?کتاب در آینۀ تصویرنگاری
اثر: ملیکا سعیدا
@Ketabpazhohi
اثر: ملیکا سعیدا
@Ketabpazhohi
?نصرالله پورجوادی: پشت پیش خوان بعضی کتابفروشی ها، شاگرد بی اطلاعی می ایستاد که فرقی با یک سبزی فروش و بقال نداشت
مغازۀ دلخواه من کتابفروشی آقای طهوری بود. در مغازه های دیگر احساس غربت می کردم. پشت پیش خوان بعضی از آنها معمولاً یک شاگرد کتابفروشی بی اطلاع ایستاده بود که فرقی با یک سبزی فروش و بقال نداشت. در بعضی دیگر از مغازها صاحب مغازه را می شناختم ولی تقریباً هیچگاه صحبتی بین من و آنها ردوبدل نمی شد مگر وقتی که کار به پرسیدن قیمت کتاب و پرداخت آن می کشید. اما در کتابفروشی آقای طهوری وضع فرق داشت. در آنجا کتابفروشی بود که کتابها را می شناخت و می توانست دربارۀ بسیاری از آنها چند دقیقه توضیح دهد: از مؤلف یا مترجم بگوید، از چاپ کتاب و مسائل فنی آن و گاهی حتی از محتوای آن حرف بزند، حرفهایی شنیدنی که او توانسته بود در نتیجه تجربه های شخصی و مطالعات خود و همچنین گفتگو با مؤلفان و مترجمان و خوانندگانی که مرتب به او سر می زدند جمع آوری کند و آنها را در اختیار مشتریان قرار دهد. طهوری مشتریهایش را می شناخت. با آنها دوست می شد. مغازۀ او تا حدودی پاتوق نویسندگان هم بود. من خاطرۀ آن روزها و سالها را فراموش نمی کنم.
منبع: پورجوادی، نصرالله، «خدمات فرهنگی طهوری»، در: کلک، بهمن و اسفند 1369، ش11-12، صص65-66.
@Ketabpazhohi
