ابتدای جلسه دکتر میشائیل مارکس به معرفی مرکز تحقیقات کورپوس کورانیکم پرداختند. و فرمایش کردند گورپوس به معنای داده های مکتوب (جامع النصوص) به عربی و کورانیکم هم همان قرآن.
سپس سایتی را معرفی نمودند که تمام نتایج تحقیقات در این سایت به صورت آنلاین در دسترس می باشد.
ایشان فرمودند برای تاریخ گذاری نسخه های خطی قرآن راه های وجود دارد که یکی از آنها خط شناسی است (با مقایسه آن با خط های دیگر که به جای مانده)و دیگر آزمایش کربن 14 است که در واقع روی پوستی که آیات قرآن بر آن نگاشته شده بررسی می گردد و معمولا از بخش شیرازه استفاده می شود چون در آزمایش کربن 14 آن بخش مورد بررسی از بین می رود.
ایشان امیدوار بودند که انشالله با همکاری متولیان نسخه های خطی در ایران، این نسخه ها نیز مورد واکاوی و بررسی قرار گیرد.
📚 نقل به معنا در حديث، علل و پيامدهای آن
✍ دکتر مجيد معارف
▫️يكي ازمباني فهم حديث توجه به وضعيت حديث از جهت الفاظ و عبارات اوليه و احياناً ميزان نقل به معناي واقع شده در آن است. بررسي تاريخ حديث نشان مي دهد كه به دليل برخي از موانع بر سر راه تدوين حديث، احاديث معصومین علیهم السلام، خاصه احاديث نبوي عمدتاً دچار نقل به معني شده و اين موضوع پيامدهايي درفهم مقاصد حديث به بار آورد. البته به دليل اضطرار در امر نقل به معنا، اين موضوع با شرايط و ضوابط خاصي مجاز اعلام گرديد. اين مقاله درصدد بررسي اصل پديده نقل به معنا، شناخت پيامدهاي آن ونيز بيان حدود وثغور نقل به معناي مجاز ساماندهي شده است.🔰
شماره دوم گاهنامه علمی تخصصی مطالعات حدیثی
شماره ۲
سرمقاله :
پژوهش در زمینه علوم حدیث، امروزه به صورت جدی مورد توجه مجامع علمی قرار گرفته است، دانشگاه ها و مراکز و رشته های تخصصی در مقاطع مختلف تحصیلی، برای فعالیت متمرکز بر حدیث ایجاد شده است.
همچنین امروزه، نرم افزارها و امکانات مناسب برای تتبع و جستجو و جمع آوری و مقایسه حدیث وجود دارد، و در نتیجه پژوهش در مباحث حدیثی را به نسبت سهل و آسان نموده است. همین امور سبب پیدایش حجم عظیمی از پژوهش های حدیثی بوده است.
اما با این وجود به نظر می رسد، با توجه به اهمیت و حساسیت حدیث، -به عنوان حاکی از سنت معصومین علیهم السلام-، که به عنوان پر بسامدترین )گسترده ترین( منبع در شناخت دین، و اخذ معارف اعتقادی، فقهی، اصولی، تفسیری و …به شمار می رود، برای تحقیق و پژوهش در این عرصه کار انجام نشده بسیار است، و پژوهش در این زمینه گستره های نوینی برای آینده خواهد یافت.
از جمله ثمرات پژوهش های جدید در مباحث مرتبط با حدیث، علاوه بر روشن شدن برخی پیچیدگی ها، و در هم تنیدگی های که پیش از این وجود داشته، و یافتن پاسخ بر سؤالاتی که برای پژوهشگران قبل مطرح بوده است، زمینه ها و مسأله های نو برای محققان در این رشته، ایجاد شده است، که هرچند بسیاری از آنها به صورت اجمالی، پیش از این در کتب حدیثیان یافت می شد، اما امروز به صورت واضح و شفاف، و برای یافتن جهت های ناکاویده از آن مسائل مورد توجه قرار گرفته است.
در این جا از جمله به دو مورد از این مباحث اشاره می نماییم:
مباحث میان رشته ای، و جایگاه، تأثیر، اهمیت و کاربرد حدیث در علوم مختلف، اسلامی، انسانی، وحتی علوم تجربی. با توجه به این که حدیث برگرفته از معصومین علیهم السلام، به عنوان آگاهان واقعی به حقایق عالم، سرچشمه گرفته است، جایگاه حدیث در علوم مختلف علاوه بر این که خود به عنوان مؤسس در برخی از آنها نقش داشته است، به عنوان مؤثر در پیشرفت، یا نقد برخی دیگر تأثیر داشته و یا خواهد داشت.
مباحث مرتبط با علوم حدیث، که در این زمینه مطالعات بسیاری آغاز شده است. از جمله مباحث آسیب شناسی حدیث در مراحل مختلف از صدور و نقل تا پژوهش بر آن، به ویژه اسیب های مرحله پژوهش های حدیثی مورد سؤال و پژوهش قرار گرفته است، بهره گیری از روش های نوین در پژوهش های حدیثی، به همراه اهتمام بر نقد روش پژوهش های مختلف در حدیث، و آسیب شناسی آن، خود می تواند فراهم کننده حرکت های وسیع جدید در زمینه مباحث علوم حدیث باشد، و یا این که سرآغاز تحول در پژوهش های حدیثی، و یا نقطه آغاز مکاتب جدید حدیثی باشد.
با این امید، که استمرار حرکت علمی، با نگاهی منصفانه و صحیح، و برای یافتن حقایق در دریای وسیع میراث حدیثی اهل بیت علیهم السلام، فراهم کننده اسباب تمسک به ریسمان محکم الهی، و بهره گیری از معارف وحیانی معصومین علیهم السلام باشد.
🆔 @Y_1360
چند نکته دیگر درباره طریقه فهرستی و نظری درباره کتاب میراث مکتوب شیعه آقای مدرسی
درباره طریقه فهرستی و امکان بهره وری از آن در بحث از شناسایی پیشینه میراث مکتوب شیعه تاکنون چند یادداشتی را منتشر کرده ام. طبق دیدگاه مبتکر این نظریه، طریقه فهرستی چون مبتنی بر منابع مکتوب است و نه نقل های شفاهی حدیث بنابراین بر طریقه موسوم به رجالی ارجحیت دارد. طبق این دیدگاه اهل سنت به طریقه رجالی و داوری های رجالی پناه بردند چرا که منابع اولیه حدیثی آنان به سبب منع از کتابت حدیث مبتنی بر نقل های شفاهی بود و نه آثاری مکتوب و برخلاف آنان شیعیان به توصیه امامان شیعه از آغاز به کتابت و تدوین حدیث توجه نشان دادند و از اینرو دیگر نیازی به بحث درباره راویان حدیث که شفاهاً احادیث را نقل می کردند نداشتند و تنها کافی بود که به صحت اصالت متن ها و دفترها توجه کنند. بر اساس این دیدگاه کتابی که تدوین می شد اگر اصالتش به نحوی ثابت بود دیگر نقش راویان بعدی در سلسله راویان کتاب اهمیتی نداشت و آنان در حقیقت چیزی بیش از مشایخ اجازه نبودند. طبق دیدگاه مبتکر این نظریه، اهل سنت برخلاف شیعه چون مبنایشان روایت شفاهی بوده بنابراین از آغاز به جرح و تعدیل راویان و رجال حدیث فارغ از کتاب ها و دفترها و بحث های اصالت متن ها روی آوردند و همین است که آنان برخلاف شیعیان طریقه رجالی را اتخاذ کردند و قدمای شیعه طریقه فهرستی را. ایشان شاهد را این دانسته اند که در میان اهل سنت فهرست نویسی بسیار دیرتر از شیعیان امامی رواج پیدا کرد.
بگذریم از اینکه چنانکه قبلا نوشتم ربط مستقیمی میان نوشتن فهارس با بحث از ضرورت های بررسی های سندی و یا متنی نیست در نوشته های قبلی این نکته را مطرح کردم که اساساً طریقه رجالی همواره مبتنی بر بحث های متنی و طرق روایت متون و بحث از اصالت انتقال متن ها و اصول بوده است و قدمای شیعه و سنی هیچ کدام این دو شیوه یعنی بحث از رجال و راویان حدیث را غیر مرتبط با بحث از اصالت متن ها و طرق روایت متون نمی دانسته اند. باری در دوران متأخر و با رویکردی که معروف است به طریقه متأخرون و به دلیل اینکه عملاً راهی برای شناخت طرق متن ها نبود راه حل چنین دانسته شد که اخبار را به چهار نوع مختلف از حیث سند تقسیم کنند و با شیوه ای کم و بیش خودکار و ریاضی وار درباره احادیث داوری کنند. دلیل ظهور چنین رویکری برخلاف آنچه در این نظریه گفته شده بحث حجیت تعبدی خبر واحد نبود بلکه با ضم مقدمات دیگری این شیوه تازه در میان طائفه مورد توجه قرار گرفت.
واقعیت این است که آنچه در این نظریه مطرح شده با مستندات تاریخی نسبتی ندارد. چنانکه آقای گریگور شولر به خوبی توضیح داده نقل شفاهی همزمان و همگام بوده است با نقل های مکتوب. از دیگر سو شیوه تألیف کتاب ها و دفاتر و اصول حدیثی خود محصول روندی تاریخی بوده و چنین نبوده که یک متن حدیثی از سوی یک راوی حدیث به صورت متن مکتوب نهایی عرضه شود و بعد سهم راویان متن تنها روایت خشک و خالی متن ها باشد. تدوین کتاب ها و دفاتر حدیثی روند تاریخی و تحول تدریجی خود را داشته که به ویژه در آن سهم روایت های شفاهی و مسموع کتاب های مکتوب و سهم راویان و منتقل کنندگان در نسل های بعدی بسیار اهمیت داشته است. باری، آنگاه که متن ها تثبیت می شده (از حدود سده چهارم به بعد) دیگر روایان در نقش مشایخ اجازه سهم داشتند و فعالیت می کردند. تفصیلات این مطالب را باید در بحث های تخصصی جست و من هم می کوشم جزئیاتی را به تدریج همینجا بنویسم.
با این وصف من هم معتقدم که شیوه متأخرین اشکال دارد. خیلی سال پیش شاید اوائل دهه هفتاد بود که با یکی از دوستان صحبت از این مسئله می کردیم و آنجا من نظرم این بود که راه حل همانی است که عده ای از اخباریان گفته اند و آن اینکه راویان متن ها و کتاب ها را باید در حد مشایخ اجازه تقلیل داد. آن وقت به نظرم این راه حل خوبی بود. معتقد بودم راه حل مخالف با شیوه مرحوم آقای خویی در مورد بحث های سندی که عملاً به تضعیف بسیاری از احادیث می انجامد تنها از طریق تنزل دادن روات کتاب ها و اصول به مشایخ اجازه امکانپذیر است، تجربه بیست سال گذشته و مطالعه در رجال و طرق اهل سنت به من نشان داد آنچه فکر می کردم درست نبوده است. ما نخست باید تاریخ تدوین حدیث شیعی و امامی را بنویسیم تا بتوانیم داوری درستی درباره مراحل تدوین حدیث و نسبت میان مکتوب و شفاهی را در ادبیات حدیثی بفهمیم (دنباله...)
نقد و بررسی نظريه فهرستی در تحليل ادبيات حديثی (6): معنای "اصل" چيست؟ (در دو فرسته)
من قبلا هم نوشتم که بزرگترین دلیل بر عدم وجود طریقه فهرستی به عنوان شیوه ای مستقل از طریقه رجالی در میان قدمای امامیه این است که در هیچ کجا در ادبیات حدیثی و رجالی ما اشاره ای به وجود این تمایز نشده. در حقيقت آن چيزی که طبق اين نظريه، طريقه فهرستی ناميده می شود بخشی از همان شيوه رجالی قدماست. اين نظريه ابراز می دارد که بر خلاف اهل سنت محدثان اماميه طریقه فهرستی را به کار می گرفته اند. دلیل آن را هم اين می داند که در ميان قدمای ما حديث به شکل شفاهی نقل نمی شد بلکه اعتماد اصحاب به دفاتر حدیثی و نقل دست به دست و اعتماد به نسخه های شناخته شده بود. اگر کسی نگاهی گذرا به کتاب های رجای و حدیثی و علل الحدیث بزرگان اهل سنت بیاندازد به روشنی برایش معلوم می شود که توجه به دفاتر و نسخه ها و طرق نقل و توجه به تمایز نسخه ها و روایات و تفاوت نقل ها در سماع و قرائت و مناوله همواره مورد توجه محدثان اهل سنت بوده و توجه به این موارد در کتاب های یاد شده به مراتب بیشتر از مواردی است که به شکل محدود ما در کتاب های خودمان می بینیم. روشن است که نقل شفاهی منافاتی با توجه به دفاتر و نسخه ها ندارد. در جای خودش ثابت شده که نقل شفاهی محدثان اهل سنت متکی بر نقل های مکتوب بوده است. در واقع در نقل های شفاهی مبنا بر وجود نسخه های اصل بوده گرچه طبق سنت، صرف نقل از اصول و دفاتر را به دلیل احتمال تدلیس و تحریف و اضافه و کم کافی نمی دانسته اند و ضروری می دیدند که هر اصلی در سنت شفاهی در نسل های متوالی منتقل و مستند سازی شود. اگر نسخه های حدیثی موجود در کتابخانه ظاهریه و مجامیع عمریه را ملاحظه کنید و یا نسخه هایی حدیثی که در کتابخانه های پرینستون و یا برلین موجود است را ببینید با صدها و بل هزارها گواهی های "طباق" آشنا می شوید که در طی آن نقل های شفاهی مستند به اصول مکتوب و بالعکس است. اصلا این یعنی طریقه فهرستی. بدین معنا که نقل حدیث بر اساس دفاتر و نسخه ها و توجه به تمایز روایات نسخه هاست و همواره "اصلی" در ميان است که بايد طبق آن سنت شفاهی پيش رود. حتی در سده دوم قمری هم امروزه روشن شده که کتاب هایی مانند مصنف عبد الرزاق و موطأ مالک بر اساس اصولی مکتوب بوده که به دست عبد الرزاق و مالک رسیده بوده و آنها البته آنها را در سنتی شفاهی فرا می گرفتند و نسخه های "اصل" خود را بر آن اساس تنظيم می کردند. بنابراين چنانکه در يادداشت ديگری خواهم گفت معنای اصلی "اصل" يعنی همين: متنی که مبنای اصلی سنت شفاهی است. یعنی دفتری در حدیث که در طی سنت شفاهی فراهم می آمد و بعد در سنتی شفاهی نشر پيدا می کرد و منتقل می شد و سنت شفاهی را مستند سازی می کرد. يعنی در هر نسل محدثان آن مجموعه حديث را با اتکای بر آن اصل اوليه در سنت شفاهی سماع و قرائت می کردند و بعد اصالت نسخه های جدید فراهم آمده از مجالس شفاهی را با تکيه بر آن اصل مکتوب گواهی می کردند و آن گواهی ها را در نسخه "اصل" با توجه به طبقات جديد می افزودند و يا نسخه هایی از روی آن اصل اوليه فراهم می کردند و بعدد با سنت مقابله و عرض و بلاغ و انهاء نسخه های تازه ای از آن "اصل" اوليه و با تکيه بر مجالس و سنت شفاهی فراهم می کردند. روی اين "اصل" ها سندهای دفاتر و روايات می آمد که به آن "طباق" گفته می شود. تفصيلش را در جای ديگری بحث کرده ام.
بدین ترتیب برخلاف نظریه فهرستی، اهل سنت به دلیل نقل شفاهی نبود که سراغ علم رجال رفتند. بلکه ماهیت نقل دوگانه شفاهی/ مکتوب و يا "اصل" / سماع به گونه ای است که نیاز به علم رجال را در کنار توجه به اصالت دفاتر و روایات و نسخه ها ضروری می کند. سببش این است که همواره کسانی بوده اند که ادعای روایاتی از مشایخ طبقه قبلی را ابراز می کردند که اصول بازمانده از آنها در نزد برخی ديگر حاوی آن روايات نبود. بنابراين می بايست در ضمن بررسی های نسخه ای به وثاقت و ضبط و منزلت رجالی روات توجه می شد. محدثان گاهی در اصل ها دست می بردند و این به دلیل ماهیت و وضعیت کاغذ و نشر کتاب و امکانات نسخه های خطی بود. بنابراین صرف اعتماد به نسخه ها کافی نبود. با گذشت نسل ها اعتماد صرف به اصالت نسخه ها و گواهی خط ها کافی نبود و باید منزلت رجالی روات مورد بررسی قرار می گرفت. محدثی حدیثی از عبد الرزاق (و او به نقل از معمر بن راشد) نقل می کرد که شاگرد ديگر او در اصل هایش از عبد الرزاق از معمر نقل نکرده بود. بنابراين وضعيت رجالی آن محدث همکار ضروری بود. يا اينکه در مورد حديث نقل شده می گفت: ليس له "اصل". يعنی در اصل من از عبد الرزاق اين حديث نيست. و این یعنی معنای "اصل". می بينيد که بررسی منزلت رجالی چيزی جدا و بيگانه از بررسی های نسخه ای (يعنی آن چيزی که نظريه فهرستی آن را طريقه فهرستی می نامد) نيست.
اعتبار دفاتر گفتارهای امامان شيعه و اعتبار کتاب های کهنسال فقه امامان اهل سنت (در دو فرسته)
من قبلا در چند نوشته و سخنرانی و کنفرانس بر يک نکته ای درباره اعتبار دفاتر گفتارهای ائمه شيعه دست گذاشته ام که متأسفانه گاه مورد غفلت حتی در سطح پژوهشگران دانشگاهی قرار می گيرد. اينجا سعی می کنم در چند کلمه آن را خلاصه کنم: عده ای تصور می کنند آنچه ما از پيشوايان اصلی مذاهب فقهی اهل سنت به ويژه مالک بن انس و ابو حنيفه و يا حتی شافعی در اختيار داريم از لحاظ سنديت قوی تر از آن چيزی است که در مباحث فقه از ائمه شيعه داريم. در مقام استدلال به دو موضوع عموما اشاره می شود: يکی اينکه ما جز به شکل محدود از ائمه شيعه برخلاف ائمه مذاهب اهل سنت متن فقهی مکتوبی که خود آنان نوشته باشند در اختیار نداریم. دوم اينکه آنچه به عنوان حديث از ائمه شيعه و به ويژه دو امام باقر و صادق (ع) در کتاب های حديثی شيعی نقل شده رواياتی است پراکنده با سندهایی متفاوت که مربوط است به چندين نسل بعد از حيات ائمه و عمدتا مربوط به دوران کلينی و بعد از او. بنابراين اين احاديث از نوشته های مستقيم و يا غير مستقيم منسوب به ائمه مذاهب اهل سنت جديدتر است و قدمت و اصالت آنها را ندارد. چندی پيش ديدم آقایی در بی بی سی فارسی کم و بيش مضامين همين استدلال را بيان کرد و متأسفانه طرف مقابل بحث در برنامه پرگار پاسخ درستی به آن نداد.
هر دو بخش اين استدلال کاملا مخدوش است و ناشی از بی اطلاعی و عدم شناخت سنت تدوين در دو سه سده نخست اسلامی است. نخست به اين دليل که برخلاف تصور غلطی که بخش اول استدلال بالا مبتنی بر آن است نوع و سنت ادبيات مکتوب در قرن دوم مبتنی بر سنت شفاهی- مکتوب بوده و نه تدوين مکتوب و مستقيم مطالب. اين مطلب چه در مورد ائمه شيعه و چه در مورد مالک بن انس و ابو حنيفه و ديگران صادق است: آنچه از عالمان و ائمه در اين دوران به دست آيندگان رسيده مجموعه هایی است که از محضر آنان شنيده شده و يا از سوی آنان املا شده و بعد تحرير آن در سنتی مکتوب در يکی دو نسل بعد اتفاق افتاده. آنچه ما امروز از موطأ مالک در اختيار داريم تعدادی روايت و تحرير متفاوت است که حاصل روند طولانی کتابت، تحرير و تهذيب روايات از سوی چند نسل از راويان است که پس از حک و اصلاحات و کم و اضافاتی در نهايت در تحريرهای گوناگون در دوره ای بسی متأخر صورت نهایی يافته اند. اين در مورد عمده نوشته های ابو يوسف و به ويژه محمد بن الحسن شيباني و حتی شافعی هم صادق است. بنابراين بدين ترتيب اگر ائمه شيعه را با استدلال نادرست بالا مؤلف کتاب در فقه و حديث ندانيم بايد به همان ترتيب ابو جنيفه و ابو يوسف و شيیانی و شافعی را هم نويسندگان کتاب های منسوب به آنان قلمداد نکنيم. آنان نيز همانند ائمه شیعه صرفا تعاليم خود را در قالب مجالس درس و يا املای حديث و يا القای مباحث در قالب گفتگو و پرسش و جواب ارائه داده بودند و اين در نسل های بعد بود که نوشته های آنان صورت مکتوب و نهایی يافت. البته این به معنای عدم تدوین نیست. در مورد احادیث امامان هم تدوین همعصر خود ائمه رواج داشته بلکه مقصود تحریر مکتوب در قالب کتاب در شکل فنی آن است.
کتاب های اماميه در حديث و فقه قديمی تر است يا کتاب های فقه و حديث اهل سنت؟ (در دو فرسته)
من قبلا در چند نوشته و سخنرانی و کنفرانس بر يک نکته ای درباره اعتبار دفاتر گفتارهای ائمه شيعه دست گذاشته ام که متأسفانه گاه مورد غفلت حتی در سطح پژوهشگران دانشگاهی قرار می گيرد. اينجا سعی می کنم در چند کلمه آن را خلاصه کنم: عده ای تصور می کنند آنچه ما از پيشوايان اصلی مذاهب فقهی اهل سنت به ويژه مالک بن انس و ابو حنيفه و يا حتی شافعی در اختيار داريم از لحاظ سنديت قوی تر از آن چيزی است که در مباحث فقه از ائمه شيعه داريم. در مقام استدلال به دو موضوع عموما اشاره می شود: يکی اينکه ما جز به شکل محدود از ائمه شيعه برخلاف ائمه مذاهب اهل سنت متن فقهی مکتوبی که خود آنان نوشته باشند در اختیار نداریم. دوم اينکه آنچه به عنوان حديث از ائمه شيعه و به ويژه دو امام باقر و صادق (ع) در کتاب های حديثی شيعی نقل شده رواياتی است پراکنده با سندهایی متفاوت که مربوط است به چندين نسل بعد از حيات ائمه و عمدتا مربوط به دوران کلينی و بعد از او. بنابراين اين احاديث از نوشته های مستقيم و يا غير مستقيم منسوب به ائمه مذاهب اهل سنت جديدتر است و قدمت و اصالت آنها را ندارد. چندی پيش ديدم آقایی در بی بی سی فارسی کم و بيش مضامين همين استدلال را بيان کرد و متأسفانه طرف مقابل بحث در برنامه پرگار پاسخ درستی به آن نداد.
هر دو بخش اين استدلال کاملا مخدوش است و ناشی از بی اطلاعی و عدم شناخت سنت تدوين در دو سه سده نخست اسلامی است. نخست به اين دليل که برخلاف تصور غلطی که بخش اول استدلال بالا مبتنی بر آن است نوع و سنت ادبيات مکتوب در قرن دوم مبتنی بر سنت شفاهی- مکتوب بوده و نه تدوين مکتوب و مستقيم مطالب. اين مطلب چه در مورد ائمه شيعه و چه در مورد مالک بن انس و ابو حنيفه و ديگران صادق است: آنچه از عالمان و ائمه در اين دوران به دست آيندگان رسيده مجموعه هایی است که از محضر آنان شنيده شده و يا از سوی آنان املا شده و بعد تحرير آن در سنتی مکتوب در يکی دو نسل بعد اتفاق افتاده. آنچه ما امروز از موطأ مالک در اختيار داريم تعدادی روايت و تحرير متفاوت است که حاصل روند طولانی کتابت، تحرير و تهذيب روايات از سوی چند نسل از راويان است که پس از حک و اصلاحات و کم و اضافاتی در نهايت در تحريرهای گوناگون در دوره ای بسی متأخر صورت نهایی يافته اند. اين در مورد عمده نوشته های ابو يوسف و به ويژه محمد بن الحسن شيباني و حتی شافعی هم صادق است. بنابراين بدين ترتيب اگر ائمه شيعه را با استدلال نادرست بالا مؤلف کتاب در فقه و حديث ندانيم بايد به همان ترتيب ابو حنيفه و ابو يوسف و شيبانی و شافعی را هم نويسندگان کتاب های منسوب به آنان قلمداد نکنيم. آنان نيز همانند ائمه شیعه صرفا تعاليم خود را در قالب مجالس درس و يا املای حديث و يا القای مباحث در قالب گفتگو و پرسش و جواب ارائه داده بودند و اين در نسل های بعد بود که نوشته های آنان صورت مکتوب و نهایی يافت. البته این به معنای عدم تدوین نیست. در مورد احادیث امامان هم تدوین همعصر خود ائمه رواج داشته بلکه مقصود تحریر مکتوب در قالب کتاب در شکل فنی آن است.
چند نکته درباره "طریقه فهرستی" و بحث میراث مکتوب شیعه اماميه (در دو فرسته)
درباره طریقه فهرستی و امکان بهره وری از آن در بحث از شناسایی پیشینه میراث مکتوب شیعه تاکنون چند یادداشتی را منتشر کرده ام. طبق دیدگاه مبتکر این نظریه، طریقه فهرستی چون مبتنی بر بحث از منابع مکتوب است و نه نقل های شفاهی حدیث بنابراین بر طریقه موسوم به "رجالی" ارجحیت دارد. طبق این دیدگاه اهل سنت به طریقه رجالی و داوری های رجالی پناه بردند چرا که منابع اولیه حدیثی آنان به سبب منع از کتابت حدیث مبتنی بر نقل های شفاهی بود و نه آثاری مکتوب و برخلاف آنان شیعیان به توصیه امامان شیعه از آغاز به کتابت و تدوین حدیث توجه نشان دادند و از اینرو دیگر نیازی به بحث درباره راویان حدیث که شفاهاً احادیث را نقل می کردند نداشتند و تنها کافی بود که به صحت اصالت متن ها و دفترها توجه کنند. بر اساس این دیدگاه کتابی که تدوین می شد اگر اصالتش به نحوی ثابت بود دیگر نقش راویان بعدی در سلسله راویان کتاب اهمیتی نداشت و آنان در حقیقت چیزی بیش از مشایخ اجازه نبودند. طبق دیدگاه مبتکر این نظریه، اهل سنت برخلاف شیعه چون مبنایشان روایت شفاهی بوده بنابراین از آغاز به جرح و تعدیل راویان و رجال حدیث فارغ از کتاب ها و دفترها و بحث های اصالت متن ها روی آوردند و همین است که آنان برخلاف شیعیان طریقه رجالی را اتخاذ کردند و قدمای شیعه طریقه فهرستی را. صاحب نظريه "طريقه فهرستی" شاهد را این دانسته اند که در میان اهل سنت فهرست نویسی بسیار دیرتر از شیعیان امامی رواج پیدا کرد.
بگذریم از اینکه چنانکه قبلا نوشتم ربط مستقیمی میان نوشتن فهارس با بحث از ضرورت های بررسی های سندی و یا متنی نیست در نوشته های قبلی این نکته را مطرح کردم که اساساً طریقه رجالی همواره مبتنی بر بحث های متنی و طرق روایت متون و بحث از اصالت انتقال متن ها و اصول بوده است و قدمای شیعه و سنی هیچ کدام بحث از رجال و راویان حدیث را غیر مرتبط با بحث از اصالت متن ها و طرق روایت متون نمی دانسته اند. باری در دوران متأخر و با رویکردی که معروف است به طریقه متأخرون و به دلیل اینکه عملاً راهی برای شناخت طرق متن ها نبود راه حل چنین دانسته شد که اخبار را به چهار نوع مختلف از حیث سند تقسیم کنند و با شیوه ای کم و بیش خودکار و ریاضی وار درباره احادیث داوری کنند. دلیل ظهور چنین رویکری برخلاف آنچه در این نظریه گفته شده بحث حجیت تعبدی خبر واحد نبود بلکه با ضم مقدمات دیگری این شیوه تازه در میان طائفه مورد توجه قرار گرفت.
واقعیت این است که آنچه در این نظریه مطرح شده با مستندات تاریخی نسبتی ندارد. چنانکه آقای گریگور شولر به خوبی توضیح داده نقل شفاهی همواره از قدیم همزمان و همگام بوده است با نقل های مکتوب. از دیگر سو شیوه تألیف کتاب ها و دفاتر و اصول حدیثی خود محصول روندی تاریخی بوده و چنین نبوده که یک متن حدیثی از سوی یک راوی حدیث به صورت متن مکتوب نهایی عرضه شود و بعد سهم راویان متن تنها روایت خشک و خالی متن ها باشد. تدوین کتاب ها و دفاتر حدیثی روند تاریخی و تحول تدریجی خود را داشته که به ویژه در آن سهم روایت های شفاهی و مسموع کتاب های مکتوب و سهم راویان و منتقل کنندگان در نسل های بعدی بسیار اهمیت داشته است. باری، آنگاه که متن ها تثبیت می شده (از حدود سده چهارم به بعد) دیگر روایان در نقش مشایخ اجازه سهم داشتند و فعالیت می کردند. تفصیلات این مطالب را باید در بحث های تخصصی جست و من هم می کوشم جزئیاتی را به تدریج همینجا بنویسم.
با این وصف من هم معتقدم که شیوه متأخرین اشکال دارد. خیلی سال پیش شاید اوائل دهه هفتاد بود که با یکی از دوستان صحبت از این مسئله می کردیم و آنجا من نظرم این بود که راه حل همانی است که عده ای از اخباریان گفته اند و آن اینکه راویان متن ها و کتاب ها را باید در حد مشایخ اجازه تقلیل داد. آن وقت به نظرم این راه حل خوبی بود. معتقد بودم راه حلی مخالف با شیوه مرحوم آقای خویی در مورد بحث های سندی که عملاً به تضعیف بسیاری از احادیث می انجامد تنها از طریق تنزل دادن روات کتاب ها و اصول به مشایخ اجازه امکانپذیر است، تجربه بیست سال گذشته و مطالعه در رجال و طرق اهل سنت به من نشان داد آنچه فکر می کردم درست نبوده. ما نخست باید تاریخ تدوین حدیث شیعی و امامی را بنویسیم تا بتوانیم داوری درستی درباره مراحل تدوین حدیث داشته و نسبت میان مکتوب و شفاهی را در ادبیات حدیثی بفهمیم.
طريقه نسخه شناختی (موسوم به "طريقه فهرستی") بخشی است از طريقه رجالی
يکی از مهمترين دلائل بر عدم وجود طریقه فهرستی به عنوان شیوه ای مستقل از طریقه رجالی در میان قدمای امامیه این است که در هیچ کجا در ادبیات حدیثی و رجالی ما اشاره ای به وجود این تمایز نشده. در حقيقت آن چيزی که طبق اين نظريه، طريقه فهرستی ناميده می شود بخشی از همان شيوه رجالی قدماست.
اين نظريه ابراز می دارد که بر خلاف اهل سنت محدثان اماميه طریقه فهرستی را به کار می گرفته اند. دلیل آن را هم اين می داند که در ميان قدمای ما حديث به شکل شفاهی نقل نمی شد بلکه اعتماد اصحاب به دفاتر حدیثی و نقل دست به دست و اعتماد به نسخه های شناخته شده بود. اگر کسی نگاهی گذرا به کتاب های رجالی و حدیثی و علل الحدیث بزرگان اهل سنت بیاندازد به روشنی برایش معلوم می شود که توجه به دفاتر و نسخه ها و طرق نقل و توجه به تمایز نسخه ها و روایات و تفاوت نقل ها در سماع و قرائت و مناوله همواره مورد توجه محدثان اهل سنت بوده و توجه به این موارد در کتاب های یاد شده به مراتب بیشتر از مواردی است که به شکل محدود ما در کتاب های خودمان می بینیم. روشن است که نقل شفاهی منافاتی با توجه و عنایت به دفاتر و نسخه ها ندارد. در جای خودش ثابت شده که نقل شفاهی محدثان اهل سنت متکی بر نقل های مکتوب بوده است.
در واقع در نقل های شفاهی مبنا بر وجود نسخه های اصل بوده گرچه طبق سنت، صرف نقل از اصول و دفاتر را به دلیل احتمال تدلیس و تحریف و اضافه و کم کافی نمی دانسته اند و ضروری می دیدند که هر اصلی در سنت شفاهی در نسل های متوالی منتقل و مستند سازی شود. اگر نسخه های حدیثی موجود در کتابخانه ظاهریه و مجامیع عمریه را ملاحظه کنید با صدها و بل هزارها گواهی های "طباق" آشنا می شوید که در طی آن نقل های شفاهی مستند به اصول مکتوب و بالعکس است. اصلا این معنای واقعی طریقه فهرستی است. بدین معنا که نقل حدیث بر اساس دفاتر و نسخه ها و توجه به تمایز روایات نسخه هاست و همواره "اصلی" در ميان است که بايد طبق آن سنت شفاهی پيش رود. حتی در سده دوم قمری هم امروزه روشن شده که کتاب هایی مانند مصنف عبد الرزاق و موطأ مالک بر اساس اصولی مکتوب بوده که به دست عبدالرزاق و مالک رسیده بوده و آنها البته آنها را در سنتی شفاهی فرا می گرفتند و نسخه های "اصل" خود را بر آن اساس تنظيم می کردند.
بنابراين چنانکه در يادداشت ديگری خواهم گفت معنای اصلی "اصل" يعنی همين: متنی که مبنای اصلی سنت شفاهی است. یعنی دفتری در حدیث که در طی سنت شفاهی فراهم می آمد و بعد در سنتی شفاهی نشر پيدا می کرد و منتقل می شد و سنت شفاهی را مستند سازی می کرد. يعنی در هر نسل محدثان آن مجموعه حديث را با اتکای بر آن اصل اوليه در سنت شفاهی سماع و قرائت می کردند و بعد اصالت نسخه های جدید فراهم آمده از مجالس شفاهی را با تکيه بر آن اصل مکتوب گواهی می کردند و آن گواهی ها را در نسخه "اصل" با توجه به طبقات جديد می افزودند و يا نسخه هایی از روی آن اصل اوليه فراهم می کردند و بعد با سنت مقابله و عرض و بلاغ و انهاء نسخه های تازه ای از آن "اصل" اوليه و با تکيه بر مجالس و سنت شفاهی فراهم می کردند. روی اين "اصل" ها سندهای دفاتر و روايات می آمد که به آن "طباق" گفته می شود. تفصيلش را در جای ديگری بحث کرده ام.
بدین ترتیب برخلاف نظریه فهرستی، اهل سنت به دلیل نقل شفاهی نبود که سراغ علم رجال رفتند. بلکه ماهیت نقل دوگانه شفاهی/ مکتوب و يا "اصل" / سماع به گونه ای است که نیاز به علم رجال را در کنار توجه به اصالت دفاتر و روایات و نسخه ها ضروری می کند. سببش این است که همواره کسانی بودند که روایاتی از مشایخ طبقه قبلی را ادعا می کردند که اصول بازمانده از آنها در نزد برخی ديگر حاوی آن روايات نبود. بنابراين می بايست در ضمن بررسی های نسخه ای به وثاقت و ضبط و منزلت رجالی روات توجه می شد. محدثان گاهی در اصل ها دست می بردند و این به دلیل ماهیت و وضعیت کاغذ و نشر کتاب و امکانات نسخه های خطی بود. بنابراین صرف اعتماد به نسخه ها کافی نبود. با گذشت نسل ها اعتماد صرف به اصالت نسخه ها و گواهی خط ها کافی نبود و باید منزلت رجالی روات مورد بررسی قرار می گرفت. محدثی حدیثی از عبدالرزاق (و او به نقل از معمر بن راشد) نقل می کرد که شاگرد ديگر او در اصل هایش از عبدالرزاق از معمر نقل نکرده بود. بنابراين وضعيت رجالی آن محدث همکار ضروری بود. يا اينکه در مورد حديث نقل شده می گفت: ليس له "اصل". يعنی در اصل من از عبد الرزاق اين حديث نيست. و این معنای "اصل" است. می بينيد که بررسی منزلت رجالی چيزی جدا و بيگانه از بررسی های نسخه ای (يعنی آن چيزی که نظريه فهرستی آن را طريقه فهرستی می نامد) نيست.
https://t.me/azbarresihayetarikhi
چند نکته دیگر درباره طریقه فهرستی و نظری درباره کتاب میراث مکتوب شیعه آقای مدرسی
درباره طریقه فهرستی و امکان بهره وری از آن در بحث از شناسایی پیشینه میراث مکتوب شیعه تاکنون چند یادداشتی را منتشر کرده ام. طبق دیدگاه مبتکر این نظریه، طریقه فهرستی چون مبتنی بر منابع مکتوب است و نه نقل های شفاهی حدیث بنابراین بر آن ارجحیت دارد. طبق این دیدگاه اهل سنت به طریقه رجالی و داوری های رجالی پناه بردند چرا که منابع اولیه حدیثی آنان به سبب منع از کتابت حدیث مبتنی بر نقل های شفاهی بود و نه آثاری مکتوب و برخلاف آنان شیعیان به توصیه امامان شیعه از آغاز به کتابت و تدوین حدیث توجه نشان دادند و از اینرو دیگر نیازی به بحث درباره راویان حدیث که شفاهاً احادیث را نقل می کردند نداشتند و تنها کافی بود که به صحت اصالت متن ها و دفترها توجه کنند. بر اساس این دیدگاه کتابی که تدوین می شد اگر اصالتش به نحوی ثابت بود دیگر نقش راویان بعدی در سلسله راویان کتاب اهمیتی نداشت و آنان در حقیقت چیزی بیش از مشایخ اجازه نبودند. طبق دیدگاه مبتکر این نظریه، اهل سنت برخلاف شیعه چون مبنایشان روایت شفاهی بوده بنابراین از آغاز به جرح و تعدیل راویان و رجال حدیث فارغ از کتاب ها و دفترها و بحث های اصالت متن ها روی آوردند و همین است که آنان برخلاف شیعیان طریقه رجالی را اتخاذ کردند و قدمای شیعه طریقه فهرستی را. ایشان شاهد را این دانسته اند که در میان اهل سنت فهرست نویسی بسیار دیرتر از شیعیان امامی رواج پیدا کرد.
بگذریم از اینکه چنانکه قبلا نوشتم ربط مستقیمی میان نوشتن فهارس با بحث از ضرورت های بررسی های سندی و یا متنی نیست در نوشته های قبلی این نکته را مطرح کردم که اساساً طریقه رجالی همواره مبتنی بر بحث های متنی و طرق روایت متون و بحث از اصالت انتقال متن ها و اصول بوده است و قدمای شیعه و سنی هیچ کدام این دو شیوه یعنی بحث از رجال و راویان حدیث را غیر مرتبط با بحث از اصالت متن ها و طرق روایت متون نمی دانسته اند. باری در دوران متأخر و با رویکردی که معروف است به طریقه متأخرون و به دلیل اینکه عملاً راهی برای شناخت طرق متن ها نبود راه حل چنین دانسته شد که اخبار را به چهار نوع مختلف از حیث سند تقسیم کنند و با شیوه ای کم و بیش خودکار و ریاضی وار درباره احادیث داوری کنند. دلیل ظهور چنین رویکری برخلاف آنچه در این نظریه گفته شده بحث حجیت تعبدی خبر واحد نبود بلکه با ضم مقدمات دیگری این شیوه تازه در میان طائفه مورد توجه قرار گرفت.
واقعیت این است که آنچه در این نظریه مطرح شده با مستندات تاریخی نسبتی ندارد. چنانکه آقای گریگور شولر به خوبی توضیح داده نقل شفاهی همزمان و همگام بوده است با نقل های مکتوب. از دیگر سو شیوه تألیف کتاب ها و دفاتر و اصول حدیثی خود محصول روندی تاریخی بوده و چنین نبوده که یک متن حدیثی از سوی یک راوی حدیث به صورت متن مکتوب نهایی عرضه شود و بعد سهم راویان متن تنها روایت خشک و خالی متن ها باشد. تدوین کتاب ها و دفاتر حدیثی روند تاریخی و تحول تدریجی خود را داشته که به ویژه در آن سهم روایت های شفاهی و مسموع کتاب های مکتوب و سهم راویان و منتقل کنندگان در نسل های بعدی بسیار اهمیت داشته است. باری، آنگاه که متن ها تثبیت می شده (از حدود سده چهارم به بعد) دیگر روایان در نقش مشایخ اجازه سهم داشتند و فعالیت می کردند. تفصیلات این مطالب را باید در بحث های تخصصی جست و من هم می کوشم جزئیاتی را به تدریج همینجا بنویسم.
با این وصف من هم معتقدم که شیوه متأخرین اشکال دارد. خیلی سال پیش شاید اوائل دهه هفتاد بود که با یکی از دوستان صحبت از این مسئله می کردیم و آنجا من نظرم این بود که راه حل همانی است که عده ای از اخباریان گفته اند و آن اینکه راویان متن ها و کتاب ها را باید در حد مشایخ اجازه تقلیل داد. آن وقت به نظرم این راه حل خوبی بود. معتقد بودم راه حل مخالف با شیوه مرحوم آقای خویی در مورد بحث های سندی که عملاً به تضعیف بسیاری از احادیث می انجامد تنها از طریق تنزل دادن روات کتاب ها و اصول به مشایخ اجازه امکانپذیر است، تجربه بیست سال گذشته و مطالعه در رجال و طرق اهل سنت به من نشان داد آنچه فکر می کردم درست نبوده است. ما نخست باید تاریخ تدوین حدیث شیعی و امامی را بنویسیم تا بتوانیم داوری درستی درباره مراحل تدوین حدیث و نسبت میان مکتوب و شفاهی را در ادبیات حدیثی بفهمیم.
2-در نظام آموزشی فعلی آزمون هایی از برخی منابع ابتدایی درایه و مصطلح الحدیث پیش بینی شده است. طلاب نیز برای آنکه در پرونده تحصیلی شان نقصی وجود نداشت باشد، با یک دوپینگ علمیِ یک یا چند شبه، آن را از سر می گذرانند. بی گمان این حد از آموزش های تئوریک کافی نیست و طلاب را در عمل، در مواجهه با منابع حدیثی و استفاده از آن یاری نمی کند. خوشبختانه در سالهای اخیر درس حدیث خوانی به صورت جنبی و در قالب هفتگی، و نه روزانه، رونقی نسبی یافته که می تواند نوید دهنده آینده ای روشن در این عرصه باشد. این در حالی است که در حوزه اهل سنت، ختم کتاب صحیح بخاری از برنامه های ثابت همه طلاب و از متون اصلی آموزشی است.
3-از دیگر سو شاهد آن هستیم که میراث معرفتی گرانقدر احادیث اعتقادی در نظام آموزشی حوزه مغفول مانده است و طلاب علوم دینی عموما، به صورت رسمی و سیستماتیک، با میراث حدیث اعتقادی شیعه آشنایی پیدا نمی کنند. کم توجهی به میراث حدیث اعتقادی ریشه های تاریخی دارد. کلام امامیه از مدرسه بغداد به بعد، بر اساس عقل خودبنیاد و غیر محتاج به نقل بنا گردید و در مکتب ری و حله نیز همین روند ادامه یافت. در حال حاضر آموزشهایی که طلاب در حوزه اعتقادات می بینند، در حد بالایی متأثر از میراث کلامی حوزه حله است. آموزشهای مزبور، در ادامه این سنت هزارساله، بر پایه متون آموزشیِ غیرِ حدیث¬محور صورت می پذیرد.
4-با این وجود، ضرورت گنجاندن درس «حدیث خوانی تخصصی» با محوریت احادیث اعتقادی به برنامه آموزشی طلاب احساس می شود. ویژگی برجسته این درس آنست که در معرفی تئوریک مصطلحات حدیثی خلاصه نمی شود و طلاب را به صورت کاربردی در استفاده از منابع حدیثی یاری می رساند. بعلاوه تحقق این مهم، گامی در جهت بازگشت به میراث معرفتی گرانسنگ ائمه اطهار (ع) در حوزه اعتقادات خواهد بود. بدین سان این درس علاوه بر آموزش روش های علمی استفاده از منابع حدیثی، طلاب را با میراث احادیث اعتقادی اهل بیت(ع) نیز آشنا خواهد کرد.
5-بی گمان کافی شریف از معتبرترین کتب حدیثی شیعه است که در ادوار گوناگون مورد توجه اصحاب بوده و بزرگان طائفه عموما از آن تمجید کرده اند. از طرف دیگر، مخالف و مؤالف، این کتاب را از متون رسمی و کلاسیک شیعی می شناسند. بنابراین اگر قرار باشد کتابی به عنوان متن درسی حدیثی در حوزه ها انتخاب شود، مناسبترین گزینه همین کتاب شریف است. پیشنهاد می شود برای متن این درس، گزیده ای از احادیث بخش اصول کافی توسط لجنه ای از اساتید تهیه و ارائه گردد.
به نظر می رسد ارائه این درس برای طلاب پایه 6 با 7 مفید و اثربخش باشد. پیشنهاد می شود در این درس سر فصل هایی به شرح ذیل ارائه گردد:
الف) معرفی شخصیت کلینی و جایگاه وی در میان اصحاب اعم از قمیان و بغدادیان و علمای دوره های بعد، معرفی کتاب کافی، انگیزه نگارش آن، منابع آن، و جایگاه آن نزد اصحاب در دوره های گوناگون، تبویب آن، مقایسه آن با دیگر جامع نگاری های حدیثی شیعه، و قرائت بخشهایی از مقدمه آن، معرفی مهمترین شروح و تعلیقات آن.
ب) قرائت و شرح احادیث منتخب اصول کافی. این سرفصل به نوبه خود شامل دو بخش خواهد بود: بخش نخست عهده دار اعتبارسنجی حدیث و بخش دوم عهده دار مضمون شناسی آن خواهد بود. ارزیابی اعتبار احادیث بر مبنای متأخران و بررسی رجال سند، اعتبارسنجی آن بر مبنای قدما و جستجو از شواهد اعتبار، جستجو از متون مشابه در دیگر مصادر حدیثی، تحلیل فهرستی حدیث و تشخیص منابع مکتوب حدیث قبل از کتاب کافی، تقویم نص حدیث با استفاده از متون مشابه، بررسی واژه شناختی و فقه اللغوی حدیث، بیان دیدگاه شارحان و تعلیقه نویسان و ارزیابی آن ... زیرفصلهای این بخش را تشکیل خواهد داد.
محمد غفوری نژاد
یکی از راه های سنجش اعتبار نگاشته های حدیثی، بررسی تاریخی روشاخذ، تدوین و انتقال حدیث در زمان حضور ائمه علیهم السلام و پس از ایشان است. این نگاشته درصدد پژوهش در این موضوع و توجه به ویژگی های خاص تدوین و انتقال میراث مکتوب حدیثی شیعه است که کمتر در کتب تاریخ حدیث مورد بحث و بررسی قرار می گیرد. از جمله ی این مباحث می توان به بحث از کتابت حدیث و رواج آن در عصر حضور ائمه علیهم السلام، شیوه های انتقال این میراث مکتوب و نیز روش های اطمینان زایی برای اتکا به منابع مکتوب و تدوین جوامع حدیثی بر طبق آن، اشاره کرد.
📚نقد کتاب الاخبار الدخیله (مرحوم شیخ محمد تقی شوشتری)
🖋شیخ مهدی حسینیان قمی
در دوره اخیر برخی ادعا کرده اند که در روایات شیعه به سان روایات عامه پدیده جعل و تصرف رخ داده است و این رو به نفی و طرد احادیث اهل بیت علیهم السلام پرداخته اند.
مولف به منظور دفاع از اصالت میراث حدیثی شیعه، و با باور به این که بسیاری از ادعاهای جعل حدیث و نفی انتساب آن به ائمه علیهم السلام ریشه در
شتاب زدگی و کم وقتی در متون حدیثی با موازین دانش حدیث دارد، به بررسی و نقد برخی از این نگاشت ها همت نموده اند.
اثر حاضر می کوشد تا با نقد رویکرد کلی مرحوم شوشتری در کتاب الاخبار الدخیله، برخی از مواردی که ایشان به عنوان روایات محرف، مجعول و دروغین، مطرح کرده است را بررسی نموده و پاسخ دهد.
💰قیمت: ۵٨ هزار تومان
☎️09205119094
🆔@mk13700
کتاب نفیس
@ketabnaafis
📚نقد کتاب الاخبار الدخیله (مرحوم شیخ محمد تقی شوشتری)
🖋شیخ مهدی حسینیان قمی
۴٠١ صفحه
در دوره اخیر برخی ادعا کرده اند که در روایات شیعه به سان روایات عامه پدیده جعل و تصرف رخ داده است و این رو به نفی و طرد احادیث اهل بیت علیهم السلام پرداخته اند.
مولف به منظور دفاع از اصالت میراث حدیثی شیعه، و با باور به این که بسیاری از ادعاهای جعل حدیث و نفی انتساب آن به ائمه علیهم السلام ریشه در
شتاب زدگی و کم وقتی در متون حدیثی با موازین دانش حدیث دارد، به بررسی و نقد برخی از این نگاشت ها همت نموده اند.
اثر حاضر می کوشد تا با نقد رویکرد کلی مرحوم شوشتری در کتاب الاخبار الدخیله، برخی از مواردی که ایشان به عنوان روایات محرف، مجعول و دروغین، مطرح کرده است را بررسی نموده و پاسخ دهد.
قیمت: ٨٠ هزار
💰قیمت با تخفیف ١٠ درصد : ٧٢ هزار
☎️ 09205119094
🆔@mk13700
کتاب نفیس
@ketabnaafis
📚نقد کتاب الموضوعات في الاثار و الاخبار
🖋شیخ مهدی حسینیان قمی
٣٨۵ صفحه
در دوره اخیر برخی ادعا کرده اند که در روایات شیعه به سان روایات عامه پدیده جعل و تصرف رخ داده است و این رو به نفی و طرد احادیث اهل بیت علیهم السلام پرداخته اند.
مولف به منظور دفاع از اصالت میراث حدیثی شیعه، و با باور به این که بسیاری از ادعاهای جعل حدیث و نفی انتساب آن به ائمه علیهم السلام ریشه در
شتاب زدگی و کم وقتی در متون حدیثی با موازین دانش حدیث دارد، به بررسی و نقد برخی از این نگاشت ها همت نموده اند.
اثر حاضر می کوشد علاوه بر نقد کلیات مطرح در کتاب الموضوعات في الآثار و الاخبار، به دفاع از اعتبار احادیث ((من بلغ))، عزاداری، مطاعن و مثالب دشمنان خداوند و نیز فضائل و مناقب معصومین علیهم السلام که در کتاب مذکور مورد نقد قرار گرفته است می پردازد.
قیمت: ٨٠ هزار
💰قیمت با تخفیف ١٠ درصد : ٧٢ هزار
☎️ 09205119094
🆔@mk13700
کتاب نفیس
@ketabnaafis
📚تاریخ حدیث مکتوب شیعه
در دوران نخستین
🖋عباس مفید
۴١۵ صفحه
یکی از راه های سنجش اعتبار نگاشته های حدیثی، بررسی تاریخی روش اخذ، تدوین و انتقال حدیث در زمان حضور ائمه علیهم السلام و پس از ایشان است. این نگاشته درصدد پژوهش در این موضوع و توجه به ویژگی های خاص تدوین و انتقال میراث مكتوب حدیثی شیعه است که کمتر در کتب تاریخ حدیث مورد بحث و بررسی قرار می گیرد. از جمله ی این مباحث می توان به بحث از كتابت حدیث و رواج آن در عصر حضور ائمه علیهم السلام، شیوه های انتقال این میراث مکتوب و نیز روشه ای اطمینان زایی برای اتکا به منابع مکتوب و تدوین جوامع حدیثی بر طبق آن، اشاره کرد.
قیمت پشت جلد: ٧٩ هزار
💰قیمت با تخفیف ٢٠ درصد: ۶٣ هزار
☎️ 09205119094
🆔@mk13700
کتاب نفیس
@ketabnaafis
#تازه_های_نشر
📚حدیث و اعتبار کتاب محور
نمونه پژوهی روایات تفسیری جابر جعفی و عبدالرحمن بن کثیر
🖋احسان سرخه ای
٣۴۶ صفحه
یکی از راه های سنجش اعتبار نگاشته های حدیثی، بررسی تاریخی روش اخذ، تدوین و انتقال حدیث در زمان حضور ائمه علیهم السلام و پس از ایشان است. این نگاشته درصدد پژوهش در این موضوع و توجه به ویژگی های خاص تدوین و انتقال میراث مکتوب حدیثی شیعه است که کمتر در کتب تاریخ حدیث شیعه مورد بحث و بررسی قرار می گیرد. از جمله ی این مباحث می توان به بحث از کتابت حدیث و رواج آن در عصر حضور ائمه علیهم السلام، شیوه های انتقال این میراث مکتوب و نیز روش های اطمینان زایی برای اتکا به منابع مکتوب و تدوین جوامع حدیثی بر طبق آن، اشاره کرد.
قیمت پشت جلد: ٧٣ هزار
💰قیمت با تخفیف ١٠ درصد: ۶۵ هزار
☎️ 09205119094
🆔 @mk13700
کتاب نفیس
@ketabnaafis
چند نکته درباره "طریقه فهرستی" و بحث میراث مکتوب شیعه اماميه (در دو فرسته)
درباره طریقه فهرستی و امکان بهره وری از آن در بحث از شناسایی پیشینه میراث مکتوب شیعه تاکنون چند یادداشتی را منتشر کرده ام. طبق دیدگاه مبتکر این نظریه، طریقه فهرستی چون مبتنی بر بحث از منابع مکتوب است و نه نقل های شفاهی حدیث بنابراین بر طریقه موسوم به "رجالی" ارجحیت دارد. طبق این دیدگاه اهل سنت به طریقه رجالی و داوری های رجالی پناه بردند چرا که منابع اولیه حدیثی آنان به سبب منع از کتابت حدیث مبتنی بر نقل های شفاهی بود و نه آثاری مکتوب و برخلاف آنان شیعیان به توصیه امامان شیعه از آغاز به کتابت و تدوین حدیث توجه نشان دادند و از اینرو دیگر نیازی به بحث درباره راویان حدیث که شفاهاً احادیث را نقل می کردند نداشتند و تنها کافی بود که به صحت اصالت متن ها و دفترها توجه کنند. بر اساس این دیدگاه کتابی که تدوین می شد اگر اصالتش به نحوی ثابت بود دیگر نقش راویان بعدی در سلسله راویان کتاب اهمیتی نداشت و آنان در حقیقت چیزی بیش از مشایخ اجازه نبودند. طبق دیدگاه مبتکر این نظریه، اهل سنت برخلاف شیعه چون مبنایشان روایت شفاهی بوده بنابراین از آغاز به جرح و تعدیل راویان و رجال حدیث فارغ از کتاب ها و دفترها و بحث های اصالت متن ها روی آوردند و همین است که آنان برخلاف شیعیان طریقه رجالی را اتخاذ کردند و قدمای شیعه طریقه فهرستی را. صاحب نظريه "طريقه فهرستی" شاهد را این دانسته اند که در میان اهل سنت فهرست نویسی بسیار دیرتر از شیعیان امامی رواج پیدا کرد.
بگذریم از اینکه چنانکه قبلا نوشتم ربط مستقیمی میان نوشتن فهارس با بحث از ضرورت های بررسی های سندی و یا متنی نیست در نوشته های قبلی این نکته را مطرح کردم که اساساً طریقه رجالی همواره مبتنی بر بحث های متنی و طرق روایت متون و بحث از اصالت انتقال متن ها و اصول بوده است و قدمای شیعه و سنی هیچ کدام بحث از رجال و راویان حدیث را غیر مرتبط با بحث از اصالت متن ها و طرق روایت متون نمی دانسته اند. باری در دوران متأخر و با رویکردی که معروف است به طریقه متأخرون و به دلیل اینکه عملاً راهی برای شناخت طرق متن ها نبود راه حل چنین دانسته شد که اخبار را به چهار نوع مختلف از حیث سند تقسیم کنند و با شیوه ای کم و بیش خودکار و ریاضی وار درباره احادیث داوری کنند. دلیل ظهور چنین رویکری برخلاف آنچه در این نظریه گفته شده بحث حجیت تعبدی خبر واحد نبود بلکه با ضم مقدمات دیگری این شیوه تازه در میان طائفه مورد توجه قرار گرفت.
واقعیت این است که آنچه در این نظریه مطرح شده با مستندات تاریخی نسبتی ندارد. چنانکه آقای گریگور شولر به خوبی توضیح داده نقل شفاهی همواره از قدیم همزمان و همگام بوده است با نقل های مکتوب. از دیگر سو شیوه تألیف کتاب ها و دفاتر و اصول حدیثی خود محصول روندی تاریخی بوده و چنین نبوده که یک متن حدیثی از سوی یک راوی حدیث به صورت متن مکتوب نهایی عرضه شود و بعد سهم راویان متن تنها روایت خشک و خالی متن ها باشد. تدوین کتاب ها و دفاتر حدیثی روند تاریخی و تحول تدریجی خود را داشته که به ویژه در آن سهم روایت های شفاهی و مسموع کتاب های مکتوب و سهم راویان و منتقل کنندگان در نسل های بعدی بسیار اهمیت داشته است. باری، آنگاه که متن ها تثبیت می شده (از حدود سده چهارم به بعد) دیگر روایان در نقش مشایخ اجازه سهم داشتند و فعالیت می کردند. تفصیلات این مطالب را باید در بحث های تخصصی جست و من هم می کوشم جزئیاتی را به تدریج همینجا بنویسم.
با این وصف من هم معتقدم که شیوه متأخرین اشکال دارد. خیلی سال پیش شاید اوائل دهه هفتاد بود که با یکی از دوستان صحبت از این مسئله می کردیم و آنجا من نظرم این بود که راه حل همانی است که عده ای از اخباریان گفته اند و آن اینکه راویان متن ها و کتاب ها را باید در حد مشایخ اجازه تقلیل داد. آن وقت به نظرم این راه حل خوبی بود. معتقد بودم راه حلی مخالف با شیوه مرحوم آقای خویی در مورد بحث های سندی که عملاً به تضعیف بسیاری از احادیث می انجامد تنها از طریق تنزل دادن روات کتاب ها و اصول به مشایخ اجازه امکانپذیر است، تجربه بیست سال گذشته و مطالعه در رجال و طرق اهل سنت به من نشان داد آنچه فکر می کردم درست نبوده. ما نخست باید تاریخ تدوین حدیث شیعی و امامی را بنویسیم تا بتوانیم داوری درستی درباره مراحل تدوین حدیث داشته و نسبت میان مکتوب و شفاهی را در ادبیات حدیثی بفهمیم.
طريقه نسخه شناختی (موسوم به "طريقه فهرستی") بخشی است از طريقه رجالی
يکی از مهمترين دلائل بر عدم وجود طریقه فهرستی به عنوان شیوه ای مستقل از طریقه رجالی در میان قدمای امامیه این است که در هیچ کجا در ادبیات حدیثی و رجالی ما اشاره ای به وجود این تمایز نشده. در حقيقت آن چيزی که طبق اين نظريه، طريقه فهرستی ناميده می شود بخشی از همان شيوه رجالی قدماست.
اين نظريه ابراز می دارد که بر خلاف اهل سنت محدثان اماميه طریقه فهرستی را به کار می گرفته اند. دلیل آن را هم اين می داند که در ميان قدمای ما حديث به شکل شفاهی نقل نمی شد بلکه اعتماد اصحاب به دفاتر حدیثی و نقل دست به دست و اعتماد به نسخه های شناخته شده بود. اگر کسی نگاهی گذرا به کتاب های رجالی و حدیثی و علل الحدیث بزرگان اهل سنت بیاندازد به روشنی برایش معلوم می شود که توجه به دفاتر و نسخه ها و طرق نقل و توجه به تمایز نسخه ها و روایات و تفاوت نقل ها در سماع و قرائت و مناوله همواره مورد توجه محدثان اهل سنت بوده و توجه به این موارد در کتاب های یاد شده به مراتب بیشتر از مواردی است که به شکل محدود ما در کتاب های خودمان می بینیم. روشن است که نقل شفاهی منافاتی با توجه و عنایت به دفاتر و نسخه ها ندارد. در جای خودش ثابت شده که نقل شفاهی محدثان اهل سنت متکی بر نقل های مکتوب بوده است.
در واقع در نقل های شفاهی مبنا بر وجود نسخه های اصل بوده گرچه طبق سنت، صرف نقل از اصول و دفاتر را به دلیل احتمال تدلیس و تحریف و اضافه و کم کافی نمی دانسته اند و ضروری می دیدند که هر اصلی در سنت شفاهی در نسل های متوالی منتقل و مستند سازی شود. اگر نسخه های حدیثی موجود در کتابخانه ظاهریه و مجامیع عمریه را ملاحظه کنید با صدها و بل هزارها گواهی های "طباق" آشنا می شوید که در طی آن نقل های شفاهی مستند به اصول مکتوب و بالعکس است. اصلا این معنای واقعی طریقه فهرستی است. بدین معنا که نقل حدیث بر اساس دفاتر و نسخه ها و توجه به تمایز روایات نسخه هاست و همواره "اصلی" در ميان است که بايد طبق آن سنت شفاهی پيش رود. حتی در سده دوم قمری هم امروزه روشن شده که کتاب هایی مانند مصنف عبد الرزاق و موطأ مالک بر اساس اصولی مکتوب بوده که به دست عبدالرزاق و مالک رسیده بوده و آنها البته آنها را در سنتی شفاهی فرا می گرفتند و نسخه های "اصل" خود را بر آن اساس تنظيم می کردند.
بنابراين چنانکه در يادداشت ديگری خواهم گفت معنای اصلی "اصل" يعنی همين: متنی که مبنای اصلی سنت شفاهی است. یعنی دفتری در حدیث که در طی سنت شفاهی فراهم می آمد و بعد در سنتی شفاهی نشر پيدا می کرد و منتقل می شد و سنت شفاهی را مستند سازی می کرد. يعنی در هر نسل محدثان آن مجموعه حديث را با اتکای بر آن اصل اوليه در سنت شفاهی سماع و قرائت می کردند و بعد اصالت نسخه های جدید فراهم آمده از مجالس شفاهی را با تکيه بر آن اصل مکتوب گواهی می کردند و آن گواهی ها را در نسخه "اصل" با توجه به طبقات جديد می افزودند و يا نسخه هایی از روی آن اصل اوليه فراهم می کردند و بعد با سنت مقابله و عرض و بلاغ و انهاء نسخه های تازه ای از آن "اصل" اوليه و با تکيه بر مجالس و سنت شفاهی فراهم می کردند. روی اين "اصل" ها سندهای دفاتر و روايات می آمد که به آن "طباق" گفته می شود. تفصيلش را در جای ديگری بحث کرده ام.
بدین ترتیب برخلاف نظریه فهرستی، اهل سنت به دلیل نقل شفاهی نبود که سراغ علم رجال رفتند. بلکه ماهیت نقل دوگانه شفاهی/ مکتوب و يا "اصل" / سماع به گونه ای است که نیاز به علم رجال را در کنار توجه به اصالت دفاتر و روایات و نسخه ها ضروری می کند. سببش این است که همواره کسانی بودند که روایاتی از مشایخ طبقه قبلی را ادعا می کردند که اصول بازمانده از آنها در نزد برخی ديگر حاوی آن روايات نبود. بنابراين می بايست در ضمن بررسی های نسخه ای به وثاقت و ضبط و منزلت رجالی روات توجه می شد. محدثان گاهی در اصل ها دست می بردند و این به دلیل ماهیت و وضعیت کاغذ و نشر کتاب و امکانات نسخه های خطی بود. بنابراین صرف اعتماد به نسخه ها کافی نبود. با گذشت نسل ها اعتماد صرف به اصالت نسخه ها و گواهی خط ها کافی نبود و باید منزلت رجالی روات مورد بررسی قرار می گرفت. محدثی حدیثی از عبدالرزاق (و او به نقل از معمر بن راشد) نقل می کرد که شاگرد ديگر او در اصل هایش از عبدالرزاق از معمر نقل نکرده بود. بنابراين وضعيت رجالی آن محدث همکار ضروری بود. يا اينکه در مورد حديث نقل شده می گفت: ليس له "اصل". يعنی در اصل من از عبد الرزاق اين حديث نيست. و این معنای "اصل" است. می بينيد که بررسی منزلت رجالی چيزی جدا و بيگانه از بررسی های نسخه ای (يعنی آن چيزی که نظريه فهرستی آن را طريقه فهرستی می نامد) نيست.
https://t.me/azbarresihayetarikhi
بسم الله الرحمن الرحیم
«سهم زبان فارسی در انتقال میراث حدیث شیعه»
کسانی که در میراث حدیث شیعه کار می کنند نباید از سهم زبان فارسی در انتقال این میراث غافل شوند. با توجه به تاریخ دیرینه نفوذ مذهب تشیع میان ایرانیان قسمتی از آثار حدیثی ما -البته صرف نظر از اصالت آنها- اصل عربی آن از بین رفته و تنها به صورت نقل فارسی موجود است. بیشترین درصد این چنین آثار را کتب شرح حال ائمه علیهم السلام تشکیل می دهد.
چندی پیش به نسخه ای برخوردم که ترجمه ی شرح و خواص اسماء الحسنی از امام رضا علیه السلام بود. از بیان مترجم روشن می شود که این حدیث در واقع در راستای رساله ذهبیّه و در پی همان قضیه صادر شده است. خوشبختانه مترجم سند را هم کامل ترجمه کرده است که این می تواند در رجال و تراجم نکاتی را به ارمغان آورد.
این در حالیست که نه اصل حدیث و نه سند مذکور در ابتدای آن را در هیچ منبع حدیثی دیگر نیافتیم.
نسخه در کتابخانه دار الحدیث به شماره 96 نگهداری می شود. با سپاس فراوان از فاضل گرامی جناب آقای هوشمند که نسخه را در اختیار نهادند.
الكتب والمواضيع والآراء فيها لا تعبر عن رأي الموقع
تنبيه: جميع المحتويات والكتب في هذا الموقع جمعت من القنوات والمجموعات بواسطة بوتات في تطبيق تلغرام (برنامج Telegram) تلقائيا، فإذا شاهدت مادة مخالفة للعرف أو لقوانين النشر وحقوق المؤلفين فالرجاء إرسال المادة عبر هذا الإيميل حتى يحذف فورا:
alkhazanah.com@gmail.com
All contents and books on this website are collected from Telegram channels and groups by bots automatically. if you detect a post that is culturally inappropriate or violates publishing law or copyright, please send the permanent link of the post to the email below so the message will be deleted immediately:
alkhazanah.com@gmail.com