مرتبه.... ؟
یادداشتی از مرحوم باستانی راد در باره یک روایت:
رقعه ای است که جناب امیر علیه السلام به زبان فارسی به ملک روم انشاء فرموده اند که :
شکایت کنندگان تو بی حساب و شکر گذارندگان تو به غایت نایاب، یا از موجبات سیاست بپرهیز یا از مسند خلافت برخیز.
مرحوم باستانی راد در کنار آن نوشته است:
خیلی عجیب و از عقل دور و بعید است که شخصی همچو مطلبی بنگارد و این نسبت را بی مطالعه دادن. زیرا علاوه بر آن که هیچ خبری در این باب نرسیده که حضرت مولی به فارسی تکلم فرموده یا چیزی نوشته باشند، از تاریخ سلاطین روم هم همچو مطلبی شنیده نشده، و از همه دلایل برتر این است که زبان فارسی معموله ایرانیان در یک هزار و سیصد و هفتاد سال قبل یعنی در مائه اول اسلام زبان پهلوی بوده و این نامه به فارسی معموله این ایام است که زبان عربی با فارسی ممزوج شده است. کتبه بطهران خرداد ماه 1330 حسنعلی باستانی راد
از عبرت های روزگار:
عزت الله سحابی:
ابوذر [ورداسبی] جزو مجاهدین نبود، اتفاقا ابوذر در همان سال 1350 که ما در زندان قزل قلعه بودیم، او با ما بود. یک گروه 60 نفری را از دانشکده حقوق گرفته بودند که از فعالین مذهبی بودند. فعال هم بودند. ما در همان زندان با ابوذر آشنا شدیم. آدم با سواد و با اطلاع و کتاب خوانده بود. مجاهدین او را خیلی قبول نداشتند، به او اعتنا نمی کردند، می گفتند متظاهر است. علمش را به رخ می کشد. سال 57 که از زندان بیرون آمده بودیم، ابوذر خیلی فعال بود. آن موقع هم با یک دختر خانمی ازدواج کرده بود که دختر این استاد محمود فرشچیان، نقاش مینیاتوریست بود. این دختر عجیب بود. خیلی درسش خوب بود. دختر خیلی متعصبی بود. منتهی به این مجاهدین وصل شده بود. این ابوذر را به سوی مجاهدین کشید و الا مجاهدین با ابوذر رابطه خوبی نداشتند. قبولش نداشتند. ... ابوذر به فشار همسرش داخل مجاهدین رفت. بعد بر سر جریان ازدواج (مسعود و مریم) برید، و انتقاد شدید کرد. به او گفتند مسأله روانی پیدا کردی. به آلمان شرقی تبعیدش کردند و آنجا زیر فشار یک داستان های روحی و روانی قرارش دادند. دیگر برید و نزد رجوی آمد و السلام علیک یا مسعد گفت و در نهایت در عملیات مرصاد کشته شد. با تاریخ در صحنه، ص 272 ـ 273
صبح جمعه 18 تیر طبق معمول در خدمت دوست ارجمند جناب آقای معراجی به دیدن آقای شهرستانی رفتم. معمولا جمعه ها از حوالی یازده تا یک و نیم در موسسه آل البیت دوستانی چند حاضر هستند. استاد ارجمند جناب آقای کورانی هم معمولا حضور دارند. بحث از روایات و ضعف بسیاری از آنها شد. در این وقت آقای کورانی گفتند: یک وقتی صبحی طفیلی که آن زمان دبیر کل حزب الله بود، به من زنگ زد و گفت در قم کتابی با نام بیان الائمه چاپ شده و در آن آمده است که از علائم آخر الزمان وجود افسری در سوریه با اسم عبدالله الاحمر است. صبحی طفیلی گفت: چنین شخصی الان در دستگاه حافظ اسد هست و آنها از من در این بار ه تحقیق کرده اند. آقای کورانی گفتند من نویسنده بیان الائمه که گویا شیخ زین العابدین بود یافتم. کسی را فرستادم که از او بپرسد این حدیث از چه منبعی است. چون قبل از آن نقل، تعدادی روایت از مکیال المکارم آورده بود، اما این در آنها نبود. این شخص خیلی از او پرس و جو کرده بود. اول که گفته بود بعد از چند ده سال تحقیق به من شک دارید؟ اما آن شخص اصرار کرده بود و عاقبت گفته بود پنج شش سال قبل این حدیث را از یک طلبه لبنانی شنیدم !!
بیفزایم: این بیان الائمه اوائل که در قم چاپ شد یک جلدش چاپ شد. گویا ارشاد جلو نشر آن را گرفت. لبنان چاپ شد و مکرر هم در نمایشگاه آمد .غالب مصادر نقلها مجهول و نقل از اشخاص به قول او ثقه است. همین کتاب بود که سید جعفر مرتضی هم در کتابی که در باره جزیره خضراء نوشت آن را نقد کرد. خاطرم هست روایتی هم نقل کرده بود که در آخر الزمان چیزی به نام هلیکوپرات هم خواهد بود. برخی از این نقلها را گفته بود در فلان نسخه خطی در منزل یکی از محترمین بصره یا فلان شهر دیده است. بسیاری از آن اسامی کتابها، در ذریعه هم وجود نداشت و کسی آنها را نمی شناخت.
@jafarian1964
در زمینه کتاب دیجیتالی روز، راه و رسم خارجی ها را هم به صورت محدود داریم، ناشرانی که برخی آثار خود را به صورت دیجیتالی می فروشند اما آشکار است که با این وضعیت، امکان سوددهی و سرمایه گزاری در این زمینه وجود ندارد.
حالا ما مانده ایم و تجربه های شکست خورده، یا به جایی نرسیده، یا بسیار محدود و نداشتن یک وبسایت جامع برای ارائه خدمات کتاب دیجیتال، چون سیاست واحدی وجود ندارد و کارهای تکراری بسیار است. اخیرا نزدیک به ده نفر را می شناسم به به جان وبسایت های کتابخانه های فرنگی افتاده اند تا آثار فارسی و عربی خوب را بیرون بکشند و این یعنی هزینه های مکرر.
این روزها مجموعه ای شامل چند ده هزار از تصاویر نسخ خطی نسخه های مهم ترکیه به ایران رسید که برای دو سه ماهی، وسیله تجارت خوبی برای اهل فن شده بود. اما همان طور که انتظار می رفت با توزیع آن، کم کم از مالیت افتاد و اما خدمت فرهنگی بزرگی بود. نمی دانم صاحبان اصلی آن راضی بودند یا خیر، اما گویا کار از کار گذاشته و در این حوزه از فعالیت، حلال و حرام خیلی معنا ندارد.
بسیاری از کتابخانه های مراکز خاص، مانند بنیاد دایره المعارف، دایره المعارف بزرگ و ... دارای کتابخانه های دیجیتالی مفصلی هستند که به روی افراد خارج از آن مراکز بسته است. این در حالی است که اگر امکان اتصال اینها با یکدیگر بود، هم از موازی کاری و کار تکراری که هزینه بر است، پرهیز می شد و هم برای استفاده عمومی بهتر بود. جالب است که بسیاری از این مراکز با یک برنامه واحدی کتابخانه ای کار می کنند. البته این که برنامه های کتابداری هم متفاوت باشد، خود یک معضل دیگری است.
در مورد کانال هایی تلگرامی که کتاب دیجیتال عرضه می کنند، البته یک مشکل این است که خیلی پراکنده هستند و امکان دستیابی به آثاری که عرضه می کنند، در وقت نیاز نیست. در واقع، باید هر کسی در نگاه روزانه، آثاری را برای خود سیو کند و همین هم با ارزش است. در اینجا هم، باز بحث حلال و حرام طی شده و آثار مجاز و غیر مجاز عرضه می شود. برخی کانال ها در یک دوره فعال بودند که الان متوقف شدند، برخی نیز به آرامی کارشان را ادامه می دهند. شماری از آنها روزانه از همدیگر بر می دارند. اما جالب است که چندان نتوانسته اند مشتری جذب کنند و اغلب و به رغم آن که روزانه دهها کتاب می گذارند، مشارکین آنها از چند صد تا حداکثر دو هزار است. این روش، بیشتر یک کار مردمی در کمک های روزه مره و ساده است و کار یک وبسایت منظم و فعال و بزرگ را ندارد.
@jafarian1964
این هم از آن دعواهای اسلامی کردن علوم تجربی است که ظاهرا خلط موضوعات در آنها پر واضح است.. و نهایتا کاری بی فایده.. فقیه باید کار خود را بکند و معمار هم اگر ملتزم به مبانی اسلامی باشد بر مبانی فقها کار خود را طراحی بکند..
خلط کردن این مباحث با هم باعث این میشه که کم کم فقها هم به معیارهای معمارها فتوا بدهند..
این دوستان اگر خیلی دل سوز هستند بیان منازل ۷۰ متریی که حوزه در پردیسان قم برای طلاب ساخته رو یک جوری طراحی میکردند که اگر نا محرمی داخل منزل اون طلبه بشه تا هم فیها خالدون خونه دیده نشه...
⚫️ بیانات حضرت آیت الله العظمی وحید خراسانی حفظه الله درباره عزاداری و مسئله وهن مذهب؛
⭐️
⚫️ ...ممكن است که در اثر تراكم جهل، مطلب به اينجا برسد كه بعضى تصوّر كنند كه اين عزادارى ها، اين شور و اين غوغا، افراط در مطلب است و موجب وهن است!
⚫️ بايد فهميد كسانى که تعظيم اين روز و تكريم اين قيام را، در اين حد موجب وهن می دانند چه كسانى هستند؟ از دو قسم خارج نيستند:
⚫️ يك قسم وابسته هاى به اسلام؛ يك قسم هم منحرفين از اسلام. اما آنهایی كه وابسته به اسلام هستند و توهّم می كنند كه اين غوغا و اين شور و اين نوا، براى اين روز يعنى چه؟!
⚫️ اين عدّه مردم در گردابی گرفتار هستند كه اگر تمام علمائشان جمع بشوند قدرت جواب دادن از مطلبی را که خواهم گفت، ندارند!
⚫️ همان ها كه به عاشورا خرده مى گيرند، و به شعائر اين مذهب به نظر وهن مى نگرند!
اينها كسانى هستند كه اعتقادشان اين است كه هر شب جمعه، خدا از آسمان مى آيد به زمين، و از اوّل غروب تا طلوع آفتاب خدا در زمين است و وقتی آفتاب طلوع كرد، بار سفرش را مى بندد و برمی گردد به آسمان!!
يك همچون ملّت موهومی و همچون مذهب موهومی آیا عرضهٔ اين را دارد كه به عاشورا و شعائر تشيّع به نظر وهن بنگرد؟!
⚫️ در اين قدر از فقدان درك و در اين حد از تنزّل شعورند كه درك نمی كنند که اگر شب جمعه خدا در زمين است، پس آسمان چگونه بى خدا می ماند؟ و در عرض هفته كه خدا برمى گردد به آسمان، پس زمين بى خدا چه مى كند؟!
گذشته از آن دقائق فلسفی... قدر اين مذهب را بدانيد!
اين مطلبی را كه گفتم، مبنای مذهب كسانى است كه امروز با تشيّع در افتادند و ادّعا مى كنند علمدار توحيد هستند!
اینان غرق در وادى وهم و ضلال اند؛
چنين مردمی، چه حق دارند كه در عاشورا نظر بدهند؟!
⚫️ دستهٔ دوّم كسانى هستند که خارج از اسلام اند؛
آنها هم از پاپ گرفته، تا تمام پيروانش، اگر قدرت دارند از گرداب وهم عشای ربّانی دربيايند! وهم و عدم ادراك حقيقت در اين حدّ است، اين كلمه كه مى گويم، با صدها ميليون مسيحى است و به ضميمه رأسشان كه پاپ است!
اگر هم قدرتی هست دم بزنند!
آن وهم این است که اينها در مراسم عشای ربّانی، خميری درست می كنند و از آن خمير نانی مى پزند و آن نان را مى خورند! عقيدهٔ پاپ، با تمام پيروانش اين است كه عيسای مسيح، همان عيسايی كه كلمه بود، و همان عيسايی كه به نصّ انجيل، كلمه نزد خدا بود، همان عيسى، در اين آرد خمير مى شود، بعد كه خمير شد، پيروان مسيح اين خدا را مى خورند و گوشتشان و خونشان با خدا آميخته می شود! اين هم اوهام آنها است.
⚫️ حالا، كمال پستی و نهايت دنائت اين است كه در اين مملكت، شعائر حسینی را سست كنيم، تا يك همچون ملّت هاى مستغرق در اوهام، به نظر خفّت به اين شعائر نگاه نكنند! مصيبت اين است!
⚫️ اين اندازه جهل بر مردم سيطره كند، و تصوّر كنند که اين عزادارى ها زياد است و بايد خرّاطی بشود؟!
اين است كه فقه دين و فهم دين لازم است.
⚫️ همهٔ اين مصائب در اثر جهل است!
تمام اين غوغا در اين مملكت، با همهٔ اين دسته ها، و با همهٔ اين هيئت ها، همه در مقابل عظمت مصيبت ناچيز است!
نه خود او شناخته شد و نه كار او شناخته شد...
با سلام و ادب و تشکر از استاد ارجمند دکتر موحد
نظر بنده هم این است که مقالات دایرة المعارف بهتر و علمیتر هستند. مثلا بنده چند بار برای شرح حال اعلام به دانشنامه مراجعه کردم و متاسفانه در مقالات با اشتباهات و لغزشهایی مواجه شدم که نشان میداد نوشتن مقاله به افراد غیر متخصص سپرده شده است. یا در یک مورد شرح حال یکی از متصوفین در دانشنامه موجود بود اما شرح حال مرشد او نیامده بود(باوجود آنکه آن حرف از دانشنامه کار شده بود) و...
سپاس دوستان، پارسا و طهماسبی را.
وان میر غوغا را بگو مستان سلامت میکنند.
با این شواهد معلوم میشود طبل منکوس را برابر طبل واپس (یعنی طبل عزا) به کار برده و صحیح است.
در تأیید این مطلب، یک شاهد هم در جامع الالحان عبدالقادر مراغی، به تصحیح بابک خضرایی، فرهنگستان هنر، ۱۳۸۷، ص۱۸۶ یافتم که از «نغمات ذیالمدّتین منکوس» یاد میکند.
سلام بر شما جناب میر غوغا
قبل از اینکه فرصت کنم تا پاسخی بنویسم پیامتان را پاک کردید😊
دانشآموزیم و فعلاً برای استادی خیلی زود است.
و اما راجع به "فرهنگ قدسی" اطلاعی ندارم اگر لطف بفرمایید چراغی بیفروزید سپاسگزارم.
یک حاجی محمد جان قدسی سراغ دارم که شاعر و سخنور است و گویا مدتی نیز در هندوستان بوده و دیوانی موسوم به دیوان قدسی دارد و مدفنش در کشمیر است و دیگر هیچ.
سلام جناب آقای میر غوغا
از آنجا که نمیدانم صحیح میخوانم یا خیر
در هر صورت چشم🙏
سلام جناب میر غوغا ی گرامی
احتمال آن هست که در داخل متنِ سند هم نام ایشان باشد ؟چون نمونه هایی از این قبیل اسنادها که استشهاد نامه اوایل قاجار میباشد نزد اینجانب موجود است
ودر حاشیه سند مکتوب نموده اند که مثلا به اعتبار مهر ... مهر میزنم.
به نظر این حقیر، «کوکینار» که جناب میر غوغا فرمودند ضبط نزدیکتری به متن هست، اما فرمایش شما هم تأملبرانگیزه.
جناب میر غوغا سلام. بنده شاگرد کوچک همه استادانم. اما در باره اسم صاحب مهر آنگونه که می فرمایید، تردید دارم. چون قبل از نام علی ، عبارت « ناد » کاملا واضح است. اگر محب علی باشد ترکیبی که شبیه نا / یا/ با و .... است، در کجای متن قرار خواهد گرفت؟ آیا این عبارت زاید است؟
جناب میر غوغا
سلام
سند برای من نیست قربان
تصویر را همینطور که ملاحظه میفرمایید برایم فرستاده اند
بلی بنده هم شدیدا با این گونه تصویر فرستادن از سند مخالفم.
سلام
بنده نیز معامله میخوانم چون کاتب مرحوم خیلی کلمات راناقص نوشته است
ومتشکرم از شما 🌹🌹
وهمچنین جناب میر غوغا
خیلی ممنونم جناب میر غوغا
خوانش سخت و خوبی بود
از دوستانی که قبل از ایشان همفکری کردند، بسیار ممنونم
🙏🙏
سلام و سپاس از حسن توجه و توضیح روشنگر شما. بنده هم همان الهی خواندم. اما هنوز بر من دقیقاً روشن نیست که این تاریخ ۲۰ ( یا چنانکه جناب میر غوغا خواندند ۳۰) اکبرشاهی مربوط به حکومت شاهجهانبیگم چه زمانی را نشان میدهد. به تقویم قمری او ۱۳۱۹ درگذشته است و بنا بر تقویم قمری، او نه سال ۲۰ را دیده است، نه ۳۰ را. اگر همان تقویم الهی باشد، باید ببینیم با سالهای حکومت شاهجهانبیگم چهگونه تطابق مییابد.
با عرض ارادت
سلام علیکم
با تشکر از تحفه ارزشمند جناب هویدا و آرزوی شادکامی برای استاد کریمی نیا، با توجه به قوافی و فارغ از تقدم و تاخرِ نگارشِ مصرع ها بر در، مناسب است این دو بیتِ مبارک به این ترتیب خوانده شود:
دوش بسمع دل ساده رسید
مژده رحمت ز در شاه دین
مژده همین بود که تاریخ شد
رو بهدر ما نه و همت ببین
🌷
از عبرت های روزگار:
عزت الله سحابی:
ابوذر [ورداسبی] جزو مجاهدین نبود، اتفاقا ابوذر در همان سال 1350 که ما در زندان قزل قلعه بودیم، او با ما بود. یک گروه 60 نفری را از دانشکده حقوق گرفته بودند که از فعالین مذهبی بودند. فعال هم بودند. ما در همان زندان با ابوذر آشنا شدیم. آدم با سواد و با اطلاع و کتاب خوانده بود. مجاهدین او را خیلی قبول نداشتند، به او اعتنا نمی کردند، می گفتند متظاهر است. علمش را به رخ می کشد. سال 57 که از زندان بیرون آمده بودیم، ابوذر خیلی فعال بود. آن موقع هم با یک دختر خانمی ازدواج کرده بود که دختر این استاد محمود فرشچیان، نقاش مینیاتوریست بود. این دختر عجیب بود. خیلی درسش خوب بود. دختر خیلی متعصبی بود. منتهی به این مجاهدین وصل شده بود. این ابوذر را به سوی مجاهدین کشید و الا مجاهدین با ابوذر رابطه خوبی نداشتند. قبولش نداشتند. ... ابوذر به فشار همسرش داخل مجاهدین رفت. بعد بر سر جریان ازدواج (مسعود و مریم) برید، و انتقاد شدید کرد. به او گفتند مسأله روانی پیدا کردی. به آلمان شرقی تبعیدش کردند و آنجا زیر فشار یک داستان های روحی و روانی قرارش دادند. دیگر برید و نزد رجوی آمد و السلام علیک یا مسعد گفت و در نهایت در عملیات مرصاد کشته شد. با تاریخ در صحنه، ص 272 ـ 273
* مرحوم صدرا بادکوبهای فلسفه نمیگفتند؟
نه، ما ۸-۷ نفری قرار گذاشتیم برویم خدمت ایشان منظومه بخوانیم، چند روز یا چند هفتهای رفتیم و در حوزه معروف شد که فلانی و چند نفر دیگر از جمله مرحوم شهید آقاشیخ مرتضی بروجردی که خیلی مرد فاضل و نخبه بود و ما با ایشان شاید ۱۵ سال هم بحث بودیم؛ فلسفه میگویند، به گوش مرحوم آقامیرزای اصطهباناتی رسید و ایشان هم شدیداً با فلسفه مخالف بود و تحریم کرد. با این که درس محدودی در خانه خود آقاشیخ صدرا بود، خیلی نزدیک هم نبود. آقا شیخ صدراگفت نه؛ دیگر نیایید.
مرحوم اصطهباناتی مرد محترمی بود، مرجع بود و در شیراز مقلد داشت. ایشان امتحان را هم تحریم کرد. بعد از مرحوم آقا میرزاحسین نجف از جهت اداره مالی خیلی احساس فقدان میکرد بنا شد آیتالله بروجردی شهریه قرار بدهند، به آقای شیخ نصرالله خلخالی که در واقع در نجف مدیر امور مالی بود امر فرمودند که شهریه بدهند و امتحان کنند. غلغلهای در نجف بپا شد که چطور امتحان بدهیم، فضلا میگفتند ما چرا امتحان بدهیم، عارشان میشد. به همین جهت برخوردی که با حوزه کرد، میرزاآقا تحریم کرد و گفت که این توهین به حوزه علمیه است و زمان شیخ انصاری و زمان مرحوم میرزا و آقا سیدحسن این حرفها نبود، همه مراجع از نجف بیرون آمدند اینها مگر امتحان دادند؟! و از این صحبتها. این به آقای بروجردی منتقل شد و ایشان هم گفت امتحان لازم نیست.
* در آن زمان وضعیت مالی طلبههای نجف چطور بود؟
خیلی بد بود. مثل الان، الان هم همینجوری است. طلبههایی که واقعاً درس میخوانند و فقط شهریه دارند، واقعاً برایشان سخت است، آن زمان هم همینطور بود. شهریهای که از طرف مرحوم آیتالله سیدابوالحسن یا بعد از ایشان داده میشد، واقعاً برایشان کفاف نداشت، شاید ۱۰ روز، یا کمتر یا بیشتر تمام میشد، اجازه خانه هم بود. خیلی سخت بود.
* الآن حوزه علمیه قم را چطور میبینید؟
الحمدلله حوزه علمیه قم اساتید خیلی خوب و وافر دارد، شاید مشهد به این جهات احتیاج بیشتری داشته باشد، حالا این جهت هم مؤید است و الا آن اولی اساس کار است که باعث شد من به مشهد بیایم، به امید این که حضرت بازدید میآید. انشاءالله.
* اشاره فرمودید که مدرک گرایی خوب نیست، نظر شما راجع به سیستم فعلی حوزه چیست؟
از یک جهت چون الان عدد خیلی زیاد شده است، اگر بنا باشد امتحان نشود ممکن است یک عدهای بیخودی یک عمامه و لباسی بگذارند و شهریهای بگیرند، برای این که اینها یک بهرهای از علم ببرند و یک آموختهای پیدا کنند بد نیست اما طلبه نباید اکتفا کند به امتحان و مدرک.
* در پایان اگر توصیهای دارید بفرمایید.
الحمدلله آقایان همه چیز میدانند، توکل کنید به خدا و در این راه هر چه زحمت بکشید و تحمل بکنید، اجر شما بیشتر خواهد بود، برای این جهت که میخواهید عمرتان را در راه خدا صرف کنید، فایدهای به مردم برسانید، مردم از معلوماتتان استفاده بکنند، اجرتان بیشتر است، سرمایه شما علم و تقوا است، همین را شما صرف کنید در راه خدا بهترین نتیجه را دارد، بهتر از این است که در مقابل آنهایی که تجارت مالی میکنند، تجارت بکنید با آن مالی که در اختیارتان نیست. البته خدا آنها را هم اجر بدهد و آنها را هم بیاجر نخواهد گذاشت و لکن ما طلبهها به این امید هستیم.
ما میگوییم "و من یتوکل علیالله فهو حسبه". فقط توکل بر خدا. انسان به غیر خدا به چه کسی توکل کند، به چه کسی امید داشته باشد؟! به هر کسی امید داشته باشد مثل خود ما عاجز است، پس بهترین توکل، توکل به خدا است.
https://b2n.ir/731026
الكتب والمواضيع والآراء فيها لا تعبر عن رأي الموقع
تنبيه: جميع المحتويات والكتب في هذا الموقع جمعت من القنوات والمجموعات بواسطة بوتات في تطبيق تلغرام (برنامج Telegram) تلقائيا، فإذا شاهدت مادة مخالفة للعرف أو لقوانين النشر وحقوق المؤلفين فالرجاء إرسال المادة عبر هذا الإيميل حتى يحذف فورا:
alkhazanah.com@gmail.com
All contents and books on this website are collected from Telegram channels and groups by bots automatically. if you detect a post that is culturally inappropriate or violates publishing law or copyright, please send the permanent link of the post to the email below so the message will be deleted immediately:
alkhazanah.com@gmail.com