قناة

یادداشت های حسن انصاری

یادداشت های حسن انصاری
5.6k
عددالاعضاء
1,963
Links
163
Files
17
Videos
1,277
Photo
وصف القناة
بازسازی متون و مشکل کتاب میراث مکتوب


برای بازسازی متون حدیثی گذشته تنها انبار کردن نقل های یک راوی در موضوع کتابی که به او در فهارس نسبت داده اند راهکار اساسی نیست و اساساً علمی نیست. باری می دانیم فلان راوی شیعی کتابی داشته با عنوان صلات اما از کجا معلوم که همه احادیث موجود در آثار روایی بعدی به نقل از آن کتاب بوده است؟ اینجاست که بررسی شواهد تاریخی و بررسی تک تک روایات و سندها ضروری است. این کار بزرگی است که نیازمند پژوهش های گسترده ای در اسانید کتاب های حدیثی است اما پیش از ‌آن نیازمند ارائه دیدگاه های تئوریک و نظری درباره منطق اسانید کتاب های حدیثی شیعی هستیم.

شیوه بازسازی ها که چند سالی است متداول شده عموماً با این مشکل روبروست. البته بررسی شیوه های درست تنها با کاری مداوم و به کار گیری راه حل آزمون و خطای مستمر ممکن است. صرف اینکه فلان راوی فلان دسته احادیث را نقل کرده و یا از او در منابع نقل شده و چون می دانیم آن راوی در آن موضوع کتاب داشته راه حل نهایی برای بازسازی کتاب های حدیثی نیست. این شیوه در واقع مبتنی است بر شیوه کتاب معجم رجال الحدیث مرحوم آقای خویی و طبقات الروات ایشان که ذیل نام ها روایات موجود در کتاب های اربعه با موضوعات آنها را طبقه بندی کرده اند. تازه شیوه ایشان این ارجحیت را بر کار برخی از محققان معاصر داشت که نام های مختلف راویان و اختلاف در ذکر نام ها را در اسانید با هم نمی آمیختند و می شود به راحتی اختلاف نام راوی را به حسب منابعی که از آن راوی نقل می کنند دید و مشاهده کرد. گاهی این اختلاف تعبیر در نام بردن از روات در اسانید خود راهکار خوبی برای تشخیص منبع اصلی نقل است.

در کتاب حسین مدرسی درباره میراث مکتوب شیعه درباره بسیاری از روات به کتاب مرحوم آقای خویی ارجاع داده شده است، به ویژه آنجا که از یک راوی و اصل و یا کتاب او صحبت می شود. در همان چارچوب کلی آقای مدرسی تلاش کرده اند احادیث مختلف راویان را بر اساس نام کتاب های منتسب به آنها طبقه بندی کنند. در واقع آقای مدرسی دومین گام را در جهت شناسایی منابع اسانید بعد از مرحوم آقای خویی برداشته اند.

البته چنانکه عرض کردم این تنها قدم نخست است و کار کاملی نیست. چنانکه گفتم معلوم نیست هر حدیثی اگر از یک راوی در آثار بعدی نقل شده عیناً در کتابی که آن راوی درباره آن کتاب نوشته نقل شده باشد. در اینجا ما نیازمند پژوهش مورد به مورد اسناد احادیث مرتبطیم و به ویژه و از آن مهمتر شناخت سنت های مختلف روایت یک متن در منابع بعدی. وانگهی از کجا معلوم که بخشی از این احادیث ساخته های بعدی و یا اضافات دیگران چه از روی خطا و یا به عمد نباشد. بنابراین ما نخست نیازمند بحث درباره اصالت کتاب ها و اصالت نقل قول ها هستیم. این کاری است که باید به عنوان قدم دوم و در دنباله آنچه در کتاب آقای مدرسی به عنوان نخستین تلاش انجام شده سامان گیرد.
بحثی درباره نسخه کتاب الدرجات منسوب به ابو عبد الله البصري در موضوع تفضيل حضرت امير (ع)
در دو فرسته
شيخ ابو عبد الله البصري (د. 369 ق)، استاد معروف قاضي عبد الجبار و از مهمترين متکلمان معتزلی مکتب بهشمي است و بيشتر آنچه امروز از اين مکتب شناخته است بر اساس تعاليم و يا نوشته های او که از طريق شاگردش قاضي عبد الجبّار منتقل شده در دسترس است. می دانيم که او قائل به تفضيل حضرت امير بر جميع صحابه بوده (مثلا نک: المغني في أبواب التوحيد و العدل، ج‏20، امامت، بخش ‏1، ص: 216). در کتاب المغني، قاضي عبدالجبار در ذيل بحث افضليت (در قسمت دوم جلد بيستم) طريقه معتزله بغدادی را در بحث افضليت حضرت امير (ع) بر صحابه و استفاده از شيوه موازنه اعمال و فضائل بيان می کند و در عين حال استادش ابو عبدالله بصري که همچون خودش نه بر مذهب بغداد که بر مذهب بصريان و بهشميان بود را نيز در اين موضوع بر طريقه آنان می داند؛ البته بصري بيش از موازنه اعمال و فضائل بر مسئله وجود اخبار قطعی تکيه می کرده که در دلالت بر افضليت حضرت امير موجود است (نک: ص 120: فأما أكثر البغداديين من شيوخنا فإنهم يفضلون عليّا عليه السلام و يسلكون فى ذلك طريقان‏؟ أحدهما: موازنة الأعمال و الفضائل فيجعلون بإزاء كل فضيلة لأبى بكر فضيلة لعلى عليه السلام، و يبينون أن لفضائله مزية، و هم فى بيان المزية على طريقتين: إما أن يجعلوا المزية بزيادة الفضائل، أو بالوجه الّذي يعظم به؛ و الثانى: الاعتماد فى ذلك على أخبار يروونها فى هذا الباب، كخبر الطائر و غيره.فأما شيخنا أبو عبد اللّه فإنه يقطع على أن عليّا عليه السلام أفضل لأخبار يقطع بصحتها، ثم يذكر مع ذلك موازنة الأعمال، و يبيّن أن لفضائل أمير المؤمنين مزية على فضائل أبى بكر بالكثرة و بالوجوه التى يعظم عليها). ابوعبدالله بصري کتابی هم در همين موضوع داشته است. از نقلهای قاضي عبدالجبار از ابو عبد الله که بايد ريشه در همين کتاب داشته باشد روشن می شود که کتاب ابو عبد الله بصري شامل بحث موازنه اعمال نيز می شده است. قاضي عبدالجبار، در صفحه ۱۲۱ پس از بررسی شيوه بحث درباره افضل تذکر می دهد که در بحث از مسائل اين باب بر ابو عبد الله بصري و ابو جعفر اسکافي اعتماد می کند: " ونحن نبين الآن کلا الطريقين ونذکر ما اعتمد عليه شيخنا أبو عبدالله ومن تقدم کأبي جعفر الاسکافي وغيره فالمعتمد في ذلک علی ما أوردوه." آنگاه از صفحه ۱۲۲ به بعد بحثهای مطرح شده از سوی ابو عبد الله البصري و اسکافي را مطرح می کند. اين بحث تا صفحه ۱۴۴ ادامه پيدا می کند. قاضي در صفحه ۱۲۲ در مقايسه ميان اسکافي و ابو عبد الله البصري می نويسد که:" قد استدل شيخنا أبو عبد الله علی ذلک بأمور واستدل بها الاسکافي لکنه في نصرته بلغ ما لم يبلغه". با اين وصف آنچه در اين قسمت قاضي عبد الجبّار گاهی با تصريح و گاهی بدون تصريح از ابو عبد الله بصري نقل کرده نه تنها ماهيت کلامی و جدلی مباحث ابو عبد الله را نشان می دهد بلکه روشن است که بحث او در اين زمينه دراز دامن بوده و روی جنبه اخبار قطعی و نه لزوما موازنه بيشتر تکيه داشته است (نيز نک: المغني في أبواب التوحيد و العدل ؛ ج‏20(امامت‏2) ؛ ص112). کتاب ابو عبد الله را علاوه بر قاضي عبد الجبّار ديگران هم مورد توجه قرار داده اند: در ميان منابع معتزلی اين کتاب مورد اشاره ابن ابی الحديد بوده: "و ممن ذهب من البصريين إلى تفضيله (ع) الشيخ أبو عبد الله الحسين بن علي البصري‏ رضي الله عنه كان متحققا بتفضيله و مبالغا في ذلك و صنف فيه كتابا مفردا" (شرح نهج البلاغة لابن أبى الحديد، ج‏1، ص: 8؛ نيز نک: شرح نهج البلاغة لابن أبى الحديد، ج‏3، ص: 264). همو همچنين در جای ديگر شرح خود می نويسد (شرح نهج البلاغة لابن أبى الحديد، ج‏11، ص: 120): "... ثم وقفت بعد ذلك على كتاب لشيخنا أبي عبد الله البصري يذكر فيه هذه المقالة و ينسبها إلى البغداديين و قال إن الشيخ أبا القاسم البلخي كان يقول بها و قبله الشيخ أبو الحسين الخياط و هو شيخ المتأخرين من البغداديين قالوا كلهم بها". در ميان منابع زيدی معتزلی ايران و بعد به واسطه آن در منابع زيدی يمن هم اشارات و گاه نقل هایی از اين کتاب آمده است. از آن ميان مانکديم بدون اشاره به نام دقيق کتاب صرفا می نويسد که ابو عبد الله بصري تأليفی در تفضيل داشته است (شرح الأصول الخمسة ؛ ص520): "و أما شيخنا أبو عبد اللّه البصري‏ فقد قال: إن أفضل الناس بعد رسول اللّه صلى اللّه عليه و سلّم علي بن أبي طالب ثم أبو بكر ثم عمر ثم عثمان، و لهذا كان يلقب بالمفضل، و له كتاب في التفضيل‏ طويل". از اين گزارش روشن می شودکه کتاب ابو عبد الله کتابی پر برگ بوده کما اينکه از مجموع نقل های قاضي عبد الجبّار هم اين نکته پيداست (نيز نک: ابن المرتضی، طبقات المعتزلة ؛ ص107 :و كان يميل الى علي عليه السلام ميلا عظيما، و صنّف كتاب التفضيل و أحسن فيه غاية الاحسان).
با اين همه در ميان عالمان شيعی اين کتاب با عنوان کتاب الدرجات شناخته بوده که البته با موضوع کتاب تناسب دارد: ابن شهر آشوب در معالم العلماء (ص 134) از اين کتاب با عنوان الدرجات ياد می کند و می نويسد: " أبو عبد الله البصري. أستاذ القاضي عبد الجبار المعتزلي، له كتاب الدرجات‏ في تفضيل أمير المؤمنين (ع‏)". همو در مناقب اشارات و نقل هایی از اين کتاب دارد ( مناقب آل أبي طالب، 2/ 173-174؛ نيز نک: الصراط المستقيم إلى مستحقي التقديم ؛ ج‏1 ؛ ص153). عبد الجليل قزويني هم در نقض (ص107 ) از اين کتاب با همين عنوان ياد کرده و می نويسد: «و اين فصل بشرح در كتاب «الدّرجات‏» كه شيخ ابو عبد اللّه البصرى‏ كرده است ببايد ديدن و دانستن تا معلوم شود كه امير المؤمنين عليه السّلام را در فضايل هر يك از صحابه با وى مشاركت است و آنچه او بدان مخصوص است ايشان را بجمع [يا بجميع‏] نبوده است». در منابع شيعی در کتاب الصراط المستقيم هم به اين کتاب توجه داده شده منتهی با عنوان الایضاح و چند سطری هم از آن نقل شده است (نک: الصراط المستقيم إلى مستحقي التقديم، 2/ 77 تا 78).

در يک مجموعه خطی متأخر که شامل چندين متن و از آن جمله چند متن زيدی است متنی در امامت و در موضوع موازنه و افضليت حضرت امير (ع) منسوب به ابو عبد الله بصري ديده می شود که برای بحث ما قابل توجه است. با عنایت به اينکه محتوا و بخشی از آنچه در اين متن ديده می شود با متن منقول در کتاب الصراط المستقيم و منابع ديگر شيعی کم و بيش برابر است احتمالا اين همان متنی است که منابع شيعی بدان اشاره دارند. با اين وصف مشخصات اين متن تطابقی همه جانبه و قابل انتظار با توصيف منابع زيدی و معتزلی درباره کتاب ابو عبد الله بصري ندارد. قسمتی از مطالب اين متن موجود هم بيشتر به نظر می رسد به قلم يک نويسنده امامی مذهب است و اگر اصالت متن را هم بپذيريم احتمالا متن موجود با اصلاحات و اضافاتی شيعی روبرو شده است. بعيد هم نيست آنچه علمای شيعه با عنوان کتاب الدرجات ابو عبد الله بصري می شناخته اند بر اساس متنی جعلی بوده که عنوان الدرجات را هم بر خود داشته است. هر چه هست اگر اصالت بخشی از اين متن چند برگی را هم بپذيريم بايد گفت اين نسخه کامل نيست و همه متن کتاب ابو عبد الله بصري را شامل نمی شود. در شماره آينده مجله مطالعات شيعی متن اين کتاب منسوب به ابو عبدالله بصري همراه با توضيحات مفصل درباره سرشت و سرنوشت اين متن منتشر می شود؛ ان شاء الله.
ضرورت معرفی اصول فقه شيعی در قالب های آکادميک

اصول فقه شيعی در آنچه در مکتب وحيد بهبهانی و بعد در مکتب شيخ انصاری تحول يافت از لحاظ گسترش و عمق دقت ورزی های مختلف فکری و حقوقی و هرمنوتيک از مهمترين افتخارات علمی تشيع در دو سده اخير است. درست است که اصول فقه در آغاز بيشتر در ميان اهل سنت باليد و شافعيان و حنفيان در تحول آن سهم عمده را در سده های نخستين داشتند اما اصول فقه شيعی در دو سده اخير دامنه هایی را درنورديد که مطلقا تحولات اصول فقه سنی با آن قابل مقايسه نيست. دانشوران شيعی قرن ها با مطالعه و آموزش و تدريس و تدرس متون اصولی شيعی و سنی در قالب حاشيه ها و شروح و پردازش های نو در تحول اين دانش سهم داشتند اما به ويژه با مکتب شيخ و با طرح موضوعات جديد در اين علم ابعاد تازه ای از انديشه ورزی در علم اصول و مباحث منطق فقه و حقوق و هرمنوتيک مجال ظهور يافت.

سده نوزدهم دوران اوج شکوفايی اين علم بود و صدها جلد کتاب در اين دانش نوشته شد. بعد از تدوين کفايه هم دهها شرح و حاشيه و تعليقه تاکنون بر اين کتاب نوشته شده و سنت های مختلفی از ارائه مبانی جديد و نقدها و پاسخ ها و دقت ورزی ها در حول و حوش آن تدوين شده است. جز يکی دو کتاب در علم اصول فقه شیعی چيزی تاکنون به زبان انگليسی ترجمه نشده و در مجموع آنچه در اين زبان درباره اصول فقه شيعی نوشته و منتشر شده شايد از عدد انگشتان يک دست هم تجاوز نکند. يکی از ضرورت ها تدوين مبانی اين علم در قالب های فلسفی و يا حقوقی قابل مفاهمه متناسب با موضوعات مختلف اين علم است. برای اين کار هم بايد زمينه های تاريخی و فکری مسائل اين علم مورد دقت ورزی قرار گيرد و در مباحث مختلف آن به دقت تحرير محل نزاع شود و هم در قالب آنچه به عنوان فلسفه علم اصول از سوی برخی از محققان برجسته اصولی معاصر مطرح شده مسائل اين علم در زبانی قابل مفاهمه برای بحث های فلسفی و حقوقی تبيين شود.

ترجمه کفايه مرحوم آخوند و چند متن ديگر اصولی مانند رسائل و مجموعه کامل حلقات مرحوم آقای صدر به زبان انگليسی اهميت زيادی دارد. علاوه بر آن ضروری است مبانی اصولی شيخ و آخوند و اعلام ثلاثه در قالب رساله های دکتری به زبان انگليسی مورد تحليل قرار گيرد. انتشار مقالات به زبان انگليسی درباره بحث در ابعاد مختلف انديشه های اصولی فقهای شيعه و مقايسه مباحث حقوقی و يا زبانی و فلسفی مطرح در اصول فقه شيعی با نظرات مطرح در دانش حقوق و فلسفه زبان و هرمنوتیک می تواند برای معرفی اصول فقه شيعی و جايگاه رفیع دانش حقوق و تفکر حقوقی و قانونی در تفکر شيعی مفيد باشد. متأسفانه تا آنجا که اطلاع دارم تنها يک مجله اختصاصی به زبان فارسی درباره اصول فقه منتشر می شود. وجود مرکزی برای مطالعات اصولی و نشر علمی ميراث اصولی شيعه می تواند زمينه را برای انتشار متون و مقالات و ترجمه اين آثار فراهم کند.
یک برداشت غلط در شیعه شناسی

امروزه در بخشی از نوشته های شیعه شناسی برداشت غلطی رایج شده و آن اینکه تشیع در اصل مذهبی باطنی بوده و بعد به دلیل قدرت گرفتن آل بویه به عنوان دولتی شیعی و قدرت گرفتن متکلمان در بغداد و نیاز به ارائه منظومه ای فقهی از امامیه در کنار سایر مذاهب اسلامی جنبه های باطنی به حاشیه رفته و جنبه های فقهی و کلامی این مکتب رشد کرده است. در واقع تحولی را معتقدند از تشیع به مثابه دیانتی فراعقلی به مذهبی عقل گرا. اصل اینکه امامیه در زمان مکتب بغدادی خود در عصر آل بویه به توسعه نظام فقهی روی آوردند و ضرورت های آن طبعا درست است اما اینکه امامیه از آغاز مکتبی باطنی بوده که فقه و شریعت در آن حاشیه ای بوده البته سخنی است نادرست. شاهد آشکار نادرستی این سخن هم کتاب کافی کلینی است که قبل از برآمدن آل بویه در ری و بغداد نوشته شد و ربطی به مکتب بغدادی متکلمان ندارد اما با این وصف کتاب کافی یک کتاب فقهی در حد ممتاز است. کلینی در عین حال که محدث بوده فقیه هم بوده است و برای خود مبانی در فقه داشته است و این از خود کتاب کافی هم بر می آید. امامیه از خیلی قبل از مکتب بغداد به ضرورت تدوین فقه اهل بیت به روایت خودشان اهتمام ورزیدند و این از منابع کتاب کافی معلوم است. بنابراین اصل سخن درست است اما زمان بندی آن غلط.
دوستی از من درباره کلام ابن سينا در خصوص شراب، آنچه در زندگينامه او به نقل از خودش روايت شده پرسيد و من پاسخی دادم که بد نيست اينجا آن را نقل کنم:
بد نبود به فقره‌ای که شیخ از نوشیدن شراب در شب برای فروکاستن از خستگی مطالعه می‌گوید هم اشاره‌ای می‌کردید: «وكنت أرجع بالليل إلى داري وأضع السراج بين يدي وأشتغل بالقراءة والكتابة، فمهما غلبني النوم أو شعرت بضعف عدلت إلى شرب قدح من الشراب ريثما تعود اليّ قوتي، ثم أرجع إلى القراءة».

در پاسخ چنين نوشتم: نه چنين نيست. ابن سينا در فقه حنفی مذهب بود. بنابراين او نبيذ و اقسامی از شراب های غیر مسکر را حلال می دانست (بسته به ميزان و کیفیت مصرف). در اينجا و در بسياری از متون مشابه در ادب عربی و فارسی مقصود از شراب، نبيذ و شراب های غير خمر و یا غیر مسکر است.

اينجا اين توضيح را اضافه کنم که در میان حنفیان درباره شراب های غیر خمر و حلیت و حرمت آنها اختلاف نظر وجود دارد؛ البته عمدتا درباره انواع غير مسکر آن (که زياد آن سکر می آورد). گرچه از خود ابو حنيفه و شاگردش ابو يوسف درباره نبیذ مسکر هم به شرط آنکه به قصد لهو نباشد اختلافی در اين زمينه ديده می شود. درباره احکام وابسته به شرب هم اختلافاتی در ميان کتاب های فقهی احناف هست که بحثش مجال ديگری می طلبد. در خود قانون ابن سينا هم آنجا که از فوائد شراب سخن می رود اشاره ای به شرط غیر مسکر بودن می رود.
ابن سينا و نماز

شيخ الرئيس در شرح زندگینامه مشهور خود مطلبی درباره نماز دارد به این ترتیب: وكلما كنت أتحير في مسألة ولم أكن أظفر بالحد الأوسط في قياس ترددت إلى الجامع وصليت وابتهلت إلى مبدع الكل حتى فتح لي المنغلق وتيسر المتعسر وكنت أرجع بالليل إلى داري واضع السراج بين يدي واشتغل بالقراءة والكتابة.

حالا ديدم در يکی از صفحات مجازی نقل فارسی اين مطلب در کتاب های فارسی وزارت آموزش و پروش ایران را به باد تمسخر گرفته و از " بسط ایدئولوژی" و فلان و بهمان و دروغ بستن به ابن سينا شکایت کرده... و دست آخر اين حکايت به تعبيرش دروغ را کار متولیان همان "بسط ایدئولوژی" دانسته. به نظر شما شکايت بی اطلاعی و بی سوادی را بايد به کجا برد؟ کمی مطالعه روزانه بد نيست...
رحم الله معشر الماضین
که به مردی قدم سپردندی

عباس زریاب خوئی، عبدالحسین زرین‌کوب، شرف‌الدین خراسانی (شرف)، ایرج افشار، منوچهر ستوده، عنایت‌الله رضا، احمد تفضلی، محمدحسن گنجی، قمر آریان، جواد حدیدی، جعفر شعار، داریوش شایگان، تقی بینش، ماهیار نوابی، یحیى ذکاء، محمدعلی مولوی، سیدمحمد دبیرسیاقی
اعضای ديده از جهان فروبسته هيئت عالی علمی مرکز دائرة المعارف بزرگ اسلامی
دکتر شرف الدین شرف خراسانی؛ محقق و دانشمند برجسته، مؤرخ فلسفه و از بزرگترين دانشمندان ايران در سال های پایانی سده بيستم

خداوند او را غریق رحمت واسعه خود کند. آدم شريف و ميهن پرستی بود. بعد از بيست و هشت مرداد چند سالی به زندان افتاد. در ايام نوجوانی و جوانی استبداد رضا خانی را با تمام وجود حس کرد و با خانواده اش مدتی را در تبعيد سپری کرد. من به مدت حدود پانزده سال با او مراوده ای نزديک داشتم و سال ها شايد هر روز يک ساعتی دست کم با او مجالست و انسی داشتم. از محضرش بسيار آموختم. در فلسفه و تاريخ و ادبيات و ...؛ از او نکته ها آموختم درباره فلسفه ابن سينا و الهيات ابن عربی. بسيار ساده زيست بود. به تعبير خودش اهل "تعينات" نبود...
من از خاندان صاحب الروضات با دو تن از آنان انسی داشتم: مرحوم علامه سید محمد علی روضاتی، نسب شناس و تراجم نگار نامدار و دیگری مرحوم میر سيد احمد روضاتی. نسخه ای از این کتاب را خود او به من به لطف داد. خدایشان بیامرزد.