سلام . سپاسگزارم .
گاهی دریافت ریشهء وزن خالی از صعوبت نیست .
اگر از بحر وافر باشد پایهء وزن : مفاعلتن است ، و اگر از بحر کامل باشد متفاعلن است که بر اثر زحافات به مفاعلاتن بدل شده .
البته آگاهی بنده در حد آشنایی با عروض است ، نه بیشتر . و شایسته است قول فصل را اساتید گرامی بفرمایند .
اگر آن را از بحر وافر بدانید : معقول مرفل میشود .
این علامت روی این صفحه و در کنار این مصراع به احتمال زیاد برای این است که این مصراع از نظر وزن مشکل دارد و کاتب یا دیگری با زدن علامت ضربدر آن را مشخص ساخته است.
نقد دوم:
کتاب «المحاکمات بین شرحي الإشارات» نسخه ای بسیار نفیس محفوظ در کتابخانۀ مرکزی دانشگاه تهران دارد (ش: 277) که کاتبش عبدالواحد بن عبدالحمید بن مسعود شافعی سیواسی سلماسی است. به گزارش خود این کاتب، وی شاگرد ملا قطب بوده و این نسخه را نزد او خوانده و با نسخۀ اصل برابر کرده و به خط خود به همین تصحیح گواهی داده است. حتّی گفته است که پس از این مقابله، حاشیۀ کتاب را نیز با حاشیۀ نسخۀ قطب برابر کرده است و هرچه از این حاشیه ها نشانۀ «سم» دارد از استاد است.
البته می توان بیت را در وزن مفعولُ فاعلاتُ مفاعیلُ فاعلن هم خواند که هم روان تر است و هم نیاز به کمترین استفاده از امکانات شعری( فقط در رکن آخر) دارد.
سلیس: در نهجالبلاغه یک سری از خطبهها بحث توحیدی و یا معرفتی است و یا بعضی از خطبهها در مورد جنگ است و فضای آن حماسی است در جای دیگر فضای کمک به یتیم است و ریتم کار باید تغییر پیدا کند. در این موارد از تغییر وزن کمک نمیگیرید؟
دکتر مجد: من این کار را فقط در دعاها انجام دادهام. در دعاها 12 وزن وجود دارد که یک علت آن تغییر فضای وزنی بود و علت دیگر این که خواستم بگویم که من در اوزان مختلف توانمند هستم و کسی استفادۀ مکرر از بحر متقارب را به حساب ناتوانی من در به کار بردن دیگر اوزان نگذارد. وزنها بسیار سخت بود: «مفعول مفاعلن مفاعیل» «مفتعلن مفتعلن فاعلن» و «مستفعلن مستفعلن مستفعلن مستفعلن». اما فرمایش شما دربارۀ تغییر وزن که در نقدهای معاصر هم زیاد بر آن تأکید میکنند، در یک منظومه به هم پیوسته کاربردی نخواهد داشت. این بحث تغییر وزن در واقع «کلمهالحقی» بود که شعرنوییها آن را بد تعبیر کردند و مصداق «یراد به الباطل» شد. در زمانی که میخواستند راجع به وزن و کاربرد کم آن صحبت کنند، دائما میگفتند که این وزن به درد آن کار خورده و وزن دیگر به درد کاری دیگر؛ اما شما ببینید مثال نقض بارز در این مورد شاهنامه و بوستان است که باز شاهنامه قشنگتر است چون تفاوت صحنهها کاملا مشخص است. صحنۀ وداع سیاوش با فرنگیس که خیلی تراژیک است، به همان اندازه لطیف است که رجزخوانی رستم و اسفندیار:
از این پس به فرمان افراسیاب سر بخت من اندر آید به خواب
ببرند بر بیگنه این سرم ز خون جگر برنهند افسرم
نه تابوت یابم نه گور و کفن نه بر من بگرید کسی ز انجمن
بمانم به سان غریبان به خاک سرم گردد از تن به شمشیر چاک
به خواری تو را روزبانان شاه سر و تن برهنه برندد ز راه
بیاید سپهدار پیران به در به خواهش بخواهد تو را از پدر
اصلا با احساسات انسان بازی میکند. شاعر خصوصاً با انتخاب نوع قافیه و اینکه مصوت کشیده باشد یا کوتاه، حروف نرم باشد یا درشت باشد و نیز با کلماتی که به کار میبرد، هنر شاعریاش را نشان میدهد. اصلاً اینگونه نیست که مثلا بگوییم وزنی کشش ندارد. در واقع صحیحش این است که بگوییم این وزن برای مواردی توان بیشتری دارد. بهترین مثال برای این موارد شاهنامه است؛ چون همه چیز در آن یافت میشود: پند، عرفان، نصیحت، قصه، گریه و اشک و همۀ این موارد هم لطافت و زیبایی خاص خود را دارند. داستان بیژن و منیژه به همان مقدار زیباست که داستان منوچهر.
@litera9
این کتاب مجموعهای است از سه مثنوی اثر طبع حضرت مقدسعلی شاه فانی مبارکهای که از بزرگان سلسله خاکسار جلالی بوده است. مثنوی نخست «نور معرفت» نام دارد و با این بیت آغاز شده است: آن نام که صدر نه رواق است آن نام که زیب هفت طاق است مثنوی دوم عنوان «سؤال بوذرجمهر از استاد خود» را بیان میکند. آخرین مثنوی داستان «عاشق و معشوق» یا «یوسف و زلیخا» نام دارد و اگرچه این داستان در وزن هزج مسدس محذوف آغاز میشود و در این وزن انجام میپذیرد، ولی در اوایل داستان ابیاتی نیز در وزن هزج مسدس اخرب ضمیمه شده است.
باری اگر ايراداتی به نقل قاضي نعمان وارد است و نقل او بندهایی دارد که با دوران حضرت امير (ع) سازگار نيست و متأثر از ادب سياستنامه نگاری ساسانی است بايد آن را مشکل متن قاضي نعمان دانست و نه روايت نهج البلاغه از آن. در دنباله اين موضوع را بيشتر مورد بررسی قرار خواهيم داد.
محقق محترم جناب آقای محمد حسين حکيم به من اطلاع دادند که نسخه بالا 👆از کتاب صفین بی تردید جعلی است. ايشان اضافه کردند که نسخه را سالیانی قبل در کتابخانه مجلس دیده اند و در این مورد تردیدی ندارند. نام کاتب هم به نظر من در نگاه نخست غريب آمد. اما به هرحال فرصتی برای بررسی بيشتر نسخه نداشتم و طبعا نظر آقای حکيم که نسخه را از نزديک رؤيت کرده و بررسی نموده اند بايد بر صواب باشد. بر این اساس باید اضافه کنم که جاعل نسخه چاپ سنگی را اساس کار جعل خود قرار داده و از آن نسخه ای گاه با نقص در صفحات و سطور به دست داده است؛ با همان سند آغازين و نه اينکه نسخه چاپ سنگی بر اساس این نسخه کهنه نما باشد.
https://t.me/azbarresihayetarikhi
سلام علیکم هم در نخستین مصرع از دو بیتیِ اول، واژۀ «پدر» زائد است و هم در نخستین مصرع از دو بیتیِ دوم، واژۀ «پسر». وزن دو بیتی ها چنین است: « مفعولُ فاعِلاتُ مَفاعیلُ فاعِلُن ». احتمال می رود که این اضافات کار شاعر نبوده باشد و کاتب آنها را اضافه کرده، یا آنکه خود شاعر در بالای دو تا کلمۀ «نازنین» دو واژۀ «پدر» و «پسر» را اضافه کرده بوده تا مرادش را از دو «نازنین» به مخاطب بفهماند، ولی کاتب آن را جزء شعر پنداشته و به ابیات ضمیمه نموده باشد.
به نظر میآید ترجمه منظوم متن است به ترکی ترکمانی رایج در ایران بر وزن «مفتعلن مفتعلن فاعلن». که البته به دلیل برش یا متن و حاشیه شدن، ابتدای مصرعها افتاده است.
کلام رحيما؟ ترکی
[حق یولـ]ينه چونکه قویرسن قدم
[جم با]شینه بیل کی قویرسن قدم
الخ
سلام زنده باشید، جوینده قطعا یابنده است قانونی قدرتمند که بر همه چیز در کائنات حکومت تامه دارد (ادعونی استجب لکم) است، اینجا به تعبیر مرحوم دکتر ابوالقاسم گرجی، مراد این است: "بخواهید" (نه "بخوانید")، مهم آن است که چیزی را اراده کرده و بخواهید، مستحضرید در خواستن، حرکت است ولی در خواندن، خیر لزوماً حرکت در آن اشراب نشده! با این وصف ببینید چطور با این جذب، واگنها و کوپههای متصل قطار کائنات به حرکت درآمده و به کمک شما میشتابند و شما را به مطلوب میرسانند😉🌷🍃
نقد دوم:
کتاب «المحاکمات بین شرحي الإشارات» نسخه ای بسیار نفیس محفوظ در کتابخانۀ مرکزی دانشگاه تهران دارد (ش: 277) که کاتبش عبدالواحد بن عبدالحمید بن مسعود شافعی سیواسی سلماسی است. به گزارش خود این کاتب، وی شاگرد ملا قطب بوده و این نسخه را نزد او خوانده و با نسخۀ اصل برابر کرده و به خط خود به همین تصحیح گواهی داده است. حتّی گفته است که پس از این مقابله، حاشیۀ کتاب را نیز با حاشیۀ نسخۀ قطب برابر کرده است و هرچه از این حاشیه ها نشانۀ «سم» دارد از استاد است.
سلام علیکم
بیت مذکور چنین است:
زنده چو گردید گنه اکتساب
نیست بجز مردنش آن را ثواب
سلام و وقت بخیر
مسئله ای که ذهن مرا درگیر کرده، ظاهرا این کاتب بر روی نقطه ها دقت می کرده. آن دو نقطه های پررنگ بالا به نظر شما سهوی است؟ نه «اصلی» و نه «دان» هیچیک دو نقطه ندارند.
سلام علیکم
متن جنابعالی را می خواندم:
« برق کردهاست مکرّر به سیهخانه غلط
قفسی را که چو من، سوختهبالی دارد
برق، قفسی را که مرغ سوختهبالی همچون مرا در خود محبوس دارد، بارها و بارها به سیهخانه ....؟ [ به گمانم اینجا با یک فعل مفقوده مواجهیم!] آیا این فعل چیست؟
- تبدیل کرده است؟
- برده است؟
و یا ...»
شاید بتوان گفت: آن فعلی را که در پی آن می گردید در خود بیت آمده، و آن عبارتست از «غلط کرده است» به معنی «اشتباه گرفته است»، و اینگونه ارکان جمله به طور کامل در بیت آمده است: «برق، غلط کرده است قفس را به سیه خانه».
یعنی:
برق، قفسی را که سوخته بالی همچون من آن را دارد، به طور مکرّر با سیه خانه اشتباه گرفته است. (یعنی: انتظار این بوده و هست که برق [= صاعقۀ عشق] بر سیه خانه [= خانه و خیمۀ مردم صحرانشین که قابلیت آتش گرفتن دارد] فرود آید و آن را بسوزاند، اما مکرّراً بر قفسِ جانِ سوخته بالی چون من فرود آمده و آن را سوزانده است)
وزن شعر : فاعلاتن فاعلاتن فاعلن هست
البته با تو ضیحات جنابعالی وزن شعر که فاعلاتن فاعلاتن فاعلن هست در می آید پس می توان نتیجه گرفت که " و " اضافه است و به فرموده شما اضافه شده کاتب است
سلام وارادت
باید دید وزن ابیات با مجد را سازگار است یا مجدرآ؟ هرکدام باشد تخلص محسوب است..
سلام علیکم
اگر پیش فرض را منظور کنیم که وزن بیت مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن است، آنچه قرائت شده بر این وزن نیست.
برای تقریب به ذهن عرض می شود که بیت ذیل بر آن وزن است:
صائب ز آفتاب رخ یار شرم کن
از ره مرو به روشنی هر ستاره ای
🌷
سلام و عرض ارادت🌺
متشکرم اما این با وزن سازگار نیست. وزن شعر مطابق نمونه مصرعهاییست که فرستادم.
سلام!
احتمال دارد که مخففِ نباشد. به نظر می رسد
که"طرّ " خبر جمله ی اسمیه ی "هو طر ّ جداً "
است و شاید با این جمله بر جدّی بودن همان دور شدن از تقریرات وقرار داد های حاشیه ی
قبلی( که درسطور بالاتر به آن پرداخته است) تاکید می کند.یعنی گویا از "طر" ، کرانه گرفتن یا دور شدن و انحراف و حتی طرّاری! یا سخن غریب و یا مفهومی مشابه آن ها را اراده کرده است.(؟) البته اهل فن باید نظر بدهند .(این مختصر به قول مرحوم استاد
همایی ، ازمعده گفته شد - نه از سر دانش و تحقیق - )
الكتب والمواضيع والآراء فيها لا تعبر عن رأي الموقع
تنبيه: جميع المحتويات والكتب في هذا الموقع جمعت من القنوات والمجموعات بواسطة بوتات في تطبيق تلغرام (برنامج Telegram) تلقائيا، فإذا شاهدت مادة مخالفة للعرف أو لقوانين النشر وحقوق المؤلفين فالرجاء إرسال المادة عبر هذا الإيميل حتى يحذف فورا:
alkhazanah.com@gmail.com
All contents and books on this website are collected from Telegram channels and groups by bots automatically. if you detect a post that is culturally inappropriate or violates publishing law or copyright, please send the permanent link of the post to the email below so the message will be deleted immediately:
alkhazanah.com@gmail.com