مولف:محمد رضا رمزی واحدی
موضوع:سیرة و فضائل اهل بیت
علیهم السلام
زبان:فارسی
تعداد صفحات:۶۹۷
#سیرة_فضائل
🔽?
@yortchi_bosjin_pdf
🔻
? معرفی کتاب "تفسیر الصافی".
?تفسیر صافی یکی از آثار پر ارج ملامحسن فیض کاشانی است که بیشتر با جنبه روایی و نقلی نگاشته شده است و به علت اختصار و جامعیت، در اعصار مختلف مورد توجه و عنایت قرار گرفته است.
?ویژگی مهم این تفسیر در دو جهت است:
?نخست، بهره گیری از روایات در تفسیر آیات به شکل گسترده و نقد و ارزیابی این روایات در دلالت بر آیه و جنبه های مختلف آن.
?دوم، استفاده از نکات ادبی و بلاغی. وی در این زمینه، از متن عبارات بیضاوی استفاده می کند و گاه بدون افزودن یک کلمه همان عبارات او را در شرح کلمات و تفسیر آیه می آورد.
?گذشته از این، تفسیر صافی یکی از تفاسیر ممتاز فرهنگ شیعی به حساب می آید و دیدگاه امامیه را به طور گسترده شرح می دهد و به درستی به آن استدلال می کند و هر جا که شبهه ای باشد، پاسخ می دهد.
?مؤلف تفسیر را با مقدمهای آغاز میکند و در آن اعتراضی به تفسیر نگاری، بدون توجه به اهل بیت «ع» و تعالیم آن بزرگواران میکند، و از تفاسیری سخن به میان میآورد که با روایات و اخبار، قرآن را تفسیر کردهاند و یادآوری میکند که این گونه تفاسیر نیز از کاستیها و ناهنجاریها بدور نیستند، این گونه تفاسیر یا کامل نیستند، یا تفسیر تمام آیات را ندارند، برخی نیز سرشارند از اخبار ضعیف، و در برخی دیگر روایاتی آمده، بی ارتباط با موضوع، بدون تدوینی شایسته و ترتیبی زیبا. افزون بر اینها، در این گونه تفاسیر، روایاتی راه یافته است، که مشتمل بر تاویلاتی است، نفرت زا و مطالبی باطل؛ همانند نسبت عصیان و سفاهت به انبیاء و بالاخره در این مجموعهها، گاه روایات، به ظاهر متضادند و مفسران هیچ گونه تلاشی، برای رفع تضاد از این ظواهر بکار نبستهاند،
?مرحوم فیض بعد از این مطالب میفرماید: «به هر حال من تاکنون، در میان تفاسیر، با همه گستردگی تعداد آنها، تفسیری مهذب و پیراسته از ناهنجاریها با بیانی کافی که تشنگان را سیراب کند، نیافتهام و امیدوارم این تفسیر، همانی باشد که انتظار میرود، تفسیری که مطالب و روایات صحیح را از روایات کدر و ناصاف، تمیز دهد، از مفسری که با شناخت متن احادیث، پی به صحت و ضعف آن، برد نه با شناخت اسانید، مفسری که علم را از خداوند گرفته باشد، نه از اسانید روایات، مفسری که توانایی شکافتن روایات و تجزیه و تحلیل آنها را داشته باشد و با این توان، روایات صاف را از روایات غبار اندود، باز شناساند و از دل روایات اهل بیت «ع» مطالب مناسب فهم اهل زمانش را، استخراج و بیان نماید و زوائد را به دور افکند تا ابهام و تضاد و تناقض که موهن روایات است، از آنها زدوده گردد.
?روشن شد که انگیزه مصنف، ارائه تفسیری برگرفته از بیانات صاف و ناب اهل بیت «ع» میباشد که به تناسب علم و فهم اهل زمان خود گلچین شده و با بیانی شیوا و مدد گرفته از هدایت الهی، آیات قرآن را تبیین و تفسیر نماید. اما به طور طبیعی، برای بیان وجوه دیگر قرآن در لغت، قرائت، شان نزول و... ، باید از خود اظهار نظر کند و از سخنان دیگران نیز بهره برد، در نتیجه تفسیر به گونهای رنگ اجتهاد و نظر را نیز به خود گرفته، و حاوی روایت و درایت است.
?تفسیر صافی همواره مورد بهره برداری دانش پژوهان قرار گرفته است; حتی در گذشته متن درسی طلاب حوزه علمیه بوده است.
#معرفی_کتاب
? معرفی کتاب "البرهان فی تفسیر القرآن".
?البرهان فی تفسیر القرآن، تفسیری روایی به قلم محدث سید هاشم بحرانی است.
?مؤلف با چینش سه مقدمه انگیزه خود را بیان میدارد:
?۱- همه بر شرف و بلند مرتبگی شان قرآن، واقفند و میدانند که نجات در تمسک به آن است، بحث، تلاوت و تفکر در معانی آن، سبب حیات قلبها و علم و عمل بدان، سبب تخلص از سختیهاست.
?۲- به اسرار و حقایق پنهان آن با عقول معمولی نتوان رسید، باید از اهل ذکر که اهل تنزیل و تاویل قرآنند، اخذ نمود.
?۳- دیدم که مفسرین و علماء، به آراء دیگرانی غیر از اهل بیت عصمت «علیهم السلام» رو آوردهاند، در حالیکه باید در فهم اسرار و حقایق قرآن تا آشکار شدن تاویل و تفسیر اهل بیت «علیهم السلام»، توقف نمود به همین جهت برای فهم نظرات تفسیری و بیان اهل بیت «علیهم السلام» در تاویل و اسرار کتاب الهی، اقدام به جمع آوری روایات تفسیری وارده از آنها نمودم.
?مولف در مقدمه مینویسد: من روایات را از کتب معتبر، قابل اعتماد و مورد رجوعی، انتخاب کردم که مؤلفین آنها از مشایخ معتبر و علمای منتجب هستند. اغلب روایات را از طریق امامیه نقل کردهام، ولی در آنجایی که روایات اهل سنت موافق روایات اهل بیت «علیهم السلام»، یا در بیان فضائل اهل بیت «علیهم السلام» هستند، از آنها نیز نقل نمودهام. از ابن عباس نیز مقدار کمی در تفسیر آیات، نقل کردهام، زیرا او شاگرد حضرت علی علیهالسّلام بوده است.
در جایی که در تفسیر آیات روایت صریح و مستندی از اهل بیت «علیهم السلام» نیافتم، آنچه را علی بن ابراهیم قمی (که فردی ثقه میباشد) در تفسیر خود آورده، نقل کردهام، زیرا، تفسیر او منسوب به امام صادق «علیه السلام» میباشد.
?مؤلف بر اساس تفاسیر روایی قدمای امامیه، مانند فرات، عیاشی، محمد بن عباس ماهیار، علی بن ابراهیم، تفسیر منسوب به امام حسن عسکری (علیهالسلام) و برخی تفاسیر دیگر دست به جمع آوری روایات اهل بیت (علیهمالسلام) زده است.
?مرحوم علامه آقا بزرگ تهرانی در جلد ۳ صفحه ۹۳ الذریعة مینویسد: «علامه بحرانی، در تفسیر «البرهان» بسیاری از احادیث رسیده از اهل بیت علیهم السلام در تفسیر قرآن را جمع نموده است». لذا برای آگاهی از اسرار آیات این تفسیر بسیار راهگشا خواهد بود.
#معرفی_کتاب
آیا خواجه عبدالله انصاری هیچ تفسیری بر قرآن ننوشته بوده؟ (در حاشيه مطلبی از استاد شفيعی کدکنی)
استاد دانشمند دکتر شفیعی کدکنی در پژوهشهای خود بر این نکته تأکید دارند که خواجه عبدالله انصاری هروی مطلقاً تفسیری بر قرآن نداشته است و مقصود از پیر هری در تفسیر کشف الأسرار میبدی را نباید خواجه عبدالله انصاری دانست. از دیگر سو استاد دکتر شفیعی همچنین بر این نکته تأکید دارند که نوبه دوم تفسیر میبدی تماماً مبتنی است بر تفسیر الکشف والبیان ثعلبی. با این وصف در یکی از آثار کوچکی که از ابن القیسرانی (د. ۵۰۷ ق) باقی مانده است او که خود شاگرد خواجه ابو اسماعیل عبدالله انصاری هروی بوده از او مطلبی نقل می کند که نشانی است بر اینکه محتملاً خواجه تفسیری بر قرآن داشته است. عین عبارت را ملاحظه کنید:
سمعت الأنصاري يقول: إذا ذكرت التفسير فإنما أذكره من مائة وسبعة تفاسير (نک: ابن طاهر المقدسي، المنثور من الحكايات والسؤالات ، چاپ جمال عزون، مكتبة دار المنهاج، ۱۴۳۰ ق، ص ۳۵، چاپ عبدالرحمان قائد، ریاض، ۱۴۳۰ ق، ص ۳۸۹).
برداشت من از این عبارت این است که خواجه عبد الله انصاری مجالسی داشته در تفسیر قرآن که متن آن بعدها در اختیار میبدی قرار گرفته بوده و او از آن در کتابش بهره برده است. می دانیم که ثعلبی در الکشف والبیان خود از تفاسیر بسیاری از میان تفاسیر متقدم بر قرآن بهره گرفته و خود نیز درمقدمه تفسیرش به تفصیل منابعش را با ذکر سند بر می شمارد. بعید نیست خواجه عبدالله انصاری در مجالس خود از تفسیر ثعلبی هم بهره می برده و شاید یکی از منابعش برای نقل از تفاسیر متقدم تفسیر او بوده است. دور نیست بهره وری میبدی از تفسیر ثعلبی را هم باید در این چارچوب تفسیر کرد.
می دانیم که صوفیان در مجالس خود سنت تفسیر گویی بر قرآن داشته اند. نمونه ها بسیار است و از آن جمله باید به مجالس ابو سعد خرگوشی اشاره کرد که متن آن با عنوان اللوامع موجود است. این کتاب با وجود آنکه عنوانش مشعر بر آن نیست که کتاب در واقع تفسیری بر قرآن است اما هر مجلس آن با بحث از آیه ای از قرآن آغاز می شود و بحث مجالس کتاب بر حول محور تفسیر قرآن است. به هر حال بعید نیست خواجه عبدالله انصاری هم از این دست مجالس داشته است، مجالسی که متن آن به نحوی فراهم آمده و در اختیار میبدی قرار گرفته است، ولله الحمد اولاً وآخرا.
باسلام خدمت دوستان و اساتید معزز;
انتشارات امیر کبیر تفسیری موسوم به تفسیر اهل بیت منتشر کرده است و در معرفی این تفسیر مدعی شده است که جامع تفاسیر روایی از قبیل نورالثقلین و البرهان است.
1-آیا این تفسیر جامع تفاسیر روایی است؟
2-آیا ترجمه روایات دقیق انجام شده است؟
3-آیا ارجاعات دقیق است؟
پیشاپیش از پاسخ هاتون ممنونم
کاپیتالخوانی در زمانهی کرونا |
وسام سعاده | ترجمه ماجد تمیمی
@litera9
چالش ویروس کرونا چالشی خطرناک که کره ی خاکی در مقابل آن قرار گرفته است، چرخشی است که این سوال چهارگانه را مطرح می سازد: زمان، کار، سلامت و محیط زیست. همان گونه که از کار زنده، کار مرده ( سرمایه) تولید می شود، با انباشت سرمایه و ناشی از آن زمان مرده ایی به دست می آید، که نمونه بارزش را در این روزهای قرنطینه مشاهده می کنیم. چه به وسیله قرار دادن میلیون ها انسان در خانه هایشان بی آنکه تمهیدی برای معیشت آنها در نظر گرفته شود، و چه با اندیشیدن به چگونگی استخراج کار مرده از این زندگان قرنطینه شده در این دریای « زمان مرده»
خواجه عبدالله انصاری و تفسیر قرآن
استاد دانشمند دکتر شفیعی کدکنی در پژوهشهای خود بر این نکته تأکید دارند که خواجه عبدالله انصاری هروی مطلقاً تفسیری بر قرآن نداشته است و مقصود از پیر هری در تفسیر کشف الأسرار میبدی را نباید خواجه عبدالله انصاری دانست. از دیگر سو استاد دکتر شفیعی همچنین بر این نکته تأکید دارند که نوبه دوم تفسیر میبدی تماماً مبتنی است بر تفسیر الکشف والبیان ثعلبی. با این وصف در یکی از آثار کوچکی که از ابن القیسرانی (د. ۵۰۷ ق) باقی مانده است او که خود شاگرد خواجه ابو اسماعیل عبدالله انصاری هروی بوده از او مطلبی نقل می کند که نشانی است بر اینکه محتملاً خواجه تفسیری بر قرآن داشته است. عین عبارت را ملاحظه کنید:
سمعت الأنصاري يقول: إذا ذكرت التفسير فإنما أذكره من مائة وسبعة تفاسير (نک: ابن طاهر المقدسي، المنثور من الحكايات والسؤالات ، چاپ جمال عزون، مكتبة دار المنهاج، ۱۴۳۰ ق، ص ۳۵، چاپ عبدالرحمان قائد، ریاض، ۱۴۳۰ ق، ص ۳۸۹).
برداشت من از این عبارت این است که خواجه عبد الله انصاری مجالسی داشته در تفسیر قرآن که متن آن بعدها در اختیار میبدی قرار گرفته بوده و او از آن در کتابش بهره برده است. می دانیم که ثعلبی در الکشف والبیان خود از تفاسیر بسیاری از میان تفاسیر متقدم بر قرآن بهره گرفته و خود نیز درمقدمه تفسیرش به تفصیل منابعش را با ذکر سند بر می شمارد. بعید نیست خواجه عبدالله انصاری در مجالس خود از تفسیر ثعلبی هم بهره می برده و شاید یکی از منابعش برای نقل از تفاسیر متقدم تفسیر او بوده است. دور نیست بهره وری میبدی از تفسیر ثعلبی را هم باید در این چارچوب تفسیر کرد.
می دانیم که صوفیان در مجالس خود سنت تفسیر گویی بر قرآن داشته اند. نمونه ها بسیار است و از آن جمله باید به مجالس ابو سعد خرگوشی اشاره کرد که متن آن با عنوان اللوامع موجود است. این کتاب با وجود آنکه عنوانش مشعر بر آن نیست که کتاب در واقع تفسیری بر قرآن است اما هر مجلس آن با بحث از آیه ای از قرآن آغاز می شود و بحث مجالس کتاب بر حول محور تفسیر قرآن است. به هر حال بعید نیست خواجه عبدالله انصاری هم از این دست مجالس داشته است، مجالسی که متن آن به نحوی فراهم آمده و در اختیار میبدی قرار گرفته است، ولله الحمد اولاً وآخرا.
تفسير اهل بيت و تفسير عياشي
از تفاسير کهن اهل بيت (ع) يکی تفسير ابوالجارود متن مهمی بوده و ديگری تفسير ابو حمزه ثمالي. هر دو اين تفاسير بعدها در منابع سنی، امامي و زيدی نقل شده. از جابر حعفي هم روايات تفسيری در منابع بعدی نقل شده. روشن است که هر چه به اين راويان در تفسير نسبت داده شده را نمی توان کاملا از آنها دانست اما به هرحال اين نشان می دهد که از همان زمان امام باقر (ع) تفسير قرآن مورد اهتمام ائمه شيعه قرار داشته. بعدها چه زيديه و چه اماميه روايات تفسيری زيادی را از امامان شيعه (ع) در تفسير آيات قرآن نقل کرده اند که بيش از آنکه تفسير باشد جنبه تأويل آيات قرآن به اهل بيت و يا دشمنان آنان را بازتاب می دهد. علمای شيعی اين تفاسير را در مورد بيشتر آيات قرآن تنها تفاسير باطنی قرآن می دانسته اند و نه ناظر به اسباب نزول. تفاسير مستقلی از قرآن در اختيار داريم که تنها به اين نوع تفاسير تأويلی پرداخته اند (مانند تفسير حبري از زيديه و يا تفسير ابن جحام از اماميه). شرف الدين استرابادي بعدها در تأويل الآيات خود همه اين نوع تفاسير را گرد آورد. تفسيرهایی مانند تفسير عياشي و تفسير منسوب به علي بن ابراهيم عامترند و تنها به اين موضوع نپرداخته اند. نسخه های موجود تفسير معروف به علي بن ابراهيم خيلی ايراد دارند و محتويات آن نيز همه مربوط به علي بن ابراهيم نيست و بل تفسير علي بن ابراهيم تنها بخشی از آن است. در آن رواياتی با ريشه های مجهول و سندهای ساختگی کم نيست و احاديث آن هم مضامين غريب و غير قابل قبول کم ندارد. در اين ميان تفسير عياشي اهميت زيادی دارد. عياشي در اين تفسير در کنار نقل احاديث تأويلی درباره اهل بيت (ع) که در واقع در سنت متفاوتی قابل دسته بندی اند به تفاسير اهل بيت از آيات قرآن که در جهت فهم و درک معانی آيات و آنچه بايد آن را تفسير قرآن همانند آنچه از صحابه و تابعين نقل شده خواند هم پرداخته و معلوم است که در اين زمينه اهتمامی خاص دارد.
منابع تفسير عياشي متفاوت است اما بخش قابل توجهی از منابع او به تفسير و نه تأويل آيات توجه دارند. متأسفانه در نسخه های موجود تفسير عياشي دو مشکل وجود دارد: نخست اينکه نسخه های موجود به روايتی از تفسير باز می گردند که شخصی محتملا نه چندان دور از دوران عياشي به بهانه اينکه سندی به عياشي در اختيار ندارد اسناد روايات کتاب را کوتاه کرده و آنها را جز در موارد محدود به صورت ناقص نقل کرده. دوم اينکه نسخه های موجود تفسير ناقص است و شامل همه سور قرآن نيست؛ در حالی که تقريبا مطمئنيم که تفسير او کامل بوده است.
در چاپ سه جلدی تفسير عياشي مستدرکی برای تفسير عياشی تنظيم شده که ايرادهایی دارد. درست است که تفسير عياشي در اختيار حاکم حسکاني و طبرسي، صاحب مجمع البيان بوده و آنها از اين تفسير نقل کرده اند (حسکاني بيشتر به رواياتی با سندهای سني تفسير عياشی عنايت داشته. می دانيم که عياشی قبل از تشيع بر مذهب اهل سنت بوده) اما در اين چاپ هر روايتی از عياشي که در زمينه تفسير است و در منابع بعدی بدون نقل واضح از تفسير و تنها بر اساس سندی از او نقل شده را به عنوان بخشی از تفسير مفقود او در اين مستدرک گردآورده اند. اين کار از لحاظ علمی دقيق نيست. معلوم نيست روايات عياشي با ماهيتی تفسيری که در متن هایی مانند رجال کشي و يا آثار شيخ صدوق نقل شده حتما از نسخه تفسير او نقل شده باشد. اين شيوه درستی برای بازسازی متون مفقود نيست. اشکال ديگر اين چاپ اين است که چون اسناد احاديث تفسير عياشي چنانکه گفتيم در نسخه های فعلی حذف شده در اين چاپ سعی شده بر اساس روايات ديگر عياشي از راويان متقدم (عمدتا بر اساس نقل های رجال کشي از عياشي) سندهای عياشي به روات متقدم بازسازی شود و به عنوان مشيخه عياشي ارائه شود. اين کار مفيدی است اما نبايد بدين معنا گرفته شود که حال نقص سندهای حذف شده تفسير عياشي قابل استدراک است. اين کار در واقع همان شيوه تعويض سند است که پايه علمی ندارد. معلوم نيست که عياشي در روايات خود عينا از همان سندهایی از روات متقدم نقل کرده باشد که در جاهای ديگر و از جمله در رجال کشي از آنها نقل شده است. با این سندهای استدراکی نمی توان منابع نقل عیاشی در تفسیرش و اطمينان از اصالت آنها را روشن کرد.
توجه به تفاسير تأويلی شيعی موجب شده تفاسير اهل بيت (ع) از آيات قرآن که ناظر به تفسير کلمات و يا اسباب نزول و تفسير معانی و دلالات قرآن است کمتر مورد توجه قرار گيرد. گردآوری احاديث تفسيری اهل بيت که تنها اين جنبه را مد نظر قرار دهد و نه جنبه های تأويلی حتما مورد اقبال اهل سنت هم قرار خواهد گرفت. در تفاسير اهل سنت روايات تفسيری اهل بيت نقل شده است (به ويژه از حضرت امير و يا دو امام باقر و صادق) و بخشی از آن روايات با روايات شيعی در اين زمينه مشترک است (تفسير ابو الليث سمرقندي، فقيه برجسته حنفی سده چهارم از اين جهت اهميت دارد).
امالی شريف مرتضی، کتابی مجهول القدر در ميان اماميه
امالی شريف مرتضی يکی از بزرگترين و مهمترين آثار شريف مرتضی است. اين کتاب شايد بيش از آنکه در طول تاريخ در ميان شيعيان شهرت داشته باشد در ميان اهل سنت مورد توجه بوده است. غير از چاپی که شنيده ام از اين کتاب به تازگی فراهم شده دست کم دو چاپ معروف و دسترس آن و از جمله چاپ انتقادی آن به وسيله محمد ابوالفضل ابراهيم از سوی اهل سنت صورت گرفته. در میان نسخه های خطی کتاب هم تعداد زیادی از آنها در ميان اهل سنت تداول داشته و حتی به روايت آنان منتقل شده است. علت اقبال اهل سنت به اين کتاب دو چيز است: يکی جنبه های ادبی با اهميت اين کتاب و همچنين جهات تاريخی و روايی آن و ديگری جايگاه تفسير در اين کتاب به نحوی که می توان اين اثر را تفسيری از شريف مرتضی بر قرآن قلمداد کرد. شريف مرتضی در اين اثر با وجود آنکه همه جا نظر به تفسير و بيانی متناسب با عقيده شيعه و معتزله دارد اما در مجموع اين کتاب حاصل مجالس مرتضی در بافتی عامتر و با عنايت به مخاطبی فارغ از گرايشات مذهبی است. او سعی می کند تعاليم شيعی را هم اگر بيان می کند در همين چارچوب کلی و با بهره وری از زبانی خارج از چارچوب های مذهبی بيان کند. اين احتمالا بر می گردد به اين نکته که مخاطب مجالس او تنها شيعيان نبوده اند؛ به ويژه اگر بر اين باور باشيم، کما اينکه گفته شده، که اين مجالس را شريف مرتضی در طی دوران حج و آن هنگام که امير الحاج بود برگزار می کرد. رويکرد کلی مرتضی در اين کتاب به معتزله در مجموع مثبت است و از مشايخ معتزلی نقل های زيادی دارد.
امالی شريف مرتضی شامل همه چيزی است که يک طلبه علوم دينی بايد بداند، از ادب و شعر و روايت و تاريخ گرفته تا تفسير قرآن و نکات فقهی و اصولی و کلامی و اعتقادی. به نظرم اين کتاب می تواند به عنوان کتابی درسی در حوزه های علوم دينی تدريس شود؛ هم برای آموزش ادب عربی کتاب بسيار مناسبی است و هم برای آشنایی عميقتر با تفسير قرآن.
💠705_ دانلود مقاله
🔸جایگاه مفردات راغب در واژه پژوهی علامه طباطبایی در تفسیر المیزان
🔹چکیده:
🔶یکی از مهم ترین مباحث در تفسیر قرآن کریم، مبحث واژه پژوهی است. از آنجا که یکی از برجسته ترین تفاسیر امروزی تفسیر شریف المیزان است و در مباحث واژه پژوهی این تفسیر، به صورت قابل توجهی از مفردات راغب بهره برده است، در این نوشتار به بررسی میزان و نحوه استفاده علامه طباطبایی(ره) از کتاب مفردات راغب در مباحث واژه پژوهی و بیان برخی از ابتکارات علامه طباطبایی(ره) در برخورد با مفردات راغب خواهیم پرداخت.
#مقاله
@yortchi_bosjin_pdf
🔻دانلود
💠821_دانلودکتاب الاستبصارطوسی #عربی
این کتاب یکی از کتب اربعه می باشد که شیخ طوسی روایات اختلافی را جمع کرده است.
#کتباربعه
#فقهی
#احکام
⬇️⬇️
@yortchi_bosjin_pdf
🔻دانلود
⭕️⭕️
معرفی تفسیر حسینی
🔸سبك تفسیر، عرفانی، ادبی، اخلاقی و با استشهاد به قصص، حكایات و اشعار فارسی است و نثر آن ساده و شیوا و شامل برخی از وجوه تفسیری است.
🔸از تفاسیر پیشین، به تفسیر تبیان شیخ طوسی و كشاف زمخشری عنایت دارد و از فتوحات مكی ابن عربی نیز در جای جای تفسیر نقل میكند. عقاید و جهتگیری كلامی این تفسیر بیشتر بر وفق مذاق اهل سنت است.
🔹 وی ابتدا، نام سوره و تعداد آیات را ذكر میكند، سپس با آوردن ترجمه آیات و شرح مختصری از مفهوم آیه به بحثهای اخلاقی، عقیدتی و تاریخی اشاره میكند و در نقل قصص، به روایات اسرائیلی نیز اعتماد كرده و گاه قصه هایی كه با عصمت ملائكه و انبیا منافات دارد ذكر كرده است.
🔹این کتاب در سال ۱۳۱۷ توسط شرکت نسبی اقبال و شرکاء به کوشش استاد جلالی نایینی به نام مواهب علیه یا تفسیر حسینی چاپ شده است.
#معرفی_کتاب
@yortchi_bosjin_pdf
☘🍁☘🍁☘🍁
🍂🍃🍂🍃
🌿🌱
🌼
🔅راه تهذیب نفس🔅
🌸شایسته است بر تو که از معاشرت های خالی از تعلیم با مردم بکاهی ، به ویژه ثروتمندان و مترفین و دنیا خواهان ، باید آنچه را که آخرت را از یاد تو می برد و میل و رغبت به دنیا را در تو ایجاد می کند ، رها کنی ، و با صالحان و پارسایان و اهل عبادت همراه گردی ؛ زیرا این عمل به طور کلی در تهذیب نفس مؤ ثر است.🌸
علامه حسن زاده
💫💫💫💫💫💫💫
@yortchi_bosjin_pdf
💠دانلود کتاب قرآن کریم با ترجمه براهویی
براهویی زبانی رایج در شبهقاره هند و از گروه زبانهای دراویدی است ک تعدا ی از بلوچیها هم با این زبان اشناهستن
#درخواستی
⬇️⬇️
@yortchi_bosjin_pdf
🔻دانلود
⭕️⭕️
@yortchi_bosjin_pdf
#فقه
💠معنای الی در آیه وضو
فقهای شیعه معتقدند که برای وضو ساختن، شستن دست ها از بالا به پایین واجب است، ولی اهل تسنن به اتفاق می گویند: «شخص مخیر است دست ها را از پایین به بالا یا به عکس بشوید، ولی شستن از پایین (از سر انگشت ها) به بالا مستحب است».[۱]
دلیل فقهای شیعه «روایات بیانیه» می باشد، که می فرمایند: رسول الله (ص) دست ها را از بالا به پایین می شست[۲] و روایت صحیحه ای که امامان معصوم (ع) در مقام تفسیر آیه مربوط به وضو[۳] فرموده اند: «باید دست ها را از بالا به پایین بشویید».[۴]
اما درباره کلمه “الی” در این آیه شریفه قرآن: «یا ایها الذین آمنوا اذا قمتم الی الصلاه فاغسلوا وجوهکم و ایدیکم الی المرافق …»؛ ای کسانی که ایمان آورده اید! هنگامی که به نماز می ایستید، صورت و دست ها را تا آرنج بشویید…»، باید گفت که فقط برای بیان حد شستن و مقدار آن می باشد نه کیفیت شستن.
#توضیح_این_ک_در_آیه_مبارک_حدو_مقدار دست ک باید در وضو شسته شود تا آرنج[۵] تعیین شده است، و از آن جایی که وقتی گفته شود دست را بشویید، ممکن است به ذهن بیاید که اگر دست ها را تا مچ بشوییم، کافی است؛ چرا که عرفاً این مقدار شسته می شود. برای رفع این توهم فرموده است، تا آرنج بشویید.
برای روشن شدن مطلب بالا می توان از این مثال بهره جست که مثلاً؛ به خادم مسجد می گویند: «اکنس المسجد من الباب الی المحراب»؛ مسجد را از درب آن تا محراب جارو بزن، در این جا منظور گوینده بیان حد و مقداری است که باید جارو زده شود و نمی خواهد بگوید از کجا شروع و به کجا ختم کن، خصوصاً که در آیه، کلمه «من» نیامده است.
پس کلمه «الی» در آیه فوق، ب_نحو استحباب هم نمی گوید_ک_دست ها را از سر انگشتان به طرف آرنج بشویید.
#عمل_و_سنت_رسول الله (ص)ک_ب_ وسیله اهل بیت آن_حضرت بیان شده است، بهترین گواه بر این معنا می باشد.[۶]
@yortchi_bosjin_pdf
#پس «الی» یا ب_معنای «غایت»[۷]
است، اما غایت مغسول[۸] نه غَسْل و شستن،[۹] و یا طبق فرمایش شیخ طوسی، به معنای «من»[۱۰] یا «مع»[۱۱] می باشد.[۱۲]
[۱]#مغنیه، محمد جواد، الفقه علی المذاهب الخمسه، ص ۸۰؛ جزیری، عبد الرحمن، الفقه علی المذاهب الاربعه، ج ۱، ص ۶۵، مبحث بیان عدد السنن و غیرها…؛ صلاه المؤمن القحطانی، ج ۱، ص ۴۱و۴۲٫
[۲]. وسائلالشیعه ج ۱، ص ۳۸۷، ابواب الوضوء، باب ۱۵، بَابُ کَیْفِیَّهِ الْوُضُوءِ وَ جُمْلَهٍ مِنْ أَحْکَامِهِ.
[۳]. مائده،۶٫
[۴]. وسائل الشیعه، ج۱، ابواب الوضوء، باب ۱۹، ح ۱٫
[۵]. «مرافق» جمع «مرفق» به معنای «آرنج» است.
[۶]. برای آگاهی بیشتر رجوع شود به: عطائی اصفهانی، علی؛ چرا؟ چرا؟؛ ص، ۲۷-۱۹٫
@yortchi_bosjin_pdf
[۷]. غایت به معنای «تا».
[۸]#یعنی محدوده دستی ک_باید_شسته شود تا آرنج است.
[۹]#یعنی_ن_این_ک_شستن تا آرنج است و از این_جهت_توهم شود_ک_کیفیت شستن باید_ب_سمت و سوی آرنج باشد.
[۱۰]. من به معنای «از».
[۱۱]. مع ب_معنای «با».
[۱۲]. وسائل الشیعه ج۱، ص،
@yortchi_bosjin_pdf
⭕️⭕️
#معرفی_کتاب
#الفبای_فلسفه
#نایجل_واربرتون
#مترجم_مسعود_علیا
🔹این کتاب که در شمار پرفروش ترین کتاب های فلسفه قرار گرفته است و از بهترین منابع برای آموزش اولیه و عمیق فلسفه می باشد، خواننده را با ظرافت و قدم به قدم، با وادی فلسفه آشنا می سازد.
نایجل واربرتون، که از اساتید برجسته فلسفه در دانشگاه آکسفورد است،
🔸در هر فصل به یکی از حوزه های مهم فلسفه می پردازد، و از محاسن بزرگش پدید آوردن فرهنگ نقد و تفکر نقّاد در ذهن خواننده است، چرا که هر مکتبی را معرفی می کند پس از آن به نقد و موشکافی آن می پردازد.
#معرفی_کتاب
@yortchi_bosjin_pdf
تفسير اهل بيت و تفسير عياشي
از تفاسير کهن اهل بيت (ع) يکی تفسير ابوالجارود متن مهمی بوده و ديگری تفسير ابو حمزه ثمالي. هر دو اين تفاسير بعدها در منابع سنی، امامي و زيدی نقل شده. از جابر حعفي هم روايات تفسيری در منابع بعدی نقل شده. روشن است که هر چه به اين راويان در تفسير نسبت داده شده را نمی توان کاملا از آنها دانست اما به هرحال اين نشان می دهد که از همان زمان امام باقر (ع) تفسير قرآن مورد اهتمام ائمه شيعه قرار داشته. بعدها چه زيديه و چه اماميه روايات تفسيری زيادی را از امامان شيعه (ع) در تفسير آيات قرآن نقل کرده اند که بيش از آنکه تفسير باشد جنبه تأويل آيات قرآن به اهل بيت و يا دشمنان آنان را بازتاب می دهد. علمای شيعی اين تفاسير را در مورد بيشتر آيات قرآن تنها تفاسير باطنی قرآن می دانسته اند و نه ناظر به اسباب نزول. تفاسير مستقلی از قرآن در اختيار داريم که تنها به اين نوع تفاسير تأويلی پرداخته اند (مانند تفسير حبري از زيديه و يا تفسير ابن جحام از اماميه). شرف الدين استرابادي بعدها در تأويل الآيات خود همه اين نوع تفاسير را گرد آورد. تفسيرهایی مانند تفسير عياشي و تفسير منسوب به علي بن ابراهيم عامترند و تنها به اين موضوع نپرداخته اند. نسخه های موجود تفسير معروف به علي بن ابراهيم خيلی ايراد دارند و محتويات آن نيز همه مربوط به علي بن ابراهيم نيست و بل تفسير علي بن ابراهيم تنها بخشی از آن است. در آن رواياتی با ريشه های مجهول و سندهای ساختگی کم نيست و احاديث آن هم مضامين غريب و غير قابل قبول کم ندارد. در اين ميان تفسير عياشي اهميت زيادی دارد. عياشي در اين تفسير در کنار نقل احاديث تأويلی درباره اهل بيت (ع) که در واقع در سنت متفاوتی قابل دسته بندی اند به تفاسير اهل بيت از آيات قرآن که در جهت فهم و درک معانی آيات و آنچه بايد آن را تفسير قرآن همانند آنچه از صحابه و تابعين نقل شده خواند هم پرداخته و معلوم است که در اين زمينه اهتمامی خاص دارد.
منابع تفسير عياشي متفاوت است اما بخش قابل توجهی از منابع او به تفسير و نه تأويل آيات توجه دارند. متأسفانه در نسخه های موجود تفسير عياشي دو مشکل وجود دارد: نخست اينکه نسخه های موجود به روايتی از تفسير باز می گردند که شخصی محتملا نه چندان دور از دوران عياشي به بهانه اينکه سندی به عياشي در اختيار ندارد اسناد روايات کتاب را کوتاه کرده و آنها را جز در موارد محدود به صورت ناقص نقل کرده. دوم اينکه نسخه های موجود تفسير ناقص است و شامل همه سور قرآن نيست؛ در حالی که تقريبا مطمئنيم که تفسير او کامل بوده است.
در چاپ سه جلدی تفسير عياشي مستدرکی برای تفسير عياشی تنظيم شده که ايرادهایی دارد. درست است که تفسير عياشي در اختيار حاکم حسکاني و طبرسي، صاحب مجمع البيان بوده و آنها از اين تفسير نقل کرده اند (حسکاني بيشتر به رواياتی با سندهای سني تفسير عياشی عنايت داشته. می دانيم که عياشی قبل از تشيع بر مذهب اهل سنت بوده) اما در اين چاپ هر روايتی از عياشي که در زمينه تفسير است و در منابع بعدی بدون نقل واضح از تفسير و تنها بر اساس سندی از او نقل شده را به عنوان بخشی از تفسير مفقود او در اين مستدرک گردآورده اند. اين کار از لحاظ علمی دقيق نيست. معلوم نيست روايات عياشي با ماهيتی تفسيری که در متن هایی مانند رجال کشي و يا آثار شيخ صدوق نقل شده حتما از نسخه تفسير او نقل شده باشد. اين شيوه درستی برای بازسازی متون مفقود نيست. اشکال ديگر اين چاپ اين است که چون اسناد احاديث تفسير عياشي چنانکه گفتيم در نسخه های فعلی حذف شده در اين چاپ سعی شده بر اساس روايات ديگر عياشي از راويان متقدم (عمدتا بر اساس نقل های رجال کشي از عياشي) سندهای عياشي به روات متقدم بازسازی شود و به عنوان مشيخه عياشي ارائه شود. اين کار مفيدی است اما نبايد بدين معنا گرفته شود که حال نقص سندهای حذف شده تفسير عياشي قابل استدراک است. اين کار در واقع همان شيوه تعويض سند است که پايه علمی ندارد. معلوم نيست که عياشي در روايات خود عينا از همان سندهایی از روات متقدم نقل کرده باشد که در جاهای ديگر و از جمله در رجال کشي از آنها نقل شده است. با این سندهای استدراکی نمی توان منابع نقل عیاشی در تفسیرش و اطمينان از اصالت آنها را روشن کرد.
توجه به تفاسير تأويلی شيعی موجب شده تفاسير اهل بيت (ع) از آيات قرآن که ناظر به تفسير کلمات و يا اسباب نزول و تفسير معانی و دلالات قرآن است کمتر مورد توجه قرار گيرد. گردآوری احاديث تفسيری اهل بيت که تنها اين جنبه را مد نظر قرار دهد و نه جنبه های تأويلی حتما مورد اقبال اهل سنت هم قرار خواهد گرفت. در تفاسير اهل سنت روايات تفسيری اهل بيت نقل شده است (به ويژه از حضرت امير و يا دو امام باقر و صادق) و بخشی از آن روايات با روايات شيعی در اين زمينه مشترک است (تفسير ابو الليث سمرقندي، فقيه برجسته حنفی سده چهارم از اين جهت اهميت دارد).
#دشنام می داد »
📚احادیث عائشه ج 1 ص 63
❕بخاری جریان مفصل از #دشنام گویی عایشه به همسران پیامبر را نقل می کند ؛
📚صحیح بخاری ج 2 ص 911
👌بنابراین لازم است ، قبل از هر گونه اعتراضی پرسش های فوق را که برگرفته از کتب معتبر #خودتان است را پاسخ دهید .
❕ما معتقدیم که لعن دشمنان اهل بیت علیهم السلام امری لازم و ضروری و برگرفته از آیات قرآن و کتب و روایات خودتان است چنان که علمای اهل #سنت نقل می کنند که پیامبر گرامی فرمود ؛
« شش دسته اند که من آنها را لعنت می کنم و خداوند و تمام انبیاء نیز آنها را لعنت می کنند که یک دسته از آنها کسانی هستند که #هتک حرمت عترت و اهل بیتم را کنند »
📚سنن ترمذی ج 4 ص 207
❔آیا کسانی که غصب خلافت کردند و دختر پیامبر را مورد آزار قرار دادند و جنگ های جمل و صفین را به راه انداختند ، دشمن اهل بیت و هتاک به ساحت آنان نبودند !
❔ آیا چنین کسانی از #نطفه پاکی تولد یافته اند در حالی که علمای اهل سنت از عباده بن صامت نقل می کنند که می گوید:
«فرزندان ما هر گاه #بغض علی را به دل داشتند می دانستیم از ما نیستند»
📚مختصر تاریخ دمشق ج17 ص370 _ ینابیع الموده ج2 ص272
🔸یا نقل می کنند ؛
« کسی بغض و دشمنی با علی نمی کند ، مگر آنکه شیطان در نطفه او #مشارکت داشته است »
📚تاریخ بغداد ج 3 ص 289
🔸از پیامبر گرامی نقل می کنند ؛
« کسی که حق علی را نشناسد یا مادرش زناکار است ، یا مادرش در غیر طهر به او باردار شده است و یا منافق است »
📚ینابیع الموده ص 252
👌بنابراین طبق روایات خود اهل #سنت ( جدای از روایات شیعه ) ، دشمن علی علیه السلام شایسته لعنت کردن است و چنین کسی از نطفه پاکی تولد نیافته است ، این دو مطلب در روایات شیعه هم مورد #تاکید قرار گرفته است ؛
📚بحار الانوار ج30 ص145 باب29 _ ج 27 ص 145 باب 5
❔حال باید در مجالس #عمومی این دو مطلب را تکرار کرد و دشمنان اهل بیت علیهم السلام را لعنت کرد و به حرام زادگی نسبت داد ❗️ما موافق این کار نیستیم و این عمل را مخالف تعالیم اهل بیت علیهم السلام می دانیم.
@passokhgooy
سلام علیکم
تفاسیر فارسیِ اهل سنت از قرآن مجید که در عداد متون کهن قلمداد می شوند از دیرباز مورد توجه بوده و این برداشت که تفسیری چون از اهل سنت است نادیده انگاشته شده با واقعیات منطبق نیست.
تفسیر سورآبادی، تفسیر کشف الاسرار، تفسیر نسفی و نیز تفسیر طبری از جمله این تفاسیر است.
آنچه استاد بزرگوار جناب آقای مرتضی کریمی نیا فرموده اند صرفا یادآوری و معرفی یک نسخه از نسخِ متعددِ تفسیر طبری است که از دیدِ مصححانِ محترم دور مانده است.
🌷🌷🌷🌷
در کانالی تلگرامی که ظاهرا سخن از « میراث خطی شیعه» می راند مطلبی دیدم که در آن بیش از آن که داوری علمی ببینم بغض و کینه ای دیدم که بنظرم اشاره به نکاتی درباره آن به فهم ما از منطق نقد و نقد منطقی کمک می کند. در ابتدای این مطلب که درباره کتاب The Study Quran است، نویسنده با منتقدان سلفی و وهابی این اثر که زیر نظر دکتر نصر توسط انتشارات هارپر کالینز منتشر شده است ، همراه شده و چنین می نویسد:
“مسیحیان و یهودیان زیر نظر یک ماسونزاده برایتان تفسیر آوردهاند.”
ظاهرا منظور نویسنده این مطالب دکتر سید حسین نصر است. نکته اینجاست که پروژه بازتابی از تاریخ تفسیر قرآن در میان مسلمانان است و نه تفسیر جدید. گویی برای ناقد مهم نبوده که اصلا در نقد یک اثر علمی باید ماقال در نظر گرفته شود نه من قال.
بالاخره همین اتصاف ماسون زاده بودن در منطق و مکتب ناقد محترم که خیلی میانه ای هم با فلسفه و عرفان ندارد زمینه تهاجم بعدی به کتاب را مهیا می کند!!!
خلاصه بگویم که نویسنده عصبانی چند حمله به سرپرست علمی این کتاب کرده است اما شوربختانه ظاهرا اطلاعی از اصل کتاب و ماجرا نداشته و تنها ناآگاهی خود را به عیان نهاده است.
چنین برمی آید که تصور ناقد این بوده است که تیتر فارسی کتاب [تفسیر معاصرانه] که مورد نقد سیدحسین نصر هم واقع شده، عین همان تیتر انگلیسی کتاب است! بر این اساس حملاتی بر آن می کند و نمی داند که چنان که گفته آمد این پروژه در واقع انعکاس تفاسیر تاریخ اسلام به زبان انگلیسی است و نه به میان آوردن تفسیری جدید. در انتهای این کتاب هم چند مقاله از محققان مسلمان درباره موضوعاتی مرتبط به فهم قرآن آمده است. ناقد توجه نمی کند که کتاب را باید در چارچوب مدعای آن نقد و بررسی کرد. از طرف دیگر باز ترجمه فارسی کتاب را مستند قرار داده و می نویسد که « نوع آدرس دادن به منابع و رفرنسها نیز که افتضاح است و توگویی سرتاسر اثر پیادهشدۀ یک سخنرانی عمومی است! به جای مستندسازی و درج آدرسِ دقیق صرفا مینویسد: (طباطبایی)، (طبرسی)!
حالا خودتان بروید و پیدا کنید!
انگار نه انگار یک کار دانشگاهی در سطح جهانی است! دریغ از یک پاورقی و ارجاع!»
توجه به این مساله در این نقد کوتاه کتابی که قریب به دو هزار صفحه دارد، جالب توجه است. نویسنده محترم ظاهرا در نظر نداشته است که برای این کار باید همان کتاب انگلیسی را مورد توجه قرار می داد و نه ترجمه فارسی آن را. با این حال، اگر در زیر تفسیر آیه یک سوره حمد اشاره شود که مثلا این نکته در تفسیر رازی آمده است، و اگر هیچ اطلاعات دیگر در میان نباشد، چقدر فطانت لازم است که انسان این نکته را در تفسیر رازی بیابد؟ اینها سوای آن است که در کتاب (حداقل نسخه اصلی انگلیسی آن) ضمیمه ABC درباره منابع و ارجاعات وجود دارد. وقتی سخن از بانویسی انگلیسی تفاسیر قرآن در تمدن اسلامی است و سویه کتاب هم وجه فراگیر آن است دیگر نمی توان گفت: «دریغ از صرفا یک اشاره به این که شیعیان زبان بسته و امامان مظلومشان نیز سخنان و تفاسیری دارند» نویسنده این نقد ظاهرا خبر نداشته است که تفاسیر المیزان، فیض کاشانی ، علی ابن ابراهیم قمی، تبیان طوسی، از منابع شیعی این کتاب بوده اند! می دانم که اهل علم وقتشان را صرف این گونه نقدها نمی کنند، تنها برای این نوشتم تا سطح برخی نقدها را بدانیم. خداوند عاقبت همه ما را بخیر بگرداند.
تفسیر حسینی
سبك تفسیر، عرفانی، ادبی، اخلاقی و با استشهاد به قصص، حكایات و اشعار فارسی است و نثر آن ساده و شیوا و شامل برخی از وجوه تفسیری است. از تفاسیر پیشین، به تفسیر تبیان شیخ طوسی و كشاف زمخشری عنایت دارد و از فتوحات مكی ابن عربی نیز در جای جای تفسیر نقل میكند. عقاید و جهتگیری كلامی این تفسیر بیشتر بر وفق مذاق اهل سنت است. وی ابتدا، نام سوره و تعداد آیات را ذكر میكند، سپس با آوردن ترجمه آیات و شرح مختصری از مفهوم آیه به بحثهای اخلاقی، عقیدتی و تاریخی اشاره میكند و در نقل قصص، به روایات اسرائیلی نیز اعتماد كرده و گاه قصه هایی كه با عصمت ملائكه و انبیا منافات دارد ذكر كرده است.
این کتاب در سال ۱۳۱۷ توسط شرکت نسبی اقبال و شرکاء به کوشش استاد جلالی نایینی به نام مواهب علیه یا تفسیر حسینی چاپ شده است.
نقل از کتابخانه ایرانشناسی
الكتب والمواضيع والآراء فيها لا تعبر عن رأي الموقع
تنبيه: جميع المحتويات والكتب في هذا الموقع جمعت من القنوات والمجموعات بواسطة بوتات في تطبيق تلغرام (برنامج Telegram) تلقائيا، فإذا شاهدت مادة مخالفة للعرف أو لقوانين النشر وحقوق المؤلفين فالرجاء إرسال المادة عبر هذا الإيميل حتى يحذف فورا:
alkhazanah.com@gmail.com
All contents and books on this website are collected from Telegram channels and groups by bots automatically. if you detect a post that is culturally inappropriate or violates publishing law or copyright, please send the permanent link of the post to the email below so the message will be deleted immediately:
alkhazanah.com@gmail.com