به خط نسخ شیوه ایرانی
کتابت میرزا کوچک وصال شیرازی
اواسط قرن سیزدهم، سنه ۱۲۴۴
چگونگی نقل از منابع کمیاب در مدرسۀ حله:
در فهرست نگاری نسخه های خطی خزانۀ مخطوطات حرم مطهر امیر المؤمنین (علیه الصلاة والسلام) در نجف اشرف با نسخه ای از شرحی بر کتاب «الموجز» تألیف أفضل الدين محمّد بن ناماور خونجي (ت 646 هـ) منطقی دان مشهور و ناقد منطق غربی و مؤسس منطق شرقی روبرو شدم که با کمک دوست عزیز و فاضلم جناب آقای دکتر خالد الرویهب که الان در آمریکا هستند نسخۀ «شرح الموجز» فخر الدين أبي الحسن علي بن محمّد البندهي، معروف بابن البديع (657 هـ) که تا به حال چاپ نشده برایم دستیاب شد که پس از مقابله آن با نسخه آستان علوی مطابقت داشت. این نسخه الان در کتابخانۀ مغنيسا در تركيه به رقم ٢٢١٢ نگهداری می شود. ناسخ آن (محمود بن حسن حسنی) نیز شیعه می باشد و آن را در شهر حله و در (مدرسۀ ابی المجد) به تاریخ 18 ربیع الآخر سال 754 قمری کتابت کرده است.
ما می دانیم که نسخه های خطی این دست از منابع منطقی که از تابعین منطق سینوی و ارسطویی هستند، و به شدت به منطق شرقی به سر دستگی خونجی و کاتبی و شاگردان آنها می تازند بسیار کمیاب می باشند و بسیاری از آنها اصلا منتشر نشده و ما فقط نام بعضی از آنها را در منابع کتابشناسی می بینیم. نکته ای که برای من پس از فهرست نگاری نسخه های آستان علوی ـ علی صاحبها آلاف التحیة والثناء ـ بسیار جالب افتاد وجود فراوان این دست از میراث گران سنگ علوم عقلی در این منطقه جغرافیایی است که ما لا اقل می دانیم این نسخه ها از قرن هفتم تا نهم در خزانۀ آستان علوی وقف شده اند. این تتبع و تکاپو برای دستیابی به افکار و آراء دیگر مناطقه و فلاسفه نه فقط در دوران خواجه نصیر طوسی (ت 672 ق) و علامۀ حلی (ت 726 ق) بلکه بعد از علامه نیز تا سالها ادامه داشته و میل و اشتیاق به اطلاع به این دست از مدارس عقلی و افکار مختلف در مدارس علمی حله دیده می شود.
وجود نسخه هایی کهن از این دست منابع فکری که همگی جزئی از میراث بازمانده از مدرسۀ حله هستند و تاریخ آنها متعلق به قرن های بین 6 تا 10 هجری می باشند گواه از تتبع و اطلاع کامل بزرگان و علمای این دیار به این کتب و مدارس فکری دارد؛ آثاری چون: «کشف الاسرار عن غوامض الافکار» خونجی، و شرح آن متعلق به علی بن عمر كاتبی قزوينی (ت 675 ق) و «رسالة الدلالة» ابن البدیع «جامع الدقائق» كاتبی صاحب شمسيه، «المباهج في شرح المناهج» سراج الدین ارموی، و «الكتاب المعتبر في الحكمة» اوحد الزمان ابی البركات ابن ملكا بغدادی (ت 547 ق) و «الموجز» خونجی و شرح آن، و «البصائر النصيريّة» ابی حفص ساوي (حدود 450 ق) و یا ریز و درشت نوشته های ابن سینا و دیگر فلاسفه و مناطقه که نسخه های خطی آنها در کتابخانۀ حرم مطهر امیر مؤمنان (علیه السلام) وجود دارد و همگی دارای بلاغ قرائت و سماع می باشند و یا بلاغاتی دال بر مقابله با نسخۀ اصل مؤلف یا نسخۀ منقول از خط او را دارند، چنانکه خطوط فلاسفه و منطقیین بزرگ دنیای اسلام چون قطب الدین شیرازی و دیگر ان در این کتابخانه شاهدی زنده بر این مدعاست.
گاهی برای بنده این تصور وجود داشت که شاید بسیاری از نقل هایی که از این آثار و مؤلفین آنها در بعضی از آثار قدمای شیعه دیده می شود نقلهایی با واسطه است ولی پس از فهرست نگاری این کتابخانه حد اقل برای کاتب این سطور ثابت شد که تتبع این بزرگان غالبا بدون واسطه بوده بلکه نقل ها از روی اصیل ترین نسخه ها صورت می پذیرفته.
سید حسن موسوی بروجردی
@majlesilib
معرفی کوتاه زنان خوشنویس
???????????
1. ام سلمه خانم بانوي خوشنويس و اديب و فاضل
ام سلمه یكی از دختران فتحعلی شاه قاجار از خوشنویسان برجسته و از شاعران قرن سیزده و چهارده هجری قمری است كه به گلین خانم نیز شهرت داشت و در حدیقه الشعراء از او با عنوان «عصمت قاجار» نام برده شده است.
وی هنر خوشنویسی را از استادانی چون آقا زین العابدین اصفهانی و حاج علی آقا فرزند محمدعلی خان نظم الدوله فراگرفت. وی علاوه بر خوشنویسی در هنر تذهیب نیز دستی داشت و به عنوان یكی از زنان مطلع و نسبتاً فهیم در دربار محسوب می شد و به همین سبب، محل رجوع سؤالات و راهنماییهای شاهزادگان و كسب اطلاعات ایشان بود.
آثار مختلفی از نوشته های وی از جمله یك جلد قرآن به خط نسخ كه در سال ۱۳۰۲هـ. ق تحریر نموده و نیز مجموعه نفیسی از ادعیه و آیات قرآن مجید در دست است و همچنین وی مانند بسیاری از شاهزادگان قاجاری طبع شعر نیز داشت.
2. خورشيد کلاه خانم. از بانوان خوشنويس قرن 14 ه.ق
از زنان خوشنويس دوره قاجار محسوب است. از زمان تولد و زندگي خانوادگي او اطلاع چنداني در دست نيست. اما از آثار او می توان به قرآن نيم ورقي جلد روغني عالي که به دستور ناصرالدین شاه قاجارکتابت شده بود اشاره نمود که در نوع خود جزء آثار بی نظیر آن دوران می باشد
3. ملافضه، خان باجي خانم.
ملا فضّه از زنان دانشمند، اديب و خوشنويس، متولد 1249 ه.ق بوده است.
پدرش احمد بلاغي از علما و فقهاي قرن ،سيزدهم هجري قمري و همسرش شيخ حسن بلاغي از فضلاي زمان خود بود.
بنا به نقل صاحب اعيان الشيعه، وي قرآن و ادبيات عربي را نزد پدرش و فقه و اصول را نزد علماي خانواده اش فرا گرفت این بانوي هنرمند سپس به تدريس اصول، فقه و حديث پرداخت و تعدادي از طلبه ها نزد وي درس مي خواندند. وي به درجه اي از تفقه رسيده بود كه برخي از علما نيز كتاب "قوانين" ميرزاي قمي را كه از كتب سطح بالاي حوزوي است نزد او فرا گرفتند. گفته مي شود كه وي از ميرزا اجازه تدريس يافته بود. به نوشته حسن صدر در تكمله آمل الامل، اين بانوي فاضل ازهنرخوشنویسی هم بهره مند بود و بیشتراز راه استنتاخ كتب، امرار معاش مي كرد. از جمله كتابهايي كه وي با خط زیبایش استنتاج نموده، كتاب كشف الغطاء شيخ جعفر نجفي كاشف الغطاء و كتاب كفايه حاج ملا هادي سبزواري است.
4. ضياء السلطنه، شاه بيگم
از زنان خوشنويس، هنرمند و شاعر، دختر فتحعلي شاه قاجار و خواهر محمد ميرزا مؤلف تذکره نقل مجلس. شاه بيگم تحت نظر مهد عليا، مادر شاه پرورش يافت و پس از مرگ مهد عليا همۀ اموالش به او منتقل شد. فتحعلي شاه علاقۀ فراواني به شاه بيگم داشت و بسيار مورد توجه او بود. به نوشته محمود ميرزا شاه بيگم فنون شعر و ادب را مدتي نزد وي فرا گرفت. خط شکسته و کتابت را خوش مينوشت و در هنر خياطي و نقاشي نيز استاد بود. قرآني رحلي به خط نسخ و رقاع، کتابت خفي متوسط از او در کتابخانه آستانه حضرت معصومه (س) موجود است که رقم: «ضياء السلطنه بنت فتحعلي شاه و تاريخ 1265 ق» را دارد. به دليل فضل و کمالي که داشت فتحعلي شاه به او لقب ضياء السلطنه داد و مسئوليت مهمي به او سپرد. خواندن و نوشتن نامههاي محرمانه فتحعلي شاه که وارد و صادر ميشد و نوشتن اشعار في البداهۀ شاه و نگهداري لباسها و صندوقهاي جواهرات سلطنتي و عرض حال زنان شاه بر عهدۀ او بود. ضياء السلطنه طبعي موزون و اشعاري لطيف داشت و به خواهش او محمود ميرزا تذکرة نقل مجلس را نوشت.
5. زينب دختر مقصود علي
از زنان خوشنويس قرن دهم هجري، دختر مقصود علي و از معاصران دوران شاه طهماسب صفوي. از چگونگي زندگي، تعاليم و آموزشهاي وي اطلاع چنداني در دست نيست. مهدي بياني در کتاب احوال و آثار خوشنويسان نقل مي کند از وي آثاري باقي مانده که در انتهاي آنها نام خود را امضا نموده است؛ از آن جمله کتابي در کتابخانه سن پطرزبورگ به تاريخ 969ه.ق و نسخه کتابت شده ديوان شريف تبريزي در مدرسه عالي استاد مطهري (سپهسالار) به شماره 407 ق. وي و خواهرش فاطمه سلطان از کاتبان و خوشنويسان بنام عهد شاه طهماسبي بودند. از زمان مرگ وي اطلاعي در دست نيست.
6. زينب سلطان
از زنان خوشنويس قرن 10 ه.ق. دختر مقصود علي خوشنويس بود. به نوشته ميرزا حبيب اصفهاني مقصود علي از ترکان عثماني بود که در اوايل حکومت صفويان به ايران مهاجرت کرده بود. وي خوشنويسي را از پدرش فرا گرفت. يک نسخۀ ديوان شريف در کتابخانه مدرسه عالي شهيد مطهري به خط اوست که به قلم کتابت خفي خوش نوشته و رقم آن چنين است: «کتبها بنت مقصود علي، زينب سلطان».
??????????
@amirabbasnasirichannel
7. سلطان بانو (سلطانم بانوي صفوي)
از زنان نيکو کار و خوشنويس قرن 10 ه.ق. دختر شاه اسماعيل اول صفوي. به نوشته گلستان هنر، وي خوشنويسي را از دوست محمد هروي فرا گرفت. دو قطعه از مرقع بهرام به خط وي در کتابخانه خزينه اوقاف به قلم نيم دو دانگ متوسط با رقم «کتيبه سلطانم بنت اسمعيل الحسيني الصفوي» است.
8. سلطان خانم (سلطان بيگم خانم)
از زنان عالم و شاعر و خوشنويس، دومين دختر فتحعلي شاه از مريم خانم. وي از متشخصترين زنان دربار بود که علم عروض و نجوم و خط شکسته را نزد محمود ميرزا فرا گرفت. به دستور پدرش، به عقد ازدواج محمد خان پسر مهديقلي خان بيکلر بيگي درآمد و پس از چندي در اوان جواني درگذشت. از ایشان به عنوان یکی از چهره های شاخص هنرخوشنویسی زمان خود یا د می کنند
9. سلطاني بسطامي
از زنان اديب، شاعر و خوشنويس قرن 13 ه.ق (متولد 1296 ه.ق). وي فرزند ميرزا فتح الله ذوقي شاعر بود. پدرش در تعليم و تربيت او همت گماشت. خواندن و نوشتن را در کودکي آموخت و خوشنويسي و شعر و ادب فارسي و عربي را نيز فرا گرفت. گويند اشعار عربي زيادي از دورۀ جاهلي از حفظ داشت و ديواني نيز فراهم آورده بود. در اوايل جواني با پسر محمد ناصر خان قاجار ملقب به ظهير الدوله ازدواج کرد.
10. شاد ملک خاتون
از زنان خوشنويس اواخر قرن 9 ه.ق، دختر محمد سلطان گورکاني و نوه تيمور لنگ. درباره چگونگي زندگي وي اطلاع دقيقي در دست نيست و تنها خطوط خوشنويسي شدۀ چندي از وي باقي است. از جمله قرآني مذَهّب در قطع متوسط با خط سه دانگ خوش.
11. عفاف
از زنان دانشمند، خوشنويس و شاعر قرن 13 ه.ق. همسر شاهزاده حيدر قلي ميرزا، فرزند فتحعلي شاه قاجار، او خط شکسته را خوش مينوشت. با علوم غريبه نيز آشنا بود و شعر نيز ميسرود.
12. عفت (= همايون سلطان خانم)
از زنان عارف، شاعر و خوشنويس قرن 13 ه.ق مشهور به خانم خانمان. وي نخستين دختر فتحعلي شاه قاجار و خواهر تني حسينعلي ميرزا فرمانفر و همسر ابراهيم خان ظهير الدوله بود. به نوشته محمود ميرزا در تذکرۀ نقل مجلس، عفت خانم از علوم نجوم، هيئت و مقدمات عربي بهره داشت. خط نستعليق و شکسته را خوب مينوشت و شعر را نيز نيکو ميسرود. چون عارف مسلک بود غالباً مثنوي مولوي ميخواند و اشعاري نيز به سبک مثنوي ميسرود.
13. علويه خانم
از زنان هنرمند، نقاش و خطاط ناخني در قرن 13 ه.ق بود. وي خط را به شيوۀ ناخني مينوشت و نقوش تزئيني را نيز به شيوۀ ناخني ميافزود. از آثار امضا دارش، اثري از او در حراج کريستي 11 آوريل 1989 در لندن به فروش رسيد که مرقعي بود به خط نستعليق شش دانگ که به خط ناخني کتابت نموده و حواشي صفحات را با ترسيمات سادهاي به شيوۀ ناخني تزئين نموده با رقم: «در ارض اقدس قم تحرير شد، کتبه علويه في سنه 1313 ق».
14. فاطمه سلطان
دختر مقصود علي از زنان خوشنويس قرن 10 ه.ق. نام وي به همراه خواهرش زينب در فهرست خوشنويسان قرن 10 هـ آمده است. به گفته مهدي بياني از آثار خطي موجود از وي، قرآني به قطع وزيري است که در تاريخ 982 ق به خط خفي خوش نوشته شده است و پنج صفحه آخر آن نو نويس نسخ و رقاع خوشنويسي شده است. در انتهاي قرآن نيز اختتاميهاي به خط فاطمه سلطان است به اين قرار: «حسب الامر حضرت خورشيد مرتبت، بلقيس حشمت، نتيجۀ دودمان سلطنت و شهرياري و خلاصه خاندان خوقنت و جهانداري، سلطان بيگم ابنة السلطان بن السلطان، شاه عالم پناه طهماسب خلد الله ملکه ابوالابدين الي يوم دين، علي يد الخاسر و بالسعي الفاظ مني و انا المحتا جة الي رحمة ربي الرحمن، بنت مقصود علي، فاطمه سلطان اميد به چشم مغفرت و خطا پوشي در آن نظر فرموده و به عين عنايت و فضاي بي نهايت از عيوب و نواقص آن گذشته و به عوض هر عيبي به لوح ضمير خود حسني ثبت فرمايند، چنين است زيرا که اکسير همتشان مجموع نواقص را کمال است و در زير آن عبارت «فاطمه بنت مقصود علي تاريخ ربيع الاول 982 ق» ضبط است.
15. مريم بانو نائيني
از زنان خوشنویس قرن 14 هـ .ق نوادة عبدالوهاب نائینی از نمونه خطهای او قرآن وزیری جلد روغنی. دو صفحه افتتاح متن و حاشیه مرصع نسخ و رقاع کتابت خفی متوسط با رقم: «امروز که ... سریر سلطنت دولت علیه ایران بوجود مبارک ... ناصرالدین شاه ... مزین است ... این کمینه کنیز دیرینه را هم که تکلیفش پنبه ریسی بود خیال خوشنویسی دامنگیر شد ... پیشکش نمود... حرره مریم من نواده مرحوم حاج عبدالوهاب نائینی اعلی الله مقامه... فی شهر جمادی الاولی من شهور سنه 1302».
??????????
@amirabbasnasirichannel
مقارن پيشرفت خطوط فوق، حسن فارسي كاتب، خط تعليق را از خطوط نسخ و رقاع بوجود آورد كه به نام ترسل نيز ناميده مي شد .
در قرن هشتم ميرعلي تبريزي (850 هجري قمري) ار تركيب و ادغام دو خط نسخ و تعليق خطي بنام نسختعليق بوجود آورد كه بسيار مورد اقبال واقع شد و موجب تحول عظيمي در هنر خوشنويسي گرديد خطي كه حدود يك دانگ سطح و مابقي آن دور است و نام آن در اثر كثرت استعمال به نستعليق تغيير پيدا كرد.
و بايد اذعان نمود كه بحق از زيباترين و ظريفترين ومشكلترين خطوط فارسی و ميتوان گفت كه عروس خطوط فارسی است
پس از ميرعلي تبريزي پسرش ميرعبدالله و بعد از او ميرزا جعفر تبريزي و اظهار تبريزي در تكامل خط نستعليق كوششها كردند تا نوبت به سلطانعلي مشهدي رسيد كه خدمات شاياني به اين هنر اصيل نمود .
اساتيد زيادي بعد از سلطانعلي مشهدي در تكامل خط مذكور زحمات فراواني كشيدند همانند میرعلی هروی و سپس بعد از حدود يك قرن، خوشنويس نامي و آشناي همه، ميرعمادالحسني ( 1024 هجري قمري) معاصر شاه عباس صفوي پا به عرصه ظهور نهاد كه با نبوغ خود تغيرات و سبكي در خط نستعليق بوجود آورد كه هنوز از گذشت قريب 400 سال مورد استفاده و الهام بخش خوشنويسان است او پايه خط را به جائي نهاد كه از زمان پيدايش خط نستعليق تا كنون هنرمندي خوشنويس را ياراي برابري با او نبوده است و همزمان او هنرمند بزرگ ديگري چون عليرضا عباسي رقيبي براي او بشمار مي رفت كه علاوه بر خط نستعليق خفي و جلي در خط ثلث نيز استاد بود بطوري كه قالب كتيبهه هاي مساجد و بناهاي تاريخي اصفهان به خط ثلث و يا به سرپرستي او انجام شده است .
بطور كل قرنهاي نهم ، دهم و يازدهم هجري قمري را ميتوان قرنهاي درخشان در هنر خوشنويسي دانست .
در اواسط قرن يازدهم سومين خط خالص ايراني يعني شكسته نستعليق به دست مرتضي قلي خان شاملو حاكم هرات از خط نستعليق احداث گرديد علت پيدايش آن تند نويسي و راحت نويسي و ديگر، ذوق و خلاقيت ايراني مي توانست باشد همانطوري كه بعد از پيدايش خط تعليق ، ايرانيان به خاطر سرعت در كتابت، شكسته تعليق آنرا نيز بوجود آوردند .
خط شكسته نستعليق به دست ميرزا شفيعا هراتي كاملتر شد و درويش عبدالمجيد طالقاني قواعد جديدي وضع نمود و آنرا به كمال نوشت چهار تن ازخوشنويسان نامي كه در چهار خط ثلث، نسخ، نستعليق و شكسته نستعليق به اركان اربعه هنر خوشنويسي مشهور گشته اند عبارتند از :
در خط ثلث : جمال الدين ياقوت ( 698 هجري قمري)
در خط نسخ : ميرزا احمد نيريزي (اواسط قرن 12)
در خط نستعليق : ميرعماد الحسني (1024 هجري قمري)
در خط شكسته نستعليق : درويش عبدالمجيد طالقاني ( 1185 هجري قمري)
در قرن 13 در دوره قاجاريه خطاطان بزرگي پا به عرصه ميدان نستعليق و ديگر اقلام نهادند و سختيهاي اين هنر ظريف را بجان خريدند و در توسعه آن كوشيدند كه اسامي معروفترين آنها از آن زمان تاكنون به شرح ذيل مي باشد :
عباس نوري- وصال شيرازي- احمد شاملو مشهدي – فتحعلي حجاب – ميرحسيني خوشنويس- اسداله شيرازي – ميرزا آقا خمسه اي – ابوالفضل ساوجي – عبدالرحيم افسر – محمدحسين شيرازي – عبدالحميد ملك الكلامي – علي نقي شيرازي –
ميرزا محمد ابراهيم تهراني (ميرزا عمو) – ميرزا غلامرضا اصفهاني – ميرزا محمدرضا كلهر- محمدحسين عمادالكتاب – مرتضي نجم آبادي – سيدحسن ميرخاني – سيدحسين ميرخاني – علي اكبر كاوه – ابراهيم بوذري – حسن زرين خط – غلامحسين اميرخاني – عباس اخوين – يداله كابلي خوانساري – كيخسرو خروش و سیدمحمدموحد قمی و استادگرامی آقای احمد عبدالرضایی که زحمت نوشتن کتیبه های مدرسه بزرگ امام خمینی (ره) و مرقد مطهر ایشان را هم بعهده داشتند
تاریخچه خط شکسته
خط شکسته نستعلیق از جدیدترین خطوط خوشنویسی اسلامی و سومین گونه از خوشنویسی ایرانی است که در اوایل سده یازدهم هجری قمری ابداع شد. چون بیشتر شکل های آن از شکستن و رها کردن خط نستعلیق گرفته شده بود به نام شکستهٔ نستعلیق شهرت یافت.این خط را می توان ایرانی ترین خط از میان خطوط مختلف خوشنویسی اسلامی دانست.
خط شکسته نستعلیق از طرفی حاوی جزئیاتی از خط تعلیق است که در تندنویسی به کار کاتب می آید. در واقع خط شکسته پلی است میان روانی و تند نویسی تعلیق و ظرافت و زیبایی نستعلیق.
در اواسط قرن هشتم هجری خوشنویسی ایرانی قدم در یکی از عالی ترین دوره های خود گذاشت و سه قلم از خطوط ایرانی-اسلامی یعنی «تعلیق»، «نستعلیق» و «شکسته نستعلیق» بر جریدهٔ ایام جلوه گر شدند. خطوطی که اگر چه الفبای آن برگرفته از الفبای عربی است، اما آثار آن را باید از ابداعات خاص ایرانیان دانست.
قرن هشتم و نهم هجری در هرات از بهترین دوره های رشد خوشنویسی به شمار می آید و این هنر بزرگ پارسی در تمام مجامع و موسسات علمی مورد توجه بوده، شاهان و شاهزادگان به آن نظر ویژه ای داشته اند تا آنجه که خط نویسان و خط شناسان بسیاری را در دربار خویش جلب کرده و آنان را ترغیب و تشویق شایسته می نمودند. چنانچه در احوال بعضی از هنرمندان آمده حتی جایزه های بسیار بزرگ و با ارزش را برای هنرمندان منظور می کردند و از علاقه مندی آنان بدین هنر این بس که تعدادی از شاهان و بزرگان خود از خوشنویسان صاحب نام بوده اند. آثار بجا مانده از آنان خود دلیل و مدرک بارزی بر این مدعا است.در چنین بستری خط شکسته نستعلیق پا به عرصه وجود گذاشت.
عده ای « مرتضی قلی خان شاملو» حاکم هرات و برخی دیگر «محمد شفیع هروی» معروف به «شفیعا» را ابداع کنندهٔ این خط دانسته اند. مرحوم عبدالمحمد خان ایرانی مولف کتاب «پیدایش خط و خطاطان» عقیده دارد که که شکسته نستعلیق در زمان صفویه به وجود آمد و «مرتضی قلی خان شاملو» آن را از نستعلیق رویاند. همچنین اذهان می دارد که میرزا شفیعا هراتی (یا همان محمد شفیع هروی) از خوشنویسان این قلم که منشی مرتضی قلی خان بوده است آن را تکمیل نموده است.در نیمهٔ دوم سده دوازدهم «درویش عبدالمجید طالقانی» شکستهٔ نستعلیق را به اوج تکامل رسانید. او اهل طالقان قزوین بود، درجوانی به اصفهان رفت و بسیار زود در سن ۳۵ سالگی چشم از جهان بست.
شیوه شکسته نویسی از زمانی که در نیمه دوم قرن ۱۲ درویش عبدالمجید طالقانی این خط را به کمال رساند و آن را قانونمند نمود، و تا به امروز همان مکتب و شیوه قابلیت خود را حفظ کرده است.
بعد از درویش عبدالمجید طالقانی از شکسته نویسان مهم دوره قاجار می توان از میرزا حسن اصفهانی, محمد رضا اصفهانی, میرزا کوچک اصفهانی, محمد علی شیرازی و نهایتاً سید علی اکبر گلستانه را نام برد که پل ارتباطی بود بین نسل گذشته با دوران معاصر.میرزا غلام رضا شکسته را بسیار نزدیک به درویش می نوشت و از سید گلستانه آثار درخور توجهی در خط شکسته نستعلیق باقی مانده است.
در سال ۱۳۱۹ پس از وفات سید گلستانه، رکود طولانی و عظیمی در پیشرفت این خط رخ داد و این رکود تا سال ۱۳۵۰ شمسی ادامه یافت و تا آن سال اغلب خوشنویسان با یک دیدگاه سلیقه ای و غیر اصولی به این خط می پرداختند. در سال ۱۳۵۰ دوباره حرکت عظیمی در این امر انجام گرفت و خوشنویسان با تهیه عکس ها و فتوکپی هایی که در دسترس بود، این خط زیبا را به جریان انداختند.اساتید ، محمدحسین عطارچیان ، یدالله کابلی خوانساری و رضا مشعشعی در این میان نقش مهمی را ایفا کردند. خط شکسته در بدو پیدایش به طور کلی به دلیل سرعت در نوشتن پدیدار گشت و با رها شدن قوس ها و سایش دندانه ها و اتصالات حروف و کلمات در خط نستعلیق بوجود آمد.این رهایی و روان شدن تا جایی رسید که پیوستگی های بی شماری را به دنبال داشت که همین امر موجب دشوار شدن خواندن آن شد.
ترکیب بندی و طراحی صفحه در خط شکسته از اهمیت بسیاری برخوردار است، چرا که خط شکسته به دلیل پیچش های بسیار در کلمه وسط، کلیات ترکیب آن نیز از فرم خاصی تبعیت می کند. قدما در ترکیب بندی از اقلام ریز و غالباً از یک قلم استفاده می کردند ولی شکسته نویسان امروزی ترکیبی از اقلام مختلف از غبار تا جلی و شش دانگ را در یک صفحه ترکیب می کنند. در این شیوه هر قطعه ای فرم و فضا و ترکیبی خاص خود را پیدا می کند و شاید عمده ترین تحولی که در خط امروز و در صفحه آرایی خط شکسته پدید آمده، همین تنوع و تازگی است.
از خوشنویسان و کاتبانی که در شکل گیری این خط نقش موثر داشته اند این افراد را می توان نام برد:
«مرتضی قلی خان شاملو» حاکم هرات
«محمد شفیع هروی» معروف به «شفیعا»
از اساتید صاحب نام خط شکسته در دوران شکوفایی این خط باید از این اساتید نام برد:
درویش عبد المجید طالقانی
میرزا حسن اصفهانی
محمد رضا اصفهانی
میرزا غلام رضا اصفهانی
میرزا کوچک اصفهانی
شاهنامه بایسنغری، شاهکار هنری نمایندگان مکتب تبریز در هرات
مهدی بزاز دستفروش
در نتیجه فتح آذربایجان، فارس و عراق به دست تیمور در قرن نهم هجری، هنرمندان مکاتب تبریز، شیراز و بغداد ناگزیر به آسیای مرکزی و بهویژه سمرقند کوچانده شدند، سپس زمانی که هرات در پرتو فرهنگ دوستی تیموریان و دولتمردانی چون امیرعلی شیرنوایی به یک کانون هنری جذاب تبدیل شد، شماری از پرورشیافتگان مکتب هنری تبریز به آنجا روی آوردند و در شکلگیری مکتب هنرهای تصویری هرات تأثیر بسزایی گذاشتند.
هنرمندان شناخته شده مکتب تبریز چون جعفر تبریزی از سرپرستان کتابخانه دربار هرات، پیر سید احمد، خواجه علی مصور، قوامالدین و غیاثالدین و ... در آفرینش آثار و تربیت شاگردان سهم اساسی داشتند. بهعنوان مثال پیر سید احمد تبریزی یکی از مربیان کمالالدین بهزاد بود. مولانا جعفر تبریز، خوشنویس مهاجرت کرده از تبریز به هرات نیز ضمن آنکه کتابت شاهنامه بایسنغری را به عهده داشته در کتابخانه بایسنغر میرزا، چهل تن خوشنویس و دیگر هنرمندان پیوسته به ریاست و سرپرستی او بهکار کتابت، مصوری، مذهبی، قطاعی، وصالی، مجلدی و از اینگونه هنرها مشغول بودهاند.
از جمله آثار ساخته و پرداخته شده زیر نظر و سرپرستی جعفر تبریزی که به جهت خدمت در دربار بایسنغر میرزا به جعفر بایسنغری شهرت یافته نسخه شاهنامه معروف به شاهنامه بایسنغری است که کار کتابت آن را خود جعفر به انجام رسانده است.
به اعتقاد صاحبنظران عرصه هنر کتابآرائی در تهیه شاهنامه بایسنغری دقیقترین شرایط هنر کتابی رعایت شده و تذهیب، ترصیع، تشعیر، تصویر و تجلید آن به بهترین وجهی انجام شده است و آن را عالیترین نمونه تفننی، فن تزئین کتاب میتوان دانست که گواهی بر تکامل هنر کتابآرائی در هرات است که خود بر پایه دستاوردهای گذشته هنر مکاتب تبریز و شیراز استوار بوده است.
این نسخه که برای خزانه غیاثالدین بایسنغر، نواده تیمور ترتیب یافته است، دارای مقدمهای است به نثر که بعدها به مقدمه بایسنغری شهرت یافت، این نسخه که در کتابخانه کاخ گلستان نگهداری میشود و از حیث کاغذ، کتابت، سرلوحه، شسمه، جدول، تذهیب، ترصیع، جلد، شیرازهبندی و مجالس تصویر از نسخ کم مانندی است که هنرمندان دوره تیموری ایجاد کردهاند و نظایر آنهم در آن اعصار درخشان هنری چندان متعدد بهوجود نیامده است.
این شاهنامه با قطع رحلی (26 سانتیمتر در 38 سانتیمتر) شامل 700 صفحه که هر صفحه 31 سطر و هر سطر شامل سه بیت به قلم نستعلیق بر کاغذ خانبالغ نخودی کتابت شده است. این اثر با یک شمسه مذهب عالی، حاوی کتیبهای به قلم رقاع بر زمینه زرین، شامل نام و القاب بایسنغر میرزا آغاز میشود.
صفحههای دوم و سوم شامل تصویر شکارگاه است و بر دو صفحه مذهب به نقش دو ترنج، نام و القاب آن شاهزاده دیده میشود. شاهنامه بایسنغری را امیرنظام گروسی به کتابخانه کاخ موزه گلستان هدیه کرده است و براساس اعلام رسمی کمیته حافظه جهانی که در 21 تا 25 خرداد 1386 در پروتوریای آفریقایجنوبی برگزار شد و بنابر اعلام نظر کارشناسان یونسکو، این اثر در حافظه جهانی به ثبت رسیده است
t.me/Safinehyetabriz
یادداشتی درباره
نسخۀ هنری مصوّر «خسرو و شیرین نظامی» از سده نهم هجری
مریم مرادخانی
مؤسسۀ پژوهشی میراث مکتوب، نسخۀ هنری مصوّری با عنوان «خسرو و شیرین نظامی» را بهصورت نفیس منتشر کرد.
این اثر نفیس نسخۀ هنریِ مصوّر به خط اظهر تبریزی (سدۀ نهم هجری) نسخه برگردان دستنویس به نشانی Persian Ms . 6 کتابخانۀ جان رایلندز منچستر انگلستان با مقدمۀ شیوا میهن است.
میهن در مقدمۀ خود بر این اثر نفیس که به شیوۀ خط نستعلیق کتابت شده است، ابتدا به تاریخچۀ خط نستعلیق اشاره میکند که در سدۀ هشتم هجری ابتدا در شیراز و سپس در تبریز به تدریج شکل گرفت. نستعلیق شیوۀ تبریز در ربع آخر سدۀ هشتم و توّسط خوشنویسان دربار جلایریان بهطور گستردهای در کتابت به کار گرفته شد و تا اواخر سده به شکلی منسجم و قاعدهمند درآمد.
وی، در ادامه با ذکر این نکته که در منابع متقدّم و متأخّر وضع قواعد خطّ نستعلیق به نام میرعلی تبریزی ثبت شده است، مینویسد:
«مولانا فریدالدّین جعفر تبریزی(بایسنغری)» در طی سالهایی که برای بایسنغر سلطان کتابت میکرد، یعنی از آغاز کار در کارگاه کتابپردازی شاهزاده در حدود ۸۲۳ ق تا سال ۸۳۸ ق (اندکی پس از مرگ بایسنغر) نقش بسیار مهمّی در اعتلا و گسترش خطّ نستعلیقِ شیوۀ تبریزی ایفا کرد؛ تا حدّی که او را دومین واضع خطّ نستعلیق (مخترع ثانی) به شمار آوردهاند».
بنا به نوشتۀ میهن، ظهیرالدّین اظهر تبریزی (کاتب این اثر) از جمله شاگردان مشهور جعفر تبریزی است و کهنترین اثری که از اظهر میشناسیم یک نسخه از ترجمۀ مولود المصطفی به تاریخ ۸۳۳ ق است که با نسبت جعفری امضا شده است (از جمله آثاری که اظهر با نام جعفری امضا کرده است). نام اظهر در بیشتر تذکرهها و منابع تاریخی به عنوان خوشنویسی درجه اوّل و شاید برجستهترین شاگرد جعفر بایسنغری به چشم میخورد.
در بخشی از مقدمه با عنوان «گزارشهای تاریخی پیرامون اظهر» نویسنده به جایگاه اظهر در سلسله خوشنویسان نستعلیق پرداخته و اظهار میدارد که بیشتر تذکرهها، تراجمنویسان، رسالات خط و منابع تاریخ و تاریخ هنر به نام اظهر و اهمّیت او در تاریخ خوشنویسی ایران و تکامل نستعلیق ارجاع دادهاند و نقش او را در حلقۀ اتّصال بین استادش جعفر تبریزی و برجستهترین شاگردش سلطانعلی مشهدی بررسی کردهاند.
میهن اعتقاد دارد، مقایسۀ خط اظهر و جعفر نشان میدهد که خطّ جعفر هم در نستعلیق و هم در رقاع از نظر انسجام و ترکیببندی بر آثار اظهر رجحان دارد.
سفر نسخۀ خسرو و شیرین
وی پس از بررسی آثار کتابت شده از سوی اظهر تبریزی به نسخۀ خسرو و شیرین اثر نظامی گنجوی میپردازد.
این نسخه در مجموع نسخ فارسیِ کتابخانۀ جان رایلندز در منچستر (Persian Ms. 6) نگهداری میشود. این نسخه در قرن نهم در دربار تیموریان کتابت شده و در قرن دهم و در دربار صفویان مجدداً تجلید شده، و تذهیب و تصویر به آن اضافه شده است. پس از آن احتمالاً حدود دو قرن در دربارهای ایران نگهداری میشده است تا اینکه در قرن ۱۸ میلادی (۱۲ق) از کتابخانۀ احمد پاشازاده (۱۷۹۱-۱۷۴۹) سر درآورده است.
میهن با بررسی سفر طولانی این نسخۀ نفیس و تملّک آن به دست برخی کسان، مینویسد در سال ۱۹۰۱ لیندسی بخشی از نسخههایش از جمله «خسرو و شیرین» را به انرکیتا رایلندز برای نگهداری در کتابخانۀ جان رایلندز فروخت.
میهن با اشاره به جلد و اندازه، آرایهها و نگارهها به تاریخ نسخه اشاره میکند و میآورد که انجامۀ نسخۀ خسرو و شیرین در برگ ۶۶ الف چنین است:
«بنهایت رسید کتابت خسرو و شیرین که آیت مبین و خطاب مستبین خمسهی متین مرشد اهل یقین شیخ نظامیست در اوان ایّام تفرقه و حوادث متفرقه که مستوعب اوقات گشته بود لاجرم موجب تأخیر تمام در اتمام شد فی الرابع عشرین من الشهر الفاخر ربیعالآخر سنه ۸۲۴ خدم بکتابتها العبد المفتقر الی رحمةالله الغنی اظهر السلطانی م».
«خسرو و شیرین نظامی» سیصد و چهل و دومین اثر از آثار مؤسسۀ پژوهشی میراث مکتوب است، اما جزو نخستین آثاری است که بهصورت نفیس با مشارکت مؤسسۀ فرهنگی حکیم نظامی از سوی میراث مکتوب منتشر شده است.
علاقهمندان برای کسب اطلاعات بیشتر و دریافت این اثر میتوانند با شماره تلفن ۰۲۱۶۶۴۹۰۶۱۲ داخلی ۱۰۵ تماس حاصل نمایند. ( سایت میراث مکتوب)
t.me/Safinehyetabriz
چگونگی نقل از منابع کمیاب در مدرسۀ حله:
در فهرست نگاری نسخه های خطی خزانۀ مخطوطات حرم مطهر امیر المؤمنین (علیه الصلاة والسلام) در نجف اشرف با نسخه ای از شرحی بر کتاب «الموجز» تألیف أفضل الدين محمّد بن ناماور خونجي (ت 646 هـ) منطقی دان مشهور و ناقد منطق غربی و مؤسس منطق شرقی روبرو شدم که با کمک دوست عزیز و فاضلم جناب آقای دکتر خالد الرویهب که الان در آمریکا هستند نسخۀ «شرح الموجز» فخر الدين أبي الحسن علي بن محمّد البندهي، معروف بابن البديع (657 هـ) که تا به حال چاپ نشده برایم دستیاب شد که پس از مقابله آن با نسخه آستان علوی مطابقت داشت. این نسخه الان در کتابخانۀ مغنيسا در تركيه به رقم ٢٢١٢ نگهداری می شود. ناسخ آن (محمود بن حسن حسنی) نیز شیعه می باشد و آن را در شهر حله و در (مدرسۀ ابی المجد) به تاریخ 18 ربیع الآخر سال 754 قمری کتابت کرده است.
ما می دانیم که نسخه های خطی این دست از منابع منطقی که از تابعین منطق سینوی و ارسطویی هستند، و به شدت به منطق شرقی به سر دستگی خونجی و کاتبی و شاگردان آنها می تازند بسیار کمیاب می باشند و بسیاری از آنها اصلا منتشر نشده و ما فقط نام بعضی از آنها را در منابع کتابشناسی می بینیم. نکته ای که برای من پس از فهرست نگاری نسخه های آستان علوی ـ علی صاحبها آلاف التحیة والثناء ـ بسیار جالب افتاد وجود فراوان این دست از میراث گران سنگ علوم عقلی در این منطقه جغرافیایی است که ما لا اقل می دانیم این نسخه ها از قرن هفتم تا نهم در خزانۀ آستان علوی وقف شده اند. این تتبع و تکاپو برای دستیابی به افکار و آراء دیگر مناطقه و فلاسفه نه فقط در دوران خواجه نصیر طوسی (ت 672 ق) و علامۀ حلی (ت 726 ق) بلکه بعد از علامه نیز تا سالها ادامه داشته و میل و اشتیاق به اطلاع به این دست از مدارس عقلی و افکار مختلف در مدارس علمی حله دیده می شود.
وجود نسخه هایی کهن از این دست منابع فکری که همگی جزئی از میراث بازمانده از مدرسۀ حله هستند و تاریخ آنها متعلق به قرن های بین 6 تا 10 هجری می باشند گواه از تتبع و اطلاع کامل بزرگان و علمای این دیار به این کتب و مدارس فکری دارد؛ آثاری چون: «کشف الاسرار عن غوامض الافکار» خونجی، و شرح آن متعلق به علی بن عمر كاتبی قزوينی (ت 675 ق) و «رسالة الدلالة» ابن البدیع «جامع الدقائق» كاتبی صاحب شمسيه، «المباهج في شرح المناهج» سراج الدین ارموی، و «الكتاب المعتبر في الحكمة» اوحد الزمان ابی البركات ابن ملكا بغدادی (ت 547 ق) و «الموجز» خونجی و شرح آن، و «البصائر النصيريّة» ابی حفص ساوي (حدود 450 ق) و یا ریز و درشت نوشته های ابن سینا و دیگر فلاسفه و مناطقه که نسخه های خطی آنها در کتابخانۀ حرم مطهر امیر مؤمنان (علیه السلام) وجود دارد و همگی دارای بلاغ قرائت و سماع می باشند و یا بلاغاتی دال بر مقابله با نسخۀ اصل مؤلف یا نسخۀ منقول از خط او را دارند، چنانکه خطوط فلاسفه و منطقیین بزرگ دنیای اسلام چون قطب الدین شیرازی و دیگر ان در این کتابخانه شاهدی زنده بر این مدعاست.
گاهی برای بنده این تصور وجود داشت که شاید بسیاری از نقل هایی که از این آثار و مؤلفین آنها در بعضی از آثار قدمای شیعه دیده می شود نقلهایی با واسطه است ولی پس از فهرست نگاری این کتابخانه حد اقل برای کاتب این سطور ثابت شد که تتبع این بزرگان غالبا بدون واسطه بوده بلکه نقل ها از روی اصیل ترین نسخه ها صورت می پذیرفته.
سید حسن موسوی بروجردی
@majlesilib
اند. شاهد اين ادعاي من علاقه مندي مسئولين موزه هاي بزرگ جهان است كه مرقعات خط ايراني را گرد مي آورند و به عنوان گنجينة هنر ايران حفظ مي كنند.››
و نيز:
‹‹ چند سال پيش، اشعار دورادور مجسمة فردوسي را نوشتم و با امضاء تحويل دادم. اين مجسمه را زرتشتيهاي هندوستان نثار كرده اند و مربوط به شهرداري نيست. با اين همه، قرار شد كه شهردار بيايد و آن را ببيند. وقتي آمد و امضاي مرا در زير نوشته ديد با تغير گفت: تو كه براي اين كار پول گرفته اي، ديگر امضاء كردنت چه بود؟! در صورتي كه در خارج از ايران، خوشنويسان اگر حتي يك كارت ويزيت براي كسي بنويسند، زيرش امضاء مي گذارند. آيا اين درست است به من كه تا كنون شش هفت هزار متر خط كتيبه نوشته ام و نمونة خطم در جيب هر ايراني هست، و همة خط شناسان به هنرم اعتراف دارند، اجازه ندهند كه در مواردي، زير خط خود را امضاء كنم؟››
هنگامي كه با تشكر از استاد خداحافظي مي كنيم، چشممان به يك بيت شعر زيبا، به خط خود استاد ميافتد كه در زير شيشة ميز گرد كوچك وسط اطاق قرار دارد:
چهرة اكتاي قاآن، مضبوط در گالري نقاشي چهرههاي امپراطوري در پكن
ياران رفته با قلم پا نوشته اند
اين خط جاده ها كه به صحرا نوشته اند
زير نويس:
مأخذ و منبع اصلي اين مقاله، گفتگو با خود استاد و تقريرات ايشان است كه بر روي نوار ضبط شده و سپس پياده گرديد و در نتظيم مقاله از آن بهره گرتفه شد. در چند مورد از متن مقاله به طور جزئي و در تنظيم زير نويسها به طور عمده از كتابهاي ‹‹ اطلس خط››، اثر حبيب الله فضائلي، نشرية انجمن آثار ملي اصفهان، 1350، و ‹‹ تاريخ خط و خطاطان››، نوشتة ابوالقاسم رفيعي مهر آبادي، چاپ اول، آذرماه 1345 استفاده شده است.
‹‹پاورقي ها››
1- ميرزا محمد حسين خان (عماد الكتاب) خوشنويس دورة احمد شاه قاجار، و پيرو سبك و شيوة خاص ميرزا محمد رضا كلهر است. پس از كلهر، تا كنون كسي در اين شيوه جاي او را نگرفته است. در كميتة مجازات عضويت داشت. شاگردان معروف او علي اكبر كاوه، حسن زرين خط، ابراهيم بوذري و عل منظوري حقيقي بوده اند.
2- ابراهيم طهراني (مشهور به ميرزا عمو) از خوشنويسان زبر دست دور، ناصر الدين شاه قاجار، و شاگرد ميرزا غلامرضا اصفهاني بود.
3- ميرزا محمد كلهر، خوشنويس زبر دست عهد ناصر الدين شاه قاجار است كه شيوة تازه اي در خط نستعليق آورده كه پيش از او كسي به آن نرسيده است. روش خط نستعليق كنوني زائيده افكار و ابتكارات او است. ميرزا رضا همان روية مير عماد را تعقيب كرد منتهي قواعد و سليقه هاي خود را به آن اضافه كرد. از قبمب كوتاه كردن مدها و كوچك كردن وظريف كردن دواير، ونيز تغييراتي در ساير تركيبات. و بدين سان، خط ميرعماد با شيوة تازه اي خود نمائي كرد.
4- ميرزا اسد الله شيرازي (كاتب السلطان)، خوشنويس معروف دورة فتحعلي شاه، محممد شاه و ناصر الدين شاه قاجار است. تا 1307 هجري در قيد حيات بوده. تاريخ تولد و وفاتش نامعلوم است.
5- مير علي تبريزي، پيشوا و واضع خط نستعليق و از مفاخر قرن هفتم است. در خطوط معمولة زمان دست قوي داشت و اغلب خطوط را نيكو مي نوشت. او براي خط نستعليق قواعد و قوانيني تعيين كرد. ترايخ تولد و وفاتش نامعلوم است.
6- سلطان علي مشهدي (سلطان الخطاطين)، خوشنويس دورة سلطان حسين بايقراء (877 – 911) و وزيرش امير عليشير نوائي است. تولد او در مشهد بوده وتاريخش معلوم نيست.در سال 919 در زادگاهش مدفون گشت.
7- مير علي هروي (كاتب السلطاني) از سادات حسيني هرات بود. در زمان سلطان حسين بايقراء مي زيست.از خوشنويسان بزرگ بود و در مدت 150 سال از آغاز خط نستعليق تا زمان او و بعد از اوتا ظهور مير عماد، هيچ يك از خوشنويسان نستعليق شايستة برابري و همسري با او نيستند. تاريخ دقيق تولد و وفات او نامعلوم است. درهرات ودر مقبرة شيخ يوسف الدين باخرزي مدفون گشت.
8- بابا شاه اصفهاني (رئيس الرؤسا) دانشمند و خوشنويس و شاگرد ميرعلي هروي بود تاريخ درگذشت او 1012 هجري است.
9- محمد حسين تبريزي، از اهالي تبريز بود و شاگرد مير سيد احمد محمدي، شاگردان معروف او عليرضا عباسي و مير عماد قزويني بوده اند. تاريخ دقيق تولد و وفاتش معلوم نيست.
10- مير عماد حسني سيفي (عماد الملك)، سرآمد خوشنويسان و يگانه استاد مسلم خط نستعليق است. در زمان شاه عباس بزرگ مي زيست. فرزند ابراهيم حسني از سادات قزويني بود. در سال 961 متولد شد و در 1024 هجري به دست عده اي از اوباشان مقصود بيگ مسگر قزويني، رئيس شاهسون قزوين به قتل رسيد.
11- امير الكتاب عبدالحميد ملك الكلامي (متخلص به شرقي)، در خط ثلث در رديف بزرگترين استادان است. يگانه پيرو تواناي شيوة نستعليق محمد حسين كاتب السلطان شيرازي است.
12-از گفتگوي ‹‹صفائي›› با استاد، روزنامة اطلاعات، سال 1352، شمارة 14301.
نشر پیکره منتشر کرد
ظهیرالدین اظهر ( گلستان هنر 25)
نویسنده: دکتر گیتی نوروزیان
قیمت : 90000 تومان
تلفن مرکز پخش: 66038419 – 66038426
مولانا اظهر و یا مولانا ظهیرالدین اظهر یکی از خوشنویسان بنام سدۀ نهم هجری است. راجع به زمان تولد و مرگ وی هیچ سند و نوشتۀ تاریخی در دست نیست هرچند با توجه به اولین و آخرین اثر او میتوان دریافت که در حدود 56 سال فعالیت حرفهای را در دربارهای مختلف تجربه کرده است. در اغلب کتابهای تاریخی از او به عنوان یکی از شاگردان ممتاز جعفر تبریزی که در تحریر خطوط ششگانه درجۀ کمال را داشته، نام برده میشود. بعضی از آثار باقی مانده از اظهر تاریخ اجرا ندارند و در برخی نیز مکان اجرا قید نشده است، اما از آنچه باقی مانده میتوان یقین داشت که وی در زمرۀ خوشنویسان کتابخانۀ سلطنتی بایسنقر میرزا بوده است. پس از مرگ شاهرخ تیموری تاریخ پر فراز و نشیبی در منطقۀ شرق ایران رقم میخورد و شاهزادگان مدعی تاج و تخت یکی پس از دیگری بر اریکۀ سلطنت تکیه می زنند. مولانا ظهیرالدین اظهر نیز هنرمند زمان خویش است و آثاری را در اوج این تلاطمات و آشوب های تاریخی کتابت کرده که نشان میدهد وی در نیمۀ دوم سدۀ نهم هجری در خدمت دربارهای الغ بیگ، ابوالقاسم بابر، سلطان ابوسعید و محتملاً پیربوداق قره قویونلو بوده است.
علاقمندان میتوانند برای تهیه کتاب به دفتر نشر مراجعه و با بیست درصد تخفیف آن را تهیه کنند.
برگی از یک مرقع
قطعه نسخ ترکیبی، شعری از اصعمی
رقم میرزا احمد نیریزی
اواخر صفویه
نیمه نخست قرن دوازدهم، سنه ۱۱۳۱
کتابخانه ملی
برگی از یک مرقع
قطعه نستعلیق ترکیبی
رقم محمود بن اسحاق شهابی
از شاگردان میرعلی هروی
قرن دهم، سنه ۹۸۶
موزه مورگان نیویورک
برگی از یک مرقع
قطعه ثلث و نسخ
رقم عبدالرحیم جزایری
اوایل قرن دوازدهم، سنه ۱۱۰۴
کتابخانه دانشگاه میشیگان
برگی از یک مرقع
قطعه ثلث و نسخ
رقم عبدالرحیم جزایری
اوایل قرن دوازدهم، سنه ۱۱۰۴
کتابخانه دانشگاه میشیگان
مُرَقَّع :
مُرَقَّع به مجموعهای متصل به هم از قطعات مختلف هنری شامل انواع آثار خوشنویسی و نقاشی گفته میشود.
کتاب تصاویر چون رقعه رقعه و پاره پاره به هم جمع کرده باشند. آلبوم مانندی از قطعات و رقعات و صفحات به هم پیوسته ٔ آثار هنری و ارزنده ٔ هنرمندان از قبیل خطوط خوش ، یا نقاشی یا برگهای تزیینی و غیره . جمع آن مرقعات است . در فن کتاب سازی و صحافی رقعه ، قطعه ٔ برگ ، ورق به ابعاد و اشکال مختلف از آثار هنری هنرمندان است از انواع خطوط خوش و رقعه های مذهب و انواع نقاشیها اعم از رنگ و روغن یا نقاشی ناخنی و برگهای تزیینی که هنرمندانِ خوش ذوق با صرفِ وقت و پشتکار فراوان به یکدیگر پیوسته و شیرازه بسته و به صورت کتاب یا بیاض تجلید نموده و مجموعه ای دلکش و زیبا از هنرهای گوناگون پدید آورده اند ، و خود ، ساختن و پرداختنِ مرقعات هنری جداگانه است از نظر فنون ظریفه ای چون قطاعی ، وصالی ، صحافی ، حاشیه سازی متن و حاشیه و سایر رموزی که به کار می رود. در این ساختار ، رقعهها به گونهای متصل میگردند که رقعه نخست و قطعه پایانی به طبلههای جلد میچسبند و در هنگام گشودن ، همه رقعهها در یک راستا و در صف منظم دیده میشوند.
اهمیت :
مرقعات برای اهل فن از نظر تاریخی و فرهنگی ارزش فراوان دارند. زیرا با تجزیه و تحلیل آنها ، میتوان دربارهٔ خاستگاه ، سیرِ تحول و تطور آثار ، مکتبها و شیوهها ، شناخت هنرمندان و روحیات آنها ، و نیز ویژگیهای اجتماعی و سیاسی و اقلیمی ، اطلاعات مفیدی بهدستآورد.
پیدایش :
مرقع سازی هنری ایرانی ست که در ایران و بعدها در آسیای صغیر و شبهقاره هند رواج یافت.
از نیمه دوم قرن نهم هجری ، قطعهنویسی در میان خوشنویسان متداول شد. بدین صورت که آنان آیات قرآن و احادیث و گزیدههای اشعار را بر روی قطعههایی مستقل تحریر میکردند. نیز در همین اوان که نقاشان ، آثارشان را به شکل مجزا و خارج از محدوده کتاب بر روی رقعهها و قطعههای کاغذ ترسیم میکردند ، مرقعسازی و وَصّالیِ این اوراق پراکنده در ایران رواج یافت. وصالان و صحافان از گردآوری آثار مختلف هنری و به هم پیوسته کردن آنها ، کتابی نفیس فراهم میآوردند و آن را در میان دَفَّتین قرار میدادند.
خواجه شهابالدین عبدالله مروارید در شرفنامه خود از مرقع منسوب به امیرعلی شیرنوایی که شاید نخستین مرقع در تاریخ باشد و در ۸۹۷ ه. ق. ساخته شدهاست ، یاد میکند. مقدمه این مرقع به قلم خود وی است. ظاهراً امیرعلی شیر نوایی دستور داده بود از کتابخانهها و اطراف و اکناف آثار نفیس هنری را جمع نمایند و با هم پیوند دهند و مرقعی بسازند. متأسفانه از این مرقع فعلاً نشانی در دست نیست.
مرقع گلشن (همان مرقع گلشن و گلستان)، مجموعه ای است عدیم النظیر از هنرِ ظریف نقاشی و خطاطی و جلوه گاهی خوش منظر و دلنواز ، سرشار از ذوق و هنرِ هنروران که به خواست و دستور پادشاهی هنردوست از سلسله ٔ گورکانی هند ، از جمله جهانگیر شاه ، با سرانگشت توانای هنرمندان ایرانی میان سالهای 1014 تا 1037 بوجود آمده است . و بطور کلی هنر تذهیب و ترصیع و تشعیر و تصویر و تحریر و تجلید در این نسخه نمونه
عالیترین نوع هنر و هنرمندی ایرانی است . مرقع گلشن در قرن یازدهم به ایران رسید و در اواخر قرن سیزدهم زمان ولی عهدی ناصرالدین شاه در کتابخانه ٔ شاهنشاهی به ثبت رسیده است . مرقع گلشن بر اساس آمار مندرج شده در :
کتاب شاهکارهای نگارگری ایران
ناشر : موزه هنرهای معاصر تهران-موسسه توسعه هنرهای تجسمی
چاپ اول بهار 1384 تهران-ایران
دارای دو بخش است که بخش نخست آن دارای 90 ورق و بخش دوم مشتمل بر 43 ورق که با توجه به دورو بودن اوراق جمعاً 262 قطعه نقاشی و رسم الخط و تشعیرسازی دارد.
@artnegarshid
👇 👇 👇 👇 👇 👇 👇 👇
برگی از یک مرقع
قطعه ثلث و نسخ
رقم عبدالرحیم جزایری
اوایل قرن دوازدهم، سنه ۱۱۰۴
کتابخانه دانشگاه میشیگان
الكتب والمواضيع والآراء فيها لا تعبر عن رأي الموقع
تنبيه: جميع المحتويات والكتب في هذا الموقع جمعت من القنوات والمجموعات بواسطة بوتات في تطبيق تلغرام (برنامج Telegram) تلقائيا، فإذا شاهدت مادة مخالفة للعرف أو لقوانين النشر وحقوق المؤلفين فالرجاء إرسال المادة عبر هذا الإيميل حتى يحذف فورا:
alkhazanah.com@gmail.com
All contents and books on this website are collected from Telegram channels and groups by bots automatically. if you detect a post that is culturally inappropriate or violates publishing law or copyright, please send the permanent link of the post to the email below so the message will be deleted immediately:
alkhazanah.com@gmail.com