مسئولان کتابخانه تبریز از نزدیک میشناسم. تا جایی که می دانم در ارائه نسخ خطی هیچ گاه خست به خرج نمیدهند و بسیار گشاده دست و علم دوستاند. شاید نسخه درخواستی شما جزو محدود نسخ نفیسی باشد که اجازه خروج آن از مخزن دست ان بزرگواران نیست.
سلام
هر آن سری که در دولت سرای غیب مخفی بود
به لوح کاینات از منشی تقدیر شد انشا
محیط معنوی مایل به سیر صوری خود گشت
تمیز آمد که گوید موج و آب و قطره و دریا
بدین آیینه چون عکس جمال خویش می بیند
ز معشوقی نماید بر جمال خویش استغنا
✅ شاهکارهای نگارگری ایرانی
(ویژه اول فروردین ، به تخت شاهی نشستن کیومرث در شاهنامه)
? نسخه شاهنامه شاه طهماسبی (هوتون)
? نگاره "بارگاه کیومرث" یا " پلنگینه پوشان" (1)
دوست محمد گواشانی که خود در کتابخانه سلطنتی شاه طهماسب به امر کتابت نسخ اشتعال داشته ، در مقدمه خود بر مرقع بهرام میرزا و در شرح حال استاد سلطان محمد تبریزی نگارگر این شاهکار هنری لب به ستایش این نگاره و نگارگر آن پرداخته و می نویسد:
" اول نادر العصر فی الدوران و فرید الاوان فی الزمان المحتاج به لطف الصمد استاد نظام الدین سلطان محمد که تصویر را به جایی رسانیده که با وجود هزار دیده ، فلک مثلش ندیده ، از جمله صنایع که در شاهنامه اعلی حضرت سکندر حشمت پناه جم جاه ولایت دستگاه دین پناه، محور و مصور است موضع "پلنگینه پوشان" است که شیر مردان بیشه تصویر و پلنگان و نهنگان کارخانه تحریر از نیش قلمش دل ریش و از حیرت صورتش سر در پیش اند:
به کلک انامل به لوح بصر
کشیدست هر لحظه طرح دگر"
با چنین وصفی از یک کاتب و مورخ تاریخی، نیاز چندانی به تحلیل و تبیین ویژگی های این اثر احساس نمی شود چرا که یک شاهکار هنری اساسا در بیان نگنجد و همچون مشکی است که خود می بوید نه آنکه عطار بگوید!
در ارتباط با متن داستان چند نکته قابل تامل است:
اول آنکه فردوسی با طرح پرسشی از یک رخداد اسطوره ای ؛ می آورد:
سخن گوی دهقان چه گوید نخست
که نام بزرگی به گیتی که جست؟
که بود آنکه دیهیم بر سر نهاد؟
ندارد کس آن روزگاران به یاد
سپس با استناد به منبع روایت پاسخ می آورد :
پژوهندهٔ نامهٔ باستان
که از پهلوانان زند داستان
چنین گفت کآیین تخت و کلاه
کیومرث آورد و او بود شاه
بنابراین بر مبنای متن شاهنامه، آیین پادشاهی و حکمروایی قبل از کیومرث رواجی نداشته و با کیومرث این آیین بنیاد می گردد .
✍️آدمین
ادامه دارد?
@tabrizschoolofpersianpainting
✅ شاهکارهای نگارگری ایرانی
(ویژه اول فروردین؛ به تخت شاهی نشستن کیومرث در شاهنامه)
?نسخه شاهنامه شاه طهماسبی (هوتون)
? نگاره "بارگاه کیومرث" یا " پلنگینه پوشان"(2)
ادامه از قبل☝️
دوم : بسیار جالب خواهد بود اگر بدانیم که رخداد این نگاره(یعنی بر تخت شاهی نشستن کیومرث) بر مبنای متن شاهنامه در روز اول فروردین اتفاق افتاده است:
چو آمد به برج حمل آفتاب
جهان گشت با فر و آیین و آب
بتابید ازآن سان ز برج بره
که گیتی جوان گشت ازآن یکسره
بر مبنای گاهشمار نجومی، قرار گرفتن خورشید و ورود آن به برج "حمل" یا " بره" ، با اول فروردین تقویم جلالی و شمسی فعلی برابر است همچنانکه فردوسی در ادامه شرح به برج حمل و بره در آمدن آفتاب ، از جوان گشتن گیتی و طبیعت سخن می راند.
سوم : زیبایی های نگاره را باید در نسخه اصل و با کیفیت آن مشاهده کرد ، متاسفانه در اغلب منابع، تصویر مطلوب و با کیفیتی از آن در اختیار علاقمندان قرار نگرفته است ، این امکان برای کانال مکتب نگارگری تبریز فراهم شد که تصویر نسبتا با کیفیتی از آن را به اشتراک گذارد، با مشاهده آن زیبایی های نگاره خود را می نمایانند و رنگهای پر تلالو و درخشان بکار رفته و ویژگی خاص نگارگر اثر در چهره پردازی شخصیت ها و از همه مهمتر گردش اسپیرال گونه عناصر طبیعت و شخصیت ها و در کل هر آنچه که می بینیم و این نقطه آغاز گردش از طبیعت و روح آن که در مرکز نگاره با سبزینگی و رویش گیاهان که خود از آب حیات مایه گرفته نشات می گیرد و کیومرث که بر تختی حکمروایی از جنس و عظمت کوه بر نشسته و مردمان و وحوش و حیواناتی که همچون رسم و آیین نوروزگاهی که بعدها در زمان جمشید وضع گردید به بارگاه عظمت کیومرث صف کشیده و با نثار هدایایی این فرخندگی و همزادی رخداد بر تخت شاهی نشسیتن کیومرث و سر زندگی طبیعت را جشن گرفته و آیینی نو بر می گیرند:
سر تاج و تختش برآمد به کوه
پلنگینه پوشید خود با گروه...
دد و دام و هر جانور کش بدید
ز گیتی به نزدیک او آرمید
دوتا میشدندی بر تخت او
از آن بر شده فره و بخت او
به رسم نماز آمدندیش پیش
وزو برگرفتند آیین خویش
✍آدمین
@tabrizschoolofpersianpainting
البته مرحوم ميرزاي شيرازي خود نقدي بر اين رساله نداشتند و ردي بر آن ننوشتند. ايشان به دليل احراز مقام مرجعيت عظماي عالم تشيع در آن زمان از سوئي، و نزديکي فراوان محدث نوري به ايشان از سوي ديگر، در معرض برخي انتقادات از جانب سايرين واقع شده، و آن انتقادات را به محدث نوري منتقل کرده تا پاسخ گويد.
بدين ترتيب درست است که در رساله اول غيلاني اصل بحث ناظر به ابن سينا بود اما در دنباله سلسله مناظرات، اين مسعودي و ابن غيلان بودند که هر يک به ديگری پاسخ می داد و خود ابن سينا به حاشيه رفته بود. محققان اين کتاب به اشتباه تصور کرده اند که اين متن ربطی به التوطئه ابن غيلان ندارد و در واقع در اصل اين مسعودي بوده که کتابی در جداول نوشته بوده که ابن غيلان بعدا به آن پاسخ داده است. اين آقايان متن های ابن غيلان را در واقع پاسخی به رساله ای از مسعودي می دانند که خود در اين مجموعه منتشر کرده اند که المختلطات نام دارد (نخست پاسخ به جداول آن و بعد پاسخ به مقدمه آن، به شرحی که خودشان نوشته اند و البته درست نيست). اين در حالی است که در خود متن موجود ابن غيلان مکرر او تصريح می کند که رساله مختلطات رساله اخيره مسعودي است (مثلا، نک: ص 386، 389. نيز نک مثلا: ص 390 و 393 که از اجوبه قبل از رساله مختلطات ياد می کند) و شگفتا که محققان ما از درک چنين امر سهلی غفلت کرده اند. محققان اين متن به اشتباه گمان کرده اند که مسعودي در آغاز جداولی تنظيم کرده بود و آن جداول سبب نقد اول ابن غيلان بر او شد. به تعبير ديگر به نظر آنها رساله اول ابن غيلان واکنشی بود به اين جداول. در حالی که روشن است تنظيم جداول بدون نوشتن رساله ای در حول و حوش آن عمل معمولی نبوده و در حقيقت هر جا هم که در متن کتابخانه مجلس سخن از جداول می رود مقصود همان جداولی است که مسعودي آن را در پايان رسالة المختلطات خود (همان که از آن گاه به رساله اخير مختلطات اشاره می کند) گذارده بوده است (در صفحه 388 اشاره ای به اين جداول هست که گويا نشان می دهد ابن غيلان مطمئن نبوده که جداول و رساله همراه آن که همانا مختلطات است را مسعودي قبل از آخرين رساله اش يعنی الأجوبة، يعنی همانی که در آن مباحثات ششگانه را مطرح کرده بود نوشته بوده و يا بعد از آن. اما به هرحال می دانسته که اين دو رساله کم و بيش همزمان نوشته شده بوده و ابدا مقدم بر جوابيه اول مسعودي بر ابن غيلان، يعنی همان جوابيه ای که بر رد رساله توطئه نوشته بوده نبوده است؛ نيز نک: ص 387 که اشاره اش به جداول باز مؤيد همين نظر است).
به هرحال روشن است که هرگاه ابن غيلان به رساله اول خود در همين متن فعلی اشاره می کند به هيچ روی آن را پاسخی به رساله ای از مسعودي قلمداد نمی کند. از همه غريبتر آنکه اين حضرات توجه نکرده اند که رساله آخری ابن غيلان، يعنی همانی که همينک در اختيار ماست در پاسخ رساله ای از مسعودي است که در آن از مباحثات ششگانه ای سخن رفته بوده (مثلا نک: ص ۳۶۸). اين در حالی است که در رساله مختلطات موجود از مسعودي که همينک موجود است و همين آقايان آن را منتشر کرده اند از مباحثات ششگانه اساسا خبری نيست و بل اصلا در اين رساله مسعودي وارد بحثی با ابن غيلان نمی شود و مطلقا اشاره ای هم به اين سلسله جوابيه ها با ابن غيلان ندارد. پس چطور می توان گفت که رساله موجود ابن غيلان در کتابخانه مجلس رديه ای است بر رساله مختلطات مسعودي که اصلا در آن حرف و سخنی از پيشينه نقدهای غيلاني نيست؟ من حقيقتا نمی توانم شگفتی و استغراب خود را در رابطه با آنچه اين دو آقا در اين مقدمه و در اين کتاب ابراز داشته اند پنهان کنم. با وجود آنکه مقاله مرحوم دانش پژوه را در جلوی چشمان خود داشته اند و با وجود آنکه نوشته من را در اختيار داشته اند و در عين حال که متن اين رساله ها را تصحيح کرده اند اما همچنان از فهم منطق متن موجود در کتابخانه مجلس به کلی عاجز بوده اند. ظاهرا اين آقايان به قدری خواهان ثبت اين تحقيقات به نام خود و عدم توجه دادن به نوشته های من در اين زمينه و لو به هزينه عدم رعايت کمترين اصول اخلاقی و علمی بوده اند که خود هم به درستی متن يادداشت های من را نخوانده اند و همين آنان را به اين خطای نابخشودنی مبتلا کرده است. شيرين اين است که اين آقايان به نوشته ای از آقای ايمن شحاده که مدتها بعد از من مطلبش در سال 2016 منتشر شده ارجاع داده اند (در حالی که من خود نوشته خود را درباره اين رساله برای او ارسال کرده بودم) اما دريغ داشته اند که به نوشته من ارجاعی مناسب دهند و حداقل آن را در خور بحثی بدانند. باری اين بی توجهی با اين هزينه توأم بود که به کلی در تشخيص ماهيت رساله ها به خطا رفتند و زحمت خود را به کلی به هوا دادند... حال مناسب است اين رساله ها از نو تصحيح و منتشر شوند.
بدين ترتيب درست است که در رساله اول غيلاني اصل بحث ناظر به ابن سينا بود اما در دنباله سلسله مناظرات، اين مسعودي و ابن غيلان بودند که هر يک به ديگری پاسخ می داد و خود ابن سينا به حاشيه رفته بود. محققان اين کتاب به اشتباه تصور کرده اند که اين متن ربطی به التوطئه ابن غيلان ندارد و در واقع در اصل اين مسعودي بوده که کتابی در جداول نوشته بوده که ابن غيلان بعدا به آن پاسخ داده است. اين آقايان متن های ابن غيلان را در واقع پاسخی به رساله ای از مسعودي می دانند که خود در اين مجموعه منتشر کرده اند که المختلطات نام دارد (نخست پاسخ به جداول آن و بعد پاسخ به مقدمه آن، به شرحی که خودشان نوشته اند و البته درست نيست). اين در حالی است که در خود متن موجود ابن غيلان مکرر او تصريح می کند که رساله مختلطات رساله اخيره مسعودي است (مثلا، نک: ص 386، 389. نيز نک مثلا: ص 390 و 393 که از اجوبه قبل از رساله مختلطات ياد می کند) و شگفتا که محققان ما از درک چنين امر سهلی غفلت کرده اند. محققان اين متن به اشتباه گمان کرده اند که مسعودي در آغاز جداولی تنظيم کرده بود و آن جداول سبب نقد اول ابن غيلان بر او شد. به تعبير ديگر به نظر آنها رساله اول ابن غيلان واکنشی بود به اين جداول. در حالی که روشن است تنظيم جداول بدون نوشتن رساله ای در حول و حوش آن عمل معمولی نبوده و در حقيقت هر جا هم که در متن کتابخانه مجلس سخن از جداول می رود مقصود همان جداولی است که مسعودي آن را در پايان رسالة المختلطات خود (همان که از آن گاه به رساله اخير مختلطات اشاره می کند) گذارده بوده است (در صفحه 388 اشاره ای به اين جداول هست که گويا نشان می دهد ابن غيلان مطمئن نبوده که جداول و رساله همراه آن که همانا مختلطات است را مسعودي قبل از آخرين رساله اش يعنی الأجوبة، يعنی همانی که در آن مباحثات ششگانه را مطرح کرده بود نوشته بوده و يا بعد از آن. اما به هرحال می دانسته که اين دو رساله کم و بيش همزمان نوشته شده بوده و ابدا مقدم بر جوابيه اول مسعودي بر ابن غيلان، يعنی همان جوابيه ای که بر رد رساله توطئه نوشته بوده نبوده است؛ نيز نک: ص 387 که اشاره اش به جداول باز مؤيد همين نظر است).
به هرحال روشن است که هرگاه ابن غيلان به رساله اول خود در همين متن فعلی اشاره می کند به هيچ روی آن را پاسخی به رساله ای از مسعودي قلمداد نمی کند. از همه غريبتر آنکه اين حضرات توجه نکرده اند که رساله آخری ابن غيلان، يعنی همانی که همينک در اختيار ماست در پاسخ رساله ای از مسعودي است که در آن از مباحثات ششگانه ای سخن رفته بوده (مثلا نک: ص ۳۶۸). اين در حالی است که در رساله مختلطات موجود از مسعودي که همينک موجود است و همين آقايان آن را منتشر کرده اند از مباحثات ششگانه اساسا خبری نيست و بل اصلا در اين رساله مسعودي وارد بحثی با ابن غيلان نمی شود و مطلقا اشاره ای هم به اين سلسله جوابيه ها با ابن غيلان ندارد. پس چطور می توان گفت که رساله موجود ابن غيلان در کتابخانه مجلس رديه ای است بر رساله مختلطات مسعودي که اصلا در آن حرف و سخنی از پيشينه نقدهای غيلاني نيست؟ من حقيقتا نمی توانم شگفتی و استغراب خود را در رابطه با آنچه اين دو آقا در اين مقدمه و در اين کتاب ابراز داشته اند پنهان کنم. با وجود آنکه مقاله مرحوم دانش پژوه را در جلوی چشمان خود داشته اند و با وجود آنکه نوشته من را در اختيار داشته اند و در عين حال که متن اين رساله ها را تصحيح کرده اند اما همچنان از فهم منطق متن موجود در کتابخانه مجلس به کلی عاجز بوده اند. ظاهرا اين آقايان به قدری خواهان ثبت اين تحقيقات به نام خود و عدم توجه دادن به نوشته های من در اين زمينه و لو به هزينه عدم رعايت کمترين اصول اخلاقی و علمی بوده اند که خود هم به درستی متن يادداشت های من را نخوانده اند و همين آنان را به اين خطای نابخشودنی مبتلا کرده است. شيرين اين است که اين آقايان به نوشته ای از آقای ايمن شحاده که مدتها بعد از من مطلبش در سال 2016 منتشر شده ارجاع داده اند (در حالی که من خود نوشته خود را درباره اين رساله برای او ارسال کرده بودم) اما دريغ داشته اند که به نوشته من ارجاعی مناسب دهند و حداقل آن را در خور بحثی بدانند. باری اين بی توجهی با اين هزينه توأم بود که به کلی در تشخيص ماهيت رساله ها به خطا رفتند و زحمت خود را به کلی به هوا دادند... حال مناسب است اين رساله ها از نو تصحيح و منتشر شوند.
تصنیف زیبای عرفانی از استادبزرگ موسیقی حماسی وعرفانی جناب استاد(شهرام ناظری)...
دلا نزد کسی بنشین که او از دل خبر دارد
به زیر آن درختی رو که او گلهای تر
دارد
در این بازار عطاران مرو هر سو چو بیکاران
به دکان کسی بنشین که در دکان شکر دارد
شعراز :مولانا
✅ یادداشتی از مدیر محترم کانال مکتب نگارگری تبریز درباره نگاره مشهور به ارتحال پیامبر از نسخه جامع التواریخ و اصلاح یک اشتباه معاصر
با عنایت به اجتناب مصوران از بازنمایی کامل چهره پیامبر اکرم و اهل بیت ایشان ( هر چند در دوره های اولیه نضج نگارگری موارد معدودی از این بازنمایی مشاهده شده است) و به منظور اطمینان از انتساب این نگاره به موضوع رحلت پیامبر اسلام و با مراجعه به اصل نسخه جامع التواریخ رشیدالدین فضل ا... همدانی واقع در کتابخانه دانشگاه ادینبورگ و تورق آن ، نگارنده متوجه شد این برگ از نسخه در لابلای آن وجود ندارد. تحقیقات بعدی نشان داد این برگ از نسخه به شماره mss.727 در مجموعه شخصی ( khalili collection ) قرار داشته که احتمالا استنساخی از نسخه دانشگاه ادینبورگ است .
با توجه به روایی بودن متن نسخه که به سیر تاریخی انبیا می بردازد و در تطبیق متن با نگاره ، ارتباط نگاره با داستان حضرت موسی (ع) محرز و معلوم گردید. از جمله مواردی که موضوع و عناصر این نگاره با روایت رحلت پیامبر اسلام تعارض داشت می توان به رخ دادن این اتفاق در دامنه کوه و زیر درختی مقدس اشاره کرد که با روایت فوت حضرت موسی بیشتر انطباق داشته است و می دانیم که پیامبر اسلام در خانه و بیت شریف خود و در کنار اهل بیت خود( همانطور که در سه نگاره از نسخه سیرالنبی مکتب عثمانی دیده می شود) به رحمت خدا بیوسته است .
نگاه تک بعدی به نگاره های سنتی و بدون ملاحظه ارتباط و پیوند آنها با متن روایت و داستان نسخه موجب چنین برداشت های اشتباهی در امر پژوهشهای هنری معاصر گردیده است.
@tabrizschoolofpersianpainting @safinehyetabriz
این هم مقام صاحب الزمان در حله که در کنار مدرسه زینیه بوده است و بسیاری از فقهای امامیه در حله در آنجا تدریس می کردند این مقام در قرن 10 بنا بر سفرنامه ها 3 گنبد داشته ولی در حال حاضر به اندازۀ دکانی در بازار است که به دستور آیت الله سیستانی ـ علی ما سمعت ـ دکان کناری آن را خریداری کرده و به آن ملحق کرده اند.. و شاید تا به حال ندیک به 20 نسخه وجود دارد که از قرن 7 تا 9 یا در این مقام کتابت شده و یا در آن سماع و قرائت شده است
سلام و عرض ادب
خواهشا اگر کسی از بزرگواران درباره مصحف عقبانی (منسوب به عقبة بن نافع) منبعی می شناسد و یا حتی اطلاعاتی دارد، بنده را شامل لطف خود گرداند. سپاس فراوان
"ماست را کیسه کردن" :
وزیری به شاه عباس می گوید: قوت مردم فقیر ماست است و ماست بندها نیز مرتب قیمت ماست را بالا می برند. حکمی بده که قیمت ماست ها زیاد نشود.
پادشاه نیز امر می کند که قیمت ماست نباید از فلان مقدار بیشتر شود.
روزی به پادشاه خبر می دهند که ماست بند های شهر دو نوع ماست می فروشند. ماست شاه عباسی که به قیمت اعلام شده فروش می رود و ماستی که به قیمت بالا فروش می رود.
پادشاه با لباس مبدل به بازار می رود و طلب ماست می کند. ماست بند می گوید : چه ماستی می خواهی؟ پادشاه با تعجب می پرسد : ماست می خواهم دیگر! چه فرقی می کند؟ ماست بند می گوید: گوئی تازه به این مملکت آمدی؟! در این ولایت دو نوع ماست داریم. ماست شاه عباسی که همان دوغی است که در جلوی در است و به قیمت اعلام شده به فروش می رود و ماستی هم پشت دکان داریم که ماستی سفت و آب رفته است و قیمتش بالاتر از قیمت اعلام شده است. حالا از کدام می خواهی؟
پادشاه دستور می دهد که ماست بند را وارونه از در دکان آویزان کنند و کمرش را محکم ببندند و تمام ماست های آب بسته را در پاچه های شلوارش بریزند و بعد پاچه هایش را محکم ببندند و آن قدر در آن حالت بماند تا تمام آب ماست ها کشیده شود.
بعد از این حکم تمام ماست بندها از ترس شاه ماست های خود را در کیسه کردند و مقابل در دکان آویختند.
از آن پس هر کسی که کاری را از روی ترس و اجبار انجام می دهد می گویند که:
"فلانی ماستش را کیسه کرده است"
@hirmirtel
با سلام و تبریک این عید غدیر بر همه بزرگواران.خواهشا بفرمایید این بیت از کیست:" نزند بال هما جز گل خارش بر سر دست بر دل به تمنای تو نگذاشته را"
با سلام خدمت اساتید محترم بنده مفهومی در مورد "بدل بلاغی" که گاه از طریق یا از طریق ایهام شکل می گیرد می شود این اسنباط مولانا صهبایی به نوعی بدل بلاغی گرفت که لنگر یک جا مجاز به معنی تمکین و وقار و در معنای حقیقی بدل از کوه دانست ؟خواهشا پاسخ بدید
سلام بر بزرگواران و صبحتان به خیر. صهبایی معتقد است که :"ژولیده"، پریشان و درهم شده مشتق از "ژولیدن" و صاحب برهان قاطع گوید که این را بیشتر در "زلف" و "کاکل" به استعمال نمایند انتهی و استقرا هم هم بر این دلالت دارد و من میدانم این مصدر جعلی است، مأخوذ از" ژول" به "زای فارسی" بر وزن"غول" به معنی "شکنج" و "چین" و ناهمواری» که ژولیده مصدر جعلی است اما خان آرزو در کتب زوایداافواید در زیر این واژه مینویسد: «"ژولیدن" به واو مجهول؛ پریشان و درهم شدن. "ژول"،حاصل بالمصدر و ژوله و ژولیده، اسم فاعل.»بزرگواران به نظرتون کدام صحیحه؟
سلام بر بزرگواران و صبحتان به خیر. صهبایی معتقد است که :"ژولیده"، پریشان و درهم شده مشتق از "ژولیدن" و صاحب برهان قاطع گوید که این را بیشتر در "زلف" و "کاکل" به استعمال نمایند انتهی و استقرا هم هم بر این دلالت دارد و من میدانم این مصدر جعلی است، مأخوذ از" ژول" به "زای فارسی" بر وزن"غول" به معنی "شکنج" و "چین" و ناهمواری» که ژولیده مصدر جعلی است اما خان آرزو در کتب زوایداافواید در زیر این واژه مینویسد: «"ژولیدن" به واو مجهول؛ پریشان و درهم شدن. "ژول"،حاصل بالمصدر و ژوله و ژولیده، اسم فاعل.»بزرگواران به نظرتون کدام صحیحه؟
سلام بر حضرات ؛ عرض ادب . بزرگواران در این شعر حزین : سرِ کافر شدن داريم کو بتخانـة عـشقي که ناقوسش به جاي نغمة يا حي شود ما را صهبایی گوید :يعني نغمة ناقوس به جاي نغمة ياحي شود و اين از شعبه هاي فن بيان است. در اين صورت اراده اي که مطلوب معترض است صريحاً از الفاظ اين شعر مي تراود. بزرگواران سوال این است به کدام فن بیان اشاره دارد؟
با سلام خط نسخه از دوره قاجار (نیمه دوم قرن ۱۳ق) مینماید!
بر اساس شاهنامه نسخه لیدن هلند، چاپ ۱۸۸۰م (ج۳، ص۱۳۸۹)، ابیات فرازین نگاره با فرودینِ آن به هم پیوستگی دارد و به این ترتیب این شبهه و احتمال که ممکن است نگاره بعدا روی متن ترسیم شده باشد (که اخیرا در جاهایی شایع است)، منتفی است. بنابر این در بدو امر چنین به نظر میرسد که این نگاره و خط متن، بایستی هر دو از دوره قاجار (ترجیحا نیمه دوم قرن سیزدهم هجری) بوده باشد، با این حال نظر صائبِ متخصصان حوزه خوشنویسی و نگارگری، بر این دیدگاه عمومی، به تعبیرِ اصولین، حاکم خواهد بود! با سپاس🌺
🔸 میرزا مهدی اصفهانی، شيخيه و نصيريه
🔹 بنياد اصلی نظريه وجود و خلقت در مکتب ميرزا مهدي اصفهاني بر احاديث عوالم اظله و اشباح استوار است.
🔸 احاديث اظله ريشه اصلی اش به روايات اهل سنت می رسد. بعدها البته غلات شيعی از اين احاديث استقبال کردند و بر بار معنایی و گستره روايی آن تا آنجا که می توانستند افزودند.
🔹 بيشتر متکلمان و از جمله متکلمان شيعه يا اصل اين احاديث را منکر شدند و يا کوشيدند تفسيری قابل قبول از آن روايات عرضه کنند.
🔸 در مقابل غلات نصيريه بنياد فکری خود را بر احاديث اظله و اشباح قرار دادند و از آن منظومه ای پيچيده در رابطه با نظام خلقت و تنزلات "معنی" در "هياکل" بشری و مراتب "اکوان" برساختند که در آثار مهم آنان و به ويژه آثار پيشوای اصلی آنان حسين بن حمدان خصيبي تبلور يافته است.
🔹 شيخيه بعدها به احاديث اظله و اشباح عنايت خاص نشان دادند.
🔸 در اين ميان متنی بلند منسوب به مفضل جعفي در کتاب هداية الکبری که مشتمل بر ملاحم نيز هست بارها و بارها در منابع دوره صفوی به بعد و از جمله در آثار شيخيه نقل شد.
🔹 ميرزا مهدي اصفهاني در آثارش عنايت زيادی به بحث اظله و اشباح در بحث خلقت عوالم دارد.
🔸 در کتاب ابواب الهدی او قسمتی از متن ياد شده را که خصيبي به سند غاليانه خود از مفضل در کتابش نقل کرده تحت عنوان "حديثی شريف" که سندش "متصل" است در اين زمينه می آورد و بدان استناد و بر اساس آن بسياری از مبانی خود را بر می سازد.
🔹 محقق متن کتاب ابواب الهدی در پاورقی صفحه ۳۴۲ ابراز می دارد که منبع این حديث شريف را در جوامع روايي نيافته است.
🔸 حق با اوست. اين قسمت از متن منسوب به مفضل جعفي در نسخه های مختلف چاپی کتاب هداية الکبری از خصيبي نقل نشده است.
🔹 اين قسمت را ميرزا محمد تقي حجة الاسلام ممقانی معروف به نيّر از رهبران شيخيه در کتاب صحيفة الابرار خود نقل کرده است.
منبع نقل او نسخه ای از خصيبي بوده که متفاوت از متن کتاب هداية الکبرای خصيبي است.
🔸 اين قسمت که چند برگی و از جمله قسمت مورد استناد مرحوم ميرزا مهدي اصفهاني است هيچ کجای ديگری در منابع اماميه نقل نشده و حتی در چاپ های خود نصيريه از متن کتاب الهداية الکبری در قسمت مورد نظر درج نشده است.
🔹 اين متن حتی گويا اصلش که کل متن منسوب به مفضل جعفي است در واقع بخشی است از يکی ديگر از آثار خصيبي که معمولاً در نسخه های هداية الکبری بدان ملحق می شده است.
🔸 متن پر برگ و منسوب به مفضل جعفي در واقع مانيفست غلات نصيريه است و در آن بخش هایی وجود دارد که می توان بر اساس آن کل بنای فکر نصيريه را بازسازی کرد.
🔹 از نقطه نظر تاريخی شکی نيست که کل اين روايت ساخته غلات است و مفضل جعفي روحش هم از آن بی خبر بوده است.
🔸 به هرحال مرحوم ميرزا مهدي اصفهاني بر اساس اين متن که آن را "حديث شريف" فرض فرموده يکی از مستندات خود را در رابطه با خلقت عوالم در کتاب ابواب الهدی مرقوم فرموده است.
🔹 روشن است که او به کتاب صحيفة الأبرار نظر داشته و از آن نقل کرده است؛ گرچه ظاهراً آن را از روی حافظه نقل کرده چرا که نقلش کاملاً مطابق متن کتاب صحيفة نيست.
🔸 ميرزای اصفهاني با مکتب شيخيه آشنایی داشته و گويا زمانی در نجف شيفته افکار آنان شده بوده است.
🔹 بعدها البته او نظرات خود را بنياد نهاد و از مکتب شيخيه فاصله گرفت و بر آنان رديه ای هم نگاشت.
🔸 رديه نويسی ميرزا مهدي بر شيخيه به دليل شباهت افکار او با شيخيه و برای تعيين مرزها و تحديد و جداسازی افکارش با آنان بود.
بررسی های تاریخی، مقالات و نوشته های حسن انصاری در حوزه تاریخ و فرهنگ اسلام و ایران. ۱۲ مهر ۱۳۹۶
🔸 میرزا مهدی اصفهانی، شيخيه و نصيريه
🔹 بنياد اصلی نظريه وجود و خلقت در مکتب ميرزا مهدي اصفهاني بر احاديث عوالم اظله و اشباح استوار است.
🔸 احاديث اظله ريشه اصلی اش به روايات اهل سنت می رسد. بعدها البته غلات شيعی از اين احاديث استقبال کردند و بر بار معنایی و گستره روايی آن تا آنجا که می توانستند افزودند.
🔹 بيشتر متکلمان و از جمله متکلمان شيعه يا اصل اين احاديث را منکر شدند و يا کوشيدند تفسيری قابل قبول از آن روايات عرضه کنند.
🔸 در مقابل غلات نصيريه بنياد فکری خود را بر احاديث اظله و اشباح قرار دادند و از آن منظومه ای پيچيده در رابطه با نظام خلقت و تنزلات "معنی" در "هياکل" بشری و مراتب "اکوان" برساختند که در آثار مهم آنان و به ويژه آثار پيشوای اصلی آنان حسين بن حمدان خصيبي تبلور يافته است.
🔹 شيخيه بعدها به احاديث اظله و اشباح عنايت خاص نشان دادند.
🔸 در اين ميان متنی بلند منسوب به مفضل جعفي در کتاب هداية الکبری که مشتمل بر ملاحم نيز هست بارها و بارها در منابع دوره صفوی به بعد و از جمله در آثار شيخيه نقل شد.
🔹 ميرزا مهدي اصفهاني در آثارش عنايت زيادی به بحث اظله و اشباح در بحث خلقت عوالم دارد.
🔸 در کتاب ابواب الهدی او قسمتی از متن ياد شده را که خصيبي به سند غاليانه خود از مفضل در کتابش نقل کرده تحت عنوان "حديثی شريف" که سندش "متصل" است در اين زمينه می آورد و بدان استناد و بر اساس آن بسياری از مبانی خود را بر می سازد.
🔹 محقق متن کتاب ابواب الهدی در پاورقی صفحه ۳۴۲ ابراز می دارد که منبع این حديث شريف را در جوامع روايي نيافته است.
🔸 حق با اوست. اين قسمت از متن منسوب به مفضل جعفي در نسخه های مختلف چاپی کتاب هداية الکبری از خصيبي نقل نشده است.
🔹 اين قسمت را ميرزا محمد تقي حجة الاسلام ممقانی معروف به نيّر از رهبران شيخيه در کتاب صحيفة الابرار خود نقل کرده است.
منبع نقل او نسخه ای از خصيبي بوده که متفاوت از متن کتاب هداية الکبرای خصيبي است.
🔸 اين قسمت که چند برگی و از جمله قسمت مورد استناد مرحوم ميرزا مهدي اصفهاني است هيچ کجای ديگری در منابع اماميه نقل نشده و حتی در چاپ های خود نصيريه از متن کتاب الهداية الکبری در قسمت مورد نظر درج نشده است.
🔹 اين متن حتی گويا اصلش که کل متن منسوب به مفضل جعفي است در واقع بخشی است از يکی ديگر از آثار خصيبي که معمولاً در نسخه های هداية الکبری بدان ملحق می شده است.
🔸 متن پر برگ و منسوب به مفضل جعفي در واقع مانيفست غلات نصيريه است و در آن بخش هایی وجود دارد که می توان بر اساس آن کل بنای فکر نصيريه را بازسازی کرد.
🔹 از نقطه نظر تاريخی شکی نيست که کل اين روايت ساخته غلات است و مفضل جعفي روحش هم از آن بی خبر بوده است.
🔸 به هرحال مرحوم ميرزا مهدي اصفهاني بر اساس اين متن که آن را "حديث شريف" فرض فرموده يکی از مستندات خود را در رابطه با خلقت عوالم در کتاب ابواب الهدی مرقوم فرموده است.
🔹 روشن است که او به کتاب صحيفة الأبرار نظر داشته و از آن نقل کرده است؛ گرچه ظاهراً آن را از روی حافظه نقل کرده چرا که نقلش کاملاً مطابق متن کتاب صحيفة نيست.
🔸 ميرزای اصفهاني با مکتب شيخيه آشنایی داشته و گويا زمانی در نجف شيفته افکار آنان شده بوده است.
🔹 بعدها البته او نظرات خود را بنياد نهاد و از مکتب شيخيه فاصله گرفت و بر آنان رديه ای هم نگاشت.
🔸 رديه نويسی ميرزا مهدي بر شيخيه به دليل شباهت افکار او با شيخيه و برای تعيين مرزها و تحديد و جداسازی افکارش با آنان بود.
بررسی های تاریخی، مقالات و نوشته های حسن انصاری در حوزه تاریخ و فرهنگ اسلام و ایران. ۱۲ مهر ۱۳۹۶
الكتب والمواضيع والآراء فيها لا تعبر عن رأي الموقع
تنبيه: جميع المحتويات والكتب في هذا الموقع جمعت من القنوات والمجموعات بواسطة بوتات في تطبيق تلغرام (برنامج Telegram) تلقائيا، فإذا شاهدت مادة مخالفة للعرف أو لقوانين النشر وحقوق المؤلفين فالرجاء إرسال المادة عبر هذا الإيميل حتى يحذف فورا:
alkhazanah.com@gmail.com
All contents and books on this website are collected from Telegram channels and groups by bots automatically. if you detect a post that is culturally inappropriate or violates publishing law or copyright, please send the permanent link of the post to the email below so the message will be deleted immediately:
alkhazanah.com@gmail.com