سلام حضرت اقای جعفریان.لابدخاطرات مهندس سحابی را ج 1 خوانده اید.او در انجا نکته ای در باره ابوالحسن خان فروغی می گوید که عجیب است.می گوید ما در اواخر عمر او گاهی به دیدنش می رفتیم و از او درس می گرفتیم.منزوی شده بود و می گفت من بیست سال است فقط قران و صحیفه سجادیه می خوانم و اگر روزی چیز تازه ای از این دو کتاب دستگیرم نشود ان روز را از دست داده ام.سحابی می گوید وی در فرانسه با هانری برگسون دیدار و مباحثه کرده بود .برگسون به او گفته بود متاسفم که ما غربی ها از فلسفه و حکمت شما بی اطلاعیم در حالی که شما از فلسفه ما خیلی می دانید .سحابی اضافه می کند که فروغی ما را سرزنش می کرد که چرا در سیاست عمر خود را تباه می کنید.نقل به مضمون کردم.
🖋🗒 یادداشت #دکتر_رسول_جعفریان به مناسبت 23 دی ماه "سالروز درگذشت
🔵 علاقه مندان به ادبیات جهان، حتما تا کنون خبر انتشار کتاب «جنون هوشیاری» شایگان را شنیده اند. داریوش شایگان، که از دوران جوانی، اشتیاق ویژه ای به شعر و اندیشه بودلر داشته، در دوران کهنسالی سراغ این عشق جوانی رفته، آن را از قفسه ی پس ذهن خود به در آورده و کتابی را در این باب، برای مخاطبان فارسی زبان خود به نگارش درآورده است.
🔸 شایگان در «جنون هوشیاری»، اهمیت بودلر را علاوه بر شاعر بودن، در نقد ادبی و هنری نیز می داند و می کوشد این وجوه بودلر را نیز به فارسی زبانان معرفی کند. او همچنین در این اثر سعی می کند در حد توان، بخشی از اشعار بودلر را، که یکی از پیچیده ترین آثار ادبی جهان است، به فارسی ترجمه نماید. شایگان معتقد است زبان فارسی، قدرت و کشش ترجمه ی آثار بودلر را دارد؛ البته به شرطی که مترجم پیش از این شعر را درونی کرده باشد و در مقامی باشد که گویی خودش در حال سراییدن این شعر است.
🔸 شایگان در این گفتگوی خواندنی، از مدرنیته در اندیشه بودلر، و شیوه ی خاص او در روایت مفاهیم جدید در فرم و زبان کلاسیک می گوید. به باور شایگان، «بودلر مظهر تناقض است» و چنان که خود او در جایی می گوید، معتقد است که باید به فهرست حقوق بشر، دو حق دیگر را نیز برای آدمی به رسمیت شناخت: «حق تناقض گویی و حق وداع با عالم فانی».
🔸 خواندن این گفتگو و مواجهه مستقیم با کلام جذاب شایگان، برای علاقه مندان به ادبیات جهان و خصوصا بودلر خالی از لطف نخواهد بود.
✨ →@Dariush_Shayegan
از همسرش به شوخي پرسيدم: راستش را بگوييد، ايشان كتابها را بيشتر دوست داشت يا شما را ؟ با خنده گفت: البته كتابهايش را. وي گفت: استاد مدتها كانادا بود، سپس به ايران آمد و با آشتياني و مهدي محقق كار ميكرد و در جريان انقلاب ايران به ژاپن برگشت. از آن زمان به بعد به سراغ بوديسم آمد و كارهايش را در اين زمينه
ادامه داد.
خانم، سراغ آقاي آشتياني را گرفت كه من يك مرتبه گفتم كه وي دو سه سال پيش درگذشت. ايشان سخت ناراحت شد و من پشيمان كه چرا بي توجه و بي مقدمه اين خبر را دادم. اما ناراحتي را در چهره او خواندم. در هر حال به او تأكيد كردم كه آقاي ايزوتسو در ايران شناخته شده است و اهل مطالعه قدرش را مي دانند و محبوبيت خاص خود را دارد. روشن بود كه اين حرفها خوشحالش مي كرد.
از وي پرسيديم كه دين استاد چه بود؟ وي گفت: ايزوتسو هميشه يك بودايي بود. در جايي از كتابخانه، آثار وي يا مجموعه هاي مشتمل بر مقالاتي از وي چيده شده بود. علاوه بر آن آثار چاپ شده وي به ژاپني هم در يازده مجلد به علاوه يك ضميمه به صورت يك شكل به چاپ رسيده بود.
از خانم ايشان پرسيديم كه آيا تا به حال ايراني اينجا آمده است؟
گفت: خير شما اولين نفر هستيد كه اينجا ميآييد. اين برايم بسيار جالب و در عين حال تأسف برانگيز بود. البته در ايران چند سال قبل بزرگداشتي براي وي برگزار شد كه خانمش گفت پوستر آن را دارد. سال گذشته هم يك ويژه نامه در تركيه از مجلة البحوث الاسلاميه به نام وي و در باره او منتشر شده بود كه يك شمارهاش را داشت. اين مجله وابسته به مؤسسه وقف تركيه است كه دايرة المعارف اسلامي تركي را هم منتشر مي كند. كتابهاي وي در تركيه مورد استفاده دانشجويان ترك بوده و به زبان تركي هم ترجمه شده است. تركها اخيرا به افكار فلسفي روي آوردهاند و به همين دليل است كه به دكتر نصر نيز ميپردازند و اغلب بلكه همه كارهاي مهم او را به تركي ترجمه كردهاند. از خانم ايزوتسو پرسيدم كه آيا در ژاپن تاكنون مراسمي در باره او برگزار شده است. پاسخش منفي بود و اين هم اسباب تأسف بود. به نظرم كار ايران است كه اين را در آنجا تعقيب كند.
در گوشهاي از طبقه بالا هم كه البته كتابي در آنجا نبود يك معبد كوچك بود كه به گفته يكي از اين بچه ها معمولا وقتي كسي در خانه اي مي ميرد آن را برپا مي كنند. تصويري از خود ايزوتسو هم بود.
خانم ايزوتسو از ديدن ما واقعا خوشحال شده بود. حالت من هم همين طور بود. روشن است كه ايزوتسو آدم بزرگي است و اگر كاري نكرده بود جز جمعآوري اين همه كتاب عربي و فارسي و اسلامي در اين گوشه از ژاپن، در اهميت وي كافي بود. با خانم ايزوتسو يك تصوير يادگاري هم برداشتم و اين به رغم آن بود كه خودش
پرهيز داشت.
باورهای نادر در میان برخی از رؤسای مذاهب
مطالعه کتاب های ملل و نحل، فارغ از هرچند، گاه آدمی را با عقاید استثنایی میان افرادی که در دورن جامعه مسلمانی بوده اند روبرو می کند، عقایدی شگفت که از جهاتی جالب است. این مطلب گرچه ممکن است در ابتدا شگفت به نظر آید، اما گاه حلال برخی از مسائل و مشکلات فکری است، ضمن آن که ممکن است هیچ پایه ای از صحت نداشته باشد. امروز بحث معتزله را در کتاب الفصل را مرور می کردم. گزارش مختصری از محمد بن عبدالله بن مسرّه اندلسی آورده و این که تمایلات معتزلی داشته است. در شرح حال وی، از وی به عنوان کسی که از دعات اسماعیلیه هم بوده یاد شده است. (اعلام زرکلی: 7/95). اتهام اخیر ظاهرا بی پایه است اما معتزلی بودن او در منابع آمده است. در کتاب تاریخ العلماء و الرواة للعلم بالاندلس، چندین مورد از افرادی که به عقاید وی باور داشته اند، اشاره شده است. در اینجا هدفم فقط اشاره به چند نکته ابن حزم است. او می نویسد: ابن مسرّه در مسأله قدَر، تابع معتزله بود. علم الهی را شامل دو علم می دانست: علم کلیات و علم جزئیات. یکی علم الغیب و دیگری علم به شهادت. دیدگاه های خاص وی سبب شد تا گروهی به نام مسریه به وی منسوب شود. شاگردی هم به نام اسماعیل بن عبدالله رعینی داشت که به گفته ابن حزم، متأخر الوقت، یعنی از نزدیکان به زمان ما بود، و ادامه می دهد: زمان او را درک اما ملاقاتش نکردم. وی اقوالی داشت که به خاطر آنها دیگر مسریه از او جدا شدند. ابن حزم از طریق فقیهی، از قول یحیی بن احمد الطیب که دخترزاده اسماعیل رعینی بوده، برخی از باورهای کلامی او را آورده است. یکی این که «عرش مدبر عالم است» و مطالبی مانند اینها. اما داماد وی که احمد الطیب بود، خود از عقاید اسماعیل رعینی جدا شد، هرچند دخترش بر عقاید وی ماند. این دختر، زنی متکلم و ناسکه و مجتهده بود «و کانت متکلمة ناسکة مجتهدة»... ابن حزم می گوید، یک مسأله ای که اینها به اسماعیل نسبت می دادند آن بود که نبوت یک امر اکتسابی است و کسی که به نهایت صلاح و طهارت نفس برسد، نبوّت را درک می کند و بدین ترتیب، نبوت اختصاصی هیچ کسی نیست! ابن حزم می گوید من هم کسانی را دیدم که این مطلب را به ابن مسره نسبت داده و برخی نوشته های او را دال بر این باور می دانستند. برخی از آنها هم این نسبت را انکار می کردند. ابن حزم می گوید، برخی از طرفداران اسماعیل را دیدم که می گفتند او منطق الطیر «زبان پرندگان» را می فهمید. این حزم می گوید طرفداران وی، او را امام و واجب الاطاعه دانسته، زکات به او پرداخت می کردند. او می گفت: حرام همه جای زمین را فرا گرفته و تمام درآمدهای مردم از صنعت یا تجارت یا ارث همه حرام است. ابن حزم می گوید من یقین دارم که چنین باوری داشت و می گفت: اینجا دار کفر است که ریختن خون و گرفتن مال مردمان بجز یاران وی، مباح است. ابن حزم می افزاید: خبر درست داردم که او به نکاح متعه هم باور داشت. به گفته ابن حزم، اگر این مطلب را از روی اجتهاد گفته باشد، هیچ قدحی و طعنی در ایمان وی نمی توان زد.
@jafarian1964
🖋🗒 یادداشت #دکتر_رسول_جعفریان به مناسبت 23 دی ماه "سالروز درگذشت
خط شریعت سنگلجی، می گوید خواب ملاصدرا را دیده که کتابی به او داده و گفته از آثار خود توست... کتابی که شریعت در فلسفه نوشت و همان نامی را که در خواب از او شنیده بود، رویش گذاشت.
@jafarian1964
ولادیمیر ناباکوف روسی تبار یکی از خوشذوقترین نویسندگان قرن بیستم است که اصالت و دستاوردهای او به عنوان یک نویسنده بسیار مورد توجه است. او یک رماننویس نوآور بوده و از شکلهای متنوع نوشتاری استفاده کرده است. ولادیمیر ناباکوف نويسنده و منتقد ادبى برجسته آمريكايى است كه اصليتى روس دارد. او در طول عمر نويسندگى خود به دو زبان روسى و انگليسى نوشت. او در سال ۱۹۵۵ رمانى به نام «لوليتا» خلق كرد كه سبك خاص ادبى آن منتقدان و طنز قوى آن مردم عادى را به تحسين واداشت. ناباکوف نسخه اول اين رمان را در سال ۱۹۳۹ طى اقامتش در پاريس تحت عنوان «افسونگر») به رشته تحرير درآورد كه داستان زندگى مردى ميانسال را روايت مى كند كه دل به دخترى ۱۲ساله مى بازد. به همين دليل با مادر بيمار و بيوه اش ازدواج مى كند. قهرمان داستان طى اقامتشان در هتلى به دخترك در حال خواب تعرض مى كند و ناگهان دختر بيدار مى شود و مرد فرار مى كند و باقى عمر را به قاچاق مى گذراند و عاقبت به سختى مى ميرد. اين داستان بعدها به دست استنلى كوبريك به تصوير كشيده شد. ناباکوف در ۲۷ آوريل ۱۸۹۹ در سنت پترزبورگ در خانواده اى متمول و اشرافى ديده به جهان گشود. پدرش ديميتريش ناباکوف روزنامه نگار، وكيل و سياستمدارى ليبرال بود. او كه علاقه خاصى به فرهنگ انگلستان داشت به فرزند خود زبان هاى انگليسى و حتى فرانسه را آموخت و اين درحالى بود كه «ولاديمير» ۵ سال بيش نداشت. «ولاديمير» تحصيلات مقدماتى خود را در يكى از بهترين مدارس سنت پترزبورگ به نام «تنى شف» گذراند. او ۱۶ ساله بود كه املاك وسيعى را از عموى خود به ارث برد. اما فرصت استفاده از اين ثروت هنگفت را پيدا نكرد چرا كه با انقلاب روسيه پدرش دستگير و زندانى شد و پس از آزادى بلافاصله به همراه خانواده اش به برلين مهاجرت كردند. ناباکوف تحصيلات خود را در كالج «ترينيتى» به پايان برد. در همان سال ها بود كه پدر سياستمدارش به دست يكى از سلطنت طلبان روس به قتل رسيد. او ۱۵ سال در برلين اقامت داشت و طى اين مدت به ترجمه، تدريس خصوصى و تعليم تنيس پرداخت. طى اين دوران موفق شد به عنوان نويسنده اى جوان در جامعه روس ساكن برلين اسم و رسمى پيدا كند. خوانندگان آثار او را بيشتر مهاجرين روس تشكيل مى دادند چرا كه نوشته هاى او عموماً در داخل روسيه حق انتشار نداشت. او در آثار اوليه اش به مقوله هايى همچون مرگ، گذر زمان و حس از دست دادن پرداخت. او كه خود شطرنج را در سطحى بالا بازى مى كرد در داستان هاى خود از قالبى پيچيده و معما گونه بهره مى برد و در پى آن بود كه خواننده را درگير اين بازى پرپيچ و خم كند. او در يكى از آثار خود به نام «مواعظى در باب ادبيات» مى نويسد: «مبادا خوانندگان را گوسفند فرض كنيد. اين را بدانيد كه هر قلمى كنجكاوى آنها را برنمى انگيزد.» و ادامه مى دهد: «خواننده خوب، آن نيست كه نشانه شناسى و جامعه شناسى و ادبيات بداند. خواننده خوب آن است كه صاحب قوه تصور خوب و حافظه اى قوى است كه قدرى از احساس و هنر بهره برده باشد. همان مشخصاتى كه من در تمام زندگى ام سعى در تقويت آنها داشته ام.» او در سال ۱۹۳۰ رمانى به نام «دفاع» (Zashehita Luzhina) به رشته تحرير درآورد و در آن تصورات خوانندگان را چون كارگردانى قهار به بازى گرفت. اين داستان، داستان زندگى شطرنج بازى به نام «الكساندر لوژين» است كه پديده بازى شطرنج است. اما پس از مدتى مرز بين واقعيت و بازى شطرنج براى او از بين مى رود و حتى وقتى تصميم به خودكشى مى گيرد و به كنار پنجره خانه خود مى رود سنگفرش حياط را همچون صفحه شطرنج مى بيند. ناباکوف زندگى نويسندگى خود را با ترجمه اشعار «هاينه» آغاز مى كند و اولين رمان خود با نام «ماشنكا» را در ۲۷ سالگى خلق مى كند. او در عمر خود آثار ديگرى منتشر كرد كه «موهبت»( The Gift ) و «دعوت به مراسم گردن زنى» از آنها است. او در زندگى خود مدارج عالى دانشگاهى را گذراند و سخنرانى هاى متعددى در باب آثار «فلوبر»، «داستايوفسكى» و «جويس» ايراد كرد. کتاب مشهور لولیتا، در سالهای قبل از انقلاب یک بار توسط ذبیحالله منصوری در ایران ترجمه شده است و یک بار در سالهای اخیر توسط اکرم پدرامنیا در افغانستان منتشر شده و به بازار ایران وارد ، که فروش آن غیرقانونی اعلام گردیده است. اين نويسنده بزرگ عاقبت در دوم ژوئيه ۱۹۷۷ در لوزان ديده از جهان فروبست. از آثار او در زبان انگليسى مى توان به «زندگى واقعى يك شواليه»، «پنين» و «به دلقك نگاه كن» اشاره كرد.
@litera9
Ramayana, originally titled as Kaavyam Ramayanam Kritsnam Sitaayaas Charitham Mahat, is an ancient Indian epic poem which narrates the struggle of the divine prince Rama to rescue his wife Sita from the demon king Ravana.
رامایانا یا رامایانه به معنای سرگذشت راما از حماسه های بزرگ هندی به زبان سانسکریت است . این داستان از وفاداری های بزرگ که خاص مردم هند است ٬ سخن می گوید.
داستان از آنجا شروع می شود که پادشاه آیودهیا که سلطانی درستکار است ٬ احساس می کند که دوران پیری وی نزدیک می شود و اعلام می کند که می خواهد پسر خود راما را به تخت بنشاند و خود کناره گیری کند اما ملکه جوان کشور از این خبر خشمگین می شود و می خواهد پسر او بهاراتا بر تخت بنشیند وچون پادشاه زمانی به او وعده داده بود که هر چه او بخواهد انجام دهد ٬ به نزد شوهر می رود و از او می خواهد که راما را برای ۱۴ سال در جنگلی به ریاضت و آوارگی روانه سازد و بهاراتا را به جای برادر بر تخت نشاند.
پادشاه از شنیدن این خبر اندوهگین می شود و از ملکه می خواهد از این تصمیم صرف نظر کند اما ملکه می گوید یک پادشاه نباید عهد خود را فراموش کند . وقتی راما از ماوقع باخبر می شود اعلام می کند که در کمال رضایت از فرمان پدر اطاعت می کند و از همسرش سیتا می خواهد که تا بازگشت او بهاراتا را پادشاه بداند اما سیتا حاضر به ماندن نمی شود و همراه شوهرش به جنگل می رود . در این سفر لاکشمن، برادر دیگر راما، نیز باوی همسفر می شود از سوی دیگر بهاراتا نیز اعلام می کند که هیچگاه به جای راما بر تخت نمی شیند و فقط از جانب او بر کشور سلطنت خواهد کرد. مدت ۱۰سال راما به اتفاق همسر و برادر خود در جنگل به سر می بردو با مشکلات دست و پنجه نرم می کنند .در این میان غولی غارتگر به نام راوانا تصمیم می گیرد با ربودن سیتا شوهرش را آزار دهد. وی خود را به صورت غزالی در می آورد و سیتا را فریب می دهد و وی را با خود به آسمان ها می برد. راما و لاکشمن به دنبال سیتا همه جا را زیر پا می گذارند و در نهایت پادشاه میمون ها آنها را یاری می دهد تا سیتا را بیابند و در نهایت پس از جنگی خونین که بین سپاه راما (میمون ها ) و سپاه راوانا اتفاق می افتد٬ سیتا نجات می یابد .سیتا پس از نجات به دلیل شایعاتی که درباره ی او بر سر زبان ها افتاده است که وی به راما خیانت کرده و همسر راوانا شده است از آتش می گذرد و بی گناهی خود را به اثبات می رساند. بالاخره مدت تبعید آنها به سر می رسد و آنها به سرزمین خود باز می گردند و راما برتخت سلطنت می نشیند . مردم راما را چنان دوست می داشتند که اکنون نیز به هنگام درود فرستادن ٬کف دستها را به هم می گذارند و می گویند: "رام. رام "
گفتنی است که در دوران های بعد راما در دل مردم به صورت خدایی که به سیمای آدمی درآمده بود ٬جای می گیرد.
@litera9
“دیوید بالفور” جوان هفده ساله ای است که در روستای “اسندین” در “اسکاتلند” زندگی می کند. دیوید اخیرا پدر خود را از دست داده است و چون مادرش را هم قبلا از دست داده، برای شروع یک زندگی جدید تصمیم به ترک شهر می گیرد. او در صبح ژوئن سال ۱۷۵۱ مسافرت خود را شروع می کند. قبل از اینکه حرکت کند، آقای “کامپبل”، کشیش دهکده که یکی از دوستان صمیمی اوست، با او صحبت می کند و آخرین خواسته پدرش را به او می گوید. طبق گفته های کشیش، پدرِ دیوید قبل از مرگش نامه ای به کشیش داده و از او خواسته که پسرش این نامه را به دست شخصی به نام “ابینزر بالفور” که در “عمارت شاوز” در همسایگی روستای “کراموند” (روستایی در شمال غربی شهر “ادینبورگ”) زندگی می کرد، برساند. بالفورهایی که در عمارت شاوز زندگی می کردند بسیار ثروتمند بودند. این به این معنا بود که دیوید علیرغم اینکه خود در فقر بزرگ شده بود؛ اما شاید اقوام او از خانواده ای ثروتمند و سرشناس بودند و این شوق دیوید را برای شروع ماجراجوییش دو چندان کرد …
@litera9
تاریکی گرتلی
جی. بی. پریستلی
ترجمه کریم کشاورز
@litera9
جان بوینتون پریستلی، در ۱۳ سپتامبر ۱۸۹۴ در برادفورد به دنیا آمد. پدرش مدیر مدرسه بود و مادرش نیز در هنگامی که وی دوساله بود درگذشت. از شانزده سالگی در روزنامههای زادگاهش مطالبی مینوشت. در جریان جنگ جهانی اول در ارتش بریتانیا خدمت نمود و با مدال افتخاری که از سوی دولت دریافت کرد توانست برای ادامه تحصیل وارد دانشکده ترینیتی هال، کمبریج شود. وی مدرک لیسانس خود را در رشته ادبیات گرفت و ساکن لندن شد. پریستلی در تمام طول حیات ادبی خود نویسندهای پرکار و صاحب تالیفات بسیار متنوع است او قریب چهل نمایشنامه نوشت به اضافه تعداد فروان رمان و داستان کوتاه به همراه مقالات و نقدهای هنری. بینش قوی و قدرت توصیف نیرومند این نویسنده به وی این امکان را اعطا کرد تا هر موضوعی را با لطف و ملاحت بسیار بپروراند.
اثر دیگر پریستلی کتاب ادبیات مغرب زمین یا سیری در ادبیات غرب نام دارد که اثریست تحقیقی و پربار. نویسنده در این کتاب ضمن بررسی زمینههای کیفی هنر و ادبیات مغرب زمین اعم از شعر، رمان و نمایشنامه، آثار بیش از هفتصد شاعر و نویسنده و دراماتیست جهان را مورد بررسی قرار داده
🖋🗒 یادداشت #دکتر_رسول_جعفریان به مناسبت 23 دی ماه "سالروز درگذشت
شماری از محدثان بغداد در فهارس اماميه (دو فرسته)
1 - ابو محمد الحسن بن محمد بن يحيي ( از سادات ) ، معروف به ابن اخي طاهر ( درگذشته ربيع الاول 358 ق ) ، به گفته نجاشي از مجاهيل ، احاديث منكر روايت مي كند و او مي افزايد كه چنين ديدم كه اصحاب ما او را تضعيف مي كنند . دو كتاب با عناوين كتاب المثالب و نيز كتاب الغيبه و ذكر القائم عليه السلام را نجاشي براي او ذكر مي كند ( نجاشي ، 64 / 149 ) .
2 – ابو عبدالله الحسين بن عبيدالله بن ابراهيم الغضائري ( درگذشته 15 صفر 411ق ) ، شيخ معروف نجاشي ، كتابهاي متعددي داشته و از جمله كتاب النوادر في الفقه . نجاشي از او تمامي كتابهايش و نيز جميع مروياتش ( جميع رواياته عن شيوخه ) را به اجازه دريافت داشته است ( نجاشي ، 69 / 166 ) .
3 - ابو علي احمد بن محمد بن مسلمه الرماني البغدادي ، كتاب النوادر داشته است و بعد نجاشي بلافاصله مي گويد از زياد بن مروان روايت مي كند . بعيد نيست منظور اين است كه او در اين كتاب تماما از اين راوي روايت مي كند يا اينكه اين كتاب در حقيقت دفتر اين راوي بوده كه احمد بن محمد بن مسلمه آن را روايت مي كرده است ( نجاشي ، 79 / 187 ) .
4 – ابوغالب احمد بن محمد بن محمد بن سليمان بن الحسن بن الجهم بن بكير بن اعين بن سنسن الزراري ( 285 – 368 ق ) ، شيخ اماميه در عصرش و از وجوه آنان ، كتابهايي داشته است و از جمله كتاب التاريخ كه ناتمام بوده است ؛ رساله اي هم به نواده اش ابو طاهر در ذكر آل اعين ؛ دو كتاب مناسك الحج يكي بزرگ و ديگري كوچك داشته است ( نجاشي ، 83 – 84 / 201 ) .
5 – احمد بن ابراهيم بن ابي رافع بن عبيد الانصاري ، اصلا كوفي بود ولي ساكن بغداد بود . كتابهاي متعددي حتي در موضوعي فقهي داشته و نيز در موضوعات تاريخي ولي در عين حال كتاب النوادر داشته كه نجاشي آن را كتاب نيكويي توصيف كرده است ( نجاشي ، 84/ 203 ) .
6 – ابوبكر احمد بن عبدالله بن احمد بن جلين الدوري الوراق ، از اماميه ، نجاشي مي گويد از او كتابي جز در طرق راويان حديث رد الشمس نمي شناسد او بنابر گفته نجاشي با اينكه امامي مذهب بود ولي با سنيان ارتباط داشت و آنان از او روايت حديث مي كردند و او نيز از آنان حديث روايت مي كرد . نجاشي مي گويد كه يكي از مشايخش ( ابو احمد عبدالسلام بن الحسين البصري ) كتابي به خط الدوري به او داده بوده ( دفع الي ) كه در آن الدوري اجازه تمام رواياتش را به اين شيخ داده بوده است . بنابراين اين كتاب كه شايد دفتري از روايات الدوري و شايد اصلي از اصول در اختيار وي بوده ، مشتمل بر اجازه اي نيز بوده كه در آن الدوري اجازه روايات خود را ( اعم از كتابهايش ) را به اين راوي داده بوده است . اين اجازه از نمونه هاي اجازات به معناي عام ( اجازه مرويات / فهرست روايات ) است كه فراتر از روايت يك يا مجموعه اي از كتب بوده است و شايد مشتمل بر فهرستي از مرويات الدوري بوده است ( نجاشي ، 85 / 205 ) .
7- ابوالحسن احمد بن محمد بن عمران بن موسی ، معروف به ابن الجندی ، نجاشی او را استاد خود می خواند و اضافه می كند كه او ما را به شیوخ زمانه خود وصل كرد ، بنابراین او كه نجاشی از وی به رحمه الله تعبیر می كند ، از مشایخ مهم نجاشی بوده است كه نجاشی بخشی از اسناد روایی خود را مدیون اوست . كتابهای متعددی داشته و عمدتا در موضوعات ادبی . یك مورد را یعنی كتاب الانواع را كه كتاب بسیار بزرگی هم بوده نجاشی در مجلس قرائت بر وی شنیده بوده است ( نجاشی ، 85 / 206 ) .
8 - ابو عبدالله احمد بن محمد بن عبیدالله بن الحسن بن عیاش بن ابراهیم بن ایوب الجوهری ( درگذشته 401 ق ) ، خاندانش بغدادی و از وجوه این شهر بودند . بنا به تصریح نجاشی ، او از اهل علم و ادب برجسته بود و شعر نیكو می سرود و خط خوب داشت . حدیث بسیار شنید ولی در آخر عمر اضطراب پیدا كرد . نجاشی او را دیده بوده و می گوید كه ابن عیاش دوست خود وی و پدرش بوده است و همچنین می افزاید كه از او حدیث و روایت بسیار شنیده است اما نجاشی اضافه می كند كه شیوخ ما او را تضعیف می كنند واز اینرو می گوید كه از او روایت نمی كند و از روایت از او اجتناب می كند . نجاشی برای او تعبیر رحمه الله می آورد و سپس می افزاید : سامحه كه نشان از ملاحظه ای است كه درباره او دارد . كتابهای مختلفی داشته در موضوعات گوناگون و حتی موضوعات ادبی و تاریخی و رجالی از جمله كتابی درباره رجال تك تك امامان ( شاید هم سبك رجال شیخ طوسی ) و نیز كتابی به نام كتاب ذكر من روی الحدیث من بنی ناشرة. درباره تعداد امامان و نیز امام غایب و وكلای امامان هم كتابهایی داشته است ( نجاشی ، 85 – 86 / 207 ) .
https://t.me/azbarresihayetarikhi
9 - ابو عبدالله احمد بن عبدالواحد بن احمد البزاز ، معروف به ابن عبدون ، نجاشی از او تعبیر به شیخنا می كند و می افزاید كه او در ادب قوی بود و كتب ادب را نزد شیوخ ادب فراگرفته بود . وی ابوالحسن علی بن محمد القرشی معروف به ابن الزبیر را دیده بود و سندش عالی بود ( یعنی به همین دلیل . تعبیر نجاشی چنین است : و كان علوا فی الوقت ) . كتابهایی داشته كه نجاشی شماری از آنها را برمی شمارد و می گوید كه این كتابها را از ابن عبدون اخذ كرده است . از جمله این كتابها كتاب تاریخ نیز هست ( نجاشی ، 87 / 211 ) .
26 - ابو علي احمد بن محمد بن جعفر الصولي ، بصري ، تمام عمر مصاحب عبدالعزيز بن يحيي الجلودي بود و در سال 353 ق وارد بغداد شد ، نجاشي او را توثيق مي كند ولي در عين حال مي گويد كه گفته شده است كه او از ضعفا روايت مي كرد . كتاب اخبار فاطمة داشته است و از او ابوالفرج محمد بن موسي القزويني آن را روايت مي كرد ولي نجاشي سندي به او ارائه نداده است ( نجاشي ، 84/ 202 ) .
27 – ابو عبدالله احمد بن محمد بن عبیدالله بن الحسن بن عیاش بن ابراهیم بن ایوب الجوهری ( درگذشته 401 ق ) ، خاندانش بغدادی و از وجوه این شهر بودند . بنا به تصریح نجاشی ، او از اهل علم و ادب برجسته بود و شعر نیكو می سرود و خط خوب داشت . حدیث بسیار شنید ولی در آخر عمر اضطراب پیدا كرد . نجاشی او را دیده بوده و می گوید كه ابن عیاش دوست خود وی و پدرش بوده است و همچنین می افزاید كه از او حدیث و روایت بسیار شنیده است اما نجاشی اضافه می كند كه شیوخ ما او را تضعیف می كنند واز اینرو می گوید كه از او روایت نمی كند و از روایت از او اجتناب می كند . نجاشی برای او تعبیر رحمه الله می آورد و سپس می افزاید : سامحه كه نشان از ملاحظه ای است كه درباره او دارد . كتابهای مختلفی داشته در موضوعات گوناگون و حتی موضوعات ادبی و تاریخی و رجالی از جمله كتابی درباره رجال تك تك امامان ( شاید هم سبك رجال شیخ طوسی ) و نیز كتابی به نام كتاب ذكر من روی الحدیث من بنی ناشرة . درباره تعداد امامان و نیز امام غایب و وكلای امامان هم كتابهایی داشته است ( نجاشی ، 85 – 86 / 207 ) .
28 – ابو جعفر احمد بن ابی زاهر موسی الاشعری القمی ، از موالی ، نجاشی درباره او می گوید كه او در قم از وجهاء بوده است . در عین حال نجاشی می افزاید كه حدیث او چندان تعریفی ندارد ( معنای احتمای برای تعبیر: وحدیثه لیس بذلك النقی ) . نجاشی می نویسد كه اخص اصحاب او محمد بن یحیی العطار بوده است كه می دانیم خود استاد نجاشی بوده است . كتابهایی تصنیف كرد از جمله دو مورد در فقه مانند كتاب الزكاة و نیز دو سه مورد در عقاید مانند البداء . با این وصف او كتاب النوادر هم داشته است و نجاشی از طریق پسر عطار به او اسناد می دهد ( نجاشی ، 88 / 215 ) .
https://t.me/azbarresihayetarikhi
کتاب 20 جواب به سوالات غیر مسلمانان درباره اسلام
تالیف "خورخه_لوییس_بورخس
ترجمه: کاوه سید حسینی
داستان_رمان
تحصیلات بورخس تا سن ۱۱ سالگی در داخل خانه انجام می شد و او به فراگیری دو زبان اسپانیایی و انگلیسی مشغول بود. کل افراد خانواده در سال ۱۹۱۴ به خاطر کاهش بینایی پدر و برای درمان این مشکل به شهر ژنو در سوییس رفتند و تا پایان این دهه در اروپا ماندند. در آنجا بورخس به مدرسه رفت و زبان های فرانسوی و آلمانی را آموخت. در سال ۱۹۲۱ آنها به بوئنوس آیرس بازگشتند. بورخس نخستین دفتر شعر خود با عنوان شور بوئنس آیرس، در بیست و چهار سالگی منتشر کرد. سالها بعد به عنوان استاد ادبیات انگلیسی دانشگاه بوئنوس آیرس منصوب شد. قبل از آن رئیس کتابخانه ملی آرژانتین هم بود.وی هیچ گاه به گونه ادبی رمان علاقهای نداشت. داستان کوتاههای وی انقلابی در فرم داستان کوتاه کلاسیک ایجاد کرد. بعدها منتقدین از وی به عنوان نویسنده پست مدرن نام بردند.با اینکه بارها نامزد دریافت جایزه نوبل ادبیات شد هیچگاه برنده آن نشد.
#تاریخ
#مسلمانان
⬇️⬇️
✍ چند وقت پیش استفتاءاتی را می خواندم که گروهی از سلفی مآبان الجزائر برای مفتی خود ارسال داشته بودند. یکی از پرسش ها در راستای بحث ما جالب بود.
🔹 "یک کتاب فروشی آثار افرادی چون ابن سینا، که انحراف و بلکه کفر او مسلّم است، را می فروشد. پیشتر نیز به او تذکر داده ایم. می گوید که ابن سینا و غزالی و فخر رازی و ابن عربی و ... همه نمایانگر نگرش هایی در جهان اسلام هستند. مخاطبان خود به سلیقه و علاقه خود آثار مورد نظرشان را انتخاب می کنند. آثار تفسیری و حدیثی زیادی با گرایش های دیگر نیز هست که علاقمندان می توانند ابتیاع نمایند. این سخن باطل از او صادر شده تا بتواند این آثار را بفروشد. حال که گفت وگو و تذکّر نتیجه نداد وظیفه چیست؟ ..."
🔹 در متن تصویر عبارتی از ابن قیم جوزیه را می بینید. در چند دهه گذشته آثار او بیش از همیشه توسط سلفیان ترویج می شود و دهها طبع جدید از هر اثر وی در دست است. به تازگی، مجموعه آثار وی در ویراستی خوب و طبعی مطبوع به دستم رسید. این شاگرد ابن تیمیه که امروزه به عنوان چهره ای اخلاقی شناسانده می شود، در بسیاری از آثار خود به نقد تند ابن سینا پرداخته و او را سخت نواخته است.
☘☘
🔰چرا امام حسین(ع) در کربلا بر بلندی می ایستد و شهادتین می گوید؟
حسین بن علی (ع)... هنگامی که در حلقه ی محاصره ی دشمن قرار میگیرد، اولین کاری که می کند بر اسب خود سوار می شود و بر بالای بلندترین تپه که وسط معرکه قرار گرفته بود، بالا می رود و خود نیز بر بالای اسب می ایستد تا همگان او را ببینند... و سخنانش را بشنوند. حسین(ع) َشروع به سخن می کند. اولین سخنش شهادتین است، اَشهدُ انْ لا اِلٰهَ الا الله و اَشهدُ انَّ محمّداً رسولُ الله؛ زیرا آن قدر علیه او تبلیغات شوم به راه انداخته بودند که مسلمانانی که او را محاصره کرده بودند،... فکر نمی کردند که او مسلمان باشد. می گفتند کافر است. خارجی است، از دین خارج شده است. بنابراین او شهادتین می گوید که این تبلیغات شوم دشمن را خنثی کند.
شهید مصطفی چمران
#علی زیباترین سروده هستی
🆔 @yashilvatan_ir
🇮🇷🇩🇪
اسلام از دیرباز به آلمان تعلق داشته است
هرکس که به دنبال درک بهتر از جهان اسلام و رابطه آن با جهان غرب است، می تواند به ادبیات مراجعه کند. این فرضیه ابتدا در قرن نوزدهم، توسط مترجم و شاعر معروف آلمانی فردریش روکرت مطرح شد. او به زبان سانسکریت( که از شاخه هندوژرمن بود و در آن زبان به عنوان دیالوگ آلمانی در قرن نوزدهم باب بود) تسلط داشت. روکرت از سوی علاقه به یادگیری زبان فارسی مبادرت ورزید و با استادی تمام آثار حافظ و فردوسی را به آلمانی برگرداند. او می بایست به زبان عربی نیز تسلط داشته باشد تا بتواند قرآن را به آلمانی ترجمه کند.
هرکس رویای مشرق زمین را در سر داشت و می خواست به آنجا برود، روکرت پیش از او آنجا بود. این به این معنا نیست که در آن زمان سفر به آنجا آسان بود، بلکه او مرد روزهای سخت بود و زبانهای شرقی را یکی پس از دیگری می آموخت. حتی امروز نیز بسیار سخت می توان باور کرد که روکرت به زبانهای ارمنی، آذربایجانی، کردی، ترکی و جمعا به 44 زبان تسلط داشت.
او همچنین 10.000 شعر با الهام از مشرق زمین سروده است. او بسیاری از سخنان حکیمانه عربی و هندوی باستان را به آلمانی ترجمه کرده و ترجمه های او نیز برای هر آلمانی قابل فهم است.
اما امروزوقتی سخن از تفاوت فرهنگها و تبلیغات علیه آن می شود، باید این موضوع را مدنظر داشت که قرن نوزدهم پر از مثالهایی ست از ارتباط فرهنگی شرق و غرب در قرن نوزدهم.
اروپای قرون وسطایی با وجود مشرق زمین بود که به حیات خود ادامه می داد. حتی با بازدید موزه جرج شفر در شهر شواینفورت که آثار روکرت را به صورت نقاشی و گرافیک به نمایش گذاشته است نیز می توان دلیل علاقه و کشش این شاعر بزرگ به مشرق زمین را احساس کرد.
هرجا سخن از ارتباط میان فرهنگها می شود، به غیر از شهر شواینفورت کمتر جایی ست که می توان به این واضحی با دیدن آثار روکرت لب به سخن گشود.
@kultur
ترجمه قسمتی از لینک زیر:
http://www.welt.de/kultur/article155251528/Der-Islam-gehoerte-frueher-schon-zu-Deutschland.html
خط شریعت سنگلجی، می گوید خواب ملاصدرا را دیده که کتابی به او داده و گفته از آثار خود توست... کتابی که شریعت در فلسفه نوشت و همان نامی را که در خواب از او شنیده بود، رویش گذاشت.
@jafarian1964
الكتب والمواضيع والآراء فيها لا تعبر عن رأي الموقع
تنبيه: جميع المحتويات والكتب في هذا الموقع جمعت من القنوات والمجموعات بواسطة بوتات في تطبيق تلغرام (برنامج Telegram) تلقائيا، فإذا شاهدت مادة مخالفة للعرف أو لقوانين النشر وحقوق المؤلفين فالرجاء إرسال المادة عبر هذا الإيميل حتى يحذف فورا:
alkhazanah.com@gmail.com
All contents and books on this website are collected from Telegram channels and groups by bots automatically. if you detect a post that is culturally inappropriate or violates publishing law or copyright, please send the permanent link of the post to the email below so the message will be deleted immediately:
alkhazanah.com@gmail.com