قناة

یادداشت های حسن انصاری

یادداشت های حسن انصاری
5.6k
عددالاعضاء
1,963
Links
163
Files
17
Videos
1,277
Photo
وصف القناة
درباره يک عبارت در کتابی که بايد اثر ابن شاذان باشد

در يکجای کتابی که آقايان مادلونگ و واکر منتشر کرده اند اين عبارت ديده می شود:

"وإن الجبابرة من أمتنا حين علموا ولادة العبد الصالح کائن فيهم يذهب عنهم ملکهم ويسفّه رأيهم ويحيي الله تعالی به الکتاب والسنة علی يديه قتلوا أبناء آل محمد صلی الله عليه وآله واستحيوا نساءهم ووکّلوا علی نساء آل محمد کما فعل فرعون في أيام مولد موسی علی نساء بني إسرائيل... وسیظهر الله دینه علی يدي خليفته المهدي صلوات الله عليه وهم کارهون" ( ص 60).

ما قبلا گفتيم که شرايط ميلاد مهدی فاطمي و يا شرايطی که در آن او و خاندان و پدرش زندگی می کرده اند آنطور که ما از منابعی مانند سيرة جعفر الحاجب، سيرة الاستاذ جوذر، استتار الامام و افتتاح الدعوة و منابعی از اين دست می شناسيم با گواهی فوق سازگار نيست. ما احتمال قوی می دهيم که کتاب ياد شده همان کتاب حذو النعل بالنعل ابن شاذان باشد. ممکن است با توجه به عبارت فوق اين تصور ايجاد شود که اين اثر نه از او بله از ابن رستم طبري (نويسنده کتابی با همین عنوان حذو النعل بالنعل) است که چندی بعد از آغاز غيبت صغرا می زيسته و از جريان حصر و تحت نظر بودن خانواده و مادر حضرت امام غائب (عج) اطلاع داشته است. با اينکه در نوشته سابق ما احتمال تأليف اين کتاب از سوی ابن رستم را کاملا رد نکرديم با اين وصف معتقدم اين اثر نبايد از او باشد. اگر او نويسنده اين کتاب بود احتمالا اطلاعات روشنتری درباره امام غائب و مفاهيم غيبت، مهدويت و قائميت به دست می داد.

ما به درستی نمی دانيم که ابن شاذان تا چه اندازه در خراسان از احوال ائمه عسکریین (ع) و شرايط حصر خانگی آنان اطلاع داشته اما اگر کتاب حذو النعل بالنعل را در حدود همان سال 260 ق و اواخر عمر خود نگاشته باشد محتملا ابن شاذان از کم و کيف مسائل مرتبط با ميلاد امام غائب و همچنين تحليل های شيعيان از اسباب آن حصر خانگی در زمان دو امام هادي و عسکري و همچنين بعد از رحلت امام يازدهم اطلاعاتی در دست داشته. به هرحال عبارت فوق در کتاب ما تحليلی کلی است از سوی نویسنده و نمی تواند به عنوان مؤيدی برای تأليف کتاب از سوی ابن رستم به کار آيد.

https://t.me/azbarresihayetarikhi
مهدی فاطمي و کتاب حذو النعل بالنعل

ما قبلا گفتيم که پيش و حتی بعد از ظهور مهدی فاطمی و موفقيت او در تشکيل دولت فاطمی به ياری ابو عبد الله شيعی و برادرش ابوالعباس که بعدا هر دو به تير خشم مهدی گرفتار شدند مطلقا مهدی عبد الله فاطمي ادعای مهدويت و يا قائميت به معنی اينکه او همان مهدی و قائم روايات شيعی و سنی است را نداشت. اين بعد از مؤفقيت او در تشکيل دولت به نام آل محمد (ص) و تداوم اين خلافت در دوره های قائم و منصور بود که فاطميان مسئله مهدويت او را با استناد به روايات ظهور مهدی از نسل پيامبر مطرح کردند و علاوه بر آن با الگو گيری از شيعه اماميه او را در عين حال همان "قائم" روايات شيعی قلم بردند. در المجالس والمسايرات که متن ارزشمندی از يادداشت های قاضي نعمان از گفتگوهايش با خلفای فاطمی آغازين است مطلبی به نقل از معزّ فاطمي آمده که به روشنی در کنار مستندات ديگر اين نکته را روشن می کند. معزّ در ضمن سخنش اشاره می کند به مأمون عباسی و اينکه او در واقع می خواست حکومت را به "صاحب الزمان" و " امام العصر من آل محمد" تحويل دهد. اما چون اين امام خود را به مأمون نشان نداد شخصی ديگر از آل محمد که امامت حق او نبود (اينجا مقصودش حضرت علی بن موسی الرضاست) ولايت عهدی مأمون را پذيرفت. درست معلوم نيست مقصود معزّ فاطمي از "صاحب الزمان" و " امام العصر من آل محمد" کيست اما احتمال دارد مقصودش فرزند محمد بن اسماعيل باشد که بعدا در سنت اسماعيلی وی را از ائمه ستر می دانستند. معزّ بعد از اينکه از تقيه آل محمد (ص) در برابر حکام جور و غصب سخن می راند می گويد:

.... وکان ذلک دأب أولياء الله حتی أزف الوقت الموعود وقرب الحدّ المحدود وقام جدنا المهدي بالله يضرب في الأرض من مشرقها إلی مغربها علی خوف من أهلها واثقا بوعد الله حتّی مکّنه الله وأظهره وجعلنا ورثته ومکننا في الأرض من بعده (المجالس والمسايرات، ص 403 تا 404).

در اينجا معزّ عبد الله المهدي را نه صراحتا مهدی موعود بلکه کسی می داند که با ظهور او دوران تقيه تمام شد. از ديدگاه معزّ فاطمي، عبد الله المهدی وعده الهی را محقق کرد و با او بود که آل محمد قدرت را در دست گرفتند و بعد از وی نيز فرزندانش ورثه او بودند و آنان نيز آن قدرت و تمکين الهی را به ارث بردند. در واقع معزّ فاطمي با توجه به موفقيت مهدی و فرزندانش به عنوان تفسيری بعد از واقعه اين ظهور را به ظهور مهدی تأويل می برد. قاضي نعمان همين ديدگاه را در آثارش برگرفت و مهدی فاطمي را همان مهدی موعود (و حتی قائم) روايات قلم برد.


آنچه گفتيم با يک سند بسيار مهم معاصر با ابو عبد الله شيعي تأييد می شود: کتاب المناظرات؛ متنی بسيار ارزشمند که اتفاقا توسط خود آقايان مادلونگ و واکر برای نخستين بار منتشر شد و اينک در اختيار ماست: متن کتاب المناظرات ابن هيثم از رهگذر گفتگوهای او با ابوعبد الله شيعی تصوير روشنی از او و محيط پيش از ظهور فاطميان در شمال آفريقا به دست می دهد. متن اين مناظرات و بحث هایی که در خصوص امامت در آن ثبت شده با محتوای کتابی که آقايان مادلونگ و واکر به نام ابو عبد الله شيعي منتشر کرده اند کاملا متفاوت است و اين خود باز می تواند قرينه ای باشد که کتاب ما تأليف ابو عبد الله شيعی نيست. نکته جالب توجه در اين کتاب اين است که در اين متن آشکارا ابوعبد الله، محمد بن اسماعيل را امام عصر و مهدی موعود می خواند. بخشی از عبارت گفتگوی ابن هيثم با ابوعبدالله از اين قرار است:

"فقلت له: إنّ في الروايات عن النبي صلی الله عليه وآله أنه قال: المهدي اسمه اسمي واسم أبيه اسم أبي. قال: يريد بأبيه إسماعيل بن إبراهيم جده، فاتخذه أباً."

کما اينکه می بينيم ابو عبد الله شيعی با وجود اينکه داعی مهدی فاطمی است و خود همان زمان در کار تبليغ دعوت عبد الله و تشکيل نخستين حکومت او بود وی را مهدی موعود نمی داند بلکه محمد بن اسماعيل (و البته با توجيهی در تطبيق نام پدر او با پدر پيامبر اکرم) را همان مهدی موعود روايات می خواند.


https://t.me/azbarresihayetarikhi
بحث ما درباره کتاب حذو النعل بالنعل ابن شاذان پايان گرفت. متن کامل را اينجا قرار داده ام؛ ولله الحمد أولاً وآخرا.

https://ansari.kateban.com/post/4835

https://t.me/azbarresihayetarikhi
مورد عجيب ترجمه عربی جامع الحکمتين ناصر خسرو


در سالهای اخير تعدادی از متون ارزشمند اسماعيليان؛ از جمله تعدادی از آثار دوران متقدم آنان مانند تأليفات واقعی و يا منسوب جعفر بن منصور اليمن و نيز تعدادی از کتابهای داعيان مطلق طيبي و دانشمندان برجسته آنان در يمن، به وسيله دار الغدير در سوريه (سلميه) و به کوشش شخصی به نام حسام خضور منتشر شده. در ميان اين کتابها چاپ کتاب جامع الحکمتين نظرم را جلب کرد؛ چرا که با خود انديشيدم مگر اين شخص کتابهای فارسی اسماعيليان را هم منتشر می کند؟ بعد از رؤيت کتاب ديدم که اين شخص ترجمه عربی کتاب جامع الحکمتين را منتشر کرده و البته معين نکرده است که مترجم کيست؟ با خود انديشيدم که محتملاً او ترجمه ابرهيم الدسوقی شتا که ترجمه ای عربی از جامع الحکمتين سالها پيش در مصر فراهم کرد و منتشر نمود را بدون نام بردن از مترجم که الدسوقي شتا باشد ديگر بار انتشار داده است. اما با کمال شگفتی ديدم او عکس چند صفحه از نسخه خطی ترجمه کتاب را در آغاز کتاب گذارده و اين نشان می داد که ترجمه کهنتر است و به هر حال مبتنی بر نسخه ای خطی است. با وجود اينکه خط نسخه و تاريخ کتابت آن که در پايان کتاب چاپی، حسام خضور آن را عينا نقل کرده (۱۳۳۲ ق: تمّ الفراغ من کتابة جامع الحکمتين ونسخه عن الفارسية بيد العبد الفقير حسين بن علي الحسن غفر الله ذنوبهما في اليوم ۹ محرم في سنة اثنان وثلاثون وثلاثمائة وألف من هجرة نبيّنا صلی الله عليه وعلی آله أجمعين) کاملاً نشان می داد که دست کم اين نسخه کتاب فراهم آمده اوائل سده بيستم است اما با اين وصف تصور من اين بود که با اين حساب بايد ترجمه ای مستقل از ترجمه دسوقي شتا باشد؛ گو اينکه از متن ترجمه به روشنی پيدا است که به قلمی متأخر تحرير يافته است. اين شد که کنجکاو شدم نسبت اين ترجمه با ترجمه ابراهیم الدسوقي شتا چيست؟ بعد از آنکه ترجمه دسوقي شتا را در کتابخانه يافتم و با ترجمه چاپ حسام خضور مقايسه کردم تازه دريافتم که اين ترجمه عيناً همان کار چاپ شده به وسيله دسوقی شتاست و نه اينکه ترجمه ای کهنتر از کار او. به هر حال برای من اين معما حل نشد که اگر حسام خضور ترجمه دسوقی شتا را مبنای چاپ خود قرار داده پس تکليف آن نسخه خطی که عکسی از برخی صفحات آن را در مقدمه چاپ خود قرار داده چه می شود؛ به ويژه اينکه تاريخ ادعا شده در پايان آن نسخه از تاريخ ترجمه و چاپ دسوقی شتا چند ده سال کهنه تر است؟

https://t.me/azbarresihayetarikhi
چند سطری درباره مرحوم علامه حسن زاده آملی

رشد علوم و گستردگی ادبيات مکتوب در تاريخ تمدن اسلامی در حد اعجاز است. مرحوم علامه عالم ربّانی حسن حسن زاده آملی در عصر ما دريچه ای بود برای شناخت ابعاد و زوايای مختلف علوم و ادبيات مکتوب در تمدن اسلامی. گستره تأليفات و تحقيقات علمی و ادبی و فلسفی اش در دوران ما کم نظير بود.

چند نفر را اينک در جهان اسلام می شناسيد که در عين حال که در علوم دينی استاد باشد؛ در عين حال که فلسفه و حکمت و عرفان اسلامی تخصص درجه يک او باشد رياضيات و هيئت قديم و علوم غريبه و طب قديم را به نيکی بشناسد. آشنا با شيوه های تصحيح متون و نسخه های خطی باشد. در ادبيات و شعر و نثر پارسی و عرب استاد ماهر و به تعبير قدمایی "فاضل" باشد. هم در ادب فارسی متونی همچون تاريخ بيهقی و گلستان سعدی را به نيکی بخواند و تفسير کند و هم توانا باشد متونی در سطح لزوم ما لا يلزم ابو العلای معری و تاريخ يمينی ابو نصر عتبي را بفهمد و شرح و تفسير کند؟

مرحوم آقای حسن زاده آملی استاد مسلم زبان و متون فلسفی و عرفانی به ويژه متون مکتب طهران بود. شناخت عميقی از متون سنت های مختلف علوم در آنچه فلسفه و علوم وابسته در تمدن اسلامی خوانده می شود (و حتی رياضيات و هيئت قديم) و علوم غريبه داشت. تجلی سنت آموزشی قديم بود.

او از تبار دانشيانی در اين سنت بود که معتقد بودند وظيفه ما درک درست سخنان پيشينيان است. در سنجش های متن شناختی و ترجيحات در تفسير متون بی ترديد در فن خود مجتهد بود. شايد در سرتاسر عمر بالغ بر صد کتاب را تصحيح و تحشيه کرده بود و بيش از صد کتاب و رساله نوشت که برخی بر چندين جلد بالغ است. علامه حسن زاده آملی چنين دانشی مردی بود؛ يک عمر با سادگی زيست و درس داد و نوشت. زيستی ايمانی داشت. عاش سعيدا ومات سعيدا. خدايش بيامرزاد.

https://t.me/azbarresihayetarikhi
شرح احوال پدر مادرم، رضوان الله عليهما (از کتاب اختران فروزان طهران و ری). امشب بیست و ششمین سالگرد درگذشت مادرم است؛ انسانی والا و با تقوا؛ همچون پدرش مرحوم سید جواد طباطبایی یزدی که در زهد و تقوا در نجف شهره بود و مرحوم آية الله سيد عبد الکريم کشميری از شاگردان او بود. خداوند اموات همه مؤمنين را غریق رحمت واسعه خود قرار دهد.
برای شناخت تاریخ بحرین به عنوان بخشی از تاریخ سرزمین ایران توصيه می کنم اين مقاله را بخوانيد (بحرين از دوران کهن تا دوران محمد رضا پهلوی).

محمد رضا پهلوی با لقب خود خوانده "شاهنشاه آريامهر" درست زمانی که کوروش را "آسوده در خواب" می ديد بحرين را واگذار کرد.

https://www.cgie.org.ir/fa/publication/entryview/7378
Forwarded From ZEKR, MIT Shia Muslim Association
قرآن و حديث در دو قرن نخست (در ۲ جلسه)
دکتر حسن انصاری

جلسه اول، ۲۲ جون ۲۰۲۱

موضوع جلسات:
در طی دو جلسه درباره قرآن و حديث و نسبت اين دو منبع اصلی در معرفت دينی با شکل گيری تمدن، علوم و مکاتب کلامی و فقهی پرداخته می شود. محور اصلی بحث ما درباره اعتبارسنجی و اصالت روايت تاريخی در سنت اسلامی در ارتباط با شکل گيری و تدوين قرآن و حديث و نقد ديدگاه های اسلام شناسان غربی تجديد نظر طلب است.

@azbarresihayetarikhi
@zekrMIT
درباره مفاهيم مهدی و قائم در انديشه مذهبی و فلسفی گروه های پيشا فاطمی، قرمطی، اسماعيليان فاطمی، طيبي و نزاری

بحث ما درباره کتاب حذو النعل بالنعل ابن شاذان نيشابوري سببی شد که به يادداشت های قديم خود درباره موضوع بالا دوباره برگردم. در سلسله مقالاتی تاريخچه اين مفاهيم و تحولات انديشه فاطميان را در اين خصوص به بحث خواهم گذاشت. عموما دو مشکل برای بررسی اين موضوع وجود دارد: يکی ترديدهایی که برای انتساب تعداد قابل توجهی از متون دوره های متقدم و حتی متأخر تفکر اسماعيلی و فاطمی وجود دارد و اعتماد به اين نوشته ها را بدون تحليلی درست از تحولات متنی و انتساب ها خلاف اصول تحقيق تاريخی قرار می دهد. و ديگری تحولات اعتقادی بنیادين در طول تاريخ اسماعيليه است که هم دائما منجر به شکل گيری انشعابات و فرقه های جديد می شد و هم با تغيير باورهایی که به طور سنتی اسماعيليه بدان شناخته می شدند ادبيات آنان را دچار تحول می کرد و نياز به بازنويسی ها و تحريرهای تازه و حک و اصلاحات را از سوی آنان ناگزير می نمود. طبعا نظرات انتقادی و حتی دروغپردازی های مخالفان و دشمنان آنان نيز در تحريف واقعيت ها و مفاهيم مؤثر بود اما بخشی از آن به همين تحولات و تغيير مواضع و روشن نبودن ريشه های اين تغيير مواضع و اعتقادات به حسب الزامات بيرونی و واقعيت های خارجی باز می گشت. فاطميان با تشکيل حکومت فاطمی از مرحله "دعوت" به مرحله "دولت" پا گذاشتند و طبيعی بود که الزامات سياسی و واقعيت مناسباتشان با جامعه اسماعيلی و نزاع های درونی، جوامع مذهبی ديگر، قدرت های محلی و خارجی و از جمله عباسيان و همچنين واقعيت های تحميل شده از سوی طبيعت انسانی و از جمله نحوه توالی نسل امامان و وراثت از پدر به پسر و رقابت های طيف های مختلف مؤثر بر قدرت آنان و نزاع ها درون خاندانی موجب می شد که مکرر در عقايد و باورهای بنيادی تغييراتی مهم شکل گيرد و همين ها زمينه را برای انشعابات تازه فراهم می کرد.

https://t.me/azbarresihayetarikhi