التماس دعا🙏
ابن سینا علی رغم شکوفایی و جلالی که به خود نسبت داده، و دیگران نیز به او نسبت داده اند، مروج واقعی جمود و انحطاط بود. به نظر می رسد ابن سینا از این منظر ـ که اهمیت بیشتری دارد ـ دیگر آن فیلسوفی نیست که در سایه عقل گرایی اسلامی آن ـ که برخی باور داند ـ به اوج خود رسید، بلکه او مردی است که در پوشش عقل گرایی موهوم، در ترویج خرد گریزی ناب تلاش کرد.
باید از این اندیشه اشتباه که سده های زیادی و حتی از زمان ابن سینا در میان ما رواج داشته است بپرهیزیم. ادیشه ای که تاریخ فکر فلسفی در اسلام را نمودار رو به بالایی می داند که ابن سینا در رأس آن جای دارد. (ص 110)
🌺 آقا محمد طاهر تنکابنی مى گوید: بعد از وفات آقا محمد رضا صهبا قمشه اى، از صنادید و مدرسین عرفان که در مدرسه میرزا شفیع صدر اعظم مجلس افاضت و افادت داشت چون به درس جلوه رفتم کتاب تمهید القواعد ابن ترکه که آن کتاب با شرح آن از صائن الدین على نواده مؤلف در سال(1315 ه.ق.) در تهران به طبع رسیده است را شروع به خواندن کردیم . میرزا را عادت بر این بود که 👌👌تا کتابى را تصحیح نمى کرد شروع به بحث در آن نمى نمود. 👌👌آن تمهید القواعد که نزد قمشه اى خوانده بودیم صفحه به صفحه و گاهى سطر به سطر افتاده داشت و او به 👌👌نیروى بیان عرفانى مباحث کتاب را تقریر مى نمود 👌👌 لیکن میرزا ابو الحسن جلوه تمام کتاب را اصلاح مى نمود سپس درس مى گفت از این مقایسه کوچک طرز دقت و تحقیق میرزاى جلوه با تدریس مرحوم قمشه اى کاملا آشکار و مبرهن بود. 🌺
فهم مطالب ابن سینا و قاضی عبد الجبار
من جاهای دیگر هم نوشته ام که یکی از اسباب اشکال در فهم مطالب ابن سینا و قاضی عبد الجبار هر دو این است که آنها به فارسی می اندیشیده و به عربی می نوشته اند. عربیت ابن سینا در مقام نوشتن عجمه کم ندارد و از این جهت از قاضی عبد الجبار هم پیچیدگی هایش بیشتر است. قاضی عبد الجبار هم البته زبان مادریش فارسی بوده و بدان می اندیشیده و به عربی می نوشته است. منتهی برخلاف ابن سینا که بیشتر سخنانش از خود اوست قاضی عبد الجبار چارچوب اصلی حرف ها و استدلالاتش را از جبایی ها و ابو عبد الله بصری و ابن خلاد گرفته که همگی عربیتشان اصیل است. بنابراین گرچه بسیاری مواقع در مطالب المغنی نوعی عجمه دیده می شود اما از ابن سینا خیلی کمتر است. با این وصف حتی در مورد شریف مرتضی هم که عرب زبان بوده و از قاضی عبد الجبار خیلی بهتر و روشنتر به عربی می نویسد نوعی پیچیدگی در زبان متون کلامی اش دیده می شود که با مشکل زبان پیوند دارد. به نظر من سببش این است که اصل این بحث های کلامی در محافل متکلمانی با ریشه های ایرانی و غیر عرب تدوین شد. به همین دلیل گاهی اصل سخنان به زبان عربی خیلی روشنی تبیین نشده. در مورد ابن سینا به وضوح پیداست که همزمان، به فارسی می اندیشد و به عربی می نگارد.
آيا ابن سينا رسائل اخوان الصفا را خوانده بود؟
از آثار ابن سينا روشن نمی شود که او رسائل اخوان الصفا را خوانده باشد. با اين همه بيهقي در تتمة خود (ص 52 تا 53) می نويسد که پدر ابن سينا گاهی رسائل را می خوانده و در آنها تأمل داشته و ابن سينا هم در کودکی بدين سبب گاهی در رسائل نظر می کرده و در آنها تأمل می کرده است. اين مطلب در نسخه های ديگر شرح حالی که جوزجاني از ابن سينا به دست داده و در آنها شرح حال خودنوشت ابن سينا را می آورد ديده نمی شود. در اين شرح حال (نمونه در نکت يحيی الکشي، ص 10) تنها گفته شده که پدرم دعوت اسماعيلی را پذيرا شده بود و از اسماعيليان قلمداد می شد. او از آنها چيزهایی مانند عقل و نفس شنيده بود و گاه با برادرم که او نيز اسماعيلی شده بود از آن سخن می راندند. ابن سينا اضافه می کند که من سخنانشان را می شنيدم با اينکه بدان باور نداشتم و آن سخنان من را قانع نمی کرد با اينکه من را به دعوت اسماعيلی فرا می خواندند. ابن فندق ظاهرا در سده ششم اين را به رسائل اخوان الصفا تفسير کرده است. سببش را نمی دانيم؛ خاصه که خود او در تتمة آنگاه که در فصلی مستقل از رسائل اخوان الصفا ياد می کند از اينکه آن رسائل ماهيتی اسماعيلی دارند حرفی به ميان نمی آورد. اما می دانيم که از اواخر سده پنجم قمری برخی اين رسائل را نوشته اسماعيليه می دانسته اند. اين عقيده البته عموميیت نداشت. هر چه هست احتمالا ابن فندق آنچا که ابن سينا می گويد پدرم از عقل و نفس به شيوه اسماعيليان سخن می گفت آن را با رسائل که در آن از اين موضوعات بحث شده تطبيق داده است.
آقای ديميتری گوتاس در کتاب ابن سينا و سنت ارسطویی (ص 221 تا 222 پاورقی) نيز همين موضوع را به صورت خيلی گذرا بررسی کرده و اشاره کرده که بيهقی دچار اشتباه شده.
ابن سينا و قاضي عبد الجبار به زبان فارسی فکر می کردند و به عربی می نوشتند
من جاهای دیگر هم نوشته ام که یکی از اسباب اشکال در فهم مطالب ابن سینا و قاضی عبد الجبار هر دو این است که آنها به فارسی می اندیشیده و به عربی می نوشته اند. عربیت ابن سینا در مقام نوشتن عجمه کم ندارد و از این جهت از قاضی عبد الجبار هم پیچیدگی هایش بیشتر است. قاضی عبد الجبار نيز همانند ابن سينا زبان مادریش فارسی بود و با آن می اندیشید و به عربی می نوشت. منتهی برخلاف ابن سینا که بیشتر سخنانش از خود اوست قاضی عبد الجبار چارچوب اصلی حرف ها و استدلالاتش را از جبایی ها و ابو عبد الله بصری و ابن خلاد گرفته که همگی عربیتشان اصیل است. بنابراین گرچه بسیاری مواقع در مطالب المغنی نوعی عجمه دیده می شود اما از ابن سینا خیلی کمتر است. با این وصف حتی در مورد شریف مرتضی هم که عرب زبان بوده و از قاضی عبد الجبار خیلی بهتر و روشنتر به عربی می نویسد نوعی پیچیدگی در زبان متون کلامی اش دیده می شود که با مشکل زبان پیوند دارد. به نظر من سببش این است که اصل این بحث های کلامی در محافل متکلمانی با ریشه های ایرانی و غیر عرب تدوین شد. به همین دلیل گاهی اصل سخنان به زبان عربی خیلی روشنی تبیین نشده. در مورد ابن سینا به وضوح پیداست که همزمان، به فارسی می اندیشد و به عربی می نگارد.
آيا ابن سينا در شفای خود اشاره ای به حوادث سياسی معاصرش دارد؟
در قسمت آخر الهيات شفای ابن سينا اين عبارات را درباره خلافت و امامت می بينيم (الشفاء ( الإلهيات )، ج ٢، ص 452 ):
"...ثم يجب أن يحكم في سنته أن من خرج فادعى خلافته بفضل قوة أو مال ، فعلى الكافة من أهل المدينة قتاله وقتله، فإن قدروا ولم يفعلوا فقد عصوا الله وكفروا به ، ويحل دم من قعد عن ذلك وهو متمكن بعد أن يصحح على رأس الملإ ذلك منه ، ويجب أن يسن أنه لا قربة عند الله تعالى بعد الإيمان بالنبي أعظم من إتلاف هذا المتغلب ، فإن صحح الخارجي أن المتولي للخلافة غير أهل لها ، وأنه ممنو بنقص ، وأن ذلك النقص غير موجود في الخارجي ، فالأولى أن يطابقه أهل المدينة . والمعول عليه الأعظم العقل ، وحسن الإيالة ، فمن كان متوسطا في الباقي ومتقدما في هذين بعد أن لا يكون غريبا في البواقي وصائرا إلى أضدادها ، فهو أولى ممن يكون متقدما في البواقي ولا يكون بمنزلته في هذين . فيلزم أعلمهما أن يشارك أعقلهما ، ويعاضده ، ويلزم أعقلهما أن يعتضد به ويرجع إليه..."
اين چند سطر بخشی از آخرين مطالبی است که ابن سينا در الهيات شفا و آن هم در بحث امامت و خلافت نوشته. با وجود اينکه موضوع، بحث درباره خلافت است اما مانا که ابن سينا چشمی هم به حوادث سياسی معاصرش داشته. اين قسمت از شفا را می دانيم ابن سينا در همدان و در سال 414 ق و آن حدود و درست قبل از آماده کردن مقدمات برای ترک همدان و رفتن به اصفهان و اقامت در خدمت علاء الدوله آل کاکويه نوشته. ابن سينا با وجود اينکه سال ها نخست در ری و آنگاه در همدان در خدمت اميران آل بويه بود اما می دانيم که در اواخر آن دوران آشفتگی های سياسی در دوره شمس الدوله و فرزندش و منازعات سياسی در همدان و حمله علاء الدوله به این شهر و ... او را خسته و نا اميد کرده بود و البته می دانیم که عدم پذيرش وزارت هم کار را بر او سخت تر کرد. با توجه به مکاتبه ای که با علاء الدوله داشت و قصدی که برای رفتن به اصفهان گويا در عبارات بالا نظرش بر اين بود که به نحوی رويگردانی اش از آل بويه را در آن مقطع زمانی توجيه کند. ابن سينا در این دوره مدت ها مخفی زندگی می کرد و حتی مدتی به زندان افتاد و می دانيم که با ابوالقاسم کرمانی (همان "رجل همدانی") در همدان هم منافساتی برقرار بود. گو اينکه چند نفری از رجال دولتی و اعيان شهر از او حمايت می کردند. با اين همه سال های اصفهان تا آنگاه که مسعود غزنوی در 421 ق به آنجا حمله کرد و شهر را برای مدتی تصرف کرد و به این سبب ابن سينا سختی بسيار کشيد و کتاب هايش و از جمله شاهکارش نسخه کتاب الإنصاف از ميان رفت در مجموع بهترين و آرام ترین سال های زندگی ابن سینا به حساب می آيد.
https://t.me/azbarresihayetarikhi
نکته دومی که اینجا مجال طرح می یابد در خصوص بررسی تاریخ تولد و درگذشت خیامی است. این نکته از آنجا برای ما حائز اهمیت است که اولاً مسئله چگونگی تحصیل فلسفه از سوی او و استادانش و احتمال شاگردی او نزد ابن سینا بدین نکته وابسته است و دیگر اینکه آگاهی ما از دوران دقیق حیات و فعالیت علمی او به ما در فهم جایگاه واقعی و سهم حقیقی او در فلسفه ابن سینا کمک می کند. بدیهی است اگر او برخلاف تصور عمومی شاگرد ابن سینا بوده و یا عمده فعالیت او در فلسفه عمدتاً مربوط به اوائل نیمه دوم سده پنجم قمری باشد ارزیابی ما از سهمش در انتشار، تعلیم آموزه های ابن سینا و ارائه تفسیری از آنها و نسبتش با تفاسیر دیگر در تحولات اندیشگی مکتب ابن سینا در خراسان سخت مؤثر خواهد افتاد. در حالی که بر اساس روایتی از زایچه او که در تتمه صوان الحکمه ابن فندق نقل شده، برخی سال تولد او را ۴۳۹ قمری و برخی دیگر ۴۳۲ ق دانسته اند، تاریخ ها و احتمالات دیگری هم تاکنون درباره تاریخ تولد او از سوی محققان ابراز شده است. در این میان عباس اقبال آشتیانی ظاهراً تنها شخصی است که بر اساس قرائن مختلف تولد او را در حدود ۴۱۰ ق فرض کرده است. عمده ترین دلیلی که او بر این امر یافته است آن است که خیامی در یکی از آثارش ابن سینا را معلم خود خوانده است. برخی در برابر گفته اند که معلم خواندن ابن سینا تنها به معنی آن است که خیامی او را معلم معنوی و شخصی که خیامی پیروی او بوده می دانسته است. به نظر من این پاسخ و محمل درستی برای این مسئله نیست. خیامی در دورانی می زیسته که بیان اینکه ابن سینا معلم او بوده بسیار پر اهمیت جلوه می کرده است. شماری دیگر هم در همان زمان می توانسته اند بر اساس آنکه پیروی اندیشه های فلسفی ابن سینا هستند وی را معلم خود بخوانند، اما چنین نکرده اند. به ویژه وقتی در نظر بگیریم که خیامی در رساله ای انتقادی در فلسفه و در مقام ادعای اینکه جز او و معلمش بر نکته های فلسفی محل بحث دست نیافته و عمق آن را درک نکرده اند، اهمیت این گفته خیامی بیشتر روشن می شود. گرچه این احتمال هست که او آنگاه که از ابن سینا به عنوان معلمش یاد می کند نظر بدان دارد که فارابی و ابن سینا نیز پیشتر معلم خوانده شده اند، و به هر حال این پرسش باقی می ماند که چرا او از تعابیر دیگر و شایعتری مانند استاد استفاده نکرده اما به نظر می رسد که اگر او به هیچ روی ابن سینا را درک نکرده بود به کار گیری واژه معلم برای او در پیش زمینه ای که وی آن را به کار می گیرد و نیز در دورانی که هنوز برخی شاگردان ابن سینا در قید حیات بوده اند بسی مشکل می نمود. از دیگر سو خیامی در آثارش از شخص دیگری به عنوان استادش یاد نکرده است. منابع معاصر او هم از این مسئله سخنی به میان نیاورده اند. تنها ابن فندق از یک تن نام می برد که خیامی نزد او مجسطی خوانده بوده است. در یک سند متأخر که به عنوان سند فلسفی فخر رازی شناخته است و ابن الاکفانی آن را نقل کرده خیامی به عنوان استاد شرف الدین مسعودی و شاگرد بهمنیار معرفی می شود. بی تردید آنچه مربوط است به شاگردی مسعودی نزد خیام درست نیست. ابن فندق هم اشاره ای به شاگردی خیام نزد بهمنیار ندارد. در نوشته های خود خیام هم قرینه ای که نشان دهد او شاگرد بهمنیار بوده دیده نمی شود. چنانکه خواهیم دید ظاهراً برخی نگرشهای فلسفی بهمنیار مورد پذیرش خیامی نبوده است. ما از بهمنیار و فعالیتهای علمی او پس از مرگ استادش ابن سینا اطلاع چندانی نداریم. التحصیل را او می بایست بعد از درگذشت استاد نوشته باشد، اما اینکه کجا و چگونه در انتشار فلسفه ابن سینا مساهمت کرده بر ما معلوم نیست. سالمرگ او را ابن فندق گزارش کرده که محتملاً باید درست باشد. او سی سالی بعد از مرگ ابن سینا در ۴۲۸ ق همچنان زنده بوده است. اما در این مدت کجاها و در چه شرایطی به تدریس فلسفه ابن سینا می پرداخته روشن نیست. به هر حال کتاب التحصیل او در خراسان از همان آغاز سده ششم قمری محل عنایت فلسفه پژوهان بوده و آن را به مثابه خلاصه ای از فلسفه ابن سینا می خوانده اند. کتاب المباحثات و التعلیقات هم که هر کدام به گونه ای نتیجه مساهمت بهمنیاراست بسیار زود مورد توجه قرار گرفت و بدانها استناد می شد. خیامی خود در یک مورد به المباحثات استناد می کند، بی آنکه نامی از بهمنیار بیاورد. معاصر محتملاً جوانتر خیامی، ابو العباس لوکری است. او در مرو زندگی می کرده و تنها بر اساس سندی متأخر به عنوان شاگرد بهمنیار قلمداد شده است. این سند در حقیقت سند فلسفی تحصیلات خواجه نصیر الدین طوسی است که در آن لوکری استاد افضل الدین غیلانی قلمداد شده و خود شاگرد بهمنیار است. لوکری بی تردید نمی توانسته استاد افضل الدین غیلانی باشد. لوکری البته محتمل است که شاگرد بهمنیار باشد، گرچه ابن فندق در این زمینه ساکت است و اطلاعی نمی دهد.
ابن سینا علی رغم شکوفایی و جلالی که به خود نسبت داده، و دیگران نیز به او نسبت داده اند، مروج واقعی جمود و انحطاط بود. به نظر می رسد ابن سینا از این منظر ـ که اهمیت بیشتری دارد ـ دیگر آن فیلسوفی نیست که در سایه عقل گرایی اسلامی آن ـ که برخی باور داند ـ به اوج خود رسید، بلکه او مردی است که در پوشش عقل گرایی موهوم، در ترویج خرد گریزی ناب تلاش کرد.
باید از این اندیشه اشتباه که سده های زیادی و حتی از زمان ابن سینا در میان ما رواج داشته است بپرهیزیم. ادیشه ای که تاریخ فکر فلسفی در اسلام را نمودار رو به بالایی می داند که ابن سینا در رأس آن جای دارد. (ص 110)
🌙حلول ماه مبارک رمضان ماه انس با قرآن 🌙
ماه در خود نگری
و خود کاوشی
لب فرو بستن
نگفتن
خاموشی
درک مسکین از دل و جان کردن است
زندگی همچون فقیران کردن است
ان شاءالله به برکت ماه مبارک رمضان بهترین بهره رو بتونیم ببریم 🌙🌙
حقیر ودیگر عزیزان که زحمت میکشن مطالب آماده میکنند تا تقدیم شما بشه رو از دعای خیرتون فراموش نفرمایید. 🌾🌾
در پایان، بخش هایی از ترجمه فصل مربوط به واقعه همدان را ذیلا تقدیم می کنیم. عنوان اصلی فصل چنین است: فصل دوم
خشونتها (نبردها) بین بالاسریه و شیخیه در همدان در سال ۱۳۱۵ / ۱۸۹۸
آغاز شورشهای همدان در روزهای اول ماه شوال ۱۳۱۵ بود که برابر با ماه فوریه ۱۸۹۸ میلادی بود، کمتر از دو سال پس از مرگ ناصرالدین شاه. مرگ شاهان استانداران را ایمن نمیگذارد، و برعکس پریشان میشوند. برخی استانداران از آن سوء استفاده میکردند تا نفوذ خود را گسترش دهند، بلکه خود شاه را سرنگون کنند. گاه گاه هم شورشهای مردمی به دست افرادی آغاز میشد که از عوام مردم باشند و امیدِ این داشتند که حکومت مرکزی توانایی خود را در کمک استانداریها از دست بدهد و دیگر نتواند به مردم ستم برساند.
ما تنها به یک منبع آگاه هستیم که سرگذشت بالاسریها و شیخیها در همدان را پیش از واقعه و در آن هنگام شرح داده است. این اثر را محمد کریم کرمانی گردآوری کرده است که او هم با سر شیخیه محمد کریم خان کرمانی باید اشتباه نشود.
اطلاعاتی اندك پیرامون محمد کریم کرمانی در دست داریم همان که خود در آغاز این اثر خود را در اختیار ما میگذارد. با خواندن آن درمییابیم که وی در تمام مدت آن واقعه در همدان بوده، و اینکه وی تنها یک واعظ بوده است. پس از تحصیل در عتبات به مشهد کوچ کرد و بعد از آن در شهرستان همدان در سال ۱۳۱۵ / ۱۸۹۷ سکونت گزید. وی درباره دلیل انتخاب شهر همدان و نه تاریخ ورود او به آن شهر چیزی ننوشته است… .»
ماه رمضان چو بیست و هفتش کم شد / تاریخ وفات باقر اعلم شد
این شعر یکی از زیباترین ماده تاریخ هاست. " ماه رمضان" به حساب جمل معادل ۱۱۳۷ است وقتی ۲۷ را از او کم کنید می شود ۱۱۱۰ که سال وفات علامه مجلسی است. ضمنا علامه مجلسی در روز بیست و هفتم ماه رمضان وفات یافته است.
آيا ابوعلي سينا در اصفهان مدفون است؟
مسؤول پژوهشي مركز اصفهانشناسي گفت: جلالالدين همايي نقل كرده كه قبر ابوعلي سينا در اصفهان بوده و بسياري از مورخان از جمله ابن اثير، درگذشت ابن سينا را در اصفهان ميدانند.
مسؤول پژوهشي مركز اصفهانشناسي گفت: جلالالدين همايي نقل كرده كه قبر ابوعلي سينا در اصفهان بوده و بسياري از مورخان از جمله ابن اثير، درگذشت ابن سينا را در اصفهان ميدانند.
محمدحسين رياحي در گفتوگو با خبرنگار سرويس ميراث فرهنگي خبرگزاري دانشجويان ايران (ايسنا)، بيان كرد: مسلم است كه حضور علمي شيخ ابوعلي سينا در اصفهان قابل توجه بوده و بنا به شواهد و قرائن معتبر، از جمله حضور شمسالدوله، حاكم آل بويه و تيرگي روابط شيخ با او، بعيد است كه شيخ به همدان رفته باشد.
او با بيان اينكه مردم اصفهان از گذشته مكان گنبد ابن سينا را بهعنوان مدفن او ميدانستند، تأكيد كرد: آنچه بيشتر محققان بيان كردهاند، مقام علمي بالاي شيخالرييس است كه تأليف كتابهاي بسيار و تربيت شاگردان بزرگي مانند ابوالحسن بهمنيار، محمد جوزجاني و ابوعبدالله احمد معصومي از آن جمله است.
رياحي گفت: چند سال پيش قرار بود در اصفهان آرامگاهي براي شيخالرييس ساخته شود، اما عدهاي گفتند كه اصفهان آثار تاريخي زيادي دارد و در نهايت، از انجام اين كار جلوگيري شد؛ اين مسأله با اعتراض افرادي مانند سيدمحمد صدرهاشمي و برخي ادبا و علما مواجه شد.
او ادامه داد: در مجموع، صلاح دانسته شد كه براي اين مسأله جنجال ايجاد نشود. البته ما به مسؤولان شهر اصفهان پيشنهاد كردهايم كه حداقل گنبدي را كه به نام شيخالرييس باقي مانده است، بهعنوان جايگاهي براي معرفي آثار ابوعلي سينا قرار دهند.
اين گفتهها در حالي است كه توكل دارايي ـ مسؤول روابط عمومي بنياد ابوعلي سينا در همدان ـ مدفون بودن شيخ در اصفهان را بهشدت مردود دانست و اين امر را مصداق تحريف تاريخ و به باد دادن مفاخر ارزيابي كرد.
او تأكيد كرد: از سال 1330 اين بحثها مطرح بوده، ولي با توجه به شواهد تاريخي، اين ادعا رد شده است. ما قبلا هم به اين ادعا كه در رسانههاي اصفهان مطرح شده بود، پاسخ دادهايم.
به گزارش ايسنا، در سالهاي گذشته حدس و گمانهايي دربارهي اينكه مدفن ابوعلي سينا، دانشمند بزرگ جهان اسلام نه در همدان، بلكه در اصفهان است، مطرح شده و منابعي تاريخي هم در صدق و هم در كذب اين نظريه وجود دارند. براي مثال «ابن اثير» در كتاب «تاريخ كامل» جزء هشتم، صفحهي 15، محل فوت شيخالرييس را اصفهان دانسته است. در حالي كه كاظم موسوي بجنوردي در دايرةالمعارف اسلامي ذيل واژهي ابن سينا نوشته: پس از آنكه علاءالدوله، حاكم اصفهان، مجددا قصد همدان نمود، ابن سينا نيز او را همراهي كرد، اما در راه، بيماري او شدت يافت و پس از رسيدن به شهر همدان در روز جمعه ماه رمضان سال 428 هجري قمري / 1037 ميلادي در 58 سالگي درگذشت
درود
شرح احوال ابن سینا از ابوعبید جوزجانی كه قفطی و ابن ابی اصیبعه آن را در آثار خود آوردهانـد.
دوست عزیز سلام .
در باب زندگی نامهٔ شیخ ابن سینا ، اولین گزارش، نوشتجات خود شیخ است و سپس اضافات ابوعبید جوزجانی که مصاحب و ندیم شیخ بوده و وقایع و احوالاتی که مشاهده کرده را ضمیمه کرده است .
اما نکتهٔ قابل توجه اینست که بر اساس گزارش شیخ از ازدواج پدر خویش ( عبدالله ) با دختری از روستای اَفْشَنِه به نام ستاره است كه شيخ مطالبي راجع به تولّد خويش و موقعيت كواكب و ستارگان و طالع خویشتن بیان می کند که در کتب عیون الانباء ، إخبار العلماء ، وفيات الاعيان ابن خلكان و بعضي كتبِ ديگر تراجم آمده كه البته ممزوج به غثُّ و سمين است .
بنده بر اساس اطلاعات مختصري كه در علم نجوم قديم دارم و ١٢ سالي است تقويم نجومي چاپ می کنم ، بر اساس طالع شیخ ، ساعت توّلد وي به افق شهر بخارا و ايضا روز ، ماه و سال تولد اورا به تاريخ شمسي و سپس قمری استخراج کردم که قرائن و امارات بیان شده از شیخ نشان دهندهٔ صحت محاسبه بود . لطیفهٔ ظریفه آنست که بر اساس جدول زایجه تولد ابن سینا که بدست آوردیم ، تمام اطلاعات بیوت ۱۲ گانه زایجه ، دقیقا مطابق با ۵۸ سال حیات علمی و جسمانی شیخ بود .
ابن سينا و قاضي عبد الجبار به زبان فارسی فکر می کردند و به عربی می نوشتند
من جاهای دیگر هم نوشته ام که یکی از اسباب اشکال در فهم مطالب ابن سینا و قاضی عبد الجبار هر دو این است که آنها به فارسی می اندیشیده و به عربی می نوشته اند. عربیت ابن سینا در مقام نوشتن عجمه کم ندارد و از این جهت از قاضی عبد الجبار هم پیچیدگی هایش بیشتر است. قاضی عبد الجبار نيز همانند ابن سينا زبان مادریش فارسی بود و با آن می اندیشید و به عربی می نوشت. منتهی برخلاف ابن سینا که بیشتر سخنانش از خود اوست قاضی عبد الجبار چارچوب اصلی حرف ها و استدلالاتش را از جبایی ها و ابو عبد الله بصری و ابن خلاد گرفته که همگی عربیتشان اصیل است. بنابراین گرچه بسیاری مواقع در مطالب المغنی نوعی عجمه دیده می شود اما از ابن سینا خیلی کمتر است. با این وصف حتی در مورد شریف مرتضی هم که عرب زبان بوده و از قاضی عبد الجبار خیلی بهتر و روشنتر به عربی می نویسد نوعی پیچیدگی در زبان متون کلامی اش دیده می شود که با مشکل زبان پیوند دارد. به نظر من سببش این است که اصل این بحث های کلامی در محافل متکلمانی با ریشه های ایرانی و غیر عرب تدوین شد. به همین دلیل گاهی اصل سخنان به زبان عربی خیلی روشنی تبیین نشده. در مورد ابن سینا به وضوح پیداست که همزمان، به فارسی می اندیشد و به عربی می نگارد.
🔸از آداب و سننی که در راه سلوک لازم است اتیان به آنها از برای طالب حق:
🔹مواظبت کردن به نماز جماعت که از سنن مؤکده است و باید طالب حق بی سبب و عذری ترک آن ننماید.
🔸تصدق نمودن در راه خدا به آنچه میسر شود بلکه هر چه بیشتر بدهد بهتر است هرگاه ضرر به نفس خود یا عیال خود نرساند که در این صورت، اولی نفس و عیال است.
🔹سوم، روزه سنت گرفتن است خصوص روزه ایام بیض از هر ماهی. و طالب حق باید ترک روزه سه روز از هر ماه نکند که آن پنج شنبه اول ماه و چهارشنبه وسط ماه و پنج شنبه آخر ماه می باشد.
🔸ادای حقوق اخوان دینی و قضای حاجت ایشان و سعی نمودن در کار ایشان و ادخال سرور در مؤمن و حفظ الغیب. بلکه طالب حق آن است که حاجت برادر مؤمن را بر حاجت خود اختیار کند و در فکر ساختن کار او بیشتر باشد از کار خود.
🔹خواندن قرآن در هر روز هر قدر که مقدور شود و احتیاط آن است که در هر روزی کمتر از پنجاه آیه نخواند. بلکه اولی آن است که در غیر ماه رمضان روزی یک جزو بخواند که در یک ماه یک قرآن تمام خوانده باشد، و در ماه رمضان هر سه روز یک قرآن تمام بخواند.
(عارف واصل سید صدرالدین کاشف دزفولی)
@bazmeghodsian
🔸شهیدِ رمضان
🔹حجة الاسلام سيد حسن بهشتی نژاد در 1324 ش در اصفهان متولد شد.
🔸پدرش : عالم متقی حجةالاسلام سيد مصطفی بهشتي نژاد (م : 1397 ق) از خواص شاگردان عالم ربانی آية الله العظمی حاج آقا رحيم ارباب بود که مدت سی سال از محضر آن عالم فرزانه بهره برده و در زمان بيماری استاد به جای او نماز جمعه را اقامه می نمود.
🔹وی دروس ادبيات را تا شرح لمعه در نزد پدر و اساتيد ديگر فرا گرفت.
🔸آنگاه به قم عزيمت نمود و سطوح عالي و خارج فقه و اصول را نزد اساتيدی چون آيات عظام : شيخ مرتضی حائری يزدی، شيخ محمد فاضل لنکرانی و شيخ حسين نوری همدانی تحصيل نمود.
🔹او عالمی فرزانه، آگاه و مخلص بود و در نهضت امام خمينی از روحانيون فعال و مبارز به شمار مي رفت که سخنرانی روز هفتم محرم سال 1357 او در مسجد سيد اصفهان معروف است.
🔸پس از پيروزي انقلاب اسلامي مدت هشت ماه قاضي و حاکم شرع دادگاه انقلاب اسلامي شيراز بود و پس از آن در اصفهان امامت موقت جمعه را به عهده داشت.
🔹این روحاني پارسا سرانجام در روز 21 ماه مبارک رمضان 1401 ق ( 3 مرداد 1360 ش ) به دست منافقين به درجه رفيع شهادت نايل گرديد و در گلستان شهدای اصفهان مدفون گرديد.
به شمسی به تاريخ »«نحوي» سرود:
«بهشتی شهيد ره عدل و داد»
@bazmeghodsian
محل دفن ابن سینا
بر خلاف باور امروزی که گمان میشود ابن سینا در همدان مدفون است، طبق مطلب موجود در نسخه خطی "احوال شیخ الرئیس" جنازه ابن سینا مدتی بعد از دفن در همدان، به اصفهان منتقل شده است.
از رساله حاضر، دو نسخه برجای مانده است، یکی در کتابخانه ایاصوفیه ترکیه به شماره نسخه ۴۸۴۹، و دیگری در کتابخانه مرعشی به شماره ۱۰۱/۲.
از نویسنده و تاریخ نگارش این رساله اطلاعات دقیقی در دست نیست، اما نسخه کتابخانه ایاصوفیه به سال ۶۹۷ق مقابله شده است، و استنساخ نسخه مرعشی به سال ۱۰۷۲ق.
#یادداشتهایی_از_نسخهها
@nosakh_shii
مقبره ابن سینا در اصفهان یا همدان؟
✍️ #احمد_خامه_یار
چندی است که در سایتهای خبری و شبکههای اجتماعی، این دیدگاه ترویج میشود که ابن سینا نه در همدان، بلکه در اصفهان دفن شده و مقبرهاش در محله دردشت اصفهان، جاییکه امروزه به مدرس ابوعلی سینا شهرت یافته، قرار دارد. این دیدگاه البته چند دهه پیش از این، از سوی پژوهشگران معاصری همچون جلالالدین همایی و سیدجعفر سجّادی جزی و ترویج شده است.
به تازگی نیز کانال تلگرامی «میراث خطی شیعه»، تصویری از صفحه پایانی رساله «احوال شیخ الرئیس»، به شماره 4849 در کتابخانه ایاصوفیا و مورخ 697ق را منتشر کرده است که در پایان متن رساله، از انتقال جنازه ابن سینا به اصفهان ـ پس از دفن اولیه آن در همدان ـ سخن به میان آمده، و با استناد به این رساله، بر نظریه دفن ابن سینا در اصفهان تأکید کرده است.
با این حال، من شخصاً بر این باورم که مقبره ابن سینا در همدان اعتبار بیشتری از اصفهان دارد. استدلال من این است که در سرگذشتنامه ابن سینا به قلم شاگردش ابوعبید جوزجانی که مورد پذیرش و استناد عموم مورخان قرار گرفته و کسی در اصالت آن تردیدی روا نداشته، به وضوح از دفن ابن سینا در همدان سخن به میان آمده است؛ اما ظاهراً در برخی از نسخههای آن، با قید «یُقال» (= گفته میشود)، به انتقال پیکر وی به اصفهان اشاره شده است.
در تحریر یحیی بن احمد کاشی از این سرگذشتنامه (چاپ قاهره، 1952، ص28) هیچ اشارهای به انتقال پیکر ابن سینا به همدان وجود ندارد. در تحریر ابن ابیاصیبعه (د. 668ق) از همین سرگذشتنامه نیز (در کتاب عیون الانباء فی طبقات الاطباء) پس از اشاره به دفن وی در همدان آمده است: «اینجا سخن ابوعبید جوزجانی در شرح حال ابن سینا به پایان رسید». در ادامه، محل قبر وی در همدان (منطبق بر محل مقبره کنونی وی) مشخص شده و با قید «یُقال»، به انتقال پیکرش به اصفهان اشاره شده.
بنابراین اشاره به انتقال پیکر ابن سینا، در متن اصلی سرگذشت وی به قلم جوزجانی وجود نداشته و شاید مؤلف یا کاتب دیگری آن را در پایان برخی نسخهها افزوده است. وجود قید «گفته میشود» نیز نشاندهنده تردید، و نه علم قطعی آن شخص، به انتقال پیکر است. تعیین محل قبر وی در همدان نیز نشاندهنده بقا و شهرت این قبر حتی پس از زمان جوزجانی دارد.
از سوی دیگر، رساله مورد استناد کانال میراث خطی شیعه، رسالهای است که به تأکید نویسنده خود کانال، «از نویسنده و تاریخ نگارش آن اطلاعات دقیقی در دست نیست، اما نسخه کتابخانه ایاصوفیه به سال 697ق مقابله شده است.» بنابراین نمیتوان صرفاً گزارش رسالهای ناشناخته و مجهول المؤلف را، بر شواهد تاریخی دیگر از جمله شرح حال جوزجانی شاگرد ابن سینا، که بر دفن ابن سینا در همدان ـ بدون اشاره به انتقال وی به اصفهان ـ اشاره دارد، ترجیح داد و آن را قول مطلق و نهایی به شمار آورد.
همچنین گفتنی است از میان مورخان، ابن اثیر در تاریخ خود، از دفن ابن سینا در اصفهان سخن گفته است. اما باید توجه داشت تاریخ ابن اثیر یک تاریخ عمومی و نه تراجمنگاری است که به طور عمده به حوادث سیاسی پرداخته و در کنار آن به طور گذرا، به وفات برخی از اشخاص اشاره کرده است. در حالیکه مورخان تراجمنگار بزرگی همچون ذهبی و ابن حجر عسقلانی، سخن جوزجانی را (که اعتبار بیشتری از سخن ابن اثیر دارد)، در زمینه دفن ابن سینا در همدان نقل کرده و در واقع به طور ضمنی آن را پذیرفتهاند.
بههر حال، حتی بر فرض عدم ترجیح مقبره ابن سینا در همدان (که باز هم به باور من بر اصفهان مرجّح است)، این دو دیدگاه را در بهترین حالت میتوان همتراز یکدیگر و دارای یک درجه از اعتبار تاریخی دانست؛ نه آنکه مقبره اصفهان را «واقعی / اصلی» و مقبره همدان را «جعلی» فرض کرد.
https://t.me/ganjineh_channel
مقبره ابن سینا در اصفهان یا همدان؟
✍️ #احمد_خامه_یار
چندی است که در سایتهای خبری و شبکههای اجتماعی، این دیدگاه ترویج میشود که ابن سینا نه در همدان، بلکه در اصفهان دفن شده و مقبرهاش در محله دردشت اصفهان، جاییکه امروزه به مدرس ابوعلی سینا شهرت یافته، قرار دارد. این دیدگاه البته چند دهه پیش از این، از سوی پژوهشگران معاصری همچون جلالالدین همایی و سیدجعفر سجّادی جزی ترویج شده است.
به تازگی نیز کانال تلگرامی «میراث خطی شیعه»، تصویری از صفحه پایانی رساله «احوال شیخ الرئیس»، به شماره 4849 در کتابخانه ایاصوفیا و مورخ 697ق را منتشر کرده است که در پایان متن رساله، از انتقال جنازه ابن سینا به اصفهان ـ پس از دفن اولیه آن در همدان ـ سخن به میان آمده، و با استناد به این رساله، بر نظریه دفن ابن سینا در اصفهان تأکید کرده است.
با این حال، من شخصاً بر این باورم که مقبره ابن سینا در همدان اعتبار بیشتری از اصفهان دارد. استدلال من این است که در سرگذشتنامه ابن سینا به قلم شاگردش ابوعبید جوزجانی که مورد پذیرش و استناد عموم مورخان قرار گرفته و کسی در اصالت آن تردیدی روا نداشته، به وضوح از دفن ابن سینا در همدان سخن به میان آمده است؛ اما ظاهراً در برخی از نسخههای آن، با قید «یُقال» (= گفته میشود)، به انتقال پیکر وی به اصفهان اشاره شده است.
در تحریر یحیی بن احمد کاشی از این سرگذشتنامه (چاپ قاهره، 1952، ص28) هیچ اشارهای به انتقال پیکر ابن سینا به همدان وجود ندارد. در تحریر ابن ابیاصیبعه (د. 668ق) از همین سرگذشتنامه نیز (در کتاب عیون الانباء فی طبقات الاطباء) پس از اشاره به دفن وی در همدان آمده است: «اینجا سخن ابوعبید جوزجانی در شرح حال ابن سینا به پایان رسید». در ادامه، محل قبر وی در همدان (منطبق بر محل مقبره کنونی وی) مشخص شده و با قید «یُقال»، به انتقال پیکرش به اصفهان اشاره شده.
بنابراین اشاره به انتقال پیکر ابن سینا، در متن اصلی سرگذشت وی به قلم جوزجانی وجود نداشته و شاید مؤلف یا کاتب دیگری آن را در پایان برخی نسخهها افزوده است. وجود قید «گفته میشود» نیز نشاندهنده تردید، و نه علم قطعی آن شخص، به انتقال پیکر است. تعیین محل قبر وی در همدان نیز نشاندهنده بقا و شهرت این قبر حتی پس از زمان جوزجانی دارد.
از سوی دیگر، رساله مورد استناد کانال میراث خطی شیعه، رسالهای است که به تأکید نویسنده خود کانال، «از نویسنده و تاریخ نگارش آن اطلاعات دقیقی در دست نیست، اما نسخه کتابخانه ایاصوفیه به سال 697ق مقابله شده است.» بنابراین نمیتوان صرفاً گزارش رسالهای ناشناخته و مجهول المؤلف را، بر شواهد تاریخی دیگر از جمله شرح حال جوزجانی شاگرد ابن سینا، که بر دفن ابن سینا در همدان ـ بدون اشاره به انتقال وی به اصفهان ـ اشاره دارد، ترجیح داد و آن را قول مطلق و نهایی به شمار آورد.
همچنین گفتنی است از میان مورخان، ابن اثیر در تاریخ خود، از دفن ابن سینا در اصفهان سخن گفته است. اما باید توجه داشت تاریخ ابن اثیر یک تاریخ عمومی و نه تراجمنگاری است که به طور عمده به حوادث سیاسی پرداخته و در کنار آن به طور گذرا، به وفات برخی از اشخاص اشاره کرده است. در حالیکه مورخان تراجمنگار بزرگی همچون ذهبی و ابن حجر عسقلانی، سخن جوزجانی را (که اعتبار بیشتری از سخن ابن اثیر دارد)، در زمینه دفن ابن سینا در همدان نقل کرده و در واقع به طور ضمنی آن را پذیرفتهاند.
بههر حال، حتی بر فرض عدم ترجیح مقبره ابن سینا در همدان (که باز هم به باور من بر اصفهان مرجّح است)، این دو دیدگاه را در بهترین حالت میتوان همتراز یکدیگر و دارای یک درجه از اعتبار تاریخی دانست؛ نه آنکه مقبره اصفهان را «واقعی / اصلی» و مقبره همدان را «جعلی» فرض کرد.
https://t.me/ganjineh_channel/2334
----------------
♦️ضمن تشکر از استاد خامهیار، و تقدیم احترام
چند نکته به عنوان تکمله عرض میشود:
کانال درباره مطالب غیراعتقادی، اصرار چندانی بر محتواها ندارد و چون صرفا گزارش جالبی بود آن را درج کردیم و بیشتر هم جهت تقویت تشکیک در آرامگاه همدان بود.
مطلب دوم اینکه احساس میشود در موارد اینچنینی و انتخاب بین سخن عسقلانی و ابناثیر، زمانی میتوان سخن عسقلانی را معتبر دانست که ناظر به مدعای ابناثیر باشد؛ یعنی وقتی میتوان سخن از ترجیح نظر عسقلانی بر ابناثیر گفت که عسقلانی با التفات به موضوع، مطلب را انکار کرده و قول به دفن در همدان را ترجیح دهد.
لذا در موارد مشابه برشمردن افرادی که محل دفن را همدان ذکر کردهاند اعتبار چندانی نخواهد داشت؛ زیرا آنان طبق آنچه معروف و مشهور شده و محل دفن اولیه بوده سخن گفتهاند، بله اگر با التفات به موضوع، قائل به دفن در همدان شده و انتقال به اصفهان را منکر شوند میتوان به این انکار استناد کرد.
اما درباره جوزجانی:
شاید انتقال جنازه بعد از جوزانی بوده است.
@nosakh_shii
الكتب والمواضيع والآراء فيها لا تعبر عن رأي الموقع
تنبيه: جميع المحتويات والكتب في هذا الموقع جمعت من القنوات والمجموعات بواسطة بوتات في تطبيق تلغرام (برنامج Telegram) تلقائيا، فإذا شاهدت مادة مخالفة للعرف أو لقوانين النشر وحقوق المؤلفين فالرجاء إرسال المادة عبر هذا الإيميل حتى يحذف فورا:
alkhazanah.com@gmail.com
All contents and books on this website are collected from Telegram channels and groups by bots automatically. if you detect a post that is culturally inappropriate or violates publishing law or copyright, please send the permanent link of the post to the email below so the message will be deleted immediately:
alkhazanah.com@gmail.com