که خود را حاکم به حق میدانستند و جامعه اسلامی ایشان را حاکم میدانست، لذا ایشان بیعت با مثل یزید را حرام میدانست.
....
با توجه به قرائنی که استاد فرمودند، استاد فرمودند که حاکم در جامعه اسلامی امام بوده است و این همان شجره طیبهای است که از زمان پیامبر بود؛ یزید نیز همان شجره خبیثهای است که علیه جریان حکومت اصیل کودتا میکند. همانطور که ابوسفیان علیه پیامبر اقدام میکرد ولی هیچکس او را حاکم اسلامی نمیدانست یا معاویه علیه امیرالمومنین در جنگ صفین اقدام میکرد و باز هیچ کس او را حاکم اسلامی نمیدانست. در زمان امام حسین علیهالسلام هم یزید همین کودتا را میخواست رقم بزند و لذا راهها را بست، به زور میخواست برای خودش بیعت بگیرد تا به جامعه اسلامی بفهماند که امام با او بیعت کرده است و در نهایت در کربلا ایشان را محاصره و شهیدشان کردند. در حالیکه جامعه اسلامی امام را حاکم میدانستند. لذا عبارت درستتر در مورد حرکت امام حسین علیهالسلام این است که بگوییم امام قیام نکردند علیه یزید بلکه یزید با کودتا علیه امام حرکت کرد و به عبارتی یزید علیه امام قیام کرد و با ارعاب و نفوذی که داشت، ایشان را ترور کرد.
مشروح این گفتگو را در لینک زیر ملاحظه کنید:
https://vrgl.ir/DSm9X
⚫️ المحاضرات
@Almohazerat
https://t.me/joinchat/AAAAADvFkSFF3prM_TILng
از لطف و پیگیری شما ممنونم و بدیهی است که بنده در این مجال اندک نمی توانم همه جوانب موضوع را شرح دهم. توضیح آنچه عرض کردم به دقت در اوضاع در میان خود بنی امیه و مخالفان و رقبای سیاسی دارد که بخش هایی از آن را پیشتر عرض کردم و البته اینها استنباط بنده از مجموع روایات است. راست است که معاویه برای پسرش بیعت گرفت، اما هم خود یزید و هم اصل موروثی بودن مخالفان جدی داشت. ما معمولا فقط به مخالفان جانشینی یزید در بین دیگر قبایل و تیره ها و عشیره ها دقت می کنیم، حال آنکه شماری از شیوخ بنی امیه هم خلافت او را بر نمی تابیدند. از طرف دیگر، فرزندان یزید هم در آن وقت نوجوان بودند. این موضوع آینده سیاسی ادامه خلافت در اولاد معاویه را در ابهام فرو می برد و در تحریک و تحریض مخالفان تاثیر تمام داشت. یعنی با حذف یزید راه برای سایر رقبا باز می شد. حالا رقبا که بودند؟ مروان که از دوره پیامبر خوشنام نبود و عثمانی ها هم بر سر قضایای مربوط به عثمان از او دلخوشی نداشتند، برای رسیدن به تخت خلافت چند مانع بزرگ داشت. چه کسی با امام حسین علیه السلام تنها نواده ذکور پیامبر و فرزند فاطمه زهرا در مقام قیاس بود؟ نه فقط در بین جماعت شیعه امیرالمؤمنین بلکه در بین طبقات مختلف هم سیدالشهدا محبوبیت تمام داشت. نفر بعدی عبدالله بن زبیر بود که خودش هم صحابی بود و ادعاها و هوادارانی داشت. حتی بعضی از سنتی ها به عبدالله بن عمر هم نظر داشتند. بدین ترتیب، در وقت مرگ معاویه، مروان از هرکسی به تخت خلافت دورتر بود و در صورتی که شام را هم می داشت، با وجود این رقبا دست کم دو منطقه زیر نگین او در نمی آمد. یکی عراق و سرزمین های وابسته به آن تا اقصای شرق بود و دیگری حجاز. کنار زدن این رقبا هم کار آسانی نبود. اما می شد رقبا را به نام یزید و تا حد ممکن به دست او کنار زد و بدنامی آن را بر گردن او گذاشت و یارگیری کرد. مروان نخست در مدینه و در دارالاماره، حاکم را به قتل سیدالشهدا برانگیخت ولی حاکم نپذیرفت و مروان به او گفت کار را سخت کردی. به محض اینکه امام رو به سوی کوفه نهاد و ابن زیاد علاوه بر بصره حاکم کوفه هم شد و شهر قبل از ورود او تقریبا در دست شیعیان بود، مروان نامه کوتاهی شامل چند سطر به ابن زیاد نوشت: حسین بن علی رو به سوی کوفه دارد و حسین پسر فاطمه است. والسلام. مروان با توجه به تجربه سابق در دوره عثمان که نامه اش لو رفته و خودش به دردسر افتاده بود این بار نامه را طوری نوشت که اگر هم به دست کسی افتاد چیز خاصی از آن استنباط نشود، ولی ابن زیاد مطلب را گرفت. حالا می رسیم بر سر ابن زیاد. او از اختلافات شدید در بین بنی امیه بر سر خلافت یزید اطلاع داشت و می دانست که الامر لا یتم! اگر پای حسین بن علی به کوفه برسد برای او جایی نخواهد بود و حتی به احتمال بسیار جان به سلامت نخواهد برد. چنانکه بعد از واقعه کربلا و شاید چند روز مانده به کشته شدنش به صراحت گفت که اگر حسین را به قتل نمی رساندم خودم بهقتل می رسیدم. از طرفی عبدالله بن زبیر را هم باید در نظر می گرفت و می دانست که در خلافت او هم جایی ندارد. اما اگر خلافت به مروان می رسید چه؟ اینمحاسبه کمابیش ساده او را به مروان نزدیک می کرد. وقتی خبر مرگ یزید به بصره رسید ابن زیاد به منبر رفت و خبر مرگ او را داد و کوچکترین اشاره ای هم به جانشین او نکرد. بعد هم به شام رفت و همو بود که همگان را به بیعت با مروان تشویق کرد و جنگ های چند روزه در شام بین ضحاک بن قیس و هواداران شاخه سفیانی و هواداران مرواننشان داد که حتی شام هم به راحتی به مروان نرسید. مروان از همانجا ابن زیاد را بر عراق گماشت. تا اینجا کار مطابق محاسبات او پیش رفته بود. مروان مثل معاویه شده بود و خود او مثل پدرش. در واقع ابن زیاد خلیفه نمی شد ولی می توانست مثل پدرش شریک خلافت باشد. می دانیم که حاکم عراق از زمان زیاد و حتی بعد از آن هم در سرتاسر دوره اموی در واقع شریک خلافت بود. اینکه عرض کردم ابن زیاد هواهایی در سر داشت از این جهت بود که می دانست پس از مرگ معاویه، بلندپروازی او با وجود این رقبا و مخالفان یزید حتی در بین شیوخ بنی امیه به جایی نخواهد رسید و حتی ممکن است نه فقط به عزل از حکومت، بلکه به قیمت جان او تمام شود.
بدیهی است که بنده قصد ندارم از گناه یزید ملعون بکاهم ولی سرعت حوادث در عراق به نحوی پیش می رفت که امکان نظارت مستمر او عملا وجود نداشت و به همین سبب وقتی کاروان اسرای کربلا را نزد او حاضر کردند سخت شگفت زده شد و گفت من به اطاعت ابن زیاد به کمتر از این هم راضی بودم! این مطالبی که تاکنون عرض کردم نگاه به اردوگاه خلافت بود، اما در اردوگاه سیدالشهدا مسائل دیگری جریان داشت که بکلی از لون دیگری بود...
درباره اموی ها و روابط و اختلافات میان آنها هنوز خیلی جای تحقیق هست. قصد ندارم وقت شما را بگیرم و فقط به رووس مطالب اشاره می کنم.
می دانیم که معاویه میل داشت خلافت را موروثی کند ولی در اوایل خلافت او پسرش یزید هنوز بسیار جوان بود؛ گذشته از اینکه مراقبت های معاویه برای اینکه از او خلیفه بسازد نتایج قابل قبولی به بار نیاورده بود. بنابر این برای آنکه خلافت از خاندان ابوسفیان بیرون نرود و دیگر اهداف قابل توجه دیگر، زیاد را در نظر گرفت تا با الحاق به ابوسفیان بهخود نزدیک و از کفایت او در کار اداره سرزمین های شرقی استفاده کند. مطابق یک روایت جالب، یکی از برادران مروان صریحا گفته بود که منظور معاویه از این نمایش مسخره اینست که خلافت به ما نرسد. از ملاحظه مجموع روایات اینطور به نظر می رسد که زیاد تا اندکی بعد خلافت امیرالمؤمنین چون نسب عربی درست و حسابی نداشت چندان خوشنام نبود، گرچه به مدیریت و فصاحت و بلاغت شناخته می شد و مدتی هم در فارس عامل امیرالمؤمنین بود و بعد از شهادت آن حضرت قدری هم آنجا ماند. بدنامی زیاد و مادرش بیشتر از ماجرای استلحاق شروع شد. گرچه حکمرانی زیاد بر عراق و کل سرزمین های شرقی از نظر ایجاد امنیت با مشت آهنین و رونق اقتصادی و اصلاحات دیوانی موفقیت آمیز بود آن بدنامی بر زندگی او و خانواده اش سایه انداخته بود و کمکم به کینه ضد عربی تبدیل شد. به نحوی که گفته اند او از نخستین کسانی بود که در مثالب عرب کتابی فراهم آورد. آن کتاب تا عهد عبدالملک موجود بود و همین خلیفه گفته بود آن را آتش بزنند. این کینه ورزی با عرب و اسلام به پسرش ابن زیاد هم رسید. در واقع سیدالشهدا در نظر ابن زیاد نمونه اعلای شرافت عربی و اسلامی با هم بود و به همین سبب در نامه به ابن سعد نوشت قسم خورده ام که اگر حسین را کشتم فرمان دهم تا اسب بر بدنش بتازانند. این از جنبه شخصی ابن زیاد بود که مروان خبیث خیلی خوب از آن خبر داشت و می دانست که ابن زیاد به اندازه کافی انگیزه برای شهادت سیدالشهدا دارد و اجازه هیچ گونه مصالحه نخواهد داد و همینطور هم شد. در گزارش واقعه کربلا تعبیر "حکم ابن زیاد" بسیار مهم است. "حکم ابن زیاد" چه بود؟ بیعت با یزید؟ چرا با این تعبیر؟ یا بیعت با خودش؟ منظور از آن چندان روشن نیست. شاید همان وقت هم روشننبوده. به هر حال شاید ابن زیاد خلافت خود را دور از دسترس می دید ولی به داشتن مقامی مانند پدرش بر عراق و کل سرزمین های شرقی بسیار مایل بود و مروان هم بعد از نشستن بر تخت خلافت او را برای تسخیر عراق و امارت بر آن بدان سوی گسیل کرد اما عراق در این وقت مثل دیگ هفتجوش بود و آخر سر هم ابن زیاد به آرزوی خود نرسید و در حالی که هنوز جوان بود کشته شد و جسدش را به آتش کشیدند.
اینطور به نظر می رسد که از نظر امیرالمؤمنین و اولاد ایشان، اساسا "نهاد خلافت" ادامه حضرت رسول نبود. در حالی که بنیانگذار خلافت یعنی عمر بن خطاب و همفکران او کوشش می کردند به خلافت تقدسی هم پایه نبوت ببخشند و تخلف از آن را خروج از "دین" جلوه دهند. معاویه و دار و دسته او این ایدئولوژی را تقویت کردند و جا انداختند و در نخستین حادثه ای که از آن بهره کافی بردند ماجرای قیام حجر بن عدی در کوفه بود.
به گمان بنده فهم تاریخی واقعه کربلا در گرو شناخت پدیده خلافت و دو مفهوم بیعت و جماعت است. اینها به هم گره خورده اند. در واقع عمر و معاویه دین خلافت را گذشته از اینکه خلیفه کیست و چه می کند جای دین اسلام نشاندند.
در مراحل بعدی، شناخت عمیق روابط اقتصادی و مالی میان خلافت و طبقات مسلمانان لازم است. چون از عصر فتوحات، خلافت، بیشتر مسلمانان را به "سرباز حقوق بگیر" تبدیل کرد. یعنی یک مسلمان وظیفه داشت خلافت را گسترش دهد و آن را محکم کند تا "حقوق" بگیرد. از اواخر عهد معاویه بحران های مالی و شیوع مکرر طاعون بخصوص در نواحی کوفه و بصره و بروز خشکسالی در حجاز خلافت را دچار بحران های مالی و غیر مالی کرده بود. در این بین گرچه معاویه برای پسرش بیعت گرفت اما اصل جانشینی موروثی هنوز مخالفان جدی داشت و در بین خود بنی امیه مخالفت با یزید بسیار جدی بود. از جمله دو تن برای بعد از معاویه نقشه هایی داشتند: مروان و ابن زیاد. واقعه کربلا تا حد بسیار زیادی حاصل توطئه این دو تن بود. به اضافه اینکه ابن زیاد برای عداوت با سیدالشهدا دلیل های شخصی داشت. در گزارش موجود از قول ابومخنف نقش چندانی از مروان جز هنگام حضور سیدالشهدا در دارالاماره مدینه دیده نمی شود. در حالی که اشاره ای به ارتباط میان او و ابن زیاد در دست است.
نکته دیگر اینکه گرچه دست کم نیمی از ساکنان کوفه از موالی بوده اند و اصلا بازار کوفه کمابیش در دست موالی بود، در گزارش ابومخنف از واقعه کربلا کوچکترین اشاره ای به نقش احتمالی آنها نیست. آیا شیعیان کوفه موالی را نادیده گرفته بودند؟ یا ابومخنف نمی خواست به آنها اشاره کند؟ اینها سؤالات مهمی است که هنوز باید در پی پاسخ باشیم.
#پاسخ_به_شبهات_وهابیت
#با_حسین_علیه_السلام
#نکته_های_ناب
#ماه_محرم
◾️ #آیا_شیعیان_امام_حسین_علیه_السلام_را_کشتند؟
✳️ بیان اعتقادات شیعه ، از زبان عالم مشهور اهل سنت، #دکتر_عدنان_ابراهیم :
۱. یزید ملعون قاتل امام حسین (علیهالسلام) است_ در جواب به وهابیت که او را مبرا میدانند.
۲. قاتل امام حسین (علیهالسلام) از نواصب بودند و نه شیعیان، فرض که اینطور باشد آنها سالها جبران کرده و بنی امیه را ساقط کردند.
۳. خلافت یزید مشروع نبود و علاوه بر امام حسین (علیهالسلام)، صحابه پیامبر (صلیاللهعلیهوآله) هم در مدینه علیه او قیام کردند.
📗من هم قتلة الحسین علیه السلام شیعه الکوفة؟(آیا شیعیان کوفه امام حسین علیه السلام را کشتند؟)
📝مولف:السید علی الحسینی المیلانی
زبان:عربی
تعداد صفحات:۴۸۸
👈🏻نویسنده در مقدمه کتاب، انگیزه خویش از نگارش کتاب، پاسخ به یک شبهه بیان می کند. برخی در تطهیر و تبرئه بنی امیه، شیعیان را متهم می کنند که چرا عزاداری می کنند درصورتی که خود، امام حسین(علیه السلام) را کشتند؟ نویسنده با محور قرار دادن این سؤال، پاسخ خویش را بر سه محور اصلی بیان می کند. اول آنکه واقعه کربلا یک رخداد ساده نبود، بلکه محصول اقدامات برنامه ریزی شده معاویه و دنباله روی یزید در این خط بود. دوم آنکه شیعیان کوفه که به امام نامه نوشتند، از سوی حکومت کشته یا زندانی و یا پراکنده شدند. سوم آنکه ریشه این شبهه ناشی از حمایت معاویه و دور نگه داشتن وی از لعن و طعن است.
@shia_lib
الكتب والمواضيع والآراء فيها لا تعبر عن رأي الموقع
تنبيه: جميع المحتويات والكتب في هذا الموقع جمعت من القنوات والمجموعات بواسطة بوتات في تطبيق تلغرام (برنامج Telegram) تلقائيا، فإذا شاهدت مادة مخالفة للعرف أو لقوانين النشر وحقوق المؤلفين فالرجاء إرسال المادة عبر هذا الإيميل حتى يحذف فورا:
alkhazanah.com@gmail.com
All contents and books on this website are collected from Telegram channels and groups by bots automatically. if you detect a post that is culturally inappropriate or violates publishing law or copyright, please send the permanent link of the post to the email below so the message will be deleted immediately:
alkhazanah.com@gmail.com