رحم الله من عرف قدره و لم یتعد طوره
نسخه ای از سام نامه در هند کتابت و چاپ سنگی شده است و تقریبا نظر عموم پژوهشگران بر این است که متعلق به خواجو نیست. در حقیقت سازنده ای بی نام و نشان همای و همایون خواجو را برداشته و منظومه ای با تغییر نامها و با همان متن برساخته است و هر جا نام هما که از دو هجا ساخته شده است را به سام تبدیل کرده و برای پر کردن جای خالی هجا با واژگان اضافه ای چون سبک، تیز، دوان پر نموده است . در این متن نیز این اضافات به چشم میخورد . امکان اینکه این نسخه در هند نگارش یافته باشد به قزینه نوع تغییرات در متن دور از احتمال نیست. و شاید تغییر متنی دیگر باشد.
با سلام
متأسفانه ايران از جهات پژوهشی از بسیاری از کشورها عقب هست، هزاران پایان نامه محبوس و محصور شده به صورتی که هیچ کس نمی تواند از آن بهره برداری لازم را داشته باشد. حاصل کار شبانه روزی یک دانشجو فقط باید گوشه ای خاک بخورد... این در حالی است که در کشور های پیشرفته تر متن پایان نامه ها در سایت های رسمی موجود و قابل دانلود است.
جلوگیری از تقلب و سرقت علمی راهکار خود را می طلبد و این راه آن نیست. به خصوص با سامانه های جدیدی که برنامه ریزی شده امکان تقلب بسیار پایین آمده است.
مر انقلاب و علائق عرفانی در دهۀ پنجاه
در اولین شمارۀ « کرگدن» مصاحبه ای از من چاپ شده در بارۀ اوضاع فرهنگی دهۀ شصت. یکی از دوستان که آن را خوانده بود به من نوشت که گویا برخی از جمله های تو ناقص است. گفتم نمی دانم ؛ هنوز آلزایمر چهرۀ خودش را به من نشان نداده و من معمولا جملۀ ناقص نمی گویم. خیال می کنم این به خاطر حذفهائی ست که مجله مجبور شده است بکند. و البته حدسم درست بود.
مجلات ما مجبورند خودشان را سانسور کنند والا برایشان درد سر ایجاد می شود. دو مورد از مطالبی که در مصاحبه ام حذف شده است یکی در بارۀ سخنی است که من از مارکوزه نقل کرده ام که گفته بودعمر هر انقلاب 14 سال است و این عمر یک نسل است. البته این به این معنی نیست که پس از 14 سال همه ایده آلهای یک انقلاب می میرد ولی به هر حال ایده آلها به آن صورت قبلی هم باقی نمی ماند. من می دانم که بعضی ها ازاین حرف خوششان نمی آید ولی من چه کنم؟ حرف مارکوزه است. درست و غلطش به خودش مربوط است. تازه، شما ممکن است بگوئید این حرف مارکوزه در بارۀ انقلابهای مارکسیستی است نه انقلاب دینی و اسلامی.
نکته دوم داستانی بود که من در بارۀ پیدا شدن علاقه های عرفانی قبل از انقلاب و به خصوص در دهۀ پنجاه گفته بودم. داستانی که من نقل کردم در بارۀ انتشار کتابی بود به نام «بحر الحقیقه» که من تصحیح کرده بودم و انجمن حکمت و فلسفه که در آن زمانها انجمن شاهنشاهی خوانده می شد چاپ کرده بود ( نامی که خیلی ها همان موقع هم از آن خوششان نمی آمد ولی گویا آقای محمود شهابی که عضو هیات امناء انجمن بود آن را پیشنهاد کرده بود). بعد از چند روز که کتاب چاپ شده بود من دکتر نصر را دیدم که با خوشحالی به من گفت: علیا حضرت شهبانو را دیدم و یک نسخه از این کتاب را به ایشان دادم و ایشان از دیدن آن خرسند شدند. برای دکتر نصر خوش آمدن فرح از کتابی که انجمن چاپ کرده بود مهم بود و مایۀ خرسندی و فکر می کرد که برای من هم این قضیه مهم است. من شنیده بودم که فرح در آن سالها نسبت به مدیتیشن و یوگا علاقه مند شده و می خواسته است بداند که آیا درویشها هم در هنگام ذکر و مراقبه مدیتیشن می کنند یا نه. اینها چیزهائی بود که من در اینجا و آنجا می شنیدم و ناقل این مطالب هم بیشتر خود دکتر نصر بود. در بارۀ صحت و سقم اینها هم من قضاوتی نمی توانم بکنم. به هر حال ، این داستان را مجله کرگدن نتوانسته است نقل کند و من علت آن را درست نمی دانم که چیست. آیا گفتن این حرف که در دهۀ پنجاه در کشور علاقه ای به عرفان و مدیتیشن و مراقبه و ذکر پیدا شده بود بد است یا نسبت دادن این علاقه به فرح؟ اصلا چه اشکالی دارد که ما سعی کنیم تاریخ اجتماعی و دینی خودمان را بشناسیم؟ چه اشکالی دارد که ما بگوئیم فرح در دهۀ پنجاه نسبت به مسائل عرفانی کنجکاو شده بود ، مثل خیلیهای دیگر، ولی شاه نه. کنجکاویهای شاه بیشتر نسبت به قیمت نفت و اسلحه بود تا مسائل فرهنگی و عرفانی. بالاخره هر کسی یک جور است و سلیقه ها با هم فرق می کند. زن و شوهر که مجبور نیستند در مورد همه چیز با هم توافق کنند.
💢 اعتبار سنجی خطبه 80 نهج البلاغه
📝 چکیده ارائه محمد قندهاری در جلسه آخر کارگاه تصویر زن در نهج البلاغه
بخ
](https://t.me/sulaym/32)
(۴)
در بخش سوم ارائه، با دقت در فضای صدور نامه و متن آن نشان دادم که چرا تحریر مفصل از نامه را نمیتوان از لحاظ تاریخی اصیل دانست.
این نامه در شرایطی جنگی و به نیت جذب نیرو برای لشکر نوشته شده تا در کوی و برزن کوفه خوانده شود و مردم با شنیدن آن به شرکت در مبارزه علیه تجاوزات و تعدیهای شامیان و یا خوارج ترغیب شوند.
اضافاتی که در تحریر مفصل نامه مشاهده میشود، از هدف این نامه بسیار دور است و به جای ترغیب، مخاطب را درگیر بحثهای اعتقادی و تاریخی ریز جدلی کرده است. تحلیل متن این افزودهها نیز حکایت از آن دارد که راویانی متأخر، با استفاده از منابع سنی و با نیات جدلی، مواردی ناهمگون را به اینجا و آنجای نامه افزودهاند و بدین وسیله، نامه را از هدف اصلیاش منحرف کردهاند.
در ارائهی خود، با ذکر مثالهایی نشان دادم که چگونه بخشهای متفاوت تحریر بلند، یکپارچگی و همگنی متن نامه را بهم زدهاند. تحریر کوتاه نامه، تنها به مروری کلی بر تاریخ خلافت و حقانیت امیرالمومنین علیهالسلام اکتفا کرده است. اما در تحریر بلند، توضیحات و حاشیههایی جدلی در میانهی متن نامه افزوده شده و از افرادی فرعی و کماهمیت نام برده شده و به سخنان افراد مختلف و اتفاقات جزئی تاریخی استناد شده است که بیشتر این مطالب را عینا میتوان در دیگر منابع اهل سنت نیز مشاهده کرد. این افزودهها منجر به آشفتگی و بهمریختگی متن تحریر بلند نامه شده است.
⭕️ یکی از این افزودههای جزئی، فقره مورد نظر ماست. بر اساس آنچه گفته شد، به نظر میرسد راوی (سازنده) تحریر بلند نامه، مناسب دیده که در متن نامه پس از یادکرد عائشه (در جریان جنگ جمل) به منظور قدح وی، اخباری در نکوهش کلٌی زنان را بیافزاید و در راستای همان سیاست جدلی، از متن روایتی معروف میان اهل سنت کمک گرفته است که حکایت از نقصان عقل و ایمان زنان دارد. (نمونه ای از نقلهای سنی این حدیث از ابن عمر د
با تقطیع این بخش از نامه مفصل و ثبت آن به صورت مستقل در خصائصالأئمه و سپس انتقال آن به نهجالبلاغة، متن بخش اول خطبه ۸۰ شکل گرفته است.
(۵)
گفتنی است نقل تحریر مختصر نامه، به دو کتاب الغارات و الامامةوالسیاسة منحصر نمیشود و در منابع متقدمی چون کتب ابومخنف (م. ۱۵۷ق)، العقد الفرید از ابن عبدربه (م. ۳۲۸ق) و کتب شیخ مفید (م. ۴۱۳ق) نیز میتوان تحریرهای دیگری از آن یافت. در هیچ یک از این تحریرهای مختصر و قدیمیتر نامه، اثری از بحث نکوهش زنان وجود ندارد.
در این میان، به خصوص نقل کتاب الجمل ابومخنف و نیز خطبه ۱۷۲ نهج البلاغة از همین نامه از اهمیت ویژهای برخوردارند.
کتاب الجمل ابومخنف از این جهت مهم است که نویسنده متقدم آن، به دنبال ثبت سخنان مرتبط با جنگ جمل بوده است. از آنجا که این بخش نکوهش زنان در تحریر بلند نامه، دقیقا در بخش مرتبط با جنگ جمل آمده است، انتظار میرفت که در نقل ابومخنف مشاهده شود. اما در نقل کتاب الجمل ابیمخنف عبارتی دال بر نکوهش زنان به چشم نمیخورد.
اشتراک متنی قابل توجه خطبه ۱۷۲ نهجالبلاغة با تحریر کوتاه نامه به نقل الغارات، نیز نشانگر دسترسی جداگانه سیدرضی به تحریر کوتاه نامه است. بخش جنگ جمل از نامه در نقل خطبه ۱۷۲ نیز کامل به نظر میرسد، اما باز خالی از نکوهش زنان است. بنابراین، اگر بخواهیم تنها از دریچه نهجالبلاغة به این نامه نگاه کنیم، باز میبایست بین نقلهایی که سید رضی از تحریر کوتاه (خطبه ۱۷۲) و تحریر بلند نامه (خطبه ۸۰) آورده است، فقط یکی را انتخاب نماییم. به عبارت دیگر نمیتوان همزمان هر دو خطبه را سخن امیرالمومنین علیه السلام دانست.
✨ در نهایت میتوان نتیجه گرفت که بخش اول خطبه ۸۰ نهجالبلاغه در حقیقت قطعهای از تحریر مفصل و تحریفشده از نامه است که توسط راویان متاخر و با بهرهگیری از منابع سنی به تحریر متقدم نامه افزوده شده است.
قابل توجه است که بخش دوم این خطبه نیز، در متقدمترین منابع به عنوان سخن خلیفه دوم، عمر بن خطاب، ذکر شده که سازوکار انتساب آن به امیرالمومنین ع نیازمند پژوهشهای مستقل است.
🔸 لازم به ذکر است تفصیل این بحث، با ذکر ارجاعات و دلایل تکمیلی، به زودی در قالب مقالهای مستقل منتشر خواهد شد.
@sulaym
@litera9
جلد دوم:
آنچه به نیکی پایان پذیرد نیک است، هاملت، کلوخ انداز را پاداش سنگ است، تریلوس و کرسیدا، اتللو، لیرشاه، مکبث، آنتونی و کلئوپاترا، تیمون آتنی، کوریولانوس، پریکلس، سیمبلین، توفان، داستان زمستان
@litera9
مجموعه آثار نمایشی ویلیام شکسپیر
ترجمه : علاء الدین پازارگادی
جلد دوم : آنچه به نیکی پایان پذیرد نیک است، هاملت، کلوخ انداز را پاداش سنگ است، تریلوس و کرسیدا، اتللو، لیرشاه، مکبث، آنتونی و کلئوپاترا، تیمون آتنی، کوریولانوس، پریکلس، سیمبلین، توفان، داستان زمستان
اسکن جدید باشگاه ادبیات
مجموعه آثار نمایشی ویلیام شکسپیر
ترجمه : علاء الدین پازارگادی
جلد دوم : آنچه به نیکی پایان پذیرد نیک است، هاملت، کلوخ انداز را پاداش سنگ است، تریلوس و کرسیدا، اتللو، لیرشاه، مکبث، آنتونی و کلئوپاترا، تیمون آتنی، کوریولانوس، پریکلس، سیمبلین، توفان، داستان زمستان
اسکن جدید باشگاه ادبیات
۳- وضعیت تصحیح رسائل شریف مرتضی
بی تعارف بگویم در سرتاسر عمرم تصحیح متونی را به بدی و آشفتگی و شلختگی در کار نشر رسائل شریف مرتضی که به همت دو بزرگوار سال ها پیش منتشر شد ندیده ام. بی تردید وضعیت این متون چاپی به مراتب از بدترین نسخه های خطی این متن ها بدتر است. ای کاش این عزیزان این مجموعه را منتشر نمی کردند و می گذاشتند کسانی با صلاحیت لازم در این کار و با دقت و تأمل این متن ها را منتشر کنند. اصلا چیزی بالاتر بگویم. چاپ این مجموعه نه تنها کمکی به شناخت ما از شریف مرتضی نکرد بلکه باز بی تردید می گویم در تحریف شخصیت و اندیشه های او تأثیری تمام داشته است. بخشی از رساله های چاپ شده در این کتاب چهار جلدی اصلا تألیف مرتضی نیست (در این مورد قبلا نوشته ام و باز در یادداشت هایم مطالبی تازه هست که به تدریج منتشر می کنم) و بخشی دیگر به قدری با تحریف منتشر شده که گاه مطالب مرتضی به کلی غیر قابل فهم است. گویا ویراستاران این کتاب متن ها را بی آنکه بخوانند تصحیح کرده اند. کتاب ذخیره هم به همین اندازه بد تصحیح شده است. شریف مرتضی در تصحیح مجموعه آثارش تا حالا که چندان خوش اقبال نبوده است.
مکتوب ادریس بن عبد الله به قبائل بربر (۲)
آقای ماهر جرار معتقد است در اصالت این مکتوب نمی توان تردید کرد. به نظر من این متن ساخته دوران المنصور بالله است. نخستین بار هم در کتاب او و در کتاب مجعول اخبار فخ این متن نقل شده. سبب اصلی جعل متن هم چنانکه از خود این مکتوب بر می آید دادن نشانی است برای اثبات موضع حق منصور بالله در جنگ ها و رفتار خشونت آمیزش با مطرفیان یمن. در این مکتوب از آیه بغی سخن می رود که منصور بالله در آثارش بدان مکررا استناد می کرده و احکام بغی را برای مطرفیان به کار می برده است. جالب است بدانیم که این متن را معلوم است یک معتزلی تمام عیار نوشته. ادریس بن عبد الله معتزلی نبود. در این متن بحث امر به معروف و نهی از منکر بسان یک عقیده و جزیی از ایمان و با دیدگاهی معتزلی توصیف شده. روشن است که در دوران المنصور بالله تدوین چنین متنی از سوی زیدیه ممکن بود اما نه در دوران ادریس بن عبد الله و سده دوم قمری. نوع نگاه نویسنده این متن به مقوله خروج و دعوت کاملا نگاهی متأخر در میان زیدیه است. این متن ربطی به سده دوم ندارد. به هیچ روی نمی توان به این متن به عنوان سندی از سده دوم قمری نگریست.
متن های خطب و بیعت نامه و مکاتیب کتاب اخبار فخ
در کتاب اخبار فخ تعدادی متن به عناوین مختلف خطبه و یا بیعت نامه و مکاتیب از حسین فخی و یحیی و ادریس فرزندان عبد الله محض نقل شده که در پایان کتاب در صفحه ۳۹۳ فهرست آنها دیده می شود. شاید جز یکی دو مورد آنها مابقی در واقع همه متن های مجعولی است که به هیچ روی نمی توان پیشینه به کارگیری اصطلاحات مذهبی و دینی و یا سابقه باورهای اعتقادی را بر اساس این متن ها در بررسی تاریخ زیدیه به بحث گذاشت. آقای جرار در مقدمه خود بر کتاب اخبار فخ و همچنین در چند مقاله ای که در حول و حوش این کتاب منتشر کرده اند چنین کرده اند و زحمات بسیاری هم کشیده اند. اما متأسفانه باید گفت به دلیل جعلی بودن این متن ها این زحمات به کمک ما در زیدی پژرهی نمی آید. من هیچگاه در مطالعات زیدی خود به این متن ها ارجاع نداده ام و آن هم به سبب این است که اساسا کتاب اخبار فخ را متنی مجعول و در ژانر قصه نویسی و به احتمال زیاد مجعول اواخر سده ششم در یمن می دانم.
کتابی مهم از هشام بن الحکم که مورد غفلت قرار گرفته
متن الرد علی الزنادقه هشام بن الحکم چنانکه قبلا هم آقای حسين مدرسی احتمال داده است به نظر بايد همان متن دو تکه ای باشد که در احتجاج طبرسي در پنجاه صفحه نقل شده و گرچه بخش اعظم آن در نسخه های کنونی احتجاج به نقل هشام نيست اما در بحار اين نقل از احتجاج با روايت از هشام نقل شده ( نک: احتجاج، 2 / 197 تا 200؛ 2/ 212 تا 250؛ مقايسه کنيد: بحار، 4/320). تکه هایی از اين متن با کمی اختلافات و کم و زياد در کافی کليني و التوحيد شيخ صدوق (و همچنين معاني الاخبار) هم نقل شده. روايت از طريق ابراهيم بن هاشم است از عباس بن عمرو الفقيمي که در روايت آثار هشام فعال بوده است. معلوم نيست به چه دليل اين متن به امام صادق (ع) نسبت داده شده در حالی که متن روايت در چندين جا به روشنی گواه است که پاسخ های ارائه شده به زنديق نمی تواند از امام صادر شده باشد و سخن از سوی کسی صادر شده که خود امام نیست و بل از مبانی عقلی امامت دفاع می کند. متن و تعابیر هم با دیگر روایات امام صادق شباهتی ندارد. بخش های زيادی از اين متن، ديگر اطلاعات و استنادات ما را برای آشنایی هشام با فلسفه يونانی، عقايد ملل و نحل و آشنایی با عقايد زنادقه و مانويان و ثنويان و نيز طب و ديگر علوم قديمه مورد تأييد قرار می دهد. بعيد نيست که اين متن وقتی در اختيار ابراهيم بن هاشم قمي و يا روات او قرار گرفته به تصور آنکه متن روايت هشام از امام است به امام صادق (ع) نسبت داده شده. بخش هایی از متن اين کتاب البته بی ترديد تحت تعاليم حضرت از سوی هشام مطرح شده. احتمال اينکه قسمت هایی از متن دچار اصلاحات و کم و زيادهای شده باشد هست اما در اصالت آن و اينکه نسبتش به هشام درست است ظاهرا نتوان ترديد کرد. من در نوشته ای ديگر که سال گذشته درباره تحول امامت نوشته ام قسمتی از اين متن را تحليل محتوایی کرده ام. اميد می برم که در يک بحث مستقلی ابعاد انديشه هشام بن الحکم را بر اساس اين متن مهم تحليل کنم. از مهمترين بخش های اين متن قسمت هایی است که به خوبی گواه آن است که هشام بن الحکم به هيچ روی به اعتقاداتی تشبيهی که بعدها معتزله و به تبع برخی اسلاف اهل سنت به او نسبت دادند باورمند نبوده است. اين متن تقريبا تصوير روشنی از ابعاد انديشگی هشام بن الحکم به دست می دهد. گفتگوی زنديق و هشام البته تنها فرضی است و در نوع ادبيات جدلی تنظيم شده که در دوره او سابقه داشته است. در واقع پرسش و پاسخ ها در چارچوب نمونه های جدلی متکلمان دوران نخستين تنظيم شده است.
دنباله رد نظريه وداد قاضي درباره عهدنامه مالک اشتر (4) (در دو فرسته)
وداد قاضي چنانکه گفتيم به سنت های روايی نقل اين عهدنامه در متون متقدم توجه نکرده است. اين موارد را به تدريج در اين يادداشت ها معرفی می کنيم. اما قبل از هر چيز بايد به اين ضعف اساسی در مقاله او اشاره کنم که وی به روايت نسخه ای از اين عهدنامه که در تحف العقول ابن شعبه نقل شده توجه نکرده (اين کتاب مدتها قبل از چاپ مقاله وداد القاضي منتشر شده و خود کتاب هم در سنت شيعی بسيار مشهور بوده است). توضيح اينکه وداد قاضي با وجود اشاره به منابع دست دومی مانند التذکرة الحمدونية ابن حمدون و يا صبح الأعشی که متن اين عهدنامه را، دست کم بخشی قابل اعتنا از آن را نقل کرده اند اما اشاره به منبعی بسیار مهم که متن عهدنامه را متفاوت از دو روايت دعائم الاسلام و نهج البلاغه تماماً نقل کرده يعنی متن کتاب تحف العقول ابن شعبه حرّاني ندارد. متن تحف العقول با متن دعائم الاسلام تمايزهای روشن دارد و در واقع در خانواده روايت موجود در نهج البلاغه است با اين تفاوت که بايد گفت که متن موجود در نهج البلاغه بسان گزيده ای از آن است و مواردی در متن تحف العقول ديده می شود که در متن روايت شده در نهج البلاغة ديده نمی شود. اينکه آيا متن شريف رضي اصالت دارد و يا متن بزرگتر تحف العقول نکته ای است که در دنباله به آن خواهيم پرداخت منتهی مهم اين است که بدانيم اين دو متن از يک خانواده به حساب می آيد. اينکه شريف رضي دقيقاً از طریق چه منبعی به متن عهدنامه دسترسی داشته بر ما روشن نيست. این احتمال که او تحف العقول را ديده باشد تقريبا منتفی است چرا که اين کتاب در زمان او در بغداد از شهرت برخوردار نبوده. منبع تحف العقول هم معلوم نيست، اما ابن شعبه نويسنده کتاب، چنانکه از آثارش می دانيم به منابع بسياری در ميراث حديثی شيعی دسترسی داشته است. شايد او اين متن را در حلب جایی که زمانی در آنجا بوده يافته است. به هرحال شباهت دو روايت نهج البلاغه و تحف العقول (با وجود اينکه متن تحف العقول بندهایی از عهد را دارد که در نسخه شريف رضي نيست) و اختلاف همزمان و مشابه آن دو با روايت و نسخه دعائم الاسلام احتمالا به دليل اين است که شريف رضي و ابن شعبه به يک سنت مشترک نقل کتاب دسترسی داشته اند. حال آيا نسخه شريف رضي اصيل است و در واقع اضافات نسخه تحف العقول موارد الحاقی به متن است که بعدا به آن روايت مشترک افزوده شده و يا اينکه نسخه ابن شعبه اصيل است و شريف رضي صرفا گزيده ای از آن متن را در نهج البلاغة قرار داده موضوعی است که بعدا به آن خواهيم پرداخت. اما در اين ترديدی نيست که اين دو نسخه (يا در واقع يک نسخه) با نسخه و تحرير دعائم الاسلام تفاوت جوهری دارد و نمی توان داوری درباره آن را به داوری درباره نسخه های نهج البلاغة و تحف العقول تعميم داد.
در واقع ايراد اصلی کار وداد قاضي همين است: او با توجه به تقدم دعائم الاسلام تصور کرده که روايت مغربی (به تعبير او؛ يا همان تحرير دعائم الاسلام) تحرير اصلی است و نسخه نهج البلاغة که آن را سنت عراقی می خواند و آن را مربوط به اواخر سده چهارم می داند (برخلاف دعائم که آن را مربوط به اوائل اين قرن قلم می زند) تنها تحرير مجدد و پرداخته شده ای از نسخه متقدم است که با هدف نسبت دادن آن به حضرت امير (ع) روی آن کار شده و حک و اصلاحات و حذف هایی در آن صورت گرفته. حال دست کم با توجه به روايت تحف العقول روشن است که اين نظر وداد قاضي از اعتبار ساقط است. ما قبل از اين گفتيم که اصل عهد مالک اشتر در سنت های روايی کهنتری نقل شده و اين روايات مورد توجه وداد قاضي قرار نگرفته است. منتهی همين متن تحف العقول هم به تنهایی نشان می دهد نظريه وداد قاضي معتبر نيست. چرا که مسلما نويسنده تحف العقول کار قاضي نعمان را در هنگام تأليف کتابش در دست نداشته است. نخست اينکه او معاصر قاضي نعمان است. ثانيا: او ارتباطی با اسماعيليه و کتاب دعائم الاسلام نداشته و اصلا به احتمال قوی قاضي نعمان را مطلقا نمی شناخته است. روایت او متفاوت با روايت منقول در دعائم الاسلام است. بنابراين مسلما عهد مالک اشتر قبل از دعائم الاسلام و قبل از دوران قاضي افلح بن هارون و عبد الله مهدی وجود داشته و به امير المؤمنين (ع) منسوب بوده است؛ اين انتساب نه کار قاضي نعمان است و نه چنانکه وداد قاضي می گويد کار نويسندگانی عراقی که بعدا در روايت و متن آن عهد دست برده و آن را با تغييراتی به حضرت امير و به عنوان عهد مالک نسبت داده اند. دست کم بر اساس متن تحف العقول می توان گفت که اين عهد از نيمه اول قرن چهارم به حضرت امير (ع) و به عنوان عهد مالک اشتر منسوب بوده است. بر اساس اسناد ديگر معلوم است تاريخ اين انتساب بسی قديمتر است (نک: دنباله اين يادداشت ها).
💠 بررسی آیه "بسم الله الرحمن الرحیم" از منظر علم صرف.
🔸نکته صرفی که در مورد این آیه بیان می کنیم، در مورد دو کلمه "رحمن" و "رحیم" است: 🔺آیا این دو کلمه، صفت مشبهه هستند یا صیغه مبالغه؟
🔹عده ای از علماء معتقدند صیغه مبالغه بودن این دو کلمه صحیح نمی باشد زیرا:
▪️مراد از مبالغه یا در علم نحو است و یا در علم بیان:
🔺اما در علم بیان: صحیح نیست، زیرا مبالغه در علم بیان در صفاتی جاری است که قابل زیاده و نقصان باشد، مانند علم و علام و علامه، ولی در مورد صفات خداوند، چنین چیزی (زیاده و نقصان) محال است.
🔺اما از نظر علم نحو: صحیح نیست، چون اوزان مبالغه محصور می باشد و وزن "فعلان" جزء آنها نمی باشد و وزن "فعیل" نیز فقط در صورتی است که ما بعدش را نصب دهد.
☑️ پس نتیجه می گیریم که این دو کلمه صفت مشبهه هستند.
🔹اشکال: در طریقه ساخت صفت مشبهه در علم صرف مقرر است که از فعل لازم گرفته می شود نه از فعل متعدی.
در حالی که "رحم" فعل متعدی است، نه لازم. مثلا در آیه 21 سوره عنکبوت مفعول به گرفته است: (یعذب من یشاء و یرحم من یشاء).
پس چگونه می گویید که صفت مشبهه است؟
🔹جواب: در جواب این اشکال می گوییم که علماء برای صفت های مشبهه از این قبیل، دو توجیه ذکر کرده اند:
🔸1. اینکه افعال این صفت ها، از متعدی به لازم، نقل داده شده اند.
همانند دو صفت مشبهه مذکور که اصل فعل آنها رحم (به کسر عین) بوده است و بعد نقل به لازم داده شده اند، یعنی شده است رحم (به ضم عین) و سپس از آنها صفت مشبهه ساخته می شود.
🔸2. و یا اینکه فعل متعدی را نازل منزله فعل لازم فرض کرده اند.
#نکات_علمی
@yortchi_bosjin_pdf
سخنی پیرامون زیارت عاشورا
این متن زیارتی از متون تعلیمی ائمه است و تردیدی در سند آن نیست اما این احتمال که راوی نقل به معنا کرده باشد بعید نیست زیرا متنی به این طول و تفصیل را نمی توان دقیقا به خاطر سپرد و گفت کلمه به کلمه اینها را امام معصوم گفته است و راوی آن نیز نه چنین ادعایی کرده و نه گفته که حضرت میفرمود و من هم می نوشتم .
دیگر این که متن آن دست کم دو قرن به صورت سینه به سینه و شفاهی نقل شده است یعنی از زمان صدور آن تا زمانی که صورت مکتوب به خود بیابد لااقل دویست سال فاصله بوده است پس این امکان و احتمال عادی را نباید نادیده گرفت که ممکن است راویان و ناقلان آن در این فاصله ی زمانی دور و دراز با نقل به معنای آن طبق معمول و مرسوم ناخواسته یا خواسته تصرفاتی در آن کرده یا فقراتی را بر آن افزوده یا کاسته باشند در نتیجه شرط احتیاط آن است که چنین متن مفصلی را با چنان شرایطی که دارا بوده است به ناقلان آن نسبت دهیم و بگوییم متن زیارت عاشورا بنا بر آن که ابن قولویه در کامل الزیارات آورده چنین است و بنا به نقلی که شیخ طوسی حدودا پس از صد سال از ابن قولویه با اختلافات بسیاری در مصباح المتهجد آورده هم چنین است و این بسیار توفیر میکند با آن که بگوییم زیارت عاشورا را امام معصوم علیه السلام چنین گفته است و چنین نقلی افزون بر این تفاوت و توفیر ؛ خلاف احتیاط هم هست .
م / ص / س / 28 رمضان المبارک 1437 / قم.
@m_sehati
♥️خيلي مهم ♥️
پاداش قرائت سوره ها عنکبوت و روم در شب 23 ماه رمضان
حضرت صادق علیه السلام فرمود
:
هرکس دو سوره عنکبوت و روم را در شب بیست و سوم ماه رمضان بخواند، به خدا قسم، از اهل بهشت خواهد بود و در این امر احدی را استثنا نمی کنم، و نمی ترسم که خداوند در سوگندی که خوردم برای من گناهی بنویسد. برای این دو سوره نزد خدای تعالی منزلت بزرگی است.
بحارالأنوار، ج98، ص165به نقل از📕 اقبال الاعمال
@nor_alsajedin
کلوخ انداز
🌺روزه نزدیک است می باید کلوخ انداز کرد
زاهدان خشک را رندانه از سر باز کرد
( صایب تبریزی )
کلوخ انداز :عیش و عشرت و باده نوشی در اواخر ماه شعبان را گویند.
سلام علیکم
ضمن عرض تشکر از اساتید گرانقدر که وقتشون رو برای خوانش این متن گذاشتند؛ عرض می شود:
بله! این داستان اسارت دختران یزدگرد هست که خود این گزارش از متفردات این کتاب به حساب میاد، و کلماتی که از خانم شهربانو سلام الله علیها نقل شده، کلماتی فارسی هستند که باید در فضای فارسی باستانی با آن تعامل کرد.
لذا چون بنده تخصصی در این زمینه نداشتم، به مشاورت و نظرات اساتید بزرگوار نیاز پیدا کردم.
باز هم اگر کسی از بزرگواران مطالبی در کشف مشکل این عبارت به نظرش رسید، بنده و این جمع فرهیخته را بی بهره ننهد 🌹
سلام و ادب
پس مطالبی که در لغت نامه از این کتاب نقل شده و فارسی است، ترجمه شده است؟
سلام علیکم. شجره نامه هست؟
در هر دو دایره این مبحث مطرح شده که خانمی با آقایی ازدواج نموده و از وی دارای فرزندانی شده است.
💢 اعتبار سنجی خطبه 80 نهج البلاغه
📝 چکیده ارائه محمد قندهاری در جلسه آخر کارگاه تصویر زن در نهج البلاغه
بخ
](https://t.me/sulaym/32)
(۴)
در بخش سوم ارائه، با دقت در فضای صدور نامه و متن آن نشان دادم که چرا تحریر مفصل از نامه را نمیتوان از لحاظ تاریخی اصیل دانست.
این نامه در شرایطی جنگی و به نیت جذب نیرو برای لشکر نوشته شده تا در کوی و برزن کوفه خوانده شود و مردم با شنیدن آن به شرکت در مبارزه علیه تجاوزات و تعدیهای شامیان و یا خوارج ترغیب شوند.
اضافاتی که در تحریر مفصل نامه مشاهده میشود، از هدف این نامه بسیار دور است و به جای ترغیب، مخاطب را درگیر بحثهای اعتقادی و تاریخی ریز جدلی کرده است. تحلیل متن این افزودهها نیز حکایت از آن دارد که راویانی متأخر، با استفاده از منابع سنی و با نیات جدلی، مواردی ناهمگون را به اینجا و آنجای نامه افزودهاند و بدین وسیله، نامه را از هدف اصلیاش منحرف کردهاند.
در ارائهی خود، با ذکر مثالهایی نشان دادم که چگونه بخشهای متفاوت تحریر بلند، یکپارچگی و همگنی متن نامه را بهم زدهاند. تحریر کوتاه نامه، تنها به مروری کلی بر تاریخ خلافت و حقانیت امیرالمومنین علیهالسلام اکتفا کرده است. اما در تحریر بلند، توضیحات و حاشیههایی جدلی در میانهی متن نامه افزوده شده و از افرادی فرعی و کماهمیت نام برده شده و به سخنان افراد مختلف و اتفاقات جزئی تاریخی استناد شده است که بیشتر این مطالب را عینا میتوان در دیگر منابع اهل سنت نیز مشاهده کرد. این افزودهها منجر به آشفتگی و بهمریختگی متن تحریر بلند نامه شده است.
⭕️ یکی از این افزودههای جزئی، فقره مورد نظر ماست. بر اساس آنچه گفته شد، به نظر میرسد راوی (سازنده) تحریر بلند نامه، مناسب دیده که در متن نامه پس از یادکرد عائشه (در جریان جنگ جمل) به منظور قدح وی، اخباری در نکوهش کلٌی زنان را بیافزاید و در راستای همان سیاست جدلی، از متن روایتی معروف میان اهل سنت کمک گرفته است که حکایت از نقصان عقل و ایمان زنان دارد. (نمونه ای از نقلهای سنی این حدیث از ابن عمر د
با تقطیع این بخش از نامه مفصل و ثبت آن به صورت مستقل در خصائصالأئمه و سپس انتقال آن به نهجالبلاغة، متن بخش اول خطبه ۸۰ شکل گرفته است.
(۵)
گفتنی است نقل تحریر مختصر نامه، به دو کتاب الغارات و الامامةوالسیاسة منحصر نمیشود و در منابع متقدمی چون کتب ابومخنف (م. ۱۵۷ق)، العقد الفرید از ابن عبدربه (م. ۳۲۸ق) و کتب شیخ مفید (م. ۴۱۳ق) نیز میتوان تحریرهای دیگری از آن یافت. در هیچ یک از این تحریرهای مختصر و قدیمیتر نامه، اثری از بحث نکوهش زنان وجود ندارد.
در این میان، به خصوص نقل کتاب الجمل ابومخنف و نیز خطبه ۱۷۲ نهج البلاغة از همین نامه از اهمیت ویژهای برخوردارند.
کتاب الجمل ابومخنف از این جهت مهم است که نویسنده متقدم آن، به دنبال ثبت سخنان مرتبط با جنگ جمل بوده است. از آنجا که این بخش نکوهش زنان در تحریر بلند نامه، دقیقا در بخش مرتبط با جنگ جمل آمده است، انتظار میرفت که در نقل ابومخنف مشاهده شود. اما در نقل کتاب الجمل ابیمخنف عبارتی دال بر نکوهش زنان به چشم نمیخورد.
اشتراک متنی قابل توجه خطبه ۱۷۲ نهجالبلاغة با تحریر کوتاه نامه به نقل الغارات، نیز نشانگر دسترسی جداگانه سیدرضی به تحریر کوتاه نامه است. بخش جنگ جمل از نامه در نقل خطبه ۱۷۲ نیز کامل به نظر میرسد، اما باز خالی از نکوهش زنان است. بنابراین، اگر بخواهیم تنها از دریچه نهجالبلاغة به این نامه نگاه کنیم، باز میبایست بین نقلهایی که سید رضی از تحریر کوتاه (خطبه ۱۷۲) و تحریر بلند نامه (خطبه ۸۰) آورده است، فقط یکی را انتخاب نماییم. به عبارت دیگر نمیتوان همزمان هر دو خطبه را سخن امیرالمومنین علیه السلام دانست.
✨ در نهایت میتوان نتیجه گرفت که بخش اول خطبه ۸۰ نهجالبلاغه در حقیقت قطعهای از تحریر مفصل و تحریفشده از نامه است که توسط راویان متاخر و با بهرهگیری از منابع سنی به تحریر متقدم نامه افزوده شده است.
قابل توجه است که بخش دوم این خطبه نیز، در متقدمترین منابع به عنوان سخن خلیفه دوم، عمر بن خطاب، ذکر شده که سازوکار انتساب آن به امیرالمومنین ع نیازمند پژوهشهای مستقل است.
🔸 لازم به ذکر است تفصیل این بحث، با ذکر ارجاعات و دلایل تکمیلی، به زودی در قالب مقالهای مستقل منتشر خواهد شد.
@sulaym
الكتب والمواضيع والآراء فيها لا تعبر عن رأي الموقع
تنبيه: جميع المحتويات والكتب في هذا الموقع جمعت من القنوات والمجموعات بواسطة بوتات في تطبيق تلغرام (برنامج Telegram) تلقائيا، فإذا شاهدت مادة مخالفة للعرف أو لقوانين النشر وحقوق المؤلفين فالرجاء إرسال المادة عبر هذا الإيميل حتى يحذف فورا:
alkhazanah.com@gmail.com
All contents and books on this website are collected from Telegram channels and groups by bots automatically. if you detect a post that is culturally inappropriate or violates publishing law or copyright, please send the permanent link of the post to the email below so the message will be deleted immediately:
alkhazanah.com@gmail.com