الطبعة الأولى : بيروت – لبنان 1966 – 1967
عدد الأجزاء : 02 / 1272 ص
جناب متقی عزیز . خداوند سایه شما مومنان را که ایمان و امان ما را حفاظت میفرمایید مستدام دارد . آمین.
الموسوعة الصوفيّة تأليف د . عبد المنعم الحفني
الموسوعة الصوفيّة ...
تأليف د . عبد المنعم الحفني...⬇️
@erfaneeslami1
الموسوعة الصوفيّة ...
تأليف د . عبد المنعم الحفني...
@erfaneeslami1
🔸از درس رجال آیتاللهالعظمی شبیری زنجانی در سال 1362 در مدرسه حقانی قم:
خیلی از اصحاب ائمه(ع)، حتی امثال زُراره نمیدانستند که امام بعدی کیست. شرط ایمان آنها فقط این بود که به امام زمان خود و امامان قبلی ایمان داشته باشند. اشخاص ملزم به ایمان به ائمه بعدی نبودهاند تا نام آنها را بدانند.
دانلود فایل صوتی 👇👇
💠 ایمان به ولایت و روی گردانی از آن
🔹قال الله تعالی: فَإِنْ آمَنُوا بِمِثْلِ ما آمَنْتُمْ بِهِ فَقَدِ اهْتَدَوْا وَ إِنْ تَوَلَّوْا فَإِنَّما هُمْ فِي شِقاق (بقره: 137)
پس اگر ايمان آورند، به مانند آنچه شما بدان ايمان آورديد، پس هدایت شده اند. و اگر روی گرداندند، بر باطل هستند.
روایات:
1⃣ عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ ع فِي قَوْلِهِ تَعَالَى- قُولُوا آمَنَّا بِاللَّهِ وَ ما أُنْزِلَ إِلَيْنا قَالَ إِنَّمَا عَنَى بِذَلِكَ عَلِيّاً ع وَ فَاطِمَةَ وَ الْحَسَنَ وَ الْحُسَيْنَ وَ جَرَتْ بَعْدَهُمْ فِي الْأَئِمَّةِ ع ثُمَّ يَرْجِعُ الْقَوْلُ مِنَ اللَّهِ فِي النَّاسِ فَقَالَ فَإِنْ آمَنُوا يَعْنِي النَّاسَ بِمِثْلِ ما آمَنْتُمْ بِهِ يَعْنِي عَلِيّاً وَ فَاطِمَةَ وَ الْحَسَنَ وَ الْحُسَيْنَ وَ الْأَئِمَّةَ ع فَقَدِ اهْتَدَوْا وَ إِنْ تَوَلَّوْا فَإِنَّما هُمْ فِي شِقاقٍ .
🔸سلام مستنیر، از امام باقر (ع) در قول خدا تعالى: (131 سوره بقره): «بگوئيد ايمان آورديم به خدا و آنچه نازل شده است به سوى ما» كه فرمود: همانا مقصود از اين خطاب على است و فاطمه و حسن و حسين عليهم السلام و پس از ايشان اين خطاب جارى است در باره ائمه (ع) سپس گفتار از طرف خدا بر مى گردد به وضع حال مردم (عامه) كه فرموده: «اگر ايمان آورند» يعنى مردم «به مانند آنچه شما بدان ايمان آورديد» مقصود: على و فاطمه و حسن و حسين و ائمه عليهم السلام هستند:
«پس محققاً هدايت يافتند و اگر رو بر تافتند پس همانا آنان در خلافِ راهِ حقّند».
📚 الكافي (ط - الإسلامية)، ج1، ص: 416/ ح19
2⃣ عنه ع: و قوله «فَإِنْ آمَنُوا بِمِثْلِ ما آمَنْتُمْ بِهِ فَقَدِ اهْتَدَوْا» سائر الناس.
🔸یعنی منظور مردم (غیر شیعه) هستند.
📚 تفسير العياشي، ج1، ص: 62
3⃣ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدٍ ع أَنَّهُ قَالَ: لَيْسَ هَذَا الْأَمْرُ مَعْرِفَتَهُ وَ وَلَايَتَهُ فَقَطْ حَتَّى تَسْتُرَهُ عَمَّنْ لَيْسَ مِنْ أَهْلِهِ وَ بِحَسْبِكُمْ أَنْ تَقُولُوا مَا قُلْنَا وَ تَصْمُتُوا عَمَّا صَمَتْنَا فَإِنَّكُمْ إِذَا قُلْتُمْ مَا نَقُولُ وَ سَلَّمْتُمْ لَنَا فِيمَا سَكَتْنَا عَنْهُ فَقَدْ آمَنْتُمْ بِمِثْلِ مَا آمَنَّا بِهِ قَالَ اللَّهُ تَعَالَى- فَإِنْ آمَنُوا بِمِثْلِ ما آمَنْتُمْ بِهِ فَقَدِ اهْتَدَوْا قَالَ عَلِيُّ بْنُ الْحُسَيْنِ ع حَدِّثُوا النَّاسَ بِمَا يَعْرِفُونَ وَ لَا تُحَمِّلُوهُمْ مَا لَا يُطِيقُونَ فَتَغُرُّونَهُمْ بِنَا.
🔸از امام صادق علیه السلام: اهل امر اهل بیت علیهم السلام بودن، فقط به معرفت به آن و قبول ولایت نیست؛ مگر اینکه از کسی که اهل آن نیست آن را پوشیده داری.
و برای شما کفایت می کند که هرگاه ما سخن گفتیم، سخن گویید و آن گاه که سکوت کردیم، سکوت نمایید. چه آنکه اگر شما آنچه که ما گفتیم، شما آن را بگویید و نسبت به آنچه که از آن سکوت کردیم، تسلیم بودید، به مانند آن چه ما ایمان آوردیم، ایمان آوردید. خداوند می فرماید: «پس اگر ايمان آورند، به مانند آنچه شما بدان ايمان آورديد، پس هدایت شده اند.»
و حضرت سجاد علیه السلام فرمود: با مردم با آنچه می پذیرند سخن گویید، و آن چه را که تحمل ندارند، بر آنان تحمیل نکنید، که به وسیله (کلام) ما اهل بیت علیهم السلام آنان را بر آشوبانید.
📚 الغيبة للنعماني، ص: 35/ 4 به سند صحیح
👌 در روایات دیگری نیز مشابه این معنا آمده است، و آن چنان معنا را نیک تبیین فرموده که به خوبی پاسخ افراط و تفریط های امروز را می دهد.
@sohof2
مطهری:
از جمله هاى روز عاشورا يكى آن خطبه خيلى عجيب است كه من اگر صد هزار بار بخوانم هر وقت كه اين خطبه را مىخوانم اصلًا دگرگونى در روحم پيدا مىشود از بس كه حماسه در اين خطبه وجود دارد: تَبّاً لَكُمْ ايَّتُهَا الْجَماعَةُ وَ تَرَحاً تا آنجا كه مىفرمايد: شما ما را دعوت كرديد ما آمديم، حَشَشْتُمْ عَلَيْنا ناراً اقْتَدَحْناها عَلى عَدُوِّكُمْ وَ عَدُوِّنا آتشى كه ما آن را براى دشمنان ما و شما افروختيم شما اين آتش را عليه خود ما به كار برديد. شمشيرى كه ما به دست شما داديم با همان شمشير خود ما را مىخواهيد بكشيد، مرا با شمشير اسلام داريد مىكشيد. واقعاً وقتى كه انسان به اين چيزها تأمل و دقت مىكند مىبيند كه اينها از آن زخمهاى ظاهرى كه بر بدن مقدس ابا عبد اللَّه وارد مىكردند بالاتر و ناراحت كننده تر بود.
@jafarian1964
استاد حشمت پور 🔻🔻
پرسش:
1- فلسفه اگر بتواند اثبات خدا بکند،ایمان چه جایگاهی دارد؟؟
2- با تعقل احتیاج به ایمان نیست،اگرتعقل همان کار ایمان را بکند،اگر عقل در پرهیز از دیوار خیس کافی باشد ،آیا احتیاج به ایمان نیست؟
3- برهان عقلی قاطع تر از حس است،یعنی اعتبارش از ادراک حس بیشتر می شود؟
4- اگر در اثبات عقلی کافی بود،آیا انبیاء اثبات عقلی می کردند؟
🔻
5- آیا اثبات وجود خدا با برهان ممکن نیست؟
پاسخ: در سوالی که شما نوشته اید چندین سوال است که ما سوالات را به تفکیک پاسخ نمی دهیم ولی طوری پاسخ می گوییم که همه سوالات شما پاسخ داده شود.
مقدمه:
🔻
در ابتدا باید تفاوت علم و ایمان را بگوییم تا جواب خیلی از پرسش های شما روشن شود،علم اگر در مقابلش مانعی ایجاد نشود همان ایمان یا مستلزم ایمان است، ممکن است ما مطلبی را بدانیم ولی به مطلب ایمان پیدا نکنیم حال علت ایمان پیدا نکردن ممکن است ذاتمان باشدکه حالت انکار و عناد دارد و ممکن است یک قواعد معارضی با این علم داریم که این قواعد نمی گذارد که به این علم اعتراف کنیم و یا ممکن است تربیتی که در جامعه پیدا کرده نگذارد، به هر حال مانعی اجازه نمی دهد که علممان را تبدیل به ایمان کنیم پس علم،ایمان نیست،مستلزم ایمان هم نیست ولی اگر به مانعی برخورد نکند می تواند ایمان بشود.
🔻
در آیه قرآن داریم «وَجَحَدُوا بِهَا وَاسْتَيْقَنَتْهَا أَنْفُسُهُمْ»[1] یعنی خودشان یقین داشتند ولی انکار کردند یعنی نگذاشتند یقین در دلشان بنشیند و ان حالت آرامش و پذیرش به ایشان دست بدهد به خاطر عنادی که داشتند یا به خاطر تربیتی که داشتند، به هر جهت یک مانعی وجود داشت که آن مانع اجازه نداد که ایمان پیدا کند پس علم ، ایمان نیست و مستلزم ایمان هم نیست ولی می تواند مقدمه ایمان بشود.اگر مانعی کنار علم قرار نگیرد علم تبدیل به ایمان می شود یعنی پذیرفته می شود و علم را می پذیرد و با پذیرش علم،دل آرام می گیرد و برای نفس یک امنیت و اطمینانی حاصل می شود زیرا وقتی ما نسبت به مساله ای جاهل باشیم نفس ما اضطراب دارد ولی وقتی عالم می شود آرامش پیدا می کند و به آن آرامش،ایمان گفته می شود.
🔻
گاهی علم حاصل می شود ،قیاس تشکیل می شود و نتیجه هم به دست می آید و ما بر اساس استدلال معتقد می شویم که نتیجه درست است ولی باورش نمی کنیم، به آن باور کردن،ایمان گفته می شود و علت باور نکردن، آن است که مانعی وجود دارد و اگر آن مانع برطرف شود ما باور می کنیم(این یک مقدمه بود که برای فهم پاسخ به سوالات شما نیاز است.).
ادامه دارد......
🔻🔻
https://t.me/joinchat/AAAAAEOyBh9fy0yRLS521w
🔺🔺🔺🔺🔺🔺
🔻🔻🔻🔻🔻🔻
سوال شما این بود که «اگر فلسفه بتواند خدا را اثبات کند پس احتیاجی به ایمان نداریم و ایمان جایگاهی پیدا نمی کند در حالی که کسانی هستند که فلسفه خوانده اند و دلایل آیات خدا را شنیده اند و در عین حال ایمان به خدا پیدا نکرده اند چگونه بین علم و ایمان جمع می کنید؟»
🔻
با توجه به مقدمه فوق، پاسخ سوال شما روشن شد و مشخص شد که علم نه ایمان و نه مستلزم ایمان است ولی مقدمه برای ایمان هست یعنی اگر من علم پیدا کردم و موانعی در نفس من وجود پیدا نکرد این علم من، ایمان می شود.
🔻
سوال کرده بودید که«فلسفه چه ارزشی دارد زیرا تمام ادیان ما را به ایمان سفارش کرده اند و فلسفه تولید علم می کند نه این که مولد ایمان باشد».
با دقت در مقدمه،جواب سوال شما روشن می شود زیرا فلسفه به ما علم می آموزد و کافی است که ما موانع را بر طرف کنیم تا علم به ایمان تبدیل شود پس این طور نیست که فلسفه بی ارزش باشد،فلسفه استدلال می کند و با استدلال برای ما علم درست می کند نه ایمان و بعد از این که علم درست کرد اگر من توانستم موانع را از نفسم بر طرف کنم همان علم تبدیل به ایمان می شود پس فلسفه می تواند به من کمک کند و من را مومن کند نه این که فلسفه کارایی نداشته باشد بلکه آن موانع مانع می شوند و گرنه فلسفه کار خودش را می کند.
🔻
در بین سوالاتتان آمده بود که با دلیل نمی توان خدا را اثبات کرد بله با دلیل نمی شود کسی را مومن به خدا کرد ولی با دلیل می شود کسی را عالم به خدا کرد پس دلیل، علم به خدا را درست می کند اگر چه ایمان را درست نمی کند و فلسفه ادعاء ندارد که ما مومن به خدا درست می کنیم،فلسفه مدعی است که ما شما را به خدا عالم می کنیم نه مومن می کنیم و بعد از این که عالم شدید خودتان تصمیم بگیرید،تلاش کنید و موانعی که در نفستان هست برطرف کنید ایمان حاصل می شود و اسلام هم از ما علم نخواسته بلکه ایمان به خدا خواسته است یعنی گفته همین اندازه که شما عالم به خدا شدید نمی توانید کافر باشید و باید ایمان به خدا بیاورید،کسانی که به خدا ایمان نداشتند خدا را قبول داشتند و اگر از ایشان سوال می کردید که که چه کسی جهان را خلق کرده است در پاسخ می گفتند خدا و در آیه قرآن هم داریم که «وَلَئِن سَأَلْتَهُم مَّنْ خَلَقَ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضَ وَسَخَّرَ الشَّمْسَ وَالْقَمَرَ لَيَقُولُنَّ اللَّهُ»[2] پس آن ها هم قبول داشتند یعنی علم داشتند ولی ایمان نداشتند یعنی موانعی وجود داشت که آن موانع نمی گذاشت ایمان پیدا کنند و اگر موانع را بر طرف می کردند علمشان تبدیل به ایمان می شد.
🔻
این مطلب اول بود که چند سوال نوشته بودید و همه مطالب شما با همین مطلب پاسخ داده شد و خلاصه اش این شد که ما باید فرق این دو(علم و ایمان) را بدانیم و گفته شد که این دو با هم تباین ندارند و یکی می تواند مقدمه دیگری باشد،ما می توانیم اسم علم را مقتضی ایمان بگذاریم و آن مقتضی را با عدم مانع جمع کنیم که هر دو با هم علت تامه را تشکیل می دهم و با تحقق علت تامه، ایمان حاصل می شود.
🔻
شما در حرف هایتان مطلبی داشتید که صریح در برداشت من نبود ولی این طور از آن برداشت می شود که علم از تعقل حاصل می شود و ایمان از فکر،اگر کسی از چیزی احساس پیدا کند به او مومن می شود اما اگر در باره چیزی تعقل پیدا کند نسبت به او عالم می شود ولی به او مومن نمی شود.
این سخن شما درست نیست زیرا احساس هم علم می آورد منتهی مرتبه نازله علم،تعقل هم علم می آورد ولی مرتبه عالیه ولی هیچ کدام ایمان آور نیستند یعنی ایمان مشروط به حس نیست لذا خدا را حس نمی کنیم و ایمان به آن هم داریم و هم چنین حس ایمان آور نیست پس ایمان مشروط به حس نیست و از آن طرف هم حس ایمان آور نیست و ممکن است شما میزی را حس کنید ولی مانعی نگذارد آن را قبول کنید،مانعی نگذارد آن را باور کنید باز هم در این جا ایمان نمی آید پس این طور نیست که که حس با ایمان رابطه مستقیم و رابطه تلازمی داشته باشد،ممکن است خیلی از جاها هم ایمان،مشروط به حس باشد و هم چنین حس مستلزم ایمان باشد. از عبارت شما این طور برداشت کردیم حال منظور واقعی شما چه بوده نمی دانیم ولی اگر غرضتان این بود پاسخش داده شد که حس مولد ایمان نیست و ایمان هم مشروط به حس نیست.
ادامه دارد...
🔻🔻
https://t.me/joinchat/AAAAAEOyBh9fy0yRLS521w
🔺🔺🔺🔺
🔻🔻🔻🔻
در ادامه نوشته بودید: اگر دیوار خیس باشد من از این دیوار خیس که می خواهد سقوط کند فرار می کنم این جا ایمان هست علم هم هست منتهی علم شما به مانع برخورد نکرده است حال اگر علم شما به مانع برخورد کرد و شما عالم بودید که این دیوار خیس است و عالم بودید که دیوار در حال سقوط است اما مانعی نگذاشت این علمتان را باور کنید باور نمی کنید پس علم همیشه مستلزم ایمان نیست حتی در همین مثالی که شما زدید.
🔻🔻
قوام ایمان به علمی است که مبتلاء به مانع نشده باشد و از این جا کشف می کنیم که علم بی فایده نیست، فلسفه بی اثر نیست و هم چنین کشف می کنیم که اگر نتوانیم با دلیل ،ایمان به خدا را در نفس خود ایجاد کنیم،ادعاء می کنیم که با دلیل می توانیم علم به خدا ایجاد کنیم، این ها همه در سوالات شما بود و همه را پاسخ دادیم منتهی سوالات شما را به تفکیک پاسخ ندادیم ولی در لا به لای پاسخ به همه سوالات شما پاسخ دادیم و تمام نوشته شما با همان مقدمه ای که در ابتدای پاسخ مطرح کردیم حل می شود متهی آن مقدمه را پیاده و اجرا کردیم و توضیح بیشتر دادیم تا سوالات به صورت کاملتر پاسخ داده شود و تمام نکته همین است که که شما گمان می کنید که علم همان ایمان است در حالی که علم مقدمه ایمان است و منافی با ایمان هم نیست و با این مقدمه تمام سوالات پاسخ داده شد.
🔻🔻
نکته:
یکی از مباحثی که خیلی هم روی آن نمایش داده می شود و منکرین فلسفه هم خیلی به این مساله می پردازند همین است که خدا را با دلیل نمی شود اثبات کرد،این مطلب را غربی ها می گویند و برخی از افرادی هم که در رده مسلمانان هستند به تبع آن ها می گویند ولی این حرف درست نیست زیرا ما قبول داریم که با فلسفه نمی شود ایمان را در دل مخاطب ایجاد کرد ولی خدا را می توانیم اثبات کنیم،علماً می توانیم اثبات کنیم یعنی می توانیم با مطالب فلسفی و استدلال، علم را در مخاطب خود ایجاد کنیم اگر چه ایمان را در دل مخاطب ایجاد نکنیم زیرا ایمان نیاز به یک اضافه دارد و آن اضافه رفع موانع است که خود آن شنونده باید رفع مانع کند و آن در اختیار ما نیست،کاری که فلسفه می کند آن است که می تواند علم را با دلیل برای مخاطب درست کند اما این که بتواند ایمان را درست کند آن قسمت بعدی ایمان که عبارت از رفع موانع است خود شخص شنونده باید تامینش کند و فلسفه آن را تامین نمی کند و ادعای تامین کردنش هم ندارد.
منابع:
[1] سوره نمل، آیه 14.
[2] سوره عنکبوت، آیه 61
https://t.me/joinchat/AAAAAEOyBh9fy0yRLS521w
الموسوعة الصوفيّة تأليف د . عبد المنعم الحفني
💢روایتی که برای نجات ما کافیست
✅گروهی از شیعیان کوفه، از امامصادق علیهالسلام خواستند تا آنها را نصیحت کنند.
امام صادق فرمودند:
"شما را به تقوای الهی و اطاعت از خدا و دوری از گناه توصیه مینمایم و وصیت میکنم که مُبلّغ ساکت ما باشید."
آنها پرسیدند:
"چگونه در سکوت، مردم را به سوی شما دعوت نماییم؟"
امام صادق علیه السلام فرمودند:
"با مردم به دوستی، عدالت و امانت تعامل کنید. اگر مردم چیزی جز خوبی از شما نبینند، تنها با مشاهده شما خواهند گفت:
خداوند امامشان را رحمت کند که چنین اصحابی را تربیت کرده است!"
📚دعائم الاسلام ، جلد ۱ ، صفحه ۵۵
#مباهله_قرن_21
@mobahelegharne21
في شرح احوال الأولياء ومشايخ الصوفية
تأليف : فريد الدين العطار النيشابوري
ترجمة : د. منال اليمنى عبد العزيز
🔸از درس رجال آیتاللهالعظمی شبیری زنجانی در سال 1362 در مدرسه حقانی قم:
خیلی از اصحاب ائمه(ع)، حتی امثال زُراره نمیدانستند که امام بعدی کیست. شرط ایمان آنها فقط این بود که به امام زمان خود و امامان قبلی ایمان داشته باشند. اشخاص ملزم به ایمان به ائمه بعدی نبودهاند تا نام آنها را بدانند.
دانلود فایل صوتی 👇👇
بنده کتابی درباره احتجاجات به حدیث غدیر از کتب شیعه و اهل سنت تالیف کرده ام که داستانهای جانبی دارد و شما می توانید آنها را ترویج کنید.
یاد دارم که چند سال پیش در قم، یکی از عزیزان در قم که در مناطق سنی نشین تبلیغ میکرد گفت: ما بجای اینکه مثالب صحابه را از کتب اهل سنت مطرح کنیم، فضایل اهل بیت را مطرح میکنیم و اقبال آنها به مبلغین ما بسیار بیشتر شده و مبلغین وهابی را نمیپذیرند.
رهبر انقلاب هم امسال قریب به این مضمون فرمودند که وقتی شما به آنها بد و بیراه بگویید دیگر حرف حق شما شنیده نخواهد شد.
عرض بنده این است که با ذکر فضائل اهل بیت علیهم السلام دیگر نیازی به معرفی دشمنان نیست
عرض بنده این است که اساسا ایمان به توحید و نبوت و معاد و معارف الهی، همگی در همین ولایت جمع است و وقتی شما معرفت خود را از اهل بیت بگیری، دیگر خدا را به خلق تشبیه نخواهی کرد و پیامبر را از عصمت به زیر نمی کشی و معاد را درست تصور میکنی.
قال الصادق عليه السلام: ما استکمل عبد الایمان حتی یقول: قولی فی جمیع الاقوال قول محمد و آل محمد، فیما بلغنی عنهم او لم یبلغنی و فیما اسروا و اعلنوا.
درود
بفرمایید این مومنین مورد نظر شما باید دقیقا به چه چیزی ایمان داشته باشند ؟ شما یا استاد شما؟ حروف ابجد و معادل عددی آنها؟ چهار حرفی که به شکل اتفاقی از حروف ابجد انتخاب میکنند ؟
✳️ “ما شب و روز جان می کنیم که مردم را مسلمان کنیم، شما چرا کوشش می کنید که آنها را از دین بیرون کنید؟!”
🕌💥 در آن زمان در شهر ما [شهر تربت] و دیگر شهرها اداره ای بود به نام «ادارهٔ تحدید برای خرید و فروش تریاک»، یکی از علمای دینی شهر ما که مردی محترم و نسبتاً عالم و باهوش بود لکن یا سلیقه اش چنین بود که زود به اشخاصی حمله می کرد و نسبت کفر و فسق می داد یا دوست می داشت که گاهی بدین وسیله سر و صدایی راه بیندازد، نمی دانم هر چه بود این آقای عالم، رئیس آن اداره را تکفیر کرد. مردم هجوم بردند که او را بکشند. یکی از خوانین محلی که در آن زمان عهده دار امور انتظامی بود او را رهانید و مخفی کرد. مدتی آن مرد مخفی بود تا آنکه آبها از آسیاب افتاد.
روز عید غدیری بود و مردم به دیدن پدرم [حاج آخوند ملا عباس تربتی، ۱۲۵۰-۱۳۲۲ شمسی] می آمدند. او نیز آمد و با پدرم مصافحه کرد و نشست و چای خورد و سپس خداحافظی کرد و رفت. این کار عملاً باعث تبرئه آن مرد شد.
خبر به گوشی آن آقای عالم رسید. نزد پدرم آمد و به شدت پرخاش کرد که چرا شخصی را که من تکفیر کرده ام شما پذیرفته و با او به رسم مسلمانی مصافحه کرده اید.
پدرم گفت: شما به چه دلیلی او را تکفیر کرده اید و از کجا کفر او بر شما معلوم گشت؟ آیا خودش نزد شما، العیاذبالله، یکی از ضروریات دین را انکار کرده؟ آیا دو شاهد عادل نزد شما شهادت داده اند؟
گفت: کسانی که محل وثوق من هستند گفته اند.
مرحوم پدرم گفت: این کسانی که محل وثوق شما هستند آیا شما پشت سر آنها نماز میخوانید؟ آیا مال یا ناموس خود را نزد آنها به امانت میسپارید؟ آیا بر فرضی که آنها را متدین بدانید به فهم و تشخیص آنها هم وثوق دارید؟
پس از آن گفت: جناب آقای …. ما شب و روز جان می کنیم که مردم را مسلمان کنیم، شما چرا کوشش می کنید که آنها را از دین بیرون کنید؟! این چگونه خدمتی است که شما به دین می کنید؟ از باطن آنها چه خبر داریم؟ در ظاهر با همهٔ آنها معاملهٔ مسلمانی می کنیم و باید بکنیم. ما حق نداریم کسی را که به ظاهر مانند همه مسلمانها اظهار مسلمانی می کند بگوییم تو مسلمان نیستی، باید از خدا بترسیم.
من سالها بعد با همان مرد تکفیر شده آشنا شدم و اتفاقا جزو مسلمانهای دو آتشه و مردی دانشمند و زحمتکش و نیک خوی بود. خدا همهٔ گذشتگان را بیامرزد.
🔸 راوی: حجة الاسلام مرحوم شیخ حسینعلی راشد
@khaterenegari
✳️ “ما شب و روز جان می کنیم که مردم را مسلمان کنیم، شما چرا کوشش می کنید که آنها را از دین بیرون کنید؟!”
🕌💥 در آن زمان در شهر ما [شهر تربت] و دیگر شهرها اداره ای بود به نام «ادارهٔ تحدید برای خرید و فروش تریاک»، یکی از علمای دینی شهر ما که مردی محترم و نسبتاً عالم و باهوش بود لکن یا سلیقه اش چنین بود که زود به اشخاصی حمله می کرد و نسبت کفر و فسق می داد یا دوست می داشت که گاهی بدین وسیله سر و صدایی راه بیندازد، نمی دانم هر چه بود این آقای عالم، رئیس آن اداره را تکفیر کرد. مردم هجوم بردند که او را بکشند. یکی از خوانین محلی که در آن زمان عهده دار امور انتظامی بود او را رهانید و مخفی کرد. مدتی آن مرد مخفی بود تا آنکه آبها از آسیاب افتاد.
روز عید غدیری بود و مردم به دیدن پدرم [حاج آخوند ملا عباس تربتی، ۱۲۵۰-۱۳۲۲ شمسی] می آمدند. او نیز آمد و با پدرم مصافحه کرد و نشست و چای خورد و سپس خداحافظی کرد و رفت. این کار عملاً باعث تبرئه آن مرد شد.
خبر به گوشی آن آقای عالم رسید. نزد پدرم آمد و به شدت پرخاش کرد که چرا شخصی را که من تکفیر کرده ام شما پذیرفته و با او به رسم مسلمانی مصافحه کرده اید.
پدرم گفت: شما به چه دلیلی او را تکفیر کرده اید و از کجا کفر او بر شما معلوم گشت؟ آیا خودش نزد شما، العیاذبالله، یکی از ضروریات دین را انکار کرده؟ آیا دو شاهد عادل نزد شما شهادت داده اند؟
گفت: کسانی که محل وثوق من هستند گفته اند.
مرحوم پدرم گفت: این کسانی که محل وثوق شما هستند آیا شما پشت سر آنها نماز میخوانید؟ آیا مال یا ناموس خود را نزد آنها به امانت میسپارید؟ آیا بر فرضی که آنها را متدین بدانید به فهم و تشخیص آنها هم وثوق دارید؟
پس از آن گفت: جناب آقای …. ما شب و روز جان می کنیم که مردم را مسلمان کنیم، شما چرا کوشش می کنید که آنها را از دین بیرون کنید؟! این چگونه خدمتی است که شما به دین می کنید؟ از باطن آنها چه خبر داریم؟ در ظاهر با همهٔ آنها معاملهٔ مسلمانی می کنیم و باید بکنیم. ما حق نداریم کسی را که به ظاهر مانند همه مسلمانها اظهار مسلمانی می کند بگوییم تو مسلمان نیستی، باید از خدا بترسیم.
من سالها بعد با همان مرد تکفیر شده آشنا شدم و اتفاقا جزو مسلمانهای دو آتشه و مردی دانشمند و زحمتکش و نیک خوی بود. خدا همهٔ گذشتگان را بیامرزد.
🔸 راوی: حجة الاسلام مرحوم شیخ حسینعلی راشد
@khaterenegari
الكتب والمواضيع والآراء فيها لا تعبر عن رأي الموقع
تنبيه: جميع المحتويات والكتب في هذا الموقع جمعت من القنوات والمجموعات بواسطة بوتات في تطبيق تلغرام (برنامج Telegram) تلقائيا، فإذا شاهدت مادة مخالفة للعرف أو لقوانين النشر وحقوق المؤلفين فالرجاء إرسال المادة عبر هذا الإيميل حتى يحذف فورا:
alkhazanah.com@gmail.com
All contents and books on this website are collected from Telegram channels and groups by bots automatically. if you detect a post that is culturally inappropriate or violates publishing law or copyright, please send the permanent link of the post to the email below so the message will be deleted immediately:
alkhazanah.com@gmail.com