فتح الربانی
امام محی الدین حضرت شیخ عبدالقادر گیلانی رضی الله عنه
ترجمه : محمد جعفر مهدوی
نشر احسان ۱۳۶۹
با سلام
به تصاویری از نسخه خطی "رنگ کردن کاغذ" که متعلق به کتابخانه نوربخش (خانقاه نعمت اللهی تهران) می باشد نیاز دارم.
از دوستان کسی میدونه این نسخه هم اکنون کجاست؟ پی دی افی ازش در دسترس هست؟
نسخه ای از ربیع الابرار که متعلق به کتابخانه فرهاد میرزا بوده و بعد هم پسرش عبد علی نعمت اللهی بن فرهاد میرزا با اظهار ارادت نسبت به امین السلطان و اهداء این کتاب به او. چند روز قبل یکی از دوستان داستانی کرامت گونه برای علامه امینی نقل می کرد که تا چه دنبال این کتاب بوده و آن را در کربلا یافته است. داستان طولانی بود
از قرنطینه تا گالیش روسی
در قرن نوزدهم که دول استعماری بر سراسر بلاد خاورمیانه تسلط داشتند، برای جلوگیری از وبا و طاعون تصمیم گرفتند تا در نقاط کلیدی و محل عبور و مرور کاروانها، قرنطینه هایی برپا کنند. آنان مردم را ده روز در محوطه ای بسته نگاه می داشتند، لباسهای آن را در آب جوش می انداختند، هر روز پزشکی آنان را معاینه می کرد و زمانی که سلامت آنان تصدیق می شد، اجازه عبور می یافتند. در این فاصله هر کسی بیماری داشت، به هر حال بیماریش خود را نشان می داد. این کار بر سر راه کاروان های حج هم بود، و به همین دلیل سفرنامه نویسان قاجاری از آن یاد کرده اند.
سختی این ماندن، به قدری زیاد بود که فریاد همه به آسمان رفته بود. کیکاوس میرزا پسر فتح علی شاه در سال 1253 عازم حج شد و به این قرنطینه رسید. او که خود را دانشمند و طبیب و حتی نویسنده ای در حد یک تحصیل کرده علوم دینی می دانست، از این اقدام برآشفت. مهم برای ما، تحلیل او از قرنطینه است و این که به چه دلیل آن را غلط می داند. حالا ما می دانیم که آن قرنطینه ها به تدریج، از شدت فشار بیماری های واگیردار کاست و از شمار مرگ و میر بسیار بسیار کم کرد. کیکاوس میرزا می نویسد:
«حال متداول است که قاعده آباء و اجداد را باطل نموده و ترک کردهاند، و پیرو خارجی مذهب شده، قانون خود را از دست داده، عاری و بری از مطلب شدهاند، و مبتدی در قوانین کفرند. در نهایت پختگی به اعتقاد خودشان، ولیکن بیخبرانند که در ورطه خامی غوطه ورند و آلت مضحکه خارج و داخل گشته اند».
ـ یک بار دیگر کلمات و تحلیلی که او بکار برده را مرور کنیم. «قاعده آباء و اجداد» «پیرو مذهب خارجی شدن» «قانون خود را از دست دادن» «مبتدی در قوانین کفر شدن» «بی خبرانند که در ورطه خامی غوطه ورند» «آلت مضحکه خارج و داخل گشته». وقتی چنین حمله ای به کاری مانند قرنطینه شود، آن هم توسط یک فرد تحصیل کرده و نخبه سیاسی که سالها حکومت قم را هم داشت، پیداست که چه تأثیری روی مردم می گذارد. باید اعتراف کنیم که این قبیل مقاومت های ما برابر این مسائل، ما را برای مدتها عقب انداخته است.
امشب در خدمت دوستان بودیم و گذار بحث به گالیش روسی افتاد. نوعی کفش روسی. خدمتشان عرض کردم ـ به نقل از یکی از بزرگان ـ که زمانی، مرحوم میرزا مهدی بروجردی ناظر مدرسه فیضیه از طرف مرحوم حائری بود. او پوشیدن گالیش را تجدد می دانست و هرچه طلبه ها اصرار می کردند که پوشیدن این کفش می تواند پای آنها را از آب و گل و لای کوچه ها حفظ کند، قبول نمی کرد، تا آن که مدتها با واسطه قراردادن اشخاصی نزد حاج شیخ عبدالکریم رضایت او را بدست آوردند و توانستند گالیش بپوشند.
... و اما حالا که بحث قرنطینه شد، بیفزایم که داشتم دیوانی را می دیدم، اشعاری در مذمت قرنطینه دیدم که بد نیست بیاورم:
کاش برافتد ز دهر نام قرنطین
تا نفتد هیچ کس بدام قرنطین
جور و جفای یهودی و عمری را
سهل تو مشمر بصبح و شام قرنطین
چرخ مهیا نمود بهر مسافر
خون دل اندر نهار و شام قرنطین
هست یقین من آن که عالم برزخ
از پس مردن بود غلام قرنطین
تا به صف حشر در خمار بماند
هر که خورد جرعه ای ز جام قرنطین
کارکنان جهنم از پی تعلیم
هر سحر آیند در سلام قرنطین
گرچه قرنطین بد است لیک بود خوب
آن بت زیبای خوش قرنطین !
@jafarian1964
جنگ بر سر قرنطینه در 190 سال پیش
نزدیک به یک صد و نود سال پیش (دقیقا 1253ق) کاووس میرزا حاکم قم و پسر فتحعلی شاه، عازم سفر حج شد. وی و همراهانش در شهر انطاب، با قرنطینه مواجه شدند، جایی که نقطه مرزی دولت عثمانی و قلمرو سلطنت محمدعلی پاشا بود و او به رسم فرنگی ها، ده روز مسافران را قرنطینه می کرد تا بیماری واگیردار وارد محدوده قدرت او نکنند.
کاووس میرزا توصیف جالبی از قرنطینه و چگونگی قرنطینه کردن مسافران در آن داده است. او موافق قرنطینه که زحمت هم داشته، نیست و ناخشنودی خود را از آن بیان میکند.
کاووس میرزا که خود را در طب سنتی استاد می دانست، با قرنطینه موافق نیست. او بخشی از عدم موافقت خود را از این بابت می داند که قرنطینه کردن، یک رسم فرنگی است و ما نباید روش آباء و اجداد خودمان را کنار بگذاریم.
وی می نویسد: «حال متداول است که قاعده آباء و اجداد را باطل نموده و ترک کرده اند، و پیرو خارجی مذهب شده، قانون خود را از دست داده، عاری و بری از مطلب شده اند، و مبتدی در قوانین کفرند. در نهایت پختگی به اعتقاد خودشان، ولیکن بی خبرانند که در ورطه خامی غوطه ورند و آلت مضحکه خارج و داخل گشته اند».
“دیوید بالفور” جوان هفده ساله ای است که در روستای “اسندین” در “اسکاتلند” زندگی می کند. دیوید اخیرا پدر خود را از دست داده است و چون مادرش را هم قبلا از دست داده، برای شروع یک زندگی جدید تصمیم به ترک شهر می گیرد. او در صبح ژوئن سال ۱۷۵۱ مسافرت خود را شروع می کند. قبل از اینکه حرکت کند، آقای “کامپبل”، کشیش دهکده که یکی از دوستان صمیمی اوست، با او صحبت می کند و آخرین خواسته پدرش را به او می گوید. طبق گفته های کشیش، پدرِ دیوید قبل از مرگش نامه ای به کشیش داده و از او خواسته که پسرش این نامه را به دست شخصی به نام “ابینزر بالفور” که در “عمارت شاوز” در همسایگی روستای “کراموند” (روستایی در شمال غربی شهر “ادینبورگ”) زندگی می کرد، برساند. بالفورهایی که در عمارت شاوز زندگی می کردند بسیار ثروتمند بودند. این به این معنا بود که دیوید علیرغم اینکه خود در فقر بزرگ شده بود؛ اما شاید اقوام او از خانواده ای ثروتمند و سرشناس بودند و این شوق دیوید را برای شروع ماجراجوییش دو چندان کرد …
@litera9
«استفن» دانشجويي چيني است كه در دانشگاه «لينگ نان» مشغول به تحصيل است. او پس از چندي به بيماري سل دچار ميشود و به همين دليل استادان وي، او را به خانه ميفرستند. مادر نيز بنا به نامهاي از همسرش ازكوبه، استفن را به آنجا ميفرستد تا تحت مراقبت پدر قرار گيرد. پدر براي بهبود حال استفن او را نزد يكي از دوستانش، كه در باغي سكني دارد، ميفرستد. استفن ماهها نزد دوست پدر ميماند و از سكوت دايمي او در تعجب است. پس از چندي استفن به رازهايي دربارة اين مرد پي ميبرد و . . .
#دست_نوشته_های_اقتصادی_و_فلسفی
#کارل_مارکس
@litera9
مبارزه آشتی ناپذیر میان سرمایه دار و کارگر مزد را تعیین می کند. در این مبارزه پیروزی ناگزیر از آن سرمایه دار است. سرمایه دار بدون کارگر بیشتر می تواند زندگی کند تا کارگر بدون سرمایه دار. اتحاد میان سرمایه داران امری است متداول و کارآمد در حالی که اتحاد کارگران ممنوع است و عواقب دردناکی برای آنان دارد. افزون بر آن، مالك زمین و سرمایه دار می تواند درآمد خویش را از قبل ثمرات صنعت افزایش دهند، در حالی که کارگر نه اجاره بهایی دریافت می کند و نه بهره ای از سرمایه می گیرد تا کمکی به درآمدش در صنعت باشد. از این رو رقابت میان کارگران شدت می گیرد و در نتیجه فقط برای کارگران است که تفکیک میان سرمایه، مالکیت ارضی و کار، تفکیکی اجتناب ناپذیر، اساسی و زیان بار است. نیازی نیست که سرمایه و مالکیت ارضی مانند کار کارگران در این تجريد ثابت بمانند.
بنابراین، تفکیک سرمایه، اجاره بهای زمین و کار از یکدیگر برای کارگران امری فاجعه آمیز است.
پایین ترین و ضروری ترین سطح دستمزد آن است که معاش کارگر را برای دوره ای که کار می کند، تأمین نماید. این سطح تا آن اندازه است که برای نگه داری یک خانواده و بقای نسل کارگران ضروری می نماید. بنا به نظر آدام اسمیت، مزد معمولی پایین ترین مزدی است که با زندگی انسانی عادی یعنی حیات حیوانی منطبق باشد.
تقاضا برای (کار) انسان، همانند هر کالای دیگر، ضرورت تولید آدمی را تنظیم می کند. هرگاه عرضه بیش از تقاضا می شود، بخشی از کارگران به ورطه گدایی یا بینوایی می غلتند. از این رو بقای کارگر تابع همان شرایطی است که بقای هر کالای دیگر. کارگر تبدیل به کالا می شود و باید بخت و اقبال یارش باشد تا خریداری بیابد. تقاضا برای کار کارگر که زندگیش در گرو آن است، به هوس ثروتمندان و سرمایه داران بستگی دارد. اگر کمیت عرضه از تقاضا فزونی گیرد، آنگاه یکی از اجزای قیمت کالا یعنی سود، اجاره بهای زمین و دستمزد، پایین تر از میزان آن پرداخت می شود ؛ بنابراین یک بخش از این عوامل از کارکرد فوق کنار گذاشته می شود و قیمت بازار به سمت قیمت طبیعی که نقطه مرکزی است، گرایش می یابد اما جایی که تقسیم کار چشمگیر باشد، ۱)کارگر به دشواری می تواند کار خویش را در مجراهای دیگری به جریان اندازد و ۲) کارگر به خاطر رابطه زیردستانه ای که با سرمایه دار دارد، نخستین کسی است که از این وضعیت رنج می برد.
@litera9
زهیر
پائولو کوئیلو
ترجمه: آرش حجازی
او نویسنده ای برجسته و پرفروش و ثروتمند است. هر دری به روی او گشوده است. همسرش را دوست دارد. همسرش ناپدید می شود و ردی از او نمی ماند... از او فقط زهیر می ماند.زهیر با یک نظر یا فکر گذرا شروع می شود، اما ذهن و روح انسان را تسخیر می کند.نویسنده ای مشهور پی می برد که همسرش که خبرنگار جنگ است، ناپدید شده و اثری از او نیست. هرچند گذر زمان برای این نویسنده موفقیت بیشتر و عشقی تازه به همراه می آورد، اما غیبت همسرش او را سرگشته نگه می دارد. چه بر سر همسرش آمده؟ او را دزدیده اند، کشته اند، یا فقط از زندگی زناشویی اش خسته شده و رفته؟ جستجوی نویسنده به دنبال همسرش — و حقیقت زندگی خودش — او را از فرانسه به اسپانیا، کرواسی و سرانجام دشت های غم انگیز و زیبای آسیای میانه می کشاندو فراتر، او را از محیط امن دنیای خودش به جاده ای کاملا ناشناخته می برد، به دنبال ادراکی تازه از معنای عشق و قدرت سرنوشت.
📚کلاس شاهنامه، شاهرخ مسکوب
گفتار دو - زمان
(بخش یک)
🔵کتاب «ارمغان مور، جستاری در شاهنامه» که این کلاس ها بازتابی از آن است و خواندنش برای کسانی که این گفتارها را دنبال می کنند بسیار روشن کننده است، از پنج بخش تشکیل می شود: زمان، آفرینش، تاریخ، جهانداری و سخن. اما بنا به گفته خود مؤلف در پیشگفتار آن، رشته پنهانی که همه این فصل ها را به هم می پیوندد، زمان است. دریافت از زمان در تمام ساحت های اندیشه ایرانی: زمان اکرانه و زمان کرانمند، نقش زمان در اسطوره آفرینش، زمان اساطیری، زمان پهلوانی، زمان تاریخی و غیره.
🔸آنچه در شاهنامه آمده و در گیتی می گذرد بازتابی است از آنچه در اوستا آمده و در مینو می گذرد.
🔸در اسطوره آفرینش، اهورا مزدا گیتی را آفرید و برای پیروزی در کارزار کیهانی علیه اهریمن، زمان کرانمند را اندیشید. دورانی نه هزار ساله که به سه دوره هر کدام سه هزار ساله تقسیم می شود. اگر این زمان نمی بود، عمر اهریمن نیز به سر نمی رسید. در این نبرد، زمان نیز چون انسان، به یاری اهورامزدا می آید تا او را بر اهریمن پیروز سازد. پس به یاری زمان و در زمان است که اهورا مزدا خدا می شود. خدایی که نه تنها آگاه مطلق است بلکه در پایان زمان توانای مطلق نیز خواهد بود.
🔸در فرگرد ۲ وندیداد، اهورا مزدا نخست با جمشید گفتگو می کند و فرا می خواندش به رواج دین بهی. اما جمشید از این رسالت سر باز می زند. او تنها عهده دار سامان دادن به گیتی می شود، سه بار جهان را فراخ می کند و ورجمکرد را می سازد.
🔸در شاهنامه، زمان با جمشید، بزرگ ترین پادشاه اساطیری ما، صورتمند می شود. او که پادشاهی تمدن ساز است، به ساخت و پرداخت جهان و زندگی آدمیان می پردازد و سه گروه اجتماعی بزرگ را بنا می گذارد. او حتی دیوها را هم به زیر فرمان خود در می آورد و آنها را وا می دارد تا دیوارها و کاخ ها و ایوان های دور از گزند برافرازند. در روزگار جمشید نه درد و رنج و بیماری هست و نه مرگ. روزی که جمشید به تخت می نشیند و بر دوش دیوان بر آسمان دست می یابد، نخستین روز بهار است. پس او آن روز را روز نو می نامد و جشن می گیرد. نوروز یا روز هرمز از ماه فرودین. با نامگذاری این روز، آگاهی به زمان پیدا می شود. بدین ترتیب مردی که مکان را ساخت و پرداخت، زمان را نیز سروسامان داد. پس او پادشاه زمان و مکان است، اما خدا نیست، انسان است. به همین خاطر هم دچار غرور و آز می شود و منی می کند و به گیتی جز از خویشتن را نمی بیند. اینست که فر ایزدی از او روی گردان می شود و کار برمی گردد و شکست به بارمی آید. فرجام کار جمشید، پیروزی ضحاک است.
🎧 کانال کتابخانه و موزه
@litera9
نامه نوشتم به . . .
دونالد بارتلمی
@litera9
بارْتِلِمی، دونالد (۱۹۳۱ـ۱۹۸۹)(Barthelme, Donald)
دونالد بارتلمی در سال ۱۹۳۱ در فیلادلفیا به دنیا آمد. دو سال بعد خانوادهٔ او به تگزاس نقل مکان کردند، در آنجا پدر بارتلمی استاد معماری در دانشگاه هوستون شد. در همین دانشگاه بارتلمی در رشتهٔ روزنامه نگاری تحصیل کرد. او در سال ۱۹۵۳ به جنگ کره اعزام گشت و در آن جا در یک روزنامهٔ ارتشی کار می کرد. بعد از بازگشت به آمریکا تحصیلات خود را در رشتهٔ فلسفه دانشگاه هوستون ادامه داد، اما در سال ۱۹۵۷ بدون گرفتن مدرک از ادامهٔ تحصیل منصرف شد.
در سال ۱۹۶۱ اولین داستان کوتاه اش را منتشر ساخت.
داستانهای کوتاه نوآورانۀ او، که ابتدا غالباً در مجلۀ نیویورکرچاپ میشد، نشان دهندۀ ایجازی مینیمالیسـتی و طنـزی آمیـخته به پوچـی و بـی منطقی است که مجموعۀ شصت داستان(۱۹۸۱) از این نمونه است. از آثار او: سفیدبرفی(۱۹۶۷)، پدرِ مُرده(۱۹۷۵)، فردوس(۱۹۸۶) و سلطان(۱۹۹۱). آثار بارتلمی متون بسیار مناسبی برای نقد ادبیِ مبتنی بر ساخت شکنیاند.
کتاب Rich Dad Poor Dad داستان بزرگ شدن یک پسر در کنار دو پدر است ، یکی پدر واقعی خودش و دیگری پدر دوست صمیمی اش که پدری پولدار است.
نحوه شکل گیری افکارش توسط این دو پدر در مورد پول و سرمایه گذاری است.
این کتاب این افسانه که باید درآمد زیادی داشته باشید تا پولدار شوید را در هم می شکند و تفاوت میان کار کردن برای پول و کارکردن پول برای شما را توضیح می دهد.
⬇️⬇️
متن داستان خرابه شام از نسخه خطی متأخر کامل بهائی (نسخه کتابخانه ملّی) که با نسخ کهن متفاوت است.
(در این متن، «عورات اصحاب حسین» به «زنان خاندان» تبدیل شده و «کودک چهارساله به «دخترکی چهارساله» و نام «حاویه» در آغاز آن افزوده شده؛ امّا نامی از پدر دخترک به میان نیامده است).
در حاویه آمد که زنان خاندان حال پدران بر کودکان پوشیده می داشتند و وعده ها می دادند که پدر تو به فلان سفر رفته باز می آید. تا ایشان را به خانه یزید آوردند. دخترکی بود چهارساله. از خواب بیدار شد و گفت: پدر من کجاست که این ساعت او را به خواب دیدم سخت پریشان! زنان و کودکان، جمله در گریه افتادند و فغان از ایشان برخاست. یزید لعین در حال بفرمود که بروند و سر پدر او بیاورند و در کنار او نهند. ملاعین، سر بیاوردند و در کنار آن کودک نهادند. پرسید که این چیست؟ گفتند: سرِ پدر توست. آن کودک بترسید و فریاد بر آورد و رنجور شد و در آن چند روز جان به حق تسلیم کرد.
@bazmeghodsian
طریقت صوفیانه نعمت اللهی از مهمترین نحله های صوفی دوره قاجاریه بود.
صفی علیشاه قطب طریقت نعمت اللهی دوره ناصرالدین شاه در فن شاعری سررشته داشت و مفسر قرآن بود. وی در سال 1314 قمری درگذشت، جانشین وی صفاعلیشاه (ظهیر الدوله) شد. ظهير الدوله على خان قاجار از وزرای قاجار بود که در این کسوت درآمد. در خانقاه او مراسماتی مانند: ذکر خفی یا ذکر جبرئیلیه در شب میلاد امام علی (ع) در مقبره صفی علی شاه اجتماع می کردند و رسم دیگ جوش به عمل می آمد و سالی 10 روز هم روضه خوانی در سر مقبره او داشتند. مریدان تازه کار بار اول یک دستمال قمیص و سکه نقره و جوزبویا و نبات توسط میرزا احمد پیر دلیل تقدیم صفی علیشاه می نمود، آن وقت به هر یک از حاضرین قسمتی از آن نبات داده می شد و شخص جدید را مبارک گفته می پذیرفتند و هر یک با او مصافحه می نمایند. طریقه مصافحه به این صورت است که با دست راست از طول پنجه دست در دست دیگری می گذارد ؛ سپس از عرض دست راست شخص تازه وارد را می گیرد و دست یکدیگر را می بوسند و عوض سلام یا علی می گویند.
کتابنامه:
ملک المورخین(سپهر) ، محمد کاظم بن محمد، مرآت الوقایع(1386)، تهران: مرکز پژوهشی میراث مکتوب.
@tarikhpago
جنگ بر سر قرنطینه در 190 سال پیش
نزدیک به یک صد و نود سال پیش (دقیقا 1253ق) کاووس میرزا حاکم قم و پسر فتحعلی شاه، عازم سفر حج شد. وی و همراهانش در شهر انطاب، با قرنطینه مواجه شدند، جایی که نقطه مرزی دولت عثمانی و قلمرو سلطنت محمدعلی پاشا بود و او به رسم فرنگی ها، ده روز مسافران را قرنطینه می کرد تا بیماری واگیردار وارد محدوده قدرت او نکنند.
کاووس میرزا توصیف جالبی از قرنطینه و چگونگی قرنطینه کردن مسافران در آن داده است. او موافق قرنطینه که زحمت هم داشته، نیست و ناخشنودی خود را از آن بیان میکند.
کاووس میرزا که خود را در طب سنتی استاد می دانست، با قرنطینه موافق نیست. او بخشی از عدم موافقت خود را از این بابت می داند که قرنطینه کردن، یک رسم فرنگی است و ما نباید روش آباء و اجداد خودمان را کنار بگذاریم.
وی می نویسد: «حال متداول است که قاعده آباء و اجداد را باطل نموده و ترک کرده اند، و پیرو خارجی مذهب شده، قانون خود را از دست داده، عاری و بری از مطلب شده اند، و مبتدی در قوانین کفرند. در نهایت پختگی به اعتقاد خودشان، ولیکن بی خبرانند که در ورطه خامی غوطه ورند و آلت مضحکه خارج و داخل گشته اند».
آخرین باری که تورنتویی ها در قرنطینه به سر بردند، چه زمانی بود؟
تورنتو هم همانند بسیاری از کشورها در بحران بی سابقه ویروس کرونا قرار دارد و شهروندانش همانند یک قرن پیش در خانه هایشان حبس شده اند. در سال 1918 آنفولانزا اسپانیایی Spanish Flu که تا امروز به عنوان کشنده ترین بیماری همه گیر دنیا شناخته شده است موجب شد تا 55 هزار نفر در تورنتو جان خود را از دست بدهند.
در آن زمان نیز همانند امروز، همه افراد از ماسک استفاده می کردند و سالن های تئاتر، سینماها، موزه ها، سالن های بیلیارد و بولینگ، کلیساها و مدارس تعطیل اعلام شده بود. همچنین تعداد افرادی که می توانستند وارد آسانسور شوند به 4 نفر محدود شده بود.
با این حال به نظر می رسد که آنفولانزای اسپانیایی با ویروس کرونا تفاوت ها بیشماری دارد و درمان و خدمات پزشکی در آن زمان بسیار محدود بود و قرنطینه بسیار سخت تر.
از سوی دیگر، بدون آنفولانزای اسپانیایی، دولت فدرال کانادا، دپارتمان سلامت را در سال 1919 تاسیس نمی کرد که امروزه به عنوان Heath Canada شناخته می شود. ---------------------------------------
محمد احرامیان پور. نشریه جام یزد
بسمه تعالی
یادداشتی پیرامون
« حکایت کران تین » در دستورالاطبای حکیم موسی ساوجی
🔷️بخش نخست ؛
یکی از بحث های داغی که ازآغاز شیوع کرونا در جهان و به ویژه ایران مطرح گردیده، لزوم اجرای سطوح مختلف و پروتکل های مربوط به «قرنطینه» است که به چالش بزرگی برای دولت ها مبدل شده است.
تدابیر بهداشتی یا به تعبیری «قرنطینه» به عنوان یکی ازراههای جلوگیری از شیوع بیماری واگیردار، همواره از قدیم مورد توجه تمامی دولتها بوده است. به عنوان نمونه ، هنگامی که پلان کارپن، فرستاده پاپ در سال 1245 م به دیدار خان مغول رفت در دروازه های شهر برای تطهیر و جلوگیری از انتشار هرگونه پلیدی، از میان آتش و دود عبور داده شد.( کارپن ، 1363: 19) البته به این عمل نمی توان عنوان «قرنطینه» اطلاق کرد. زیرا بیشتر منبعث ازعقاید خرافی و تعصبات مذهبی بود تا تدابیر بهداشتی.
درقرن 19م پس از توسعه روابط اقتصادی وافزایش مراودات در بین ملل مختلف دنیا، بیماریهای مسری مانند طاعون و وبا، نیز به سرعت رو به رشدگذاشتند. ازجمله راهحلهایی که کشورها برای این مسأله طرح کردند «قرنطینه» بود.
ایرانیان هم از گذشته با «قرنطینه» برای مدیریت بیماریهای واگیردار، آشنا بودند. اما شیوع بیماریهای طاعون و وبا که از سالهای اولیه سلسله قاجار متناوباً در ایران انتشار می یافت وکشتار زیادی به راه می انداخت، ضرورت برقراری آن را دوچندان کرد. درست است که از اوایل دوره قاجار تلاش هایی برای ایجاد «قرنطینه» صورت می گرفت.اما شواهد تاریخی و قراین پزشکی نشان میدهندکه اغلب، قرنطینه های نیم بندی بودند، وطرفه تر آنکه بیشتر به خاطرفشارهای سفرای مقیم دول اروپایی بود. برای مثال در سال 1237ﻫ.ق/1822م هنگام شیوع وبا درشیراز، یا هنگام شیوع طاعون درتبریز در سال(1247ﻫ.ق/1832م)، قرنطینه هایی، فقط در محدودة این دو شهر ایجاد شد. ( فلور،1397: 117) اما اصول و تدابیر لازم بهداشتی که باید رعایت می شد، هیچگاه به صورت علمی وکارآمد، اجرا نگردید.
با شروع صدارت میرزا تقی خان امیرکبیر تحول عمده ای در زمینه مدیریت بیماریهای همه گیر در ایران صورت گرفت. اقدام جدی و عملی امیر درسال 1267ﻫ.ق/1851م ، برقراری قاعدۀ«گراختین» (قرنطینه) بود.(آدمیت، 1362: 334) تفاوت قرنطینه مد نظرامیرکبیر با قرنطینه های قبلی در «سطح» اجرای آن بود . بدین معنا که قرنطینه های پیشین به طور موردی و در محدوده شهرهای مصیبت زده و ممانعت از ورود و خروج اهالی این شهرها بود. اما قرنطینۀ امیر درسطح کشوری ودرمحدوده تمام مرزهای ایران با همسایگان به ویژه در سرحدات غربی و شرقی که عموماً دروازه ورود بیماریهای همه گیر تلقی می شدند، بود. علاوه بر این اقدام،کنابها، رساله های طبی و دستوالعمل هایی هم به قلم اطبای ایرانی درخصوص راههای پیشگیری ازامراض طاعون و وبا و لزوم برقراری ایستگاههای قرنطینه به رشته تحریر درآمدند. اما هیچکدام ازاین تدابیر به هنگام شیوع امراض همه گیر، به کارگرفته نمی شدند. شاه، اعیان و مقامات درباری به مناطق خوش آب هوا فرار می کردند . مردم عادی هم اگر توان داشتند می گریختند و الادر شهر باقی می ماندند و طعمه امراض واگیر می شدند.
بررسی متون پزشکی ایران در عصر قاجار نشان می دهد ، نخستین طبیب ایرانی که به طرح عنوان «قرنطینه» و سطوح وقواعد آن به شکل علمی پرداخته، «حکیم موسی ساوجی» بوده که در سال 1262 ه ق، چندین سال قبل ازگذاردن « قاعدۀ گراختین» به دست امیر کبیر، به این کار همت گمارده است . معلوم نیست چرا مفاد مطالب کتاب وی مورد غفلت واقع شده است . بنا به خاطره ای که حکیم موسی ساوجی در رساله طبی خود نقل کرده ، او در سال 1253 ه ق، برای انجام مناسک حج از راه شام به این منطقه رفته است اما به دلیل بروز درگیری بین سلطان عثمانی و حاکم مصر،از سفرحج بازمانده و به ناچار مدتی درآنجا به کار طبابت پرداخته و به مقتضای حرفه طبابت، با پزشکان اروپایی حشر و نشر پیدا کرده است. از جمله آگاهی های نوی که از دید حکیم موسی ساوجی دورنماند، اقدامات اطبای فرنگی درجلوگیری از سرایت طاعون و سایر امراض واگیر به دیگر مناطق بود. وی صادقانه اذعان می دارد که این اقدامات و تدابیر را، که توسط اطبای « روم و افرنج » وضع گردیده بود، ازآنان آموخته است .
مطابق این روش، قرنطینه در دو؛ سطح شهری و سطح خانگی اجرا می گردیده است . هریک از سطوح نیز، دارای پروتکل هایی بودند که بایستی مو به مو اجرا می شدند تا از سرایت بیماریهای واگیر مثل طاعون و وبا جلوگیری نمایند. وی اجرای سطح دوم را برای جلوگیری از امراض مسری، سودمندتر می داند. با توجه به دقت و حلاوتی که در نوشته و نثرحکیم موسی ساوجی وجود دارد ، شایسته است عین مطالب اورا در باره قرنطینه یا «کران تین» دراینجا از رساله طبی وی، « دستورالاطباء فی دفع الطاعون و الواء. نسخه خطی. ش2512.مجلس شورا » بیاوریم :
آقای هاشمی نعمتی بودند از طرف خداوند که به این ملت عنایت شده بود تا در تاسیس و تشکیل انقلاب اسلامی در ایران نقشی ایفا کند. نعمت با خود نعمت می آورد، یعنی وقتی یک وجودی نعمت باشد محصول آن هم نعمت و برکت خواهد بود.
پدر اعتدال کشور از دست رفت. کسانی که به آیة الله هاشمی تهمت زدند کارشان پیش خدا سخت است. آیة الله هاشم زاده هریسی
🔺 فتح نامه آل ابوسفیان!
کتاب طوفان البکاء در يک قرن سرمايه روضه خوان های ايران بود که به توسّط او نان می خوردند، تا آن که روضه خوانی در سال 1315 از طرف شاه ايران پهلوی جلوگيری شد، و به واسطه آن که روضه خوانی غير از همين يک کتاب بيش تر سرمايه نمی خواست هر کس از هر شغلي که باز می ماند اين کتاب را خريده مايه کار خود قرار می داد. در اين اواخر ديگر محتاج به اين کتاب هم نبودند، بلکه به صرف مسموعاتی که از ديگران می شنيدند منبر و روضه را خاتمه مي دادند.
اگرچه اين کتاب را عوام بلکه بسياری از خواصّ شيعه بسيار عقيده دارند، ولی جوهره اين کتابِ جوهری جز فتح نامه آل ابي سفيان و ذلّت آل علی چيزي نيست، به مثل بسياری از کتابها که خود شيعه ها نقايص و ضررهای او را بر مذهب خود مطّلع نيستند.
(گزیده دانشوران و رجال اصفهان، سید محمد علی مبارکه ای، به کوشش رحیم قاسمی).
@bazmeghodsian
🔸متن داستان خرابه شام از نسخه خطی متأخر کامل بهائی (نسخه کتابخانه ملّی) که با نسخ کهن متفاوت است.
(در این متن، «عورات اصحاب حسین» به «زنان خاندان» تبدیل شده و «کودک چهارساله به «دخترکی چهارساله» و نام «حاویه» در آغاز آن افزوده شده؛ امّا نامی از پدر دخترک به میان نیامده است).
در حاویه آمد که زنان خاندان حال پدران بر کودکان پوشیده می داشتند و وعده ها می دادند که پدر تو به فلان سفر رفته باز می آید. تا ایشان را به خانه یزید آوردند. دخترکی بود چهارساله. از خواب بیدار شد و گفت: پدر من کجاست که این ساعت او را به خواب دیدم سخت پریشان! زنان و کودکان، جمله در گریه افتادند و فغان از ایشان برخاست. یزید لعین در حال بفرمود که بروند و سر پدر او بیاورند و در کنار او نهند. ملاعین، سر بیاوردند و در کنار آن کودک نهادند. پرسید که این چیست؟ گفتند: سرِ پدر توست. آن کودک بترسید و فریاد بر آورد و رنجور شد و در آن چند روز جان به حق تسلیم کرد.
@bazmeghodsian
🔺 فتح نامه آل ابوسفیان!
کتاب طوفان البکاء در يک قرن سرمايه روضه خوان های ايران بود که به توسّط او نان می خوردند، تا آن که روضه خوانی در سال 1315 از طرف شاه ايران پهلوی جلوگيری شد، و به واسطه آن که روضه خوانی غير از همين يک کتاب بيش تر سرمايه نمی خواست هر کس از هر شغلي که باز می ماند اين کتاب را خريده مايه کار خود قرار می داد. در اين اواخر ديگر محتاج به اين کتاب هم نبودند، بلکه به صرف مسموعاتی که از ديگران می شنيدند منبر و روضه را خاتمه مي دادند.
اگرچه اين کتاب را عوام بلکه بسياری از خواصّ شيعه بسيار عقيده دارند، ولی جوهره اين کتابِ جوهری جز فتح نامه آل ابي سفيان و ذلّت آل علی چيزي نيست، به مثل بسياری از کتابها که خود شيعه ها نقايص و ضررهای او را بر مذهب خود مطّلع نيستند.
(گزیده دانشوران و رجال اصفهان، سید محمد علی مبارکه ای، به کوشش رحیم قاسمی).
@bazmeghodsian
الكتب والمواضيع والآراء فيها لا تعبر عن رأي الموقع
تنبيه: جميع المحتويات والكتب في هذا الموقع جمعت من القنوات والمجموعات بواسطة بوتات في تطبيق تلغرام (برنامج Telegram) تلقائيا، فإذا شاهدت مادة مخالفة للعرف أو لقوانين النشر وحقوق المؤلفين فالرجاء إرسال المادة عبر هذا الإيميل حتى يحذف فورا:
alkhazanah.com@gmail.com
All contents and books on this website are collected from Telegram channels and groups by bots automatically. if you detect a post that is culturally inappropriate or violates publishing law or copyright, please send the permanent link of the post to the email below so the message will be deleted immediately:
alkhazanah.com@gmail.com