قناة

کتابخانه تخصصی تاریخ اسلام و ایران

کتابخانه تخصصی تاریخ اسلام و ایران
6.5k
عددالاعضاء
725
Links
971
Files
36
Videos
6,124
Photo
وصف القناة
کانال رسمی کتابخانه تخصصی تاریخ اسلام و ایران http://www.historylib.com/ http://www.sohalibrary.com/ https://ebookshia.com/ https://t.me/Ebookshia
نشست دوستانه دانشجویان اسنادی دانشگاه تهران با اساتید
Forwarded From (Culture - Art & Diplomacy)
برنامه شب خراسان در موزه اسلامی پرگامون برلین (شعر، ادبیات، تاریخ و موسیقی خراسانی) برای ثبت نام باید از طریق ارسال ایمیل اقدام نمود
isl@smb.spk-berlin.de
رایزنی فرهنگی سفارت ج اا در آلمان @kultur
Forwarded From مؤسسه پژوهشی میراث مکتوب
#میراث‌خوانی

كثرة المشاهدة تقلّ الحرمة

سلطان بايد كه به غير از اوقات توجّه به اتمام مهامّ و حاجات و به جز مجمع طاعات و عبادات، از جمعه و جماعات، خود را بر نظر عوام النّاس بسيار عرض ننمايد و به غير از خواصّ و محارم، خود را در مجلس حضور و انجمن حبور راه درآمد نگشايد كه مثل عقلاست كه كثرة المشاهدة تقلّ الحرمة، و اگر چنانچه ميل شكار و سوارى يا رغبت تنزّه‏ به گل گشت باغ و گلزار بهارى كند، انسب آن است كه درآمد شد به آيين شوكت‏ و شكوه در انظار مردم روزگار آشكار شود و رتبت جاه و سلطنت را در ديده عوام رفيع مقدار نمايد و اگر به صحبت انس و عشرت و محفل تنعّم و مسرّت نشنيد، مردم فرومايه و بى‏هنر در آن مجمع راه نيابند و ندماى مجلس و همدمان‏ مونس، منحصر در اصحاب كمال باشد، يا اصحاب جمال. (بدليسى، 1387: 74)

مأخذ: بدليسى، ادريس‏‌بن حسام‏‌الدّين. 1387. قانون شاهنشاهى. به‌تصحيح عبدللّه مسعودی‌آرانی. تهران: ميراث مكتوب‏.

@mirasmaktoob
.
Forwarded From ✌️👈 عجایب دنیا👉✌️️
سال 1350 در ایران 5 روز بطور مداوم برف باریده که به عنوان پر کشته ترین بوران در کتاب گینس ثبت شده است !
4000 نفر کشته - 8 متر ارتفاع برف

💝✨ @taropod 👈join✨
Forwarded From رسول جعفریان
بیهقی و خرافه و حقیقت در تاریخ:

و اخبار گذشته را دو قسم گويند كه آن را سه ديگر نشناسند: يا از كسى ببايد شنيد و يا از كتابى ببايد خواند. و شرط آن است كه گوينده بايد كه ثقه و راست‏گوى باشد و نيز خرد گواهى دهد كه آن خبر درست است و نصرت‏ دهد كلام خدا آن را، كه گفته‏اند: لا تصدّقنّ من الأخبار ما لا يستقيم فيه الرّأى‏. و كتاب همچنان است، كه هر چه خوانده آيد از اخبار كه خرد آن را رد نكند شنونده آن را باور دارد و خردمندان آن را بشنوند و فرا ستانند. و بيشتر مردم عامّه‏ آنند كه باطل ممتنع‏ را دوست‏تر دارند چون اخبار ديو و پرى و غول بيابان و كوه و دريا كه احمقى هنگامه سازد و گروهى همچنو گرد آيند و وى گويد در فلان دريا جزيره‏يى ديدم و پانصد تن جايى فرودآمديم در آن جزيره و نان پختيم و ديگها نهاديم، چون آتش تيز شد و تبش‏ بدان زمين رسيد، از جاى برفت، نگاه كرديم، ماهى بود، و بفلان كوه چنين و چنين چيزها ديدم، و پيرزنى جادو مردى را خر كرد و باز پيرزنى ديگر جادو گوش او را به روغنى بيندود تا مردم گشت‏، و آنچه بدين ماند از خرافات‏ كه خواب آرد نادانان را، چون شب بر ايشان خوانند. و آن كسان كه سخن راست خواهند تا باور دارند ايشان را از دانايان شمرند، و سخت اندك است عدد ايشان، و ايشان نيكو فراستانند و سخن زشت را بيندازند و اگر بست‏ است كه بو الفتح بستى، رحمة الله عليه، گفته است و سخت نيكو گفته است، شعر:
ان العقول لها موازین بها
تلقی رشاد الامر و هی تجارب
و من كه اين تاريخ پيش گرفته‏ ام، التزام اين قدر بكرده‏ ام تا آنچه نويسم يا از معاينه من است يا از سماع درست از مردى ثقه. و پيش ازين [به‏] مدّتى دراز كتابى ديدم بخطّ استاد ابو ريحان و او مردى بود در ادب و فضل و هندسه و فلسفه كه در عصر او چنو ديگرى نبود و به گزاف‏ چيزى ننوشتى و اين دراز از آن دادم‏ تا مقرّر گردد كه من درين تاريخ چون احتياط مى‏كنم، و هر چند اين قوم كه من سخن ايشان ميرانم، بيشتر رفته‏اند و سخت اندكى مانده‏اند و راست چنان است
@jafarian1964
@Historylibrary
Forwarded From دستنويس
#وهابى_نامه

موضوع: اعتقادات، تاريخ فرقه وهابيه و ردّ عقايد آنها
منظومه فارسي مهم دیگری است در تاريخ فرقه وهابيت و بيان و ردّ عقايد ضاله آنها، سرودهء از: مولوى حكيم وكيل احمد صاحب متخلص به عاجز در قرن سیزدهم هجری، شاعر اين منظومه را به نام نواب مير محبوبعلى بهادر رستم نظام الملك آصف جاه سروده و عنوان مطالب آن چنين است:
1. گفتار در ستايش،
2. گفتار در نعت،
3. گفتار در معراج،
4. گفتار در منقبت نظام الملك آصف جاه،
5. گفتار در سبب تأليف،
6. گفتار در پيروى سالار درعيه به نجدى،
7. بيان معتقدات اين گروه،
8. گفتار در كافر پنداشتن نجدى بزرگانى را كه بعد ششصد هجرى گذشته اند،
9. گفتار در طارش گفتن نجديان جناب سرور كائنات صلى الله عليه و سلم را (يعنى به جاى رسول خدا نام آن حضرت را طارش مى گفتند)،
10. گفتار در بازداشتن نجدى مردم را از خواندن دورد بر رسول الله صلى عليه و سلم،
11. گفتار در كشتن نجدى نابينايى را جهت خواندن دورد بر سرور كائنات،
12. گفتار در دعوى محمد بن عبد الوهاب كه مجدد دين اسلام منم،
13. سوختن محمد بن عبد الوهاب كتب حديث را و خاكستر نمودن،
14. منع كردن نجدى مردم را از زيارت رسول الله صلى عليه و سلم،
15. رفتن علماى نجد به زيارت كعبه و مناظره كردن با علماى مكه،
16. گفتار در مردن مسعود والى مكه،
17. والى شدن مساعد بن سعيد بر مكه،
18. انتقال مساعد و نشستن احمد بن سعيد به جاى او،
19. والى شدن سرور به جاى احمد،
20. نامه سرور به جانب سالار درعيه،
21. عبرت گرفتن سردار نجد از نامه سرور،
22. گفتار در مردن سرور و والى شدن غالب،
23. راى زدن غالب به سرداران خويش در جنگ با نجديان،
24. گرد آوردن غالب لشكر را با آهنگ نبرد با نجديان،
25. سپهدارى دادن غالب عبد العزيز برادر خود را براى مصاف و رفتن او سوى نجديان به عزم نبرد،
26. رفتن عبد العزيز بن مساعد به سوى قريه ضريه كه از ديار نجدست و در تصرف خود آوردنش،
27. رسيدن عبد العزيز بن مساعد به مسكه و در قبضه خود آوردنش،
28. رسيدن عبد العزيز به عنيزه،
29. لشكر كشيدن غالب به سوى حصن شعرا و محاصره كردنش،
30. لشكر كشيدن عبد العزيز بن مساعد به سوى تربه و رينه و زبون كردن ايشان و به فتح و ظفر بازگشتن،
31. گفتار در لشكر فرستادن غلب به عقيلان و سالارى دادن به عثمان و جنگ كردن عثمان با ابن قيحان و هزيمت يافتن و به مكه باز آمدن،
32. لشكر كشيدن عبد المعين برادر غالب به رغوه و به تصرف خود آوردن،
33. رسيدن ابن قطنان پيش غالب شريف مكه،
34. رفتن ابن قطنان بعد عهد و پيمان به سوى رينه و از عهد خود بازگشتن،
35. گفتار در شنيدن غالب كه ابن قطنان از طريقه اهل سنت بازگشت و باز دين وهابيان پذيرفت،
36. رفتن ناصر بن سليمان به سوى مران و عفيف و شماس و با وهابيان جنگ همگروهه كردن،
37. رفتن سيد حسن بن سيد غالب به سوى خرمه و به غارت بردنش،
38. رفتن سيد حسن به روغ النعام و غارت بردنش،
39. رفتن سيد فهيد به سوى بقره و جنگيدن با ايشان و شكست فاحش دادن،
40. رفتن غالب به سوى بيشه و سوختن آن سرزمين و رفتن او از آنجا به سوى خرمه و كشتن ازدهام وهابيه و مصاف كردن غالب به وهابيان و شكست خوردن از ايشان هنگام جنگ،
41. گفتار در صلح شريف با وهابيان،
42. نامه عبد العزيز بن سعود به جانب شريف غالب،
43. نامه غالب به عبد العزيز در صلح و آشتى،
44. آمدن وهابيان براى حج،
45. آمدن عبد العزيز براى حج جانب مكه معظمه با سپاه گران،
46. گفتار در فرستادن غالب ايلچى را در استفسار نقض صلح و تجديد آشتى كردن،
47. نامه عبد العزيز به سوى غالب،
48. رسيدن نامه عبد العزيز به غالب،
49. گفتار در يوش وهابيان بر طائف و در قبضه خود آوردنش،
50. گفتار در تاراج و كنديدن خانهاى طائف،
51. رسيدن سلطان بن سعيد از زمين مغرب و عبد الله ابن اعظم از زمين شام و عثمان بيگ قبرجى از زمين مصر براى حج بيت الله و آمدن سعود سردار وهابيه براى حج بيت الله و مكه در تصرف خود آوردن،
52. صنم گفتن نجدى گنبد نبوى را و گرد آمدن به افكندنش و بركندن مزار اصحاب پاك رسول مقبول صلى الله عليه و سلم،
53. ظفر يافتن وهابيان بر كربلاى معلى (ص 122)،
54. آمدن منشور سلطان روم به نام محمد على پاشاى مصر براى فرستادن عساكر شاهى به سوى مكه و مدينه به دفع وهابيان از مكه و مدنيه،
55. فرستادن محمد على پاشا فرزند خويش طوسون را با سپاه گران به سوى ينبع و مصاف كردن طوسن به عثمان مضايقى بر ينبع و شكست خوردن مضايقى و رفتن طوسون به سوى جده،
56. آمدن طوسون در جده و گريختن نجديان از مكه،
57. استيلاى مصريان بر طائف و فتح كردنشان و اسير شدن عثمان مضايقى و فرستادن طوسون وى را به سوى مصر و قتل كردن او در آنجا و پريشان شدن نجديان از مردنش،
58. در آمدن محمد على پاشا خديو مصر در ميان مكه،
59. گفتار در مردن سعود سپهدار درعيه،
60. استيلاى خديو مصر بر قبائل عسير و ظفر يافتن بر ايشان،
Forwarded From دستنويس
61. ظفر يافتن محمد على پاشا خديو مصر بر تربه و رينه و بيشه و رفتن به سوى مكه،
62. رفتن محمد على پاشا به سوى مصر و صلح كردن طوسون با عبد الله بن سعود والى درعيه و نامنظور كردن محمد على پاشا،
63. گفتار در طلبيدن محمد على پاشا فرزند خود طوسون را به مصر و مردن طوسون،
64. فرستادن محمد على پاشا خديو مصر فرزند خود ابراهيم را به سوى درعيه و گرفتار شدن عبد الله والى درعيه به دست ابراهيم و روانه شدنش به مصر،
خاتمه: در ختم منظومه.
آغاز: بسمله. (شعر)
ستايش سزد ايزد پاك را
كه هم گوهر جان كند خاك را
به خاكى چو انوار هستى دهى
به نورانيان چيره دستى دهى

✅ این منظومه به صورت چاپ سنگی، در هند، شهر: لكهنو، در مطبعه: اصحّ المطابع، در تاريخ: 1312ق، در 152 صفحه به چاپ رسیده است.

✅ ماخذ: #میراث_مشترک_ایران_و_هند، ج ۱۱ْ، شماره ۵۲۱۲.
🌺@D_sadraiy 👈