قناة

یادداشت های حسن انصاری

یادداشت های حسن انصاری
5.6k
عددالاعضاء
1,963
Links
163
Files
17
Videos
1,277
Photo
وصف القناة
آنچه ابو ريحان بيرونی، عالم طراز اول تاريخ تمدن اسلامی درباره روز عاشوراء در کتاب الآثار الباقية نوشته:
(الآثار الباقية عن القرون الخالية، ص 420)

شهر المحرّم: اليوم الاوّل منه معظّم، لأنّه غرّة الحول و مفتتح السنة. و اليوم التاسع منه، يسمّى «تاسوعاء» على مثال «عاشوراء»، و هو يوم يصلّى فيه الزّهّاد من الشيعة. و اليوم العاشر منه، يسمّى «عاشوراء»، و هو يوم مشهور الفضل، و روى عن النبىّ- عليه السلام- انّه قال: «ايّها الناس! سارعوا الى الخيرات فى هذا اليوم، فانّه يوم عظيم مبارك، قد بارك اللّه فيه على آدم». و كانوا يعظّمون هذا اليوم، الى ان اتّفق فيه: قتل الحسين بن علىّ بن ابى طالب بالطفّ، مع اهل بيت رسول اللّه، من آل ابى طالب- عليهم السلام- اجمعين‏ -؛ و فعل به و بهم، ما لم يفعل فى جميع الامم بأشرار الخلق، من القتل بالعطش و السيف و الإحراق بالنّار، و صلب الرؤوس، و إجراء الخيول على الاجساد المؤرّبة، و هتك الستر بسبى النساء و الاطفال، و حملهم مشهرين على الجمال‏، فتشاءموا به. فامّا بنو أميّة، فقد لبسوا فيه ما تجدّد، و تزيّنوا، و اكتحلوا، و عيّدوا، و أقاموا الولائم و الضيافات، و طعموا الحلاوى و الطّيّبات؛ و جرى الرسم فى «العامّة»، على ذلك ايّام ملكهم، و بقى فيهم بعد زواله عنهم.

و امّا الشيعة، فانّهم ينوحون، و يبكون أسفا لقتل سيّد الشهداء فيه؛ و يظهرون ذلك بمدينة السلام، و امثالها من المدن و البلاد؛ و يزورون فيه التربة المسعودة بكربلا، و لذلك كره فيه فعل «العامّة»، من تجديد الاوانى و الأثاث. و لمّا جاء نعيّه الى المدينة، خرجت ابنة عقيل بن ابى طالب، و هى تقول:
«ماذا تقولون إن قال النّبىّ لكم:
ماذا فعلتم؟ و انتم آخر الأمم،
بعترتى و بأهلى عند مفتقدى،
نصف أسارى و نصف ضرّجوا بدم،
ما كان هذا جزائي، إذ نصحت لكم‏
أن تخلفونى بسوء فى ذوى رحمى.»

https://t.me/azbarresihayetarikhi
برای پژوهش تاريخی در عاشورای حسيني از کجا بايد آغاز کنيم؟

با وجود اينکه سالانه دهها کتاب درباره واقعه کربلا و قيام حضرت ابا عبد الله (روحي له الفداء) در ايران و جهان تشيع و اسلام منتشر می شود اما متأسفانه هنوز پژوهش تاريخی درباره عاشوراء چنانکه بايد در همه ابعاد آن گسترش پيدا نکرده. يکی از اين موارد بازسازی مقاتل کهن است، نوشته اخباریان و مؤرخان سده های دوم و سوم قمری. تاکنون مقتل ابومخنف به شکل ناقصی بازسازی شده منتهی همين کار را بايد درباره ساير مقاتل انجام داد. نويسنده اين سطور اين توفيق را داشت که تعدادی محدود از مقاتل امام حسين (ع) را از سده های دوم و سوم بازسازی و منتشر کند (مانند مقتل ابو عبيد قاسم بن سلام. او از روايت ابو معشر بهره برده) که در کتاب المتبقي من التراث المفقود منتشر شد و در فضای مجازی هم در سايت کاتبان در دسترس هست. به تعدادی از مقاتل، آنچه به ويژه وسيله روات مشهور اماميه و شيعه نوشته شده نجاشي و طوسي در فهارس خود اشاره کرده اند. مابقی را در فهرست ابن نديم و برخی منابع تراجم نگاری می توان ديد. از مقتل جابر بن يزيد جعفي گرفته تا کتاب های ابن الکلبي، واقدي، ابوعبيده معمر بن المثنی، نصر بن مزاحم، مدائني، ابن ابی الدنيا، ابراهيم ثقفي، محمد بن زکريا الغلابي و تعدادی ديگر.

يکی از عادات مؤرخان کتاب های تاريخی بعد از دوران اول که بيشتر عصر اخباريان بود اين بود که روايات اخباريان و راويان اوليه را با هم ترکيب می کرده و سند ترکيبی به آنچه روايت می کردند به دست می دادند. بنابراين گاهی تفکيک روايات منابع اولیه و از جمله روایات ابو مخنف و ابن الکلبی و واقدی و مدائني و غيره ممکن نيست. با اين وصف با مقايسه همه متن های تاريخی با يکديگر و آنچه از هر کدام از اين اخباريان اوليه در منابع نقل شده می توان تا اندازه زيادی به تفکيک مقاتل اوليه دست يافت. برخی از منابع واسطه تنها از ابومخنف و ابن الکلبي روايت کرده اند و برخی علاوه بر آن دو روايات واقدي و مدائني و یا دیگران را هم نقل کرده اند. طبعا يکی از منابعی که بايد مورد توجه قرار داد تاريخ طبري است که سندهای روشن می دهد. اما علاوه بر آن برای روايات واقدي طبعا طبقات کاتب او، ابن سعد منبع مهمی است. بلاذري هم که از ابن سعد و واقدي به واسطه ابن سعد استفاده کرده. بلاذري متأسفانه در بيشتر بخش مقتل از روايات ترکيبی استفاده کرده اما از اسنادی که به دست می دهد می دانيم که کدام منابع در اختيار او بوده. او حتی از ابو مخنف هم بهره برده. ابو الفرج هم چند روايت را با هم ترکيب کرده اما در مجموع منابعش روشن است. او به کتاب نصر بن مزاحم دسترسی داشته و از آنجا از ابومخنف روايت می کند. تقريبا در بيشتر منابع از واقدي رواياتی در مقتل نقل شده. روايات او از اين جهت مهم است که واقدي صرفا يک اخباری و مؤرخ نيست. او فقيه مهمی هم بوده و بنابراين جريان فقهی را هم تا اندازه ای نمايندگی می کند (متکلمان امامی اصولا در نقل روايات تاريخی به روايات واقدی خيلی اهتمام داشتند؛ کسانی مانند ابن رستم طبري، شيخ مفيد، شريف مرتضی و شيخ طوسي). ارشاد شيخ مفيد در اين ميان خيلی مهم است. او از جمله از ابن الکلبي و مدائنی استفاده کرده و بايد گفت که مقتل کتاب ارشاد از بهترين ها و مستند ترين هاست. روايات مقتل ابن ابی الدنيا را معمولا نويسندگان اهل سنت در دوره های بعد بيشتر مورد توجه قرار دادند؛ چرا که مواضع سنيان را در اين زمينه بيشتر نمايندگی می کرده. ابن تيميه هم در منهاج السنة از آن ستايش کرده. به هرحال اين متن را هم می شود بازسازی کرد. کتاب های تذکرة خواص الأمة از سبط ابن الجوزي، تاريخ ابن عساکر (بخش مربوط به امام حسين عليه السلام)، مقتل خوارزمي (اين يکی بايد بر اساس نسخه ثقة الاسلام تبريزی از نو منتشر شود. چاپ های موجود بر اساس نسخه های بسيار متأخری صورت گرفته) و امالی های شيخ صدوق، ابوطالب هاروني و مرشد بالله تعدادی از روايات کهن و مقاتل ياد شده در بالا را در سنت های روايی مختلف در خود جای داده اند. اخبار الطوال دينوري به عادت خودش روايتی ترکيبی به دست داده که برای مقايسه متن ها مراجعه به آن لازم است. کتاب ابن اعثم در اين ميان اهميت کمتری دارد. از کتاب های مسانيد اهل سنت هم گاهی می شود راهی پيدا کرد به روايات کهن مقاتل. مانند معجم طبراني که بخش امام حسين (ع) آن مستقلا هم منتشر شده.

با بازسازی متن مقاتل اوليه و تفکيک روايات و شناسایی سنت های مختلف نقل مقتل در سده دوم قمری می توان راهی پيدا کرد به روايات مختلف و تصويرهای متفاوتی که در فاصله صد سال بعد از واقعه کربلا از اين حادثه عظيم تاريخی وجود داشته. تحليل های تاريخی بايد از اينجا آغاز شود.

https://t.me/azbarresihayetarikhi
دو جلسه سخنرانی درباره تحليل تاريخی واقعه عاشوراء و بررسی اسباب نهضت حضرت سيد الشهداء (متن پياده شده اين سخنرانی ها به زودی در اينجا گذارده می شود)👇

https://t.me/azbarresihayetarikhi
پس از پنجاه سال: تحليل واقعه عاشوراء (قسمت اول). سخنرانی حسن انصاری برای تعدادی از دانشگاهيان ايرانی مقيم آمريکا و اروپا
https://t.me/azbarresihayetarikhi
پس از پنجاه سال: تحليل واقعه عاشوراء (قسمت دوم. سخنرانی حسن انصاری برای تعدادی از دانشگاهيان ايرانی مقيم آمريکا و اروپا

https://t.me/azbarresihayetarikhi
نقد تحليل دکتر عبد الکريم سروش از واقعه عاشوراء

گفتار مفیدی از آقای دکتر سروش می شنیدم درباره تحلیل عاشورای حسینی. دسته بندی جالبی داشت درباره تحلیل های مختلفی که تاکنون از این واقعه عظیم تاریخی به دست داده شده. اما آنچه آن را آقای سروش تحلیل خود از این واقعه معرفی می کرد این بود: سید الشهداء (ع) به تعبیر دکتر سروش با واقعه عاشوراء در واقع تنها روبرو شد به این دلیل که از مدینه خارج شد به جهت آنکه در مدینه امنیت جانی نداشت و چون نامه هایی هم از اهالی کوفه دریافت کرده بود به همین سبب رهسپار کوفه شد و نهایتا با بی وفایی و بد عهدی آنان روبرو شد و چون او مخیر بین عزت و ذلت شد و اجازه بازگشت به امام داده نشد و حر ریاحی جلوی کاروان حضرت را گرفت امام عزت را برگزید و تسلیم خواسته دشمن نشد. این است تحلیل ایشان از واقعه کربلا. کلام دکتر سروش متین است آنجا که می گوید حضرت با علم به اینکه جز شهادت نصیب او و خاندانش نمی شود تن به ذلت نداد و عزت ماندگار را پذیرا شد منتهی آنجا که این رفتار امام را سیاسی تلقی نمی کند و ریشه های چنین انتخابی را مد نظر قرار نمی دهد به نظرم دکتر سروش به خطا رفته است. امام حسین به این دلیل در مدینه دیگر امنیت جانی نداشت و شبانه ناچار به ترک مدینه شد که دعوت بنی امیه را برای بیعت با یزید تن زد و این اگر با تاریخ و ادبیات آن عصر آشنا باشید بزرگترین اقدام ضد حکومتی تلقی می شد به ویژه اینکه این کار از سوی امام حسین سر زده بود، یعنی فرزند امیر المؤمنین و کسی که در کانون اصلی توجهات برای به دست گرفتن منصب خلافت بود و برادرش با صلحی که تماما مضمونی سیاسی داشت و تنها برای مدت محدودی خلافت را به معاویه، پدر یزید واگذار کرده بود صورت می گرفت. طبق قرار صلح، معاویه حق تصمیم گیری درباره خلافت بعد از خودش را نداشت و بنابراین وقتی امام حسین با یزید بیعت نکرد و از پذیرش درخواست آنان تن زد این بزرگترین رفتار و اقدام سیاسی تلقی می شد و مهمترین چالش برای حکومت متزلزل یزید بود. بنابراین برخلاف تعبیر آقای سروش حضرت سید الشهداء تنها در یک مخمصه گرفتار نیامده بود. او انتخابش آگاهانه بود و این انتخاب آگاهانه از روز نخست بود، همان روزی که از پذیرش بیعت با یزید تن زد. مسئله برخلاف نظر آقای دکتر سروش این نبود که چون در نهایت راهی جز انتخاب میان نام و ننگ برایش باقی نماند حضرت نام و عزت را برگزید. آقای دکتر سروش در این تحلیل نامه های اهل کوفه را به حضرت چندان مورد توجه قرار نمی دهد و برای آن در تحلیل خود محوریتی نمی بیند. البته این درست است که عدم بیعت با یزید به سبب دریافت نامه ها نبود اما بی تردید روند حوادث با آن نامه ها مرتبط بود و آن نامه ها گرچه همه از یک لون نبودند و انگیزه های نامه نگاران چنانکه در آن نامه ها ثبت شده همه یکسان نبود اما به هرحال مطالعه آنها برای درک انتخاب های امام و بعد سیاسی حرکت سید الشهداء کاملا مهم است. اتفاقا درونمایه چالش بر انگیز رفتارش را نسبت به دستگاه بنی امیه سید الشهداء مکرر از آغاز حرکت در گفتارها و مکتوب هایش بیان کرده و بررسی های تاریخی تردیدی در آن نمی گذارد. در واقع شاید درست ترین تحلیل نسبت به عاشوراء این است که بگوییم حرکت امام حسین حرکتی برای اصلاح وضع امت پیامبر و احیای دوباره دیانتی بود که گرفتار ظواهر شده و معنا را از دست داده بود. دین را به مسلخ قدرت برده بود و درونمایه اخلاقی و معنوی و الهی پیام پیامبر را به کنار گذاشته بود. خلافت را بر نبوت ترجیح می داد و سنت خلیفگان را بر قرآن و پیامبر برتر می نشاند. کار به جایی رسیده بود که صدای حق شنیده نمی شد و همه غرق در ظواهر بی معنا بودند. تصورش را بکنید امتی را که یزید و معاویه نمایندگان آن باشند و نمادهای وحدت جماعت. سید الشهداء از آغاز می دانست که عدم پذیرش دعوت یزید چه پیامدهایی برای او خواهد داشت اما در عین حال نمی توانست مخالفت خود را با یزید و بنیاد خلافت و دستگاه او نشان ندهد. فرصتی تاریخی فراهم شده بود تا برای همیشه مشروعیت دستگاه خلافت را به چالش بکشد. از نقطه نظر تاریخی چنین هم شد. در برابر مکتب خلفاء، مکتب اهل بیت با عاشوراء جان گرفت و در تاریخ همواره به عنوان مرجع و الگو مورد توجه مخالفان دستگاه قدرت سیاسی خلیفگان و مورد اشارت آنان بود. کار سید الشهداء احیای مصلحانه بود. با این حساب به نظرم آقای دکتر سروش در این گفتار خود به یک معنا جای علت و دلیل را به تعبیر متکلمان عوض کرده است. باری ترک مدینه به جهت خطری که بر جان او می رفت درست است اما این سبب اصلی اقدامات بعدی سید الشهداء نبود. دلیلی است که درستی گزاره ما را درباره سبب اصلی حرکت حضرت نشان می دهد و بدان رهنمون می کند. سبب را باید در آنچه گفتم دید و جستجو کرد.

https://t.me/azbarresihayetarikhi
نقد تحليل مرحوم احمد قابل از واقعه عاشوراء

از مرحوم احمد قابل يک فايل ويدئویی هست که در آن تحليل تازه ای از واقعه عاشوراء به دست می دهد. بن مايه آن تحليل نادرست که از سوی برخی دیگر از نمایندگان روشنفکری دینی هم در این سال ها مطرح شده به روايتی بر می گردد که ساخته و پرداخته جناح اموی در ميان محدثان است. توضيحاتش را اينجا ببينيد👇

https://t.me/azbarresihayetarikhi
Forwarded From یادداشت های حسن انصاری
آيا امام حسين (ع) پيشنهاد داد نزد يزيد برود؟ (دستگاه رسانه ای يزيد و تحليل چرایی واقعه عاشوراء)

در دو فرسته

از مطالب نادرستی که بسيار در اين سال ها در تحليل واقعه عاشوراء و قيام سيد الشهدا (ع) به آن استناد می شود اين است که گفته می شود حضرت به عمر بن سعد پيشنهاد داد که بگذارند به جای بيعت با عبيد الله بن زياد يکی از اين سه کار را انجام دهد:

اختاروا مني خصالا ثلاثا: إما أن أرجع إِلَى المكان الَّذِي أقبلت مِنْهُ، وإما أن أضع يدي فِي يد يَزِيد بن مُعَاوِيَة فيرى فِيمَا بيني وبينه رأيه، وإما أن تسيروني إِلَى أي ثغر من ثغور الْمُسْلِمِينَ شئتم، فأكون رجلا من أهله، لي مَا لَهُمْ وعلي مَا عَلَيْهِم.

اين روايت را ابومخنف با اين سند نقل کرده: قَالَ أَبُو مخنف: وأما مَا حَدَّثَنَا بِهِ الْمُجَالِدُ بن سَعِيدٍ والصقعب بن زهير الأَزْدِيّ وغيرهما من المحدثين، فهو مَا عَلَيْهِ جماعة المحدثين، قَالُوا: إنه قَالَ:.. (نک: تاريخ الطبري، 5/413).

ابومخنف نسبت به اين روايت ترديد دارد و می گويد اين روايت جماعت محدثان است. يعنی منعکس کننده گرايش "اهل جماعت" که گرايش عمومی آنان اين بود که تا جایی که ممکن است حادثه عاشوراء و قتل امام حسين (ع) را به پليدی ابن زياد تقليل دهند و دامن خلافت را از ننگ کشتن پسر دختر پيامبر (ص) پاک کنند. آنان در واقع با نقل روايات "فتنه" مخالف بودند و می گفتند بايد امر صحابه و خلفاء را به خدا سپرد و در نزاع های پيشين مجادله نکرد و حتی آنها را نقل نکرد. در اين ديدگاه بهتر بود امام حسين(ع) چنين پيشنهادی به عمر سعد می داد تا دامن يزيد از جنايت قتل پسر دختر پيامبر پاک شود.

جالب اين است که ابو مخنف چند سطر پايينتر در دنباله روايتی را از همان راويان نقل می کند که در پی ارائه اين پيشنهادات عمر سعد نامه ای به ابن زياد نوشت و پيشنهادات را مطرح کرد و اتفاقا ابن زياد هم قبول کرد منتهی در واقع در نهايت اين شمر بن ذي الجوشن بود که رأی او را تغيير داد. در واقع همه گناه واقعه عظيم عاشوراء با تبليغات دستگاه رسانه ای امويان بر دوش شمر می افتد. ملاحظه کنيد:

قَالَ أَبُو مخنف: حَدَّثَنِي الْمُجَالِد بن سَعِيد الهمداني والصقعب بن زهير، أنهما كانا التقيا مرارا ثلاثا أو أربعا، حُسَيْن وعمر بن سَعْدٍ، قَالَ: فكتب عمر ابن سَعْد إِلَى عُبَيْد اللَّهِ بن زياد: أَمَّا بَعْدُ، فإن اللَّه قَدْ أطفأ النائرة، وجمع الكلمة، وأصلح أمر الأمة، هَذَا حُسَيْن قَدْ أعطاني أن يرجع إِلَى المكان الَّذِي مِنْهُ أتى، أو أن نسيره إِلَى أي ثغر من ثغور الْمُسْلِمِينَ شئنا، فيكون رجلا مِنَ الْمُسْلِمِينَ لَهُ مَا لَهُمْ، وعليه مَا عَلَيْهِم، أو أن يأتي يَزِيد أَمِير الْمُؤْمِنِينَ فيضع يده فِي يده، فيرى فِيمَا بينه وبينه رأيه، وفي هَذَا لكم رضا، وللأمة صلاح قَالَ: فلما قرأ عُبَيْد اللَّهِ الكتاب قَالَ: هَذَا كتاب رجل ناصح لأميره، مشفق عَلَى قومه، نعم قَدْ قبلت قَالَ: فقام إِلَيْهِ شمر بن ذي الجوشن، فَقَالَ: أتقبل هَذَا مِنْهُ وَقَدْ نزل بأرضك إِلَى جنبك! وَاللَّهِ لَئِنْ رحل من بلدك، ولم يضع يده فِي يدك، ليكونن أولى بالقوة والعزة ولتكونن أولى بالضعف والعجز، فلا تعطه هَذِهِ المنزلة فإنها من الوهن، ولكن لينزل عَلَى حكمك هُوَ وأَصْحَابه، فإن عاقبت فأنت ولي العقوبة، وإن غفرت كَانَ ذَلِكَ لك، وَاللَّهِ لقد بلغني أن حسينا وعمر بن سَعْد يجلسان بين العسكرين فيتحدثان عامة الليل، فَقَالَ لَهُ ابن زياد: نعم مَا رأيت! الرأي رأيك (طبری، 5/ 414). جالب اين است که بلاذري در انساب الأشراف هم همين خط را دنبال کرده (نک: 3/182).

اما ابومخنف در دنباله نقل می کند که بنابر روايتی ديگر مطلقا چنين پيشنهاداتی از سوی سيد الشهداء داده نشد. به روايت توجه کنيد:

قَالَ أَبُو مخنف: فأما عبد الرَّحْمَن بن جندب فَحَدَّثَنِي عن عقبة بن سمعان قَالَ: صحبت حسينا فخرجت مَعَهُ مِنَ الْمَدِينَةِ إِلَى مكة، ومن مكة إِلَى العراق، ولم أفارقه حَتَّى قتل، وليس من مخاطبته الناس كلمة بِالْمَدِينَةِ وَلا بمكة وَلا فِي الطريق وَلا بِالْعِرَاقِ وَلا فِي عسكر إِلَى يوم مقتله إلا وَقَدْ سمعتها أَلا وَاللَّهِ مَا أعطاهم مَا يتذاكر الناس وما يزعمون، من أن يضع يده فِي يد يَزِيد بن مُعَاوِيَة، وَلا أن يسيروه إِلَى ثغر من ثغور الْمُسْلِمِينَ، ولكنه قَالَ: دعوني فلأذهب فِي هَذِهِ الأرض العريضة حَتَّى ننظر مَا يصير أمر الناس (همو، همان، 5/ 413 تا 414).

https://t.me/azbarresihayetarikhi
Forwarded From یادداشت های حسن انصاری
در واقع حضرت با پافشاری بر موضع خود در عدم بيعت با يزيد در عين حال می کوشيد از مواجهه خونين با لشکر ابن زياد تا جای ممکن اجتناب کند. پيشنهاد مشخص حضرت اين بود که بگذارند فرصتی داده شود تا بدون مواجهه خونين در اين مرحله روند حوادث در مورد "امر الناس" شکل طبيعی خود را پی گيرد. امر در اينجا معنای حکومت می دهد. در واقع حضرت می خواست بدون آنکه مواجهه ای صورت گيرد اين فرصت داده شود که از يک سو حضرت بپذيرد در آن موقعيت زمانی خاص از رفتن به کوفه که به معنای سقوط پايگاه يزيد در عراق بود صرف نظر کند و در مقابل دستگاه خلافت هم از او درخواست بيعت نکند تا درباره امر حکومت بعدا بحث و تبادل نظر صورت گيرد و تصميم عراق در برابر شام روشن شود. روشن بود که این روند در نهایت به معنای سقوط خلافت یزید و شکست طرح دستگاه خلافت شام بود.

روايت پيشنهادات سه گانه را اخباريان و محدثان مرجی مذهب جای ديگری با شباهتی شگفت انگيز استفاده کرده بودند؛ در مورد ماجرای خونخواهی اصحاب جمل. آنجا هم اصرار بر اين بود که طرفين جنگ جمل را به نحوی در عين حال که تطهير می کنند راه نجات را عدم همراهی با هر دو طرف جنگ قلم بزنند.

وحدثني عَمْرو بْن مُحَمَّد، حَدَّثَنَا عَبْد اللَّهِ بن إدريس بن حصين، عن عمر بن جاوان : عَن الأحنف أن طَلْحَةَ وَالزُّبَيْر دعواه إِلَى الطلب بدم عُثْمَان، فَقَالَ: لا أقاتل ابْن عمّ رسول الله ومن أمر تماني ببيعته، وَلا أقاتل أَيْضًا طائفة فِيهَا أم الْمُؤْمِنِينَ وحواري رَسُول اللَّهِ، ولكن اختاروا مني إحدى ثلاث: إما أن تفتحوا لي الجسر فألحق بأرض الأعاجم، أَوْ بِمَكَّةَ، أَوْ أعبر فأكون قريبا. فأتمروا فرأوا أن يكون بالقرب وَقَالُوا: نطأ صماخه. فاعتزل بالجلحا (ء) من الْبَصْرَةِ عَلَى فرسخين، واعتزل مَعَهُ ستة آلاف (انساب بلاذري، 2/ 232).

شريف مرتضی در تنزيه الأنبياء در مقام بحثی جدلی به روايت پيشنهاد سه گانه که راويان اموی نقل می کردند استناد می کند اما از سياق بحث او معلوم است که خود او به آن باور ندارد و فقط استفاده ای جدلی از آن می کند.

حقيقت اين است که حضرت ابا عبد الله (ع) از زمانی که از بيعت با يزيد در مدينه تن زد تا روز عاشوراء قدمی از آنچه در پی آن بود عقب نشينی نکرد. او در واقع در دنباله حرکت هوشمندانه سياسی خود با ذکر پيشنهاد يگانه ای که بالا در روايت دوم ابو مخنف ديديم سعی کرد تا جایی که ممکن است زمينه ای را فراهم کند تا حرکت اعتراضی او در مقابل دستگاه يزيد جنبه عمومی تری بگيرد و به صورت اعتراض مردمی و جنبشی فراگير تبديل شود. با اين وصف رفتار جنايتکارانه امويان در روز عاشوراء و شدت قساوت آنان در نهايت موجب شد که با شهادت حضرت پيام عاشوراء در شکل بسيار وسيعتری در سرتاسر جهان اسلام آن روز منعکس شود و مشروعيت دستگاه معاويه و خلافت فاسد اموی از بين برود.

https://t.me/azbarresihayetarikhi