قناة

یادداشت های حسن انصاری

یادداشت های حسن انصاری
5.6k
عددالاعضاء
1,963
Links
163
Files
17
Videos
1,277
Photo
وصف القناة
مطالعات شيعی در غرب

در مورد شيعه شناسی تا آنجا که من می دانم تنها يک کرسی شيعه شناسی در اروپا وجود دارد. در دانشگاه های آمريکا هم شمار استادان حوزه های شيعه شناسی محدود است. در دانشگاه های آمريکا کرسی های متعدد مطالعات عرب شناسی و اسلامشناسی داريم اما کرسی مختص مطالعات شيعی برای مطالعات تکميلی را من سراغ ندارم. البته در مجموع نسبت به چند دهه قبل مطالعات شيعی در غرب رشدی داشته است اما هنوز اول راه است. تعداد رساله های دکتری دفاع شده درباره فقه و حديث و کلام و فلسفه و تاريخ تشيع همچنان پرشمار نيست. با اين همه در سال های اخير تعداد بيشتری از شيعيان عرب و پاکستانی و ايرانی در دانشگاه های اروپا و آمريکا تحصيلات تکميلی خود را دنبال می کنند و طبعا به تدريج همين ها وارد آکادميای غرب می شوند.

در داخل ايران به طور خاص مطالعات شيعی در سال های اخير رشد قابل ملاحظه ای داشته و کارهای بسيار خوبی هم عرضه شده که مناسب است همزمان دو کار درباره آنها انجام شود: نخست ترجمه برخی از اين مقالات و کتاب ها به انگليسی همراه با تدوين آنها به زبان قابل مفاهمه در آکادميای غربی و ديگر تدوين مستقيم مقالات به زبان های اروپایی و خاصه انگليسی و انتشار در مجلات معتبر غربی.

https://t.me/azbarresihayetarikhi
از مستشرقین تا محققین: چند نکته قابل تأمل

در کشورهای اسلامی در طول سده بیستم و تا به امروز از سوی طیفی از متفکران و نویسندگان مسلمان نوعی بدبینی و عدم اعتماد به استشراق وجود داشته است. برخی با رویکرد دینی و برخی با رویکردهای قومی و یا چپ نسبت به پدیده استشراق واکنش منفی نشان داده اند. نقد ساختاری ادوارد سعید در اواخر سده گذشته البته راه را بر نقدهای جدی بیشتری بر شرقشناسی و اسلامشناسی غربیان باز کرد و اینبار کسانی مانند محمد ارکون نیز نه البته با شیوه های سنتی بلکه از خاستگاه علوم انسانی به نقد پدیده شرقشناسی پرداختند. با این همه شرقشناسی سده های نوزدهم و اوائل سده بیستم در واقع به تاریخ پیوسته است و آنچه همینک و در طی دهه های پیشین ما در غرب شاهدش هستیم نه شرقشناسی با مختصات و ساختارهای معرفتی سنتی آن که در واقع انواعی از تخصص های دانشگاهی در حوزه های تاریخ و دین و جامعه شناسی است و به کلی مبانی آن با آنچه در سده نوزدهم شرقشناسیش می خواندند متفاوت است.

با وجود همه سخن ها که درباره شرقشناسی در دهه های گذشته گفته شده اما حتی مخالفان آن هم کمتر تردید می کنند که تحقیقات تاریخی و فیلولوژیک و متن شناسی آنان سهمی اساسی در شناخت ما از منابع و تاریخ اسلام و مسلمانان و تمدن اسلامی دارد و در این میان باید اشاره کرد به صدها متنی که در طول دو سه سده گذشته با همت شرقشناسان آلمانی و انگلیسی و فرانسوی و غیره منتشر شد و در اختیار ما قرار گرفت.

بر اساس مرده ریگ شرقشناسی سنتی گذشته و با تحولی که در دپارتمان های مطالعات تاریخ و مذهب و خاورشناسی در طول چند دهه گذشته در غرب صورت گرفت مطالعات اسلامی و ایرانشناسی در غرب گستره وسیعتری پیدا کرد و مرزهای خاورشناسی قدیم را درنوردید. حاصل آن مطالعات هم در طبع دوم دائره المعارف اسلام طبع لیدن قابل پیگیری است.

همینک در غرب و دانشگاه های غربی نسل جدیدی از تحصیلکرده ها و فارغ التحصیلان رشته های مطالعات اسلام و خاورمیانه پدید آمده اند که بسیاریشان یا از کشورهای اسلامی می آیند و یا نسل های دوم و سوم مهاجرین مسلمان به کشورهای غربی اند. تحولات چند دهه اخیر در جهان اسلام و علاوه بر آن ارتباطات مجازی و تسهیل داد و ستد علمی و سهولت دستیابی به منابع کتابی و سندی ماهیت مطالعات اسلامی در غرب را در طول سال های گذشته با تغییراتی بسیار بنیادی مواجه کرده است. زمینه های مطالعاتی و همچنین شیوه های پژوهشی هم تغییر کرده است کما اینکه شیوه عرضه پژوهش ها هم تغییر کرده. عده ای از مطالعات اسلامشناسی در واقع مطالعات تاریخ معاصر و بل بررسی تحولات معاصر است. بسیاری از انتشارات حوزه مطالعات اسلامی به تدوین کتاب هایی با هدف معرفی های اجمالی و کلی گویی ها و صرفا برای مخاطب عام اروپایی زبان نوشته می شود و بسیاری از تحقیقات اسلامشناسی هم عملا چیز تازه ای بر دانسته های قبلی نمی افزاید. با این همه همچنان سنتی در میان اسلامشناسان در غرب وجود دارد که با تحقیقات متن محور درباره تاریخ تفکر و حقوق اسلامی و یا تاریخ تمدن اسلام و تاریخ آغازین اسلام و اعراب و یا ایرانشناسی کهن پژوهش هایی ماندگار را سامان می دهد. با نتایج این قبیل تحقیقات می توان موافقت و یا مخالفت کرد اما تردیدی نیست که نوشته های کسانی مانند آقایان مادلونگ، فان اس، فرانک و بسیاری دیگر و از جمله در نسل بعد از آنان در حوزه فلسفه و کلام و تاریخ و متن شناسی در شناخت ما از تمدن اسلامی تأثیری ماندگار خواهند داشت.

من در نوشته هایم معمولا از این سنت متن محور در مطالعات اسلامشناسی غربی ستایش کرده ام. برخی از محققین در غرب هم هستند که گرچه ممکن است با نتایج تحقیقات آنان موافق نباشم اما شیوه های پرسش گری آنان و تأملات نظریشان را می پسندم. این طبعا به معنی قبول آرای آنان نیست. مهم شیوه پرسیدن است. پاسخ ها البته همواره می توانند مورد مناقشه قرار گیرند.

در سال های اخیر دست کم در حوزه مطالعات اسلامشناسی به زبان فارسی نوشته های بسیار خوبی در ایران منتشر می شود. به ویژه در سنت مطالعات متن شناسی و نسخه شناسی و شیعه شناسی. الآن شماری از بهترین پژوهش ها در حوزه شیعه شناسی را باید به زبان فارسی خواند. از این نقطه نظر سنت اسلام شناسی در غرب باید اهمیت تحقیقات جدید به زبان فارسی را جدی بگیرد.

https://t.me/azbarresihayetarikhi
هر کتابی در حوزه اسلام شناسی در غرب شايسته ترجمه به فارسی نيست

در يکی دو هفته اخير در برخی سايت ها و کانال های تلگرامی تعدادی کتاب های تازه انتشار ديدم در حوزه های مرتبط با تشيع، اسلام و ايران که از نوشته هایی به زبان های انگليسی و فرانسه به فارسی ترجمه شده. در سال های اخير موج ترجمه اين قبيل کتاب ها به زبان فارسی فزونی گرفته و گاه حتی شاهديم از يک کتاب دو ترجمه متفاوت منتشر می شود. به ويژه در شرايط اقتصادی کنونی من هيچ فايده ای برای اين کار نمی بينم مگر آنکه کتابی که ترجمه می شود مشتمل بر چيزی باشد که در نوشته های وطنی نمونه اش را نمی توان يافت. اصولا تعداد زيادی از کتاب هایی که در دوائر اسلام شناسی و ايرانشناسی در غرب نوشته و منتشر می شود مخاطبان خاصی را در نظر دارند که لزوما شامل مخاطبان ايرانی نمی شود. بسياری از نوشته هایی که در غرب در اين حوزه ها منتشر می شود به هدف آشنایی مخاطب عمومی و با اطلاعی اندک از اسلام و تشيع و ايران منتشر می شود. بسياری برای دانشجويان دوره ليسانس نوشته و چاپ می شود. تعدادی هم در واقع کتاب هایی با ساختار پردازشی کلی گویی در موضوع هستند که برای مخاطب آشنای ايرانی غير ضروری بايد قلمداد شوند. البته روشن است که سالانه در غرب و در آکادميای غربی آثار مفيد و محققانه در حوزه های اسلام و ایران و تشيع منتشر می شود و شايسته است اين نوع آثار در اولويت ترجمه قرار گيرند؛ هم به دليل مباحث و تحقيقات جديدی که عرضه می کنند و هم به دليل شيوه و ساختار و پرسش های جديدی که معمولا اين نوع کتاب ها مجال طرح و بحث می دهند. طبعا فارغ از اينکه چقدر با نظرات نويسندگانشان موافق باشيم مناسب است اين قبيل آثار مورد توجه و ترجمه اهل علم فارسی زبان قرار گيرند.

واقعيت اين است که در بسياری از موضوعات مرتبط آنچه ما در ايران در سال های اخير توليد و منتشر کرده ايم شايد به مراتب از نقطه نظر علمی بر نمونه های مشابه غير فارسی برتری داشته باشند. نه تنها استادان و بل محققان جوان ايرانی در سال های اخير در حوزه حديث و فقه شيعی و علوم قرآنی و فلسفه شيعی نوشته های بسيار دقيق و خوبی عرضه کرده اند که به نظرم درست برعکس مناسب است اين نوع کتاب ها و مقالات به انگليسی ترجمه شوند. ما در بسياری از اين موضوعات نيازی به ترجمه از انگليسی نداريم. در تعدادی از اين موضوعات نوشته های مشابه غربی در بسياری موارد حرف تازه ای برای مخاطب ايرانی آگاه به اين موضوعات ندارند.

ترجمه نکنيد. به جايش با پژوهش های دقيق کتاب ها و مقالات خوب بنويسيد.

https://t.me/azbarresihayetarikhi
حکايت مردی که عمر خود را برای حقانيت غدير گذاشت

مرحوم علامه محقق سيد عبد العزيز طباطبایی تقریبا بیشتر عمر خود را وقف حدیث غدیر کرد. هم با مرحوم آقای امینی سالها همکاری کرد و هم در گردآوری منابع خطی حدیث غدیر و به ویژه تألیفات حدیثی اهل سنت تلاش کرد و هم در راستای تکمیل کتاب الغدیر کتابها و نوشته های مختلفی فراهم و تدوین کرد. تقریباً کتابی مهم در حدیث اهل سنت نبود که آن را در راستای گردآوری اسانید حدیث غدیر مورد کاوش و بررسی قرار نداده باشد. آن زمان بیشتر کتابها هنوز خطی بود و طبعاً این کار نیاز به زحمت و تلاش فراوان داشت. خود آن مرحوم به من می گفت تمام تاریخ دمشق ابن عساکر را چند بار خوانده بود تا احادیث مرتبط را یادداشت کند. مجلدی فراهم کرد به عنوان مستدرک راویان حدیث غدیر. این کار مستدرکی بود بر آثار سترگی مانند الغدیر و عبقات. در چارچوب چاپ جدید الغدیر، آن چند جلدی که پیش از درگذشت استاد به چاپ رسید هم حواشی مفیدی بر کتاب فراهم کرد و هم متن را تصحیح نمود و اغلاط چاپ اول را اصلاح کرد. در کاوش های خود در میان نسخه های خطی رساله کوتاهی از ذهبی در دانشگاه تهران پیدا کرد که طرق حدیث غدیر بود و ناشناخته مانده بود. با تبحری که در شناخت نسخه ها داشت توانست کتاب را شناسایی کند و آن را با تعلیقات به چاپ رساند. از پس سال ها تتبع در کتاب های خطی و فهرست ها و منابع تراجمی و کتابشناختی فهرستی فراهم کرد از نویسندگان غدیر. هر کس در طول تاریخ درباره غدیر کتابی نوشته بود را شناسایی کرد و با ذکر شواهد و استنادات آثار آنان را معرفی کرد. کتابهای متعددی را که هنوز خطی بود و به نحوی مرتبط با غدیر بود گاه استنساخ و گاه تا حد تصحیح متن ها فراهم کرد؛ از جمله بخش های مرتبط از تاریخ دمشق و فرائد السمطین و مناقب ابن المغازلی و مناقب ابن طلحه و چندین کتاب کوچک و بزرگ دیگر را استنساخ و یا تصحیح کرد و برای تخریج احادیث آنها یک عمر یادداشت فراهم کرد. زمانی که مؤلفین غدیر را می نوشت من در جزئیات پیشرفت کار بودم و از نزدیک شاهد بودم که با چه عشقی این کار را برای چاپ آماده می کرد. در خاطرم هست بعد از چاپ اول خیلی زود چاپ دومی از کتاب عرضه کرد با اصلاحات و تکمیل مطالب. بر روی نسخه شخصی او از کتاب تا روزهای آخر عمر شریفش من شاهد بودم که هنوز مطالبی را بر متن می افزود. گاه برای دیدن یک کتاب مرتبط تا تهران و تا مرکز آقای بجنوردی می آمد تا یک منبع جدید را ببیند. گاهی در خدمت او به دانشگاه تهران و کتابخانه مرکزی و یا منزل مرحوم اصغر آقای مهدوی و یا مرحوم فخر الدین نصیری می رفتیم فقط برای دیدن یک نسخه جدید به هدف تکمیل کارهای غدیری اش. آن مرحوم در چاپ بیشتر کتاب های مرتبط با غدیر که توسط دیگران چاپ می شد دست کم در فاصله دو دهه آخر عمر شریفش سهمی مهم داشت. در دفاتر یادداشت های او از سفرهای داخلی و خارجی بخش زیادی اختصاص داشت به تخریج طرق حدیث غدیر از روی منابع خطی کتابخانه ها و به ویژه کتابخانه های ظاهریه و سلیمانیه. خداوند او را غریق رحمت واسعه خود کند.

https://t.me/azbarresihayetarikhi
نام و ياد مرحوم علامه محقق سيد عبد العزيز طباطبایی گرامی باد. هفتم بهمن (سال 1374 شمسی) سالگرد رحلت زودهنگام اوست. یکی دو شب قبل از فوتش به من زنگ زد و پرسيد اين آخر هفته چرا نيامدی قم؟ نيم ساعتی صحبت کرديم. هنوز برای من سخت است باورش که چطور چند ساعتی بعد از آن او را از دست داديم. در معاشرت و همنشينی و گفتگو با او لذتی بود که وصفش برای من ممکن نيست. نمونه ای بود از آرامش اهل تقوی و متانت اهل عقل و شکوه اهل علم. محضرش همه صفا و صمیمیت و بحث علمی و نکته دانی و گزیده گویی بود. فقط کسانی که محضر او را درک کردند می فهمند من چه می گويم.

خدايش بيامرزاد و با اوليائش محشور کناد.


https://t.me/azbarresihayetarikhi
Forwarded From یادداشت های حسن انصاری
Forwarded From یادداشت های حسن انصاری
به مناسبت سالگرد وفات استاد
👆کتاب بالا را در فاصله يک هفته بعد از درگذشت مرحوم آقای طباطبایی منتشر کردم. آقای مسجد جامعی همت و حمايت کرد و آن را در هزار نسخه منتشر کرد. تدوين آن را درست بعد از مراسم خاکسپاری استادمان آغاز کردم. متن هایی که در پايان اين دفتر هست را هم در همان فاصله آماده کردم. به لطف آقای بجنوردی کل اين کتابچه را در مرکز دائرة المعارف تايپ و تصحيج کرديم (به لطف خانم بادافراس که مسئول بخش تايپ مرکز بود) و بعد با کمک دوست گرامی جناب آقای محمد جواد انواری در چاپخانه يک صبح تا شب نشستيم تا کتاب درآمد. در پايان همان هفته مجلسی را برای بزرگداشت مرحوم علامه آقا عزيز طباطبایی در تهران با کمک احمد آقای مسجد جامعی برگزار کرديم که در آن آقای سيد احمد اشکوری و يکی دو نفر ديگر سخنرانی کردند. همانجا اين کتابچه را در اختيار علاقمندان قرار داديم. برای مراسم چهلم آقای بجنوردی محبت کردند و مجلس بزرگداشتی در مرکز دائرة المعارف برگزار کردند که در آن چند استاد و از جمله آقای احمد پاکتچی سخنرانی کردند.
من معمولا شب جمعه ها خدمت مرحوم آقای طباطبایی می رسيدم. شب را منزل ايشان می خوابيدم و معمولا تا جمعه عصر خدمتشان بودم و گاهی هم در خلال ساعات روز جمعه در خدمتشان به مؤسسه آل البيت و کتابخانه ها و يا مجالسی ديگر می رفتيم. گاهی مرحوم آقای جعفری هم تشريف داشتند. تا پاسی از شب به مذاکرات علمی و بحث در نسخه ها و کتاب ها می گذشت؛ عمدتا درباره مقالات و يا تصحيحاتی که در طول آن يک هفته موضوع کار ايشان و يا من بود و يا در آن فاصله منتشر شده بود. بهترين دوره در اين چارچوب برای من زمانی بود که ايشان مشغول کار روی مجلد غدير و يا کتابشناسی شيخ مفيد برای کنگره شيخ مفيد بودند. خيلی چيزها را آن زمان از محضرشان آموختم. در جلسات اصلاح متن ارشاد شيخ مفيد هم که با مرحوم آقای جعفری داشتند گاه شرکت می کردم. جمعه ها هم از صبح زود تا بعد از ظهر چنين بود. کتابخانه استاد به لطف او در اختيارم بود. تقريبا بيشتر کتابخانه ايشان را يک دور به تفاريق به تهران آورده بودم. هم خودم استفاده می کردم و هم اگر مرکز آقای بجنوردی آن کتاب ها را نداشت با اجازه و تشويق مرحوم آقای طباطبایی به مرکز می دادم برای کپی برداری. هم کتاب های چاپی و هم نسخه های عکسی. گاهی صد تا دويست جلد از کتابخانه ايشان نزد من بود و من روی آنها کار می کردم. با کمال سخاوت و بزرگواری و بدون هيچ گونه منتی. از اين جهت بسيار ممتاز بودند. مرحوم آقای طباطبایی در تمام سال های مابين 67 تا زمان فوتشان هر بار که تهران می آمدند من در خدمتشان بودم. با هم خيلی جاها می رفتيم. از کتابخانه های دانشگاه و مجلس گرفته تا دانشکده الهيات و کتابخانه های شخصی فخر الدين نصيری و مرحوم علی اصغر مهدوی؛ کتابفروشی های کوچه مروی تا گاهی برای ارزیابی نسخه های خطی در کتابخانه های خصوصی. در سفرهای اصفهان و مشهد هم گاهی در خدمتشان بودم. در يکی از سفرهای اصفهان اول بار ايشان من را، شايد سال 68 بود، بردند به منزل مرحوم آقای روضاتی و همين موجب آشنایی من با استاد علامه روضاتی شد که تا سال ها ادامه يافت. در خدمت ايشان معمولا هر بار در سفر تهران منزل آقای علينقی منزوی هم می رفتيم. مهمترين مشوق آقای منزوی در چاپ اجزای اخير طبقات اعلام الشيعه و همچنين فهارس ذريعه در واقع آقای طباطبایی بود. برای کار مستدرک ذريعه ايشان نيازمند دوره فهارس ذريعه بود و اين فهارس را هنوز دانشگاه تهران منتشر نکرده بود. چندين جعبه چوبی بود پر از فيش های فهارس. به توصيه آقای طباطبایی به تفاريق آنها را از آقای منزوی گرفتم و آقای بجنوردی هم لطف کردند دستور دادند مجموعه آنها به صورت دفاتری کپی برداری شود. بعدا همه را برای مرحوم آقای طباطبایی بردم. دو سه سال آخر عمر شريفشان بنا داشتند کار مستدرک ذريعه را تسريع ببخشند. آن فهارس به کار ايشان آمد. اميدوارم مستدرک به زودی منتشر شود.

شب جمعه آخر به دليلی گرفتار شدم و به قم نرفتم. ايشان همان شب تماس گرفتند و جويای احوال من شدند و پرسيدند نيامدی. منتظرت بودم. عرض کردم ان شاء الله هفته ديگر خدمتتان می رسم. فکر می کنم يک نيم ساعتی تلفونی صحبت کرديم. اگر اشتباه نکنم درباره مقدمه ای بود که بنا داشتند برای کتاب فضائل علي (ع) روايت احمد بنويسند. آن زمان من مشغول نوشتن مقاله احمد بن حنبل برای دائرة المعارف بودم و صحبت از يکی دو منبع درباره شرح احوال احمد بن حنبل شد. چند شب بعد بود که آن خبر ناگوار و غير منتظره همه دوستان و شاگردان و ارادتمندان استاد را عزادار کرد. رحمة الله عليه.
Forwarded From یادداشت های حسن انصاری
این هم فایل کتاب
صعود تیم‌ ملی فوتبال ايران به جام جهانی قطر را تبريک می گويم. تبريک به ايران عزيز و همه آنهایی که سربلندی کشور را در تمامی صحنه ها و زمينه ها آرزومندند و در راه تحقق آن تلاش می کنند.

https://t.me/azbarresihayetarikhi
Forwarded From قدح‌های نهانی
سیدحسن تقی‌زاده و عباس زریاب خویی

"از تقی زاده تقاضای ملاقات کردم. پذیرفت. در اولین لحظه وقتی به او گفتم اهل خوی هستم، پرسید تو آقای عباس (زریاب) خویی را می‏شناسی؟
گفتم چطور نشناسم نزدیک به ده سال است که نزدیک‏ترین‏ دوستی را با او دارم.

گفت:«با اینهمه تو نمی‏توانی او را بشناسی. هیچ کس نمی‏تواند. من او را در کتابخانه مجلس کشف کردم، همانطور که کریستف کلمب امریکا را کشف کرد. اگر من اختیار داشتم‏ ماهی هشت هزار تومان به او می‏دادم که بنشیند کتاب بخواند اگر خواست چیزی بنویسد. اگر نخواست ننویسد.
(اضافه کنم که در آن وقت حداکثر حقوق‏ استادان دانشگاه کمتر از هزار تومان بود)."

از خاطرات محمد امین ریاحی