بخشی از آن در متن فوق ترجمه شده
استاد ارجمند جناب آقای دکتر جعفریان
سلام؛
دغدغه شما در حوزه پایان نامه و این که گاهی به دانشجو این فرصت داده شود تا خود در انتخاب موضوع تلاش کند و طرح و نظر دهد، برایم جالب بود.
شاید مهمترین مشکل در حوزه پایان نامه ها، افزون بر کمیت دانشجویان برای برخی اساتید، و یا نگاه به دانشجو برای تکمیل پازل های پژوهشی استادان و یا گروه های آموزشی، عدم آگاهی از منابع است؛ در رشته تاریخ این منابع بسیار گسترده است و افزون بر سند و نسخه خطی، تا سکه و روزنامه و تمبر و عکس و فیلم و ...، را هم باید شناخت و از آن در پژوهش بهره برد.
حال باید دید چند درصد اساتید آموزشی رشته تاریخ شناخت کاملی درباره منابع این رشته دارند و در کارهایشان از آن بهره می برند تا با این شناخت به کمک دانشجو بیایند و آنان را راهنمایی کنند.
بنا به کار کتابشناسی متون که انجام می دهم در میان اساتید رشته تاریخ در ایران در حوزه تصحیح متن حضور کم رنگی می بینم. همینطور در کارهای پژوهش اسنادی. در تالیف کتاب هم فقر نوشتاری بیداد می کند. دریغ از یک کار جدی و خوب. معدود کارهای خوبی هم که چاپ شده پایان نامه های این اساتید بوده که بعد از استخدام رسمی آنان کمتر کاری از بسیاری از آنان دیده شده است.
بسیاری دیگر نیز، نه توفیق چاپ پایان نامه خود را پیدا کردند و نه کارهای جدی دیگری ارائه کردند.
از طرف دیگر فضای دانشگاه های ایران، به ویژه در بعد از انقلاب هم طوری است که استادان حتما باید استخدام دانشگاه باشند تا فرصت حضور تدریس در دانشگاه را بیابند، برای همین خیل بسیاری از دانشجویان توفیق بهره مندی از سایر پژوهشگران آزاد را نمی یابند، البته که استادان دانشگاه ها هم در جذب پژوهشگران خوبی که الان در چند مجموعه پژوهشی کار می کنند علاقه ای ندارند.
مقالات چند اسمی هم نشان می دهد که دانشجو چه کالای فرهنگی خوبی است که نقش نردبان ترقی را در ارتقاء علمی استادان ایفا می کند.
حال با این چند ویژگی که بیان شد، وقتی برخی پایان نامه های دانشجویی را ورق می زنیم، ضعف های ساختاری، اعم از طرح موضوع، منبع شناسی، تحلیل و ...، را در لا به لای آن می بینیم.
ضمن احترامی که برای همه اساتید و پژوهشگران این رشته دارم، بخش عمده ضعف و نقص علمی - حتی این که دانشجو نمی تواند طرحی را برای پایان نامه اش آماده و ارائه کند - در سیستم آموزش و به روز نبودن برخی اساتید این رشته است؛ برای شاهد این گفته، کافی است بخش نقد منابع پایان نامه ها را بررسی کنیم.
ارادتمند
سیدسعید میرمحمدصادق
وما در اين تحقيق افزون بر تصحيح متن به شرح اساتيد و شاگردان جناب ابن قولويه پرداختيم
متن كتاب : از راويان و احاديث و زيارات و ادعيه بطور كامل معرب شده
هر جا كه نياز بوده از اساطين حديثي در كتب شروحشان بهره برده و در هامش درج و تبيين شده
مقدمه كتاب مزين شده به قلم استاد ( السيد ثامر العميدي) حفظه الله
باسلام و عرض ادب. سوالی از حضور اساتید گرامی داشتم. من به کرات دیدم (چه در این گروه یا در گروه های دیگر) که به منظور کمک گرفتن از اساتید برای خواندن یک کلمه یا یک جمله از یک سند یا نسخه خطی از واژه «خوانش» استفاده می شود. مثلا لطفا در خوانش این عبارت به من کمک کنید. و ظاهرا که کم کم به یک اصطلاح جاافتاده تبدیل می شود. من که خود دستی در ادبیات ندارم. ولی از خدمت بزرگواران این سوال را دارم که به کار بردن این واژه به این منظور صحیح است؟ اگر خیر که لطفا در اصلاح آن بکوشیم.
دم دستی ترین سرچی که می شود کرد ، جستجوی کلمه در سایت واژه یاب است. مدخلی با این کلمه اصلا در لغت نامه های دهخدا و معین و عمید نیامده است. تنها موردی که یافت می شود:
✳️خوانش
واژهنامه آزاد
(نقد ادبی) قرائت خاص با رویکرد تحلیلی؛ مثلاً خوانش ویژۀ آثار محمود دولت آبادی. (خواندن مترادف خوانش نیست.)
✳️خوانش
واژگان مترادف و متضاد
۱. قرائت، مطالعه، خواندن
۲. روایت
سپاسگزار می شوم اگر نظرات عالمانه خودتان را بفرمایید.
زنده باشید استفاده میکنیم از نظرات صائب حضرتعالی به سهم خویش، از وقتی که میگذارید، حقیقتا سپاسگزاری میکنم. بله حتی برخی اساتید شنیدیم گفته اند، اگر یک اثری به «روش نسخه اساس» تصحیح شده و تعداد نسخ هم عجالتا همانهاست، جا دارد به «روش تصحیح انتقادی» از نوعی که امثال مرحوم علامه قزوینی و دکتر مینوی (همچون اخلاق ناصری) کار کرده اند، از نو کار شود، به نظر میرسد صرف نظر از متن، نفس روشهای تصحیح، نیز حقیقتا موضوع معتنا به است که فراوان دیده شده در سایه متن پنهان میماند، با سپاس?
? در خواست یاری
یک فاضل و اديبي بوده اهل سیرجان و در کتاب " فتوت نامه سلطانی" کاشفی سبزواری بسیار از او یاد شده است.
مثل این که کتابی هم به نام " رساله سيرجاني " داشته است.
کسی از بزرگواران در این زمینه اطلاعاتی دارد و می تواند در خصوص این فرد و رساله( رساله سيرجاني) او کمک کند.
لطفا به این متن نگاه کنيد?
از اساتید و سروران و همراهان همیشگی، خواهشمندم که بنده را در خوانش کلماتی که زیر آن خط قرمز کشیده شده یاری بفرمایند. متشکرم
با سلام خدمت دوستان و اساتید گرامی، محبت می کنید بنده را در خوانش کلماتی که زیرش خط قرمز است راهنمایی بفرمایید، بویژه کلمه ای که در مربع قرمز رنگ قرار دارد که دوبار تکرار شده.
متن یک شکایت نامه در انتهای یک رساله است.
سلام خدمت اساتید محترم؛ سندی چهارصحفه ای را بازنویسی کرده ام برای اطمینان از خوانش و رفع شک و تردید نیاز به همفکری و مساعدت دارم، ممنون می شوم از بین اساتید بزرگواری قابل بداند و به بنده در پی وی این اجازه را بدهد تا ایراداتم را بیان کنم. درضمن عذر بنده را پذیرا باشید که نمیتوانم متن را در گروه قرار دهم. سپاس فراوان
استاد ارجمند جناب آقای دکتر جعفریان
سلام؛
دغدغه شما در حوزه پایان نامه و این که گاهی به دانشجو این فرصت داده شود تا خود در انتخاب موضوع تلاش کند و طرح و نظر دهد، برایم جالب بود.
شاید مهمترین مشکل در حوزه پایان نامه ها، افزون بر کمیت دانشجویان برای برخی اساتید، و یا نگاه به دانشجو برای تکمیل پازل های پژوهشی استادان و یا گروه های آموزشی، عدم آگاهی از منابع است؛ در رشته تاریخ این منابع بسیار گسترده است و افزون بر سند و نسخه خطی، تا سکه و روزنامه و تمبر و عکس و فیلم و ...، را هم باید شناخت و از آن در پژوهش بهره برد.
حال باید دید چند درصد اساتید آموزشی رشته تاریخ شناخت کاملی درباره منابع این رشته دارند و در کارهایشان از آن بهره می برند تا با این شناخت به کمک دانشجو بیایند و آنان را راهنمایی کنند.
بنا به کار کتابشناسی متون که انجام می دهم در میان اساتید رشته تاریخ در ایران در حوزه تصحیح متن حضور کم رنگی می بینم. همینطور در کارهای پژوهش اسنادی. در تالیف کتاب هم فقر نوشتاری بیداد می کند. دریغ از یک کار جدی و خوب. معدود کارهای خوبی هم که چاپ شده پایان نامه های این اساتید بوده که بعد از استخدام رسمی آنان کمتر کاری از بسیاری از آنان دیده شده است.
بسیاری دیگر نیز، نه توفیق چاپ پایان نامه خود را پیدا کردند و نه کارهای جدی دیگری ارائه کردند.
از طرف دیگر فضای دانشگاه های ایران، به ویژه در بعد از انقلاب هم طوری است که استادان حتما باید استخدام دانشگاه باشند تا فرصت حضور تدریس در دانشگاه را بیابند، برای همین خیل بسیاری از دانشجویان توفیق بهره مندی از سایر پژوهشگران آزاد را نمی یابند، البته که استادان دانشگاه ها هم در جذب پژوهشگران خوبی که الان در چند مجموعه پژوهشی کار می کنند علاقه ای ندارند.
مقالات چند اسمی هم نشان می دهد که دانشجو چه کالای فرهنگی خوبی است که نقش نردبان ترقی را در ارتقاء علمی استادان ایفا می کند.
حال با این چند ویژگی که بیان شد، وقتی برخی پایان نامه های دانشجویی را ورق می زنیم، ضعف های ساختاری، اعم از طرح موضوع، منبع شناسی، تحلیل و ...، را در لا به لای آن می بینیم.
ضمن احترامی که برای همه اساتید و پژوهشگران این رشته دارم، بخش عمده ضعف و نقص علمی - حتی این که دانشجو نمی تواند طرحی را برای پایان نامه اش آماده و ارائه کند - در سیستم آموزش و به روز نبودن برخی اساتید این رشته است؛ برای شاهد این گفته، کافی است بخش نقد منابع پایان نامه ها را بررسی کنیم.
ارادتمند
سیدسعید میرمحمدصادق
ساخت کتابخانه ای حیرت انگیز در چین:
این کتابخانه که با 33هزار و 800 متر مربع مساحت و با همکاری معماران محلی TUPDI ساخته شده ، حاوی ١.٢ میلیون نسخه کتاب است. این کتابخانه قفسه هایی دارد که از زمین تا سقف گسترده شده و با انحناهای هنری به دور یک سالن کروی می چرخند. قفسه های موج دارو سقف لایه –لایه، این کتابخانه را متمایز کرده و این حس را القا می کند که فرد در یک فضای علمی و تخیلی قرار دارد که یک چشم غول پیکر از بیرون آن را مشاهده می کند. کتابخانه تیانجین که طی سه سال ساخته شده، به عنوان بخشی از پنج ساختمان فرهنگی در ناحیه Binhai چین است . همه این پنج ساختمان با یک راهروی سقف شیشه ای به هم متصل می شوند. یک توپ عظیم هم در مرکز این کتابخانه و در کنار میز اطلاعات طراحی شده است...
پایگاه خبری تحلیلی انتخاب (Entekhab.ir)_کد خبر: 375680
عيون المسائل في الأصول از حاکم جشمي و چاپی آشفته از آن
مصححی به نام دکتر رمضان يلدرم چند ماه پیش متن کتاب عيون المسائل حاکم جشمي را منتشر کرد که هرچه نامش باشد حتما آنچه خود آن را" تحقيق ودراسة" ناميده نيست. تصحيحی بيش از حد اندازه نازل از يک متن کلامی با اهميت وصفی است که می توان بر آن نهاد. ناشر از دست کم سه نسخه موجود اين اثر تنها يک نسخه را در اختيار داشته و آن را به خطا نسخه ای منحصر به فرد تصور کرده است. متأسفانه با وجود اينکه ناشر نسخه کهنه سال و خوبی را مبنا قرار داده اما آنچه همينک در اختيار ماست در واقع تصحيح انتقادی متن نيست بلکه جز به ندرت تنها رونويسی نسخه است. خوشمزه اينجاست که ناشر نسخه ديگری از متن همين کتاب را داشته اما چون عنوان آن نسخه العيون في ذکر أهل البدع بوده گمان برده آن نسخه کتابی دیگر است و از اينرو از آن در اين چاپ بهره نبرده است. در حقيقت اين آقا متوجه نشده که اين دو نسخه نسخه های يک کتابند و نه دو کتاب. از آن خوشمزه تر اين است که به دليل جا به جایی اوراق نسخه اساس کارش در آغاز کتاب برگ هایی مرتبط با قسم توحيد قبل از قسم فرق کتاب آمده. به سبب پراکندگی و جا به جایی اوراق نسخه همين مشکل در چند جای ديگر کتاب هم ديده می شود. بدين ترتيب نظم کتاب در اين چاپ آشفته است و در مواردی صفحات و ابواب و فصول جا به جا چاپ شده. به دليل مشکل نسخه ای که در اختيارش بوده تجزيه کتاب به مسئله ها (به صورت: مسئلة. مسئلة) از چاپ حاضر غائب است و بنابراين مسائل و موضوعات در طول کتاب به هم آميخته شده است. در حقيقت در سرتاسر کتاب دائما نويسنده هر چند سطری را تحت عنوان "مسئله" می آورد که در چاپ حاضر غالب آنها ديده نمی شود. سبب تسميه کتاب به عيون المسائل هم همين است. نسخه کتاب از آغاز و در طول کتاب چند برگی نقص داشته و به همين دليل در اين چاپ کتاب به شکلی ناقص چاپ شده. از اين "تحقيق و دراسة" بهتر سراغ داريد؟
در کتاب بالا 👆متن دومی هم از سوی آقايان مادلونگ و واکر منتشر شده که عنوانش مفاتيح النعمة است. محققان اين متن را به ابوالعباس محمد، برادر ابو عبد الله شيعی، داعی دوران آغازين خلافت عبد الله المهدي فاطمی نسبت داده اند. در پايين 👇خواهم گفت در اين انتساب هم متأسفانه محققان به خطا رفته اند.
البته این احتمال هم وجود دارد که کاتب (بی سواد و یا کم سواد) دو کتاب را با هم استنساخ کرده و آنها را به صورت یک کتاب درآورده است.
توضیح این که گاه چند جزوه کم حجم خطی در کنار هم صحافی می شدند. حالا ممکن است نسخه ای که کاتب نسخه دوم شما، اساس استنساخ خودش قرار داده بوده در حقیقت دو تکه از دو کتاب مختلف بوده است که به سبب شباهت موضوع، در کنار هم صحافی شده است. حالا کاتب کم سواد هم فکر کرده این ها همه اش یک کتاب است، و آن را به صورت یک کتاب واحد، استنساخ کرده است.
همه این احتمالات را باید مد نظر داشته باشید، و در مقدمه به تفصیل از آن بحث کنید.
بیش از این حال و حوصله توضیح ندارم. معذرت میخواهم.
سخنان دختران یزدگرد نزد عمر در منابع و متون روایی و تاریخی آمده و شاید به بحث کمک کند. از جمله از امام باقر علیه السلام نقل شده:
لَمَّا أُقْدِمَتْ بِنْتُ يَزْدَجِرْدَ عَلَى عُمَرَ أَشْرَفَ لَهَا عَذَارَى اَلْمَدِينَةِ وَ أَشْرَقَ اَلْمَسْجِدُ بِضَوْئِهَا لَمَّا دَخَلَتْهُ فَلَمَّا نَظَرَ إِلَيْهَا عُمَرُ غَطَّتْ وَجْهَهَا وَ قَالَتْ أُفٍّ بِيرُوجْ بَادَا هُرْمُزْ فَقَالَ عُمَرُ أَ تَشْتِمُنِي هَذِهِ وَ هَمَّ بِهَا فَقَالَ لَهُ أَمِيرُ اَلْمُؤْمِنِينَ
اساتید این قسمت خوانش متن مذکور سوال بنده اینه که عبارت «رکاکت این توجیه ظاهر است»رکاکت به چه معنیه؟ و در ضمن آیا این عبارت یک نوع نقد ادبی محسوب بشه؟
در این متن هم، یک فرد است که متفرّی شده است، اما نهادِ جمله محذوف است؛ [او] از استماع این اخبار بسیار متفرّی بود.
ممنونم به نظر بیشتر یک مدل است تا سندی کامل..شاید بازنویسی از یک سند بوده که نقاط مبهم حذف شده..چرا که اسامی هم ناقص آمده..اگر این فرض قبول شود در آن صورت "که" را میتوان افزودۀ کاتب/ناسخ متأخرتری دانست که با الگوهای ذهنی خود این کار را ناخودآگاه کرده است..با حذف "که" متن کاملاً مفهوم و واضح میشود..
نکته در خور توجهی را استاد متقی در بارۀ پنج بخش در یک متن مصحَّح، مطرح فرمودند. یکبار دیگر آن را پیش چشم می آورم:
1-خود متن به زبان خود نسخه (عربي، فارسي، ترکي وووو)،
2- آوانگاری به خط فونتیک
3- ترجمه به یکی از زبانهای غربی
4- تصویر متن اصلی
5- نمایۀ وازگانی
آیا فارسی زبانان توجیه می شوند که این 5 مرحله را در تصحیحی متن به عنوان تز دکتری انجام دهند؟
دلیل این که مستشرقان به این روش می روند این است که آنها به قلمرو دیگری بیرون از زبان متن تعلق دارند. پس ما و آنها حتی وقتی روی یک متن تحقیق می کینم در دو قلمرو متفاوت هستیم: ما در درون زبان متن هستیم و آنها در بیرون از زبان متن. شرقشناسان از انجا که بیرون از زبان متن ایستاده اند به بخش دوم و سوم کار (آوانگاری و ترجمه) نیاز اساسی دارند ولی ما احساس نیاز نمی کنیم و از قضا برتری کیفی پژوهشهای برونزبانان بر درونزبانان در همین دو بخش آوانگاری و ترجمه نمودار میشود.
برای اهل زبان (مصحح و خواننده فارسی زبان) بسیاری از مسائل متن بدیهی و مسلم است و نیازی به آوانگاری متن (بخش 2) ترجمۀ متن (بخش 3) نمیبینند حتی آن را کار بیهوده می انگارند.
علاوه بر این یک تفاوت دیگر هم هست میان ذهن درونزبانان و برونزبانان. در میان اهل زبان، هنجارهای ذهن مصحح، عنصر غالب و معیار درستی در فرایند خوانش متن است. مصحح فارسی زبان متن را زیر سیطرۀ ذهن خود می خواند و خود را مُحق تصرف در متن می داند اما ذهن یک آلمانی در خوانش متن مغلوب بل مرعوب است و احساس سلطه و غلبه ندارد. به همین دلیل متن را گام به گام و واژه به واژه با احتیاط وارسی می کند، لهجه بلخ و همدان برایش موضوعیت دارد و هیچ چیز متن برایش بدیهی نیست.
نتیجه ای که از این بحث میشود گرفت این است که در عمل تصحیح (که عیناً هم همینطور است) مصحح وطنی هر چه داناتر باشد ممکن است که خود را بی نیازتر آوانگاری و ترجمۀ بدیهیات متن بداند و حتی فهم و خوانش خود را معیار و ملاک قرار دهد و جواز اعمال سلیقه و دخل و تصرف در متن برای خود قائل باشد.
مثلا روش کارشان این بوده که غلط های متن را حفظ کنند، حتی همزه های وصل و فصل و تصحیح یاء به همزه را هم انجام نداده اند !!!
و تمام موارد صحیح را در پاورقی ذکر کرده اند و متن را، فقط از روی نسخه خطی،آن هم با غلط در خواندن کلمات، تایپ کرده و چند علامت ویرگول و نقطه بر آن نهاده و چاپ کردند !!!
حداقل لازم بود مقاله تخصصی که در نفی انتساب کتاب به سید بن طاوس نوشته شده را میخواندند تا اینگونه به خطا، کتابی را به آن عالم جلیل نسبت ندهند !
امان از این روزگار که نشر تراث، ابزار نان خوردن شده برای عده ای
درود بر اساتید گرامی در خواست خوانش کلماتی که زیرشان خط کشیده شده دارم . ممنونم از یاری تان🙏🌺
الكتب والمواضيع والآراء فيها لا تعبر عن رأي الموقع
تنبيه: جميع المحتويات والكتب في هذا الموقع جمعت من القنوات والمجموعات بواسطة بوتات في تطبيق تلغرام (برنامج Telegram) تلقائيا، فإذا شاهدت مادة مخالفة للعرف أو لقوانين النشر وحقوق المؤلفين فالرجاء إرسال المادة عبر هذا الإيميل حتى يحذف فورا:
alkhazanah.com@gmail.com
All contents and books on this website are collected from Telegram channels and groups by bots automatically. if you detect a post that is culturally inappropriate or violates publishing law or copyright, please send the permanent link of the post to the email below so the message will be deleted immediately:
alkhazanah.com@gmail.com