میراث طبی ما در تمدن اسلامی، شامل طب یونانی، و در حاشیه آن طب اسلامی بود که شامل شماری حدیث اغلب نامعتبر می شد. این میراث، همزمان با ورود دانش طبی جدید، بسرعت از دور خارج شد، و در دارالفنون، طب اروپایی بر اساس متون جدید، تدریس و میان جامعه، مراکز درمانی ایجاد شد. به تدریج اندیشه ای در ذهن شماری از متفکران پدید آمد تا ریشه های طب جدید را در متون اسلامی جستجو کنند و ضمن اثبات علمی بودن دین، به احیای اعتماد به نفس مسلمانان کمک نمایند. ادبیات بهداشت اسلامی محصول این نگرش منبعث از روشنفکری مذهبی بود. به دنبال آن، در آثاری که در باره تمدن اسلامی یا عظمت اسلام نوشته می شد، چه کتاب و چه مقاله، به بیان این نظریه و مصادیق آن می پرداختند که آنچه در طب جدید آمده، پیش از این، در متون ما گفته شده است. نمونه ای که مکرر در این ادبیات آمده، همین است که شیطان وارده در برخی از روایات، همان میکروبی است که فرنگی ها شناخته اند. در این کتاب، ضمن بیان سوابق پیدایش این ادبیات، چند متن از متون ادبیات بهداشت اسلامی، از روشنفکران مذهبی، از جمله آثاری از دکتر امیر اعلم، تومانیانس، شیخ قاسم مهاجر، مبارکه ای، عبداللهی خوروش آمده است.
https://sohalibrary.com/
فهرست کتابهای موجود در کتابخانه تخصصی تاریخ اسلام و ایران، و نیز «کتابخانه تخصصی ادبیات» وابسته به دفتر حضرت آیت الله العظمی سیستانی را می توانید در این لینک ملاحظه فرمایید. چند ده هزار پی دی اف کتابهای تاریخی و ادبی هم در آنجا هست که برای استفاده شخصی می توانید استفاده کنید. قبلا هم گفته ایم، این کتابخانه ها، آثار نسبتا قدیمی را به صورت پی دی اف می گذارند، و در صورتی که مولفی یا ناشری موافق با گذاشتن کتابش نیست، حتما به ما اطلاع دهد که آن را برداریم. در عین حال، توصیه ما به استفاده کنندگان این است که تنها و تنها برای استفاده شخصی و موردی از آنها استفاده کنند. طبیعی است که کتابهای تازه نشر در اینجا به هیچ روی عرضه نخواهد شد. اگر مولفی هم دوست دارد که اثرش به صورت پی دی اف در این وبسایت باشد ـ موضوع تاریخ و ادبیات و رجال ـ می تواند آن را برای ما ارسال کند.
کتابخانۀ تخصصی ادبیات
فضای مجازی دسترسی به کتاب و منابع تحقیق را برای همگان آسان کرده است. خبرگرفتن از فعالیتهای فرهنگی را ساده کرده است.
یکی از سایتهای فرهنگی که من از آن استفادۀ مستمر میکنم سایت کتابخانۀ تخصصی ادبیات است (https://literaturelib.com/. این سایت متعلق است به کتابخانۀ تخصصی ادبیات در قم . خود کتابخانه هم وابسته است به دفتر حضرت آیتالله سیستانی. در این سایت سودمند هم اطلاعات برخی کتابهای تازهانتشاریافته در حوزۀ علوم انسانی در دسترس قرار میگیرد و هم پیدیاف بعضی کتابهایی که دیریاب است و سالها از انتشار آن گذشته است. چه بسیار کتابهای مورد نیازم را که در این سایت یافتهام. برای من مرجعی شده است. کتابخانۀ تخصصی ادبیات در معرفی کتاب بلندنظر است. ایدئولوژیک عمل نمیکند. یک خوبیاش این است که معمولاً امکان خواندن فهرست و مقدمۀ کتابهای تازه را فراهم میآورد.
دوست عزیز ما آقای اسماعیل مهدویراد ادارهکنندۀ این سایت است. جوانی کوشنده و مهربان و فرهنگدوست. الآن دو جلد از کتابهای مفید «انتشارات ادبیات» که آقای اسماعیل مهدویراد مدیرش است جلوی چشمم است: یکی ویراست دوم فرهنگ ضربالمثلهای عربی که مٰؤلف آن دوست دانشمندم آقای سهیل یاری است و دیگر زاد آخرت از امام محمد غزالی که دوست گرامی آقای دکتر سلمان ساکت و خانم ملیحه گزی مارشک تصحیح کردهاند.
یادم نرود بنویسم که آقای مهدویراد دبیر تحریریه مجلۀ آینۀ پژوهش هم هست. یک مجلۀ علمی خوب و معتبر که منظماً منتشر میشود و در هر شماره مقالات ارزشمند دارد. سردبیر این مجله استاد بزرگوار محمدعلی مهدویراد است. همین روزها شمارۀ ۱۸۲ را خواندم. نسخه دیجیتال مجله، رایگان در اختیار مردم قرار میگیرد. آینۀ پژوهش به سال سی و یکم رسیده است. از معدود نشریات مملکت است که مدام بهتر میشود. نمیدانم برایش نمایه تهیه شده یا نه. اگر نشده تدوین یک نمایۀ مبسوط علمی ضرورت دارد.
صبح سری به سایت کتابخانۀ تخصصی ادبیات زدم. دیدم که مدتهاست رایگان از آن استفاده میکنم. گفتم به آنانی که این خدمت فرهنگی را سامان دادهاند خستهنباشید بگویم و از آنها تشکر کنم. به حکم شکر نعمت نعمتت افزون کند منتظر امکانات و خدمات بیشتر این سایت فرهنگی باشم. بخصوص آرزو کنم بخش معرفی کتابهای تازه گستردهتر و پرمایهتر شود.
https://t.me/n00re30yah
https://sohalibrary.com/
فهرست کتابهای موجود در کتابخانهی تخصصی تاریخ اسلام و ایران، و نیز «کتابخانهی تخصصی ادبیات» وابسته به دفتر حضرت آیتاللهالعظمی سیستانی را میتوانید در این لینک ملاحظه بفرمایید. چند ده هزار پیدیاف کتابهای تاریخی و ادبی هم در لینک موجود است که برای استفادهی شخصی است. چنانکه پیشتر هم گفتهایم، این کتابخانهها آثار نسبتا قدیمی را در قالب پیدیاف در سایت میگذارند و چنانچه مؤلف یا ناشری موافق با گذاشتن کتابش در سایت نیست، حتما به ما اطلاع دهد که آن را برداریم. درعینحال، توصیهی ما به استفادهکنندگان این است که تنها و تنها برای استفادهی شخصی و موردی کتابها را دانلود کنند. طبیعی است که کتابهای تازهی نشر در اینجا بههیچروی عرضه نخواهد شد. اگر مؤلفی مایل است پیدیاف اثرش در این وبسایت باشد (با موضوع تاریخ و ادبیات و رجال)٬ میتواند آن را برای ما ارسال کند.
همچنین هر دو سایت زیر
برای استفادهی بیشتر پژوهشگران از کتابخانهی مجازی در موضوع ادبیات و تاریخ است:
www.eliteraturebook.com
www.ebookshia.com
همراهان عزیز کتابخانه تخصصی ادبیات
چنانکه میدانید، اواخر تیرماه امسال به دلیل ضبط هاردِ سرورِ سایتهای کتابخانه تخصصی ادبیات در کشور آلمان، مدتی فعالیتهای مجازی ما متوقف شد.
البته این موضوع سبب خیر شد تا به طریقی دیگر «دنباله کار خویش گیریم».
بعد از مشورتها، بدین شرح تصمیم گرفته شد: یکپارچهسازی فعالیتهای مجازی و سایتهای مرتبط با کتابخانه تخصصی ادبیات و نیز تغییرات در شکل و گرافیک سایتها هم برای مدرنتر و بهروزتر شدن و هم استفاده بهتر در دستگاههای مختلف مانند لپتاپ، موبایل و رایانه.
اکنون آدرس www.literaturelib.com هر سه سایت کتابخانه تخصصی ادبیات را پوشش میدهد.
بعد از ورود به درگاه اصلی، با انتخاب هر کدام از گزینههای پیش رو وارد فضای سایت دلخواه خود میشوید.
گزینه اول: سایت کتابخانه تخصصی ادبیات است با معرفی تازههای کتاب به همراه فهرست کامل کتاب و فایل بخشی از صفحات کتاب برای شناخت بیشتر.
گزینه دوم: کتابخانه مجازی ادبیات است که امکان دانلود رایگان متن کامل کتابهای مهم حوزه ادبیات را به شما میدهد. نیز میتوانید با بهرهگیری از درختواره موضوعی منابع مورد نظرتان را راحتتر بیابید.
سوم: در اینسایت میتوانید منابع کتابخانه تخصصی ادبیات را «بهروز» جستجو کنید و از اطلاعات کتابشناختی کتابها بهرهمند شوید.
به زودیِ زود هر سه سایت با بارگذاری های جدید پیشِ دید شما پژوهشگران ارجمند خواهد بود
نیز با کلیک بر آیکن تلگرام و فیسبوک در همین صفحه به صفحات کتابخانه تخصصی ادبیات در تلگرام و فیسبوک میپیوندید.
با تشکر
مدیریت کتابخانه تخصصی ادبیات
به جز منابع قدیمی که در این فهرست آمده باقی آثار را دقت کنید. آثاری عربی در باره اسلام که در نیمه اول قرن بیستم در مصر نوشته شد. برخی هم در اروپا و اواخر قرن نوزدهم. آثاری است که مسلمانان برداشت ها و تفسیرهای تاریخی شان از اسلام و تمدن اسلامی را از آنها می گرفتند. آثار عربی و فرنگی را (بیشتر از طریق زبان عربی) به فارسی در می آوردند و بر اساس آنها نگره تازه ای به تمدن اسلامی داشتند.
آقای چترایی نوشتند: سلام.
مدرسه مبارکیه در محله گلبهار(خیابان حافظ)اصفهان بوده٬به مناسبت قبر آقا مبارک که در دالان مدرسه قرار داشت به این نام خوانده می شد.در روزگار صفوی ساخته شده است.
رک.مهدوی٬سید مصلح الدین.اصفهان دارالعلم شرق.مدارس دینی اصفهان.ص:۲۲۹
ظاهرا دبستان دولتی حکیم نظامی در محل آن مدرسه بازسازی شده است. آقا مبارک از خواجگان شاه سلیمان صفوی بوده و مدارس دیگری را نیز در اصفهان ساخته است.مدرسه آقا مبارک هم که از مدارس معروف هفتگانه اصفهان واقع در کوچه کرمانی خیابان حافظ اصفهان بوده ساخته اوست.
جستاری در باب نوعی نوگرایی دینی در دهه پنجاه شمسی در قم
نوعی جریان روشنفکری دینی به سبک دارالتبلیغ ـ مکتب اسلام، در دهه چهل پدید آمد که بیش از همه از حوالی سال 50 به باور شد. این موضوع را به شکل های مختلف می توان دنبال کرد اما در اینجا قرار بنده این است که تا بحث را روی یکی از سالنامه های منتشره در سال 1353 با نام «سالنامه جوانان» متمرکز و ارائه کنم. این زمان، دهها سال بود که از انتشار سالنامه ها که از اواخر قاجار معمول و در دوره پهلوی گسترش زیادی یافته بود، می گذشت. قم هم گهگاه سالنامه ای داشت و ویژگی هر سالنامه که حاوی تعدادی مقاله با یک بار مشخص علمی و نگارشی بود، این بود که می توانست سطح و نوع افکار را در یک حوزه معین نشان دهد. عکس روی جلد سالنامه جوانان، تصویری از تسخیر ماه توسط انسان بود و این امر فارغ از زیبایی، خواسته یا ناخواسته، مهم ترین امری بود که اعجاب بشر جدید را حتی اگر بی اندازه سنت گرا باشد، و البته بخواهد خود را مدرن نشان دهد، بر می انگیخت. نخستین مقاله با عنوان «اینها قبرهایی است که با دست خود کنده ایم» در باره جنبه های منفی تکنولوژی بود، همان چیزی که با ترجمه کتاب انسان موجود ناشناخته، در ایران گسترش یافته و نوعی روشنفکری جدید در غرب، علیه پوزیتیویسیم و علم گرایی افراطی بود. در این مقاله، گزارش های روزنامه ها، در باره جنبه های منفی تمدن جدید، با تأکید بر جنبه های خشن تکنولوژی ارائه شده است. این که در تمدن جدید، حتی تمایلات جنسی آدمها کاهش یافته، وحتی تولیداتی مانند شیر به دلیل استفاده از سیستمهای مصنوعی گاوداری، سبب شده است که بخش عمده شیرهای تولیدی توسط گاوهای جدید، آب باشد! نیز نمونه هایی از ورزشهای خشن مؤید این رویه دانسته شده و اینکه برای مثال نوجوانی در اثر بازی کاراته کشته شده است یا فیلمهای جنایی به ناحق، اسباب سرگرمی و تفریح شده، و نهایتا نتیجه این گزارش ها این که «انسان عصر ما تصمیم جدی گرفته است که قبر خود را هرچه زودتر با دست خود آماده کند». راه حل این معضل، یعنی سلطه ماشینیزم، جمع میان ایمان و اخلاق با علم و تکنولوژی است. مقاله بعدی از سید هادی خسروشاهی در باره سیاهان امریکاست، بخشی در باره ستمی که به آنها می شود، مثلا دستگیری یک سیاه توسط پلیس و کتک زدن او، و بخش دیگر، روی آوردن سیاهان به اسلام. این جریان، دنباله نوعی احساس پیروزی در آینده برای مسلمانان بود که تاثیر هم داشت. مقاله بعدی از آقای آیت الله سبحانی در باره «تاثیر تمدن غربی در روش تفسیر» است. گلایه ایشان از این است که در گذشته، هیئت بطلمیوسی با قرآن تطبیق داده می شود و حالا کشفیات جدید علمی. بحث توسعه ای ندارد و در آن بلافاصله به روش موضوعی در تفسیر پرداخته می شود. شاید این مقاله انتقاد از برخی از جریان های دینی روشنفکری در تهران بوده است، هرچند اشاره ای در این باره نیست. گزارشی یک صفحه ای از «افزایش تجاوز در امریکا» باز در انتقاد از تمدن غربی است. (ص 43). وجهی از فساد غرب که مرتب در این ادبیات روی آن تأکید می شود و تلویحا این که چه خوب شد ما آن تمدن را نداریم که چنین فجایعی داشته باشیم. داود الهامی مقاله بعد را در باره «جادوگری و خرافات در دنیای متمدن» نوشته است. این پاسخ معکوس به اتهامی است که دنیای اسلام یا شرقی با آن روبرو بوده و حالا نویسندگان مذهبی، خود غربی ها را متهم می کنند که آنها اهل خرافات و طلسمات هستند. در این باره گزارش های مطبوعاتی هم هست. نتیجه این که غربی ها در خرافه هستند اما در این سوی «خوشبختانه اسلام با هر نوع خرافه پرستی مبارزه می کند و جادوگری را یکی از گناهان کبیره شمرده است» (ص 66 ـ 80). گزارشی از وضع اندونزی و جنبش استقلال طلبانه آن در ادامه عنوان مقالی دیگر است. این قبیل مقالات از زمان جدایی پاکستان از هند و نیز بحث فلسطین و بعدها الجزایر در مطبوعات دینی رواج و ادامه یافت. انتشار آنها تلویحا نوعی مبارزه علیه رژیم پهلوی هم می توانست باشد که طرفدار غرب بود، گرچه رژیم سعی می کرد مانع این قبیل مقالات نشده و آنها را به خود نگیرد. (ص 81) مقاله مزبور از محمود حکیمی بود که هم داستان می نوشت و هم مقالاتی در کنار دیگر مقالات حوزویان روشنفکر این دوره داشت. عقیقی بخشایشی، مقاله ای (ترجمه) با عنوان «اسپانیا بهشتی که از دست رفت» دارد. البته وی در اینجا داستان سقوط اندلس را نیاورده و بیشتر به تاریخ فتح آن پرداخته و در نهایت از سقوط آن خبر داده است (ص 102). جالب است که در این نگاه، دیگر این بحث نیست که مثلا اسپانیای اسلامی سنی بوده و آیا تمدن یا بهشت آنها، به ما هم مربوط می شود یا خیر. این مقاله در حقیقت ترجمه بخشی از کتاب حضارة الاسلام از احمد لطفی از نویسندگان مصری است. بارها اشاره کرده ایم که رگه های فکر مصری تا اندازه در میان نویسندگان مذهبی این دوره نیرومند است. (دنباله دارد)
بخش ادبی سالنامه ها، اغلب حاوی اشعار بیشماری از شاعران شناخته شده، از قدیم و جدید، اما بخشی هم از شاعران ناشناخته است که ممکن است تنها چند قصیده یا غزل آنها به طور اتفاقی در این سالنامه ها منتشر شده باشد. بی شک دانشجویان رشته های ادبی می توانند در این زمینه تحقیق کرده و نظر دهند. به علاوه که این اشعار، اغلب چون مربوط به زمان مشخصی است، حاوی گرایش های سیاسی و فرهنگی خاصی است. برای مثال، اشعاری که در سالنامه های دوره رضا شاه آمده، به طور جد معرّف دیدگاه های جامعه یا ترویج شده از طرف حکومت در باره مسائل جاری کشور نیز هست. بحث پیشرفت های تمدنی یا حجاب یا جز اینها در آنها جالب است.
تعداد قابل توجهی سالنامه در دوره پهلوی دوم وجود دارد که از حیث تاریخ این دوره جالب است. چنان که اشاره شد، اغلب اطلاعات مربوط به نظام اداری ایران، معروفی وزراء و معاونان، و نیز تغییرات ساختاری در دانشگاه هها و وزارت خانه ها در آنها درج شده است. اما آنچه در اینجا قصد تأکید بر آن را دارم، این است که این سالنامه ها از لحاظ نشان دادن فرهنگ عمومی که ترکیبی از اوضاع سلطنت و ارزش های مربوط به آن از یک طرف با درج عکس و گزارش، و نیز درج مقالاتی در باره مذهب از سوی دیگر است، برای من جالب بود. در واقع، همیشه بخش قابل توجهی از این سالنامه ها در باره مسائل مذهبی و ترویج ارزش های دینی است و از این جهت نشانگر آن است که در تمام آن دوره، جامعه ایران، همچنان یک جامعه مذهبی است و نه تنها محدودیتی برای نوع خاصی از تلقی سنتی مذهب در جامعه ایرانی وجود ندارد، که ترویج هم می شود. در این باره می شود یک پایان نامه یا رساله نوشت و بسیار هم خوب می توان نوشت. البته سطح کار ممکن است بالا نباشد، اما مهم اصل آن است که هست. نویسنده ها هم اغلب یک نواخت هستند، برخی شناخته شده و برخی از آنها امروزه به کلی فراموش شده اند.
در باره سالنامه های معارف، به طور خاص باید گفت، اینها اساس تاریخ آموزش و پرورش در ایران هستند. سالنامه هایی که یا از سوی معارف شهرستانها و یا دبیرستانهای معروف انتشار می یافت. این سالنامه ها اغلب، موادی برای تاریخ علم در ایران دارند. به علاوه، نظام آموزشی ایران و تغییرات آنها در این سالنامه ها به خوبی منعکس شده است. تعداد قابل توجهی مقاله در باره آثار باستانی شهرها، زندگی نامه علمای شهرها، و مسائل محلی دیگر در آنها منعکس شده و برخی از آنها از این زوایا بی نظیرند. بی نظیر. به علاوه، تغییر و تلفیق نظام سنتی تعلیم و تربیت در ایران با نظام جدید را به خوبی می توان در این سالنامه های معارف مشاهده کرد. نقش علی اصغر حکمت در سالنامه های دوره پهلوی اول، به نظر می رسد، بسیار گسترده است.
در کل و در بیشتر این سالنامه ها، حجم زیادی عکس چاپ شده که هم مربوط به اشخاص، اعم از حکومتی و غیر حکومتی، و هم در باره شهرها و اماکن زیارتی و راهها و بناهاست که لازم ست همه آنها در یک جا متمرکز و آرشیوی از آنها بدست آید. البته کیفیت این عکسها مناسب نیست، اما بسیاری از آنها منحصر به فرد است.
یک نکته دیگر این است که سالنامه های محلی مثل همین نشریات محلی امروزی ، زمینه تاریخ نگاری غیر مرکزی یا به عبارتی، تاریخ شهرهای دیگر جز تهران را هم برای ما فراهم می کند. باید نوعی تاریخ نگاری مردمی را هم به آن علاوه کرد.
حالا و گرچه در پایان سال برخی از نشریات، نشریه ویژه پایان سالی می دهند، اما به هیچ روی جای آن سنت سالنامه نویسی را نگرفته اند. می توانم بگویم، بدین ترتیب و بیشتر به دلیل این که مع الاسف استفاده از اسناد اداری هم در این مملکت آسان نیست، به دلیل از دست رفتن آن سالنامه ها و روش آنها، ما حجم قابل توجهی از اطلاعات موجود را از دست داده ایم. البته ابزارهای دیگری مانند وبسایت ها جایگزین شده که باید گفت متاسفانه بسیاری از آنها هم ممکن است یک جا محو شود، چون نسخه چاپی ندارد و به دلیل ادامه نیافتن کار آن وبسایت ها به تدریج از دسترس خارج شود، کما این که بارها آن را تجربه کرده ایم. به هر حال، روش سالنامه نویسی از بین رفته و جایگزین مناسبی برای آن درست نشده است.
مسلما این گزارش بنده در باره سالنامه ها ناقص است، اما امیدوارم توانسته باشم اهمیت آنها را نشان داده و زمینه را برای استفاده بیشتر از آنها برای عزیزانی که در تاریخ فرهنگ ایران و اسلام در دوره معاصر کار می کنند، فراهم کرده باشم. این متن را با عجله صبح امروز در حالی که خواب آلود بودم نوشتم. اگر نظم و نسقی و خط و ربطی ندارد ببخشید.
@jafarian1964
قبل از هواپیما، بالون هایی که ساخته می شد... اینها در همان کتاب طلوع تمدن آمده است. کتاب فارسی خوبی است.
@jafarian1964
مهرهای روی نسخه (با تاریخهای 1083 ـ 1096) با تعبیر داخل عرض شد که نشان می دهد نسخه سلطنتی بوده و کتاب هر از چندی چک می شده است. قبلا مقاله ای در این باره نوشتم. (به لینک زیر نگاه کنید)
@jafarian1964
مدرسه نوریه، اولین مدرسه ای که من در آن حجره گرفتم
اوراقی در یک دفتر در کتابخانه مجلس هست که گزارش مدارس اصفهان در زمان حکومت ظل السلطان در این شهر است. از جستجوی کلی دریافتم که گویا زمانی آقای جلیسه این کتابچه را منتشر کرده اند. عجالتا نیافتم. اولین مدرسه ای که در این کتابچه معرفی شده، مدرسه نوریه است که بنده آغاز طلبگی خود را برای قریب یک سال در آن مدرسه گذراندم. این مدرسه، در کنار مدرسه کاسه گران، حد فاصل میدان کهنه ـ حالا میدان امام علی ع ـ و مسجد جامع در بازار قدیم اصفهان قرار دارد. سر در آن هم کتیبه ای دارد که زمانی که طلبه شدم، گویی اصلا ندیده بودم! و بعدها ملاحظه کردم. طلبگی بنده سال 1355 ش بود که سیزده ساله بودم (تولدم 1343). فقط خاطرم هست که کتابخانه آنجا، شمار زیادی کتابهای چاپ بیروت و مصر از آثار دوره ای داشت که گرد و غبار روی آن را گرفته بود. شماری از طلابِ هم محلی خودم هم در این مدرسه بودند که غالبشان در مدرسه ذوالفقار (زیر نظر آیت الله امامی) درس می خواندند و بنده هم درسهایم همانجا بود. جایی خواندم که جناب آیت الله شیخ ابراهیم امینی هم در همین مدرسه بوده اند. به هر حال، صرف نظر از این که متن مزبور چاپ شده است یا خیر، و امیدوارم شده باشد، فقط یادداشتی که در باره این مدرسه، یعنی نوریه است را بازخوانی کرده، می آورم، و این هم از روی علقه ای است که به آن مدرسه دارم. از همین گزارش، نکته های خوبی فهمیده می شود. مدرسه کاملا با موقوفات اداره می شده و این سنتی قدیمی و مخصوصا صفوی است نه با پول دولت و نه سهم امام. موقوفات مدرسه این زمان، غالبا از بین رفته ـ علی الاصل که معمولا موقوفات در ایران نابود می شود، یعنی به ارث می رسد ـ و فقط روستایی مانده که حضرت اشرف، یعنی ظل السلطان سالانه پنجاه تومان اجاره کرده و می پردازد. نکته دیگر این که عده ای هنرمند و خطاط هم در این مدرسه بوده اند. بر اساس این یادداشت، مدرسه زمان این یادداشت، در دست یکی از اعقاب بانی آن بوده که این هم نکته مهمی است. در چاپ اول کتاب گنجینه آثار تاریخی اصفهان، فقط یک بار اسم این مدرسه آمده، آن هم به مناسبتی دیگر و البته در پرانتز آمده که کنار بازار ریسمان است. من فکر می کنم تاریخ کتیبه بالای مدرسه 1124 است، اما در یادداشت زیر 1164 آمده است که علی القاعده غلط است. مدرسه نوریه، صفوی است نه دوره افشاری. در کتاب مدارس شرق (ص 269 ـ 270) اثر مرحوم مهدوی هم که شهرداری اصفهان چاپ کرده، سال تأسیس مدرسه نیامده، و گویا ایشان کتیبه بالای آن را ندیده است. چند سال پیش برای دیدن مدرسه رفتم. وقتی نشستم آمدند و گفتند بیرون بروید! معلوم شد طلبه های خارجی را آنجا ساکن کرده اند و اجازه آمدن بیگانه را به آن نمی دهند! هنوز پله هاای فراوان اما زیبای از سر در مدرسه، از ورودی بازار را تا کف مدرسه فراموش نمی کنم. وقتی طلبه شدم، ظهر پس از اتمام درس برای ناهار و استراحت به حجره ام می آمدم، و هر روز این پله ها را می شمردم. یک حجره ای هم متعلق به یک روحانی به نام صالحی نجف آبادی بود که علی القاعده از همین تیره و طایفه صالحی های نجف آباد بوده است. حجره اش مملو از کتاب بود و این اولین باری بود که یک مجموعه کتاب به این مفصلی می دیدم. شبها در اطراف شهر، منبر می رفت، و بعد همین جا می آمد و ساکن دایمی مدرسه بود. هنوز هم برخی از طلابی که آن وقت در مدرسه نوریه بودند از دوستانم هستند، و خاطره اولین هم حجره ایم را هم با نام اکبر ایوبی گرامی بدارم که بعدها در جنگ به اهواز رفت و یک وقتی در راه تهران ـ اصفهان، در ماموریت تصادف کرده درگذشت و فعلا در گلزار شهدای اصفهان مدفون است. رحمة الله علیه. (ادامه را پایین بخوانید) 👇👇
@jafarian1964
یکی از اشکالات دایمی شاگردان من در کلاس فرهنگ و تمدن به بنده، این است که شما وقتی می خواهید نمونه های تمدن گذشته تان را بیان کنید، و عظمت و شکوه تمدن اسلامی را بگویید، مرتب از مساجد بزرگ، بازارها و مدارس و قصرها و مراکزی یاد می کنید که همگی ساخته و برکشیده سلاطین و خلیفگان آن روزگاران است. امری که کتیبه ها شاهد این مدعاست، چنان که اخبار تاریخی، و اشعار شعرا هم همین را می گوید. آنچه از آن روزگاران در بلاد اسلامی مانده، به فرمان و پول همین سلاطین و امیران بوده است، حتی همین مدارس و دانشگاههای که در آن درس خوانده اید. از سوی دیگر، وقتی می خواهید راه درست و سلیم را نشان دهید، آن قدر قید و قیود برای تحدید و تعیین مرزها می زنید که در آخر فقط یکی دو کوچه و محله در یک گوشه ای در یکی از روستاهای دوردست باقی می ماند که سالم است. یک اقلیت در نهایت اقلیت. البته درست است که برخی از بناها توسط امیران نیک نفس ساخته شده، اما در کل، این تمدن اسلامی، آنچه مثلا در اندلس امویان ساخته شده، یا آنچه از امویان و عباسیان در این سوی مانده، بسیار فراوان و با توصیه آنهاست. دارالحکمه از همین مأمون است. این هارون است که فتوحات عظیم کرده و بلاد زیادی را مسخر ساخته است. درست در برابر، وقتی قرار است در باره این سلاطین قضاوت کنید، همه آنها را راهی جهنم کرده، و اساسشان را ویران می کنید. همین امر در باره فرقه های اسلامی و مشارکت آنها در تمدن اسلامی هم صادق هست. به هر حال، اگر این تمدن اسلامی چیز خوبی است، یک اقلیت ده تا پانزده درصدی متفرق که فقط آن را نساخته اند، و تاریخ هم آن را تأیید نمی کند، بلکه با مشارکت همه فرقه ها و گروهها ساخته شده است. ممکن است کسی بگوید، گور پدر تمدن! اینها دنیاست و ارزشی ندارد، ما به فقط به تربیت و تدین و تعهد می پردازیم و دین پاک به معنایی که ما می شناسیم، ما را بس. در باره تمدن جدید هم کسانی از اهل حدیث معاصر، همین را می گویند. از نظر آنها، بهترین راه را انکار دنیای جدید با همه مزایایی که خودشان هم هر دقیقه از آن استفاده می کنند، می دانند. اینها کارشان راحت تر است، و دلیلی هم ندارد که درس تمدن بدهند یا اصلا در این باره مطالعه کنند، اما کسانی که در فکر تمدن هستند، باید پاسخ دهند که راه آینده ما با این گذشته و تجربه چیست؟ آیا قرار است دایره حق را آن اندازه محدود کنیم که به همان یکی دو کوچه و محله محدود شود، یا اگر تمدن می خواهیم، باید دایره دید را بازتر کنیم. اگر این دایره دید بازتر شد، آن وقت باید به لوازم و تبعات آن هم پای بند باشیم، و این قدر سخت گیر نباشیم و علیه این و آن نزنیم و دست از سر این امت مظلوم و سربزیر و تحقیر شده، برداریم. به نظر می رسد باید بکوشیم راه بهتر زندگی کردن را که حقیقت دین است، دریابیم و مدام در پی درک اشکالات کار و رفع و رجوع آن باشیم و با همدیگر بیشتر مهربانی کنیم.
@ jafarian1964
گزارش درس امروز فرهنگ و تمدن اسلامی
1. در فرهنگ تاریخی ما مسلمانان، نگاه تمدنی به تاریخ نبوده و غالبا همان نگاه های سیاسی و احیانا اجتماعی غیر پویا به تاریخ گذشته وجود داشته است. نگاه تمدنی، نگاهی است که تاریخ را در چارچوب پیشرفت بررسی کند و از همه عواملی که در این زمینه وجود داشته، سخن می گوید.
2. آنچه سبب می شود تا ما بگوییم نگاه تمدنی نداشته ایم، این است که اصطلاحات لازم برای این کار در میان ما نبوده است. حتی کلمه تمدن که در لغت به معنای شهرنشینی است، و در دوره جدید به معنای تکامل و پیشرفت و ترقی بکار می رود، در گذشته ادبی ما، تنها در معنای لغوی بکار رفته و معنای اصطلاحی آن مورد توجه نبوده است.
3. کلمه الحضاره، به معنای شهر نشینی همراه با ترقی و رشد در فرهنگ اصطلاحات اجتماعی ابن خلدون به کرات بکار رفته است. اما جالب این است که پس از ابن خلدون، تا دوره اخیر، این اصطلاح یعنی الحضاره، دیگر به معنای تمدن و ترقی و تکامل بکار نرفته است. ابن خلدون از کلمه العمران هم استفاده می کند که باز این کاربرد در ادبیات مسلمانان رایج نشده است. همه اینها نشان می دهد، نگاه ابن خلدون، نه ریشه در میان ما داشته و نه بعد از وی مورد قبول و کاربرد قرار گرفته است.
4. به نظر می رسد، گرایش تاریخ تمدنی، در حوزه علوم تاریخی، امری متأخر و تازه است، و در گذشته دور با این نگاه به تاریخ نگریسته نشده است. ما کتابهای تاریخ سیاسی، و احیانا ادبی و اجتماعی داشته ایم، اما تاریخ تمدن، به صورت رسمی نداشته ایم.
5. شاید یک دلیلش این است که در تمدن های قدیم، نگاه تکاملی مانند آنچه که امروزه در تمدن بشری وجود دارد، یا وجود نداشته یا بسیار نادر بوده است، بلکه بیشتر نگاه های ادواری و هزاره گرایی ها بوده و در ادیان توحیدی هم تکامل بیشتر معنوی و جاودانی بوده و این جهان مادی ارزش و اعتبار مستقلی نداشته است.
6. در عصر جدید، دست کم از نگاه برخی، بحث از تمدن از نظر محتوا، به عنوان یک فلسفه برای زندگی بشری مبتنی بر نظریات تازه ای در حوزه مادی گری و لذت گرایی و اینجهانی آمده و از نظر تاریخی هم تبدیل به یک گرایش علمی شده است. این مسأله دست کم از لحاظ تئوریک یک خط فاصلی میان زنگی بشر قدیم و جدید ایجاد کرده و سبب شده است تا کسانی ماهیت بشر جدید را جز بشر قدیم بدانند. این محل تأمل است اما مکرر گفته شده است.
7. گرایش علمی ـ تاریخی با عنوان تاریخ تمدن، مورد توجه بسیاری از مورخان دو سده اخیر اروپا قرار گرفته و با نگاه انحطاط یا ترقی به تاریخ ملت ها پرداخته شده است. بسیاری از مورخان اروپایی، مورخ تاریخ تمدن بوده اند، این در حالی است که در قدیم چنین پدیده ای وجود نداشته، هرچند ممکن است علائقی شبیه به آن، در آثار برخی از مورخان دیده شود.
8. این نگاه یعنی نگاه تاریخ تمدنی، در حوزه مطالعات اسلامی و خاورمیانه ای منجر به تأسیس گرایش تاریخ تمدن اسلامی شده است. اکنون در ایران، رشته تاریخ فرهنگ و تمدن وجود دارد و سعی می شود به گذشته، با نگاه تمدنی نگریسته شده و تحقیقاتی صورت گیرد.
9. غربی ها نگرش تاریخ تمدنی را نسبت به خودشان و سایر ملل باب کردند. در باره ملل دیگر، اول سفرنامه می نوشتند و سعی می کردند دیگران را شناسایی کنند، اما به تدریج در این کار پیشرفت کرده، به صورت علمی و گسترده شروع به بحث در باره تاریخ تمدن در باره تمامی سرزمین های دیگر کردند.
10. بخشی از حوزه کار غربی ها، شرق شناسی، و به طور خاص، شناخت دنیای اسلام بوده، و از قرن نوزدهم و حتی پیش از آن، به طور مرتب به شناخت تاریخ زبان و ادبیات عرب، و همین طور فرهنگ و تمدن اسلامی پرداخته اند. آنها نخستین کتابها را با عناوین تاریخ تمدن اسلام و عرب نوشته اند. این نخستین باری است که می توان از شکل گیری دانش تاریخ تمدن اسلامی یاد کرد.
11. کتابهای تاریخ تمدن اسلام و عرب، به تدریج از فرانسوی، آلمانی و انگلیسی به فارسی ترجمه شده و آنگاه در مصر و سوریه شروع به نگارش آثاری در تاریخ تمدن عرب شد که نمونه اش کتاب جرجی زیدان مسیحی است. در مغرب اسلامی هم آثاری با عناوین تمدنی و حضاره و جز اینها نوشته شده است. آن هم تحت تأثیر فرنگی ها ایجاد شده است، با این که می توانسته ریشه در ادبیات ابن خلدونی داشته باشد، اما ظاهرا ندارد.
12. عربها، به تدریج خودشان مبتکر نگارش آثاری در حوزه تاریخ تمدن دنیای اسلام بوده و گاه این را با نگارش آثاری در تاریخ تفکر اسلامی دنبال می کردند. آثار احمد امین مصری با عنوان فجر الاسلام و ضحی الاسلام و ظهر الاسلام، از این دست آثار است. این آثار اغلب تکرار مکررات بوده و عمیق نیستند. در سه چهار دهه اخیر، مجددا روش های تازه ای در میان مسلمانان عرب، در مغرب اسلامی یا مناطقی از شامات، برای تولید نظریات تمدنی در بررسی گذشته تمدنی عرب و اسلام ایجاد و دنبال شده که نمونه آن کارهای ارکون و جابری و دیگران است. ادامه 👇👇
درس امروز کلاس فرهنگ و تمدن اسلامی:
برداشت ما مسلمانان از تمدن چیست؟
1. برای تمدن تعاریف زیادی شده و در باره تفاوتش با فرهنگ هم مطالب فراوانی گفته شده است. در این تعاریف، اصولاروی «ترقی و پیشرفت» در زندگی مادی تأکید دارند و البته، همه، در غرب و شرق، در سطوح مختلف، از معنویت و اخلاق هم به عنوان بخشی از تمدن سخن می گویند، و ا ما مهم این است که اساس تمدن در این تعاریف، ترقی مادی است که اگر باشد تمدن هست، و الا تمدنی در کار نیست. در حالی که در بخش اخلاق و معنویت، به گونه ای است که اگر اینها باشد، اما ترقی مادی نباشد، ظاهرا کسی نمی گوید تمدن هست. تمدن چنان است که یک ساختمان شیک و راحت و مرفهی باشد که در آن اخلاق و معنویت هم باشد، اما اگر این بنا نباشد، به نظر می رسد از نظر تعاریفی که برای تمدن می شود، حتی با وجود اخلاق ومعنویت، تمدنی در کار نخواهد بود. فرض کنید یک صوفی، در قبرستان زندگی کند و آب و نانی هم کساین صدقه سر فرزندانشان برای او بیاورند، آیا این را تمدن می گویند؟ ظاهرا این طور نیست. پس رکن آن یا به عبارتی ماده تمدن، همین ترقی و پیشرفت است و معنویت در صورت آن نقش دارد.
2. طبیعی است که ما مسلمانان هم وقتی از تمدن صحبت می کنیم، علی القاعده مطابق همین تعریف و رویکردی که در غرب هست، تمدن را پیشرفت می دانیم. این پیشرفت همانی است که دنیای جدید را از قدیم جدا کرده و در غرب هم تولید شده است. پیدایش نیروی بخار، و سپس برآمدن نیروی الکتریسته و سپس قدرت اتم، با تمامی لوازم دیگر آن، و در نتیجه ساختن کشتی های بزرگ، هواپیماها، سفینه های فضایی، گسترش شهرها، راهها، پلها، و پدید آمدن تکنیک های مختلف و پزشکی گسترده و بسیاری از مسائل فنی و رفاهی که همه مردم از آنها در «سرعت» و «دقت» و «راحتی» از آنها استفاده می کنند. معمولا وقتی مسلمانان هم در باره تمدن صحبت می کنند، از این دایره خارج نمی شوند، اما چنان که گفته شد، بخش دیگری به عنوان معنویت هست که همه آن را لازم می دانند، هرچند در تعریف آن و تبیین دقیق آن نگاه ها متفاوت و بیانها و به خصوص مصادیق و محتوای تعریف شده آنها، وضع یکسان نیست.
3. اولین باری که بحث تمدن به مثابه یک علم، یا یک گرایش علمی در رشته تاریخ به میان آمد و مخصوصا وقتی که مصادیق آن از قبیل دانشگاههای پلی تکنیک و صنعتی و خود کارخانجات و مظاهر آنها وارد کشورهای اسلامی شد، بسیاری از مسلمانان از نزدیک شدن به آن و پذیرش آن، مشکل داشتند. یک مشکل ترس تسلط کفار بود، چون به هر حال، این تمدن و مظاهر آن را خود آنها و مستشاران آنها می توانستند اداره کنند. یک مشکل دیگر، از نظر طرز تلقی نسبت به زندگی رفاهی هم بود. از سوی دیگر، تصوراتی در میان مسلمانان وجود داشت که این نوع توسعه، قدری رفاه گرایی است و خیلی هم خوب نیست که به آن روی خوش نشان دهیم. نگرانی های دیگری هم بود. از جمله این که در این ورود تمدن، مسلمانان تحقیر هم می شدند که چیزی از خودشان ندارند. شاید دلایل دیگری هم برای دور ماندن از تمدن غربی یا فاصله گرفتن با آن بود. این البته شروع نضج گیری فکر تمدنی یا همان «دانش تمدن شناسی» در میان مسلمانان امری متـأخر بود و این هم البته امری طبیعی هم بود. یک نگرانی عمده این بود که این تمدن جدید، که همراهش دین و اخلاق خاص خودش را دارد، با اسلام چگونه کنار خواهد آمد. نوعا در مراحل اولیه تصور بر این بود که سازگاری آن تمدن غربی با اسلام دشوار است. این مسأله مهمی بود. در این باره تفسیرهای بسیار مختلفی می شد، و آنها که رویکرد موافق با تمدن و همزمان اسلام داشتند، در ایجاد نگاه های ترکیبی که همزمان انتقاد از غرب، و نشان دادن راههای ترکیب اسلام و تمدن بود، تلاش می کردند. مطالب زیادی نوشته شد که یا مسلمانان را راضی کند یا غربی ها و غرب زدگان را.
4. مقالات و نوشته های فراوانی در باره تمدن و رابطه آن با اسلام هست. بخشی تاریخی است، یعنی بررسی تمدن اسلامی در گذشته که از لحاظ مفهومی ناشی از نوعی سرایت دادن مفهوم تمدن از معنای غربی آن به سمت گذشته و دنیای قدیم است. البته این کار را خود غربی ها هم کردند و کتابهایی که در باره تمدن های گذشه نوشته اند، در همین زمینه است. بحث در آنها از شرح امکانات صنعتی و تکنولوژیک بشر قدیم در همه ابعاد؛ همین طور نظامات اداری و سیاسی و نیز سازمان های دینی و اندیشه های حاکم بر آنها بوده است. مسلمانان نیز به تبع غربی ها، در باره گذشته تمدنی خود آثاری نوشته اند که اغلب تا پیش از شروع تحقیقات نوین و فراگیری روش های تازه در پژوهش تاریخ، کار جدی نبود.
قبل از هواپیما، بالون هایی که ساخته می شد... اینها در همان کتاب طلوع تمدن آمده است. کتاب فارسی خوبی است.
@litera9
در مورد کتابخانه تخصصی ادبیات ...
کتابخانه تخصصی ادبیات از ابتدای سال 1394 فعالیت های خود را در فضای مجازی آغاز کرد. از جمله این فعالیت ها راه اندازی کتابخانه مجازی ادبیات در پاسخ به دشواری تهیه منابع اصلی و مهم در حوزه ادبیات بود. در این فعالیت تلاش شده است مهم ترین منابع حوزه ادبیات با توجه به عدم منع حقوقی انتشار منابع گرد آوردی شده و به صورت تمام متن در اختیار علاقمندان حوزه ادبیات قرار گیرد. در کنار این بخش، معرفی تازه های کتاب به همراه فایل پی دی اف بخشی از صفحات کتاب دیگر فعالیت کتابخانه در فضای مجازی است.
به دلیل دشواری تهیه منابع به ویژه برای ایرانیان خارج از کشور و نیز دانشجویانی که از مرکز کشور دور هستند، خوشبختانه کتابخانه مجازی ادبیات مورد استقبال بسیاری واقع شده است.
تا کنون قریب به 10300 (ده هزار و سیصد) منبع مشتمل بر 6000 هزار کتاب و 4300 مقاله بارگذاری شده است که به صورت موضوعی نیز قابل دستیابی است.
خروجی هر دو سایت کتابخانه تخصصی ادبیات در تلگرام به آدرس telegram.me/eliteraturebook در دسترس است.
آدرس سایت کتابخانه www.literaturelib.com
https://sohalibrary.com/
فهرست کتابهای موجود در کتابخانه تخصصی تاریخ اسلام و ایران، و نیز «کتابخانه تخصصی ادبیات» وابسته به دفتر حضرت آیت الله العظمی سیستانی را می توانید در این لینک ملاحظه فرمایید. چند ده هزار پی دی اف کتابهای تاریخی و ادبی هم در آنجا هست که برای استفاده شخصی می توانید استفاده کنید. قبلا هم گفته ایم، این کتابخانه ها، آثار نسبتا قدیمی را به صورت پی دی اف می گذارند، و در صورتی که مولفی یا ناشری موافق با گذاشتن کتابش نیست، حتما به ما اطلاع دهد که آن را برداریم. در عین حال، توصیه ما به استفاده کنندگان این است که تنها و تنها برای استفاده شخصی و موردی از آنها استفاده کنند. طبیعی است که کتابهای تازه نشر در اینجا به هیچ روی عرضه نخواهد شد. اگر مولفی هم دوست دارد که اثرش به صورت پی دی اف در این وبسایت باشد ـ موضوع تاریخ و ادبیات و رجال ـ می تواند آن را برای ما ارسال کند.
به گزارش روابط عمومی انتشارات مدرسه: «گنجینه ادبیات کودک و نوجوان» با هدف بازخوانی آثار قدیمی ادبیات فارسی کودکان در انتشارات مدرسه به چاپ رسیده است. این مجموعه 20 جلدی که گزیدهای از کتابهای دوره قاجار برای کودکان است به روش جدید باز نشر شده است و گروهی از نویسندگان و پژوهشگران با تصحیح مطالب و نگارش مقدمه بر کتابها این مجموعه را نشر ساخته اند.
دبیر این مجموعه سید علی کاشفی خوانساری است و از جمله نویسندگان همکار این مجموعه میتوان به حمیدرضا شاهآبادی، اسفندیار معتمدی، مسعود کوهستانینژاد، سید علی کاشفی خوانساری، محمود برآبادی، نرگس پدرام و... اشاره کرد.
آثاری که در این روز زونمایی و معرفی خواهند شد عبارتند از« کتاب احمد»، «اخلاق مظفری»، «مثنوی الاطفال»، «رساله تربیت»، «تادیبالاطفال»، «گلزار ادبی»، « کتاب علی»، «رهنمای سعادت»، «تحصیلالعلم»، «چرا به این جهت» و...
آیین رونمایی این مجموعه روز یکشنبه 16 تیرماه 1398 ساعت 30/10 الی 13 در سرای اهل قلم به نشانی خیابان انقلاب، خیابان فلسطین جنوبی، کوچه خواجه نصیر پلاک دو برگزار میشود.
@kudakestan_com
بخش ادبی سالنامه ها، اغلب حاوی اشعار بیشماری از شاعران شناخته شده، از قدیم و جدید، اما بخشی هم از شاعران ناشناخته است که ممکن است تنها چند قصیده یا غزل آنها به طور اتفاقی در این سالنامه ها منتشر شده باشد. بی شک دانشجویان رشته های ادبی می توانند در این زمینه تحقیق کرده و نظر دهند. به علاوه که این اشعار، اغلب چون مربوط به زمان مشخصی است، حاوی گرایش های سیاسی و فرهنگی خاصی است. برای مثال، اشعاری که در سالنامه های دوره رضا شاه آمده، به طور جد معرّف دیدگاه های جامعه یا ترویج شده از طرف حکومت در باره مسائل جاری کشور نیز هست. بحث پیشرفت های تمدنی یا حجاب یا جز اینها در آنها جالب است.
تعداد قابل توجهی سالنامه در دوره پهلوی دوم وجود دارد که از حیث تاریخ این دوره جالب است. چنان که اشاره شد، اغلب اطلاعات مربوط به نظام اداری ایران، معروفی وزراء و معاونان، و نیز تغییرات ساختاری در دانشگاه هها و وزارت خانه ها در آنها درج شده است. اما آنچه در اینجا قصد تأکید بر آن را دارم، این است که این سالنامه ها از لحاظ نشان دادن فرهنگ عمومی که ترکیبی از اوضاع سلطنت و ارزش های مربوط به آن از یک طرف با درج عکس و گزارش، و نیز درج مقالاتی در باره مذهب از سوی دیگر است، برای من جالب بود. در واقع، همیشه بخش قابل توجهی از این سالنامه ها در باره مسائل مذهبی و ترویج ارزش های دینی است و از این جهت نشانگر آن است که در تمام آن دوره، جامعه ایران، همچنان یک جامعه مذهبی است و نه تنها محدودیتی برای نوع خاصی از تلقی سنتی مذهب در جامعه ایرانی وجود ندارد، که ترویج هم می شود. در این باره می شود یک پایان نامه یا رساله نوشت و بسیار هم خوب می توان نوشت. البته سطح کار ممکن است بالا نباشد، اما مهم اصل آن است که هست. نویسنده ها هم اغلب یک نواخت هستند، برخی شناخته شده و برخی از آنها امروزه به کلی فراموش شده اند.
در باره سالنامه های معارف، به طور خاص باید گفت، اینها اساس تاریخ آموزش و پرورش در ایران هستند. سالنامه هایی که یا از سوی معارف شهرستانها و یا دبیرستانهای معروف انتشار می یافت. این سالنامه ها اغلب، موادی برای تاریخ علم در ایران دارند. به علاوه، نظام آموزشی ایران و تغییرات آنها در این سالنامه ها به خوبی منعکس شده است. تعداد قابل توجهی مقاله در باره آثار باستانی شهرها، زندگی نامه علمای شهرها، و مسائل محلی دیگر در آنها منعکس شده و برخی از آنها از این زوایا بی نظیرند. بی نظیر. به علاوه، تغییر و تلفیق نظام سنتی تعلیم و تربیت در ایران با نظام جدید را به خوبی می توان در این سالنامه های معارف مشاهده کرد. نقش علی اصغر حکمت در سالنامه های دوره پهلوی اول، به نظر می رسد، بسیار گسترده است.
در کل و در بیشتر این سالنامه ها، حجم زیادی عکس چاپ شده که هم مربوط به اشخاص، اعم از حکومتی و غیر حکومتی، و هم در باره شهرها و اماکن زیارتی و راهها و بناهاست که لازم ست همه آنها در یک جا متمرکز و آرشیوی از آنها بدست آید. البته کیفیت این عکسها مناسب نیست، اما بسیاری از آنها منحصر به فرد است.
یک نکته دیگر این است که سالنامه های محلی مثل همین نشریات محلی امروزی ، زمینه تاریخ نگاری غیر مرکزی یا به عبارتی، تاریخ شهرهای دیگر جز تهران را هم برای ما فراهم می کند. باید نوعی تاریخ نگاری مردمی را هم به آن علاوه کرد.
حالا و گرچه در پایان سال برخی از نشریات، نشریه ویژه پایان سالی می دهند، اما به هیچ روی جای آن سنت سالنامه نویسی را نگرفته اند. می توانم بگویم، بدین ترتیب و بیشتر به دلیل این که مع الاسف استفاده از اسناد اداری هم در این مملکت آسان نیست، به دلیل از دست رفتن آن سالنامه ها و روش آنها، ما حجم قابل توجهی از اطلاعات موجود را از دست داده ایم. البته ابزارهای دیگری مانند وبسایت ها جایگزین شده که باید گفت متاسفانه بسیاری از آنها هم ممکن است یک جا محو شود، چون نسخه چاپی ندارد و به دلیل ادامه نیافتن کار آن وبسایت ها به تدریج از دسترس خارج شود، کما این که بارها آن را تجربه کرده ایم. به هر حال، روش سالنامه نویسی از بین رفته و جایگزین مناسبی برای آن درست نشده است.
مسلما این گزارش بنده در باره سالنامه ها ناقص است، اما امیدوارم توانسته باشم اهمیت آنها را نشان داده و زمینه را برای استفاده بیشتر از آنها برای عزیزانی که در تاریخ فرهنگ ایران و اسلام در دوره معاصر کار می کنند، فراهم کرده باشم. این متن را با عجله صبح امروز در حالی که خواب آلود بودم نوشتم. اگر نظم و نسقی و خط و ربطی ندارد ببخشید.
@jafarian1964
الكتب والمواضيع والآراء فيها لا تعبر عن رأي الموقع
تنبيه: جميع المحتويات والكتب في هذا الموقع جمعت من القنوات والمجموعات بواسطة بوتات في تطبيق تلغرام (برنامج Telegram) تلقائيا، فإذا شاهدت مادة مخالفة للعرف أو لقوانين النشر وحقوق المؤلفين فالرجاء إرسال المادة عبر هذا الإيميل حتى يحذف فورا:
alkhazanah.com@gmail.com
All contents and books on this website are collected from Telegram channels and groups by bots automatically. if you detect a post that is culturally inappropriate or violates publishing law or copyright, please send the permanent link of the post to the email below so the message will be deleted immediately:
alkhazanah.com@gmail.com