مصاحبه با سازندگی (آدینه) (23 / 1 / 1398)
* سابقه آشنایی شما با مرحوم افشار از کجا بود و آیا این سوابق روی توجه شما به حوزه کتابشناسی تأثیر داشت؟
بنده از زمانی که به تاریخ علاقه مند شده و در این حوزه به پژوهش پرداختم، با کارهای مرحوم افشار به خصوص در زمینه تصحیح متونی که در حوزه تاریخ ایران و مشروطه بود، آشنا شدم. این آثار به قدری متنوع بود که شما در هر حوزه ای قدم می گذاشتید، اثری از ایشان می دیدید که از متون کهن تصحیح کرده اند. در سال 68 زمانی که کتاب «تاریخ تشیع در ایران» بنده چاپ شد، مرحوم افشار آن را در مجله آینده معرفی کرد. روشن بود که علاقه ایشان به ایران، زمینه توجه به این اثر شده است. مرحوم افشار به هر آنچه مربوط به ایران بود علاقه مند بود و وجودش را حس و گزارش می کرد. آن زمان از طریق کتابفروشی تاریخ که مرحوم بابک افشار اداره می کرد، با ایشان آشنا شدم. خاطرم هست وقتی کتاب «قانون قزوینی» را که اثری از آثار نقد اجتماعی مهم در آغازین سالهای نیمه دوم قرن سیزدهم بود، تصحیح می کردند، و در مقدمه آن فهرستی از آثار مشابه را آوردند، بنده هم آنچه را از این آثار یافته بودم خدمتشان دادم که در پایان آن را به نام بنده آوردند. کارهای صفوی بنده در اوائل دهه هفتاد هم مورد توجه ایشان بود. از همان وقت، رفت و آمد مختصری آغاز شد که تا این اواخر ادامه یافت. بیشتر این دیدارها در تهران در منزل ایشان بود. در واقع در خانه ایشان به روی محققین باز بود و بنده هم مانند سایرین رفت و آمد داشتم. اغلب با تلفن، سوالات را می پرسیدم، و اگر لازم بود حضورا خدمتشان می رسیدم. صد البته که توجه بنده به کتاب و نسخه خطی، از طریق آثار و توجه ایشان به کتابشناسی و فهرست نویسی جدی تر و بیشتر شد. وجه کتابشناسانه مرحوم افشار، هر کسی را که مشغول کاری در حوزه های ادبی و تاریخی و به طور کلی ایرانشناسی بود، تحت تأثیر قرار می داد. بنده به طور روشن باید عرض کنم که برخی از کارهایم متأثر از کارهای مرحوم افشار است. یکی از روشن ترین موارد انتشار مجموعه «میراث اسلامی ایران» است که بنده با کمک محققان و توسط کتابخانه آیت الله مرعشی منتشر می کردم و دقیقا از لحاظ شکل و ساختار شبیه کار مرحوم افشار با عنوان «فرهنگ ایران زمین» بود. این مجموعه، یعنی «میراث اسلامی ایران»، مورد حمایت مرحوم افشار بود و چندین رساله تصحیح کرده به بنده دادند که در «میراث اسلامی ایران» منتشر شد. این رفت و آمد تا اواخر ادامه داشت. وقتی در کتابخانه مجلس بودم، تصویری از خاطرات تازه یاب مرحوم فروغی را به ایشان دادم که تصحیح کردند و کتابخانه مجلس منتشر کرد. همچنین در نشستی که به مناسبت حضور شماری از فرهیختگان افغانستانی در کتابخانه مجلس داشتیم، تشریف آوردند و سخنرانی کردند. مرحوم افشار سبب آشنایی اشخاص هم با یکدیگر بود. یکی از آنها آشنایی بنده با همایون صنعتی زاده بود که بسیار مغتنم بود. همین طور با مرحوم اصغر مهدوی و احمد اقتداری و دوستان دیگر ایشان......
متن کامل گفتگو را در فایل پی دی اف بالا ملاحظه فرمایید.
@jafarian1964
با عرض سلام و احترام.
بنده برای نمونه ?این فرسته را ارسال کردم.
در کانال تلگرامی " جستاری در اسناد کهن" و " وارثون" چندین تصویر نادر از مرحوم آخوند خراسانی است.
همچنین در نجف، علمای مقیم نجف و رجال هندوستانی که به زیارت عتبات می رفتند، با ایشان ملاقات می کردند.
مثلا یکی از رجال بلندپایه هندوستان در سال ۱۹۱۱ با مرحوم آخوند خراسانی ملاقات می کنند و به شدت تحت تاثیر اندیشه های والای ایشان قرار می گیرد، به طوری که ازایشان می خواهد برای تبرّک در سفرنامه ایشان چیزی بنویسد و ایشان عین نوشته مرحوم آخوند خراسانی را در سفرنامه چاپ شده اش نقل می کند.
تصویر آن صفحه ?
کتاب «امامان اهل بیت؛ مرزبانان حریم اسلام» منتشر شد
کتاب «امامان اهل بیت؛ مرزبانان حریم اسلام»، برگردان فارسی «أئمة اهل البیت و دورهم في تحصين الرسالة الإسلامية» تازهترین کتاب ترجمهشده از شهید آیت الله سید محمدباقر صدر، به همت انتشارات دارالصدر منتشر شد.
به گزارش روابط عمومی پژوهشگاه تخصصی شهید صدر، انتشارات دارالصدر (وابسته به پژوهشگاه تخصصی شهید صدر) برای نخستین بار این کتاب را با ترجمۀ دکتر رضا ناظمیان و حسام حاج مؤمن منتشر کرده است.
این انتشارات که ناشر تخصصی کتابهای شهید محمدباقر صدر به شمار میرود، پیش از این نیز علاوه بر کتابهای شهید صدر به زبان عربی، کتابهای «اسلام، راهبر زندگی...»، «بارقهها»، «اقتصاد ما» (در دو جلد) و «فلسفۀ ما» را به زبان فارسی ترجمه و منتشر کرده است و همچنین انتشار آثار ترجمۀ شدۀ دیگری از آیت الله شهید سید محمدباقر صدر را در دستور کار خود دارد.
«امامان اهل بیت؛ مرزبانان حریم اسلام» حاصل مجموعهای از سخنرانیها و مقالات شهید صدر درباره تاریخ و زندگانی امامان اهل بیت علیهمالسلام است. شهید سید محمدباقر صدر که به شایستگی، ویژگیهای یک اندیشمند جامع و هوشمند را پیکره بخشید، از هر فرصتی برای ارائه صحیح اسلام و تحقق آرمانهای آن، بیشترین بهره را میگرفت. چنانکه در کلاس درس افزون بر ایفای نقش سنتی استادی، افقی بلندتر را پیش چشم داشت و برای رشد علمی و پرورش شاگردان از تعطیلیهای درسی به مناسبت درگذشت امامان علیهمالسلام عرصهای ساخت و به بررسی ابعاد شخصیت و شرایط فعالیت امامان علیهمالسلام پرداخت تا از این رهگذر بینشی اصیل و درعینحال کاربردی و مؤثر از زندگی امامان علیهمالسلام را در اندیشه شاگردانش بیافریند؛ بینشی که زمینه پیروی از امامان علیهمالسلام را متناسب با نیازهای زمان، فراهم کند. شهید صدر در این سخنان نیز همچون همیشه مدارک اسلامی را مورد بازخوانی نوآورانه قرار داد و با ژرفاندیشی در شرایط اجتماعی، سیاسی و حتی روحی و روانی امت اسلام، به تبیین نظاممند و علمی از مراحل گوناگون زندگانی معصومان علیهمالسلام پرداخت و نگرشی نوین به تاریخ اهلبیت علیهمالسلام را ارائه نمود. وی در این نگرش، به وجود امامان علیهمالسلام بهصورت حقیقتی یکتا در نمودهای متعدد نگریسته و از عملکرد اجتماعی و سیاسی ایشان تحلیلی یکپارچه و وحدتگرا به دست داده است.
برای خرید اینترنتی این کتاب که برای نخستین بار در سال 1394 و با قیمت 28 هزار تومان منتشر شده است، این لینک را کلیک کنید.
http://bookroom.ir/publications/27584/%D8%AF%D8%A7%D8%B1%D8%A7%D9%84%D8%B5%D8%AF%D8%B1
💢مکتب اصولی میرزا، مکتب حجّیّت عقلائی است / اختصاصی
http://yon.ir/LhAok
✔️ حجتالاسلام محمد بیابانی، از محققین عرصه معارف اهلبیت علیهمالسلام و مروّجان مکتب تفکیک است. تحقیقات او در راستای معارف اهلبیت (علیهمالسلام) تاکنون به نگارش پانزده کتاب منجر شده است.
از آنسو، مرحوم میرزا مهدی اصفهانی، ساختار جدیدی را از علم اصول ارائه دادند که در میان شاگردان باواسطه و بیواسطه ایشان، موردبحث جدی قرار نگرفته است، گویا اینکه شاگردان ایشان بیشتر به ترویج مبانی اعتقادی و نفی فلسفه ایشان پرداختهاند تا مکتب اصولی وی. ایشان با تسلّط کامل بر مبانی میرزا، از مختصات دقیق مکتب اصولی وی و تفاوت آن با سایر ساختارهای علم اصول پرده برداشت. #اصول_فقه
◀️ بخوانید: ساختار پیشنهادی مرحوم میرزا مهدی اصفهانی برای دانش اصول و تفاوت آن با ساختار مرحوم آخوند 👈 http://yon.ir/pf5KS
__________________
✅ @ijtihadnetwork |گزیده اخبار و اطلاعات فقهی
در ماشینی که می آمدیم، جناب آقای آقا سید حسن هاشمی گلپایگانی نواده مرحوم آقا سید جمال گلپایگانی از علمای بزرگ نجف بودند.( ایشان داماد مرحوم آیت الله العظمی سید محمود شاهرودی) هستند. گفتند که سالها گویا حوالی 23 تهران ساکن بودند و سالهاست که در قم هستند. از نزدیکان مرحوم آقا باقر آشتیانی فرزند مرحوم میرزا احمد آشتیانی (و ایشان فرزند آقا میرزا حسن آشتیانی) بوده اند. داستانها از ایشان داشتند. اما جالب بود که گفتند پدر ایشان، مثنوی را به عربی ترجمه و چاپ کرده که من ندیده ام. گفتند پدرم از نزدیکان مرحوم آیت الله حکیم بود. یک بار از ایشان می پرسد که این مثنوی چیست؟ برخی مخالفند و برخی موافق آن. پدرم به ایشان می گوید من مقداری از آن را برای شما ترجمه می کنم. آن وقت آقای حکیم که این مطالب را می بیند می گوید مرد دانشمندی بوده است. و ایشان کل مثنوی را تعریب کرده و منتشر کردند. پدرشان یک الفیه هم دارد که سفرنامه حج آیت الله حکیم است. این سفر یکی از سفرهای معروف یک مرجع شیعه به حج است که انعکاس زیادی داشت. ایشان گفتند آقای حکیم بسیار بسیار مودب بود و پدرم هم سالها در کنار ایشان بود. آقای آقا سید حسن، سالها حکم شرع اوقاف در اوائل انقلاب بودند و می گفتند یک بار که با آقای جمارانی و نظام زاده به شیراز رفتیم، آقای دستغیب وقتی فهمیدند من نوه آقا سیدجمال گلپایگانی هستم، بسیار بسیار احترام کردند و گفتند من هرچه دارم از ایشان دارم. اخیرا کتاب الصلاة ایشان را تصحیح کرده و آماده چاپ کرده ایم.
(اینها مطالبی بود که در ماشین و در طول راه از اراک تا قم یادداشت کردم و فکر کردم اینجا بگذارم شاید به کار کسانی بیاید.)
@jafarian1964
امروز با استاد محقق داماد در باره شیخ حسن کربلایی صحبت شد. نویسنده کتاب تحریم تنباکو. شاگرد میرزای شیرازی، که در مقام یک تاریخنگار این کتاب را نوشته است. چاپ آخر آن را بنده با مقابله چندین نسخه (توسط مرکز اسناد انقلاب اسلامی) منتشر کردم. جناب محقق فرمودند که یک جایی اسم وی آمده است که محتملا شما ندیده اید و حق با ایشان بود. در پایان حواشی مرحوم شیخ محمد حسین کاشف الغطاء بر عروه، یادداشت مفصلی در باره تصحیح متن عروه الوثقی توسط یک گروه از شاگردان یزدی آمده که عبارت از خود شیخ محمد حسین، برادرش احمد، مرحوم نائینی و «الشیخ المحقق وحید عصره الاستاد الشیخ حسن الکربلائی» بوده است. این یادداشت می گوید که سال 1322 مرحوم یزدی چند صفحه ای می نوشت و ما متن عربی و محتوا را چک کرده با خود ایشان در میان می گذاشتیم. فقط اشکال این یادداشت این است که به گفته آقابزرگ شیخ حسن کربلایی در 17 ربیع الاول 1322 یعنی همین سال و در واقع اوائل آن درگذشته است. محتملا است که در همین دو سه ماه اول این همراهی ادامه داشته است. به هر حال تعابیر کاشف الغطاء در باره شیخ حسن به عنوان المحقق الکبیر و وحید عصره جالب است. اما متن یادداشت مرحوم کاشف الغطاء این است:
كان و لا يزال من المعلوم أنّ هذا المؤلّف الجليل «العُروة الوثقى» الّذي هو من مفاخر الفقه الجعفري و آياته الزاهرة في العصور المتأخِّرة. قد كان السيّد الأُستاذ «رضوان اللّٰه عليه» شرع فيه في السنة الثانية و العشرين بعد الألف و الثلاثمائة، و كان كلّ يومين أو ثلاث ينتهز من وقته المستغرق بأشغال المرجعيّة العظمى فرصةً يحرّر فيها من هذا الكتاب الورقتين و الثلاث بخطّه الدقيق يدفعها لي و لأخي آية اللّٰه الشيخ أحمد «تغمّده اللّٰه برضوانه» لأجل إصلاح عباراته من حيث العربيّة و رفع الركاكة أو التعقيد و النظر في أدلّة الفروع و مطابقة الفتوى للدليل حذراً من أنّ مشغوليّته العظمى أدخلت سهواً عليه في ذلك أو غفلة، و لا يعتمد على غيرنا في هذا الشأن كسائر مهمّاته الأُخرى و شؤونه من إرجاع المرافعات إلينا و غيرنا، و استمرّ اعتماده مدّة حياته و بعد وفاته حيث جعلنا أوصياءه، و لا تزال وصيّته بخطّه الشريف و خاتمه محفوظة في خزانة أوراقي. و كنّا نستفرغ الوسع و نسهر الليالي في إصلاح العبارات و جعلها بغاية الوضوح و السلامة بحيث يفهمها حتّى العامي و الأُمّي، كما ننظر أيضاً في المدارك و الأدلّة. و نتذاكر في كلّ فرع فرع مع أفاضل ذلك العصر في دارنا الكبرى الّتي كانت مجمّع الأعلام و الأعاظم يومي الخميس و الجمعة ف و منهم الآيتان الحجّتان المرحوم ميرزا محمد حسين النائيني قبل أن يصير من المراجع و الشيخ المحقّق وحيد عصره الأُستاذ الشيخ حسن الكربلائي «رضوان اللّٰه عليهما» و بعد استفراغ الوسع و سدّ الفراغ نعود إليه «رضوان اللّٰه عليه» بما أصلحنا و نتذاكر معه في مجلس خاصّ، فربما رجع إلى رأينا في الفتوى و ربما أصرّ و استمرّ على رأيه. و في السنة الثامنة و العشرين لمّا توجّهت إلى بغداد لطبع كتابي (الدّعوة الإسلاميّة) الّذي حُجز و جَرى فيه ما جرى طلب منّي «تغمّده اللّٰه برحمته» أن أُشرف على طبعها و كنّا نطبع الكتابين في مطبعة دار السّلام.
@jafarian1964
مطلبی در باره یادداشت نامه شاه صفی برای درخواست ایرباس
دو روز قبل یادداشت مربوط به ایرباس را نوشتم و از نامه شاه صفی به شارل اول یا به قول یک منتقد بفرمایید چارلز اول، یاد کردم. آن مطلب بازدید کننده فراوانی داشت و در عین حال واکنش هایی هم داشت. برخی انتقادی بود و گفته بودند که این یادداشت نشان از نوعی زمان پریشی و اکنون انگاری دارد. دوستی هم نوشته بود که ایشان با دید امروز تاریخ گذشته را نوشته است! بنده علی الرسم، قصد آوردن متن آن نوشته ها را ندارم، هرچند با اشتیاق می خوانم. اما به هر حال، فکر می کنم اینجا، کانالی است برای بنده و ایده هایی که دارم. دیگران هم کانال دارند و امکانات. خوشحال خواهم شد که از امکانات عمومی که دانش برای همه ما به تساوی فراهم کرده، استفاده و افکار را نقد کنند. در میان این نوشته ها، یادداشت دوستی بود که هرچند مفصل، اما به نظرم در ادامه همان بحث و راهگشا بود. متن آن یادداشت را ذیلا بخوانید:
@jafarian1964
دومین متن سیاسی به یادگار مانده از امام از سال 1314 ش
سال گذشته، دی ماه بود که یادداشتی با عنوان «اولین یادداشت سیاسی» از امام در وبلاگم گذاشتم. به نظرم متن فوق العاده مهمی از سابقه افکار امام با تاریخ سال 1308شمسی بود. در آنجا امام وجه ضد غربی و قوانین موضوعه جدید را به خوبی به تصویر کشیده بودند. لینک آن یادداشت این است:
http://www.khabaronline.ir/detail/495962/weblog/news
اما نکته الان این که مدتی قبل که خدمت آقای دکتر دینانی بودم، ایشان گفتند من فکر می کنم امام بیش از آن که تحت تأثیر مرحوم حاج شیخ عبدالکریم حائری بوده، تحت تأثیر مرحوم شاه آبادی بوده است. آقای دینانی گفتند، مرحوم شاه آبادی، جنبه های ضد غربی داشته و این را در الفطرة السلیمه آورده است. به نظر ایشان، امام شیفته شاه آبادی بوده، اما مرحوم حاج شیخ، در حد یک استاد رسمی بوده که امام البته به او هم احترام می گذاشته است. سپس آقای دینانی از اجازه عرفانی امام به آقای میراز جواد همدانی «حجت» یاد کردند که آن را از خود آقای حجت در زمان حیاتشان گرفتند. داستان از این قرار بوده که آقای دینانی اصل خبر نوشتن این متن را سر درس از خود امام شنیده بودند. سپس با جستجو، آقای حجت (پدر مهندس حجت) را یافته و کپی آن را از ایشان گرفته بودند. بعدها این کپی در اختیار خانم دکتر طباطبائی قرار گرفت که در مجلد اول صحیفه امام چاپ شد. اما نکته مهم آن بود که در پایان این متن که یک متن کاملا عرفانی، امام به غرب حمله می کند و در اواخر آن دو سه جمله مهم و تند در این باره دارند. تکیه آقای دینانی این بود که این نگاه امام، متأثر از مرحوم شاه آبادی بوده است. البته باید الفطرة السلیمه را ملاحظه کرد. الان بنده (نمی دانم الفطره السلیمه همان مباحث مربوط به فطرت است که در رشحات البحار آمده یا جدای از آنهاست. اصولا آقای شاه آبادی روی فطرت زیاد تأکید داشته است).
به هر حال، اگر فرض کنیم نوشته امام در سال 1308ش که قبلا اشاره کردم و لینک آن را آوردم، نخستین متن سیاسی از امام باشد، باید این متن را که مربوط به سال 1314ش است، دومین متن سیاسی از امام بدانیم. بعد از آن فکر کنم، باید تا سال 1322 که متن کتابخانه وزیری یزد است پیش بروم. چهارمین مورد هم متن اعلامیه علمای تهران در باره فلسطین از سال 1326 ش است که انشای امام است.
اما جمله ای که امام در این رساله عرفانی دارد و عربی نوشته اند این است:
و إيّاك ثمّ إيّاك أيّها الأخ الروحاني و الصديق العقلاني و هذه الأشباح المنكوسة المُدَّعون للتمدُّن و التجدُّد، وهم الحُمُر المُسْتَنْفَرة و السِّباع المفترسة و الشياطين في صورة الإنسان، و هم أضلّ من الحيوان، و أرذل من الشيطان، و بينهم- و لَعَمْرِ الحقيقة- و التمدّن بونٌ بعيد؛ إن استشرقوا استغرب التمدّن، و إن استغربوا استشرق، فرّ منهم فرارك من الأسد فإنّهم أضرّ على الإنسان من الآكلة للأبدان و اكرّر التماسي و وصيّتي أن تذكرني عند ربّك- تعالى شأنه- ذكراً جميلًا رَبَّنا آتِنَا فِي الدُّنْيا حَسَنةً وَ فِي الآخِرَة حَسَنَةً وَ قِنا عَذابَ النّارِ و جَنِّبنا عن مخالطة السَّفَلة الأشرار بحقّ محمّدٍ و آله الأطهار- صلوات اللَّه عليهم (صحیفه امام ج 1، ص 7)
همان جا متن را به فارسی آورده اند که این است:
بپرهيز و بر حذر باش- اى برادر روحانى و دوست عقلانى- از اين اشباح مدعى تمدن و تجدد كه آنان ستورى رميده و گرگهايى درنده و شياطينى انسان نما هستند كه از حيوان گمراهتر و از شيطان پستترند، و قسم به جان حقيقت كه ميان آنان و تمدن آن چنان فاصله دورى است كه اگر به شرق روند تمدن به غرب گريزد و چون به غرب روى آورند تمدن به شرق برود، و همانند تو كه از شير مىگريزى تمدن از ايشان در فرار است، كه ضرر ايشان بر بنى آدم از آدمخوارگان بيش است (صحیفه امام ج 1 ، ص 12)
@jafarian1964
وقتی منوچهر خان گرچی کتابخانه ای را غارت کرد، و شصت سال بعد، در غارتی دیگر آن کتابها به صاحبش برگشت
با یاد از مرحوم سید مصلح الدین مهدوی
سالها پیش، زمانهایی که اصفهان می رفتم، گاهی همراه دوستم جناب دکتر موسی نجفی و گاهی تنها، به دیدن مرحوم سید مصلح الدین مهدوی می رفتم که خانه اش در خیابان امام خمینی (انوشیروان سابق) بود. ایشان همراه همسر و دخترشان در این خانه زندگی می کردند. علاقه من از زمان نشر کتاب خاندان شیخ الاسلام اصفهان به ایشان بود. آثار دیگر ایشان در باره خاندان آقا نجفی و نیز شرح حال حجة الاسلام بانی مسجد سید، و همین طور کتاب قدیمشان تذکرة القبور، همه و همه مفید بود. زمانی هم با ایشان مصاحبه ای کردم که در مجله ای در قم منتشر شد. این اواخر بیماری شان تشدید شد و با این حال، گهگاه توفیق دیدار ایشان را داشتم تا آن که به رحمت خدا رفتند. تعداد قابل ملاحظه ای نسخ خطی خانوادگی داشتند که آنها را وقف کرده و اکنون در کتابخانه ابن مسکویه اصفهان است.
اما اتفاق جالبی که افتاد و نشان از بی خبری من از خاندان ایشان داشت، آشنایی با اثری از برادر ایشان با نام معزالدین مهدوی بود که به نام داستانهایی از پنجاه سال منتشر شد. ایشان کارمندان عالی رتبه آموزش و پروش بوده و در شهرهای مختلف، خدمت کرده و داستانهای بسیاری زیبایی را از آن سالها در این کتاب آورده که به نظرم بسیار مفید است و ایشان هم در پردازش آنها استادانه عمل کرده است.
برخی از این داستانها را که نشان از تدین، روشنی فکر و تیزبینی ایشان است، در سال گذشته، در همین کانال گذاشتم. امروز پشت یک نسخه خطی یادداشتی از ایشان دیدم که نکته تازه ای در باره شناخت این خانواده بود. اما خود این حکایت هم جالب است.
بر اساس این یادداشت، منزل یکی از اجداد ایشان توسط منوچهر خان گرجی در سال 1262 غارت و کتابها به دارالحکومه شهر برده می شود. سالها بعد در سال 1327ق وقتی ایل بختیاری در مشروطه به اصفهان آمد و عالی قاپو غارت شد، کتابها در آنجا بود و به دست آنها افتاد، و در میدان شاه حراج کردند. پدر ایشان، یعنی شهاب الدین، تعداد هفتاد نسخه را خریداری کرده و بگفته سید معزالدین، این نسخه ها در این زمان، یعنی سال 1353 ش که این یادداشت را نوشته، در اختیار برادرش بوده است.
علی القاعده اینها همان نسخی است که اکنون در کتابخانه ابن مسکویه است، هرچند نسخه ای که این یادداشت در آن نوشته شده، آنجا نیست. خوشبختانه آن چنان که خودش می گوید، داستان غارت کتابخانه جدش را در کتاب خاطراتش یعنی همان داستانهایی از پنجاه سال نوشته است و می توان تفصیل ماجرا را در آن دید.
اما یادداشت ایشان:
این فهرست کتاب به خط مرحوم سید محمد حسن مجتهد اصفهانی نبیره مولف است، و جد بزرگوار نویسنده این یادداشت: معزالدین مهدوی ابن مرحوم سید شهاب الدین بن سید محمد حسن اصفهانی ابن سید محمد تقی متسجاب الدعوه ابن سید محمد سعید ابن محمد صادق ابن ابوالقاسم بن محمد باقر بن محمد صادق مولف این کتاب ابن ابی القاسم بن محمد باقر الموسوی است.
به ظن متآخم بعلم، این کتاب جزء اموال مرحوم سید حسن مجتهد اصفهانی بوده است که منوچهر خان معتمدالدوله گرجی حاکم اصفهان در سال 1262 خانه او را شبانه به غارت برد.
در سال 1327 در قضایای مشروطیت عمارت عالی قاپ به وسیله ایل بختیاری به غارت رفت، و بعضی از کتب مرحوم سید حسن مجتهد اصفهانی جزء اموال غارتی بود که بختیاری در میدان شاه اصفهان فروختند، و پدر بزرگوار بنده (مرحوم سید شهاب الدین) بعضی از آن کتب را خریداری فرمود، و فعلا بیش از هشتاد جلد آن که غالبا تصنیف و تألیف او است نزد برادر فاضل ارجمند بنده (سید مصلح الدین مهدوی) در اصفهان موجود است.
به تاریخ 16 تیرماه 1354 برابر 16 جمادی الثانیه 1394 قمری،
شرح غارت منزل مرحوم سید محمد حسن مجتهد را در کتاب «داستان هایی از پنجاه سال» نوشته ام و به چاپ رسیده است، مفصل است. و انا الاحقر معزالدین الموسوی المهدوی الاصفهانی 16 /4/1353
@jafarian1964
مصاحبه با سازندگی (آدینه) (23 / 1 / 1398)
* سابقه آشنایی شما با مرحوم افشار از کجا بود و آیا این سوابق روی توجه شما به حوزه کتابشناسی تأثیر داشت؟
بنده از زمانی که به تاریخ علاقه مند شده و در این حوزه به پژوهش پرداختم، با کارهای مرحوم افشار به خصوص در زمینه تصحیح متونی که در حوزه تاریخ ایران و مشروطه بود، آشنا شدم. این آثار به قدری متنوع بود که شما در هر حوزه ای قدم می گذاشتید، اثری از ایشان می دیدید که از متون کهن تصحیح کرده اند. در سال 68 زمانی که کتاب «تاریخ تشیع در ایران» بنده چاپ شد، مرحوم افشار آن را در مجله آینده معرفی کرد. روشن بود که علاقه ایشان به ایران، زمینه توجه به این اثر شده است. مرحوم افشار به هر آنچه مربوط به ایران بود علاقه مند بود و وجودش را حس و گزارش می کرد. آن زمان از طریق کتابفروشی تاریخ که مرحوم بابک افشار اداره می کرد، با ایشان آشنا شدم. خاطرم هست وقتی کتاب «قانون قزوینی» را که اثری از آثار نقد اجتماعی مهم در آغازین سالهای نیمه دوم قرن سیزدهم بود، تصحیح می کردند، و در مقدمه آن فهرستی از آثار مشابه را آوردند، بنده هم آنچه را از این آثار یافته بودم خدمتشان دادم که در پایان آن را به نام بنده آوردند. کارهای صفوی بنده در اوائل دهه هفتاد هم مورد توجه ایشان بود. از همان وقت، رفت و آمد مختصری آغاز شد که تا این اواخر ادامه یافت. بیشتر این دیدارها در تهران در منزل ایشان بود. در واقع در خانه ایشان به روی محققین باز بود و بنده هم مانند سایرین رفت و آمد داشتم. اغلب با تلفن، سوالات را می پرسیدم، و اگر لازم بود حضورا خدمتشان می رسیدم. صد البته که توجه بنده به کتاب و نسخه خطی، از طریق آثار و توجه ایشان به کتابشناسی و فهرست نویسی جدی تر و بیشتر شد. وجه کتابشناسانه مرحوم افشار، هر کسی را که مشغول کاری در حوزه های ادبی و تاریخی و به طور کلی ایرانشناسی بود، تحت تأثیر قرار می داد. بنده به طور روشن باید عرض کنم که برخی از کارهایم متأثر از کارهای مرحوم افشار است. یکی از روشن ترین موارد انتشار مجموعه «میراث اسلامی ایران» است که بنده با کمک محققان و توسط کتابخانه آیت الله مرعشی منتشر می کردم و دقیقا از لحاظ شکل و ساختار شبیه کار مرحوم افشار با عنوان «فرهنگ ایران زمین» بود. این مجموعه، یعنی «میراث اسلامی ایران»، مورد حمایت مرحوم افشار بود و چندین رساله تصحیح کرده به بنده دادند که در «میراث اسلامی ایران» منتشر شد. این رفت و آمد تا اواخر ادامه داشت. وقتی در کتابخانه مجلس بودم، تصویری از خاطرات تازه یاب مرحوم فروغی را به ایشان دادم که تصحیح کردند و کتابخانه مجلس منتشر کرد. همچنین در نشستی که به مناسبت حضور شماری از فرهیختگان افغانستانی در کتابخانه مجلس داشتیم، تشریف آوردند و سخنرانی کردند. مرحوم افشار سبب آشنایی اشخاص هم با یکدیگر بود. یکی از آنها آشنایی بنده با همایون صنعتی زاده بود که بسیار مغتنم بود. همین طور با مرحوم اصغر مهدوی و احمد اقتداری و دوستان دیگر ایشان......
متن کامل گفتگو را در فایل پی دی اف بالا ملاحظه فرمایید.
@jafarian1964
کتابی که مرحوم ایرج افشار به امانت برده بود، به کتابخانه مرکزی بازگشت.
چند روز پیش دکتر جواد بشری (ریاست کنونی کتابخانه دانشکده ادبیات دانشگاه تهران) به کتابی برمی خورد که تصویر صفحه اول آن را در ذیل مشاهده می کنید:
«امانت کتابخانه ی مرکزی است. باید مسترد شود و قبض خود را از آنها بگیرم»
این دستخط مرحوم ایرج افشار است که از قرار معلوم در واپسن روزهای عمر، این کتاب را به امانت گرفته است و با این یادداشت، حسن امانتداری اش را برای خود و بازماندگان یادآوری کرده است.
گفتنی است کتاب مذکور یک نسخه ی عکسی از مجموعه ای حاوی مجمع الصنایع و چند کتاب دیگر به زبان فارسی است که اصل آن در کتابخانه وزیری یزد نگهداری می شود.
سپاس فراوان از جناب آرش افشار، دکتر محمدافشین وفایی و جناب پژمان فیروزبخش که این کتاب را طبق وصیت و نیت مرحوم افشار از مجموعه به یادگار مانده از ایشان جدا کرده و به کتابخانه عودت داده اند.
@UT_Central_Library
yon.ir/782Jz
اينکه در آثار دوران آغازين غيبت و نيز در آثار شيخ مفيد و شيخ طوسي متن اين دعا نقل نشده (گو اينکه بزوفري را می شناخته اند و دست کم با برخی روايات و دفاتر حديثی او آشنا بوده اند)، دليلی بر عدم اصالت متن نيست، بلکه از اين دست متون محتملا در آن دوران نمونه های ديگری هم بوده و شايد به دليل شهرت متن در ميان عامه شيعه نيازی به ثبت آن در کتابها نبوده است. نکته ای که بايد اينجا تذکر دهم شهرتی است که بعضا درباره دعای ندبه وجود دارد و آن اينکه اين دعا را منتسب به امام صادق می دانند، که البته انتسابی است بی دليل (مقايسه شود با آنچه علامه مجلسی در زاد المعاد بيان فرموده است). اما در مورد اينکه متن اين دعا انشای امام غائب است ظاهرا به عبارتی از بزوفري استناد شده که در آن اين دعا را "دعاء للصاحب" خوانده است، در حالی که مقصود دعا برای آن حضرت است و نه انشای امام غائب.
به هر حال برخی از عالمان اماميه اصرار داشته اند که متن دعای ندبه را متنی مأثور از امامان قلمداد نمايند، و برخی ديگر آن را متنی متعلق به حلقه وکلا و نائبان اربعه و خاصه در دوران غيبت صغرای حضرت دانسته اند. ما طبعا بر اساس اسناد موجود نمی توانيم به روشنی در اين باره ابراز نظر قطعی کنيم، اما از ظواهر اين متن و صرفا از نقطه نظر تحليل تاريخی می توان گفت که اين متن در شکل فعلی آن متنی است که ظاهرا حال و هوای عصر آغازين غيبت را تداعی می کند و انتساب آن به امامان دوران پيش از غيبت ظاهرا بايد منتفی تلقی شود، گو اينکه همين بررسی نشان می دهد که اين متن بايد ريشه در متنهايی داشته باشد که متعلق به دوران کهنتری بوده که عقايد شيعيان نسبت به ظهور قائم و غيبت او را تداعی می کرده است. از ديگر سو بايد گفت که همين تحقيق نشان می دهد که اين متن متنی بوده است متداول (دست کم نزد گروههايی از شيعيان) و محتملا دليل اينکه بزوفري سند آن را نقل نکرده بوده نيز همين بوده و از آنجا که نوعی ارتباط ميان خاندان بزوفري با مسائل عصر غيبت و نواب خاصه برقرار بوده، به هيچ روی بعيد نيست که اين متن به عنوان يک متن پيشنهادی از سوی دستگاه وکالت خاصه، برای شيعيان عنوان شده بوده و بر قرائت آن سفارش شده بوده است؛ به ويژه همانطور که خواهيم ديد اين متن متنی است به سبک مرامنامه نويسی های فرقه ای و مکتبی که محور اصلی آن را روايتی از "تاريخ قدسی" و ارائه تفسيری از آنچه "تاريخ"/ پيشينه آرمانها و سيره رهبران مکتب قلمداد می شود و علاوه بر آن تبيين "سيره عملی" امام / رهبر و در بافتی آخر الزمان انديشی و اسکاتولوژيک تشکيل می دهد . در اين دست متون کوشش می شود که اين چارچوب در ضمن ارائه بندهای "اعتقاد نامه ای" عنوان شود و در ضمن جايگاه و وظيفه کنونی مؤمنان را دقيقا روشن کند و در عين حال، هم نسبت به آينده نجات بخش نويد دهد و هم وضعيت کنونی را در چارچوبی اسکاتولوژيک بيان و تفسير کند. بنابراين در چارچوب قرائتی مبتنی بر چارچوب و شيوه قرائت "تاريخ نجات" می توان اهميت فوق العاده و ارزشمند اين دعاء را در دوران غيبت صغرا و پس از آن و نقش آن را برای شيعيان درک کرد و تفسير نمود. متن دعای ندبه در چنين چارچوبی تدوين شده و گرچه محتملا تحرير کنونی آن در دوران بزوفري و يا اندکی پيش از او، و چنانکه گفتيم به سفارش دستگاه وکالت تنظيم شده، اما بسيار محتمل است که بخشهايی از آن پيشتر در تحريرهای متفاوتی باز در ادبيات شيعی و به شکل مأثور از امامان وجود داشته و به هر حال برخاسته از تعاليم امامان شيعی بوده است؛ کما اينکه اندک تأملی در فقرات مختلف اين متن شريف بر اين امر شهادت می دهد.
درباره اصالت زيارت عاشوراء (در سه فرسته)
درباره متن و سند زيارت موسوم به زيارت عاشوراء واصالت آن تاکنون بحثهايی در ميان عالمان شيعی مطرح بوده است. علاوه بر جايگاه معنوی اين متن زيارتی و تجربه های شخصی مؤمنان که در کتابها و در سنت شيعی معمولا نقل می شود، اين متن از نقطه نظر تاريخی اهميت فوق العاده ای دارد. من در اين يادداشت کاری به مباحث سندی اين متن زيارتی ندارم و در اين باره تاکنون تحقيقاتی شده و از همه بهتر می توان به مطالبی که فقيه و رجالی برجسته آية الله سيد موسی شبيری زنجانی درباره صحت سند اين زيارت بيان کرده است، مراجعه نمود. در سنت شيعی اين زيارت اصلا به نقل از امام باقر روايت شده است و من در اين يادداشت صرفا می خواهم نشان دهم که از لحاظ نقد درونی اين متن هم می توان صحت انتساب آن را به دوران پايان عصر امويان معاينه نشان داد. اين مطلب را خلاصه وار در چند نکته بيان می کنم:
نخست اينکه در متن اين زيارت هيچگونه مطالب غير متناسب با زمان انتشار آن ديده نمی شود. آنچه درباره امامان و خاندان اهل بيت در اين متن ارائه شده با عقايد موجود در دوران پايانی عصر امويان سازگار است و از مطالب متحولتر دورانهای بعدی در آن خبری نيست. نوع مطالبی که در اين متن ارائه شده کاملا با وضعيت شيعيان در عصر پايانی امويان و با عواطف و احساسات عمومی شيعيان در خصوص مصائب اهل بيت و نسبت به دشمنان آنان يعنی امويان سازگاری دارد و فضايی را ترسيم می کند که ما آن را در منابع اصيل تاريخی ديگر همين دوران می شناسيم.
نکته دوم اينکه فضای "ولايت" و "برائت"ی که در متن زيارتنامه ديده می شود، نيز با فضای عمومی نيمه اول سده دوم قمری سازگاری دارد و اين امر بر کسانی که تاريخ فرقه های مذهبی در اين دوران را مطالعه کرده اند، پوشيده نيست.
نکته سوم اينکه در تمام اين متن بر برائت جويی از امويان تأکيد شده، امری که به وضوح در جريانهای شيعی در دوران پايانی امويان گسترش يافته بود و در حقيقت تشيع طيفی وسيع از مخالفان با امويان را تشکيل می داد که در عين حال به اهل بيت پيامبر ابراز وفاداری می کردند. صرف نظر از برخی گرايشهای خاص شيعی در آن دوران، عموم شيعيان در حول محور تأکيد بر عدم پذيرش خلافت امويان اجماع داشتند. در بخش اصلی اين متن صرفا بر امويان تأکيد شده و از آنان اظهار برائت شده است. خود اين امر نشان از اصالت اين متن است؛ چرا که عموما در متنهای برساخته بعدی به دليل تأثير پذيری از فضا و ذهنيت عمومی، نوع اظهار برائتها به گونه ای است که چنين تأکيدی را بر امويان که به هر حال زمان آنان سپری شده از دست می دهد و تعابير عامتری را شامل می شود که قابل تفسير به عصر عباسيان نيز می شده است و يا عقايد متحولتر شيعيان را درباره دايره برائت جويی ها در بر می داشته است.
https://t.me/azbarresihayetarikhi
درباره اصالت زيارت عاشوراء (در سه فرسته)
درباره متن و سند زيارت موسوم به زيارت عاشوراء واصالت آن تاکنون بحثهايی در ميان عالمان شيعی مطرح بوده است. علاوه بر جايگاه معنوی اين متن زيارتی و تجربه های شخصی مؤمنان که در کتابها و در سنت شيعی معمولا نقل می شود، اين متن از نقطه نظر تاريخی اهميت فوق العاده ای دارد. من در اين يادداشت کاری به مباحث سندی اين متن زيارتی ندارم و در اين باره تاکنون تحقيقاتی شده و از همه بهتر می توان به مطالبی که فقيه و رجالی برجسته آية الله سيد موسی شبيری زنجانی درباره صحت سند اين زيارت بيان کرده است، مراجعه نمود. در سنت شيعی اين زيارت اصلا به نقل از امام باقر روايت شده است و من در اين يادداشت صرفا می خواهم نشان دهم که از لحاظ نقد درونی اين متن هم می توان صحت انتساب آن را به دوران پايان عصر امويان معاينه نشان داد. اين مطلب را خلاصه وار در چند نکته بيان می کنم:
نخست اينکه در متن اين زيارت هيچگونه مطالب غير متناسب با زمان انتشار آن ديده نمی شود. آنچه درباره امامان و خاندان اهل بيت در اين متن ارائه شده با عقايد موجود در دوران پايانی عصر امويان سازگار است و از مطالب متحولتر دورانهای بعدی در آن خبری نيست. نوع مطالبی که در اين متن ارائه شده کاملا با وضعيت شيعيان در عصر پايانی امويان و با عواطف و احساسات عمومی شيعيان در خصوص مصائب اهل بيت و نسبت به دشمنان آنان يعنی امويان سازگاری دارد و فضايی را ترسيم می کند که ما آن را در منابع اصيل تاريخی ديگر همين دوران می شناسيم.
نکته دوم اينکه فضای "ولايت" و "برائت"ی که در متن زيارتنامه ديده می شود، نيز با فضای عمومی نيمه اول سده دوم قمری سازگاری دارد و اين امر بر کسانی که تاريخ فرقه های مذهبی در اين دوران را مطالعه کرده اند، پوشيده نيست.
نکته سوم اينکه در تمام اين متن بر برائت جويی از امويان تأکيد شده، امری که به وضوح در جريانهای شيعی در دوران پايانی امويان گسترش يافته بود و در حقيقت تشيع طيفی وسيع از مخالفان با امويان را تشکيل می داد که در عين حال به اهل بيت پيامبر ابراز وفاداری می کردند. صرف نظر از برخی گرايشهای خاص شيعی در آن دوران، عموم شيعيان در حول محور تأکيد بر عدم پذيرش خلافت امويان اجماع داشتند. در بخش اصلی اين متن صرفا بر امويان تأکيد شده و از آنان اظهار برائت شده است. خود اين امر نشان از اصالت اين متن است؛ چرا که عموما در متنهای برساخته بعدی به دليل تأثير پذيری از فضا و ذهنيت عمومی، نوع اظهار برائتها به گونه ای است که چنين تأکيدی را بر امويان که به هر حال زمان آنان سپری شده از دست می دهد و تعابير عامتری را شامل می شود که قابل تفسير به عصر عباسيان نيز می شده است و يا عقايد متحولتر شيعيان را درباره دايره برائت جويی ها در بر می داشته است.
https://t.me/azbarresihayetarikhi
اينکه در آثار دوران آغازين غيبت و نيز در آثار شيخ مفيد و شيخ طوسي متن اين دعا نقل نشده (گو اينکه بزوفري را می شناخته اند و دست کم با برخی روايات و دفاتر حديثی او آشنا بوده اند)، دليلی بر عدم اصالت متن نيست، بلکه از اين دست متون محتملا در آن دوران نمونه های ديگری هم بوده و شايد به دليل شهرت متن در ميان عامه شيعه نيازی به ثبت آن در کتابها نبوده است. نکته ای که بايد اينجا تذکر دهم شهرتی است که بعضا درباره دعای ندبه وجود دارد و آن اينکه اين دعا را منتسب به امام صادق می دانند، که البته انتسابی است بی دليل (مقايسه شود با آنچه علامه مجلسی در زاد المعاد بيان فرموده است). اما در مورد اينکه متن اين دعا انشای امام غائب است ظاهرا به عبارتی از بزوفري استناد شده که در آن اين دعا را "دعاء للصاحب" خوانده است، در حالی که مقصود دعا برای آن حضرت است و نه انشای امام غائب.
به هر حال برخی از عالمان اماميه اصرار داشته اند که متن دعای ندبه را متنی مأثور از امامان قلمداد نمايند، و برخی ديگر آن را متنی متعلق به حلقه وکلا و نائبان اربعه و خاصه در دوران غيبت صغرای حضرت دانسته اند. ما طبعا بر اساس اسناد موجود نمی توانيم به روشنی در اين باره ابراز نظر قطعی کنيم، اما از ظواهر اين متن و صرفا از نقطه نظر تحليل تاريخی می توان گفت که اين متن در شکل فعلی آن متنی است که ظاهرا حال و هوای عصر آغازين غيبت را تداعی می کند و انتساب آن به امامان دوران پيش از غيبت ظاهرا بايد منتفی تلقی شود، گو اينکه همين بررسی نشان می دهد که اين متن بايد ريشه در متنهايی داشته باشد که متعلق به دوران کهنتری بوده که عقايد شيعيان نسبت به ظهور قائم و غيبت او را تداعی می کرده است. از ديگر سو بايد گفت که همين تحقيق نشان می دهد که اين متن متنی بوده است متداول (دست کم نزد گروههايی از شيعيان) و محتملا دليل اينکه بزوفري سند آن را نقل نکرده بوده نيز همين بوده و از آنجا که نوعی ارتباط ميان خاندان بزوفري با مسائل عصر غيبت و نواب خاصه برقرار بوده، به هيچ روی بعيد نيست که اين متن به عنوان يک متن پيشنهادی از سوی دستگاه وکالت خاصه، برای شيعيان عنوان شده بوده و بر قرائت آن سفارش شده بوده است؛ به ويژه همانطور که خواهيم ديد اين متن متنی است به سبک مرامنامه نويسی های فرقه ای و مکتبی که محور اصلی آن را روايتی از "تاريخ قدسی" و ارائه تفسيری از آنچه "تاريخ"/ پيشينه آرمانها و سيره رهبران مکتب قلمداد می شود و علاوه بر آن تبيين "سيره عملی" امام / رهبر و در بافتی آخر الزمان انديشی و اسکاتولوژيک تشکيل می دهد . در اين دست متون کوشش می شود که اين چارچوب در ضمن ارائه بندهای "اعتقاد نامه ای" عنوان شود و در ضمن جايگاه و وظيفه کنونی مؤمنان را دقيقا روشن کند و در عين حال، هم نسبت به آينده نجات بخش نويد دهد و هم وضعيت کنونی را در چارچوبی اسکاتولوژيک بيان و تفسير کند. بنابراين در چارچوب قرائتی مبتنی بر چارچوب و شيوه قرائت "تاريخ نجات" می توان اهميت فوق العاده و ارزشمند اين دعاء را در دوران غيبت صغرا و پس از آن و نقش آن را برای شيعيان درک کرد و تفسير نمود. متن دعای ندبه در چنين چارچوبی تدوين شده و گرچه محتملا تحرير کنونی آن در دوران بزوفري و يا اندکی پيش از او، و چنانکه گفتيم به سفارش دستگاه وکالت تنظيم شده، اما بسيار محتمل است که بخشهايی از آن پيشتر در تحريرهای متفاوتی باز در ادبيات شيعی و به شکل مأثور از امامان وجود داشته و به هر حال برخاسته از تعاليم امامان شيعی بوده است؛ کما اينکه اندک تأملی در فقرات مختلف اين متن شريف بر اين امر شهادت می دهد.
درباره اصالت زيارت عاشوراء (در سه فرسته)
درباره متن و سند زيارت موسوم به زيارت عاشوراء واصالت آن تاکنون بحثهايی در ميان عالمان شيعی مطرح بوده است. علاوه بر جايگاه معنوی اين متن زيارتی و تجربه های شخصی مؤمنان که در کتابها و در سنت شيعی معمولا نقل می شود، اين متن از نقطه نظر تاريخی اهميت فوق العاده ای دارد. من در اين يادداشت کاری به مباحث سندی اين متن زيارتی ندارم و در اين باره تاکنون تحقيقاتی شده و از همه بهتر می توان به مطالبی که فقيه و رجالی برجسته آية الله سيد موسی شبيری زنجانی درباره صحت سند اين زيارت بيان کرده است، مراجعه نمود. در سنت شيعی اين زيارت اصلا به نقل از امام باقر روايت شده است و من در اين يادداشت صرفا می خواهم نشان دهم که از لحاظ نقد درونی اين متن هم می توان صحت انتساب آن را به دوران پايان عصر امويان معاينه نشان داد. اين مطلب را خلاصه وار در چند نکته بيان می کنم:
نخست اينکه در متن اين زيارت هيچگونه مطالب غير متناسب با زمان انتشار آن ديده نمی شود. آنچه درباره امامان و خاندان اهل بيت در اين متن ارائه شده با عقايد موجود در دوران پايانی عصر امويان سازگار است و از مطالب متحولتر دورانهای بعدی در آن خبری نيست. نوع مطالبی که در اين متن ارائه شده کاملا با وضعيت شيعيان در عصر پايانی امويان و با عواطف و احساسات عمومی شيعيان در خصوص مصائب اهل بيت و نسبت به دشمنان آنان يعنی امويان سازگاری دارد و فضايی را ترسيم می کند که ما آن را در منابع اصيل تاريخی ديگر همين دوران می شناسيم.
نکته دوم اينکه فضای "ولايت" و "برائت"ی که در متن زيارتنامه ديده می شود، نيز با فضای عمومی نيمه اول سده دوم قمری سازگاری دارد و اين امر بر کسانی که تاريخ فرقه های مذهبی در اين دوران را مطالعه کرده اند، پوشيده نيست.
نکته سوم اينکه در تمام اين متن بر برائت جويی از امويان تأکيد شده، امری که به وضوح در جريانهای شيعی در دوران پايانی امويان گسترش يافته بود و در حقيقت تشيع طيفی وسيع از مخالفان با امويان را تشکيل می داد که در عين حال به اهل بيت پيامبر ابراز وفاداری می کردند. صرف نظر از برخی گرايشهای خاص شيعی در آن دوران، عموم شيعيان در حول محور تأکيد بر عدم پذيرش خلافت امويان اجماع داشتند. در بخش اصلی اين متن صرفا بر امويان تأکيد شده و از آنان اظهار برائت شده است. خود اين امر نشان از اصالت اين متن است؛ چرا که عموما در متنهای برساخته بعدی به دليل تأثير پذيری از فضا و ذهنيت عمومی، نوع اظهار برائتها به گونه ای است که چنين تأکيدی را بر امويان که به هر حال زمان آنان سپری شده از دست می دهد و تعابير عامتری را شامل می شود که قابل تفسير به عصر عباسيان نيز می شده است و يا عقايد متحولتر شيعيان را درباره دايره برائت جويی ها در بر می داشته است.
https://t.me/azbarresihayetarikhi
درباره اثبات اصالت زیارت عاشورا
دکتر حسن انصاری
دانشگاه پرینستون آمریکا
درباره متن و سند زيارت موسوم به زيارت عاشوراء واصالت آن تاکنون بحثهايی در ميان عالمان شيعی مطرح بوده است. علاوه بر جايگاه معنوی اين متن زيارتی و تجربه های شخصی مؤمنان که در کتابها و در سنت شيعی معمولا نقل می شود، اين متن از نقطه نظر تاريخی اهميت فوق العاده ای دارد. من در اين يادداشت کاری به مباحث سندی اين متن زيارتی ندارم و در اين باره تاکنون تحقيقاتی شده و از همه بهتر می توان به مطالبی که فقيه و رجالی برجسته آية الله سيد موسی شبيری زنجانی درباره صحت سند اين زيارت بيان کرده است، مراجعه نمود. در سنت شيعی اين زيارت اصلا به نقل از امام باقر روايت شده است و من در اين يادداشت صرفا می خواهم نشان دهم که از لحاظ نقد درونی اين متن هم می توان صحت انتساب آن را به دوران پايان عصر امويان معاينه نشان داد. اين مطلب را خلاصه وار در چند نکته بيان می کنم:
نخست اينکه در متن اين زيارت هيچگونه مطالب غير متناسب با زمان انتشار آن ديده نمی شود. آنچه درباره امامان و خاندان اهل بيت در اين متن ارائه شده با عقايد موجود در دوران پايانی عصر امويان سازگار است و از مطالب متحولتر دورانهای بعدی در آن خبری نيست. نوع مطالبی که در اين متن ارائه شده کاملا با وضعيت شيعيان در عصر پايانی امويان و با عواطف و احساسات عمومی شيعيان در خصوص مصائب اهل بيت و نسبت به دشمنان آنان يعنی امويان سازگاری دارد و فضايی را ترسيم می کند که ما آن را در منابع اصيل تاريخی ديگر همين دوران می شناسيم.
نکته دوم اينکه فضای "ولايت" و "برائت"ی که در متن زيارتنامه ديده می شود، نيز با فضای عمومی نيمه اول سده دوم قمری سازگاری دارد و اين امر بر کسانی که تاريخ فرقه های مذهبی در اين دوران را مطالعه کرده اند، پوشيده نيست.
نکته سوم اينکه در تمام اين متن بر برائت جويی از امويان تأکيد شده، امری که به وضوح در جريانهای شيعی در دوران پايانی امويان گسترش يافته بود و در حقيقت تشيع طيفی وسيع از مخالفان با امويان را تشکيل می داد که در عين حال به اهل بيت پيامبر ابراز وفاداری می کردند. صرف نظر از برخی گرايشهای خاص شيعی در آن دوران، عموم شيعيان در حول محور تأکيد بر عدم پذيرش خلافت امويان اجماع داشتند. در بخش اصلی اين متن صرفا بر امويان تأکيد شده و از آنان اظهار برائت شده است. خود اين امر نشان از اصالت اين متن است؛ چرا که عموما در متنهای برساخته بعدی به دليل تأثير پذيری از فضا و ذهنيت عمومی، نوع اظهار برائتها به گونه ای است که چنين تأکيدی را بر امويان که به هر حال زمان آنان سپری شده از دست می دهد و تعابير عامتری را شامل می شود که قابل تفسير به عصر عباسيان نيز می شده است و يا عقايد متحولتر شيعيان را درباره دايره برائت جويی ها در بر می داشته است. (ادامه در فرسته بعدی)
@safinehyetabriz
مصاحبه با سازندگی (آدینه) (23 / 1 / 1398)
* سابقه آشنایی شما با مرحوم افشار از کجا بود و آیا این سوابق روی توجه شما به حوزه کتابشناسی تأثیر داشت؟
بنده از زمانی که به تاریخ علاقه مند شده و در این حوزه به پژوهش پرداختم، با کارهای مرحوم افشار به خصوص در زمینه تصحیح متونی که در حوزه تاریخ ایران و مشروطه بود، آشنا شدم. این آثار به قدری متنوع بود که شما در هر حوزه ای قدم می گذاشتید، اثری از ایشان می دیدید که از متون کهن تصحیح کرده اند. در سال 68 زمانی که کتاب «تاریخ تشیع در ایران» بنده چاپ شد، مرحوم افشار آن را در مجله آینده معرفی کرد. روشن بود که علاقه ایشان به ایران، زمینه توجه به این اثر شده است. مرحوم افشار به هر آنچه مربوط به ایران بود علاقه مند بود و وجودش را حس و گزارش می کرد. آن زمان از طریق کتابفروشی تاریخ که مرحوم بابک افشار اداره می کرد، با ایشان آشنا شدم. خاطرم هست وقتی کتاب «قانون قزوینی» را که اثری از آثار نقد اجتماعی مهم در آغازین سالهای نیمه دوم قرن سیزدهم بود، تصحیح می کردند، و در مقدمه آن فهرستی از آثار مشابه را آوردند، بنده هم آنچه را از این آثار یافته بودم خدمتشان دادم که در پایان آن را به نام بنده آوردند. کارهای صفوی بنده در اوائل دهه هفتاد هم مورد توجه ایشان بود. از همان وقت، رفت و آمد مختصری آغاز شد که تا این اواخر ادامه یافت. بیشتر این دیدارها در تهران در منزل ایشان بود. در واقع در خانه ایشان به روی محققین باز بود و بنده هم مانند سایرین رفت و آمد داشتم. اغلب با تلفن، سوالات را می پرسیدم، و اگر لازم بود حضورا خدمتشان می رسیدم. صد البته که توجه بنده به کتاب و نسخه خطی، از طریق آثار و توجه ایشان به کتابشناسی و فهرست نویسی جدی تر و بیشتر شد. وجه کتابشناسانه مرحوم افشار، هر کسی را که مشغول کاری در حوزه های ادبی و تاریخی و به طور کلی ایرانشناسی بود، تحت تأثیر قرار می داد. بنده به طور روشن باید عرض کنم که برخی از کارهایم متأثر از کارهای مرحوم افشار است. یکی از روشن ترین موارد انتشار مجموعه «میراث اسلامی ایران» است که بنده با کمک محققان و توسط کتابخانه آیت الله مرعشی منتشر می کردم و دقیقا از لحاظ شکل و ساختار شبیه کار مرحوم افشار با عنوان «فرهنگ ایران زمین» بود. این مجموعه، یعنی «میراث اسلامی ایران»، مورد حمایت مرحوم افشار بود و چندین رساله تصحیح کرده به بنده دادند که در «میراث اسلامی ایران» منتشر شد. این رفت و آمد تا اواخر ادامه داشت. وقتی در کتابخانه مجلس بودم، تصویری از خاطرات تازه یاب مرحوم فروغی را به ایشان دادم که تصحیح کردند و کتابخانه مجلس منتشر کرد. همچنین در نشستی که به مناسبت حضور شماری از فرهیختگان افغانستانی در کتابخانه مجلس داشتیم، تشریف آوردند و سخنرانی کردند. مرحوم افشار سبب آشنایی اشخاص هم با یکدیگر بود. یکی از آنها آشنایی بنده با همایون صنعتی زاده بود که بسیار مغتنم بود. همین طور با مرحوم اصغر مهدوی و احمد اقتداری و دوستان دیگر ایشان......
متن کامل گفتگو را در فایل پی دی اف بالا ملاحظه فرمایید.
@jafarian1964
🔸 تذکری خاضعانه
در پی درگذشت یکی از معروفین به عرفان و سلوک، مشاهده شد که در کانال های مختلف از آن مرحوم مغفور با لقب آیة الله و مجتهد یاد شده است.
مطالعه کتاب سفینة الصادقین که مشتمل بر شرح حالات و مقامات و کرامات آن مرحوم از زبان خودش! می باشد بیانگر این است که وی مطلقا تحصیلات حوزوی در حدّ اجتهاد نداشته و اطلاق لقب آیة الله که خاص مجتهدین و فقهاء است بر ایشان نادرست و غیر مطابق با واقع است.
(ایشان ضمن اشاره به نداشتن تحصیلات حوزوي عميق فرموده: بنده حالى داشتم كه وقتى روايتى را مى خواندم كأنّ صاحب حديث را با آن مى ديدم و گويا نورى در قلبم روشن مى شد كه آنا معناى واقعى روايت و مقصود امام عليه السلام را مى فهميدم)!!
البته مطالب کتاب مزبور صرفا بیانگر قدرت های نفسانی آن مرحوم است، و ربطی به مقامات عارفان ندارد.
شاگردی ایشان نزد حضرت آيت الله قاضی نیز که در برخی منشورات آمده نادرست است، و ایشان را با مسلک مرحوم قاضی نسبتی نبوده است.
قال مولانا امیرالمؤمنین علیه السلام: قلّما ینصف اللسان فی نشر قبیح أو إحسان.
مرحوم شیخ جواد کربلایی در نجف شاگرد و مرتبط با مرحوم شیخ عباس قوچانی بود و به طریقه مرحوم آقای قاضی دلبسته بود. من گاهی برخی مشکلات خود در فهم مبانی ابن عربی در فصوص و آثار دیگرش و از جمله بحث خلود در جهنم و یا مباحث اعیان ثابته را از ایشان به تفصیل می پرسیدم. در این بحث ها آدم متخصصی بود.
من توفیق آن را داشتم که در جلسات خصوصی از ایشان درباره برخی مباحث مشکل شرح زیارت جامعه احسایی پرسش کنم. خود آن مرحوم البته دلبسته ملا صدرا و عرفان نظری محی الدین بود. من گاه از ایشان مشکلات متنی را می پرسیدم. به ویژه به مفاتیح الغیب ملاصدرا خیلی علاقمند بود.
یکی از شروح زیارت جامعه که در سال های اخیر چاپ شد شرح مرحوم استاد آقای شیخ جواد کربلایی است با عنوان الانوار الساطعه که در پنج مجلد منتشر شده است.
در ایام تحصیل و جوانی توفیق یار بود یک دوره این شرح را از خود آن مرحوم استفاده کردم. تقریرات آن را هم کامل نوشتم.
حسن انصاری قمی
@barrasihayetarikhi
الكتب والمواضيع والآراء فيها لا تعبر عن رأي الموقع
تنبيه: جميع المحتويات والكتب في هذا الموقع جمعت من القنوات والمجموعات بواسطة بوتات في تطبيق تلغرام (برنامج Telegram) تلقائيا، فإذا شاهدت مادة مخالفة للعرف أو لقوانين النشر وحقوق المؤلفين فالرجاء إرسال المادة عبر هذا الإيميل حتى يحذف فورا:
alkhazanah.com@gmail.com
All contents and books on this website are collected from Telegram channels and groups by bots automatically. if you detect a post that is culturally inappropriate or violates publishing law or copyright, please send the permanent link of the post to the email below so the message will be deleted immediately:
alkhazanah.com@gmail.com