علیکم سلام ،متاسفانه علمای بزرگ نسخه شناس نبوده و نیستند ،کتابی که بعنوان یک کتاب قدیمی معرفی می شود به 5 سوال باید پاسخ بدهد 1در چه زمانی نوشته شده است 2به چه زبان و خطی نوشته شده است 3با چه وسیله ای نوشته شده است 4بر روی چه چیزی نوشته شده است 5 آیا نمونه ای از آن موجود هست که قابل رویت باشد،کتاب سلیم بن قیس هلالی قادر به پاسخگویی به این 5 سوال نمی باشد. و از متن کتاب چنین به نظر می رسد که این کتاب به قصد تفرقه افکنی و فتنه گری در میان مسلمانان جعل شده باشد . ضمنا مولف ،متن ،وشکل ظاهری کتاب سه موضوع جداگانه برای بررسی هستند .
تکملهٔ دو امالی سید مرتضی و شیخ طوسی؟!
در اجازۀ سید ابن طاوس که پیش از این نصّ آن را آوردیم تصریح شده که نسخه ای که از امالی بین مردم منتشر شده 18 جزء می باشد، این در حالی است که امالی در اصل تألیف آن 27 جزء می باشد، او حتی تصریح می کند که این 18 باب را بر پدر خود قرائت کرده به این معنا که پدرش نیز همین 18 جزء را داشته و نه بیشتر، ولی بعد از آن می گوید که (9 جزء) دیگر را در مجلدی مستقل به خط ابن رطبه فقیه و محدّث بزرگ اوایل قرن ششم در اختار داشته است. متأسّفانه این قسمت (یعنی 9 جزء باقی مانده) به ما نرسیده است.
شاید همان اتفاقی که برای امالی سید مرتضی افتاده بوده برای امالی شیخ طوسی نیز افتاده از آنجا که سید هم مقداری زیادی از امالی خود را بر تلامیذش قرائت می کند و به سفر حجّ مشرّف می شود و وقتی از سفر باز می گردد ادامۀ امالی را برای برخی از شاگردانش ادامه می دهد، و لذا بعضی از نسخه های امالی سید مرتضی آن تکمله ها را دارند ولی بسیاری از نسخه ها نیز فاقد این تکمله می باشند.
جالب است بدانید که فقط چاپ محمد ابوالفضل ابراهیم از امالی سید مرتضی در مصر این تکمله ها را در یک نسخهٔ خطی که در اسپانیا پیدا کرده و روی آن اجازهٔ سید فضل الله راوندی بوده است، پیدا و منتشر کرده است، و باقی نسخه های چاپی فاقد این قسمت می باشند.
به هر حال امالی شیخ طوسی به تصریح ابن طاوس قطعا در دو مرحله تنظیم شده است: (وأملی بعدها تمام سبعة وعشرين...) ولي این امر در بسياري از نسخه ها منعكس نشده و تکمله ها به خود نسخه های امالی متصل نبوده است و به صورت جداگانه کتابت شد چنانکه در نسخهٔ ابن طاوس هم این چنین بوده آنجا که می گوید: (والتمام عندي الآن بخط الشيخ حسين ابن رطبة وخط غيره في مجلد فيه كتاب المائدة)، ومراد از (التمام) همان باقی اجزای کتاب است. و لذا اصل کتاب باقی مانده ولی تکملۀ آن كه نسخهٔ مستقلی بوده است از بین رفت.
در پایان متذکر شوم که نسخۀ دیگری از امالی شیخ طوسی به خطّ سید حیدر بن علاء الدین علی بن حسن الحسنی سبزواری بیزوی از دانشمندان و سادات مشهور قرن 10 و 11 آشنا هستیم که او نیز به این نکته آگاهی داشته و روی نسخۀ خود گزارش این نقص را آورده است و از نسخۀ منقول از خط سید این گزارش را آورده است.
او نسخۀ خود را در شب پنج شنبه قریب به فجر غرّۀ ذی القعده سال 983 قمری در جعفر آباد قزوین کتابت کرده. این نسخه در حال حاضر در کتابخانۀ مسجد اعظم در قم نگهداری می شود.
نکتۀ جالب اینکه در حاشیۀ این نسخه اجازه ای برای کاتب نسخه آمده که به علت آسیب دیدگی مجیز شاخته نمی شود ولی خوشبختانه نسخه ای دیگر در قرن 11 از روی همین نسخه کتابت شده و اجازه را به شکل کامل حکایت کرده است و در آن مجیز شیخ بهایی است. این نسخه الان در گلپایگان نگهداری می شود.
@majlesilib
با سلام به محضر دوستان نوشته زیر بر روی لباسی است که بنا بوده به ولیعهد عراق هدیه داده شود برای عروسیش اما در کودتای عبدالکریم آن ولیعهد بقتل می رسد. حالا نواده عراقی ان هدیه دهنده که اکنون در امریکاست می خواهد لباس را به موزه بسپارد اما علاقه دارد که نوشته بر روی آن خوانده شود. من در نظری توانستم خط اخر را که البایع و المشتری است بخوانم. آیا از دوستان بزرگوار کسی می تواند کمکی کند؟
با سلام به محضر دوستان نوشته زیر بر روی لباسی است که بنا بوده به ولیعهد عراق هدیه داده شود برای عروسیش اما در کودتای عبدالکریم آن ولیعهد بقتل می رسد. حالا نواده عراقی ان هدیه دهنده که اکنون در امریکاست می خواهد لباس را به موزه بسپارد اما علاقه دارد که نوشته بر روی آن خوانده شود. من در نظری توانستم خط اخر را که البایع و المشتری است بخوانم. آیا از دوستان بزرگوار کسی می تواند کمکی کند؟
احتمالا منظور از "هنرمند" خود زال باشد که در سطر بالاتر او را "پرهنر" پهلوان" خوانده است و می توان این طور معنی کرد که تو تربیت او را به من سپردی در حالی که او را پهلوانی هنرمند چون تو چنین مسلط بر آداب رزم تربیت کرده است. مصرع بعد هم می تواند بدل از هنرمند باشد چنان که عزیزی پیشتر گفتند و هم صفاتی که عطف به چیر باشند.
ببینید از نظر قاعده خوشنویسی همان ف است اما ممکن است کاتب عبارت را غلط خوانده و غلط نگاشته باشد . حتی یلو را در انتهای متن تان من نفهمیدم هنوز.
? خطوط الحاقی
? یکی از امور بسیار شایع که افرادی که با نسخ خطی سر و کار دارند به راحتی می پذیرند، خطوط الحاقی است که ابتدا در حاشیه بوده و بعد داخل در متن شده است.
یک زمانی کتاب کافی را با برخی از نسخ مقابله می کردم، دیدم در زیر احمد بن محمد ها با خط ریز (بن عیسی) و در برخی موارد (بن خالد) نوشته شده است. ابتدا خیال نمودم که این سقط است، اما بعدا متوجه شدم که این خطوط نوشته های کسی است که نسخه را مطالعه نموده است. شخص بعد از مطالعه به عنوان حاشیه، در توضیح و تفسیر احمد بن محمد ها در زیر آنها (بن عیسی) و در برخی جاها (بن خالد) را نوشته است تا بگوید که مراد (احمد بن محمد بن عیسی) و در برخی جاهای دیگر (احمد بن محمد بن خالد) است. این به عنوان حاشیه بوده است، اما ناسخ بعدی متوجه حاشیه بودن آنها نشده و از این رو آنها را در متن وارد نموده است.
? در خیلی از جاهای دیگر نیز این اتفاق افتاده است که مطلبی در نسخه ای از کتاب است که در نسخ معتبر او نیست و یا اصلا بر خلاف روش نویسنده است. مثلا مطالبی در برخی از نسخ رجال مرحوم شیخ است که در نسخ معتبر وجود ندارد، و اصلا با روش مرحوم شیخ سازگار نیست.
یک زمانی دیدم در یک جایی در رجال مرحوم شیخ، عبارت «قبره بسمرقند» نوشته شده است، در حالی که ایشان به شکل کوتاه فقط اسماء اشخاص را ذکر می کنند. در هیچ جایی مرحوم شیخ این کار را نکرده است، بخصوص در قسمت هایی که فقط در صدد ذکر فهرستوار اسماء است.
بعدا مشخص شد که خواننده این کتاب در حاشیه، این عبارت را که در نسخه ها نیز وجود نداشته، نوشته است، و ناسخ بعدی به اشتباه در متن وارد کرده است.
?درس خارج اصول آیت الله سید موسی شبیری زنجانی، تاریخ: 23 اردیبهشت 1396
@zobdatolfavaed
*یکی از معضلات تایپ فارسی، اعمال نیم فاصله است که به چند طریق از جمله کنترل + هایفن انجام می پذیرد اما مشکل آنجاست که وقتی واژه در انتهای سطر قرار گیرد، بخشی از آن در همان خط و ادامه اش در سطر بعد می آید. بین آن دو نیز خط تیره می افتد. اگر می خواهید این مشکل برطرف شود، دستور زیر را در نرم افزار ورد اعمال کنید و از آن پس، این گونه اعمال نمایید:
ابتکار جالب یک ناشر در آرژانتین ... یک انتشارات در آرژانتین کتاب جدید اش را با جوهر ویژه ای چاپ کرده که بعد از باز کردن آن تنها دو ماه جهت مطالعه فرصت دارید و پس از آن نوشته ها از کتاب پاک می شود. کتاب در یک بسته بندی قرار گرفته و جوهر این کتاب به گونه ای است که پس از قرار گرفتن در معرض هوا و نور طی دو ماه از روی صفحات کتاب پاک می شود. آنها می گویند کتاب ها جزو صبور ترین اشیا هستند. ما آنها را می خریم و آنها آنقدر منتظر می مانند تا سراغشان برویم و آنها را بخوانیم. کتاب ها روزها، ماه ها و حتی سال ها به انتظار می نشینند تا برای خواندن سراغشان برویم. شاید کتاب ها صبر زیادی داشته باشند، اما نویسنده ها علاقه زیادی دارند که نوشته هایشان زودتر خوانده شود. برای همین آنها کتاب جدیدشان که گلچینی از نوشته های برخی نویسندگان آمریکای لاتین است را با یک جوهر مخصوص منتشر کرده اند تا خریداران را مجبور کنند در طی حداکثر ۲ ماه آن را بخوانند. در کنار آن حداقل این موضوع شاید برای خیلی ها یادآوری خوبی باشد که چقدر کم مطالعه می کنیم.
آيا ابن سينا رسائل اخوان الصفا را خوانده بود؟
از آثار ابن سينا روشن نمی شود که او رسائل اخوان الصفا را خوانده باشد. با اين همه بيهقي در تتمة خود (ص 52 تا 53) می نويسد که پدر ابن سينا گاهی رسائل را می خوانده و در آنها تأمل داشته و ابن سينا هم در کودکی بدين سبب گاهی در رسائل نظر می کرده و در آنها تأمل می کرده است. اين مطلب در نسخه های ديگر شرح حالی که جوزجاني از ابن سينا به دست داده و در آنها شرح حال خودنوشت ابن سينا را می آورد ديده نمی شود. در اين شرح حال (نمونه در نکت يحيی الکشي، ص 10) تنها گفته شده که پدرم دعوت اسماعيلی را پذيرا شده بود و از اسماعيليان قلمداد می شد. او از آنها چيزهایی مانند عقل و نفس شنيده بود و گاه با برادرم که او نيز اسماعيلی شده بود از آن سخن می راندند. ابن سينا اضافه می کند که من سخنانشان را می شنيدم با اينکه بدان باور نداشتم و آن سخنان من را قانع نمی کرد با اينکه من را به دعوت اسماعيلی فرا می خواندند. ابن فندق ظاهرا در سده ششم اين را به رسائل اخوان الصفا تفسير کرده است. سببش را نمی دانيم؛ خاصه که خود او در تتمة آنگاه که در فصلی مستقل از رسائل اخوان الصفا ياد می کند از اينکه آن رسائل ماهيتی اسماعيلی دارند حرفی به ميان نمی آورد. اما می دانيم که از اواخر سده پنجم قمری برخی اين رسائل را نوشته اسماعيليه می دانسته اند. اين عقيده البته عموميیت نداشت. هر چه هست احتمالا ابن فندق آنچا که ابن سينا می گويد پدرم از عقل و نفس به شيوه اسماعيليان سخن می گفت آن را با رسائل که در آن از اين موضوعات بحث شده تطبيق داده است.
آقای ديميتری گوتاس در کتاب ابن سينا و سنت ارسطویی (ص 221 تا 222 پاورقی) نيز همين موضوع را به صورت خيلی گذرا بررسی کرده و اشاره کرده که بيهقی دچار اشتباه شده.
کم نظير و يا بی نظير
امروز داشتم کتابی که به تازگی چاپ شده را می خواندم مطلبی ديدم که داغ من را دوباره تازه کرد: از چيزهایی که در خواندن کتاب ها و مقالات و نوشته ها من را خيلی ناراحت می کند جایی است که می بينم کسانی بی آنکه پايه علمی درستی در موضوعی که از آن سخن می گويند داشته باشند و يا دست کم بر همه و يا بيشتر نوشته های علمی مرتبط و به اصطلاح تاريخ ادبيات آن موضوع خاص اطلاع قابل اعتنایی داشته باشند درباره نوشته نويسنده ای اظهار می کنند که اين نوشته اگر نگوییم بی مانند دست کم در موضوع خود کم نظير و فلان و بهمان است. خوب شما مگر از همه نوشته ها در آن موضوع اطلاع داری؟ همه را خوانده ای؟ چقدر کتاب و مقاله خوانده ای که به چنين نظری رسيده ای؟ اساسا چند تا زبان می دانی و آيا همه نوشته های مرتبط به زبان های مختلف را خوانده ای و يا ديده ای که اين طور بی محابا و سخاوتمندانه درباره نوشته ای اظهار نظر می کنی؟
@kherade_montaghed
راهپیمایی اربعین و معناهایش
چه انگیزه و یا انگیزه هایی سبب می شود که کسانی رنج و مشقت شرکت در راهپیمایی اربعین را بر خود هموار می کنند؟ علل آن کدام است؟ همه ی افرادی که در این راهپیمایی شرکت می کنند، آیا از آن چه آن ها را بدان سو می برد آگاهند؟
برای فهم این واقعه، آیا همه ی علت ها را باید در مواردی خلاصه کنیم که خود عاملان و کنشگران توضیح می دهند و یا می توانیم با واکاوی در لایه های پنهان و شاید ناخودآگاهشان، تفسیری از رفتارشان ارائه دهیم که بتواند این حرکت را تبیین نماید؟ به سخن دیگر، برای تفسیر رفتارها و تبیین علل آن، آگاهی کنشگر به انگیزه ها، معناها و نتایج کنش، آیا ضروری است؟ به سخن دیگر، برای تببین پیاده روی اربعین، آیا کسانی که در این پیاده روی شرکت می کنند، باید خودشان به ما بگویند که چرا در این راهپیمایی شرکت می کنند؟ و یا ما می توانیم با دقت ورزی در این رویداد، معناهایی از آن استخراج نماییم؟
برای توضیح و تبیین راهپیمایی اربعین، البته باید از معنایی که کنشگر به کنش خود می دهد سود جست ولی می توان از لابلای گفتارهای مبهم و نارسا و رفتارهای غیر منسجم و گاه شواهد کلی، معنایی معقول استخراج کرد. شاید کار مفسر در این جا، تقب زدن در بخش ناخودآگاه ذهن کنشگران و دست یافتن به انگیزه ها و معناهایی است که ممکن است کنشگران، آگاهانه به آن ها نمی اندیشند.
در این نوشته، سعی می شود به نحو موجز تفسیری از این رویداد ارائه گردد که بتواند پرتوی جدید به پرسش هایی از چرایی شکل گیری راهپیمایی اربعین بتاباند و زوایایی مغفول از آن را باز نماید.
در این نوشته به 6 عامل اشاره شده است:
#تفاوت_اکراه_و_اجبار
سلام, ابتدا باید معنای اکراه, مشخص شود. ایا اکراه به معنی اجبار است؟ ایا لا اکراه فی الدین, یعنی لا اجبار فی الدین؟ ابتدا سر این موضوع بحث شود و فرق اکراه و اجبار مشخص شود. فهم آیه لا اکراه فی الدین, خیلی مهم است. فکر کنم خیلی ها اکراه را با اجبار, خلط می کنند. در حالی که اکراه, مسلما با اجبار, تفاوت معنایی دارد. اگر گفته شود که اجبار در دین نیست, کلیه قوانین مربوط به قصاص و حدود و مانند آنها, باید برچیده شوند. زیرا هم حدّ, اجبار است و هم قصاص. وقتی مثلا حدّ شرب خمر, جاری می شود, در واقع شخص را مجبور به ترک شرب خمر می کنند. مگر می شود که اجبار در دین نباشد. بسیاری از احکام شرع, اجباری هستند و اگر شخص آنها را انجام ندهد, مجازات می شود. اسلام که دین اباحیگری نیست که با شعار آزادی, هرکاری دلشان خواست انجام دهند و بگویند لا اکراه فی الدین و اکراه را اجبار معنی کنند و مانند آن.
اکراه, حتما با اجبار, تفاوت دارد. این آیه, به نظر می رسد که بد فهمیده شده است. البته فقط این آیه نیست که بد فهمیده شده است. بسیاری از آیات هستند که بد فهمیده شده اند.
همواره وقتی که تصاویر نشست خبری آقای محسنی اژه ای سخنگوی قوه قضاییه را از رسانه ها مشاهده می کنم ناراحت می شوم آن هم به خاطر بنرهایی که هر جلسه در پشت سر ایشان نصب می شود. متن روی تمام بنرها از ابتدا تا الآن یک چیز بوده است اما تنها عبارتی که در این سال ها عوض شده است عدد نشست خبری ایشان می باشد. نمی شود عدد جلسات نوشته نشود و همواره از یک بنر استفاده شود؟
برای قوه قضاییه که همه کارمندان آن از صدر تا ذیل تحصیلات حوزوی دارند و با بسیاری از قوانین اسلام آشنا هستند و به مردم هم تعلیم می دهند زیبنده این گونه اسراف ها نمی باشد. شاید فردی بگوید هزینه آن بنر به بیست هزار تومان هم نمی رسد اما در جواب ایشان باید گفت: قطره قطره جمع گردد وانگهی دریا شود.
بطلان تسلسل ( قدم عالم )
متکلمین امامیه چون عالم را حادث می دانند لذا می توانند به اثبات خداوندی که خالق عالم است برسند اما منکران خدا برای انکار خالق چاره ای ندارند جز آنکه بگویند عالم قدیم است چرا که با قول به قدم و تسلسل در زنجیره عالم که به جائی نمی رسد می توان خالق را انکار نمود .
متکلمین برای بطلان تسلسل ( نامتناهی بودن ) سه دلیل اقامه کردند :
1 - برهان تطبیق : سلسله ای که تصور شده نامتناهی است را مانند حلقه های زنجیر در نظر می گیریم که انتهای زنجیر در دست ماست و ابتدای آن معلوم نیست چون ادعا شده اصلا ابتدائی ندارد . از این حلقه های زنجیر ده متر را جدا می کنیم و ابتدای متر یازدهم را بر ابتدای متر اول تطبیق می دهیم ، یعنی متر یازدهم روی متر اول قرار می گیرد و متر دوازدهم روی متر دوم و همینطور ادامه می یابد . بعد سوال می کنیم : آیا از انتهای این زنجیر ده متر کم شد یا نشد ؟ اگر بگویند کم نشد که خلاف ضرورت و بداهت است چون این ده متری که کم کردیم از کجا کم شد ؟ اگر بگویند از ته این زنجیره ده متر کم شد ، یعنی انتهای زنجیره در جائی منقطع شد ، چیزی که منقطع باشد یعنی محدود است ، وقتی محدود شد زنجیر قبلی که ده متر از این بیشتر داشت ، محدود بعلاوه ده متر نتیجه می دهد محدودیت این زنجیر را که تصور می شد نامتناهی است .
این برهان در مورد زنجیری که تصور شود از دو طرف نامتناهی است نیز جاری است بدین صورت که ده متر را از آن جدا می کنیم و دو طرف زنجیر را که ده متر از آنجا جدا کردیم به هم وصل می کنیم ، بعد سوال می کنیم که آیا از انتهای هر طرف زنجیر پنج متر کم شد یا نشد ؟ اگر بگویند کم نشد که خلاف ضرورت است چون ده متر را بریدیم . و اگر بگویند کم شد یعنی محدود است . محدود بعلاوه ده متر نتیجه می دهد محدودیت این زنجیر را .
اینکه گفته شود چیزی که نامتناهی است نمی شود از آن کم کرد حرف غلطی است چراکه موضوع تناهی و عدم تناهی مقدار است و کم کردن نیز از مختصات عدد و کمیت و مقدار است نه عدد و مقداری که متناهی باشد .
برهان تطبیق برای بطلان هر نوع متناهیی بکار می رود چه این عدم تناهی در مورد زمان تصور شود یا در مورد مکان .
2 - اگر هر حادثی بنا باشد قبلش نامتناهی علت وجود داشته باشد ، یعنی باید بی نهایت علت موجود شود تا نوبت به این حادث برسد ، بی نهایت که هیچگاه تمام نمی شود تا نوبت به این حادث آخری رسیده باشد ، و چون حدوث حوادث بالضروره می باشد پس معلوم می شود مسبوق به نامتناهی نبوده است .
3 - حوادث جدید که رخ می دهد مانند اضافه شدن یک روز بر عمر عالم بدین معناست که بر نامتناهی چیزی اضافه شده است ، و حال آنکه محال است بشود بر نامتناهی چیزی اضافه کرد ، پس آنچه تصور شده نامتناهی است در واقع متناهی است .
سوالات :
آیا معلومات و مقدورات خداوند تبارک و تعالی نامتناهی نیست ؟
جواب : اینکه گفته می شود معلومات و مقدورات خدا نامتناهی است یعنی هیچ فعلی ایجاد نمی شود مگر آنکه خداوند تبارک و تعالی عالم به آن و قادر بر آن است نه اینکه علم و قدرت خدا امری عددی و در عین حال نامتناهی است ، چرا که تصور عددی بودن چیزی توقف بر آن دارد که آن چیز متجزی باشد و تجزی از صفات و ملاکات مخلوقیت است .
آیا وجود خدا نامتناهی نیست ؟
جواب : اطلاق نامتناهی بدین معنا که همه جا را پر کرده باشد بر خداوند تبارک و تعالی غلط است چرا که چنین وجودی متجزی خواهد بود و همانطور که عرض شد تجزی ملاک مخلوقیت است .
آیا عمر اهل بهشت نامتناهی نیست ؟
جواب : عمر اهل بهشت همیشه متناهی است اما متناهیی که می شود به آن اضافه کرد ، لذا اینکه گفته می شود عمر اهل بهشت نامتناهی است تسامح است ، در واقع متناهی لایقفی است که از آن تعبیر به نامتناهی می کنند .
آیا عدد که در ریاضی مطرح است نامتناهی نیست ؟
جواب : آنچه در خارج واقعیت دارد معدود است که متناهی است اما اینکه گفته می شود عدد نامتناهی است به معنای نامتناهی واقعی نیست چون عدد که در خارج واقعیتی ندارد ، بلکه بدین معناست که هر عددی در نظر گرفته شود می شود یکی به آن اضافه کرد .
آیا ممکن است ف سه نقطه در مورد کلماتی باشد که حرف «ف» آنها از نظر آوایی ، بین «و» و «ف» تلفظ می شود؟
🌺🌺
#بلاغ-و-سماع
نشان سماع و بلاغ یکی از علایم مورد توجه در نسخه شناسی است. وجود نشانی بلاغ در نسخه علامتی برای صحت و اعتبار نسخه است. علامت بلاغ و سماع به تعابیر و عبارتهای مختلف در نسخه ها دیده می شود.
بلاغها و سماعها معمولا به خط اساتید در حواشی نسخه ها نوشته شده اند و نمونه های مهمی از دستخط اساتید هستند.
متداول ترین عبارت های بلاغ و سماع که در نسخه ها دیده می شود عبارتند از:
1. (بلغ سماعا اید الله تعالی) یا (بلغ منی سماعا ایده الله تعالی) معنی آن این است که عبارت نسخه را استاد خوانده و شاگرد شنیده (سماع) است. و استاد این عبارت را برای تایید سماع شاگرد نوشته است به همین دلیل به آن گواهی سماع هم گفته می شود.
🌺🌺
#بلاغ-و-سماع
نشان سماع و بلاغ یکی از علایم مورد توجه در نسخه شناسی است. وجود نشانی بلاغ در نسخه علامتی برای صحت و اعتبار نسخه است. علامت بلاغ و سماع به تعابیر و عبارتهای مختلف در نسخه ها دیده می شود.
بلاغها و سماعها معمولا به خط اساتید در حواشی نسخه ها نوشته شده اند و نمونه های مهمی از دستخط اساتید هستند.
متداول ترین عبارت های بلاغ و سماع که در نسخه ها دیده می شود عبارتند از:
1. (بلغ سماعا اید الله تعالی) یا (بلغ منی سماعا ایده الله تعالی) معنی آن این است که عبارت نسخه را استاد خوانده و شاگرد شنیده (سماع) است. و استاد این عبارت را برای تایید سماع شاگرد نوشته است به همین دلیل به آن گواهی سماع هم گفته می شود.
آخرین کلمه سطر اول
"م"کاملا مشخص است."کا"کمی غیرمعمول نوشته شده که ابتدا از روی حدس و گمان و بار معنایی که باید داشته باشد آن را "کام"خواندم.
در صورتی که اشتباه خوانده باشم دوستان راهنمایی بفرمایند.
احتمالا:
مانند غنچه باعث شیرازه ی دلست(؟)
(البته شبیه "رلست"نوشته شده)
ظاهرا در متن تقریبا به صورت "عَنجه" آمده
که یکی از معانی اش "بازوی درِ کجاوه
است که در را با آن می بندند". (اگرنقطه ی دوم در زیر کلمه متعلق به سطر بعد باشد)
آیا آن بازو را عامل انسجام و شیرازه مندی کجاوه محسوب کرده و زخم التیام ناپذیر دل
(عاشق؟)را نیز نظیر "عَنجه "شیرازه بند دل
وی تصور کرده است.؟ آیا به اعتبار قرینه ی متناظرش (گل) باید غنچه خوانده شود و غنچه یا حالت غنچگی را وسیله ی انسجام
گل سرخ بشماریم که به اعتبار رنگش گویی زخم دایمی دارد. یا ...
جای تآمل است.
الكتب والمواضيع والآراء فيها لا تعبر عن رأي الموقع
تنبيه: جميع المحتويات والكتب في هذا الموقع جمعت من القنوات والمجموعات بواسطة بوتات في تطبيق تلغرام (برنامج Telegram) تلقائيا، فإذا شاهدت مادة مخالفة للعرف أو لقوانين النشر وحقوق المؤلفين فالرجاء إرسال المادة عبر هذا الإيميل حتى يحذف فورا:
alkhazanah.com@gmail.com
All contents and books on this website are collected from Telegram channels and groups by bots automatically. if you detect a post that is culturally inappropriate or violates publishing law or copyright, please send the permanent link of the post to the email below so the message will be deleted immediately:
alkhazanah.com@gmail.com