قناة

یادداشت های حسن انصاری

یادداشت های حسن انصاری
5.6k
عددالاعضاء
1,963
Links
163
Files
17
Videos
1,277
Photo
وصف القناة
شیعه، حافظ میراث معتزله

چرا به تفکر و میراث معتزله اهمیت باید داد؟ جواب ساده و کوتاهش این است که میراث معتزله بخشی جدایی ناپذیر از تشیع است. جز یکی دو قرن آغازین مکتب اعتزالی قرنها این تشیع بود که میراث عقلی معتزله را حفظ کرد و چنان با آن آمیخته شد که در واقع به طور حداکثری این شیعیان بودند که معتزلی بودند و این معتزلیان بودند که در شمار شیعیان بودند. بنابراین وقتی از حفظ میراث معتزله سخن می گوییم یعنی حفظ میراث تشیع. هزار سال و بل بیش زیدیان یمن و ایران تفکر و کلام معتزلی را حفظ کردند. امروزه بیشتر آنچه زیدیه دارند وابسته به تفکر معتزلی آنان است. شیعیان امامی هم از دوران نوبختی ها میراث معتزله را بخشی از میراث خود قلمداد کردند. خردگرایی در اسلام را شیعیان با شناسنامه و هویت اهل عدل و توحید بودن همواره زنده نگاه داشتند. اگر گفته می شود شیعیان معتزلی مشربند این به معنی اخذ و اقتباس نیست. اصلا از یک دوره ای هویت شیعی و معتزلی کم و بیش یکی شد، حال چه زیدی و چه امامی.

زیدیه بخشی جداناشدنی از تاریخ تشیعند. قرن ها امامیه و زیدیه میراث مشترک داشته اند. بخش اعظم این اشتراکات تفکرات معتزلی هر دو مکتب بوده است. در ری سده ششم قمری ارتباطات میان زیدیه و امامیه بسی قوی بوده است. در عراق هم همینطور. ابن عقده محدثی زیدی است اما خود همزمان یکی از مهمترین راویان حدیث امامان شیعه امامیه است. این ارتباطات قرن ها ادامه داشته است.

امروزه در جهان اسلام سه تفکر اصلی وجود دارد: تفکر وهابی و سلفی گرا که تمدن ستیز است و با هر گونه تفکر و بنیاد خردگرایی مخالفت می کند. تفکر اشعری (و ماتریدی) که با تصوف هم گره خورده است. این مکتب درست است که با مبانی معتزله مخالف است اما نظر ورزی معتزلی را از معتزلیان در سطحی از مباحث الهیاتش به میراث برده است. و سومین، مکتب تشیع است که مکتب اهل بیت است و قرن هاست علمای آن تعالیم امامان شیعه (امامی و زیدی) را در پرتو تعالیم و مکتب معتزله فهمیده اند و شعارشان حسن و قبح عقلی و ذاتی است. آنان میراثبران حقیقی معتزله و بل خود نمایندگان واقعی این مکتب برای قرن ها بوده اند. حفظ میراث معتزله حفظ میراث تشیع است. باید برای حفظ میراث نوبختی ها و شیخ مفیدها و شریف مرتضی ها و حمصی ها و علامه ها و قاضی جعفرها و رصاص ها و ابن مرتضی ها تلاش کرد. راه مقابله با سلفی گری افراطی بازگشت به تعالیم خردگرایانه شیعه و معتزله است.

https://t.me/azbarresihayetarikhi
اندر ضرورت ترویج فلسفه

ترویج فلسفه و علوم عقلی از ضرورت هاست. باید سنت فلسفه اسلامی و آموزش و تدریس و تدرس علوم عقلی را حفظ کرد و مشعل آن را که فارابی ها و ابن سیناها روشن کردند و در گذر زمان به دست میرزای جلوه ها و آقا علی مدرس ها و میرزا مهدی آشتیانی ها و علامه طباطبایی ها سپردند محفوظ داشت. هر وقت سنت فلسفی زنده بوده بینش دینی ما عمیقتر و به دور از قشری گری ها و ظاهرگرایی ها بوده است. بی فلسفه دیانت ما نه عامل رشد و فرهیختگی که بستر خرافات و قشری گری و تفکرات تمدن ستیز می شود
دائره المعارف بزرگ اسلامی و جلد بیست و سوم آن

شنیدم که مجلد بیست و سوم دائره المعارف بزرگ اسلامی به تازگی منتشر شده. بسیار خبر خوبی است. روز جمعه گذشته در کتابخانه مؤسسه خودمان اینجا در پرینستون جلد ۵ ترجمه انگلیسی یعنی دانشنامه اسلامیکا را برای اولین بار دیدم. تازه ظاهرا از چاپ خارج شده. بسیار مجلد پاکیزه ای است. دانشنامه اسلامیکا الآن دارد جای خود را در مراکز آکادمیک غربی باز می کند و به نظر من در بسیاری از مقالات هیچ کمتر از دائره المعارف اسلام، طبع های دوم و سوم نیست. باید اهل علم و محققان و مدیران فرهنگی و از همه مهمتر مدیریت خود مرکز همت کنند تا این مجموعه ادامه یابد و تکمیل شود. چه کاری مهمتر از شناسایی علمی و آکادمیک فرهنگ و سنت ایرانی و اسلامی به جهانیان و آکادمیای غربی. من مفتخرم که سال های جوانی خودم را آنجا سپری کردم و سهم خیلی کوچکی در سال های اولیه آنجا داشتم. از سال ۶۶ و ۶۷ تا سال ۷۵ شمسی من آنجا کار کردم. مقاله نوشتم و پرونده های علمی را تشکیل می دادم و دهها و بل صدها مقاله را ویرایش کردم. دو سه سالی هم در بخش ویراستاری نهایی (موسوم به بخش چاپ) در محضر بزرگانی مانند استاد دکتر مهدی رفیع خدمت کردم و از آنها بهره بردم و تتلمذ کردم.

دائره المعارف بزرگ اسلامی از بهترین خدمات فرهنگی کشور از عصر مشروطه به این طرف است.
از بهترین کتاب های کلامی درباره اثبات وجود حضرت بقیه الله امام عصر (عج) کتاب المقنع شریف مرتضی است. در این اثر شریف مرتضی ادله کلامی مهمی بر مسئله ضرورت وجود امام غائب ارائه داده. این کتاب به قدری مهم قلمداد می شده که ابو الحسین بصری، عالم برجسته معتزلی همعصر مرتضی ردیه ای بر آن نوشت که متأسفانه موجود نیست. یکی از زیدیه معتزلی مشرب سده پنجم نیز ردیه ای بر این اثر دارد که موجود است و من آن را قبلا در کاتبان معرفی کرده ام. این اثر را در دست تصحیح دارم. خوب است پاسخ های این عالم معتزلی و زیدی مطالعه شود تا معلوم شود مناقشه ها بر سر چه موضوعاتی بوده. البته شریف مرتضی در آثارش معمولا این قبیل شبهات را پاسخ داده. شیخ طوسی در تلخیص الشافی هم همین کار را کرده کما اینکه در اثر ارزشمندش الغیبه نیز بخشی را به پاسخ به نوع این شبهات تخصیص داده است. ابن قبه خیلی پیش از عصر مرتضی به نوع شبهات معتزله و زیدیه در این خصوص پاسخ داده بود. با این وصف شریف مرتضی دستگاه جدیدی را در اثبات امامت و نص و عصمت پیشنهاد می کند که کاملا می توانست برای معتزلیان قابل مفاهمه باشد. علت اینکه واکنش ها به او در میان زیدیه و معتزله تا قرن ها ادامه یافت هم همین است.

https://t.me/azbarresihayetarikhi
یکی از بلایایی که در سال های اخیر خیلی در ایران فراگیر شده شرح حال نگاری های خاندانی از سوی افراد خاندان ها و یا شاگردان و نزدیکان با حجم زیادی از مطالب دروغ و یا غیر دقیق و بزرگنمایی های علمی است. هر کسی از دنیا می رود بعد از مدتی حجم زیادی از مناقب نامه ها و فضائل نامه ها درباره او در مجلات و سایت ها و به تازگی در تلگرام منتشر می شود. این کار بدی است. کمترین ضررش این است که آدم به مناقب نامه های قدیمتر هم شک می کند...
دعوت به حفظ و احیای علوم عقلی: کلام و فلسفه


من سال هاست در نوشته هایم، در وبلاگ کاتبان، در کانال تلگرامی ام و همچنین در مصاحبه هایم به حفظ و احیای علوم عقلی یعنی کلام امامی و معتزلی و همچنین فلسفه اسلامی دعوت می کنم. معتقدم رمز بقای تشیع همین حفظ و تداوم سنت عقلی در آن بوده و همین موجب آن شده که تشیع از یک سو در دامن تصوف افراطی و از دیگر سو قرائت بنیادگرایانه و سلفی و قشری گرای اخباری نیفتد. برخی در تمام این سال ها البته با من مخالفت می کردند. از یک سو نقدهای من بر مکتب تفکیک را نمی پسندیدند. در حالی که نقد من بر مکتب تفکیک نه به دلیل این است که برای آنان جایگاهی در هندسه معرفتی امامیه قائل نیستم و یا دلمشغولی های آنان را درک نکنم بلکه به این دلیل است که معتقدم نباید اندیشه تفکیک جا را برای نظر ورزی های کلامی و فلسفی ببندد. در زمانه ای که ما در آن بسر می بریم برای نقد مکاتب فلسفی و برای جلوگیری از نفوذ اندیشه های قشری و سلفی و قرائت های سطحی و تمدن ستیز و فرهنگ سوز نیاز به فلسفه و کلام و علوم عقلی داریم.

از دیگر سو، دعوت من به کلام معتزلی و اینکه کلام شیعی کلامی معتزلی است را عده ای دیگر بر نتابیدند. من کلام معتزلی را میراث تشیع می دانم. معتقدم این تشیع بود که در هزار سال گذشته کلام معتزلی را از آن خود کرد و آن را متحول و عمیقتر کرد. اینجا اصلا مسئله این نیست که کدام اصیل است و کدام نه و اینکه کدام از اینها از دیگری اخذ و اقتباس کرده. کلام معتزلی الآن نزدیک هشتصد سال است که اصلا متعلق به تشیع است و این شیعیان بوده اند که آن را حفظ و تداوم بخشیدند. کلام معتزلی و خردگرایی معتزلی از افتخارات و از دستاوردهای تشیع و تمدن شیعی در طول هزار سال گذشته بوده.

کلام و فلسفه را بدهیم برود جایش چه چیزی را جانشین کنیم؟ چه در تفسیر قرآن و چه در تفسیر اخبار و روایات ما نیازمند قرائت فلسفی و کلامی هستیم تا هم راه نظر ورزی و گفتگوی خردمندانه را بر روی فهم های گذشته از منابع دینی همچنان باز نگاه داریم و هم بتوانیم با تفاسیر جدید راهی برای برای برون رفت از مشکلات و از جمله بلای خانمان سوز سلفی گری و مقابله با گرایش های تمدن سوز و فرهنگ ستیز از اسلام پیدا کنیم.

همینک که می بینم اینجا و آنجا با صداهای بلندتری از کلام و فلسفه و حفظ علوم عقلی دفاع می شود البته آن را به فال نیک می گیرم.

https://t.me/azbarresihayetarikhi
از مستشرقین تا محققین: چند نکته قابل تأمل

در کشورهای اسلامی در طول سده بیستم و تا به امروز از سوی طیفی از متفکران و نویسندگان مسلمان نوعی بدبینی و عدم اعتماد به استشراق وجود داشته است. برخی با رویکرد دینی و برخی با رویکردهای قومی و یا چپ نسبت به پدیده استشراق واکنش منفی نشان داده اند. نقد ساختاری ادوارد سعید در اواخر سده گذشته البته راه را بر نقدهای جدی بیشتری بر شرقشناسی و اسلامشناسی غربیان باز کرد و اینبار کسانی مانند محمد ارکون نیز نه البته با شیوه های سنتی بلکه از خاستگاه علوم انسانی به نقد پدیده شرقشناسی پرداختند. با این همه شرقشناسی سده های نوزدهم و اوائل سده بیستم در واقع به تاریخ پیوسته است و آنچه همینک و در طی دهه های پیشین ما در غرب شاهدش هستیم نه شرقشناسی با مختصات و ساختارهای معرفتی سنتی آن که در واقع انواعی از تخصص های دانشگاهی در حوزه های تاریخ و دین و جامعه شناسی است و به کلی مبانی آن با آنچه در سده نوزدهم شرقشناسیش می خواندند متفاوت است.

با وجود همه سخن ها که درباره شرقشناسی در دهه های گذشته گفته شده اما حتی مخالفان آن هم کمتر تردید می کنند که تحقیقات تاریخی و فیلولوژیک و متن شناسی آنان سهمی اساسی در شناخت ما از منابع و تاریخ اسلام و مسلمانان و تمدن اسلامی دارد و در این میان باید اشاره کرد به صدها متنی که در طول دو سه سده گذشته با همت شرقشناسان آلمانی و انگلیسی و فرانسوی و غیره منتشر شد و در اختیار ما قرار گرفت.

بر اساس مرده ریگ شرقشناسی سنتی گذشته و با تحولی که در دپارتمان های مطالعات تاریخ و مذهب و خاورشناسی در طول چند دهه گذشته در غرب صورت گرفت مطالعات اسلامی و ایرانشناسی در غرب گستره وسیعتری پیدا کرد و مرزهای خاورشناسی قدیم را درنوردید. حاصل آن مطالعات هم در طبع دوم دائره المعارف اسلام طبع لیدن قابل پیگیری است.

همینک در غرب و دانشگاه های غربی نسل جدیدی از تحصیلکرده ها و فارغ التحصیلان رشته های مطالعات اسلام و خاورمیانه پدید آمده اند که بسیاریشان یا از کشورهای اسلامی می آیند و یا نسل های دوم و سوم مهاجرین مسلمان به کشورهای غربی اند. تحولات چند دهه اخیر در جهان اسلام و علاوه بر آن ارتباطات مجازی و تسهیل داد و ستد علمی و سهولت دستیابی به منابع کتابی و سندی ماهیت مطالعات اسلامی در غرب را در طول سال های گذشته با تغییراتی بسیار بنیادی مواجه کرده است. زمینه های مطالعاتی و همچنین شیوه های پژوهشی هم تغییر کرده است کما اینکه شیوه عرضه پژوهش ها هم تغییر کرده. عده ای از مطالعات اسلامشناسی در واقع مطالعات تاریخ معاصر و بل بررسی تحولات معاصر است. بسیاری از انتشارات حوزه مطالعات اسلامی به تدوین کتاب هایی با هدف معرفی های اجمالی و کلی گویی ها و صرفا برای مخاطب عام اروپایی زبان نوشته می شود و بسیاری از تحقیقات اسلامشناسی هم عملا چیز تازه ای بر دانسته های قبلی نمی افزاید. با این همه همچنان سنتی در میان اسلامشناسان در غرب وجود دارد که با تحقیقات متن محور درباره تاریخ تفکر و حقوق اسلامی و یا تاریخ تمدن اسلام و تاریخ آغازین اسلام و اعراب و یا ایرانشناسی کهن پژوهش هایی ماندگار را سامان می دهد. با نتایج این قبیل تحقیقات می توان موافقت و یا مخالفت کرد اما تردیدی نیست که نوشته های کسانی مانند آقایان مادلونگ، فان اس، فرانک و بسیاری دیگر و از جمله در نسل بعد از آنان در حوزه فلسفه و کلام و تاریخ و متن شناسی در شناخت ما از تمدن اسلامی تأثیری ماندگار خواهند داشت.

من در نوشته هایم معمولا از این سنت متن محور در مطالعات اسلامشناسی غربی ستایش کرده ام. برخی از محققین در غرب هم هستند که گرچه ممکن است با نتایج تحقیقات آنان موافق نباشم اما شیوه های پرسش گری آنان و تأملات نظریشان را می پسندم. این طبعا به معنی قبول آرای آنان نیست. مهم شیوه پرسیدن است. پاسخ ها البته همواره می توانند مورد مناقشه قرار گیرند.

در سال های اخیر دست کم در حوزه مطالعات اسلامشناسی به زبان فارسی نوشته های بسیار خوبی در ایران منتشر می شود. به ویژه در سنت مطالعات متن شناسی و نسخه شناسی و شیعه شناسی. الآن شماری از بهترین پژوهش ها در حوزه شیعه شناسی را باید به زبان فارسی خواند. از این نقطه نظر سنت اسلام شناسی در غرب باید اهمیت تحقیقات جدید به زبان فارسی را جدی بگیرد.

https://t.me/azbarresihayetarikhi
الگوی تحقیق

یکی از بهترین نمونه های مقالات تحقیقی در حوزه تراجم نگاری که من در سرتاسر عمرم خوانده ام مقاله عمیقا محققانه فقیه و رجالی برجسته آیه الله شبیری زنجانی است درباره فهرست منتجب الدین. این مقاله در واقع شاهکار تتبع و تحقیق و دقت نظر است و بر هر طالب علمی که در جستجوی آموختن شیوه پژوهش محققانه است فرض است که این مقاله را نه یکبار که چندین بار با دقت بخواند. این مقاله را کسی باید به انگلیسی ترجمه کند تا شناخت بهتری از شیوه های پژوهش های محققانه سنتی خودمان برای اهالی مطالعات اسلامشناسی در غرب فراهم شود.

سنت دانش رجال ما در تشیع نمونه های متعددی از این دست الگوهای تحقیقاتی برای عرضه دارد. کتاب قاموس الرجال مرحوم آقای شوشتری از این قبیل آثار است که تحقیقاتش باید الگوی تحقیق قرار گیرد.
دقت در نقل سند در سنت قدمایی ما در تشیع

اگر بخواهید با دقت ورزی های سنت قدمایی در تشیع در نقل روایات و اخبار آشنا شوید خوب است سه جلد کتاب جرعه ای از دریا اثر محققانه و خواندنی نادره دوران فقیه و محقق آیه الله شبیری زنجانی را بخوانید. در این کتاب با وجود آنکه مجموعه ای است از گفتارهای شفاهی و به تعبیر خود کتاب طریقیات (مطالبی که عموما در مسیر پیاده روی از و به درس های روزانه القا شده) با این وصف در نقل هر حکایتی و لو از معاصران و درباره آنان کمال دقت در سند مربوطه و اختلاف در نقل و یا ابراز شک در چگونگی سند هر سخن گفته شده. محدثان قدیم آن دسته که از محققان بوده اند چنین دقت ورزی هایی داشته اند.
علوم عقلی با تشیع بیگانه نیست

همانطور که صاحب این قلم در طول دست کم بیست سال گذشته مکرر نوشته و بر آن احتجاج کرده است این ادعا که علوم عقلی فلسفه و کلام با روح تشیع بیگانه است و یا اینکه تشیع تنها متکی بر احادیث و اخبار بوده و بعدا به تدریج با کلام و فلسفه عقلی آمیخته شده سخنی است که با اسناد و تحقیق تاریخی سازگار نیست. تشیع مراحل شکلگیری اش با کلام عقلی آمیخته بوده و عقل گرایی شیعی بخشی از هویت تاریخی و شکل دهنده تشیع بوده است. کلام معتزلی گرچه به نام اعتزالی خوانده می شود اما خیلی زود و به ویژه از اوائل سده چهارم قمری این شیعیان بودند که پرچم خردگرایی و کلام معتزلی را حفظ می گردند و شعله آن را روشن نگاه داشتند. فلسفه هم همینطور. در میان فلاسفه قدیم تنها این مسکویه نیست که فیلسوفی است شیعی بلکه سنتی از فیلسوفان شیعی را ما در هر دو سنت کندی و فارابیـ ابن سینایی می شناسیم که در سده های پیش از عصر محقق طوسی فلسفه ورزی می کرده اند. تکلیف بعد از خواجه که روشن است. در حالی که چراغ فلسفه به تدریج در غیر تشیع بعد از غزالی و ابن رشد رو به خاموشی نهاد و یا ناچار بود تا در ذیل کلام ورزی ادامه حیات دهد در تشیع امامی فلسفه را شاگردان خواجه حفظ کردند تا به عصر صفوی و مکاتب اصفهان و طهران و قم رسید. فلسفه بخشی از هویت تشیع در تمام این سده ها بوده است. اگر علامه حلی را یک دانشمند معیار در تشیع در نظر آوریم می بینید که فلسفه یکی از بخش های اصلی اهتمامات این دانشمند بوده. اصول فقه و کلام و تفسیر شیعی در تمام چند سده گذشته آمیخته با فلسفه است.

علوم عقلی را بیگانه خواندن خطایی بیش نیست...

https://t.me/azbarresihayetarikhi