مقاله ای است از استاد فان اس که به لطف در رابطه با مقاله من در خصوص کتاب الشجره المبارکه فخر رازی مرقوم فرموده اند. تلاش می کنم در نوشته ای به داوری درباره نقد ایشان بپردازم. این مقاله را آقای فان اس چند سال پیش نوشتند اما به تازگی منتشر شده. آن زمان که من پاریس بودم این مقاله نوشته شد و ظاهراً استاد مطالب تازه من درباره این کتاب را که بعدا در سایت کاتبان منتشر کرده ام ملاحظه نفرموده اند. مطالب تازه ای هم باز در تمام این سال ها پیدا کرده ام که باز نشان می دهد این کتاب تألیف فخر رازی نیست.
@barrasihayetarikhi
نسخه ای دیگر از امالی
نسخه کهن تازه ای از امالی مرتضی
در کتابخانه آمبروزیانا به شماره H ۴۳
در مجموعه ای با دو کتاب:
کتاب نهاية الإيجاز في دراية الإعجاز از فخر رازي
بر روی برگ اول مطلبی درباره اختلاف در خصوص وجه اعجاز قرآن آمده از مرتضی و سديد الدين و نصير الدين نام می برد گويا نويسنده آن امامی بوده
تا ۵۵ الف. کتاب اول بدون تاريخ کتابت اما شبيه است به نسخه های عصر يحيی بن حمزه.
کتاب دوم امالي شريف مرتضی است از برگ ۶۰ الف: کتاب غرر الفوائد تأليف الشريف الأجل الکامل المرتضی ذي المجدين أبي القاسم علي بن الحسين الموسوي رضي الله عنه تا ۱۲۵ ب: وکان الفراغ من نساخته في شهر القعدة من شهور سنة ثمان وسبعمائة سنة...
ناقص است و همه امالي نيست.
کهنترین واکنش به فخر الدین رازی؟ بررسی کوتاهی درباره کتاب مشکوة الیقین فی اصول الدین
در منابع تراجم نگاری متأخر امامی از یک جمال الدین علی فرزند محمود حمصی، عالم و متکلم بلند آوازه امامی ری یاد شده و به او تألیفی به نام مشکوة الیقین فی اصول الدین نسبت داده شده. از این کتاب ظاهرا تنها تاکنون یک نسخه شناسایی شده (تحقیق آن همینک با همکاری فاضل محترم آقای عطایی نظری در دست آماده سازی است). آقا بزرگ طهرانی در ذریعه از کتاب یاد کرده اما نسخه ای از آن را نشان نداده است. کتاب البته متن پر برگی نیست اما از لحاظ تحول دانش کلام امامی مهم است.
چند نکته را باید درباره این کتاب اینجا متذکر شوم: نخست اینکه در بحث امامت نویسنده به کتاب مطالع الأنوار ارجاع می دهد و آشکار است که این کتاب تألیف دیگری است از خود او و احتمالا شامل تمامی مباحث اصول دین و نه تنها بحث امامت. از کتاب مطالع الانوار یادی در منابع امامی نشده.
نکته دوم اینکه در کتاب تأثیر شیوه حمصی در المنقذ من التقلید (تعلیق عراقی) دیده نمی شود. اگر نویسنده حقیقتا فرزند حمصی است چرا تأثیر شیوه کلامی او را نمی توان در این کتاب آشکارا دید و یا ارجاعی به آثار پدرش در آن یافت؟
نکته سوم درباره این متن این است که با وجود آنکه دلیلی استوار بر صحت انتساب کتاب به فرزند حمصی وجود ندارد (اگر اصل وجود چنین فرزندی ثابت باشد) با این وصف متن کتاب و شیوه نویسنده در مباحث مختلف آن چه در بحث توحید و چه در بحث امامت کهنه به نظر می رسد و به نظر نمی آید تألیفی باشد از بعد از دوران محقق طوسی.
نکته آخری که باید اینجا تذکر داد این است که در مباحث مختلف توحیدی در این کتاب تأثیر بحث های فخر رازی آشکارا پیداست. البته نویسنده نامی از او نمی برد اما نظراتش ناظر به سخنان و یا شبهات فخر رازی است و در مواقعی معلوم است که در جهت پاسخگویی به شبهات مطرح شده از سوی فخر رازی است. در این کتاب نویسنده به احتمال زیاد از طریق آثار فخر رازی با بحث های فلاسفه آشنایی یافته و از بحث وجوب وجود و تمایز وجود و ماهیت سخن می گوید اما به نظر نمی آید که از طریق ابن سینا و یا محقق طوسی با براهین فلسفی آشنا باشد. در واقع او تحت تأثیر فخر رازی از کلام سنتی فاصله می گیرد. گو اینکه در بخش هایی از مباحث توحید و صفات شیوه اش بهشمی است (در بحث امامت هم آشکارا تحت تأثیر شریف مرتضی است) اما تأثیر مستقیمی از ابوالحسین و ملاحمی و یا حمصی در او دیده نمی شود. به هرحال متن را نباید کسی نوشته باشد که تحت تأثیر مکتب ابوالحسین است، چنانکه تحت تأثیر محقق طوسی هم نیست. گرچه برخی مطالبش به رویکرد کلی محقق طوسی در نقد فخر رازی نزدیک است. از مجموع آنچه گفته شد احتمالا بتوان نتیجه گرفت که این متن بسان نمونه ای است از تحول کلام امامی از دوران حمصی تا محقق طوسی. یعنی این متن را باید در میانه این راه قرار داد، زمانی که علمای امامیه با آثار فخر رازی آشنا می شدند. می دانیم که یکی از شاگردان حمصی ردیه ای بر معالم فخر رازی داشته است. بعید نیست که این متن نوشته فرزند حمصی باشد، فرزندی که بیش از آنکه تحت تأثیر آرای پدر بوده باشد تحت تأثیر فضای تازه در کلام مابعد فخر رازی بوده است.
https://t.me/azbarresihayetarikhi
کتاب تثبیت الامامه آیا از الهادی الی الحق است؟
یکی از خوانندگان این کانال متنی فرستاده از یکی از نویسندگان و فضلایی که روی زیدیه کار می کند که در آن انتساب متنی به عنوان تثبیت الامامه به الهادی الی الحق مسلم فرض شده و این خواننده محترم نظر من را خواسته است. اینجا چند سطری در این مورد می نویسم:
متنی که تحت عنوان تثبیت الامامه منسوب به الهادی الی الحق سال ها پیش همراه دو کتاب المنتخب و الفنون امام الهادی (روایت محمد بن سلیمان الکوفی) منتشر شد و بعدا هم چندین بار و از جمله یک بار به وسیله محقق محترم آقای سید محمد رضا جلالی منتشر شد بی تردید از الهادی الی الحق نیست و بعید نیست تألیفی باشد از طیبیان یمن در سده ششم قمری. هر چه هست بسیار بعید است که نویسنده از زیدیه باشد. در نسخه های خطی مجموع الهادی الی الحق این متن موجود نیست (گرچه یکی دو متن کوچک دیگر در امامت در مجموع الهادی هست که ربطی به متن تثبیت محل بحث ندارد). متأسفانه از مجموع الهادی نسخه های قدیم چندان موجود نیست. یک نسخه هست از جزء دوم آن که من آن را چند سال پیش در کتابخانه مونیخ دیدم و آن را در کاتبان معرفی کردم. آن نسخه از سده ششم و یا اوائل سده هفتم قمری است. جزء دوم مجموع امام هادی اساسا متن های امامت او را شامل نمی شود و این متن ها در جلد اول مجموع آمده است. المجموعه الفاخره که خیلی سال پیش در یمن چاپ شد و مجموعه رساله های الهادی الی الحق است دقیقا بر اساس همان مدلی تنظیم شده که نسخه مونیخ بر آن اساس است. در مجموعه فاخره خبری از متن تثبیت الامامه نیست و حتما این متن در جلد اول نسخه مونیخ هم موجود نبوده است. نسخه های دیگر و جدیدتر مجموع الهادی هم این متن را فاقدند. در چاپ جدید مجموع امام هادی هم که اوائل این قرن در یمن منتشر شد متن تثبیت نیامده است. این بدین دلیل است که در سنت های اصیل زیدی این رساله را از الهادی نمی شمرده اند. باری در سده هفتم قمری این متن نخستین بار مورد استفاده برخی از زیدیه همانند المنصور بالله حسن بن بدر الدین قرار گرفت و برخی آن را در غیر مجموعه های الهادی (که موسوم به مجموع الامام الهادی است) در نسخه های خطی دیگر نقل کردند. معلوم نیست چگونه این متن به الهادی نسبت داده شده است، گرچه می توان برای انگیزه آن حدس هایی را مطرح کرد. مطالب آن بیشتر به نویسنده ای امامی مذهب و یا اسماعیلی شباهت دارد. متن کتاب و قلم نویسنده به هیچ وجه به قلم و فکر الهادی شباهت ندارد و با دیگر آثار او در امامت و سایر آثارش به کلی متفاوت است. در آن تعابیری هست که نسبت آن را به دوران الهادی به کلی نفی می کند. مانند تعبیر سلطان من سلاطین الجور و تعبیراتی مشابه. این اثر را باید به عنوان اثری احتمالا اسماعیلی و یا امامی از سده ششم قمری بازشناخت. ولله الحمد اولا وآخرا.
جوابی به یک نقد (در دو فرسته)
آنچه در فرسته بالا 👆 آمد پاسخی بود به آقای دکتر علی موسوی نژاد که درباره متن رساله تثبیت الامامه منسوب به امام الهادی الی الحق اظهار نظر کرده بودند. ایشان درباره زیدیه مطالعاتی دارند و کتابی هم درباره فهرست کتاب های چاپی زیدیه نوشته اند که قابل تقدیر است. با این همه بر اساس آنچه تاکنون منتشر کرده اند من توقع ندارم ایشان از مباحث عقاید زیدیه و تحولات فکری آنان و همچنین رشته نسخه شناسی و متن شناسی و تحلیل متون سر رشته داشته باشند. بنابراین اگر به ایشان پاسخ دادم صرفا به دلیل آن بود که پاسخ دوستی محترم را که نظر من را درباره مطلب ایشان خواستار شده بود داده باشم. آقای موسوی نژاد در پاسخ مطلب مفصلتری نوشته اند که به لطف همان دوست ساعتی پیش دستیاب شد و همینک برای ایضاح بیشتر ناچارم اینجا چند سطری را به یادداشت قبلی اضافه کنم.
نیاز نیست کسی عمرش را در مطالعات زیدی سپری کرده باشد تا بداند متن تثبیت الامامه که به نام الهادی الی الحق منتشر شده نمی تواند از او باشد. اگر کسی حتی اندکی در این زمینه مطالعه کرده باشد هم همین نظر را خواهد داشت. متن کتاب با اندیشه و آثار دیگر الهادی الی الحق سازگاری ندارد. من در اینجا در این زمینه استدلالی نمی کنم. الهادی الی الحق در فقهش و در آثارش نظراتش درباره امامت روشن است و مطالب این متن کوتاه با بحثی تفصیلی در این زمینه متناسب نیست. بحث در جزئیات این مطلب تفصیلی می طلبد که همینک وقت آن را ندارم و بدین دلیل فقط به یک مورد در این متن اشاره کردم و آن اینکه تعبیر سلطان من سلاطین الجور تعبیر متناسب با سده سوم نیست. تا آنجا که به خاطر دارم این نوع تعابیر به سده ششم قمری باز می گردد. شگفتا اینکه آقای موسوی نژاد گفته اند این تعبیر حتی در سده دوم هم به کار می رفته. من تنها می توانم بگویم متأسفانه چنین چیزی را سراغ ندارم.
به زید بن علی، قاسم رسی و الهادی الی الحق هر کدام متن هایی با عنوان تثبیت الامامه نسبت داده اند. نه تثبیت الامامه زید از اوست و نه تثبیت الامامه الهادی از او. درباره آنچه به قاسم هم نسبت داده شده بحث هایی هست که بعدا در نوشته ای دیگر متعرض آن خواهم شد. الهادی البته متن هایی درباره امامت داشته و از جمله متنی به نام تثبیت امامه امیر المؤمنین علی بن ابی طالب (ع) که آن اصیل است و ربطی به تثبیت الامامه منحول ندارد. روشن است که کسانی نام این دومی را بر اساس اولی پیشنهاد کرده اند. مقایسه میان این دو متن نشان می دهد که قلم این دو کتاب یکی نیست.
آقای موسوی نژاد میان دو دسته مختلف نسخه های خطی مجموع رسائل امام هادی تفاوت نگذاشته اند: نسخه اساس چاپ المجموعه الفاخره (چاپ قدیم آن که چاپ عکسی المجموع است) به گواهی آقای الرازحی ناشر چاپ دوم همین مجموعه در سال های اخیر شامل متن تثبیت الامامه نیست و من اضافه می کنم که ترتیب آن هم بر اساس نسخه اقدم مونیخ است. تعدادی از مجموعه های رسائل امام هادی درست از همین سنت تبعیت می کنند. نوع دوم مجموع رسائل امام هادی آنهایی است که در پایان خود چند متن اضافی دارند که در اصل در مجموع امام هادی نبوده و بعدا به آن اضافه شده است. ترتیب و قرار این رساله ها بدین صورت است: کتاب الفنون، کتاب الرضاع، کتاب تثبیت الامامه (که در برخی نسخه های همین دست گفته شده که این ممکن است از زید بن علی باشد و نه از الهادی، توجه کنید)، عهد الهادی الی عماله، کتاب تأویل العرش والکرسی. در چاپ المنتخب (همراه الفنون) این سنت مجموع رسائل امام هادی مورد استفاده قرار گرفته و به همین دلیل هم می بینید که در همین چاپ اخیر تثبیت الامامه درست همراه الفنون و الرضاع منتشر شده. در این دست نسخه ها چند متن از غیر از سنت اصلی روایت مجموع الامام الهادی دیده می شوند. الفنون که اثری در فقه است در اصل تألیف محمد بن سلیمان الکوفی است که بر اساس فقه امام هادی تنظیم کرده. متن های المنتخب و همچنین الرضاع هم از قدیم در شمار سنت روایت مجموع الهادی نبوده اند. کما اینکه مهمترین اثر امام هادی یعنی الاحکام هم هیچگاه در شمار متن های سنت المجموع قرار نمی گرفته است. بنابراین در نسخه اساس چاپ المنتخب از سنتی از المجموع استفاده شده که طبق آن و از اوائل سده هفتم به بعد برخی کتاب ها را از جاهای دیگر بر می داشته و در آخر نسخه ها به مجموع اضافه می کرده اند و از آن جمله تثبیت الامامه را. به همین دلیل عرض کردم که این متن از اوائل این سده در شمار آثار الهادی قلمداد شده و ریشه اش به کتابی بر می گردد که در سده ششم احتمالا یک امامی و یا اسماعیلی طیبی نوشته است.
یکی از خوانندگان محترم کانال از من خواسته درباره این عکس توضیح بیشتری بدهم. این تصویر یکی از نسخه های کتاب تثبیت الامامه منسوب به الهادی الی الحق است. در این نسخه همینطور که می بینید به طور مشخص گفته شده که منبع اصلی این متن بر اساس یک نسخه منحصره ای بوده که مستقل از مجموع الامام الهادی بوده. یعنی در خود نسخه های اصلی مجموع الامام الهادی چنین متنی وجود نداشته و بعدا به آن بر اساس منبع متفاوتی در نسخه های متأخر اضافه شده. لازم به توضیح نیست که وقتی سخن از مجموع الامام الهادی می شود همانند مجموع هایی که به قاسم رسی و برخی دیگر از امامان متقدم زیدی نسبت داده شده مقصود مجموعه هایی است که زیدیان قدیم یمن در سده های سوم تا ششم آن را به عنوان مجموع امام ترتیب می داده اند و حجم و اندازه و محتویات آن کاملا روشن و معین بوده. این کار در اصل به احتمال بسیار زیاد توسط نسل شاگردان الهادی انجام شده بود و بعد در سنت مطرفیان یمن که تا اواخر سده ششم فعال بودند با عنوان مجامیع ائمه تداوم یافت.
در پایین 👇🏼برگ هایی از نسخه ای از مجموع الهادی را قرار می دهم که نشان می دهد رساله هایی و از جمله تثبیت الامامه را زیدیان به عنوان تکمله مجموع الامام الهادی و نه جزیی از نسخه های اصلی آن می دانسته اند.
نسخه E413 مجموع الامام الهادی در کتابخانه آمبروزیانا
در دنباله بحث از نسخه های مجموع الامام الهادی در اینجا باید به نسخه E413 از این مجموع یاد کنم که در کتابخانه آمبروزیانا هست و وصف دقیقش در فهرست کتابخانه آمده است. این نسخه از نسخه های خوب و نسبتا کهنسال و بسیار کامل کتاب است و در آغاز آن فهرستی از رساله های مجموع آمده و من عکسی از آن در اختیار دارم. در این نسخه هم مانند تعدادی دیگر از نسخه های مجموع امام هادی خبری از متن تثبیت الامامه منسوب به او نیست. البته آن یکی تثبیت یعنی تثبیت امامه امیر المؤمنین در این نسخه موجود است. اینجا عرض کنم که یکی از نسخه های کهنسال از مجموع المرتضی محمد بن یحیی که شاید سومین نسخه موجود از آن از حیث قدمت باشد چند متن از الهادی هم هست و در آن یک متنی به نام تثبیت الامامه به همان خط کهن دیده می شود که ارتباطی به هیچ یک از دو متن یاد شده ندارد و در برخی نسخه ها و از جمله در همین نسخه کهن کما اینکه قبلا گفتیم علاوه بر الهادی الی الحق به زید بن علی نیز منسوب شده. من قبلا در مقاله ای انتساب آن را به زید رد کرده ام. درباره انتساب آن به الهادی باید تحقیق دقیقتری صورت گیرد. متن کتاب به سده سوم شباهت دارد منتهی به نظر من کتاب در سنت کوفی زیدیه نوشته شده و بعید است از الهادی باشد (در این مورد چند نکته اضافی هم باید بگویم که آن را به یادداشتی دیگر محول می کنم). بنابراین می بینید که سه متن با عنوانی مشابه تثبیت در میان زیدیه به الهادی نسبت داده می شده. در پایین دو عکس مرتبط با این مجموعه کهنسال را قرار می دهم 👇🏼
ترجمه مقاله فهرست شيخ منتجب الدين رازی تأليف فقيه محقق آية الله شبيری زنجانی به انگليسی
به همراه يکی از دوستان ترجمه مقاله بسيار محققانه آية الله شبيری زنجانی در خصوص شيخ منتجب الدين و فهرست او را که قبلا در همينجا آن را معرفی کردم آماده می کنيم. اين مقاله را در مقدمه ترجمه انگليسی متن خود فهرست ان شاء الله چاپ خواهيم کرد. در بخشی هم تازه هایی درباره منتجب الدين به آن اضافه خواهيم نمود. مقاله آية الله شبيري نمونه عالی تحقيق و تتبع در سنت افتخار آميز حوزه های علميه شيعه است.
ترجمه مقاله فهرست شيخ منتجب الدين رازی تأليف فقيه محقق آية الله شبيری زنجانی به انگليسی
به همراه يکی از دوستان ترجمه مقاله بسيار محققانه آية الله شبيری زنجانی در خصوص شيخ منتجب الدين و فهرست او را که قبلا در همينجا آن را معرفی کردم آماده می کنيم. اين مقاله را در مقدمه ترجمه انگليسی متن خود فهرست ان شاء الله چاپ خواهيم کرد. در بخشی هم تازه هایی درباره منتجب الدين به آن اضافه خواهيم نمود. مقاله آية الله شبيري نمونه عالی تحقيق و تتبع در سنت افتخار آميز حوزه های علميه شيعه است.
شادروان استاد پروفسور فان اس نقدی بر مقاله من درباره الشجرة المبارکة منسوب به فخر رازي نوشت که آن را اينجا می توانيد ببينيد
https://brill.com/view/book/edcoll/9789004336483/B9789004336483_108.xml
درباره کتاب التحريش ضرار بن عمرو که برای نخستين بار در مقاله ای درباره کشف آن و اهميتش سال ها پيش نوشتم استاد شادروان فان اس اينجا مقاله مهمی دارد و سابقه کشف اين متن مهم را توضيح می دهد. درباره اين کتاب با استاد فان اس سال 2005 در پاريس ساعتی گفتگو کردم که در همان مقاله از آن سخن گفته ام و نظرش را نوشتم.
https://brill.com/view/book/edcoll/9789004336483/B9789004336483_170.xml
در غرب اصولا توجه آکادميک به تشيع بيشتر مرهون هانری کوربن است و امروزه آنطور که آقای امير معزی جایی هم ابراز کرده گويا تنها کرسی مختص شيعه شناسی در کل غرب که دانشجويان دکتری تربيت می کند کرسی اوست در مدرسه کاربردی مطالعات عالی سوربون که اينک در اختيار آقای امير معزی است.
فان اس در زمينه علم کلام معتزلی بيشتر از همه روی ابراهيم نظّام کار کرده بود. با اين وصف آنچه با عنوان "کلام و جامعه در دو قرن دوم و سوم" سال ها بعد در دهه نود منتشر کرد در حقيقت حاصل سه دهه کار علمی دقيقی بود که پيشتر روی کلام اسلامی در آغاز آن، به ويژه عصر واصل بن عطاء تا دوره ضرار بن عمرو، قدريه آغازين و مرجئه نخستين و همچنين متکلمين سنت گرایی مانند ابن کلاب انجام داده بود و درباره آنها کتاب ها و مقالات متعددی منتشر کرده بود. فان اس حاصل و خلاصه اين پژوهش ها را در کتاب شش جلدی خود ديگر بار مطرح کرد. اين کتاب که در واقع موسوعه ای عظيم درباره تاريخ انديشه دينی اسلامی در دو قرن دوم و سوم قمری است بيش از هر چيز يک ليستی است بلند از همه متفکران دينی که در ساختن انديشه اسلامی در دوره نخستين آن مساهمت داشته اند بر اساس امصار مختلف؛ ليستی از قدريان و مرجيان و شيعيان و خوارج و طبعا معتزله. در اين چارچوب فان اس از دو نوع دسته کتاب بيش از هر منبع ديگری استفاده کرده: يکی کتاب های ملل و نحل و رديه نويسی ها و ديگری کتاب های رجال و تراجم نگاری اهل سنت. اين دومی در واقع ابتکار مهم فان اس است. او اين امتياز را داشت که اهميت گزارش های کتاب های رجال و تراجم نگاری نخستين را برای آشنایی با انديشه های دينی نخستين به درستی درک کند. فان اس البته از آثار کلامی معتزله هم استفاده کرده اما در مجموع او را نمی توان متخصص کلام متأخر معتزلی، مثلا کلام بهشمي دانست آنطور که مثلا ريچارد فرانک متخصص بود و يا متخصص کلام اشعری (و البته معتزلی) آنطور که دانيل ژيماره و يا کلام شيعی آنطور که مادلونگ است. فان اس با اين وصف چنانکه گفتيم پيشينه مطالعه درباره کلام متأخر را هم در کارنامه خود دارد: کتابی درباره ايجی و يک کتابشناسی تفصيلی درباره مير سيد شريف جرجانی. فان اس همچنين از نخستين کسانی بود که به اهميت کلام و تاريخ انديشه کراميه توجه نشان داد و متون ناشناخته ای از آنان و يا درباره آنان را در کتابچه ای معرفی کرد. فان اس گاهی به حسب علاقه و يا شايد بر حسب اتفاق به کارهای ديگری در حوزه اسلامشناسی مشغول می شد: مثلا کتابچه ای دارد درباره کسانی که ستايش نامه هایی برای کتاب های رشيد الدين فضل الله نوشته اند و يا اثری درباره الحاکم بأمر الله فاطمی دارد.
فان اس برای اصالت انديشه اسلامی و مساهمت مهم متکلمان و متفکران اسلام در الهيات دينی در شکل جهانی آن اعتبار و اهميت زيادی قائل بود. چنانکه گفتم فان اس بيش از هر چيز به تاريخ انديشه دينی اعم از علم کلام توجه داشت. به همين دليل مثلا به احاديث و اسناد حديثی در تحليل هايش خيلی اهميت می داد. کتاب او با عنوان "ميان حديث و کلام" نمونه برجسته ای است از تحليل متن/سند درباره يک حديث در بحث از قدريه. در خصوص تاريخ گذاری حديث و متون، نظر فان اس نظری ميان مادلونگ و مايکل کوک/ پاتريشيا کرون بود. بنابراين فان اس با ديدگاه تجديد نظر طلبان در خصوص اصالت متون حديث و قرآن موافق نبود گرچه در مجموع ديدگاه او از مادلونگ به نظرم در اين زمينه سخت گيرانه تر بود. در واقع فان اس برخلاف نظر تجديد نظر طلبان و شکاکان اصالت قرآن و متون حديثی را می پذيرد گرچه برای تاريخگذاری حديث اهميت قائل است. در تحقيقات خود با دقتی قابل ستايش به بحث های اصالت متون می پردازد و تاريخگذاری متن ها برايش اهميت دارد.
من از سال 2005 دوستی ام با فان اس بيشتر شد و تا اين اواخر مکاتباتی با هم داشتيم. در نامه هایش فان اس معمولا از کشفيات علمی جديدش و يا از مقالات و تحقیقات تازه اش می نوشت و گاهی هم من کمک می کردم و منبعی را به او معرفی می کردم و يا نسخه کتابی را برايش می فرستادم.
اولين بار در اروپا او را در پاريس ديدم که برای سخنرانی آقای خاتمی به يونسکو دعوت شده بود. همانجا درباره کتاب التحريش ضرار بن عمرو که به تازگی درباه اش تحقيقی را آغاز کرده بودم مفصلا با او گفتگو کردم. بعدها در آلمان او را بيشتر می ديدم و يکبار هم در کنفرانسی که درباره موضوع تکفير در مادريد ترتيب داده بوديم او هم شرکت کرد و سخنرانی جالبی کرد و چند روزی با هم بودیم. آخرين بار اگر اشتباه نکنم او را در سال 2013 در ميلان و در کتابخانه آمبروزيانا ديدم که به مناسبت دعوتی از او آنجا بود. من از حضور او در ساختمان با شکوه آمبروزيانا بی اطلاع بودم و مثل هر روز در مدت اقامتم در آنجا قصد رفتن به داخل تالار نسخه های خطی را داشتم که متوجه شدم از تالار کناری صدای آشنای فان اس به گوش می رسد. او در حال سخنرانی در آن تالار بود و بعد يک روزی آنجا با هم بوديم و گفتگو می کرديم. فان اس بر کتاب های زيادی از همکارانش در عمر دانشگاهی اش نقد و گزارش نوشت و گاه البته بسيار سخت و تند و منتقدانه می نوشت. به گمانم تنها دو بار درباره تحقيقاتی به زبان فارسی ريويو و يا مقاله ای نوشت: يکبار مقدمه مفيدی بر بيست گفتار استاد دکتر مهدی محقق نگاشت که به زبان فارسی در مقدمه کتاب منتشر شد. يکبار هم وقتی کتاب بررسی های تاريخی من منتشر شد و من نسخه ای از آن را برای او فرستادم يک نقد و معرفی دوازده سيزده صفحه ای بر آن به زبان آلمانی در مجله مشهور و ممتاز اسلام (آلمان) منتشر کرد که البته برای من خوشايند بود؛ از اين جهت که توجهی به يک اثر فارسی کرده است. فان اس در آثارش به تحقيقات در زبان های غير اروپایی توجه نشان می داد و از آن جمله به مقالات و تحقيقات به زبان فارسی. کاری که شايد بسياری متأسفانه به اهميت آن بی توجهند. در اين ميان در کتاب دو جلدی اش درباره ملل و نحل نگاری و همچنين مقالات متأخرش مکرر به نوشته های من ارجاع می داد. حتی در بسياری مواقع به نوشته های من در فضای مجازی (وبلاگ کاتبان) در آثارش ارجاع داده است. زمانی من مطلبی درباره عدم صحت انتساب کتاب الشجرة المبارکة به فخر رازي منتشر کردم و او نقدی مفصل به زبان فرانسه بر من نوشت که دو بار آن را منتشر کرد؛ يکبار در مجله ای در تهران و ديگر بار در مجموعه سه جلدی مقالاتش که همت کرد و در اواخر عمر از مجموعه نوشته ها و مقالاتش فراهم کرد. اين کاری بود کارستان چرا که دسترسی ما را به مجموعه عظيم و پراکنده مقالات و نوشته های او تسهيل می کند.
تا قبل از اينکه مطالعات خود را در غرب دنبال کنم در ايران و يا لبنان هر چه از فان اس به فارسی و يا عربی ترجمه می شد را می خواندم؛ از جمله شاهکارش درباره ساخت منطقی علم کلام اسلامی که در مجله معارف منتشر شد و يا کتابچه اش درباره کراميه (باز در همان مجله). در بيروت از طريق شاگردش رضوان السيد بيشتر با آثار و روش تحقيقاتی فان اس آشنا شدم. آن زمان شاگرد دیگرش ماهر جرار هم در آشنایی من با فان اس مؤثر بود. بعدا او قسمتی از کتاب حديث و کلام فان اس را به عربی شايسته ای ترجمه کرد که مجله الأبحاث آن را منتشر کرده. نويسندگان متعددی از دنيای عرب که در زمينه تحقيقات کلامی آثاری منتشر کرده اند عميقا تحت تأثير فان اس بوده اند. نمونه روشن آن آقای فهمی جدعان است که در کتاب المحنة خود کاملا تحت تأثير نوشته های فان اس است.
شادروان فان اس بسيار پر کار بود. هم بسيار می خواند و هم بسيار می نوشت. سفر هم زياد می رفت و من حقيقتا نمی دانم اين همه را چگونه با هم جمع می کرد. جالب اينکه تا زمانی که من به خاطر دارم از کامپيوتر ظاهرا استفاده نمی کرد و برای نوشتن از ماشين های دستی تايپی قديم هميشه استفاده می کرد و وقتی به ناشران کتاب هايش را می فرستاد خود باز با همان سيستم دستی غلط گيری می کرد. حتی نامه های شخصی اش که چند نمونه از آنها را که به من فرستاده هنوز دارم با همین سبک قدیمی تایپ و غلط گیری می کرد.
فان اس چنانکه گفتم تاريخنگار انديشه اسلامی بود. او به زمينه ها و بافت تاريخی انديشه و تحولات انديشه توجه داشت. اگر به علم کلام علاقه داشت از اين خاستگاه و منظر بود. بيش از آنکه مسئله های کلامی از نقطه نظر فلسفی برايش اهميت داشته باشد و يا جذاب باشد؛ آنطور که مثلا برای دانيل ژيماره و يا ريچارد فرانک مطرح بود فان اس به بافت اجتماعی و سياسی انديشه ها توجه داشت. با اين ديدگاه بود که به نوشتن کتاب کلام و جامعه در دو قرن دوم و سوم همت گماشت.
سخن آخر درباره استاد فان اس اينکه وی حقيقتا در مقابل موج جديد اسلام هراسی که در يکی دو دهه اخير در برخی رسانه ها در غرب ديده می شود ايستاد و بر تنوع انديشه و تفکر اسلامی و بر گشودگی آن بر تفکرات و تمدن های ديگر پای فشرد و از گفتگوی اسلام و مسيحيت دفاع می کرد.
https://t.me/azbarresihayetarikhi
برگ هایی از نسخه ای از مجموع الهادی را قرار داده شده ک نشان می دهد رساله هایی و از جمله تثبیت الامامه را زیدیان ب عنوان تکمله مجموع الامام الهادی و نه جزیی از نسخه های اصلی آن می دانسته اند.
#درخواستی
دوست عزیز همین و تونستم پیدا کنم
↖️↖️
برگ هایی از نسخه ای از مجموع الهادی که نشان می دهد رساله هایی و از جمله تثبیت الامامه را زیدیان به عنوان تکمله مجموع الامام الهادی و نه جزیی از نسخه های اصلی آن می دانسته اند.
↖️↖️
🔰مذهب فخر رازی
📝در منزل حاج آقا رضا زنجانی کتاب سرائری بود که در آن مطلبی از جدش حاج میرزا ابوطالب زنجانی درباره مذهب فخر رازی نوشته شده بود. حاج میرزا ابوطالب نوشته بود: «فخر رازی در آخرین کتابش به تشیعش تصریح کرده است ولی چون در دوره خوارزمشاهیان می زیست، مجبور به تقیه بود و نمیتوانست عقیده اش را اظهار کند»... من این مطلب را برای آقای آسید محمد باقر عربشاهی - که استاد دانشگاه و منبری باسوادی بود و مدتی درباره فخر رازی تحقیق می کرد - بازگو کردم. او گفت: عقیده من هم همین است، اما چون فخر رازی آدم لجوجی بود مطرود الطرفین (امامیه و اهل سنت) شده است.
📗جرعه ای از دریا ج۴ ص۶۱۷
@ketab_mottaghin
حضرت آیة الله شبیری زنجانی معتقد به تشیّع امام فخر رازی است.
«از جمله اغلاط مشهوری که از عوام به خواص منتقل شده است، تسنّن فخر رازی است. فخر شیعه است».
«فخر رازی در آخرین کتابش به تشیّعش تصریح کرده است ولی چون در دوره خوارزمشاهیان می زیست مجبور به تقیه بود و نمی توانست عقیده اش را اظهار کند». این مطلب را حاج آقا رضا زنجانی از روی آن کتاب برای من خواند. من این مطلب را برای آقای سید محمد باقر عربشاهی - که استاد دانشگاه و منبری باسوادی بود و مدتی درباره فخر رازی تحقیق می کرد بازگو کردم. او گفت: عقیده من هم همین است، اما چون فخر رازی آدم لجوجی بود، مطرود الطرفين شده است.
از دیگر اغلاط مشهور، تشيّع غزالی است، غزالی سنّی شافعی بود. می گویند که او در اواخر عمر شیعه شد، و سبب آن مصاحبت با سید مرتضی رازی بود، در حالی که این مطلب اصلی ندارد».
جرعه ای از دریا ج 4 ص 619 - 617.
@bazmeghodsian
🔸حضرت آیة الله شبیری زنجانی معتقد به تشیّع امام فخر رازی است.
🔹«از جمله اغلاط مشهوری که از عوام به خواص منتقل شده است، تسنّن فخر رازی است. فخر شیعه است».
🔸«فخر رازی در آخرین کتابش به تشیّعش تصریح کرده است ولی چون در دوره خوارزمشاهیان می زیست مجبور به تقیه بود». این مطلب را حاج آقا رضا زنجانی از روی آن کتاب برای من خواند. من این مطلب را برای آقای سید محمد باقر عربشاهی - که استاد دانشگاه و منبری باسوادی بود و مدتی درباره فخر رازی تحقیق می کرد بازگو کردم. او گفت: عقیده من هم همین است، اما چون فخر رازی آدم لجوجی بود، مطرود الطرفين شده است.
🔹از دیگر اغلاط مشهور، تشيّع غزالی است، غزالی سنّی شافعی بود. می گویند که او در اواخر عمر شیعه شد، و سبب آن مصاحبت با سید مرتضی رازی بود، در حالی که این مطلب اصلی ندارد».
جرعه ای از دریا ج 4 ص 619 - 617.
@bazmeghodsian
برگ هایی از نسخه ای از مجموع الهادی را قرار داده شده ک نشان می دهد رساله هایی و از جمله تثبیت الامامه را زیدیان ب عنوان تکمله مجموع الامام الهادی و نه جزیی از نسخه های اصلی آن می دانسته اند.
#درخواستی
دوست عزیز همین و تونستم پیدا کنم
↖️↖️
الكتب والمواضيع والآراء فيها لا تعبر عن رأي الموقع
تنبيه: جميع المحتويات والكتب في هذا الموقع جمعت من القنوات والمجموعات بواسطة بوتات في تطبيق تلغرام (برنامج Telegram) تلقائيا، فإذا شاهدت مادة مخالفة للعرف أو لقوانين النشر وحقوق المؤلفين فالرجاء إرسال المادة عبر هذا الإيميل حتى يحذف فورا:
alkhazanah.com@gmail.com
All contents and books on this website are collected from Telegram channels and groups by bots automatically. if you detect a post that is culturally inappropriate or violates publishing law or copyright, please send the permanent link of the post to the email below so the message will be deleted immediately:
alkhazanah.com@gmail.com