نسخه خطی "قواعد الفرس"
(بیان قواعد زبان فارسی)
تالیف "کمال پاشا"
به زبان عربی
کتابت ترکی
⭕️⭕️
'
🔹پیر گنجه در جستجوی ناکجاآباد 'اثر زندهیاد استاد 'عبدالحسین زرینکوب' است که درباره زندگی, احوال, آثار و اندیشه 'نظامی گنجوی 'به رشته تحریر در آمده است .
دکتر 'زرینکوب 'در این اثر ابتدا وضعیت شهر 'گنجه 'را از نگاه تاریخی و قومی بررسی کرده و این نکته را خاطر نشان ساخته که شهر گنجه در عهد نظامی مرز میان سرزمینهای اسلامی و دنیای مسیحیت بوده و همین امر حضور جنگیان و خونیان را در آن سرزمین بیشتر کرده است .
در پی آن, شرحی از زندگی نظامی و عزلتنشینی او به میان آمده آن گاه هر یک از پنج گنج نظامی (شامل مخزنالاسرار, خسرو و شیرین, هفت پیکر, لیلی و مجنون و اسکندرنامه) شرح و تفسیر شده است .
مباحث بعدی کتاب به زبان نظامی و شیوه داستان سرایی او, همچنین نقد و تحلیل اندیشه این شاعر '(در جست و جوی ناکجاآباد 'که تعبیر نویسنده از دغدغههای عرفانی نظامی است) اختصاص یافته است .
#معرفی_کتاب
https://t.me/joinchat/AAAAAEOyBh9fy0yRLS521w
⭕️⭕️
معرفی کتاب
"تاریخ علم کلام"
تالیف: علامه شبلی نعمانی
ترجمه: سیر محمد تقی فخر داعی گیلانی
چاپخانه رنگین، تهران
سال چاپ: ۱۳۲۸شمسی
🔸مرحوم علامه شبلی نعمانی در ۱۹۰۴
کتاب مهم "الکلام" را به زبان اردو در سال به چاپ رسانید.
🔹مرحوم داعی الاسلام این کتاب را از زبان اردو به فارسی ترجمه کرد.
🔸وی همچنین "شعر العجم" علامه شبلی نعمانی را از اردو به فارسی ترجمه کرده است.
🔹 ترجمه این کتاب حاصل ملاقات و گفت و گو مرحوم داعی الاسلام با علامه شبلی نعمانی در بمبئی است.
🔸در مقدمه این کتاب مرحوم داعی الاسلام نقل قولی از علامه شبلی نعمانی نقل می کند:
" عامل عمده پیشرفت در یک کار، ادامه و انضباط است. نه زیاد کار کردن و فرسودن".
💚💜هر دو مرحوم، روحشان غرق در نور و رحمت باشد. آمین.
#معرفی_کتاب
https://t.me/joinchat/AAAAAEOyBh9fy0yRLS521w
با یاد و نام خدا
آیا نظامی گنجه ای، فرزند دختری هم داشت؟!
یادداشت شماره شانزدهم/ محمّد طاهری خسروشاهی
در تاريخ احوال و آثار نظامي گنجهاي، اشتباهي از سوي مرحوم شبلي نعماني در كتاب «شعر العجم» رخ داده و موجب بعضي افسانهسازيها درباره اين شاعر گرديده است.
ماجرا از اين قرار است كه نظامي پس از تكميل اسكندرنامه، نسخهاي از آن را توسط فرزندش محمّد به دربار ملك عزالدين مسعود زنگي اتابكِ فرمانرواي موصل ميفرستد (ح 597 ه ).
چو آن ياوري نيست در دست و پاي
كه در مهد نيكو كنم تكيه جاي
فرستادن جان به مينوي پاك
به از زحمت آوردن تيره خاك
دو گوهر درآمد ز درياي من
فروزنده از رويشان رأي من
يكي عصمت مريمي يافته
يكي نور عيسي برو تافته
به خوبي شد اين يك چو بدر منير
چو شمس آن به روشندلي بينظير
به نوبتگه شه، دو هندوي بام
يكي مقبل و ديگر اقبال نام
فرستادهام هر دو را نزد شاه
كه ياقوت را دُرج دارد نگاه
عروسي كه با مُهرِ مادر بود
به ار پردهدارش برادر بود
ببايد چو آمد برِ شهريار
چنان پردگي را چنين پرده دار
چو من نُزل خاص تو جان دادهام
جگر نيز با جان فرستادهام
چنان بازگردانش از نزد خويش
كز اميد من باشد آن رفق بيش
(اقبالنامه/ 276)
ظاهراً برخي از مصراعهاي این شعر، همچون: «دو گوهر درآمد ز درياي من»؛ «يكي عصمت مريمي يافته»؛ «يكي مقبل و ديگر اقبال نام» مرحوم شبلي نعماني را برآن داشته كه نظامي افزون بر محمّد، دختري نیز داشته كه «داراي عصمت مريم» بوده است.
باید گفت منظور شاعر از گوهري كه داراي عصمت مريم است، منظومه اسكندرنامه (اقبالنام = اقبالنامه) ميباشد كه داراي مضامين بكر و سخنهاي تازه است؛ مراد شاعر از «مقبل» نيز فرزندش محمّد است. به قول مرحوم وحيد دستگردي كه نخستين بار متوجه اين اشتباه شده، در صورت درستي نظر شبلي نعمانی، «بايد نام دختر نظامي، اقبال بوده باشد!!»
(وحيد دستگردي،گنجینه گنجه ای: 10).
البته شبلي نعماني در اين خصوص به شنيدههاي خود از «بعضي اساتيد» اشاره ميكند و مينويسد: «من از بعضي اساتيد شنيدهام كه قدر و منزلت نظامي در نزد سلاطين آن عصر تا اين درجه بوده كه يكي از سلاطين، دخترش را به زنيِ پسر نظامي داد. ولي آن را در هيچ كتابي نديدهام... در خاتمه اسكندرنامه به خوبي اين مطلب معلوم ميشود كه او پسر و دخترش را با هم به خدمت نصرتالدين فرستاده بود»
(شبلي،شعر العجم: 222).
نادرستي سخن شبلي به قدري واضح است كه نيازي به تطويل در اين باب نيست.
از ديگر سو براساس قرائن تاريخي، ترديدي در اين نيست كه نظامي، فرزندش محمّد را عهدهدار عرضه اسكندرنامه به دربار ممدوح كرده بود.
«وقتي اولين نسخه داستان اسكندر را نظامي به دربار ممدوح هديه كرد، محمد را عهدهدار عرضهداشتِ اين هديه كرد. براي عروسي چنين آراسته كه به يك پادشاه عصر تقديم ميشد، كدام پردهداري بهتر از برادر ميتوانست همراه باشد؟ محمّد در واقع براي هرچه زاده طبع پدر بود، حكمِ برادر را داشت و شاعر به اين بهانه او را با هديه شعر به دربار ممدوح ميفرستاد... با اعزام او به دربار ممدوح، نظامي ظاهراً ميخواست وسيلهاي براي آشنا كردن او با بزرگان عصر به دست آورد اما جز فرزند خويش و الزام ممدوح به رعايت حق خود در مورد او، تقريباً هيچ دستاويزي براي توصيه او نداشت...» (زرينكوب؛پیر گنجه در جستجوی ناکجاآباد: 32).
(به نقل از کتاب تازه منتشر شدة: خلوت نشین گنجه / محمّد طاهری خسروشاهی / انتشارات موسسه تاریخ دیار کهن / 1396)
@safinehyetabriz
با یاد و نام خدا
واکنش نظامی گنجه ای و خاقانی شروانی به جنگ های روس با ایران
(روایتی از نخستین تجربه ورود شعر فارسی به حوزه سیاست)
یادداشت شماره هجدهم/
از: محمّد طاهری خسروشاهی
با استیلای لشکر روس بر سرزمینهای قفقاز در آن سوی ارس، ایران اگرچه بخشهای فرهنگ خیزی را از دست داد، ولی این استیلا هرگز نتوانست پیوندها و اصالت های مردمان این دیار را به کلّی منقطع نماید.
در پیِ جدایی شهرهای آن سامان، شاعران ایران، همگام با تحولات اجتماعی کشور، وارد عرصة آفرینش های هنری و ادبی شدند و «شعر ضد اشغالگری» را پی ریزی کردند.
شرحی راجع به تاخت و تاز روس ها به شهر بردعة قفقاز در منظومة اسکندرنامه نظامی گنجه ای است که باید از آن به عنوان «نخستین بازتاب جنگهای روس با ایران در شعر فارسی» یاد کرد.
مرحوم محمدعلی جمال زاده معتقد است جریان منظوم در اسکندرنامه «ظاهراً در باب هجوم چهارم روس ها به ایران است که نظامی با بعضی افسانه های شاعرانة دیگر مخلوط نموده است».
جریان داشتن حکایت حملة روس به ایران در دوران حیات نظامی، قطعی است؛ چنانچه خاقانی شروانی، شاعر همعصر و همروزگار نظامی، نیز این جنگها را به نظم کشیده است، که البته تفاوت های جزئی با داستان نظامی دارد.
بر اساس مستندات تاریخی، پنجمين هجوم روسها نیز ، در سال 570 هجري ( 1175 ميلادي) و به شهر تاریخی شروان اتفاق افتاد. در آن تاريخ حكمران شروان، فردی به نام ابواسحق ابراهيم اخستان پسر منوچهر اخستان ابن كسران بوده است.
ظاهراً در باب اين هجوم، منابع و متون تاريخي سكوت كردهاند و عجالتاً يكتا سند مستقيمي كه در دست است و صراحتاً اين مسئله را ذکر مينمايد، دو قصيده از خاقاني است كه در مدح شيروانشاه اخستانبن منوچهر و تهنيت فتح روس سروده شده است.
ظاهراً نخستین واکنش های ادبی و شعری به تجاوزات روس، در شعر شاعران سبک آذربایجانی و گویندگانی که در سرزمین های ققفاز می زیسته اند، تجلی یافته است.
ما در شماره دوم مجله سفینه تبریز در قالب دو مقاله( از کاظم آذری سیسی و محمد طاهری خسروشاهی)؛ ضمن بررسی منظومة اسکندرنامة نظامی گنجه ای و دو قصیده تاریخی از خاقانی، و بیان موضع میهن پرستانة این دو شاعر سبک آذربایجانی، در پیِ تبیین این نکته هستیم که واکنش این دو شاعر در مقابل جنگ های روس با ایران و اشغال بخشی از قفقاز در سدة ششم، جانی تازه در کالبد شعر فارسی دمید و با انعکاس روح میهن پرستی، شعر بیداری را در ایران بنیاد نهاد.
اگرچه روز بازار واکنش شاعران به اشغال قفقاز در عصر قاجار بوده ، ولیکن ابراز احساسات و واکنش مهم شاعران بزرگی چون نظامی و خاقانی، روایتی از نخستین تجربه های شعر فارسی در ورود به حوزة موضوعات اجتماعی و سیاسی در تاریخ ادبیات ایران محسوب می شود. شایان ذکر است سالها پیش، نگارنده در قالب کتاب فصلهای تاریکی(انتشارات موسسه مطالعات ملی)به صورت مفصل و گسترده، واکنش شاعران عصر قاجار در برابر تجاوزات روسیه به ایران را بررسی کرده است.
@safinehyetabriz
با یاد و نام خدا
انديشه های سياسي و اجتماعی نظامی در منظومه اسکندر نامه
یادداشتی از:
محمّد طاهری خسروشاهی
بسياري از آثار كلاسيك را نبايد صرفاً از ديدگاه ادبي نگريست. اين آثار، گذشته از وجوه ادبي و زيباييشناختي، مملو از انديشههایي است كه جز با تكيه بر نظريههاي دقيق و روشهاي جديد قابل كشف نیستند. اسكندرنامه نظامي را نيز بايد در زمره همين آثار دستهبندي كرد و آن را همچون شاهنامه فردوسي، اثري ملّي قلمداد نمود.
یکی از وجوه قابل تامل در خصوص منظومه اسکندرنامه، اندیشه های سیاسی و اجتماعی نظامی است.
جستجوي اين اندیشه های سياسي و اجتماعی در كنار بن مایه هایی از عرفان اسلامي و فرهنگ ایرانی و آذربایجانی، نقش مهمي در شناخت فرهنگ و هويت ايراني و آذربایجانی نظامی گنجه ای دارد.
در این نگاه به اسكندرنامه نظامي ميتوان گفت اين اثر افزون بر ارزش ادبي، يك «سياستنامه منظوم» است كه شاعر در خلال آن، به بيان انديشههاي سياسي و اجتماعي پرداخته و نام خود را در رديف تداومدهندگان فرهنگ و هويت اسلامی و ايرانی یک آذربایجانی اصیل، جاودانه ساخته است.
يكي از اركان استحكام بنيادهاي ملّي در سدههاي كهن، توجه به مقوله «ديانت» است. استاد فتح الله مجتبایی معتقد است که «شايد در ايران باستان و به ويژه دوره ساساني بر هيچ حوزهاي به اندازه دين و همراهي دين و سياست تأكيد نشده باشد؛ به طوري كه بهترين و كاملترين حكومتها، حكومتي دانسته شده است كه در آن دين و دولت توأم و شهريار ديندار فرمانروا باشد».
من معتقدم شاید براساس همين ديدگاه است كه اردشير بابكان در «اندرزنامه« معروف خود به همراهي دين و سياست تأكيد ميكند و می گوید: «بدانيد كه پادشاهي و دين دو برادر همزادند كه پايداري هر يك جز به آن ديگري نباشد».
نظامي گنجهاي نیز در اسكندرنامه، آنجا كه از شش گروه همراه هميشگي اسكندر سخن ميگويد، نقش علما و پيامبران را به طور ويژه برجسته مينمايد:
شنيدم كه هر جا كه راندي چو كوه
نبودي درش خالي از شش گروه
ز پيران زاهد بسي نيكمرد
كه در شب دعايي توانند كرد
به پيغمبران نيز بودش پناه
وزين جمله خالي نبودش سپاه
(اقبالنامه/ 1329)
مطالعه اسكندرنامه نشان ميدهد كه در انديشه نظامي، سياست با دين همراه است. وي حتي در اسكندرنامه، بدون توجه به واقعيت تاريخي چهره اسكندر، از او تصويري آرماني ترسيم مينمايد. او به آیين اسكندر تاريخي توجهي ندارد و اين فرمانروا را معتقد به ابراهيم پيامبر معرفي مي کند و حتي اسكندر را به زيارت كعبه ميفرستد:
به صحف براهيم ايزدشناس
كزان دين كنم پيش يزدان سپاس
كه گر دست يابم بر ايرانيان
برم دين زردشت را از ميان
چنين رسم پاكيزه و راه راست
ره ما و رسم نياكان ماست
(شرفنامه/ 995)
حتي وقتي اسكندر با زنان گشادهروي قبچاقي روبهرو ميشود، به بيحجابي ايشان چشم فرو ميبندد:
به پيران قبچاق پوشيده گفت
كه زن روي پوشيده به، در نهفت
زني كو نمايد به بيگانه روي
ندارد شكوه خود و شرم شوي
(شرفنامه/ 1118)
انتقاد از اوضاع نابسامان جامعه از ديگر مباني انديشه های سياسي و اجتماعی نظامي گنجهاي است.
می دانید که نظامي در دوراني ميزيست كه پس از مرگ ملكشاه سلجوقي، ايالات شمالغربي ايران، دستخوش ناآراميها و بحرانهاي سياسي ـ اجتماعي متعدد و زمينه تهاجم گرجيان نيز فراهم بود. نظامی در این اوضاع نابسامان زبان به انتقاد از ناملايمات اجتماعي ميگشايد:
جهان بينم از ميل جوينده پر
يكي سوي دريا يكي سوي دُر
نبينم كسي را در اين روزگار
كه ميلش بود سوي آموزگار
چو من بلبلي را بود ناگزير
كز اين گوش گيران شوم گوشهگير
(شرفنامه/ 971)
نظامي در لباس تلويح و با رندي تمام، زبان به نصيحت پادشاه ميگشايد در واقع نظامي، هم گذشته باعظمت ايران را به ياد سلطان سلجوقي ميآورد و هم او را به عدل فرا ميخواند:
ز كاووس و كيخسرو و كيقباد
تويي بيشدادي به از پيشداد
چو در داد بيشي و پيشيت هست
سزد گر شوي بر كيان پيشدست
(اقبالنامه/ 1327)
عدلورزي به عنوان يكي از بنياديترين مؤلفههاي جهان بینی نظامي است:
رها كن ستم را به يكبارگي
كه كمعمري آرد ستمكارگي
شه از داد، خود گر پشيمان شود
ولايت زِ بيداد ويران شود
اگر داد بودي و داور بسي
ده آباد بودي و در ده كسي
به انصاف و داد آرد اين خاك بر
تباهي پذيرد ز بيدادگر
(اقبالنامه/ 1410)
با مطالعه بيشتر و انس در سرودههاي نظامي به ويژه منظومه ملّي اسكندرنامه، به مؤلفههاي بنيادين بيشتري در خصوص آرمانشهر نظامي ميتوان پي برد. اين مطالعات نشان ميدهد كه منظومه اسكندرنامه را بايد در رديف آثار «منظوم سياسي» قلمداد كرد و آن را از آثار ملّي زبان و ادب فارسي برشمرد.
@nezamipazhohi
تأثیرپذیری نظامي گنجه ای از متون اسلامی، داستانهای ایرانی و فرهنگ آذربایجانی
یادداشتی از:
محمّد طاهری خسروشاهی
من معتقدم اُنس ويژه نظامی با متون درجه اوّل فرهنگ اسلامی و تمدّن ايراني و آذربایجانی، در ترغيب و تشویق او به تخليد داستانهاي عاشقانه ملّی بيتأثير نبوده است؛ البته در اين ميان برخي تفاوتها به ویژه در نوعِ روايت، در داستانهای نظامی و سروده های فردوسی دیده می شود؛ همچون اختلافی که مثلا در طرح داستانِ اسكندر در شاهنامه فردوسی توسی و اسکندرنامه نظامی گنجه ای می بینیم.
به گمان من، این اختلافات، افزون بر گونه گونی روایات در منابعی که شاعر به آنها مراجعه کرده است، حاكي از استقلال راي شاعر در برداشتِ ويژه از تاريخ ايران است. باری آنچه پيداست، حاکی از علاقه ويژه نظامی گنجه ای از دوران كودكي به فرهنگ و ادبيات برجسته اسلام، ايران و به ویژه فرهنگ آذربایجان است.
آنچه من از مطالعه در منظومه های نظامی برداشت می کنم، این است که ظاهرا وي از همان دوران کودکی و شروع یادگیری علم، در كنار آموختن متون ديني و اسلامي، از مطالعه آثار درخشان ملّي و متون تأثيرگذاري چون كليله و دمنه، سياستنامه، ويس و رامين و حديقه سنايي غافل نبوده و لحظات بسياري از نوجواني و جوانی خود را در انس با اين آثار گذرانيده است. من در حاشیه نسخه کتابخانه خود از خمسه، شواهدی از تأثیرپذیری نظامی گنجه ای از این آثار را که نام بردم، یادداشت کرده ام که ان شا الله روزی منتشر می شود.
در میان متونی که نظامی از آنها تأثیر پذیرفته است، شاهنامه فردوسی جایگاه مهمی دارد. نظامي تقریبا در همه آثار خود به فردوسي و شاهنامه توجّه دارد. حتی آخرين اثرش يعني اسكندرنامه را در همان بحر متقارب (وزن شاهنامه) سروده است. در این بخش از یادداشت خود،به عنوان نمونه به بيان شواهدی در خصوص ردپاي شاهنامه در آثار نظامي ميپردازم و ان شا الله در یادداشت های بعدی، اگر عمری باشد، به بررسی متون دیگر خواهیم پرداخت.
مخزنالاسرار:
در اين منظومه حكايتهايي متعدّد از داستانهای جمشيد (در نكوهش دورويي)، فريدون (در فضيلت آدمي)، و نوشيروان (در باب عدل)وجود دارد كه نشان توجّه نظامي به تاريخ و نيز اسطورههاي پيش از اسلام ايران است.
خسرو و شيرين:
نظامي در بخش «سابقه نظم كتاب» به داستان محمود و فردوسي اشاره ميكند و ميگويد شاه به من گفت: اگر مانند محمود با تو سازگاري نكنيم و مزدت را ندهيم، تو هم ميتواني مانند فردوسي، دستمزد ما را براي خريد فُقاعي [= آبجوفروش] بدهي!
چنين فرمود شاهنشاه عالم
كه عشقي نو برآر از راه عالم
گرت خواهيم كردن حقشناسي
نخواهي كردن آخر ناسپاسي
وگر با تو دم ناساز گيريم
چو فردوسي ز مزدت بازگيريم
تواني مُهر يخ بر زر نهادن
فُقاعي را تواني سر گشادن
(خسرو و شيرين/ 13)
ليلي و مجنون:
نظامي در ديباچه اين منظومه آرزو ميكند كه پسرش بدان حد از رشد و هوشياري برسد كه سعادت بيابد و شاهنامهخواني كند:
دارم به خدا اميدواري
كز غايت ذهن و هوشياري
آنجات رساند از عنايت
كآماده شوي به هر كفايت
هم «نامه خسروان» بخواني
هم گفته بخردان بداني
(ليلي و مجنون/ 39)
هفت پيكر:
در بخش «سبب نظم كتاب» كه مربوط به داستان بهرام گور ساساني است، نظامي دوباره به داستان محمود و فردوسي اشاره ميكند و خود را به جاي فردوسي ميگذارد:
در سخا و سخن چه ميپيچم
كارِ بر طالع است و من هيچم
نسبت عقربي است با قوسي
بُخل محمود و بذل فردوسي
(هفت پيكر/ 19)
اسكندرنامه:
نظامي در آغاز بخش اقبالنامه، در داستان سبب سرودن كتاب ميگويد: خضر پيامبر را ديدم كه به من گفت: شنيدهام ميخواهي داستان خسروان را بگويي. داناي پيشينه، كه منظور فردوسي توسي است، دُر اين كار را سفته است. تو نبايد حرفهاي او را تكرار كني كه يك دُر شايسته نيست دو سوراخ داشته باشد.
شنيدم كه در نامه خسروان
سخن راند خواهي چو آب روان
مگوي آنچه داناي پيشينه گفت
كه در دُر نشايد دو سوراخ سفت
(شرفنامه/ 51)
نظامي در خردنامه ـ بخش دوم اسكندرنامه ـ كه آخرين بخش كتاب اوست، دوباره به داستان فردوسي اشاره ميكند و اين بار آشكارا خود را وارث فردوسي ميداند. در «خطاب زمينبوس» ميگويد: تو در سخا و بخشش وارث محمود غزنوي هستي و من در سخن، وارث فردوسيام. محمود مديون و وامدار فردوسي بود. اميدوارم كه تو ـ كه وارث محمودي ـ وام او را به من ـ كه وارث فردوسيام ـ بدهي.
ز كاس نظامي يكي طاس مي
خوري هم به آيين كاووس كي
ستاني بدان طاس طوسي نواز
حق شاهنامه ز محمود باز
دو وارث شمار از دو كان كهن
تو را در سخا و مرا در سخن
به وامي كه ناداده باشد نخست
حق وارث از وارث آيد درست
(اقبالنامه/ 35)
درباره تأثیرپذیری نظامی از متون اسلامی، ایرانی و آذربایجانی، گفتنی ها و نوشتنی هایی است که ان شا الله در جای خود خواهیم گفت. بعونه تعالی
@nezamipazhohi
با یاد و نام خدا
واکنش نظامی گنجه ای و خاقانی شروانی به جنگ های روس با ایران
(روایتی از نخستین تجربه ورود شعر فارسی به حوزه سیاست)
یادداشت شماره هجدهم/
از: محمّد طاهری خسروشاهی
با استیلای لشکر روس بر سرزمینهای قفقاز در آن سوی ارس، ایران اگرچه بخشهای فرهنگ خیزی را از دست داد، ولی این استیلا هرگز نتوانست پیوندها و اصالت های مردمان این دیار را به کلّی منقطع نماید.
در پیِ جدایی شهرهای آن سامان، شاعران ایران، همگام با تحولات اجتماعی کشور، وارد عرصة آفرینش های هنری و ادبی شدند و «شعر ضد اشغالگری» را پی ریزی کردند.
شرحی راجع به تاخت و تاز روس ها به شهر بردعة قفقاز در منظومة اسکندرنامه نظامی گنجه ای است که باید از آن به عنوان «نخستین بازتاب جنگهای روس با ایران در شعر فارسی» یاد کرد.
مرحوم محمدعلی جمال زاده معتقد است جریان منظوم در اسکندرنامه «ظاهراً در باب هجوم چهارم روس ها به ایران است که نظامی با بعضی افسانه های شاعرانة دیگر مخلوط نموده است».
جریان داشتن حکایت حملة روس به ایران در دوران حیات نظامی، قطعی است؛ چنانچه خاقانی شروانی، شاعر همعصر و همروزگار نظامی، نیز این جنگها را به نظم کشیده است، که البته تفاوت های جزئی با داستان نظامی دارد.
بر اساس مستندات تاریخی، پنجمين هجوم روسها نیز ، در سال 570 هجري ( 1175 ميلادي) و به شهر تاریخی شروان اتفاق افتاد. در آن تاريخ حكمران شروان، فردی به نام ابواسحق ابراهيم اخستان پسر منوچهر اخستان ابن كسران بوده است.
ظاهراً در باب اين هجوم، منابع و متون تاريخي سكوت كردهاند و عجالتاً يكتا سند مستقيمي كه در دست است و صراحتاً اين مسئله را ذکر مينمايد، دو قصيده از خاقاني است كه در مدح شيروانشاه اخستانبن منوچهر و تهنيت فتح روس سروده شده است.
ظاهراً نخستین واکنش های ادبی و شعری به تجاوزات روس، در شعر شاعران سبک آذربایجانی و گویندگانی که در سرزمین های ققفاز می زیسته اند، تجلی یافته است.
ما در شماره دوم مجله سفینه تبریز در قالب دو مقاله( از کاظم آذری سیسی و محمد طاهری خسروشاهی)؛ ضمن بررسی منظومة اسکندرنامة نظامی گنجه ای و دو قصیده تاریخی از خاقانی، و بیان موضع میهن پرستانة این دو شاعر سبک آذربایجانی، در پیِ تبیین این نکته هستیم که واکنش این دو شاعر در مقابل جنگ های روس با ایران و اشغال بخشی از قفقاز در سدة ششم، جانی تازه در کالبد شعر فارسی دمید و با انعکاس روح میهن پرستی، شعر بیداری را در ایران بنیاد نهاد.
اگرچه روز بازار واکنش شاعران به اشغال قفقاز در عصر قاجار بوده ، ولیکن ابراز احساسات و واکنش مهم شاعران بزرگی چون نظامی و خاقانی، روایتی از نخستین تجربه های شعر فارسی در ورود به حوزة موضوعات اجتماعی و سیاسی در تاریخ ادبیات ایران محسوب می شود. شایان ذکر است سالها پیش، نگارنده در قالب کتاب فصلهای تاریکی(انتشارات موسسه مطالعات ملی)به صورت مفصل و گسترده، واکنش شاعران عصر قاجار در برابر تجاوزات روسیه به ایران را بررسی کرده است.
@safinehyetabriz
نظری دربارة تاریخ تولّد نظامی
یادداشتی از: جناب آقای محمّد طاهری خسروشاهی
يكي از پراختلافترين مباحث در خصوص حيات نظامي گنجهاي، تعیین سال تولّد اوست. اين اختلاف نظرها در حالي است كه با اندكي تأمل در برخي از ابيات منظومههاي شاعر، ميتوان به عددی تقریبا قابل اعتماد دست يافت. پيش از پرداختن به تحليل ابيات مذكور كه نشانههايي از تولد شاعر در آنهاست، پارهاي از نقل قولها در خصوص تولّد نظامي را بيان ميكنم.
ظاهراً از محققان اروپايي، نخستين كسي كه درباره تولّد نظامي اظهارنظر كرده است، ويلهلم باخر محقق آلماني است كه كتاب «زندگي و آثار نظامي» را به سال 1781 ميلادي (1160 خورشيدي) در شرح احوال و معرّفي آثار شاعر نوشت و در آن سال ولادت نظامي را 535 ذكر کرد. پس از او پژوهشگراني چون يان ريپكا، برتلس و ادوارد براون ،با نگارش یادداشت هایی، نوشته باخر را تأييد كردند و حتي تاریخ 535 به قدری شایع شد که احياگران و بانیان آرامگاه شاعر در گنجه، همين تاريخ را بر سنگ قبر او ثبت نمودند؛ «شيخ نظامي گنجلي الياس يوسف اوغلو، تولد 535».
علامه شبلي نعماني در شعر العجم، سال تولّد حكيم گنجه را 533 ذكر كرده (1327، 1: 210)و مرحوم وحيد دستگردي در کتاب گنجینه گنجه ای( 1385: 15) يكي از سالهاي 533 تا 540 را سال تولّد شاعر ميداند. غلامحسين داراب، مترجم مخزنالاسرار به انگليسي نیز با استناد به ابياتي از اين منظومه نتيجه گرفته است كه شاعر در سال 540 متولد شده است.
مينورسكي؛ شرقشناس معروف روس، سال تولّد نظامي را يكي از سالهاي ميان 541 تا 551 می داند و مرحوم استاد معين معتقد است «استاد بزرگوار گنجه، در سال 542 يا 543 به دنيا آمده است». ناگفته نماند كه مرحوم سادات ناصري نيز در حاشية خود بر آتشكدة آذر، تاريخ تولد نظامي را پيش از سال 530 ذكر نموده است.
می نویسم:
براي يافتن سال دقيق تولد نظامي، بايد در آثار شاعر جستجو كرد. نظامي در نعت سوّم از مقدمة مخزنالاسرار، خطاب به حضرت ختمي مرتبت چنين ميگويد:
پانصد و هفتاد بس ايّام خواب
روز بلند است به مجلس شتاب
خيز و بفرماي سرافيل را
باد دميدن دو سه قنديل را
چنين به نظر ميرسد كه در زمان سروده شدن اين اشعار از مقدمه مخزنالاسرار، 570 سال از رحلت نبي مكرم اسلام ميگذشته و چون نظامي در اين منظومه به قرار گرفتن خود در آستانه چهل سالگي (به عبارتي 39 سالگي) اشاره مينمايد و ميگويد:
يار كنون بايدت افسون مخوان
درس چهل سالگي اكنون مخوان
طبع تو با عقل به دلالگي است
منتظر نقد چهل سالگي است
تا به چهل سال كه بالغ شود
نقد سفرهاش مبالغ شود
بنابراين ميتوان به اين نتيجه رسيد كه نظامي در حدود سال 531 (531 = 39 ـ 570) به دنيا آمده است.
از اين گذشته شاعر در منظومه خسرو و شيرين كه آن را به سال 571 سروده است؛
گذشت از پانصد و هفتاد، يك سال
نزد بر خط خوبان كس چنين خال
به چهل سالگي خويش اشاره ميكند؛
پس از پنجه چهلّه در چهل سال
مزن پنجه درين حرف ورق مال
بنابراين ميتوان گفت همان سال 531 (531 = 40 ـ 571) نزديكترين سال به حقیقت تولد نظامی است.
https://t.me/nizamiganjavi
یادداشتی درباره همسران نظامی گنجه ای و شواهدی از ازدواج های او
یادداشتی از:
محمّد طاهری خسروشاهی
سردبیر مجلّه سفینه تبریز
یکی از مسائل مرتبط با سوانح عمر نظامی ، بحث ازدواج های اوست.
آنچه از مطالعه منابع تاریخی و سروده های شاعر به دست می آید، نظامی سه بار ازدواج کرده که البته مطالب تذکره ها، عمدتاً پيرامون همسر اوّل اوست كه گويا تا پايان عمر و علی رغم دو ازدواج دیگر، شاعر دل در گرو محبت او داشته است.
برخي از محققان ، اين هديه را، تحفهاي از ملك فخرالدين بهرامشاه از امراي آل منگوجك دانستهاند كه در ازاي دريافت نسخهاي از مخزنالاسرار به شاعر بخشيده است. از جمله زنده یاد وحید دستگردی، نام حاکم دربند را که شاعر، مخزن الاسرار را به نام او سروده، بهرامشاه؛ حکمران ارزنجان قید کرده است. نگارنده شواهدی از ابیات خمسه و ابیاتی از قصاید خاقانی را تدوین نموده که نشان می دهد حاکم دربند که خاقانی هم چند قصیده در مدح او پرداخته، " سیف الدین مظفّر بن محمّد" است و نظر مرحوم وحید راه به خطا دارد.
در این یادداشت مطالبی به اختصار در این خصوص بیان می شود.
متن کامل یادداشت به زودی در مجلّه سفینه تبریز:
@safinehyetabriz
یادداشتی درباره همسر / همسران نظامی گنجه ای و شواهدی از ازدواج های او
یادداشتی از:
محمّد طاهری خسروشاهی
سردبیر مجلّه سفینه تبریز
از مطالعه خمسه نظامی گنجه ای، به ویژه منظومه خسرو و شیرین، اطلاعات زیادی درباره سوانح عمر، جزئیات حیات و گوشه هایی از زندگی شخصی این سخنور سده ششم هجری به دست می آید.
یکی از مسائل مرتبط با تاریخ زندگی نظامی، که مطالب پراکنده ای در خصوص آن، در کتاب های تذکره و تاریخ ادبیات و مقدمه شروح خمسه نوشته شده، بحث ازدواج / های شاعر است.
آنچه از مطالعه منابع تاریخی و سروده های خود شاعر به ویژه خسرو و شیرین به دست می آید، نظامی سه بار ازدواج کرده است. البته آنچه در زمينه ازدواج نظامي بايد گفت، عمدتاً پيرامون همسر اوّل اوست كه گويا تا پايان عمر و علی رغم دو ازدواج دیگر شاعر، دل در گرو مهر و محبت او داشته است.
چنانچه معروف است نخستين ازدواج نظامي با زني «آفاق» نام صورت گرفته كه از زنان و کنیزان زيباروي تركان قبچاق بوده است.
ماجراي آشنايي نظامي با اين «همايون پيكر نغز و خردمند» نيز چنين است كه شاه اخستان؛ فرمانرواي شروان و داراي دربند كه با شاعر حكيم گنجه مراوده قلمي داشت، «يك بار كنيزك زيبايي آفاق نام از تركان قبچاق را به شاعر هديه كرد» (زرينكوب).
نكته مهم اين است كه برخي از محققان معاصر، اين هديه را، تحفهاي از ملك فخرالدين بهرامشاه از امراي آل منگوجك دانستهاند كه در ازاي دريافت نسخهاي از مخزنالاسرار به شاعر بخشيده است. نگارنده به اسنادی از لابلای ابیات خمسه و شواهدی از قصاید خاقانی دست یافته که نشان می دهد گویا مرحوم وحید دستگردی(رحمه الله علیه) به اشتباه، نام حاکم دربند را که شاعر، مخزن الاسرار را به نام او سروده، بهرامشاه؛ حکمران ارزنجان قید کرده است؛ این در حالی است که به زعم بنده و بر اساس آن شواهد، حاکم دربند که خاقانی هم چند قصیده در مدح او پرداخته، " سیف الدین مظفّر بن محمّد" باید باشد.
ظاهراً اين سخن، نخستين بار از سوي مرحوم وحيد دستگردي مطرح شده است. منتها چنانچه عرض کردم گویا اين سخن كه در اغلب يادداشتهاي مربوط به نظامي پژوهی و در متابعت از نوشته مرحوم وحيد درج شده، با واقعيت تاريخي مطابقت ندارد. فعلا به اجمال، اشاره ای مختصر می کنم. ما ان شا الله در جای خود، یادداشتی به تفصیل در این باره خواهیم نوشت.
می گویم:
چنانچه بهرامشاه در قبالِ دريافت مخزنالاسرار اين هديه را به شاعر جوان و حدوداً سي و چند ساله گنجه بخشيده بود، ميبايست اشارهاي به آفاق در متن مخزنالاسرار نيامده باشد. اين در حالي است كه گمان ميرود منظور شاعر در مقدمه مخزنالاسرار از «تُرك قصبپوش»، همين زن ترك قبچاقي يعني آفاق باشد.مگر اینکه بگوییم نظامی پیش از آفاق، دل در گرو مهر ترکی دیگر داشت!
( تنگ دل از خنده ترکان شکر / سرمه بر از چشم غزالان نظر/ ترک قصب پوش من آنجا چو ماه/ کرده دلم را چو قصب رخنه گاه).
از اين گذشته نظامي در منظومة خسرو و شيرين و آنجا كه در قصّه غمانگيز مرگ شيرين به ياد آفاق ميافتد، او را يادگاري از «داراي دربند» ميداند كه در متون تاريخي لقب «شاه اخستان و فرمانرواي شروان» فقط براي او آمده است؛ در حالي كه فخرالدين بهرامشاه، پادشاه ارزنجان روم بود.
البته ذکر این نکته لازم است که ظاهراً نخستين بار زنده یاد «برتَلس» در کتاب نظامی(1936)متوجّه اين ناهمخواني شده و نوشته است: «شناخته نيست كه بهرام شاه در برابر پيشكشي مخزنالاسرار چه هديهاي به نظامي ميدهد، ولي فرمانرواي ديگري ـ فرمانرواي دربند ـ در برابر استعداد شاعر، به حيرت ميافتد و براي او يك كنيزك جوان به نام آفاق هديه ميكند».
بر همین اساس است که بر خلاف نظر مرحوم وحیددستگردی، به نظر نگارنده چنين ميرسد كه نظامي پيش از سرودن مخزنالاسرار، بایستی با آفاق ازدواج كرده باشد. بحث در این موضوع را فعلا ادامه نمی دهم.
باری افسوس که زندگی نظامی با آفاق دیری نپایید و به هنگام سرایش خسرو وشیرین، نظامی را تنها گذاشت.( در وصف شیرین: سبکرو چون بت قبچاق من بود / گمان افتاد خود کآفاق من بود).
اگر چه نظامی گنجه ای به قول امروزیان، طرفدار تک همسری بود؛(یکی جفتِ همتا تو را بس بود / که بسیار کس، مردِ بی کس بود / از آن مختلف رأی شد روزگار / که دارد پدر هفت و مادر چهار... به چندین کنیزان وحشی نهاد / مده خرمن عمر خود را به باد)؛ با این حال، از مثنوي اقبالنامه چنين ميآيد كه شاعر پس از مرگ آفاق، دو ازدواج ديگر نيز داشته است كه البته اين دو بار نيز با مرگ هر دو همسر، خاطره تلخ جدايي از آفاق، براي او زنده شده است. (بقیه در فرسته بعدی)👇👇👇
@safinehyetabriz
بقیه از فرسته قبلی☝️☝️☝️
یادداشتی درباره همسر / همسران نظامی گنجه ای و شواهدی از ازدواج های او
محمّد طاهری خسروشاهی
سردبیر مجلّه سفینه تبریز
براساس قرائن تاريخي و بر طبق آنچه از اقبالنامه برميآيد، مقارن پايان نظم مثنوي ليلي و مجنون، شاعر، همسر دوّم را نيز از دست ميدهد. همسري كه فقط چند سال توانست با او پيوند زناشويي داشته باشد. به نظر می رسد آن مايه خستگي و فترت و دلمردگی كه در ابیات پايانی ليلي و مجنون موج ميزند، ناشي از مرگ همسر دوّم و تجدید خاطرات آفاق باشد.
اگرچه از نام و نشان همسر دوّم، اطلاعي در دست نيست، تنها در اقبالنامه به مرگ تلخ او اشاره كرده كه ظاهراً در روز «عيد قربان» اتفاق افتاده است. (در آن عيد كان شكرافشان كنم / عروسي شكرخنده قربان كنم)
زنده یاد زرّينكوب معتقد است كه مقارن سرودن منظومه اسكندرنامه، شاعر، با همسر سوّم خود ازدواج کرده بود. ظاهراً دليل زرّین کوب، مشاهده مايههاي نشاط و ريزهكاريهاي ادبي موجود در اين منظومه و لحن شوخ و شنگِ شاعر در آن است؛ برخلاف آن دلمردگی و حزن که در پایان لیلی و مجنون مشاهده می کنیم.
اگرچه به صِرف اين دلايل نميتوان ازدواج سوّم شاعر را اثبات كرد، لكن اشاره شاعر به مرگ همسر سوّم در اين منظومه، ميتواند دليلي قطعي بر وجود اين زن در ايّام سرايش اسكندرنامه باشد.
اینک چند بيتي از مثنوي اقبالنامه را ذكر ميكنم كه شاعر در آن به مرگ همسران خويش تصريح ميكند و اظهار ميدارد كه «هرگاه كتابي را به پايان بردم و خواستم جشني بگيرم، عروسي جوان را از دست دادم و به سوگ او نشستم»:
مرا طالعي طرفه هست از سخن
كه چون نو كنم داستان كهن
در آن عيد كان شكرافشان كنم
عروسي شكرخنده قربان كنم
چو حلواي شيرين همي ساختم
ز حلواگري خانه پرداختم
چو بر گنج ليلي كشيدم حصار
دگر گوهري كردم آنجا نثار
رباينده چرخ آن چنانش ربود
كه گفتي كه تا بود هرگز نبود
كنون نيز چون شد عروسي بهسر
به رضوان سپردم عروسي دگر
ندانم كه با داغ چندين عروس
چگونه كنم قصّه روم و روس
به ار نارم اندوه پيشينه پيش
بدينداستان خوش كنم وقتخويش
@safinehyetabriz
با یاد و نام خدا
سخنرانی محمد طاهری خسروشاهی؛ سردبیر مجلّه سفینه تبریز
شعرهای سیاسی نظامی گنجه ای
با چشم پوشی از دو مفهوم خاصّ سیاست و ادبیات، به طور کلّی، نمی توان این دو عنصرِ ممتازِ فرهنگ بشری را از یکدیگر ممتاز و مجزّا دانست. سیاست در مفهوم عام آن، شامل تمام مظاهر حیات و کارنامة کردار انسانی است و ادبیات نیز، شاخه ای از درخت تناور تمدّن و معارف بشری محسوب می شود. به خصوص تلاقی و ارتباط این دو عنصر برجسته، در دورة اسلامی، تا اندازه ای است که یکی را بدون دیگری نمی توان مطالعه کرد.
ما بر اساس همین بینش، در سخنرانی خود، با بررسی و تبیین برخی از ابیات منظومة اسکندرنامة نظامی گنجه ای، که از نظر ما یک سیاستنامه منظوم است، ردّ پای برخی از مفاهیم سیاسی در این منظومه را بررسی خواهیم کرد.
چهارشنبه 16 بهمن / ساعت 15/30
چای کنار- جنب پل مسافر- تالار اجتماعات ساختمان جواهر
@safinehyetabriz
یادداشتی درباره همسران نظامی گنجه ای و شواهدی از ازدواج های او
یادداشتی از:
محمّد طاهری خسروشاهی
سردبیر مجلّه سفینه تبریز
یکی از مسائل مرتبط با سوانح عمر نظامی ، بحث ازدواج های اوست.
آنچه از مطالعه منابع تاریخی و سروده های شاعر به دست می آید، نظامی سه بار ازدواج کرده که البته مطالب تذکره ها، عمدتاً پيرامون همسر اوّل اوست كه گويا تا پايان عمر و علی رغم دو ازدواج دیگر، شاعر دل در گرو محبت او داشته است.
برخي از محققان ، اين هديه را، تحفهاي از ملك فخرالدين بهرامشاه از امراي آل منگوجك دانستهاند كه در ازاي دريافت نسخهاي از مخزنالاسرار به شاعر بخشيده است. از جمله زنده یاد وحید دستگردی، نام حاکم دربند را که شاعر، مخزن الاسرار را به نام او سروده، بهرامشاه؛ حکمران ارزنجان قید کرده است. نگارنده شواهدی از ابیات خمسه و ابیاتی از قصاید خاقانی را تدوین نموده که نشان می دهد حاکم دربند که خاقانی هم چند قصیده در مدح او پرداخته، " سیف الدین مظفّر بن محمّد" است و نظر مرحوم وحید راه به خطا دارد.
در این یادداشت مطالبی به اختصار در این خصوص بیان می شود.
متن کامل یادداشت به زودی در مجلّه سفینه تبریز:
@safinehyetabriz
[Forwarded from مجلّه سفینه تبریز]
یادداشتی درباره همسر / همسران نظامی گنجه ای و شواهدی از ازدواج های او
یادداشتی از:
محمّد طاهری خسروشاهی
سردبیر مجلّه سفینه تبریز
از مطالعه خمسه نظامی گنجه ای، به ویژه منظومه خسرو و شیرین، اطلاعات زیادی درباره سوانح عمر، جزئیات حیات و گوشه هایی از زندگی شخصی این سخنور سده ششم هجری به دست می آید.
یکی از مسائل مرتبط با تاریخ زندگی نظامی، که مطالب پراکنده ای در خصوص آن، در کتاب های تذکره و تاریخ ادبیات و مقدمه شروح خمسه نوشته شده، بحث ازدواج / های شاعر است.
آنچه از مطالعه منابع تاریخی و سروده های خود شاعر به ویژه خسرو و شیرین به دست می آید، نظامی سه بار ازدواج کرده است. البته آنچه در زمينه ازدواج نظامي بايد گفت، عمدتاً پيرامون همسر اوّل اوست كه گويا تا پايان عمر و علی رغم دو ازدواج دیگر شاعر، دل در گرو مهر و محبت او داشته است.
چنانچه معروف است نخستين ازدواج نظامي با زني «آفاق» نام صورت گرفته كه از زنان و کنیزان زيباروي تركان قبچاق بوده است.
ماجراي آشنايي نظامي با اين «همايون پيكر نغز و خردمند» نيز چنين است كه شاه اخستان؛ فرمانرواي شروان و داراي دربند كه با شاعر حكيم گنجه مراوده قلمي داشت، «يك بار كنيزك زيبايي آفاق نام از تركان قبچاق را به شاعر هديه كرد» (زرينكوب).
نكته مهم اين است كه برخي از محققان معاصر، اين هديه را، تحفهاي از ملك فخرالدين بهرامشاه از امراي آل منگوجك دانستهاند كه در ازاي دريافت نسخهاي از مخزنالاسرار به شاعر بخشيده است. نگارنده به اسنادی از لابلای ابیات خمسه و شواهدی از قصاید خاقانی دست یافته که نشان می دهد گویا مرحوم وحید دستگردی(رحمه الله علیه) به اشتباه، نام حاکم دربند را که شاعر، مخزن الاسرار را به نام او سروده، بهرامشاه؛ حکمران ارزنجان قید کرده است؛ این در حالی است که به زعم بنده و بر اساس آن شواهد، حاکم دربند که خاقانی هم چند قصیده در مدح او پرداخته، " سیف الدین مظفّر بن محمّد" باید باشد.
ظاهراً اين سخن، نخستين بار از سوي مرحوم وحيد دستگردي مطرح شده است. منتها چنانچه عرض کردم گویا اين سخن كه در اغلب يادداشتهاي مربوط به نظامي پژوهی و در متابعت از نوشته مرحوم وحيد درج شده، با واقعيت تاريخي مطابقت ندارد. فعلا به اجمال، اشاره ای مختصر می کنم. ما ان شا الله در جای خود، یادداشتی به تفصیل در این باره خواهیم نوشت.
می گویم:
چنانچه بهرامشاه در قبالِ دريافت مخزنالاسرار اين هديه را به شاعر جوان و حدوداً سي و چند ساله گنجه بخشيده بود، ميبايست اشارهاي به آفاق در متن مخزنالاسرار نيامده باشد. اين در حالي است كه گمان ميرود منظور شاعر در مقدمه مخزنالاسرار از «تُرك قصبپوش»، همين زن ترك قبچاقي يعني آفاق باشد.مگر اینکه بگوییم نظامی پیش از آفاق، دل در گرو مهر ترکی دیگر داشت!
( تنگ دل از خنده ترکان شکر / سرمه بر از چشم غزالان نظر/ ترک قصب پوش من آنجا چو ماه/ کرده دلم را چو قصب رخنه گاه).
از اين گذشته نظامي در منظومة خسرو و شيرين و آنجا كه در قصّه غمانگيز مرگ شيرين به ياد آفاق ميافتد، او را يادگاري از «داراي دربند» ميداند كه در متون تاريخي لقب «شاه اخستان و فرمانرواي شروان» فقط براي او آمده است؛ در حالي كه فخرالدين بهرامشاه، پادشاه ارزنجان روم بود.
البته ذکر این نکته لازم است که ظاهراً نخستين بار زنده یاد «برتَلس» در کتاب نظامی(1936)متوجّه اين ناهمخواني شده و نوشته است: «شناخته نيست كه بهرام شاه در برابر پيشكشي مخزنالاسرار چه هديهاي به نظامي ميدهد، ولي فرمانرواي ديگري ـ فرمانرواي دربند ـ در برابر استعداد شاعر، به حيرت ميافتد و براي او يك كنيزك جوان به نام آفاق هديه ميكند».
بر همین اساس است که بر خلاف نظر مرحوم وحیددستگردی، به نظر نگارنده چنين ميرسد كه نظامي پيش از سرودن مخزنالاسرار، بایستی با آفاق ازدواج كرده باشد. بحث در این موضوع را فعلا ادامه نمی دهم.
باری افسوس که زندگی نظامی با آفاق دیری نپایید و به هنگام سرایش خسرو وشیرین، نظامی را تنها گذاشت.( در وصف شیرین: سبکرو چون بت قبچاق من بود / گمان افتاد خود کآفاق من بود).
اگر چه نظامی گنجه ای به قول امروزیان، طرفدار تک همسری بود؛(یکی جفتِ همتا تو را بس بود / که بسیار کس، مردِ بی کس بود / از آن مختلف رأی شد روزگار / که دارد پدر هفت و مادر چهار... به چندین کنیزان وحشی نهاد / مده خرمن عمر خود را به باد)؛ با این حال، از مثنوي اقبالنامه چنين ميآيد كه شاعر پس از مرگ آفاق، دو ازدواج ديگر نيز داشته است كه البته اين دو بار نيز با مرگ هر دو همسر، خاطره تلخ جدايي از آفاق، براي او زنده شده است. (بقیه در فرسته بعدی)👇👇👇
@safinehyetabriz
[Forwarded from مجلّه سفینه تبریز]
بقیه از فرسته قبلی☝️☝️☝️
یادداشتی درباره همسر / همسران نظامی گنجه ای و شواهدی از ازدواج های او
محمّد طاهری خسروشاهی
سردبیر مجلّه سفینه تبریز
براساس قرائن تاريخي و بر طبق آنچه از اقبالنامه برميآيد، مقارن پايان نظم مثنوي ليلي و مجنون، شاعر، همسر دوّم را نيز از دست ميدهد. همسري كه فقط چند سال توانست با او پيوند زناشويي داشته باشد. به نظر می رسد آن مايه خستگي و فترت و دلمردگی كه در ابیات پايانی ليلي و مجنون موج ميزند، ناشي از مرگ همسر دوّم و تجدید خاطرات آفاق باشد.
اگرچه از نام و نشان همسر دوّم، اطلاعي در دست نيست، تنها در اقبالنامه به مرگ تلخ او اشاره كرده كه ظاهراً در روز «عيد قربان» اتفاق افتاده است. (در آن عيد كان شكرافشان كنم / عروسي شكرخنده قربان كنم)
زنده یاد زرّينكوب معتقد است كه مقارن سرودن منظومه اسكندرنامه، شاعر، با همسر سوّم خود ازدواج کرده بود. ظاهراً دليل زرّین کوب، مشاهده مايههاي نشاط و ريزهكاريهاي ادبي موجود در اين منظومه و لحن شوخ و شنگِ شاعر در آن است؛ برخلاف آن دلمردگی و حزن که در پایان لیلی و مجنون مشاهده می کنیم.
اگرچه به صِرف اين دلايل نميتوان ازدواج سوّم شاعر را اثبات كرد، لكن اشاره شاعر به مرگ همسر سوّم در اين منظومه، ميتواند دليلي قطعي بر وجود اين زن در ايّام سرايش اسكندرنامه باشد.
اینک چند بيتي از مثنوي اقبالنامه را ذكر ميكنم كه شاعر در آن به مرگ همسران خويش تصريح ميكند و اظهار ميدارد كه «هرگاه كتابي را به پايان بردم و خواستم جشني بگيرم، عروسي جوان را از دست دادم و به سوگ او نشستم»:
مرا طالعي طرفه هست از سخن
كه چون نو كنم داستان كهن
در آن عيد كان شكرافشان كنم
عروسي شكرخنده قربان كنم
چو حلواي شيرين همي ساختم
ز حلواگري خانه پرداختم
چو بر گنج ليلي كشيدم حصار
دگر گوهري كردم آنجا نثار
رباينده چرخ آن چنانش ربود
كه گفتي كه تا بود هرگز نبود
كنون نيز چون شد عروسي بهسر
به رضوان سپردم عروسي دگر
ندانم كه با داغ چندين عروس
چگونه كنم قصّه روم و روس
به ار نارم اندوه پيشينه پيش
بدينداستان خوش كنم وقتخويش
@safinehyetabriz
به نام خدا
توضیح ضروری
درباره انتشار یادداشت قدیمی سردبیر سفینه تبریز
با موضوع نظامی گنجه ای
روزگذشته (دوشنبه ششم بهمن 99) تعدادی از پایگاه های خبری و فرهنگی آذربایجان، در اقدامی همزمان، یکی از یادداشت های قدیمی اینجانب با عنوان " پیشینه تحریف هویت تاریخی نظامی گنجوی" را بازنشر نمودند. چنانکه انتظار می رفت، بر مبنای حساسیت های اخیر درباره نظامی گنجه ای و به ویژه اعلام سال بزرگداشت جهانی نظامی در کشور جمهوری آذربایجان، بازنشر این مطلب، بازتاب وسیعی در فضای مجازی منطقه آذربایجان داشت.
اگر چه این بنده خدا هیچ تردیدی در حُسن نیت و خیرخواهی و تلاش فرهنگی این دوستان عزیز ندارد، با وجود این، ذکر این نکته را ضروری می دانم که یادداشت مذکور که دربرگیرنده نظرات اینجانب درباره دیوان ترکی منسوب به نظامی گنجه ای است، تقریبا ده / یازده سال قبل نوشته شده است. هرگاه اینجانب، از بازنشر این یادداشت توسط دوستان عزیز رسانه ای و فرهنگی مطلع بودم، بی گمان از این عزیزان درخواست می کردم که اندکی صبر کنند تا نسخه ویرایش شده ای از یادداشت را تهیه نمایم و ایشان ویرایش جدید را منتشر نمایند. افسوس که من در جریان اقدام دوستان نبوده ام.
حقیقت این است که در یک دهه اخیر که از تحریر آن یادداشت می گذرد، نگارنده، به یافته های جدید و نکته هایی تازه یاب در حوزه احوال و آثار نظامی گنجه ای دسترس پیدا کرده و تأمّلات بیشتری در این موضوع داشته است که بی گمان جای این نویافته ها در یادداشت مذکور خالی است.
افزون بر این یافته های نو، آنچه شاید در ویرایش جدید یادداشت مذکور انجام می دادم، پیرایش مطلب، از برخی ارجاعات ژورنالیستی بود. علاوه بر این، چون در سالهای اخیر، نسخه خطی دیوان مذکور را نیز به دقت خوانده بودم، در ویرایش جدید، حتما نوشته خود را بر بنیادهای علمی تر نسخه شناختی استوار می نمودم و از بیان ادلّه رسانه ای و احساسی صرف نظر می کردم.
البته نظر قطعی اینجانب درباره جعلی بودن دیوان ترکی نظامی گنجه ای (نسخه کتابخانه خدیویه مصر منظور است) همچنان به قوّت خود باقی است. دیوان مذکور، متضمّن اشعار نظامی قارامانلی است و ارتباطی به نظامی گنجه ای معروف ندارد. من با زنده یاد دکتر برات زنجانی رحمه الله علیه که معتقد بود پاره ای از اشعار ترکی موجود در نسخه خدیویه از نظامی گنجه ای و پاره ای دیگر از نظامی قارامانلی است، همداستان نیستم. ان شا الله یادداشت ها و استدلالات خود درباره این موضوع را در یکی از مجلّات علمی کشور منتشر خواهم نمود.
از آنجا که تحقیقات علمی و تتبعات ادبی و تاریخی جای استنتاجات ژورنالیستی نیست عرض می کنم افرادی که در تدوین و انتشار دیوان مذکور نقش داشته اند؛ - خواسته یا ناخواسته - به یک تحریف تاریخی و گناهی نابخشودنی در حوزه ادبیات آذربایجان دست زده اند. چنانکه در یادداشت مذکور نیز آورده ام، زنده یاد استاد یحیی شیدا نیز که از پیشاهنگان تحقیقات ادبیات آذربایجان بود، این دیوان را جعلی می دانست و دلایل خود را در یادداشتی به زبان ترکی به تفصیل بیان کرده بود. رحمه الله علیه.
در پایان ضمن قدردانی از اقدام فعّالان محترم فرهنگی و کوشندگان ادبی آذربایجان، برای همه این عزیزان آرزوی موفقیت می کنم و بیان این نکته را ضروری می دانم که اینک چند سالی است که یادداشت های کوتاه ادبی و تاریخی اینجانب در صفحه مجازی مجلّه سفینه تبریز منتشر می شود.
محمّد طاهری خسروشاهی
سردبیر سفینه تبریز
@safinehyetabriz
"تاریخ علم کلام"
تالیف: علامه شبلی نعمانی
ترجمه: سیر محمد تقی فخر داعی گیلانی
چاپخانه رنگین، تهران
سال چاپ: ۱۳۲۸شمسی
* مرحوم علامه شبلی نعمانی در ۱۹۰۴
کتاب مهم "الکلام" را به زبان اردو در سال به چاپ رسانید.
مرحوم داعی الاسلام این کتاب را از زبان اردو به فارسی ترجمه کرد.
وی همچنین "شعر العجم" علامه شبلی نعمانی را از اردو به فارسی ترجمه کرده است.
** ترجمه این کتاب حاصل ملاقات و گفت و گو مرحوم داعی الاسلام با علامه شبلی نعمانی در بمبئی است.
در مقدمه این کتاب مرحوم داعی الاسلام نقل قولی از علامه شبلی نعمانی نقل می کند:
" عامل عمده پیشرفت در یک کار، ادامه و انضباط است. نه زیاد کار کردن و فرسودن".
هر دو مرحوم، روحشان غرق در نور و رحمت باشد. آمین. 🙏🙏🙏
با عرض سلام و احترام خدمت مدیر محترم "کانال تلگرامی تاریخ اسلام و ایران".
دکتر محمد الیاس اَعظمی از محققان هندوستانی هستند که حوزه تخصصشان "شبلی شناسی" است (تحقیق درباره آثار مرحوم علامه شبلی نعمانی و تحقیق درباره کتابها و نویسندگانی که درباره شبلی نعمانی کار کرده اند).
حتی یک برگ درباره علامه شبلی نعمانی ایشان را بسیار به وجد می آورد. این فایل بسیار مهمِ شما برای ایشان فرستاده شد، دکتر الیاس اعظمی بی اندازه خوشحال شدند و ضمن سلام بلند خدمت شما فرمودند: "بیحد شکریہ"۔
و برای تشکر از شما این فایل را ارسال نمودند: 👇👇👇(کتابیات شبلی)= (کتابشناسی علامہ شبلی نعمانی)
با سلام چندی پیش در خبری آمده بود👇
✅ اسکندرنامه نظامی در کتابخانه سلطنتی نیاوران رونمایی شد
موزه کتابخانه سلطنتی نیاوران در ادامه طرح نمایشگاههای دورهای و رونمایی آثار خود، با نمایش اسکندرنامه نظامی از یکی دیگر از نسخ خطی نفیس این موزه برای نخستین بار رونمایی کرد.
اسکندرنامه نظامی در کتابخانه سلطنتی نیاوران رونمایی شد
به گزارش خبرگزاری مهر به نقل از روابط عمومی مجموعه فرهنگی تاریخی نیاوران، این کتاب نفیس خطی مصور در قطع رحلی کوچک در سده سیزدهم هجری قمری از نسخه اسکندرنامه نظامی گنجوی به خط نستعلیق کتابت شده و تصاویر آن در سیزده مجلس به تصویر کشیده شده است.
اگر کسی از عزیزان از مجموعه دستنویسهای نیاوران، کما و کیفا، اطلاعی داشته باشد لطفا بینصیب نگذارد ممنون💐
با یاد و نام خدا
آیا نظامی گنجه ای، فرزند دختری هم داشت؟!
یادداشت شماره شانزدهم/ محمّد طاهری خسروشاهی
در تاريخ احوال و آثار نظامي گنجهاي، اشتباهي از سوي مرحوم شبلي نعماني در كتاب «شعر العجم» رخ داده و موجب بعضي افسانهسازيها درباره اين شاعر گرديده است.
ماجرا از اين قرار است كه نظامي پس از تكميل اسكندرنامه، نسخهاي از آن را توسط فرزندش محمّد به دربار ملك عزالدين مسعود زنگي اتابكِ فرمانرواي موصل ميفرستد (ح 597 ه ).
چو آن ياوري نيست در دست و پاي
كه در مهد نيكو كنم تكيه جاي
فرستادن جان به مينوي پاك
به از زحمت آوردن تيره خاك
دو گوهر درآمد ز درياي من
فروزنده از رويشان رأي من
يكي عصمت مريمي يافته
يكي نور عيسي برو تافته
به خوبي شد اين يك چو بدر منير
چو شمس آن به روشندلي بينظير
به نوبتگه شه، دو هندوي بام
يكي مقبل و ديگر اقبال نام
فرستادهام هر دو را نزد شاه
كه ياقوت را دُرج دارد نگاه
عروسي كه با مُهرِ مادر بود
به ار پردهدارش برادر بود
ببايد چو آمد برِ شهريار
چنان پردگي را چنين پرده دار
چو من نُزل خاص تو جان دادهام
جگر نيز با جان فرستادهام
چنان بازگردانش از نزد خويش
كز اميد من باشد آن رفق بيش
(اقبالنامه/ 276)
ظاهراً برخي از مصراعهاي این شعر، همچون: «دو گوهر درآمد ز درياي من»؛ «يكي عصمت مريمي يافته»؛ «يكي مقبل و ديگر اقبال نام» مرحوم شبلي نعماني را برآن داشته كه نظامي افزون بر محمّد، دختري نیز داشته كه «داراي عصمت مريم» بوده است.
باید گفت منظور شاعر از گوهري كه داراي عصمت مريم است، منظومه اسكندرنامه (اقبالنام = اقبالنامه) ميباشد كه داراي مضامين بكر و سخنهاي تازه است؛ مراد شاعر از «مقبل» نيز فرزندش محمّد است. به قول مرحوم وحيد دستگردي كه نخستين بار متوجه اين اشتباه شده، در صورت درستي نظر شبلي نعمانی، «بايد نام دختر نظامي، اقبال بوده باشد!!»
(وحيد دستگردي،گنجینه گنجه ای: 10).
البته شبلي نعماني در اين خصوص به شنيدههاي خود از «بعضي اساتيد» اشاره ميكند و مينويسد: «من از بعضي اساتيد شنيدهام كه قدر و منزلت نظامي در نزد سلاطين آن عصر تا اين درجه بوده كه يكي از سلاطين، دخترش را به زنيِ پسر نظامي داد. ولي آن را در هيچ كتابي نديدهام... در خاتمه اسكندرنامه به خوبي اين مطلب معلوم ميشود كه او پسر و دخترش را با هم به خدمت نصرتالدين فرستاده بود»
(شبلي،شعر العجم: 222).
نادرستي سخن شبلي به قدري واضح است كه نيازي به تطويل در اين باب نيست.
از ديگر سو براساس قرائن تاريخي، ترديدي در اين نيست كه نظامي، فرزندش محمّد را عهدهدار عرضه اسكندرنامه به دربار ممدوح كرده بود.
«وقتي اولين نسخه داستان اسكندر را نظامي به دربار ممدوح هديه كرد، محمد را عهدهدار عرضهداشتِ اين هديه كرد. براي عروسي چنين آراسته كه به يك پادشاه عصر تقديم ميشد، كدام پردهداري بهتر از برادر ميتوانست همراه باشد؟ محمّد در واقع براي هرچه زاده طبع پدر بود، حكمِ برادر را داشت و شاعر به اين بهانه او را با هديه شعر به دربار ممدوح ميفرستاد... با اعزام او به دربار ممدوح، نظامي ظاهراً ميخواست وسيلهاي براي آشنا كردن او با بزرگان عصر به دست آورد اما جز فرزند خويش و الزام ممدوح به رعايت حق خود در مورد او، تقريباً هيچ دستاويزي براي توصيه او نداشت...» (زرينكوب؛پیر گنجه در جستجوی ناکجاآباد: 32).
(به نقل از کتاب تازه منتشر شدة: خلوت نشین گنجه / محمّد طاهری خسروشاهی / انتشارات موسسه تاریخ دیار کهن / 1396)
@safinehyetabriz
الكتب والمواضيع والآراء فيها لا تعبر عن رأي الموقع
تنبيه: جميع المحتويات والكتب في هذا الموقع جمعت من القنوات والمجموعات بواسطة بوتات في تطبيق تلغرام (برنامج Telegram) تلقائيا، فإذا شاهدت مادة مخالفة للعرف أو لقوانين النشر وحقوق المؤلفين فالرجاء إرسال المادة عبر هذا الإيميل حتى يحذف فورا:
alkhazanah.com@gmail.com
All contents and books on this website are collected from Telegram channels and groups by bots automatically. if you detect a post that is culturally inappropriate or violates publishing law or copyright, please send the permanent link of the post to the email below so the message will be deleted immediately:
alkhazanah.com@gmail.com