قناة

یادداشت های حسن انصاری

یادداشت های حسن انصاری
5.6k
عددالاعضاء
1,963
Links
163
Files
17
Videos
1,277
Photo
وصف القناة
کتاب حيات النفوس و نظر دکتر شفيعی کدکنی


اخيرا تکه ای از درسگفتاری از استاد دکتر شفيعی کدکنی نظرم را جلب کرد و در آن از استاد اين نظر را شنيدم که کتاب حيات النفوس، همانکه استاد دانش پژوه منتشر کرده اند (و آن اثری است از اواخر سده هفتم و به زبان فارسی) برخلاف نظر استاد دانش پژوه کتابی در فلسفه اشراق نيست چرا که در آن از عناصر و پارادايم ها و همچنين از داستان های تمثيلی و الگوريک اشراقی خبری نيست. استاد شفيعی بر اين اساس نامگذاری اين کتاب به فلسفه اشراق را نادرست دانسته و معتقدند که اين کتاب کاملا از نورم های فلسفه مشایی تبعيت می کند و هيچ يک از عناصر اشراقی در آن ديده نمی شود (استاد اضافه کرده اند که نظر شادروان دکتر زرين کوب نيز همين بود و با استاد شفيعی هم رأی بوده اند).

در اينکه در اين کتاب از داستان های تمثيلی شيخ اشراق خبری نيست البته سخنی نيست. اما مگر ملاک اشراقی بودن متنی فلسفی را بايد داستان های رمزی و تمثيلی اشراقی و شيخ اشراق دانست؟ کتاب حيات النفوس اثری در فلسفه (شامل منطق و طبيعی و الهی) است و طبعا دليلی ندارد که در آن نشانی از آن قبيل داستان های تمثيلی بيابيم. حيات النفوس را بايد در ژانر آثار فلسفی بعد از عصر فخر رازي و در آن بافتار جای داد (در اين کتاب يکبار از اثير الدين ابهری هم نام برده شده). اگر کتاب به درستی مطالعه شود روشن است که نويسنده دقيقا با آثار فخر رازي آشنا بوده و برخی مباحث او را در المباحث المشرقيه زير نظر داشته. کما اينکه بی ترديد نويسنده با حکمة الاشراق و با ديگر آثار فلسفی شيخ اشراق، يعنی آثاری که بر اساس ساختار آثار کلاسيک فلسفی مشایی نوشته آشنا بوده است. در خود کتاب هم مکرر از شيخ اشراق ياد می کند و در جاهایی رأی او را به تفصيل نقل و تأييد می کند. در موضوع وجود و ماهيت دقيقا نظر شيخ اشراق درباره اعتباری بودن وجود را مطرح و از آن دفاع کرده و همچنين در بحث مثل افلاطونی شيوه بحث مشابهت با شيخ اشراق دارد. در جاهای مختلف کتاب از حکمای فرس و برخی حکمای قديم به سبک شيخ اشراق ياد می کند و از همان حکمایی که شيخ اشراق نام برده ياد کرده است. با اين وصف طبيعی است که نويسنده به عنوان کسی که بعد از عصر فخر رازي می زيسته (و البته بعد از دوران خواجه نصير که بی ترديد او را می شناخته) نمی توانسته از سبک آثار فلسفی دوران بعد از شيخ اشراق تأثير نگرفته باشد (از جمله در بحث جسم و هيولی و صورت که معلوم است تحت تأثير شيخ اشراق نيست). اصولا تأثير پذيری از شيخ اشراق بعد از او هميشه به صورت تقليد از آثار او و يا پذيرش کامل نظريات و پارادايم های فلسفی او نبود بلکه می دانيم که حتی حکمای مکتب شيراز هم سخت تحت تأثير شيخ اشراق بوده اند.

به هر حال معتقدم انتساب اين اثر به مکتب فلسفی شيخ اشراق و فلسفه اشراقی از سوی استاد دانش پژوه کار درست و به جایی بوده است.

https://t.me/azbarresihayetarikhi
نمونه ای از بحث های اشراقی نويسنده کتاب حيات النفوس
مربوط به يادداشت بالا 👆
اين اثر سال ها بود در انتظار تصحيح کامل بود. اينک استادی با شايستگی کامل آن را تصحيح کرده. دست مريزاد. تبريک به دوست قديم استاد يوسف الهادي.

https://t.me/azbarresihayetarikhi
Forwarded From دراسات عن الزيدية
از شمار دو چشم یک تن کم وز شمار خرد هزاران بیش
(در رثای استاد مهدوی دامغانی. دو فرسته)

درگذشت شادروان استاد دکتر احمد مهدوی دامغانی به حق ضايعه ای بزرگ است. او از آخرين افراد نسل دانشمندانی بود که روزگار ما سخت به وجود آنان نيازمند است و متأسفانه کمتر شاهد بروز و ظهور آنان هستيم. نخستين بار با نام استاد احمد مهدوی دامغانی در دائرة المعارف بزرگ اسلامی شايد حدود سی و سه چهار سال پيش از رهگذر مطالعه تصحيح کتاب کشف الحقائق عزيز نسفي آشنا شدم؛ تصحيحی خوب و با مقدمه ای مفيد. بعد از آن از طريق استادم مرحوم محقق طباطبایی زمينه آشنایی من با استاد مهدوی بيشتر شد و آن هم از طريق آشنایی با تصحيح کتاب المجدي تأليف ابن الصوفي العمري بود که با همت محقق طباطبایی و با کوشش استاد مهدوی دامغانی با مقدمه ای به فارسی و مفصل منتشر شد. تصحيح کتابی در نسب آن هم در پايه کتاب المجدي که از اصول کتب انساب است البته کار آسانی نيست و به دلیل مشکلات نسخه ای آن نيازمند تلاش بسيار است. استاد در تصحيح متن نهايت تلاش خود را کردند و تصحيح مورد اقبال اهل فضل قرار گرفت؛ گرچه به تدريج عالمان طراز اول اين رشته همچون آية الله شبيري زنجاني و علامه روضاتي و اخيرا علامه عبد الستار حسنی حواشی و اصلاحاتی را بر متن کتاب ارائه داده اند. به گمانم سال هشتاد و يا هشتاد و يک شمسی بود که دوستی بزرگوار که متصدی امر چاپ بود نسخه تازه منتشر شده تصحيح مجلد اول نسمة السحر فيمن تشيع وشعر به کوشش استاد مهدوی دامغانی را که در طبقات شعرای شيعی و از نويسنده ای يمنی و امامی مذهب است در اختيارم گذاشت تا اشکالات چاپی/ تايپی آن را که به دليل عجله ناشر در چاپ اول آن رفته بود گزارش کنم. بلافاصله بعد از آن چاپ ديگری از همان مجلد اول ديگر بار از سوی ناشر در تهران و باز همراه با اصلاحات و اضافات تازه استاد مهدوی منتشر شد. مطالعه نسمة السحر و پيچيدگی کار روی متنی ادبی مانند اين کتاب اين بنده نا آگاه به ادب عربی را بيش از پيش دلبسته مقام علمی و ادبی استاد مهدوی دامغانی کرد. مدت زمانی بسیار کوتاه بعد از آن، هنگامی که نويسنده اين سطور رهسپار پاريس برای ادامه تحصيلات شدم اين اقبال را داشتم که برای نخستين بار به زيارت ايشان مشرف شوم. خوب به دليل آشنایی و رفاقت ايشان با مرحوم پدرم و نيز با دايی ام مرحوم محقق طباطبایی و همچنين آشنایی مختصر اين بنده ناچيز با اخوی ايشان مرحوم آية الله شيخ محمد رضا مهدوی دامغانی چندان سخت نبود که مورد لطف استاد مهدوی قرار بگيرم. در سال های پاريس مکرر اين توفيق برای من حاصل شد تا محضر ايشان را درک کنم و در مجالس مختلف از ايشان و به ويژه به جهت شنيدن خاطرات ايشان بهره مند شوم. همچنين گاهی آن مرحوم برای مناسبت های مذهبی به دو زبان فارسی و فرانسه برای جمع ايرانيان پاريس مباحثی را افاده می فرمودند و من هم توفيق استفاده داشتم.

باری اين ديدارها موجب شد که به خواندن آثار ايشان بيشتر علاقمند شوم و به ويژه چند مقاله بسيار خوب ايشان که درباره مباحث ادبی و تاريخی مرقوم فرموده اند و بيش از آن مقالات و يادداشت هایی که در تجليل از دانشمندان برجسته سده گذشته و به مناسبت های مختلف و آن هم با قلمی بسيار روان و شيرين از خود به يادگار گذاشته اند. من با وجود اينکه برخی از اين مقالات مانند آنچه درباره مرحوم علامه قزوينی و يا مرحوم فروزانفر و يا احوال و تاريخ حوزه علميه مشهد مقدس به قلم تحرير آورده اند را نه يکبار که چند بار خوانده ام اما هر بار که باز به مناسبتی يکی از اين چند مجموعه مقالات ايشان را که به همت شاگردان و علاقمندان ايشان منتشر شده به دست می گيرم بی اختيار باز شروع می کنم به خواندن مکرر اين نوع نوشته های ايشان که حقيقتا برای بازنويسی تاريخ فرهنگی و مذهبی و علمی ايران در سده چهاردهم قمری از منابع دست اول به حساب می آيد.

استاد مهدوی دامغانی به ويژه در سال هایی که در ايالات متحده رحل اقامت افکند بسيار فعال در حوزه تصحيح و تأليف کوشا بودند و علاوه بر آن سال ها برای تنی چند از دانشجويان دکتری و پست دکتری دانشگاه های هاروارد و پنسیلوانيا درس هایی را ارائه می دادند و متونی در ادب فارسی و عربی و گویا فقه و عقاید تدريس می کردند. نفس حضور ايشان در آمريکا و فعاليت در قالب تدريس برای شماری از دانشجويان و همچنين ارائه سخنرانی های مذهبی بی ترديد در ترويج فرهنگ و ادب و زبان فارسی در ميان ايرانيان و علاقمندان به فرهنگ ايران و اسلام در آمريکا و همچنين تبيين مبانی تشيع تأثير تمام داشت.

https://t.me/azbarresihayetarikhi
استاد مهدوی دامغانی در مشهد چند سالی ادبيات عرب و مقداری از دروس منطق و فلسفه و بخش هایی از سطوح عاليه را در محضر استادان برجسته آن ديار مقدس فرا گرفتند و بعد در تهران اين توفيق را داشتند که از محضر بزرگترين استادان دانشکده های معقول و منقول و دانشکده ادبيات آن زمان؛ کسانی در نسل استادان فروزانفر و بديع الزمانی و استاد جلال همایی و علی اکبر فياض و بسياری ديگر بهره مند شوند و از خرمن دانش آنها در رشته های مختلف ادب و دين توشه بردارند. در تهران مدتی نيز محضر درس مکاسب مرحوم آية الله حاج شيخ محمد تقی آملی را هم درک کردند. تخصص اصلی ايشان ادب فارسی و ادب عرب و احاطه عجيب بر فنون مختلف شعر و نثر عربی بود و چنانکه از نوشته های ايشان که به ويژه در قالب مقالات کوتاه و بلند و مقدمه هایی چند بر آثار ديگران تدوين و تحرير شده بر می آيد معلوم است که بارها و بارها متون اصلی و کلاسيک ادب عرب را نظماً و نثراً در کنار متون اصلی ادب فارسی خوانده اند و در حافظه قوی خود آنها را ثبت و ضبط کرده اند؛ روايةً ودرايةً. استاد مهدوی علاوه بر زبان های فارسی و عربی از آثار فرانسه نيز به دليل آشنایی خوبشان با اين زبان بهره مند بودند و من خود مکرر سراغ دارم که در نوشته های خود به برخی منابع فرانسوی ارجاع داده اند و چنانکه گفتم به اين زبان صحبت می کردند و حتی سخنرانی می کردند. از ويژگی های مهم استاد مهدوی دامغانی علاقه بی حد و اندازه و خالصانه نسبت به مقام مقدس اهل بيت عصمت و طهارت بود؛ و خداوند او را با موالی کرام محشور فرمايد. در گفتار و در نوشتار بسيار به آداب اسلامی و ايرانی پايبند بودند و چنانکه گفتم حقيقتا آثارشان شيرينی و لطافت خاص خود را دارد.

فقدان اين استاد برجسته که يادگار عصر بزرگان ادب و فرهنگ ايران زمين بود ضايعه ای است سنگين. اميدوارم ايران عزيز ما باز هم قادر باشد فرزندانی به شايستگی او تربيت کند؛ رضوان خداوند بر او باد.

https://t.me/azbarresihayetarikhi
اثری ارزشمند از عالم طراز اول شيعه علم الهدی فضل الله راوندی با تصحيح محقق کوشا آقای سليمانی آشتيانی

https://t.me/azbarresihayetarikhi
عکسی از صفحه ای از نسخه خطی کتاب العروة الوثقی به قلم نويسنده آن نيای مادری ام مرحوم صاحب عروه. مرحوم استاد سيد عبد العزيز طباطبایی بنا داشت کتابی در شرح احوال نيايش بنويسد که البته جز مقدمات آن فراهم نشد. مرحوم آية الله سيد عبد الکريم کشميری که نزديکترين شخص از حيث خاندانی به صاحب عروه بود (فرزند دخترش) اطلاعات زيادی درباره نجف دوران نيايش و خود او و موضوعات مرتبط با مشروطه و وقايع منتهی به ثوره عشرين عراق داشت. افسوس که اين اطلاعات هيچگاه ثبت و ضبط نشد. مقداری را که من از خود ايشان شنيدم بايد زمانی منتشر کنم.

https://t.me/azbarresihayetarikhi
درباره زنده ياد استاد دکتر احمد مهدوی دامغانی


https://ansari.kateban.com/post/4978

https://t.me/azbarresihayetarikhi