ابوعبدالله جعفر بن محمد بن حکیم بن عبدالرحمن بن آدم متخلص به رودکی و مشهور به استاد شاعران در سال 244 هجری در روستایی بهنام بَنُج رودک (پنجکنت در تاجیکستان امروزی) در ناحیه رودک در نزدیکی نخشب و سمرقند به دنیا آمد. از کودکی و چگونگی تحصیل او آگاهی چندانی به دست نیست. رودکی را نخستین شاعر بزرگ پارسیگوی و پدر شعر پارسی میدانند که به این خاطر است که تا پیش از وی کسی دیوان شعر نداشتهاست و این از نوشتههای ایرانی عربی نویس هم عصر رودکی، ابوحاتم رازی مسجل میگردد. ریچارد فرای عقیده دارد که رودکی در تغییر خط از خط پهلوی به خط فارسی نقش داشتهاست. از تمام آثار رودکی که افسانه وار گفته میشود بیش از یک میلیون و سیصد هزار بیت و نیز شش مثنوی بودهاست، فقط ابیاتی پراکنده به همراه چند قصیده، غزل و رباعی باقیماندهاست. تعداد بیتهای باقیمانده از رودکی ۱۰۴۷ بیت میباشد. شمس قیس رازی در کتاب المعجم فی معاییر اشعار عجم خود رودکی را آفرینندهٔ رباعی دانسته و آغاز شاعری رودکی را از آنجا میداند که وی صدای شادی کودکی که درحال گردو بازی کردن بود را میشنود که از فرط شادی بابت هنر بازی خود زبان شاعری وی گشوده شده و با کلامی آهنگین میگوید: «غلتان غلتان همی رود تا بن گو». و شاعر با شنیدن آهنگ این کلام تحت تأثیر قرار گرفته و به خانه میرود و بر همان وزن به شاعری میپردازد؛ و از آنجا که اشعارش در دوبیت بودند به رباعی معروف میشوند. به هر حال او را مبتکر قالب رباعی دانستهاند. او در مسیقینیز تبحر داشته ، در تذکرهها آمده رودکی چنگ نواز بودهاست. میگویند توان و چیرگی رودکی در شعر و موسیقی به اندازهای بودهاست که نیروی افسونگری شعر و نوازندگی وی در ابونصر سامانی چنان تأثیر گذاشت که وی پس از شنیدن شعر «بوی جوی مولیان» بدون کفش، هرات را به مقصد بخارا ترک کرد. برخی از نویسندگان همانند محمد عوفی در لبابالالباب رودکی را کور مادرزاد دانستهاند، ولی برخی تنها از نابینایی او سخن گفتهاند. رودکی فرزندی به نام عبدالله داشتهاست که در بیشتر تذکرهها پیش از نام خودش میآمده و از این رو به ابوعبدالله معروف شده بود. "میخائیل گِراسیمف" (۱۹۰۷-۱۹۷۰)، مردمشناس، باستانشناس و مجسمهساز شهیر روس، قبل از این که در سال ۱۹۵۶ به منظور شناسایی پیکر رودکی عازم روستای پنجرود در منطقۀ کوهستانی زرافشان تاجیکستان شود، آثار رودکی را نیز مطالعه کرد تا بتواند نشانههایی از ظاهر شاعر را در آن پیدا کند. از سوی دیگر، صدرالدین عینی، نویسنده و پدر ادبیات مدرن تاجیک، نیز شواهدی را دال بر موقعیت جغرافیایی زادگاه و آرامگاه رودکی گردآوری کرده و در اختیار گراسیمف قرار داده بود. در همۀ مأخذهای ادبی و تاریخی کهن فارسی زادگاه رودکی را قریۀ "پَنـُج" یا "بنجرودک" در نزدیکی شهرهای "نخشب" و "سمرقند" ذکر کردهاند. صدرالدین عینی پس از کندوکاو مفصل و مسافرت به روستاهای اطراف این دو شهر، گذارش به روستای "پنجرود" در ناحیۀ پنجکنت تاجیکستان میافتد و درمییابد که "بنجرودک" معرب "پنجرود" فارسی بوده با مزار بزرگواری گمنام. عینی در سال ۱۹۳۹ با انتشار پژوهش خود ادعا میکند که روستای زادگاه رودکی را یافتهاست.
در سال ۱۹۵۶ در آستانۀ ۱۱۰۰ سالگی رودکی، حکومت تاجیکستان دستور بازگشایی قبری را میدهد که گمان میرفت آرامگاه رودکی باشد. "میخائیل گِراسیمف" و گروه تحقیقاتی دانشمندان روس و تاجیک با گشودن قبر مورد نظر عینی و بررسی بازماندههای جسد مدفون تمام نشانههایی را که برای شناسایی پیکر رودکی مشخص کرده بودند، مییابند: پیکر مدفون در آن مزار متعلق به نمایندۀ نژاد سفید بود، دندانهایش، همان گونه که در بیتهای بالا توصیف شده، فرو ریخته بود، کاسۀ چشمانش حالت حدقۀ چشمان یک نابینا را داشت و شکل استخوان گردنش هم دال بر نابینا بودن او بود. تحقیقات بیشتر آشکار کرد که رودکی نابینای مادرزاد نبوده، بلکه در دهۀ ششتم عمر چشمانش را میل کشیده و چند دندهاش را شکستهاند. اشیائی هم که در اطراف این گور کشف شد، از جمله پیراهن و قبای پشمیای که به تن و دستاری که بر سر داشت، متعلق به دوران زندگی ابوعبدالله رودکی بود.
بازماندههای جسد را به آزمایشگاههای مسکو بردند و به مدت دو سال آن را مطالعه کردند تا به نتیجۀ تحقیقات اطمینان تمام و کمال حاصل کنند. روز ۱۶ اکتبر سال ۱۹۵۸ استخوانها را به روستای "پنجرود" در شمال تاجیکستان برگرداندند و در همانجا دوباره به خاک سپردند. تصویری که "میخائیل گراسیمف" پس از انجام تحقیقات به عنوان چهرۀ رودکی منتشر کرد، تصویر چهرۀ همان پیکری بود که دانشمندان شوروی در رودکی بودنش دیگر شکی نداشتند.
@litera9