تالیف: سعید خضری
📖 @Y_1360 📖
@litera9
گیتاشناسی ایران.
عباس جعفری.
تهران: سازمان جغرافیایی و کارتوگرافی گیتاشناسی ،
جلد 1 چاپ 1368، جلد2، چاپ3 "1384، جلد3، چاپ2 " 1384، 3جلد.
جلد1: کوهها و کوهنامه ایران.
@litera9
گیتاشناسی ایران.
عباس جعفری.
تهران: سازمان جغرافیایی و کارتوگرافی گیتاشناسی ،
جلد 1 چاپ 1368، جلد2، چاپ3 "1384، جلد3، چاپ2 " 1384، 3جلد.
جلد۲: رودها و رودنامه ایران.
@litera9
گیتاشناسی ایران.
عباس جعفری.
تهران: سازمان جغرافیایی و کارتوگرافی گیتاشناسی ،
جلد 1 چاپ 1368، جلد2، چاپ3 "1384، جلد3، چاپ2 " 1384، 3جلد.
جلد۳: دایره المعارف جغرافیایی ایران (دانستنیهای ایران)
@litera9
گیتاشناسی ایران.
عباس جعفری.
تهران: سازمان جغرافیایی و کارتوگرافی گیتاشناسی ،
جلد 1 چاپ 1368، جلد2، چاپ3 "1384، جلد3، چاپ2 " 1384، 3جلد.
جلد1: کوهها و کوهنامه ایران.
@litera9
گیتاشناسی ایران.
عباس جعفری.
تهران: سازمان جغرافیایی و کارتوگرافی گیتاشناسی ،
جلد 1 چاپ 1368، جلد2، چاپ3 "1384، جلد3، چاپ2 " 1384، 3جلد.
جلد۲: رودها و رودنامه ایران.
@litera9
گیتاشناسی ایران.
عباس جعفری.
تهران: سازمان جغرافیایی و کارتوگرافی گیتاشناسی ،
جلد 1 چاپ 1368، جلد2، چاپ3 "1384، جلد3، چاپ2 " 1384، 3جلد.
جلد۳: دایره المعارف جغرافیایی ایران (دانستنیهای ایران)
گیتاشناسی ایران
نوشته : مهندس عباس جعفری
جلد اول : کوه ها و کوهنامه ایران
گیتاشناسی ایران
نوشته : مهندس عباس جعفری
جلد دوم : رودها و رودنامه ایران
گیتاشناسی ایران
نوشته : مهندس عباس جعفری
جلد سوم : دایره المعارف جغرافیایی ایران
گیتاشناسی نوین کشورها
نویسنده: عباس جعفری
در فرهنگ حاضر، ذیل نام هر یک از کشورهای جهان، اطلاعات گوناگونی گرد آمده است : موقعیت جغرافیایی، مساحت، اوضاع طبیعی، رودها، آب و هوا، مسائل انسانی، جمعیت، نژاد، زبان، مذهب، نوع حکومت ومسائل اقتصادی و کشاورزی، صنعت، دامپروری، صادرات و واردات، وضع راهها و واحد پول از آن جمله است .در صفحات پایانی کتاب، نقشههای متعدد رنگی از ایران، خاور میانه، و سایر کشورهای جهان به چاپ رسیده است.
منابع تخصصی رشته تاریخ و تمدن ملل اسلامی:
👇👇👇👇
تاریخ اسلام، علی اکبر فیاض، انتشارات دانشگاه تهران
سیره رسول الله، عباس زریاب، انتشارات سروش
تاریخ تحلیلی اسلام، سید جعفر شهیدی، مرکز نشر دانشگاهی
تاریخ پیامبر اسلام، محمدابراهیم آیتی، انتشارات دانشگاه تهران.
دولت امویان، محمد سهیل طقوش، ترجمه حجت الله جودکی، پژوهشکده حوزه و دانشگاه.
تاریخ خلافت عباسی از آغاز تا پایان آل بویه، سید احمدرضا خضری، انتشارات سمت.
علل و عوامل تجزیه خلافت عباسی، سید احمدرضا خضری، غدیر خم.
دولت عباسیان، محمد سهیل طقوش، ترجمه حجت الله جودکی، پژوهشکده حوزه و دانشگاه.
تاریخ ایران کمبریج ج.5، جمع نویسندگان، ترجمه حسن انوشه، انتشارات امیرکبیر.
تاریخ مفصل ایران، عباس اقبال،
سلجوقیان، ملیحه ستارزاده، انتشارات سمت.
تاریخ تشیع 1و2، زیر نظر سید احمدرضا خضری، سمت و پژوهشگاه حوزه و دانشگاه.
تشیع در مسیر تاریخ، سید حسین محمد جعفری، ترجمه سید محمدتقی آیت اللهی، دفتر نشر فرهنگ اسلامی.
تاریخ اسلام در دوره عثمانیان و صفویان
ایران عصر صفوی، راجر سیوری، ترجمه کامبیز عزیزی، نشر مرکز.
تاریخ سیاسی احتماعی دولت صفویه،عبدالحسین نوایی و عباسقلی غفاری فرد، سمت.
دولت عثمانی از ظهور تا زوال، اسماعیل یاقی، ترجمه رسول جعفریان، پژوهشکده حوزه و دانشگاه.
تاریخ عرب، فیلیپ حتی، ترجمه ابوالقاسم پاینده، نشر آگاه
تاریخ سیاسی اسلام، حسن ابراهیم حسن، ترجمه ابوالقاسم پاینده، نشر جاویدان.
دولت ممالیک، شبارو، ترجمه شهلا بختیاری، حوزه و دانشگاه.
دولت ایوبیان، محمدسهیل طقوش، ترجمه عبدالله ناصری طاهری، پژوهشگاه حوزه و دانشگاه
فاطمیان در مصر، عبدالله ناصری طاهری، پژوهشگاه حوزه و دانشگاه
آندلس یا تاریخ حکومت مسلمین در اروپا، محمد ابراهیم آیتی، دانشگاه تهران.
تاریخ سیاسی اجتماعی شمال افریقا، عبدالله ناصری طاهری، تهران: وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی، سازمان چاپ و انتشارات
مقدمه ایی بر تاریخ مغرب اسلامی، عبدالله ناصری طاهری، پژوهشگاه حوزه و دانشگاه.
تاریخ گسترش اسلام در شمال افریقا و اروپا از آغاز تا سقوط اندلس، عبدالله ناصری طاهری، پژوهشگاه حوزه و دانشگاه.
علم و تمدن در اسلام، سید حسین نصر، ترجمه احمد آرام، تهران: علمی فرهنگی، 1384.
تاریخ علوم عقلی در تمدن اسلامی، ذبیح الله صفا، دانشگاه تهران.
تاریخ تمدن اسلام، جرجی زیدان، ترجمه علی جواهرکلام، تهران: امیرکبیر.
کارنامه اسلام، عبدالحسین زرین کوب، امیرکبیر.
خراج و نظامهای مالی دولتهای اسلامی، ضیاءالدین الریس، ترجمه فتحعلی اکبری، دانشگاه اصفهان.
مقالات «اقطاع»، «آئین دادرسی» و«برید»، «جامگی» در دایرةالمعارف بزرگ اسلامی.
تاریخ عمومی هنرهای مصور، علینقی وزیری، بخش «هنر اسلامی»، انتشارات هیرمند و دانشگاه تهران.
تاریخ هنر در سرزمین های اسلامی، انور رفاعی، ترجمه عبدالرحیم قنوات، مشهد: جهاد دانشگاهی مشهد.
جغرافیای تاریخی کشورهای اسلامی جلد 1و 2، حسین قرچانلو، انتشارات سمت. [با تاکید بر 150 صفحه اول جلد یک]
تاریخ نوشته های جغرافیایی در جهان اسلام، کراچکوفسکی، ترجمه ابوالقاسم پاینده، شرکت انتشارات علمی و فرهنگی.
جزوه اسلام شناسی، آقای دکتر کاظم بیگی، تهران.
مطالعات اسلامی در غرب، محسن الویری، انتشارات سمت.
تاریخچه شرق شناسی: کاوشی در سیر مطالعات اسلامی در غرب، عبدالله همتی گلیان، جهاد دانشگاهی (واحد مشهد)
تاریخ دانشگاههای بزرگ اسلامی، عبدالرحیم غنیمه، ترجمه نورالله کسایی، انتشارات دانشگاه تهران.
تاریخ آموزش در اسلام: از آغاز تا فروپاشی ایوبیان در مصر، احمد شلبی، ترجمه محمدحسن ساکت، نگاه معاصر، 1387.
آموزش و پرورش اسلامی، ابوالفضل عزتی، بعثت.
مقاله «تعلیم و تربیت»، دانشنامه جهان اسلام.
جزوه آموزش و پرورش، آقای دکتر بادکوبه، تهران.
تاریخنگاری در اسلام، سید صادق سجادی و هادی عالم زاده، سمت.
مقاله «تاریخنگاری در اسلام»، دانشنامه جهان اسلام، پنج بخش.
مقدمه تاریخ ایران بعد از اسلام، زرین کوب، امیر کبیر.
📚 گیتاشناسی ایران
✍ عباس جعفری
تهران: سازمان جغرافیایی
جلد1: کوهها و کوهنامه ایران
جلد2: رودها و رودنامه ایران
جلد3: دایرة المعارف جغرافیایی ایران ( دانستنی های ایران)
📖 @Y_1360 📖
📚 گیتاشناسی ایران
✍ عباس جعفری
تهران: سازمان جغرافیایی
📖 @Y_1360 📖
📚 گیتاشناسی ایران
✍ عباس جعفری
▫️دایره المعارف جغرافیایی ایران
─═ @Y_1360 ═─
📚 گیتاشناسی ایران (3جلد)
✍ عباس جعفری
جلد1: کوهها و کوهنامه ایران
جلد2: رودها و رودنامه ایران
جلد3: دایرة المعارف جغرافیایی ایران ( دانستنی های ایران)
تهران: سازمان جغرافیایی و کارتوگرافی گیتاشناسی ،ج1 چاپ 1368، ج2 (چاپ3) 1384، ج3 (چاپ2) 1384
─═ @Y_1360 ═─
روشنفکری دینی ۵ : نواندیشی دینی و غیاب مقوله " ایران "
در چند دهه اخیر اندیشه ایران به مثابه یک مسئله از گفتمان و بل بهتر بگویم گفتمان های مختلف روشنفکری دینی ما تقریبا غایب بوده است. منظورم نسبت میان دین و ملیت تنها در مقام بحثی فلسفی نیست. به طور مشخص منظورم نسبت میان ایران به عنوان یک هویت تاریخی و به عنوان یک اصطلاح و مفهوم ملی است با اسلام و تشیع در بستر تاریخی آن. به راستی چقدر روشنفکران دینی ما درباره نسبت اسلام و تشیع با هویت ملی مان کار کرده اند و اندیشه ورزی کرده اند؟ بسیار می بینیم که روشنفکران دینی ما درباره نسبت دین و سیاست قلم می زنند اما مگر می توان از این دو مفهوم در بستر تاریخی و جغرافیایی ایران سخن گفت اما درباره عناصر شکل دهنده هویت ملی مان و جایگاه دین و مذهب در آن سخن نراند؟ مگر می توان درباره قدرت های سیاسی و دینی و جایگاه حقوقی و فقهی و سیاسی و دینی شاهان و روحانیان سخن راند اما درباره نسبت میان اصحاب علم و قلم و مذهب از یک سو و اصحاب سیف و قدرت از دیگر سو در شکل دهی هویت تاریخی سرزمینی حرف نزد؟ ایران تنها یک هویت سیاسی در مفهوم جغرافیای سیاسی نیست. ایران یک هویت تاریخی و فرهنگی و تمدنی است. عناصری سازنده دارد که با وجود تغییرات تاریخی هسته اصلی و بنیادی شکل دهنده مفهوم آن دست کم دو هزار و پانصد سال است تداوم دارد. جغرافیای سیاسی آن دستخوش تغییر شده اما ایران به مثابه مفهومی تمدنی عناصر اصلی آن تغییری نکرده است. نوعی استمرار در عین تحول است. ایران و اندیشه و فرهنگ و تمدن ایرانی مهمترین عناصر اصلی اش قرن ها و بل چند هزار سال است که با وجود همه تحولات و همه ظهورات مختلف تاریخی اش همچنان باقی است. یکی از اینها نسبت میان دین و دولت و نسبت میان هویت ملی و هویت دینی است که قرن هاست از عناصر تعیین کننده ایران به مثابه هویت سرزمینی است. شکل ها و صورت ها تغییر کرده اما عناصر اصلی همچنان باقی است.
هانری کوربن از اسلام ایرانی سخن می گفت. قبلا نوشته ام که شخصا این نوع تعبیر را برای تشیع و یا تصوف ایرانی و یا حتی عمومی تر برای توصیف تفکر و یا مذهب ایرانی نمی پسندم. کما اینکه تعبیر محمد عابد جابری را که از عقل عربی در برابر عقل ایرانی سخن می راند نمی پسندم. تفکر نمی تواند در چارچوب چنین ذات انگاری ها محدود شود. از اواخر سده نوزدهم و بعد در بیشتر سال های قرن بیستم ما ایرانیان همچون عرب ها همانند دیگران ظهور و بروز اندیشه هایی معطوف به آنچه ناسیونالیزم نام دارد تجربه کردیم. ناسیونالیزم در همه اشکال آن از فقر فهم تاریخی رنج می برد گرچه خود یک "مذهب تاریخی " است. بریده از تاریخ و تحولات تاریخی است. مقصود من از ایران به مثابه مفهومی تمدنی برداشت های سطحی و عقیم ناسیونالیستی نیست. چنین برداشت هایی اصلا خود ناقض مفهوم ثابت و در عین حال متحولی است که از ایران فرهنگی و تمدنی سراغ داریم و باید سراغ داشته باشیم. ایران نیازمند ناسیونالیزم نیست.
مقصود من باز مقوله تازه طرح شده ایرانشهری جواد طباطبایی هم نیست. درباره آن قبلا مختصرا نوشته ام و گفته ام که به عقیده من و دست کم بنابر آنچه برداشت و فهم من از آن سخنان است چنان سخنانی معطوف به اندیشه فلسفی ایرانشهری نیست، بلکه برداشتی از سیاستنامه های اندیشه تغلب سلطانی است.
آنچه من از هویت ایرانی مراد دارم بستر فرهنگی و تمدنی آن است که در عین جهانی بودنش و در عین تحول و گشودگی فرهنگی بر تمدن ها و فرهنگ ها وقومیت های دیگر و در عین کثرت اما وحدت خود را حفظ کرده و مایه وحدت سرزمینی مان شده است. ساسانیان یکی از پرده های این پدیده ثابت در عین حال متحولند و صفویه پرده ای دیگر.
روشنفکری دینی چند دهه است درباره دین و دولت و نسبت این دو و درباره هویت و سیاست و مردمسالاری و آزادی و حق و تکلیف سخن می گوید. کما اینکه دیری است روشنفکران دینی ما از صفویه و "تشیع صفوی" انتقاد می کنند. وقت آن است که همه این سخنان را در نسبت با مفهوم ایران فرهنگی و تمدنی بازخوانی کنند. بدون چنین نگاهی آنچه می گوییم در بهترین حالت نظریه پردازی هایی معلق در فضا و خارج از بستر تاریخی است. نسبتی با تاریخ و واقعیت تاریخی سرزمینی مان ندارد.
باید بازگردیم به آنچه در صد سال گذشته درباره تاریخ ایران و هویت تاریخی ایران و ایرانی محققان تاریخ میهنمان نوشتند. باید از قزوینی و تقی زاده و حسن پیرنیا و عباس اقبال آشتیانی و عباس زریاب و عبد الحسین زرین کوب و احسان یارشاطر و ایرج افشار آموخت. اینان تاریخ ایران را در پرتوی همین مفهوم تمدنی و فرهنگی از ایران و در استمرار در عین تحولش نوشته اند. حاصل آن پژوهش ها را امروز می توان در مقالات متعدد دانشنامه ایرانیکا و همچنین دائره المعارف بزرگ اسلامی و تاریخ جامع ایران دید و خواند.
روشنفکری دینی ما نیازمند بازخوانی تاریخ ایران و اندیشه ورزی درباره ایران تاریخی است.
نو اندیشی دینی و غیاب مقوله " ایران "
در چند دهه اخیر اندیشه ایران به مثابه یک مسئله از گفتمان و بل بهتر بگویم گفتمان های مختلف روشنفکری دینی ما تقریبا غایب بوده است. منظورم نسبت میان دین و ملیت تنها در مقام بحثی فلسفی نیست. به طور مشخص منظورم نسبت میان ایران به عنوان یک هویت تاریخی و به عنوان یک اصطلاح و مفهوم ملی است با اسلام و تشیع در بستر تاریخی آن. به راستی چقدر روشنفکران دینی ما درباره نسبت اسلام و تشیع با هویت ملی مان کار کرده اند و اندیشه ورزی کرده اند؟ بسیار می بینیم که روشنفکران دینی ما درباره نسبت دین و سیاست قلم می زنند اما مگر می توان از این دو مفهوم در بستر تاریخی و جغرافیایی ایران سخن گفت اما درباره عناصر شکل دهنده هویت ملی مان و جایگاه دین و مذهب در آن سخن نراند؟ مگر می توان درباره قدرت های سیاسی و دینی و جایگاه حقوقی و فقهی و سیاسی و دینی شاهان و روحانیان سخن راند اما درباره نسبت میان اصحاب علم و قلم و مذهب از یک سو و اصحاب سیف و قدرت از دیگر سو در شکل دهی هویت تاریخی سرزمینی حرف نزد؟ ایران تنها یک هویت سیاسی در مفهوم جغرافیای سیاسی نیست. ایران یک هویت تاریخی و فرهنگی و تمدنی است. عناصری سازنده دارد که با وجود تغییرات تاریخی هسته اصلی و بنیادی شکل دهنده مفهوم آن دست کم دو هزار و پانصد سال است تداوم دارد. جغرافیای سیاسی آن دستخوش تغییر شده اما ایران به مثابه مفهومی تمدنی عناصر اصلی آن تغییری نکرده است. نوعی استمرار در عین تحول است. ایران و اندیشه و فرهنگ و تمدن ایرانی مهمترین عناصر اصلی اش قرن ها و بل چند هزار سال است که با وجود همه تحولات و همه ظهورات مختلف تاریخی اش همچنان باقی است. یکی از اینها نسبت میان دین و دولت و نسبت میان هویت ملی و هویت دینی است که قرن هاست از عناصر تعیین کننده ایران به مثابه هویت سرزمینی است. شکل ها و صورت ها تغییر کرده اما عناصر اصلی همچنان باقی است.
هانری کوربن از اسلام ایرانی سخن می گفت. قبلا نوشته ام که این نوع تعبیر را برای تشیع و یا تصوف ایرانی و یا حتی عمومی تر برای توصیف تفکر و یا مذهب ایرانی قابل مناقشه می دانم. کما اینکه تعبیر محمد عابد جابری را که از عقل عربی در برابر عقل ایرانی سخن می راند درست نمی دانم. تفکر نمی تواند در چارچوب چنین ذات انگاری ها محدود شود. از اواخر سده نوزدهم و بعد در بیشتر سال های قرن بیستم ما ایرانیان همچون عرب ها همانند دیگران ظهور و بروز اندیشه هایی معطوف به آنچه ناسیونالیزم نام دارد تجربه کردیم. ناسیونالیزم در همه اشکال آن از فقر فهم تاریخی رنج می برد. بریده از تاریخ و تحولات تاریخی است. مقصود من از ایران به مثابه مفهومی تمدنی برداشت های سطحی و عقیم ناسیونالیستی نیست. چنین برداشت هایی اصلا خود ناقض مفهوم ثابت و در عین حال متحولی است که از ایران فرهنگی و تمدنی سراغ داریم و باید سراغ داشته باشیم. ایران نیازمند ناسیونالیزم نیست. مقصود من همچنين مقوله ایرانشهری با چارچوب های فکری جواد طباطبایی هم نیست. درباره آن قبلا مختصرا نوشته ام و گفته ام که به عقیده من و دست کم بنابر آنچه برداشت و فهم من از آن سخنان است چنان سخنانی تنها برداشتی نادرست از سیاستنامه های دوران اندیشه تغلب سلطانی است (نظام الملک).
آنچه من از هویت ایرانی مراد دارم بستر فرهنگی و تمدنی آن است که در عین جهانی بودنش و در عین تحول و گشودگی فرهنگی بر تمدن ها و فرهنگ ها وقومیت های دیگر و در عین کثرت اما وحدت خود را حفظ کرده و مایه وحدت سرزمینی مان شده است. ساسانیان یکی از پرده های این پدیده ثابت در عین حال متحولند و صفویه پرده ای دیگر.
روشنفکری دینی چند دهه است درباره دین و دولت و نسبت این دو و درباره هویت و سیاست و مردمسالاری و آزادی و حق و تکلیف سخن می گوید. کما اینکه دیری است روشنفکران دینی ما از صفویه و "تشیع صفوی" انتقاد می کنند. وقت آن است که همه این سخنان را در نسبت با مفهوم ایران فرهنگی و تمدنی بازخوانی کنند. بدون چنین نگاهی آنچه می گوییم در بهترین حالت نظریه پردازی هایی معلق در فضا و خارج از بستر تاریخی است. نسبتی با تاریخ و واقعیت تاریخی سرزمینی مان ندارد.
باید بازگردیم به آنچه در صد سال گذشته درباره تاریخ ایران و هویت تاریخی ایران و ایرانی محققان تاریخ میهنمان نوشتند. باید از قزوینی و تقی زاده و حسن پیرنیا و عباس اقبال آشتیانی و عباس زریاب و محمد محمدی ملايری و عبد الحسین زرین کوب و احسان یارشاطر و ایرج افشار آموخت. اینان تاریخ ایران را در پرتوی همین مفهوم تمدنی و فرهنگی از ایران و در استمرار در عین تحولش نوشته اند. حاصل آن پژوهش ها را امروز می توان در مقالات متعدد دانشنامه ایرانیکا و همچنین دائره المعارف بزرگ اسلامی و تاریخ جامع ایران دید و خواند.
روشنفکری دینی ما نیازمند بازخوانی تاریخ ایران و اندیشه ورزی درباره ایران تاریخی است.
https://t.me/azbarresihayetarikhi
نو اندیشی دینی و غیاب مقوله " ایران "
در چند دهه اخیر اندیشه ایران به مثابه یک مسئله از گفتمان و بل بهتر بگویم گفتمان های مختلف روشنفکری دینی ما تقریبا غایب بوده است. منظورم نسبت میان دین و ملیت تنها در مقام بحثی فلسفی نیست. به طور مشخص منظورم نسبت میان ایران به عنوان یک هویت تاریخی و به عنوان یک اصطلاح و مفهوم ملی است با اسلام و تشیع در بستر تاریخی آن. به راستی چقدر روشنفکران دینی ما درباره نسبت اسلام و تشیع با هویت ملی مان کار کرده اند و اندیشه ورزی کرده اند؟ بسیار می بینیم که روشنفکران دینی ما درباره نسبت دین و سیاست قلم می زنند اما مگر می توان از این دو مفهوم در بستر تاریخی و جغرافیایی ایران سخن گفت اما درباره عناصر شکل دهنده هویت ملی مان و جایگاه دین و مذهب در آن سخن نراند؟ مگر می توان درباره قدرت های سیاسی و دینی و جایگاه حقوقی و فقهی و سیاسی و دینی شاهان و روحانیان سخن راند اما درباره نسبت میان اصحاب علم و قلم و مذهب از یک سو و اصحاب سیف و قدرت از دیگر سو در شکل دهی هویت تاریخی سرزمینی حرف نزد؟ ایران تنها یک هویت سیاسی در مفهوم جغرافیای سیاسی نیست. ایران یک هویت تاریخی و فرهنگی و تمدنی است. عناصری سازنده دارد که با وجود تغییرات تاریخی هسته اصلی و بنیادی شکل دهنده مفهوم آن دست کم دو هزار و پانصد سال است تداوم دارد. جغرافیای سیاسی آن دستخوش تغییر شده اما ایران به مثابه مفهومی تمدنی عناصر اصلی آن تغییری نکرده است. نوعی استمرار در عین تحول است. ایران و اندیشه و فرهنگ و تمدن ایرانی مهمترین عناصر اصلی اش قرن ها و بل چند هزار سال است که با وجود همه تحولات و همه ظهورات مختلف تاریخی اش همچنان باقی است. یکی از اینها نسبت میان دین و دولت و نسبت میان هویت ملی و هویت دینی است که قرن هاست از عناصر تعیین کننده ایران به مثابه هویت سرزمینی است. شکل ها و صورت ها تغییر کرده اما عناصر اصلی همچنان باقی است.
هانری کوربن از اسلام ایرانی سخن می گفت. قبلا نوشته ام که این نوع تعبیر را برای تشیع و یا تصوف ایرانی و یا حتی عمومی تر برای توصیف تفکر و یا مذهب ایرانی قابل مناقشه می دانم. کما اینکه تعبیر محمد عابد جابری را که از عقل عربی در برابر عقل ایرانی سخن می راند درست نمی دانم. تفکر نمی تواند در چارچوب چنین ذات انگاری ها محدود شود. از اواخر سده نوزدهم و بعد در بیشتر سال های قرن بیستم ما ایرانیان همچون عرب ها همانند دیگران ظهور و بروز اندیشه هایی معطوف به آنچه ناسیونالیزم نام دارد تجربه کردیم. ناسیونالیزم در همه اشکال آن از فقر فهم تاریخی رنج می برد. بریده از تاریخ و تحولات تاریخی است. مقصود من از ایران به مثابه مفهومی تمدنی برداشت های سطحی و عقیم ناسیونالیستی نیست. چنین برداشت هایی اصلا خود ناقض مفهوم ثابت و در عین حال متحولی است که از ایران فرهنگی و تمدنی سراغ داریم و باید سراغ داشته باشیم. ایران نیازمند ناسیونالیزم نیست. مقصود من همچنين مقوله ایرانشهری با چارچوب های فکری جواد طباطبایی هم نیست. درباره آن قبلا مختصرا نوشته ام و گفته ام که به عقیده من و دست کم بنابر آنچه برداشت و فهم من از آن سخنان است چنان سخنانی تنها برداشتی نادرست از سیاستنامه های دوران اندیشه تغلب سلطانی است (نظام الملک).
آنچه من از هویت ایرانی مراد دارم بستر فرهنگی و تمدنی آن است که در عین جهانی بودنش و در عین تحول و گشودگی فرهنگی بر تمدن ها و فرهنگ ها و قومیت های دیگر و در عین کثرت اما وحدت خود را حفظ کرده و مایه وحدت سرزمینی مان شده است. ساسانیان یکی از پرده های این پدیده ثابت در عین حال متحولند و صفویه پرده ای دیگر.
روشنفکری دینی چند دهه است درباره دین و دولت و نسبت این دو و درباره هویت و سیاست و مردمسالاری و آزادی و حق و تکلیف سخن می گوید. کما اینکه دیری است روشنفکران دینی ما از صفویه و "تشیع صفوی" انتقاد می کنند. وقت آن است که همه این سخنان را در نسبت با مفهوم ایران فرهنگی و تمدنی بازخوانی کنند. بدون چنین نگاهی آنچه می گوییم در بهترین حالت نظریه پردازی هایی معلق در فضا و خارج از بستر تاریخی است. نسبتی با تاریخ و واقعیت تاریخی سرزمینی مان ندارد.
باید بازگردیم به آنچه در صد سال گذشته درباره تاریخ ایران و هویت تاریخی ایران و ایرانی محققان تاریخ میهنمان نوشتند. باید از قزوینی و تقی زاده و حسن پیرنیا و عباس اقبال آشتیانی و عباس زریاب و محمد محمدی ملايری و عبد الحسین زرین کوب و احسان یارشاطر و ایرج افشار آموخت. اینان تاریخ ایران را در پرتوی همین مفهوم تمدنی و فرهنگی از ایران و در استمرار در عین تحولش نوشته اند. حاصل آن پژوهش ها را امروز می توان در مقالات متعدد دانشنامه جهان اسلام و همچنین دائره المعارف بزرگ اسلامی و تاریخ جامع ایران دید و خواند.
نو اندیشی دینی و غیاب مقوله " ایران "
در چند دهه اخیر اندیشه ایران به مثابه یک مسئله از گفتمان و بل بهتر بگویم گفتمان های مختلف روشنفکری دینی ما تقریبا غایب بوده است. منظورم نسبت میان دین و ملیت تنها در مقام بحثی فلسفی نیست. به طور مشخص منظورم نسبت میان ایران به عنوان یک هویت تاریخی و به عنوان یک اصطلاح و مفهوم ملی است با اسلام و تشیع در بستر تاریخی آن. به راستی چقدر روشنفکران دینی ما درباره نسبت اسلام و تشیع با هویت ملی مان کار کرده اند و اندیشه ورزی کرده اند؟ بسیار می بینیم که روشنفکران دینی ما درباره نسبت دین و سیاست قلم می زنند اما مگر می توان از این دو مفهوم در بستر تاریخی و جغرافیایی ایران سخن گفت اما درباره عناصر شکل دهنده هویت ملی مان و جایگاه دین و مذهب در آن سخن نراند؟ مگر می توان درباره قدرت های سیاسی و دینی و جایگاه حقوقی و فقهی و سیاسی و دینی شاهان و روحانیان سخن راند اما درباره نسبت میان اصحاب علم و قلم و مذهب از یک سو و اصحاب سیف و قدرت از دیگر سو در شکل دهی هویت تاریخی سرزمینی حرف نزد؟ ایران تنها یک هویت سیاسی در مفهوم جغرافیای سیاسی نیست. ایران یک هویت تاریخی و فرهنگی و تمدنی است. عناصری سازنده دارد که با وجود تغییرات تاریخی هسته اصلی و بنیادی شکل دهنده مفهوم آن دست کم دو هزار و پانصد سال است تداوم دارد. جغرافیای سیاسی آن دستخوش تغییر شده اما ایران به مثابه مفهومی تمدنی عناصر اصلی آن تغییری نکرده است. نوعی استمرار در عین تحول است. ایران و اندیشه و فرهنگ و تمدن ایرانی مهمترین عناصر اصلی اش قرن ها و بل چند هزار سال است که با وجود همه تحولات و همه ظهورات مختلف تاریخی اش همچنان باقی است. یکی از اینها نسبت میان دین و دولت و نسبت میان هویت ملی و هویت دینی است که قرن هاست از عناصر تعیین کننده ایران به مثابه هویت سرزمینی است. شکل ها و صورت ها تغییر کرده اما عناصر اصلی همچنان باقی است.
هانری کوربن از اسلام ایرانی سخن می گفت. قبلا نوشته ام که این نوع تعبیر را برای تشیع و یا تصوف ایرانی و یا حتی عمومی تر برای توصیف تفکر و یا مذهب ایرانی قابل مناقشه می دانم. کما اینکه تعبیر محمد عابد جابری را که از عقل عربی در برابر عقل ایرانی سخن می راند درست نمی دانم. تفکر نمی تواند در چارچوب چنین ذات انگاری ها محدود شود. از اواخر سده نوزدهم و بعد در بیشتر سال های قرن بیستم ما ایرانیان همچون عرب ها همانند دیگران ظهور و بروز اندیشه هایی معطوف به آنچه ناسیونالیزم نام دارد تجربه کردیم. ناسیونالیزم در همه اشکال آن از فقر فهم تاریخی رنج می برد. بریده از تاریخ و تحولات تاریخی است. مقصود من از ایران به مثابه مفهومی تمدنی برداشت های سطحی و عقیم ناسیونالیستی نیست. چنین برداشت هایی اصلا خود ناقض مفهوم ثابت و در عین حال متحولی است که از ایران فرهنگی و تمدنی سراغ داریم و باید سراغ داشته باشیم. ایران نیازمند ناسیونالیزم نیست. مقصود من همچنين مقوله ایرانشهری با چارچوب های فکری جواد طباطبایی هم نیست. درباره آن قبلا مختصرا نوشته ام و گفته ام که به عقیده من و دست کم بنابر آنچه برداشت و فهم من از آن سخنان است چنان سخنانی تنها برداشتی نادرست از سیاستنامه های دوران اندیشه تغلب سلطانی است (نظام الملک).
آنچه من از هویت ایرانی مراد دارم بستر فرهنگی و تمدنی آن است که در عین جهانی بودنش و در عین تحول و گشودگی فرهنگی بر تمدن ها و فرهنگ ها و قومیت های دیگر و در عین کثرت اما وحدت خود را حفظ کرده و مایه وحدت سرزمینی مان شده است. ساسانیان یکی از پرده های این پدیده ثابت در عین حال متحولند و صفویه پرده ای دیگر.
روشنفکری دینی چند دهه است درباره دین و دولت و نسبت این دو و درباره هویت و سیاست و مردمسالاری و آزادی و حق و تکلیف سخن می گوید. کما اینکه دیری است روشنفکران دینی ما از صفویه و "تشیع صفوی" انتقاد می کنند. وقت آن است که همه این سخنان را در نسبت با مفهوم ایران فرهنگی و تمدنی بازخوانی کنند. بدون چنین نگاهی آنچه می گوییم در بهترین حالت نظریه پردازی هایی معلق در فضا و خارج از بستر تاریخی است. نسبتی با تاریخ و واقعیت تاریخی سرزمینی مان ندارد.
باید بازگردیم به آنچه در صد سال گذشته درباره تاریخ ایران و هویت تاریخی ایران و ایرانی محققان تاریخ میهنمان نوشتند. باید از قزوینی و حسن پیرنیا و عباس اقبال آشتیانی و عباس زریاب و محمد محمدی ملايری و عبد الحسین زرین کوب و ایرج افشار آموخت. اینان تاریخ ایران را در پرتوی همین مفهوم تمدنی و فرهنگی از ایران و در استمرار در عین تحولش نوشته اند. حاصل آن پژوهش ها را امروز می توان در مقالات متعدد دانشنامه جهان اسلام و همچنین دائره المعارف بزرگ اسلامی و تاریخ جامع ایران دید و خواند.
https://t.me/azbarresihayetarikhi
📕گوهر اندیشه: تاریخ زندگی استاد ابوالقاسم سحاب تفرشی. محمدرضا زمانی درمزاری، غلامرضا سحاب. تهران: موسسه جغرافیایی و کارتوگرافی سحاب، ۱۲۸ص.، ۱۳۷۹
📗جغرافیای عشق: ویژهنامه درگذشت استاد عباس سحاب پدر جغرافیای ایران ۱۳۷۹-۱۳۰۰. محمدرضا زمانی درمزاری، غلامرضا سحاب. تهران : موسسه جغرافیایی و کارتوگرافی سحاب۴۸ص.، ۱۳۷۹.
📘خرمی دریای مهر و فروتنی: زندگینامه و خدامات علمی و فرهنگی دانشمند فرزانه، زندهیاد دکتر حسامالدین خرمی. غلامرضا سحاب. بیجا: بینا، ۴۸ص.،۱۳۸۲.
📒مرد جهانی از بیرجند: خاطرات ایام تحصیل دکتر محمد حسن گنجی. غلامرضا سحاب تهران: موسسه جغرافیایی و کارتوگرافی گیتاشناسی، ۲۲۳ص.، ۱۳۸۹.
📕اسناد تصویری کلات نادری و سرخس. غلامرضا سحاب و دیگران. تهران: دنیای جغرافیای سحاب، ۱۶۰ص، ۱۳۹۱
📗دومین اطلس جغرافیایی دوره قاجار. تالیف محمدرضا مهندس ( مهندسالملک )؛ به اهتمام: جواد صفینژاد ، غلامرضا سحاب ، سعید بختیاری. تهران: دنیای جغرافیای سحاب، ۴۸ص.، ۱۳۹۱.
📒مسجد کبود (فیروزه اسلام). غلامرضا سحاب، محمدهادی خسروی. تهران: دنیای جغرافیای سحاب، ۴۰ص.، ۱۳۹۱.
📘سرای کاظمی. غلامرضا سحاب. تهران: دنیای جغرافیای سحاب، ۵۰ص.، ۱۳۹۳.
📗اصول علم جغرافیا (شناختی از سه کتاب درسی جغرافی). محمد صفیخان. پژوهش: غلامرضا سحاب؛ جواد صفینژاد. تهران: دنیای جغرافیای سحاب، ۱۲۲ص.، ۱۳۹۴.
📔سرای کاظمی: شرح خدمات جواد کاظمی در نگهداری و مرمت میراث خانوادگی. غلامرضا سحاب؛ پژوهشگر و تدوین متن حمیرا محبعلی؛ مجری نیما سحاب تهران: دنیای جغرافیای سحاب، ۴۸ص.، ۱۳۹۴.
📕کتاب جهاننما: جغرافیای ایران و جهان. تالیف رافائیل فلوغون؛ پژوهش جواد صفینژاد ، غلامرضا سحاب. تهران: دنیای جغرافیای سحاب، ۲۸۸ص.، ۱۳۹۳.
📘سفر به تفرش (راهنمای گردشگری). غلامرضا سحاب ، سمیرا محبعلی؛ پژوهش حمیرا محبعلی؛ مجری طرح نیما سحاب تهران: دنیای جغرافیای سحاب، ۶۴ص.، ۱۳۹۵.
📒پسر طبیعت( قصه حی بن یقظان). تالیف ابنطفیل اندلسی؛ ترجمه ابوالقاسم سحابتفرشی؛به کوشش: غلامرضا سحاب و حمیرا محبعلی. تهران: دنیای جغرافیای سحاب، ۳۵ صفحه، ۱۳۹۴.
📙تاریخ خجسته(زندگی، زمانه و آثار استاد ابوالقاسم سحاب تفرشی ). تالیف ابوالقاسم سحابتفرشی؛ به اهتمام: غلامرضا سحاب. تهران: دنیای جغرافیای سحاب، ۴۸۸ص.، ۱۳۹۴.
📘تفرش پیر سنگی. مظاهر مصفا. به اهتمام: غلامرضا سحاب. تهران: دنیای جغرافیای سحاب، ۴۸ص.، ۱۳۹۴.
📔یادداشتهای سفر پروفسور محمد حسن گنجی: سفرهای آنکارا، لندن، پاریس، ژنو، رم، بیروت، کراچی، ... در سالهای ۱۳۲۹ تا ۱۳۴۱ شمسی. به کوشش غلامرضا سحاب. تهران: دنیای جغرافیای سحاب: موسسه جغرافیایی و کارتوگرافی گیتاشناسی، ۱۳۹۵.
📗یادگار سحاب. غلامرضا سحاب، حمیرا محبعلی. تهران: دنیای جغرافیای سحاب، ۱۳۵ص.، ۱۳۹۶.
📘اطلس شصت سال کارتوگرافی (نقشهنگاری) آثار قلمی استاد عباس سحاب ۱۳۷۳ - ۱۳۱۳ شمسی. غلامرضا سحاب. تهران: دنیای جغرافیای سحاب، ۴۸۵ص.، ۱۳۹۷ش.
📒مفتاحالاعلام: در اسامی و شرح حال ۵۰۷۰ نفر از پیشوایان و مشاهیر و احبار[ دانشمندان] از قرن اول اسلام تا قرن چهاردهم هجری. تألیف ابوالقاسم سحاب تفرشی؛ بهکوشش غلامرضا سحاب. تهران: دنیای جغرافیای سحاب: بنیاد فرهنگی سحاب، ۳ج.، ۱۳۹۹ش.
@jalise
Www.jalise.ir
الكتب والمواضيع والآراء فيها لا تعبر عن رأي الموقع
تنبيه: جميع المحتويات والكتب في هذا الموقع جمعت من القنوات والمجموعات بواسطة بوتات في تطبيق تلغرام (برنامج Telegram) تلقائيا، فإذا شاهدت مادة مخالفة للعرف أو لقوانين النشر وحقوق المؤلفين فالرجاء إرسال المادة عبر هذا الإيميل حتى يحذف فورا:
alkhazanah.com@gmail.com
All contents and books on this website are collected from Telegram channels and groups by bots automatically. if you detect a post that is culturally inappropriate or violates publishing law or copyright, please send the permanent link of the post to the email below so the message will be deleted immediately:
alkhazanah.com@gmail.com