قناة

یادداشت های حسن انصاری

یادداشت های حسن انصاری
5.6k
عددالاعضاء
1,963
Links
163
Files
17
Videos
1,277
Photo
وصف القناة
هويت ملی ايرانی و بی بی سی "فارسی"

بی بی سی "فارسی" که نهادی است رسمی و تأمين مالی شده از وزارت خارجه دولت انگلستان هر از چند يکبار به بهانه های مختلف بحث مليت و تماميت ارضی و هويت ملی را موضوع گفتگوهایی قرار می دهد. اين رسانه انگليسی گویا به صورت کاملا حساب شده ای ادبياتی را عادی سازی می کند با اين خط فکری که گویی هويت ملی يک "مسئله" در ايران است. در دعوت از طرفين گفتگو ها کارهای جالب کم نمی کند: مثلا از يک سو کسی را دعوت می کند که نه تخصصی در تاريخ دارد و نه فرهنگ و نه ادبيات اما مدعی است ما در ايران ملل مختلف داريم و صد سال است اين ملل دچار تبعيض اند و بايد حق تعيين سرنوشت داشته باشند. از ديگر سو ميهمانی را دعوت می کند که باز هيچ تخصصی در هيچ يک از اين رشته ها ندارد و در عين حال دفاع از مليت را با دفاع از سلطنت پهلوی يکی می گيرد؛ و بدين ترتيب رسانه انگليسی به گمان باطل خود فکر می کند در ظاهر و قالب ديالوگی "علمی و بی طرف" توانسته نشان دهد مسئله هويت ملی هنوز پرسش برانگيز است.

نه عزيز؛ جناب بی بی سی "فارسی" چنين نيست. اولا طرح اين موضوعات از سوی رسانه ای که رسما از وزارت خارجه دولت انگليس تأمين می شود خود یک اکت سیاسی است و کسی آن را بحثی جدی و علمی تلقی نمی کند. ثانيا. اين موضوع ابدا و بر خلاف آنچه شما می خواهيد تبليغ کنيد "مسئله" مردم ايران نيست. الآن هم سده نوزدهم قاجار ايران نيست (محض اطلاع)...


ايران کشوری است که سابقه دولت-ملت آن در شکل تاريخی به سه هزار سال پيش می رسد. ما هم در ايران ملل مختلف نداريم. يک ملت تاريخی داريم به نام ملت ايران با همه تنوع های مختلفش؛ با اين همه، اين تنوع ها همه در زير لوای مليت ايرانی به وحدت می رسند. اين وحدت هم کار صد سال گذشته و حکومت رضا شاه نيست. کار دوره قاجار و حتی صفوی هم نيست. ملتی تاريخی است که سابقه آن با همين عنوان ايران و ايرانی به سه هزار سال قبل بر می گردد. هم اوستا دارد و هم قرآن و هم حافظ دارد و هم خواجه نصير و هم هخامنشيان دارد و هم صفويه؛ هم تشيع دارد و هم تسنن اما همه ایرانی. اين ملت ايرانی از قوميت هایی ايرانی تشکيل شده و ايرانی بودن اين قوميت ها پيشينه اش به چند هزار سال پيش می رسد. يعنی اين قوميت ها در سرزمين ايران در طی سه هزار سال گذشته به شکل روندی طبيعی هم هويت سرزمينی ايران را شکل دادند و هم خود به عنوان قوميت هایی ايرانی در پيوستگی با خود اين سرزمين شکل گرفتند. زبان ها و گويش های مختلف در ايران که در طی اين چند هزار سال به شکل طبيعی شکل و گسترش يافته همه در شمار خانواده زبان های ايرانی اند. اين را تحقيقات زبانشناسی به خوبی نشان داده است. زبان فارسی، زبان ملی اين سرزمين و اين وحدت در عين کثرت است. زبان قوم و يا ملتی به نام فارس (برخلاف آنچه ميهمان برنامه بی بی سی "فارسی" گفت) نيست. ما در ايران قوم و يا ملت فارس نداريم. زشت است چيزی که در دانشگاه های همان انگلستان در رشته تاريخ ايران کسی اگر بگويد او را به بی سوادی متهم خواهند کرد در بی بی سی "فارسی" گفته شود. زبان فارسی زبان مشترک تمام ساکنان اين سرزمين است که در طی مراحل چند هزار ساله تاريخی تحول پيدا کرده؛ زبان مشترک فرهنگ و سياست و دولت و حماسه های ملی و بيان آرزوها و احساسات و عواطف همه ساکنان اين سرزمين و ملت تاريخی آن است. به همين دليل است که فرق نمی کند عصر پيش از اسلام و دوره ساسانی و يا قبل آن باشد يا دوره اسلامی و در تحت حکومت های ايرانی و يا حتی ترک تبار دوره عباسيان؛ در سيستان باشد و يا در آذربايجان، در خوزستان باشد يا در خراسان و بلاد جبال؛ زبان مشترک ما ايرانيان در همه اين هزاران سال زبان فارسی و دوره های مختلف تحول زبانی آن بوده. اين ميراث مشترک ماست و حافظ هويت ملی ما و نه تنها ميراثی ايرانی است بلکه يکی از غنی ترين ادبيات های جهانی را هم در طی سه هزار سال گذشته به ارمغان آورده.

راست است که ميدان زبان فارسی بسی گسترده تر از جغرافيای سياسی امروز ايران است؛ ميدانی به گستره حلب تا کاشغر. اما اين زبان فرهنگ در عين حال برای قرن ها زبان جغرافيای سياسی هم بود. هويت ايرانی سه هزار سال است در اين سرزمين استوار ايستاده و دوام آورده و مانند مادری به فرزندانش زبان خودش؛ همان زبانی که همه فرزندانش و لو آنها که به جور زمان از مام ميهن جدا افتاده اند با آن زبان مشترک می توانند با يکديگر صحبت کنند و آرزوها و احساسات و عواطف و سنت و شعر خود را بيان کنند و زمزمه کنند را آموخته است. اين زبان و اين مليت و اين هويت هيچگاه دچار بحرانی نبوده است. استوار ايستاده و چون مادری برای همه ما ايرانيان مادری می کند.

https://t.me/azbarresihayetarikhi
Forwarded From ZEKR, MIT Shia Muslim Association
درس گفتار «الهيات اسلامی به مثابه تاريخ»

توسط دکتر حسن انصاری

جلسه دهم، سه شنبه ۷ فوریه، ۸:۳۰ تا ۱۰:۰۰ شب به وقت شرق آمریکا

لینک شرکت در وبینار:

Zoom Participation,
https://mit.zoom.us/j/93933325521


#درسگفتار_الهيات_اسلامی_به_مثابه_تاريخ

@azbarresihayetarikhi
@zekrMIT
نو اندیشی دینی و غیاب مقوله " ایران "

در چند دهه اخیر اندیشه ایران به مثابه یک مسئله از گفتمان و بل بهتر بگویم گفتمان های مختلف روشنفکری دینی ما تقریبا غایب بوده است. منظورم نسبت میان دین و ملیت تنها در مقام بحثی فلسفی نیست. به طور مشخص منظورم نسبت میان ایران به عنوان یک هویت تاریخی و به عنوان یک اصطلاح و مفهوم ملی است با اسلام و تشیع در بستر تاریخی آن. به راستی چقدر روشنفکران دینی ما درباره نسبت اسلام و تشیع با هویت ملی مان کار کرده اند و اندیشه ورزی کرده اند؟ بسیار می بینیم که روشنفکران دینی ما درباره نسبت دین و سیاست قلم می زنند اما مگر می توان از این دو مفهوم در بستر تاریخی و جغرافیایی ایران سخن گفت اما درباره عناصر شکل دهنده هویت ملی مان و جایگاه دین و مذهب در آن سخن نراند؟ مگر می توان درباره قدرت های سیاسی و دینی و جایگاه حقوقی و فقهی و سیاسی و دینی شاهان و روحانیان سخن راند اما درباره نسبت میان اصحاب علم و قلم و مذهب از یک سو و اصحاب سیف و قدرت از دیگر سو در شکل دهی هویت تاریخی سرزمینی حرف نزد؟ ایران تنها یک هویت سیاسی در مفهوم جغرافیای سیاسی نیست. ایران یک هویت تاریخی و فرهنگی و تمدنی است. عناصری سازنده دارد که با وجود تغییرات تاریخی هسته اصلی و بنیادی شکل دهنده مفهوم آن دست کم دو هزار و پانصد سال است تداوم دارد. جغرافیای سیاسی آن دستخوش تغییر شده اما ایران به مثابه مفهومی تمدنی عناصر اصلی آن تغییری نکرده است. نوعی استمرار در عین تحول است. ایران و اندیشه و فرهنگ و تمدن ایرانی مهمترین عناصر اصلی اش قرن ها و بل چند هزار سال است که با وجود همه تحولات و همه ظهورات مختلف تاریخی اش همچنان باقی است. یکی از اینها نسبت میان دین و دولت و نسبت میان هویت ملی و هویت دینی است که قرن هاست از عناصر تعیین کننده ایران به مثابه هویت سرزمینی است. شکل ها و صورت ها تغییر کرده اما عناصر اصلی همچنان باقی است.

هانری کوربن از اسلام ایرانی سخن می گفت. قبلا نوشته ام که این نوع تعبیر را برای تشیع و یا تصوف ایرانی و یا حتی عمومی تر برای توصیف تفکر و یا مذهب ایرانی قابل مناقشه می دانم. کما اینکه تعبیر محمد عابد جابری را که از عقل عربی در برابر عقل ایرانی سخن می راند درست نمی دانم. تفکر نمی تواند در چارچوب چنین ذات انگاری ها محدود شود. از اواخر سده نوزدهم و بعد در بیشتر سال های قرن بیستم ما ایرانیان همچون عرب ها همانند دیگران ظهور و بروز اندیشه هایی معطوف به آنچه ناسیونالیزم نام دارد تجربه کردیم. ناسیونالیزم در همه اشکال آن از فقر فهم تاریخی رنج می برد. بریده از تاریخ و تحولات تاریخی است. مقصود من از ایران به مثابه مفهومی تمدنی برداشت های سطحی و عقیم ناسیونالیستی نیست. چنین برداشت هایی اصلا خود ناقض مفهوم ثابت و در عین حال متحولی است که از ایران فرهنگی و تمدنی سراغ داریم و باید سراغ داشته باشیم. ایران نیازمند ناسیونالیزم نیست. مقصود من همچنين مقوله ایرانشهری با چارچوب های فکری جواد طباطبایی هم نیست. درباره آن قبلا مختصرا نوشته ام و گفته ام که به عقیده من و دست کم بنابر آنچه برداشت و فهم من از آن سخنان است چنان سخنانی تنها برداشتی نادرست از سیاستنامه های دوران اندیشه تغلب سلطانی است (نظام الملک).
آنچه من از هویت ایرانی مراد دارم بستر فرهنگی و تمدنی آن است که در عین جهانی بودنش و در عین تحول و گشودگی فرهنگی بر تمدن ها و فرهنگ ها و قومیت های دیگر و در عین کثرت اما وحدت خود را حفظ کرده و مایه وحدت سرزمینی مان شده است. ساسانیان یکی از پرده های این پدیده ثابت در عین حال متحولند و صفویه پرده ای دیگر.
روشنفکری دینی چند دهه است درباره دین و دولت و نسبت این دو و درباره هویت و سیاست و مردمسالاری و آزادی و حق و تکلیف سخن می گوید. کما اینکه دیری است روشنفکران دینی ما از صفویه و "تشیع صفوی" انتقاد می کنند. وقت آن است که همه این سخنان را در نسبت با مفهوم ایران فرهنگی و تمدنی بازخوانی کنند. بدون چنین نگاهی آنچه می گوییم در بهترین حالت نظریه پردازی هایی معلق در فضا و خارج از بستر تاریخی است. نسبتی با تاریخ و واقعیت تاریخی سرزمینی مان ندارد.
باید بازگردیم به آنچه در صد سال گذشته درباره تاریخ ایران و هویت تاریخی ایران و ایرانی محققان تاریخ میهنمان نوشتند. باید از قزوینی و حسن پیرنیا و عباس اقبال آشتیانی و عباس زریاب و محمد محمدی ملايری و عبد الحسین زرین کوب و ایرج افشار آموخت. اینان تاریخ ایران را در پرتوی همین مفهوم تمدنی و فرهنگی از ایران و در استمرار در عین تحولش نوشته اند. حاصل آن پژوهش ها را امروز می توان در مقالات متعدد دانشنامه جهان اسلام و همچنین دائره المعارف بزرگ اسلامی و تاریخ جامع ایران دید و خواند.


https://t.me/azbarresihayetarikhi
روايت شادروان استاد ايرج افشار از آرزوی محمد رضای پهلوی برای تربيت وليعهدش؛ آرزویی که "خاک شد"...

https://t.me/azbarresihayetarikhi
الآن مسئله اين است که توهم، اپوزيسيون برانداز تحریم طلب را آويزان و وابسته کرده و يا آويزان بودن و وابستگی و دلخوش بودن به تحریم ها در آنها ايجاد توهم کرده. هر چه هست رسانه سعودی اينتل و رسانه انگليسی بی بی سی "فارسی" حسابی در تنور توهم اين براندازان آويزان وابسته قلابی می دمند؛ حالتی که آدم نمی داند به اوضاعشان بخندد و يا بگريد. مردم شريف ايران با حسّ ترحم به شما می نگرند. کمی بزرگ و عاقل شويد...

پ.ن: 1) باور کنيد شرط اپوزيسيون بودن حتما بی سوادی و يا ابتذال نيست...
2) تذکر به رسانه انگليسی: ايران امروز ايران کودتای 28 مرداد نيست...

https://t.me/azbarresihayetarikhi
امروز سالگرد 22 بهمن است. 44 سال پيش مردم شريف و آگاه ايران بر عليه استبداد وابسته رژيمی کودتایی و فاسد قيام کردند و مردم پيروز شدند؛ انقلابی که طيف ها و طبقات و گروه های مختلف جامعه با تنوع در رويکردها و انديشه های سياسی و دينی در آن مشارکت داشتند. همانطور که انقلاب مشروطه بخشی از تاريخ اين مردم بزرگ است و دستاوردهای مهمی داشت انقلاب مردم ايران در سال 57 هم انقلابی در مسير مردمسالاری و رفع استبداد و وابستگی و فساد فراگير حکومت بود. امروز برخی به بهانه وجود پاره ای نارضايتی ها و عدم تحقق مطلوب و رضایتبخش برخی از اهداف انقلاب که بايد در جای خود مورد نقد و اصلاح قرار گيرد با تحريف در واقعيت ها و جعل و تحريف در روايت تاريخ، اصل انقلاب مردمی در سال 57 را مورد هجمه و هدف کينه ورزی های خود قرار می دهند و به مردمی که صاحبان اصلی آن انقلاب بودند توهين می کنند. اما خوشبختانه ما هنوز حجت های آشکار داريم. به ميراث پهلوی بنگريد؛ به رفتار مدعيان ميراث پهلوی بنگريد. به آنچه در تأييد تحريم طلبی مردم ایران، وابستگی، همراهی با خواسته های دشمنان مردم ايران و همچنین همنشینی با تجزیه طلبان و اقدام برای جنگ طلبی و دعوت به بستن راه برای هرگونه گفتگو در راستای تأمين صلح و ديپلماسی انجام می دهند بنگريد؛ آنگاه به درستی درمی يابيد که مردم ايران در سال 57 درست ترين تصميم را در براندازی حکومتی فاسد و وابسته و استبدادی و کودتایی گرفتند و اين چنين بود که حکومت و ميراث پهلوی برای هميشه به تاريخ پيوست.

https://t.me/azbarresihayetarikhi
Forwarded From ZEKR, MIT Shia Muslim Association
الهيات اسلامی به مثابه تاريخ، دکتر حسن انصاری

جلسه دهم: در اين جلسه بر اساس متن کتاب المقالات بلخی دنباله موضوع صفات خداوند را از ديدگاه متکلمان معتزلی و غير معتزلی به بحث گذاشتيم و نخستين پرده های بحث از مشکل صفات خداوند را مورد بررسی قرار داديم. (۷ فوریه، ۲۰۲۳)

#درسگفتار_الهيات_اسلامی_به_مثابه_تاريخ

@azbarresihayetarikhi
@zekrMIT
شيعه اماميه از چشم يک مخالف در سده سوم قمری، دکتر حسن انصاری، بخش اول

در اين درسگفتار که بخش اول از يک بحث دو قسمتی است درباره دو رساله در رد بر اماميه که در سده سوم قمری نوشته شده (پيش از زمان صفار قمی و نسل بعد از او؛ نسل کلينی) به بحث پرداختيم. اين دو رساله منسوب به قاسم رسي (د. ۲۴۶ ق)، پيشوای زيديه است و هدف از ارائه اين درسگفتار نشان دادن تاريخچه کهن شماری از اعتقادات اماميه است که گاهی تصور شده پيشينه اش به بعد از سده چهارم قمری باز می گردد. اين دو درسگفتار مکمل بحث های بيست گانه ما در رد نظريه "علمای ابرار" است. (۲۷ دسامبر، ۲۰۲۲)

#شيعه_اماميه_از_چشم_يک_مخالف_سده_سوم

@azbarresihayetarikhi
@zekrMIT
Forwarded From یادداشت های حسن انصاری
اين قسمت👆 بخش اول مباحث تکمیلی ما در نقد نظریه "علمای ابرار" است که چند سال پيش آقای محسن کديور آن را مطرح کرد. پيشتر علاوه بر مقالات متعدد فایل صوتی بيست جلسه بحث تفصيلی در نقد اين نظر و ارائه نقدی تاريخی درباره انديشه اماميه نخستين در زمینه امامت در اين کانال تلگرامی بارگذاری شد. بحث بالا قسمت اول از مباحثی جديد است که در دنباله همان درسگفتارها ارائه می شود. متأسفانه آقای کديور برخلاف رويه معمولشان تاکنون واکنشی در رد و قبول اين درسگفتارها نداشته اند.

https://t.me/azbarresihayetarikhi