محاضرات ادبی

‍ #گچ_پژ
عصفوریه های محسن رضوانی

📝 محسن رضوانی
راوی : علی آباقری 🎤

#داستانهای_طنز
‍ کتاب صوتی گچ پژ ،عصفوریه‌های محسن رضوانی اولین اثر رضوانی، مجموعه‌ای از داستان‌های کوتاه طنز اجتماعی با لهجه قدیم تهرانی یا همان قجری است.نویسنده با استفاده از اصطلاحات دوره قاجار متنهای خود را پیش می‌برد و از این دریچه به مسائل پیرامون خود که عموما مسائل روز اجتماعی هستند، می‌پردازد.

🔮 @user_book 🔮

گچ پژ
🎤

نذر فرهنگی.
از کتاب «بهشت بی امکانات»
خلیل جوادی
-------------------------

حاجی آقا شما که با خدایی
اهل مرام و لوطی و اینایی-

شما که دستتون تو کار خیره
مثل جهیزیّه و وام و غیره...

سردرتون یه پرچم سیاهه-
هیئت و سور و ساتتون به راهه

ازخونه‎تون بوی خورشت قیمه
میره تا یزد و اصفهان و میمه

یه عالمه سینه‎زن و نوحه‎خون
میان ردیف میشن سر سفره‎تون

میون بوی گند پا و عرق
نذر شما قبول درگاه حق

درسته قیمه نذری غالبه
منم یه پیشنهاد دارم جالبه

وقتی جماعت اومدن بشینن
بگید سر سفره کتاب بچینن

قیمه خورا گفتن اگه"این چیه؟"
بگید کتابه، نذر فرهنگیه!!!

اونایی که زیادی زنجیر زدن
بعضیاشون ممکنه فحش‎ام بدن

اونی که فحش چارواداری میده
کسی کتاب تو دست اون ندیده

قیمه خورای حرفه‎ای همینن
دوس ندارن جایی کتاب ببینن

تو خونه‎شون مردم این زمونه
بوفه‎دارن جای کتابخونه

اونایی که لاتن و مافنگی‎ان
اکثرشون گشنه‎ی فرهنگی‎ان

گشنه‎ی فرهنگی خبر نداره
که گشنگی چی به سرش میاره

حاجی آقا شکم صداش کلفته
گشنه بشه به قار و قور می‎افته

شکم اگه یه ذرّه غُرغُر کنه
یارو باید یه چیزی توش پر کنه

اما مخش چون که صدا نداره
پا نمیشه براش غذا بیاره

اگه بگی مخت داره می‎گنده
بهت میگه مخ دیگه کیلو چنده؟!

غذای باب میل مُخ کتابه
اگه بهش کتاب بدی صوابه

کتاب باید مغزارو بیدار کنه
تا مُخ بیچاره یه کم کار کنه

کله‎ی مردم اگه کار بیفته
گرسنه موندن دیگه حرف مفته

اراذل و چوب و چماق جم میشه
بی‎ادب و عربده کش کم میشه

امان از این حافظه‎ی هش ال هفت
یه نکته‎ی ظریف یادمون رفت

این که، کتاب باید کتاب باشه
نه این که مثل قرص خواب باشه

مطالبش پرت و پلا نباشه
مایه‎ی طنز عُقلا نباشه

باید یه چی باشه که، آدم اگه
گرفت وخوند، "حیفِ کاغذ" نگه

حاجی آقا دست و دلت نلرزه
کتاب زیادتر از کباب می‎ارزه

مرغ و کباب و قیمه در نهایت
چقد دووم داره مگه؟ سه ساعت!

حاجی آقا شما یه ذرّه فک کن
مسیر قیمه رو دقیق چک کن

فردا اگه ببینی قیمه‎ت کجاس
قبول می‎کنی که حرفام به جاس

اما کتاب کنارشه همیشه
تازه با خوندن‎ام تموم نمیشه

شما که از حقیر عالم‎تری
هر چه حدیثه کلهم ازبری

خلاصه عرض بنده یادت نره
کتاب ثوابش از کباب بیشتره

#خلیل_جوادی

لینک ورود به کانال @Khalil_javadi

طنز محکمه ی الهی - شعر و صدای خلیل جوادی. کانال @khalil_javadi

🔵 قطعه ملمع هزلي شيرينی که نسخه اش در مکتبه عامره مرعشيه است و قاعدتاً بايستي از مير علي مهري عرب عاملی مقیم اصفهان در عصر صفوی بوده باشد، تقديم عزيزان همراه بساتینی ميکنم:
فَغاناً مِنْ جَفاءِ الروزگارِ
و مِنْ جَوْرِ السِّپهرِ الزورْکارِ
و فَرياداً مِنَ الدَّهرِ السِّتمگرْ
و دستِ الحادِثاتِ البيشمارِ
أخند (ميخندم) مرّة و أنالُ (ناله ميکنم) أخري
لِاندوهٍ اَحاطَ بروزگاري .....
أبين (ميبينم) المردمَ الدانايَ فيها
گرفتارند بِاَندوهٍ و خواري
و کَم خرٍّ جَهولٍ چارپايٍ
عزيزٌ خُرّمٌ بِالکامکاري
و کَم مردٍ عزيزٍ پاکْ نفْسٍ
لِمرغٍ بينَ خاکِ الرَّهْگذاري
و کَم مِن قرطبانٍ يالَحيفٍ
يَخوبُ (ميخوابد) علی فراشٍ زرْنِگارِ
و کَم مِن مردمٍ داناءِ اهلٍ
يريوُ (راه ميرود) پيادةً بِالاضطرارِ
و کلُّ درازْگوشٍ ماده گاوٍ
سوارٍ فوقَ اسبٍ راهوارِ
و کَم مِن برخودانداز ذو ذوقٍ
طلادوزٍ له بندُ الازاري...😊
@manuscript

حال که سخن از نسيم شمال رفت، خالي از لطف نيست، اشاره‌اي به آثار او هم بشود (منقول از کتاب طنزنامه مخطوط). ديوان کامل دو جلدي نسيم شمال ابتدا در سال‌هاي 1346-1348ق در 304+320ص در بمبئي ـ هند و سپس با مقدّمه‌ي سعيد نفيسي در سال 1364ش (چاپ سوم 1370ش) از سوي انتشارات سعدي در تهران و بار ديگر سال 1381ش (چاپ سوم) در519ص از سوي انتشارات مطبوعاتي حسيني در تهران به چاپ رسيده است. نسخه‌اي دستنويس مشتمل بر منتخب اشعار نسيم شمال در کتابخانه‌ي مرکزي و مرکز اسناد آستان قدس رضوي در مشهد ضمن نسخه‌ي شماره‌ي ، نگهداري مي‌گردد. بايد افزود که جاودانه نسيم شمال مجموعه‌اي از اشعار، غزليّات و فکاهيّات اشرف گيلاني است که پيش‌تر بين سال‌هاي 1325-1329هـ در روزنامه‌ي نسيم شمال در رشت منتشر ميگرديده است. اين اثر هم به همّت و کوشش حسين نميني در بهار سال 1363ش در876ص از سوي انتشارات کتاب فرزان در تهران به چاپ رسيده است. نميني در مقدمه‌ي کتاب خويش (ص152) در باره‌ي ناظم مي‌نويسد: . در ضمن کليّات نسيم شمال مشتمل بر ديوان غزليّات، قصائد و فکاهيّات اشرف گيلاني يک بار در سال 1363ش (چاپ دوم) از سوي انتشارات حسيني در تهران، نيز در سال 1371ش از سوي انتشارات اساطير و بار ديگر با مقدّمه و اهتمام احمد اداره‌چي گيلاني در سال 1375ش در 650ص از سوي مؤسّسه‌ي انتشارات نگاه و باغ بهشت نسيم شمال اثر طنزآميز ديگر وي هم در سال 1361ش و بار ديگر در سال 1370ش (چاپ ششم: 1379ش) در278ص از سوي انتشارات رجبي و نيز در سال 1363ش (چاپ سوم) از سوي انتشارات حسيني در تهران به چاپ رسيده است. برخي بر اين باورند که نسيم شمال از آثار صابر، بهره‌ها برده و اشعاري که در روزنامه‌ي ملانصرالدين بوده بعد از ترجمه در نشريه‌ي خود منتشر ميساخت! دکتر توفيق سبحاني در تبيين اين نظر مي‌نويسد: .

ریشة واژة اسکناس؟
سخن در این بود که واژة «اسکناس» مشتق از چیست؟ استاد[حکیم الهی قمشه ای] به طنز گفتند: شاید مشتق از «سکون» به معنی آرامش باشد؛ چون برخی از افراد، هرچه اسکناس‌های بیشتری داشته باشند، آرامش قلبی آنها بیشتر است و سکینه و وقار و طمأنینه و مهابت آنان بیشتر. و نداشتن اسکناس، به مسکنت و مسکین شدن می‌انجامد! هرچند عکس آن نیز صادق است و گاهی داشتنِ اسکناس‌های بیشتر، بیشتر موجب سلب آرامش است و دارنده را نگران می‌دارد که نکند چیزی از آنها کم و کسر شود. و به هر حال، داشتن و نداشتنِ آن، هر یک به اعتباری، می‌تواند آرامش خاطر را سلب کند. آن شاعر مردمی (نسیم شمال؟) هم گفته:
اسکناس، ای اسکناس، ای اسکناس!
برده‌ای از مرد و زن هوش و حواس

اکبر ثبوت /روزنامه اطلاعات ،ضمیمهء فرهنگی

🌾🍃🍃@adabvahekmat

در منطق به مبحث «قضیّة شرطیّه» رسیدیم. استاد فرمودند: خواجة‌ طوسی که از داناترین منطق‌دانان است، در دو بیت شعر، مثالی را که در منطق برای قضیّة شرطیّه ذکر کرده‌اند، به طنز یاد کرده است. مثال این است: «اگر آفتاب طالع باشد، شب نخواهد بود.» و خواجه می‌گوید:

مـا للمثـال الـذی مـازال مشتهـرا
للمنطقییّن فی الشّرطیّ تسدید؟!
اما رأوا وجـهَ مـن اهـوی و طُرّتَه
الشّمسُ طالعة و اللّیلُ موجود

ترجمه: این چه مثالی است که منطقیان همواره برای قضیّة شرطیّه می‌آورند؟ مگر آنان چهره و گیسوان معشوق مرا ندیده‌اند تا ببینند که هم‌ شب است و هم خورشید طالع!

خاطرات استاد ثبوت از مرحوم مهدی الهی قُمشه ای


🌾🍃🍃@adabvahekmat

از دور بدیدم آن پری را
آن رشک بتان آزری را
در مغرب زلف عرض داده
صد قافله ماه و مشتری را
بر گوشهٔ عارض چو کافور
برهم زده زلف عنبری را
جزعش به کرشمه درنوشته
صد تختهٔ تازه کافری را
لعلش به ستیزه در نموده
صد معجزهٔ پیمبری را
تیر مژه بر کمان ابرو
برکرده عتاب و داوری را
بر دامن هجر و وصل بسته
بدبختی و نیک‌اختری را
ترسان ترسان به طنز گفتم
آن مایهٔ حسن و دلبری را
کز بهر خدای را کرایی؟
گفتا به خدا که انوری را

انوری ابیوردی

🌾🍃🍃

طنز

کلید رزق خلایق بدست میکائیل
نشسته منتظر صور حشر اسرافیل
بخلق ، قابض ارواح هست عزرائیل
پس از پیمبر بیکارمانده جبرائیل

تقی دانش ، مستشار اعظم /دیوان /صفحه753

🌾🍃🍃

طنز

فیزیک دان جوانی ضمن ارسال رساله خود نزد فیزیکدان برجسته آلبرت انیشتین از او سؤال کرد: آیا درست است که خوردن ماهی فعالیت مغز را زیاد می کند؟
انیشتین در جواب او نوشت: رساله شما را مطالعه کردم , شما باید نهنگ بخورید!😳