اين کتاب از منشورات مجمع الذخاير الاسلامية است. اين مجموعه تعدادي از فهرستهايشان را به صورت pdf در سايتشان ارائه کرده اند. يحتمل اين کتاب هم باشد.
چه خوب است که کسی همت بر تصحیح و چاپ ترجمه مفتاح الفلاح آقا جمال خوانساری بگمارد. منهاج النجاح ترجمه مفتاح الفلاح علی بن طیفور بسطامی به اسم قطب شاه (از فرمانروایان شیعه گلکنده دکن) با مقدمه علامه حسن زاده چاپ شده، مع الاسف به دلیل فقدان توجه به منابع تاریخی اون زمان در مقدمه اش هم نوشته بودند اطلاع تراجمی از مولف و ... ندارند.
ولی به نظر من ترجمه آقا جمال خیلی مهم تر است.
? معرفی کتاب "المکاسب و البیع".
?کتاب "المکاسب و البیع" یا "حاشیة علی المکاسب"، از بهترین شروح کتاب المکاسب شیخ انصاری میباشد و در حقیقت تقریرات درس محقق نائینی است که توسط شیخ محمد تقی آملی جمع آوری و تقریر شده است.
?کتاب شامل مباحث مکاسب محرمه به صورت مختصر و قسمتی از کتاب البیع تا مبحث «اشتراط العلم بقدر الثمن و المثمن» میباشد. در آخر آن نیز رسالۀ مختصر و کوچکی در حکم لباس مشکوک در نماز که تقریر درس محمود شیرازی «قده» توسط یکی از شاگردانش است به آن ضمیمه شده است.
?اگر چه تقریبا تمام کتاب توسط مؤلف جمع آوری گردیده است اما از صفحۀ ۴۸۷ به بعد مطالب کتاب توسط فرزند مؤلف، آقا ضیاء الدین آملی تکمیل شده است.
?محقق نائینی در این کتاب کمتر به حواشی مشهور المکاسب شیخ اعظم متعرض شده و بیشتر نظریات و استنباطات خودش را مورد بحث قرار داده است. البته مقرر گاهی نظریات خود را با عبارت (اقول) در متن یا در حاشیۀ کتاب ذکر کرده است و به علت اجمال بعضی از مباحث نیز گاهی توضیح مباحث اصولی را به کتاب تقریرات اصول مرحوم نائینی «قده» که توسط وی انجام شده است، ارجاع داده است.
?قابل ذکر است که یکی دیگر از تقریرات خوب درس محقق نائینی توسط شیخ موسی خوانساری نجفی (م ۱۳۶۳ ق) بنام « منیة الطالب » نوشته و چاپ شده است. در این کتاب علاوه بر مکاسب محرمه، تمام کتابهای البیع و خیارات آورده شده است و در پایان نیز رسالۀ حکم لباس مشکوک که توسط محقق نائینی تقریر شده است بعدها به آن ضمیمه شده است. با مراجعه به این کتاب هم میتوان مباحث مذکور در «المکاسب و البیع» و «منیة الطالب» را با هم مقایسه نمود و هم نواقص المکاسب و البیع را جبران نمود.
#معرفی_کتاب
دو تحریر متفاوت از جامع التمثیل
جامع التمثیل را محمدعلی حبلهرودی در قرن یازدهم تألیف کرده است. این کتاب مجموعهای است از امثال و حکم و نیز حکایات و مواعظ مرتبط با آنها. از این کتاب نسخههای خطی فراوانی در کتابخانههای مختلف جهان موجود است. نگارندگان در تلاش برای تصحیح انتقادی این کتاب متوجة دو تحریر متفاوت از آن شدند. کلیات این دو تحریر یکسان است، اما در برخی از مطالب و نیز شیوۀ نگارش با هم تفاوتهای اساسی دارند. این مقاله به تفاوتهای این دو تحریر و دلایل ترجیح یک گروه از نسخهها بر دیگری میپردازد و میکوشد علل و انگیزههای به وجود آمدن این دو تحریر را بررسی کند؛ تا آنجا که در نهایت درمییابیم آنچه به عنوان جامع التمثیل در ایران رایج است صورتی بسیار متفاوت از اصل کتاب حبلهرودی است و احتمالا کسی در این کتاب دست برده و مطالبی را از آن کاسته یا به آن افزوده است تا جامع التمثیل به قامت کتابی صرفاً واعظانه درآید و به عبارت دیگر، وجه وعظآمیز و اخلاقی و مذهبی این کتاب بر وجه ادبی آن غلبه کند. http://yon.ir/5uVx
@manuscript
سلام و صبح به خیر خدمت دوستان
من به شدت نیازمند یک کتابخانه نرم افزاری فقهی هستم که قابل دانلود از بلاد کفر باشد و نیازمند به خرید فیزیکی نداشته باشد.
کتابخانه جامع فقه خیلی خوب است ولی متاسفانه فایل دانلود ندارد و امکان خرید از این راه دور را الان ندارم.
دوستان پیشنهادی دارند؟
هرچقدر جامع تر باشد بهتر. طبیعتا اغلب کتب کلاسیک فقهی شیعه را می خواهم. بعلاوه کتب حدیثی
شیعه.
برای کتابخانه هایی که با بودجه عمومی ساخته شده اند، از دانلود غیرقانونی ای هم به شدت استقبال می کنم.
خداوند یک در دنیا و هزار و یک در آخرت نصیبتان کند.
رساله رد سهو النبی از شیخ مفید و یا شریف مرتضی؟
رساله رد سهو النبی که علامه مجلسی و شیخ علی صاحب حاشیه در آثارشان نقل کرده اند با وجود آنکه احتمال داده شده تألیفی از شیخ مفید باشد از او نباید باشد. استاد سید محمد رضا جلالی این اثر را بدون تردید در انتساب آن به شیخ مفید منتشر کرد اما به نظر من این اثر نمی تواند از او باشد. نوع تعابیرش نسبت به شیخ صدوق به قدری تند است که بسیار بعید است آن را شیخ مفید که از روایان شیخ صدوق بود نوشته باشد. نویسنده در این رساله تندترین عبارات ممکن را درباره شیخ صدوق به کار برده و معلوم است هیچ ارادتی به او ندارد. این رساله را به شریف مرتضی هم نسبت داده اند. درست است که چنین رساله ای از مرتضی گواهی نشده (چه ذیل این عنوان و چه ذیل عنوان دیگر آن: جواب اهل الحائر) اما خوب چنین عناوینی به شیخ مفید هم نسبت داده نشده است. تعابیر تند کتاب نسبت به شیخ صدوق با روحیه و دیدگاههای کلامی شریف مرتضی موافق است. او در جاهای دیگر هم انتقادات سختی از قمیان کرده است. از دیگر سو در این رساله قلم و نفس شریف مرتضی کاملا واضح است و اگر کسی با نوشته های او آشنا باشد تردیدی در درستی انتساب نمی کند. خاصه که هم از موضعی کلامی به این بحث پرداخته و هم موضع رساله نسبت به خبر واحد همانی است که در آثار شریف مرتضی می بینیم. این موضع با موضع شیخ مفید تفاوت هایی دارد و خواننده این متن اگر هر دو موضع را بشناسد تردید نمی کند که رساله از شیخ مفید نیست. در آغاز رساله هم نویسنده از شیخ صدوق نه به عنوان شیخ خود بلکه ظاهرا به عنوان شیخِ شخص پرسش کننده ای که از حائر بدو نوشته یاد می کند و این نشان می دهد که رساله نمی تواند از شیخ مفید باشد. مانا که سائل خود از شاگردان شیخ صدوق بوده.
با وجود آنکه این رساله از شریف مرتضی است اما نباید آن را بخشی از المسائل الرملیات مرتضی دانست که یکی از مسائل آن در موضوع عصمت رسول از سهو بوده است. آن مسئله بخشی از مسائل رملیات بوده در حالی که رساله ما معلوم است که رساله ای است مستقل. با همین استدلال نباید این رساله را بخشی از اجوبه مسائل حائریات ابو یعلی جعفری دانست. مرحوم آقا بزرگ طهراني در الذریعه (ج ۵ ص ۱۷۶) با توجه به عبارتی از شریف مرتضی در تنزیه الانبیاء رد انتساب این رساله به شریف مرتضی را قابل بحث می داند. این در حالی است که نظر شریف مرتضی در آن کتاب درباره سهو در زمینه احکام شرعی مانند نماز نیست. موضع رساله کاملا با مواضع کلامی مرتضی سازگار است.
هرچه هست باید به کلی انتساب این رساله را به شیخ مفید مردود دانست. این رساله به احتمال زياد از شریف مرتضی است.
آثار خطی کتابخانه شیخ در ملی هم هست که این نمونه ای از آن است. آیا کسی در باره تاریخچه این کتابخانه و این که به کدام کتابخانه ها رفته چیزی نوشته است؟ خبر ندارم
@jafarian1964
رساله رد سهو النبی از شیخ مفید و یا شریف مرتضی؟
رساله رد سهو النبی که علامه مجلسی و شیخ علی صاحب حاشیه در آثارشان نقل کرده اند با وجود آنکه احتمال داده شده تألیفی از شیخ مفید باشد از او نباید باشد. استاد سید محمد رضا جلالی این اثر را بدون تردید در انتساب آن به شیخ مفید منتشر کرد اما به نظر من این اثر نمی تواند از او باشد. نوع تعابیرش نسبت به شیخ صدوق به قدری تند است که بسیار بعید است آن را شیخ مفید که از روایان شیخ صدوق بود نوشته باشد. نویسنده در این رساله تندترین عبارات ممکن را درباره شیخ صدوق به کار برده و معلوم است هیچ ارادتی به او ندارد. این رساله را به شریف مرتضی هم نسبت داده اند. درست است که چنین رساله ای از مرتضی گواهی نشده (چه ذیل این عنوان و چه ذیل عنوان دیگر آن: جواب اهل الحائر) اما خوب چنین عناوینی به شیخ مفید هم نسبت داده نشده است. تعابیر تند کتاب نسبت به شیخ صدوق با روحیه و دیدگاههای کلامی شریف مرتضی موافق است. او در جاهای دیگر هم انتقادات سختی از قمیان کرده است. از دیگر سو در این رساله قلم و نفس شریف مرتضی کاملا واضح است و اگر کسی با نوشته های او آشنا باشد تردیدی در درستی انتساب نمی کند. خاصه که هم از موضعی کلامی به این بحث پرداخته و هم موضع رساله نسبت به خبر واحد همانی است که در آثار شریف مرتضی می بینیم. این موضع با موضع شیخ مفید تفاوت هایی دارد و خواننده این متن اگر هر دو موضع را بشناسد تردید نمی کند که رساله از شیخ مفید نیست. در آغاز رساله هم نویسنده از شیخ صدوق نه به عنوان شیخ خود بلکه ظاهرا به عنوان شیخ سائل که از حائر بدو نوشته یاد می کند و این نشان می دهد که رساله نمی تواند از شیخ مفید باشد. مانا که سائل خود از شاگردان شیخ صدوق بوده.
با وجود آنکه این رساله از شریف مرتضی است اما نباید آن را بخشی از المسائل الرملیات مرتضی دانست که یکی از مسائل آن در موضوع عصمت رسول از سهو بوده است. آن مسئله بخشی از مسائل رملیات بوده در حالی که رساله ما رساله ای است مستقل. با همین استدلال نباید این رساله را بخشی از اجوبه مسائل حائریات ابو یعلی جعفری دانست. آقا بزرگ در الذریعه (ج ۵ ص ۱۷۶) با توجه به عبارتی از شریف مرتضی در تنزیه الانبیاء رد انتساب این رساله به شریف مرتضی را قابل بحث می داند. این در حالی است که نظر شریف مرتضی در آن کتاب درباره سهو در زمینه احکام شرعی مانند نماز نیست. موضع رساله کاملا با مواضع کلامی مرتضی سازگار است.
هرچه هست باید به کلی انتساب این رساله را به شیخ مفید مردود دانست. این رساله از شریف مرتضی است.
رساله رد سهو النبی از شیخ مفید و یا شریف مرتضی؟
رساله رد سهو النبی که علامه مجلسی و شیخ علی صاحب حاشیه در آثارشان نقل کرده اند با وجود آنکه احتمال داده شده تألیفی از شیخ مفید باشد از او نباید باشد. استاد سید محمد رضا جلالی این اثر را بدون تردید در انتساب آن به شیخ مفید منتشر کرد اما به نظر من این اثر نمی تواند از او باشد. نوع تعابیرش نسبت به شیخ صدوق به قدری تند است که بسیار بعید است آن را شیخ مفید که از روایان شیخ صدوق بود نوشته باشد. نویسنده در این رساله تندترین عبارات ممکن را درباره شیخ صدوق به کار برده و معلوم است هیچ ارادتی به او ندارد. این رساله را به شریف مرتضی هم نسبت داده اند. درست است که چنین رساله ای از مرتضی گواهی نشده (چه ذیل این عنوان و چه ذیل عنوان دیگر آن: جواب اهل الحائر) اما خوب چنین عناوینی به شیخ مفید هم نسبت داده نشده است. تعابیر تند کتاب نسبت به شیخ صدوق با روحیه و دیدگاههای کلامی شریف مرتضی موافق است. او در جاهای دیگر هم انتقادات سختی از قمیان کرده است. از دیگر سو در این رساله قلم و نفس شریف مرتضی کاملا واضح است و اگر کسی با نوشته های او آشنا باشد تردیدی در درستی انتساب نمی کند. خاصه که هم از موضعی کلامی به این بحث پرداخته و هم موضع رساله نسبت به خبر واحد همانی است که در آثار شریف مرتضی می بینیم. این موضع با موضع شیخ مفید تفاوت هایی دارد و خواننده این متن اگر هر دو موضع را بشناسد تردید نمی کند که رساله از شیخ مفید نیست. در آغاز رساله هم نویسنده از شیخ صدوق نه به عنوان شیخ خود بلکه ظاهرا به عنوان شیخِ شخص پرسش کننده ای که از حائر بدو نوشته یاد می کند و این نشان می دهد که رساله نمی تواند از شیخ مفید باشد. مانا که سائل خود از شاگردان شیخ صدوق بوده.
با وجود آنکه این رساله از شریف مرتضی است اما نباید آن را بخشی از المسائل الرملیات مرتضی دانست که یکی از مسائل آن در موضوع عصمت رسول از سهو بوده است. آن مسئله بخشی از مسائل رملیات بوده در حالی که رساله ما معلوم است که رساله ای است مستقل. با همین استدلال نباید این رساله را بخشی از اجوبه مسائل حائریات ابو یعلی جعفری دانست. مرحوم آقا بزرگ طهراني در الذریعه (ج ۵ ص ۱۷۶) با توجه به عبارتی از شریف مرتضی در تنزیه الانبیاء رد انتساب این رساله به شریف مرتضی را قابل بحث می داند. این در حالی است که نظر شریف مرتضی در آن کتاب درباره سهو در زمینه احکام شرعی مانند نماز نیست. موضع رساله کاملا با مواضع کلامی مرتضی سازگار است.
هرچه هست باید به کلی انتساب این رساله را به شیخ مفید مردود دانست. این رساله به احتمال زياد از شریف مرتضی است.
اينکه فهرست شيخ در طی يک دوران نسبتا بلند به تدريج تکميل شده قابل ترديد نيست منتهی اینکه ويرايش اول آن درست بعد از تکميل تحرير اول منتشر نشده باشد البته مسلم نیست. اين را هم اضافه کنم که شيخ تا سال های آخر مواردی را به فهرست خود اضافه می کرد و اين بعد از انتشار نسخه کتاب و شهرت آن در ميان اصحاب بود. اگر واقعا اولين نسخه منتشر شده شيخ به نام ابن براج انتشار يافته بود اين بايد به اواخر حيات مرتضی (درگذشت: سال 436 ق) مربوط باشد (يعنی شاید دو سه سالی قبل از مرگ مرتضی. می دانيم که تحريری از شرح حال مرتضی را در زمان حيات او در فهرست نوشت). ابن براج در سال 438 ق بغداد را ترک کرد. شايد در اين فاصله يعنی بين 432 ق (سال تدوين تلخيص الشافي که در فهرست نامش ديده می شود) تا 438 ق فهرست شيخ منتشر شده باشد.
با اين وصف ترديدی نيست که شيخ بعد از ورود به بغداد در سال 408 خيلی زود به محضر شيخ مفيد راه يافت و اندکی بعد به تدوين فهرست خود آغاز کرد؛ يعنی سال ها قبل از سال 429 ق، زمانی که ابن براج برای درک محضر مرتضی به بغداد درآمد. اين از آنجا معلوم است که تحرير اول فهرست شيخ اندکی بعد از وفات شيخ مفيد فراهم شده بود (و در آن از مرگ مفيد در همان اول شرح حالش خبر می دهد). اين را از اينجا می توان فهميد که شيخ در اوائل فهرست در ذيل شرح حال ابن نوح سيرافي می نويسد: "و له كتاب أخبار الأبواب غير أن هذه الكتب كانت في المسودة و لم يوجد منها شيء، و أخبرنا عنه جماعة من أصحابنا بجميع رواياته، و مات عن قرب إلا أنه كان بالبصرة و لم يتفق لقائي إياه." ابن نوح سيرافي اندکی بعد از سال 408 ق که شيخ به بغداد آمد درگذشت. شيخ می توانست علی الاصول محضر او را درک کند البته به شرطی که به بصره، محل سکونت ابن نوح می رفت. با اين وصف ابن نوح خيلی زود درگذشت ("مات عن قرب") و شيخ مؤفق به ديدار او هم نشد. با توجه به آنچه از زندگی و حيات علمی او می دانيم ابن نوح نمی توانست خيلی سال بعد از تاريخ 408 همچنان زنده باشد. او محتملا همان حدود 411 ق و يا اندکی بعد در همان بصره درگذشت و به خاک رفت. شيخ هنگامی که تحرير اول فهرست خود را می نوشت گمان می برد از آثار ابن نوح چيزی جز مسودات باقی نمانده اما بعدها در سال 447 ق که غيبت خود را می نوشت از کتاب أخبار الأبواب ابن نوح مفصلا بهره برد.
آنچه درباره تاريخ تحرير نخست الفهرست شيخ گفتيم با اين واقعيت هم سازگار است که در مقدمه فهرست، شيخ از مرگ زودهنگام احمد ابن الغضائري ياد می کند ("و اخترم هو رحمه الله "). ابن غضائري احتمالا اندکی بعد از مرگ پدرش (در 411 ق) در حدود سال 413 ق خرقه تهی کرد.
https://t.me/azbarresihayetarikhi
كتاب منهاج الصالحين كه رسالهى توضیح المسائل به زبان عربی است توسط مرحوم آيت الله سید محسن حکیم نوشته شده است. اين كتاب به دليل جامع بودن و اشتمال بر اكثر ابواب فقهى از سوى فقهاى متاخر مورد توجه قرار گرفته و بسيارى از آنان نظرات فقهى خود را به صورت حاشيه بر اين كتاب نوشتهاند.
از جملهى كسانى كه بر اين كتاب حاشيه زدهاند مرحوم آيت الله خويى است. ايشان به منظور آسان نمودن مراجعهى مقلدان به كتاب نظرات خود را در متن كتاب وارد نموده و در مسائل مورد اختلاف فتواى مرحوم حكيم را نقل نكردهاند. جلد اول كتاب به ابواب عبادات اختصاص يافته است. در جلد دوم ابواب معاملات همراه با تكملهى منهاج چاپ شده است. منهاج الصالحين به ضميمهى تكملهى منهاج در دو جلد در سال ۱۴۱۰ قمرى توسط انتشارات مدينة العلم در شهر قم چاپ و منتشر شده است.
معرفی_کتاب
⭕️📗⭕️📗⭕️
📗⭕️📗⭕️
⬇️⬇️⬇️⬇️
⬇️⬇️
@yortchi_bosjin_pdf
⭕️⭕️
معرفی کتاب "المکاسب و البیع"
🔸کتاب "المکاسب و البیع" یا "حاشیة علی المکاسب"، از بهترین شروح کتاب المکاسب شیخ انصاری میباشد و در حقیقت تقریرات درس محقق نائینی است که توسط شیخ محمد تقی آملی جمع آوری و تقریر شده است.
🔸کتاب شامل مباحث مکاسب محرمه به صورت مختصر و قسمتی از کتاب البیع تا مبحث «اشتراط العلم بقدر الثمن و المثمن» میباشد.
🔸در آخر آن نیز رسالۀ مختصر و کوچکی در حکم لباس مشکوک در نماز که تقریر درس محمود شیرازی «قده» توسط یکی از شاگردانش است به آن ضمیمه شده است.
🔸اگر چه تقریبا تمام کتاب توسط مؤلف جمع آوری گردیده است اما از صفحۀ ۴۸۷ به بعد مطالب کتاب توسط فرزند مؤلف، آقا ضیاء الدین آملی تکمیل شده است.
🔸محقق نائینی در این کتاب کمتر به حواشی مشهور المکاسب شیخ اعظم متعرض شده و بیشتر نظریات و استنباطات خودش را مورد بحث قرار داده است.
🔸البته مقرر گاهی نظریات خود را با عبارت (اقول) در متن یا در حاشیۀ کتاب ذکر کرده است و به علت اجمال بعضی از مباحث نیز گاهی توضیح مباحث اصولی را به کتاب تقریرات اصول مرحوم نائینی «قده» که توسط وی انجام شده است، ارجاع داده است.
🔸قابل ذکر است که یکی دیگر از تقریرات خوب درس محقق نائینی توسط شیخ موسی خوانساری نجفی (م ۱۳۶۳ ق) بنام « منیة الطالب » نوشته و چاپ شده است.
🔸در این کتاب علاوه بر مکاسب محرمه، تمام کتابهای البیع و خیارات آورده شده است و در پایان نیز رسالۀ حکم لباس مشکوک که توسط محقق نائینی تقریر شده است بعدها به آن ضمیمه شده است.
🔷با مراجعه به این کتاب هم میتوان مباحث مذکور در «المکاسب و البیع» و «منیة الطالب» را با هم مقایسه نمود و هم نواقص المکاسب و البیع را جبران نمود.
#معرفی_کتاب
@yortchi_bosjin_pdf
#انفرادات_شیخ_طوسی
روایات عمار نسبتا مقدار زیادی توسط کافی و مقدار کمی هم توسط صدوق است که عموم و خصوص من وجه است. بیشترین مقداری که رسیده است توسط شیخ طوسی بوده است. نسبت نقل توسط شیخ زیاد است و انفراد شیخ طوسی است. باید روی انفرادات شیخ هم کار شود. خود انفرادات سه چهار جلد می شود ولی با تحلیل 25 الی 30 جلد می شود. اگر انفرادات شیخ را جدا کنیم خیلی چیزها عمل می شود. الآن خیلی از فقها فتوی می دهند که اول ماه که حقوق می گیرید خمس را بدهید. این می شود تاثیر انفراد شیخ بر فقه ما. این روایت از کتاب نوادر الحکمه است که اصلش از قم است و نه کلینی آورده و نه صدوق. مخصوصا اگر صدوق را مرآت ابن ولید بدانیم. یعنی دو مکتب قرن چهارم این را حذف کرده اند ولی شیخ در قرن پنجم آورده است. مثلا مساله نذر در حج را هم فقط شیخ دارد. حتی مساله هفت بار خوک هم انفراد ایشان از علی بن جعفر است و خود شیخ هم در نهایه و مبسوط و خلاف هم فتوی نداده است. در هیچ نسخه دیگری از علی بن جعفر هم نیست. مرحوم محقق و ابن ادریس استحباب گفته اند ولی علامه واجب می داند چون صحیحه است و ظاهرش وجوب است. و تا الآن هم فتوی بر همین است. ولی خود شیخ در هیچ کتاب فقهی فتوی نداده است. مکتب شیخ با انفراداتش در شیعه جا افتاده است. اگر بتوانیم کل معارف شیخ را بحث کنیم و انفراداتش را هم تحلیل کنیم خیلی نافع است. معظم مواردی که صاحب جواهر می فرماید شاذ است از انفرادات شیخ است و معظم این انفرادات شیخ هم از کتاب نوادر الحکمه است.
@rejaleMadadi
وجه معروفیت سوم شعبان هم، توقیعی است که قاسم بن علاء همدانی از ناحیه مقدسه آورده اند و محدث قمی نیز همین رو اختیار کردند و لذا مشهور شده
ولی روایت از امام صادق علیه السلام در مصباح المتهجد گویای ۵ شعبان است
و حتی شیخ طوسی در تهذیب و شهید در دروس قائل به اواخر ماه ربیع هستند
البته لازم به تذکر است که بنده به یادم ندارم در نسخه های حداقل قبل از قرن دهم هجری این دست موارد باشد.. اگر کسی از دوستان نظیر آن را در اسناد هم دیده باشد بد نیست
📝 چگونگی دسترسی ما در عصر حاضر به اخبار ابومخنف از واقعۀ کربلا:
(ابومخنف، هشام کلبی، طبری و شیخ مفید)
ابومخنف(١٥٧ق) اولین کسی است که اخبار واقعۀ کربلا را جمعآوری و تدوین کرد. مجموعۀ اخبار او نتیجۀ گفتگو و مصاحبهاش با ٥٧ نفر از حاضران در آن واقعه یا ناقلانِ با یک واسطه بود.
هشام کلبی(٢٠٤ق)، شاگرد ابومخنف و واسطۀ نقلِ اخباریست که او گرد آورده بود. و البته هشام اضافه بر آنچه ابومخنف توانسته بود جمع کند اخبار دیگری هم بدست آورده و آنها را نیز در کتاب خود آورده است.
اما قرنهاست که هم مقتل ابومخنف و هم مقتل هشام در میان حوادث روزگار از بین رفته و هیچ نسخهای از اصل آن دو کتاب به دست ما نرسیده است.
بنابراین از بین منابعی که بدست ما رسیده، کهنترین منبعی که اخبار ابومخنف را برای ما نقل میکند تاریخ طبری(٣١٠ق) است.
و واسطۀ نقل طبری از ابومخنف همان کتاب هشام کلبی است، که طبری اصل این کتاب را در اختیار داشته.
و شایان ذکر اینست که مرحوم شیخ مفید(٤١٣ق) نیز اصل کتاب هشام را در اختیار داشته؛ زیرا بنا بر آنچه در کتابش «ارشاد» میگوید بخش عمدهای از اخبار واقعۀ کربلا را از کتاب هشام کلبی نقل نموده.
🔻اما چون مرحوم شیخ مفید بنای بر گزیدهگویی داشته لذا میان روش ایشان و روش طبری در نقل اخبار هشام کلبی از ابومخنف دو تفاوت است:
١) شیخ مفید در کتاب خود سلسۀ اسناد این اخبار را نیاورده. شاید با توجه به اینکه پیش از او این اسناد را طبری آورده ایشان به همان اکتفا کرده. اما نتیجه این شده است که ما اکنون برای مسند کردن این اخبار بناچار محتاج اسناد مذکور در تاریخ طبری هستیم و ارشاد شیخ مفید این نیازمان را برطرف نمیکند.
٢) بعضی از این اخبار را مرحوم شیخ مفید تلخیص کرده اما طبری بنا بر نشانهها و قرائنی احتمالاً نزدیک به همۀ منقولات هشام کلبی از اخبار ابومخنف را آورده است. گرچه باز هم همۀ آنچه شیخ مفید از کتاب هشام کلبی آورده در تاریخ طبری ذکر نشده. مثلاً خبر ابومخنف دربارۀ مقتل حضرت ابوالفضل عباس(علیه السلام) را طبری نیاورده اما شیخ مفید آورده (رک: وقعة الطف(چاپ مجمع جهانی): ٢٨٠، العبّاس بن عليّ وإخوته، زیرنویس٢).
@Yusufi_Gharawi
رساله رد سهو النبی از شیخ مفید و یا شریف مرتضی؟
رساله رد سهو النبی که علامه مجلسی و شیخ علی صاحب حاشیه در آثارشان نقل کرده اند با وجود آنکه احتمال داده شده تألیفی از شیخ مفید باشد از او نباید باشد. استاد سید محمد رضا جلالی این اثر را بدون تردید در انتساب آن به شیخ مفید منتشر کرد اما به نظر من این اثر نمی تواند از او باشد. نوع تعابیرش نسبت به شیخ صدوق به قدری تند است که بسیار بعید است آن را شیخ مفید که از روایان شیخ صدوق بود نوشته باشد. نویسنده در این رساله تندترین عبارات ممکن را درباره شیخ صدوق به کار برده و معلوم است هیچ ارادتی به او ندارد. این رساله را به شریف مرتضی هم نسبت داده اند. درست است که چنین رساله ای از مرتضی گواهی نشده (چه ذیل این عنوان و چه ذیل عنوان دیگر آن: جواب اهل الحائر) اما خوب چنین عناوینی به شیخ مفید هم نسبت داده نشده است. تعابیر تند کتاب نسبت به شیخ صدوق با روحیه و دیدگاههای کلامی شریف مرتضی موافق است. او در جاهای دیگر هم انتقادات سختی از قمیان کرده است. از دیگر سو در این رساله قلم و نفس شریف مرتضی کاملا واضح است و اگر کسی با نوشته های او آشنا باشد تردیدی در درستی انتساب نمی کند. خاصه که هم از موضعی کلامی به این بحث پرداخته و هم موضع رساله نسبت به خبر واحد همانی است که در آثار شریف مرتضی می بینیم. این موضع با موضع شیخ مفید تفاوت هایی دارد و خواننده این متن اگر هر دو موضع را بشناسد تردید نمی کند که رساله از شیخ مفید نیست. در آغاز رساله هم نویسنده از شیخ صدوق نه به عنوان شیخ خود بلکه به عنوان شیخ سائل که از حائر بدو نوشته یاد می کند و این نشان می دهد که رساله نمی تواند از شیخ مفید باشد. مانا که سائل خود از شاگردان شیخ صدوق بوده.
با وجود آنکه این رساله از شریف مرتضی است اما نباید آن را بخشی از المسائل الرملیات مرتضی دانست که یکی از مسائل آن در موضوع عصمت رسول از سهو بوده است. آن مسئله بخشی از مسائل رملیات بوده در حالی که رساله ما رساله ای است مستقل. با همین استدلال نباید این رساله را بخشی از اجوبه مسائل حائریات ابو یعلی جعفری دانست. آقا بزرگ در الذریعه (ج ۵ ص ۱۷۶) با توجه به عبارتی از شریف مرتضی در تنزیه الانبیاء رد انتساب این رساله به شریف مرتضی را قابل بحث می داند. این در حالی است که نظر شریف مرتضی در آن کتاب درباره سهو در زمینه احکام شرعی مانند نماز نیست. موضع رساله کاملا با مواضع کلامی مرتضی سازگار است.
هرچه هست باید به کلی انتساب این رساله را به شیخ مفید مردود دانست. این رساله از شریف مرتضی است.
آثار خطی کتابخانه شیخ در ملی هم هست که این نمونه ای از آن است. آیا کسی در باره تاریخچه این کتابخانه و این که به کدام کتابخانه ها رفته چیزی نوشته است؟ خبر ندارم
@jafarian1964
نه بنده یافته دیگری ندارم قطعا کم کاریهایی ازطرف علمای نجف شده است که شیخ فضل الله نوری رو به دار کشیده اند ولی خوب اگر فتوایی داده اند باید سندش موجود باشد ویا درمنابع موثق اشاره شده باشد بامداد هم دربعضی مواقع متاسفانه برای گفته هاش سند نمیده
🔸در کتاب جرعه ای از دریا (ج 4 ص 618) آمده: فخر شیعه بود. وی در آخرین کتابش به نام «جامع العلم» اعتقادات خود را ذکر کرده است، منتهی چون در دوره خوارزمشاهیان می زیسته نمی توانست به عقائد خود تصریح کند!
🔹اگر مراد از «جامع العلم» همان کتاب «جامع العلوم» فخر رازی باشد در تورّق اجمالی چنان مطلبی در آن یافت نشد!👇
الكتب والمواضيع والآراء فيها لا تعبر عن رأي الموقع
تنبيه: جميع المحتويات والكتب في هذا الموقع جمعت من القنوات والمجموعات بواسطة بوتات في تطبيق تلغرام (برنامج Telegram) تلقائيا، فإذا شاهدت مادة مخالفة للعرف أو لقوانين النشر وحقوق المؤلفين فالرجاء إرسال المادة عبر هذا الإيميل حتى يحذف فورا:
alkhazanah.com@gmail.com
All contents and books on this website are collected from Telegram channels and groups by bots automatically. if you detect a post that is culturally inappropriate or violates publishing law or copyright, please send the permanent link of the post to the email below so the message will be deleted immediately:
alkhazanah.com@gmail.com