احسنتم البته تشييع پيکر خود حضرت امير، توسط خود حضرت امير ع با الهام از نگاهي صوفيانه هم مطرح است و شمشير دو دمِ حضرت کنارِ پيکر شريف، در شمايل مذکور هم مؤيد اين ديدگاه هست فکر کنم برخي از عزيزان گروه که در خدمتشان هستيم در اين باره تحقيقاتي انجام داده باشند و در صورت لزوم توضيح بيشتري ميدهند ... به هر تقدير بله ترکي بودن متن بدن شتر احتمالش بيشتر است سپاس?
درمورد منابع، سوالتون رو شفاف کنید.
بله این طلسمات، وابسته به مخارج حروف هست که تبلورش در دو زبان عربی و فارسی هست اگرچه که چینی ها هم، الان با حروف قریب المخرج و اتحاد، و رسوندن حروف به 28 حرف، سعی دارن که این قواعد رو با حروف خودشون انجام بدن
کاری که در زبان انگلیسی هم رایج شده و الان حروف اونها هم، دارای عدد هست!
بله، صنعت به معنی صنایع بدیعی خیلی قبلتر هم بوده است. اما صنعت کردن در فارسی به این معنا نیامده است.
بله درسته در ویکی هم چنین آمده است «ریشه این واژه از فارسی و اسپانیایی در کلمه حریر گرفته شدهاست» ??
دوستان سلام، بنده چند وقت پیش تحقیقی در باب واژهها و اصطلاحات نظامی در متون حماسی منظوم انجام داده بودم، الان ویراست دوم آن تقریباً آماده شده است، منظومههایی به این شرح بررسی شده است:
این نظر قابل تأمل است یعنی نوعی علامت بوده و برای تفکیک به کار میرفته است ولی نیازمند پژوهش موثقی در این زمینه هستم (اگر انجام شده باشد) و همچنین برایم اهیمت بسیار دارد که این نوع نگارش چرا و در کجا متداول بوده است.
بسیار لینک مفیدی بود ،
شکرا جزیلا?? «فرح بالتائب» برایم تثبیت شد
اما در این لینک از ابوبکر نقل میکند : «و دعا المدبر» و مقصودش دعوت انسانی است که از حق رویگردان ست
و این معنی ،یعنی «المُدْبِر» (باب افعال) است (در قرآن هم داریم : تدعو من أدْبَـرَ و تولّی) در حالیکه اینجا در نسخه ما ، ناسخ، شَکل و حرکات را نوشته : «المُدَبِّر» (باب تفعیل) که نمیدانم به معنی روی گردان هست یا خیر
بله در سال 1100 چاپ سنگی شده و ظاهرا در ایران هم این فناوری با اسم "باسمه" وجود داشته و فقط جواز این کار؛ یعنی چاپ سنگی وجود نداشته
بله، الان مصرع اول بیت چهارم را ملاحظه کنید. البته تصویر ناقص است، ولی گویا چنین است: « مرا سال در ع ح بود هم» و اینگونه خوانده می شود: « مرا سال در عَین حا بود هم» یعنی سال 78 و این عدد مطابق با غقعح در صدر صفحه است.
یکی از مطالب جالب این نسخه، در ص 82 از PDF ، این است: بابٌ فيما ظَفَرنا به من الأدلّة علی سکون الأرض صریحاً و مفهوماً من الآیات و الأدعية والخطب والأخبار المأثورة من الأئمّة علیهم السلام. هیچ یک از این دلایل، اشاره ای به سکون ارض، (البته به معنای سکون ذاتی که برخی از پیشینیان بدان قائل بودند) ندارد. بله، در میان پیشینیان از همان یونان باستان هم کسانی بودند که به قول حق قائل بودند؛ یعنی: اگر چه قائل به حرکت زمین به دور خورشید بودند، لکن برای سهولت محاسبات رصدی، زمین را ساکن فرض می کردند، و از این جهت در نتایج رصدی هم هیچ خللی رخ نمی داد.
بله، به درستی اشاره فرمودید، به همین جهت هم بنده در اثناء عرایضم گفتم: «امثال این نوع ادعاها»، ولی مآلِ مبحث تحریف و گفتارهای کلبرگ یکی است؛ یعنی هدف مشترکی را دنبال می کنند. اما در باب معنی وحی، باید عرض کنم که مکاتب فلسفی غرب، کاملاً معنای وحی را درک می کنند. حالا اگر گروهی منکر آنند سخن دیگری است. وانگهی، اینجا که سخن از حضرت ختمی مرتبت است، حتی آنها مکاشفات فلاسفۀ یونان باستان را هم باور دارند و در کتبشان برای ما نقل هم کرده اند؛ مانند آنچه کاپلستون در جلد اول تاریخ فلسفه اش، دربارۀ افلاطون و سایر حکماء پونان به صراحت گفته است. وه چه خوش باشد که سرّ دلبران // گفته آید در حدیث دیگران
ویژگیهای مقتل منظوم
سلیس: منظورم نوع پرداخت هر شاعر است؛ چون در مقتل قضیه متفاوت میشود. ذات آن داستانی است خیلی جاها شما میتوانید چیزهایی را به داستان اضافه کنید البته نه به آن منظور که تحریف شود.
دکتر مجد: بله به منظور تکمیل میشود اضافه کرد.
سلیس: همچنین میتوانید تفسیری در کنار آن بگذارید؛ حالا این تفسیر میتواند عرفانی باشد یا سیاسی باشد یا عبادی که اگر فلان کار انجام شد به خاطر فرمان خداوند بوده است و یا غیره. اینطور موارد را بنا دارید که در کارتان باشد یا نه؟ اگر هست با چه مبنایی میخواهد باشد؟
دکتر مجد: من قسمت اول را انجام میدهم. یعنی یک فضای داستانی به آن میدهم برای زیباتر شدن آن. بله چیزهایی اضافه میشود نه آنکه به قول شما برای کم یا زیاد کردن داستان باشد ولی برای اینکه تفسیر عرفانی و یا سیاسی باشد. اینها را داخل شعر نبردهام. یعنی واقعه را که صورت یک گزارش تاریخی است با هنر شعر خودم ترکیب کردم و با قلمی که سعی داشتم در آن احساس باشد. خیلی از ظرافتها را رعایت کردم تا بحث را به مخاطب منتقل کنم.
سلیس: از تکنیکهای داستانپردازی امروزی هم استفاده کردهاید؟ شفاف بپرسم: جنس کار تعزیه میشود یا مختارنامه؟ در تعزیه آدمهای بد، بد هستند و همه چیزشان بد است و آدمهای خوب همه چیزشان خوب است؛ مثلا در تعزیه شمر و عمر سعد به هم بد و بیراه و ناسزا میگویند.
دکتر مجد: خیر، این طور نیست. من در واقع سعی کردهام که آن گزارش تاریخی و واقعی که بوده است آورده شود. شما در نظر بگیرید عبدالله بن زبیر نسبت به امام حسین (ع) جایگاه پایینتری داشته است. با توجه به چیزی هم که در مقاتل نوشته شده مکالمه این دو نفر همواره با احترام بوده است. من کاملا این را در شعر حفظ کردهام. مثلاً یزید که از معاویه صحبت میکند از پدرش به کرامت سخن میگوید؛ من همان الفاظ تکریمآمیز را نسبت به پدرش آوردهام و البته در زیر آن نوشتهام به خاطر رعایت امانت این گونه نوشتهام؛ اینها صحبتهای من نیست؛ این همه ستایش معاویه و غیره به جهت رعایت امانت آورده شده است. اینگونه موارد توضیحاتش در پاورقی آورده شده است.
سلیس: دقیقا در علی نامه هم این کار انجام شده منتها او در شعرش این موارد را ذکر کرده است.
دکتر مجد: این موارد را من خیلی رعایت کردهام. از صفاتی مانند لعین و غیره استفاده نکردهام. یکی دو مورد فقط در مورد یزید، لعین را به کار بردهام؛ آن هم چون لازم بوده است و باید گفته میشده. سعی کردهام که به شعرم سمت و سوی خاصی ندهم. دو چیز را در این کار مدنظر داشتهام: اول این که گزارش تاریخی واقعه حفظ شود و دوم، احساس آن را عمیقتر کنم.
سلیس: یعنی نسبت به حالت خشک و بیروحی که در تاریخ آمده احساسیتر شود؟
دکتر مجد: بله، درست است.
بله یک خلطی شد، درستش این است :
حال درباره حدیث ثقلین، فرض کنیم که در یک نقل پیامبر فرموده به کتاب خدا تمسک کنید اما نگفته که به اهلبیت تمسک نکنید، ولی در نقل دیگری آمده که ایشان فرموده به ثقلین یعنی کتاب خدا و اهلبیت تمسک کنید و این غیر مشترک ها با هم تعارضی ندارند و می توان همه آنها را اخذ کرد.
بله ولی این طریق دیگر روایت است در طرق دیگری هم جز این سمرات آمده است و سمرات هم جمع سمرة نوعی درخت مغیلان و خار است.
بله منظورم دودو است یعنی چه؟
العنب آنکه دودو(؟) گفت نبی(؟) پنداری
بود در باب لبت این نه به باب انگور
بله . این که ضمن مستی، بنگ هم همراهش باشد با داستان شعر هم جفت و جور است. به هر حال از مشارکت و راهنمایی شما و سایر عزیزان در بحث بسیار متشکرم. ماجور باشید.
بله...
اگر نسخه مربوط به قرن یازده باشد ، مترجم و کاتبی به نام ابوالحامد العرشی الحیدرآبادی هم داریم
اطلاعات ناقص ما در این حد است ، یاحق
بله گویا به "گروه" نزدیکتر است تا "کرده"؛
ولی باز هم در این بافت برایم مبهم است.
بله این کتاب را به ترکی ترجمه کرده است که من در نسخه هایی که دیده ام و همچنین چاپی در 14 باب است .
بله...مقاله ای هم در باب این استخاره ها نوشته شده
الكتب والمواضيع والآراء فيها لا تعبر عن رأي الموقع
تنبيه: جميع المحتويات والكتب في هذا الموقع جمعت من القنوات والمجموعات بواسطة بوتات في تطبيق تلغرام (برنامج Telegram) تلقائيا، فإذا شاهدت مادة مخالفة للعرف أو لقوانين النشر وحقوق المؤلفين فالرجاء إرسال المادة عبر هذا الإيميل حتى يحذف فورا:
alkhazanah.com@gmail.com
All contents and books on this website are collected from Telegram channels and groups by bots automatically. if you detect a post that is culturally inappropriate or violates publishing law or copyright, please send the permanent link of the post to the email below so the message will be deleted immediately:
alkhazanah.com@gmail.com