قناة

آدرس جدید litera999@

آدرس جدید litera999@
7.3k
عددالاعضاء
1,355
Links
50,731
Files
798
Videos
25,823
Photo
وصف القناة
@litera9
@litera9
آوازهایی که مادرم به من آموخت، زندگینامه مارلون براندو
رابرت لینزی
ترجمه فرهاد پسندیار
@litera9

مارلون براندو ۳ آوریل سال ۱۹۲۴در ایالت نبراسکا آمریکا دیده به جهان گشود. براندو مدتی به مدرسه نظامی رفت و بعد به کارهای مختلفی مشغول شد. مثلاً قبل از بازیگر شدن، او به‌عنوان تکنسین آسانسور در یک فروشگاه بزرگ برای چهار روز در هفته مشغول به‌کار بود. اما به‌خاطر خجالتی بودن از اعلام ورودش به طبقه مخصوص لباس‌زیر شغلش را ترک کرد.
و نهایتاً برای شرکت در کلاس‌ های بازیگری راهی نیویورک شد… و نزد استادش، استلا آدلر، متد استانیسلاوسکی را آموخت.
مدتی بعد مارلون براندو به مدرسه بازیگری اکتورز استودیو که الیا کازان آن را اداره میکرد، راه پیدا کرد و در آنجا زیر نظر لی استراسبرگ متد اکتینگ (روشی که بازیگر برای اجرای نقش باید مدتی آن نقش را زندگی کند) را تکمیل نمود.
نخستین حضور مارلون براندو بر پرده سینما بازی در فیلم مردان ساخته فرد زینه مان در سال ۱۹۸۵ بود. وی برای آماده کردن نقشش در این فیلم بیش از یک ماه خود را در بیمارستان بستری کرده بود. کاری که از دید بسیاری از بازیگران مجرب آن دوران مانند لارنس الیویه یا کلارک گیبل حماقت محض محسوب میشد. مارلون براندو یکی از تاثیرگذارترین بازیگران تاریچ سینما است. از فیلم‌ های مشهوری که وی در آنها ایفای نقش کرده‌ است می‌توان به “اتوبوسی به نام هوس” در نقش استنلی کووالسکی، در “بارانداز” در نقش تری مالوی هر دو به کارگردانی الیا کازان و “پدرخوانده” در نقش دون ویتو کورلئونه اشاره نمود. بسیاری بهترین نقش او را پدر خوانده می‌ دانند. مارلون براندو این بازیگر آمریکایی در بین بسیاری از علاقمندان به سینما و منتقدان به عنوان بهترین بازیگر تاریخ سینما شناخته میشود. وی در نقش‌ های متفاوتی بازی کرده است، از شکسپیر تا موزیکال، از درام تا کمدی. در “مردها و عروسک‌ ها” در نقش اسکای مسترسون همه را مجذوب کرد. در “شورش در کشتی بونتی” نقش فلچرکریسچن ضعیف النفس را داشت.
ساخت بونتی مصادف بود با قطع پیوند مارلون براندو با صاحبان هالیوود. در سال ۱۹۶۰ “سربازهای یک چشم” را کارگردانی کرد و در تعقیب و انعکاس در “چشمان طلایی” بازی کرده و سپس در سال ۱۹۷۲ در نقش دون کورلئونه در پدرخوانده ظاهر گردید.
هنگامی که آکادمی اسکار مارلون براندو را به عنوان برنده برگزید، وی زن سرخپوستی را برای گرفتن جایزه، از جانب خود مامور کرد تا به این وسیله توجه عموم را به وضع رقت‌ بار سرخپوستان آمریکا جلب کند. وی روز به روز بیشتر معطوف مسائل و مشکلات بشری شد و فیلم‌ های آخر او نشانگر این گونه تمایلات سیاسی و اجتماعی اوست. مارلون براندو پیشکسوت سبکی معروف به نام متدی بود که بلافاصله پس از او بازیگرانی مانند جیمز دین و مونتگومری کلیفت و سال‌ ها بعد پل نیومن، داستین هافمن و رابرت دنیرو با درخشش خود این سبک را در سینمای آمریکا تثبیت کردند. چاقی مفرط در سال‌ های پایانی برای براندو بسیار دردسر آفرین بود. فرانسیس فورد کاپولا کارگردان پدرخوانده برای متقاعد کردن تهیه‌ کنندگان فیلم برای انتخاب مارلون براندو تلاش زیادی نمود. چرا که عقیده داشتند زمان این بازیگر دیگر گذشته است. پس از پدرخوانده دوباره نام مارلون براندو در جهان سینما مطرح شد. پس از این بود که براندو در فیلم‌ های مطرحی مانند آخرین تانگو در پاریس، اینک آخر الزمان و آبگیرهای میسوری بازی نمود . نقش کوتاه او در انتهای فیلم “اینک آخرالزمان” نیز از به یاد ماندنی‌ ترین نقش‌ های تاریخ سینماست.
مارلون براندو ستاره افسانه‌ ای سینما روز جمعه ۲ ژوئیه سال ۲۰۰۴ در سن ۸۰ سالگی پس از مدت‌ ها بیماری در بیمارستانی در لس آنجلس به علت نارسایی تنفسی درگذشت.
@litera9
عظیم تر از یک زندگی
نلی بلای
ترجمه سیدمحمدمهدی عرفانیان
هنگام گرفتن اسکار مارلون براندو برای فیلم پدرخوانده
@literature9
@litera9
داستان دوست من
هرمان هسه
ترجمه سروش حبیبی
@litera9

کنولپ قهرمان این داستان رندی آزاده است و قلندری صحراگرد. در زندگی موفقیتی نصیبش نشده و در پایان عمر دستش از هر بضاعتی خالی است.گمراهی است که در دستگاه بی‌رنگ اما به قید قاعده در قرار آمده کارگران و زحمتکشان وصله ناهمرنگی است و در نظام عبوس زندگی پرتلاش و حساب سوداگران جایی ندارد. اما در پشت نقاب شادی و بازیگوشی این صحرا گرد خیال پرداز، که با روح ساده و کودکانه خود همه جا برای مردم زحمتکش و سر براه شهر‌ها و دهات شادمانی و شادابی و برای کودکان و دختران بازی و بذله و دلدادگی ارمغان دارد، مرد دیگری نهفته است که تنها و بی‌خانمان است و به ولگردی و بی‌آرامی محکوم است.
داستانِ کنولپِ صحرا گرد داستان جوانک پر شر و شوریست که پایبند هچ جا و مکانی نمی‌شود .او در جستجوی آزادی و لذت بردن از زندگی رهسپار سرزمین های دور می‌شود و در هر کوی و مکانی مسکن می‌گزیند و به خاطر شیرین زبانی‌هایش دوستان زیادی می یابد.اما دوران جوانی کوتاه است و به زودی پیری و بیماری گریبان گیر او می‌شود و ...
@litera9