در فهرست دنا هم سه حاشیه برای خلاصه الاقوال ذکر شده، حاشیه شیخ بهایی، حاشیه شهید ثانی، و حاشیه صاحب معالم. دو حاشیه اول را تطبیق دادم نبود، حاشیه صاحب معالم را البته در اختیار ندارم ولی بعید است از صاحب معالم با این رمز، نام برده شود. با توجه به سال کتابت نسخه ( نهصد و هشتاد و دو) صاحب این حواشی نباید برای دوران بعد باشد.
بله سپاسگزارم و موافقم. من هم استفاده مولانا از این مدل، به ذهنم آمد و بر همان پایه، روانها را به ضم نون خواندم. منظورم از ضعف شاعری این بود که گاهی مصحح واقعا به این نتیجه میرسد که شاعر در شعرش کلمه کم می آورده. این مطلب که عرض میکنم خیلی جسورانه است البته. چون شما بهتر میدانید که باید بسیار محتاطانه بیان شود و با در نظر گرفتن شرایط فراوان و اشراف به مسائل مختلف اگر توان رسیدن به آن برای ما وجود داشته باشد. اما شاید میتواند احتمالی باشد. البته از گویش حاکم بر ذهن شاعر و گاهی وقتها کاتب نباید گذشت.
اگر استناد به روایت باشد محدثین و فقها ولی اگر استناد به تاریخ محض باشد. مورخان.
البته در تعیین دقیق باید تظرات همه را با دقیق جرع و تعدیل و تحقیق کرد.
ضمه روی واو هم صحیح است در معنای کز او. ولی وجود را ناخودآگاه خواندم شاید کلمۀ بعد از وجود صفتی برای آن باشد و الزاما چراغ نباشد البته همه حدس است چون افتاده و کاری نمیتوان کرد.
با سلام خیر بنده تسلط کامل به لهجه عثمانی ندارم ولی نسخ خطی فراوانی در این موضوع دیدم، اما الان حضور ذهن ندارم کدام اثر مناسب است، باید نسخ خطی ترکی عثمانی در حوزه ادبیات و گرامر را ببینید بنده هم یک نگاهی میکنم اگر چیزی به نظر رسید عرض میکنم و البته دوستان آشنا با این زبان (عثمانی) هم. در گروه هستند حتما کمک خواهند کرد?
در مورد حاشیه بر تحریر مخروطات هم صرفاً به گزارش تراجم نگاران نمی توان اکتفا کرد، شاید بعد ها نسخه ای از این حواشی بدست آمده باشد که البته بنده الان حضور ذهن ندارم که آن را دیده ام یا نه.
[ادامه بالا] ☝️☝️
آنچه پیش آمد این بود که این سیاست زمینه اجرا نیافت و امام به یک نبرد تحمیل شده از طرف دشمن مستبدی مثل ابن زیاد با عواملی مثل شمر، تن داده و مردانه ایستاد تا شهید شد. به هر حال یادمان باشد که امام وظیفه اش حرکت در مسیر دینی بوده است، اما این مسیر، گاهی با جنگ است؛ گاهی با صلح، گاهی با تقیه. اینکه همه اینها با توجه با تلاش و نگاه دشمن به نتیجه رسیده باشد، همین است که در تاریخ آمده است. این راهی است که امامان ما همه مواردش را تجربه کرده اند.
*گفته میشود اگر جامعه معروف و منکر را فهم نکند، امر به این دو بی فایده است، حال شرایط آن دوران چگونه بوده است؟ آیا مردم معروف و منکر را میشناختند؟ آیا امام برای اقامه امر به معروف و نهی از منکر قیام کرد و یا خود قصد امر به معروف و نهی از منکر داشت؟ اگر امام برای امر به معروف و نهی از منکر قیام کرد، هدف امام کدام معروف و کدام منکر است؟
بنده عرض کردم، طرح مسأله امر به معروف و نهی از منکر، کلیت ماجرای کربلا را توضیح نمیدهد. به فرض که امام حسین (ع) در مراحل اول را این فرموده باشد، در ادامه، این بحث نبوده است، اما اینکه معروف به معنای این است که باید امر به دستوری شرعی داد که معروف یعنی میان اکثریت مردم کاملاً مقبول باشد، فکر میکنم، محل تأمل باشد. باید متخصصان و مجتهدان درباره اش بحث کنند.
معروف در اینجا، همان امر و حکم شرعی مقبول و پذیرفته شده است، البته این را میشود با شرایط امر به معروف که یکی از آنها احتمال تأثیر و دیگری نبودن خطر جانی و مالی است، درست کرد، یعنی اینکه نباید بیگدار به آب زد و هر توصیهای را به هر کسی به عنوان امر به معروف یا نهی از منکر کرد، مخصوصاً اگر خطر دارد. به هر حال، ماجرای کربلا صرفاً در این چارچوب که آقای مطهری هم بر آن تأکید دارد، قابل تفسیر نیست.
چنان که در قالب تفسیر کسانی هم که هدف را تصرف حکومت میدانند، هم به صورت نهایی قابل تفسیر نیست. این یک موردی است که باید بر اساس منابع تاریخی، مرحله به مرحله اش را متفاوت دانست، البته تحلیل مذهبی و دینی از آن و تأکید روی جنبه الهی بودن آن هم، امری گرچه فراتاریخی است، اما از نظر متدینین، قابل قبول و استناد است و بر این اساس، شاید اساساً همه این تفسیرها تغییر کند. طبعاً یک مورخی که به این دین یا این اصول مذهبی باور ندارد، این راه را نمیرود. اشکالی هم ندارد.
*پیشنهادهای سه گانه ای که عمر سعد در نامهای از قول امام حسین (ع) به عبیدالله مینویسد چقدر قابل اعتناست؟ آیا این واقعاً حرف امام بوده یا اینکه عمرسعد برای اینکه کار به جنگ نکشد و خون امام به گردن او نیفتد؛ این پیشنهادات را از دروغ از جانب خود به عبیدالله داده است؟
در سیاست، همه چیز امکان دارد. بنده کاری به اخبار مورد اشاره شما در اینجا ندارم و موردی که شما گفتید، در تاریخ سیاسی اسلام و کتاب تأملی در نهضت عاشورا از لحاظ سندی بحث کرده ام. واقدی از قدیم، روی آن تردید و حتی انکار داشت که امام مثلاً پیشنهاد رفتن نزد یزید و دست گذاشتن در دست او را داشته باشد. اما شما برای مردان سیاست، باید این احتمال را بدهید. وقتی پیامبر (ص) در حدیبیه میخواست صلح کند، بسیاری از اصحاب با کار ایشان مخالف بودند، چون تصور میکردند همه اش باید جنگ کرد، اما حضرت صلح کرد، آن هم برای ۱۰ سال؛ عنوان «رسول الله» را هم حذف کرد. شاید اگر لازم بود برای زمان بیشتر تا کمتر هم این کار را میکرد. اگر پیامبر (ص) این کار را کرده باشد، امام حسین (ع) که نواده اوست هم ممکن است این پیشنهاد را داده باشد. ما نباید جوّزده شویم. سیاست، راه حلهای خاص خود را دارد، البته برای هر رفتاری هم، نباید استناد تاریخی و دینی درست کرد و دست سیاستمداران را در تصمیم گیری بست. رهبر و همراهانش که مقبول مردم باشند و مشروعیت داشته باشند، میتوانند براساس مصالح امت اسلامی، عمل کنند و هیچ گاه نباید صرفاً نوعی خاص از برداشت عاشورایی ملاک باشد.
اگر این طور است، پس از سایر ائمه (ع) چه باید بگیریم؟ لابد خواهند گفت آنها تقیه کرده اند و تا حدودی هم درست است، البته اگر زمان، زمان تقیه باشد، باید همان را که رهبران امت میگویند، پذیرفت. ممکن است کشور بزرگی مثل ایران در اختیار شما باشد، اما خطر آن چنان باشد، که لازم باشد تقیه کرد. برخی دوست دارند، رهبران را وادار کنند که حتماً و فقط به جنگ فکر کنند. این نه با فرهنگ سیاسی امامان سازگار است و نه با فقه و نظام حقوقی فقهای بزرگ ما.
@jafarian1964
⭕️⭕️
معرفی کتاب کنترل_ذهن
نویسنده خوزه_سیلوا
🔹شما میتوانید با خواندن کتاب کنترل ذهن اثرخوزه سیلوا، توانایی کنترل ریتم امواج مغزی خود را در جهت بهبود وضعیت زندگیتان کسب کنید.
🔸 شاید برایتان تعجب برانگیز باشد، ولی این کار با کمک متد سیلوا کاملا عملی است و نتایج آن منافع سودمند بیشماری برای شما دارد.
🔸ذهن به اسبی چموش میماند؛ اسبی توانمند و نیرومند که اگر بتوانیم آن را رام و مهار کنیم و بر آن سوار شویم، ما را تا به آنجا میرساند که به جز خدا نبینیم. اما اگر بدون مهار و کنترل کردن اسب، بر آن سوار شویم چنان ما را بر زمین میزند که گاه شاید دیگر نتوانیم از روی زمین بلند شویم.
🔹هیچ رویدادی در دنیای بیرون رخ نمیدهد مگر آنکه پیش از آن در دنیا ذهن رخ داده باشد.
🔸برای این که دنیایی زیبا برای خود بیافرینید نخست باید ذهن خود را زیبا کنید و برای اینکه ذهنتان را زیبا کنید پیش از آن باید مهار و کنترل ذهنتان در دست گیرید. با خواندن کتاب کنترل ذهن (The Silva Mind Control Method Of Mental Dynamics)،
🔹ذهنی زیبا و توانمند و در پی آن دنیایی سرشار از زیباییها برای خود بیافرینید.
چگونگی مهار و کنترل ذهن و شیوههای بهرهبرداری از نیروی بیکران آن دانش نوپایی است که دیر زمانی از پدیداری آن نمیگذرد.
🔸 خوزه سیلوا (Jos'e Silva) یکی از اندیشمندانی است که با آنکه در هیچ مدرسه و کلاس درسی شرکت نکرده است، درسهای بسیاری درباره دانش کنترل ذهن برای آموختن به ما دارد.
🔹متد کنترل ذهن سیلوا امروز در بیش از صد و سی کشور دنیا و از جمله در ایران آموزش داده میشود و تاکنون میلیونها تن با بهرهبرداری از این شیوه و کنترل ذهنشان توانستهاند به دستاوردهایی بزرگ و چشمگیر دست یابند.
#معرفی_کتاب
شاید مهمترین بخش این مقاله در صفحه ۱۶ (صفحه ۶۲ مجله) است که اشاره به نقش روسای قبایل در تصمیمگیری افرادِ آن دارد. ما این را در اسلامآوردن قبایل در زمان رسولالله صلوات الله علیه و آله هم شاهد بودهایم.
البته شاید برای غیر عربها -مثل حقیر- درک چنین مطلبی سخت باشد، ولی به گمانم هنوز قوم عرب -حتی در ایران- هم واجد چنین نگاه قبیلهای در تصمیمگیریهای مختلف اجتماعی-سیاسی هستند. میتوان این مساله را بیشتر دنبال کرد.
#تفاوت_اکراه_و_اجبار
سلام, ابتدا باید معنای اکراه, مشخص شود. ایا اکراه به معنی اجبار است؟ ایا لا اکراه فی الدین, یعنی لا اجبار فی الدین؟ ابتدا سر این موضوع بحث شود و فرق اکراه و اجبار مشخص شود. فهم آیه لا اکراه فی الدین, خیلی مهم است. فکر کنم خیلی ها اکراه را با اجبار, خلط می کنند. در حالی که اکراه, مسلما با اجبار, تفاوت معنایی دارد. اگر گفته شود که اجبار در دین نیست, کلیه قوانین مربوط به قصاص و حدود و مانند آنها, باید برچیده شوند. زیرا هم حدّ, اجبار است و هم قصاص. وقتی مثلا حدّ شرب خمر, جاری می شود, در واقع شخص را مجبور به ترک شرب خمر می کنند. مگر می شود که اجبار در دین نباشد. بسیاری از احکام شرع, اجباری هستند و اگر شخص آنها را انجام ندهد, مجازات می شود. اسلام که دین اباحیگری نیست که با شعار آزادی, هرکاری دلشان خواست انجام دهند و بگویند لا اکراه فی الدین و اکراه را اجبار معنی کنند و مانند آن.
اکراه, حتما با اجبار, تفاوت دارد. این آیه, به نظر می رسد که بد فهمیده شده است. البته فقط این آیه نیست که بد فهمیده شده است. بسیاری از آیات هستند که بد فهمیده شده اند.
#تفاوت_اکراه_و_اجبار
سلام, ابتدا باید معنای اکراه, مشخص شود. ایا اکراه به معنی اجبار است؟ ایا لا اکراه فی الدین, یعنی لا اجبار فی الدین؟ ابتدا سر این موضوع بحث شود و فرق اکراه و اجبار مشخص شود. فهم آیه لا اکراه فی الدین, خیلی مهم است. فکر کنم خیلی ها اکراه را با اجبار, خلط می کنند. در حالی که اکراه, مسلما با اجبار, تفاوت معنایی دارد. اگر گفته شود که اجبار در دین نیست, کلیه قوانین مربوط به قصاص و حدود و مانند آنها, باید برچیده شوند. زیرا هم حدّ, اجبار است و هم قصاص. وقتی مثلا حدّ شرب خمر, جاری می شود, در واقع شخص را مجبور به ترک شرب خمر می کنند. مگر می شود که اجبار در دین نباشد. بسیاری از احکام شرع, اجباری هستند و اگر شخص آنها را انجام ندهد, مجازات می شود. اسلام که دین اباحیگری نیست که با شعار آزادی, هرکاری دلشان خواست انجام دهند و بگویند لا اکراه فی الدین و اکراه را اجبار معنی کنند و مانند آن.
اکراه, حتما با اجبار, تفاوت دارد. این آیه, به نظر می رسد که بد فهمیده شده است. البته فقط این آیه نیست که بد فهمیده شده است. بسیاری از آیات هستند که بد فهمیده شده اند.
حدود در اسلام, اجبار بر ترک است. اجبار بر ترک سرقت, اجبار بر ترک زنا, اجبار بر ترک قذف و مانند آن. لذا در اسلام, اجبار هست. کسی نمی تواند بگوید که در دین اجبار نیست. اما اکراه, با اجبار, فرق دارد. البته اگر گفته شود که مجازات, غیر از اجبار است, این یک سخنی است که می تواند حق باشد.
اگر مجازات, غیر از اجبار باشد, غیر از اکراه نیز هست.
به نطر می رسد که اجبار, برای این است که شخص عملی را انجام دهد یا ترک کند. اما اکراه, برای این است که شخص مطلبی را که قبول ندارد و به آن ایمان ندارد را قبول کند و به آن ایمان بیاورد. لذا قبولاندن عقیده, با اکراه, امکان ندارد و لا اکراه فی الدین, باید یک چنین چیزی را بیان کند. نه این که الزام و اجباری در انجام یا ترک عمل, نیست. اگر الزام و اجبار در ترک عمل نباشد که جامعه را نمی شود اداره کرد. هرکس هرکاری که بخواهد می کند و می گوید لا اکراه فی الدّین, با من کاری نداشته باشید و مانند آن.
سلام به شما
نقد من مربوط به استدلال آقای شاهدی بود که متکی بر کاربرد لفظ«اکراه» در قرآن برای موارد معنوی بود. هم آیه ای که آقای شاهدی برای مفهوم اکراه آورده اند (با فرض اینکه به مقوله پذیرش یا نفی ظاهری دین مربوط باشند) و هم آیه ای که شما آوردید، هردو بر نوعی اجبار دلالت دارند که به مرحله قلب و ایمان قلبی نمیرسد بلکه مربوط به حفظ ظاهر است. در آیه مورد نظر آقای شاهدی (آیه لا اکراه فی الدین) معنای قابل استنباط این است که کسی را به زور نمیتوان وارد دین کرد یا دیندار کرد (یا مسلمان کرد) اعمّ از اینکه آیه خبر از یک واقعیت وجدانی بدهد یا دلالت بر عمل اجتماعی-سیاسی (مثل تحکّم جامعه یا حکومت بر مسلمان شدن مردم نامسلمان) داشته باشد. در آیه مورد نظر شما (نحل: 106) اکراه مربوط به کافر شدن اجباری فرد مومن است برای حفظ جان یا مال یا ناموس بی آنکه به آن قلباً راضی باشد و از عقیده مومنانه خود برگشته باشد (ظاهراً شبیه آنچه ما تقیه مینامیم).
آقای شاهدی کاربرد کلمه «اکراه» در مورد عقیده یا حفظ ظاهر را مبنای این استدلال قرار دادند که مفهوم اکراه با اجبار فرق دارد. ایشان اکراه را مربوط به عقیده، و اجبار را مربوط به عمل میدانند و میگویند از آیه «لااکراه فی الدین» نمیتوان «لااجبار فی الدین» را نتیجه گرفت. اما آیه ای که بنده مثال زدم (نور: 33) فعلی از ریشه اکراه را دقیقاً برای اجبار عملی به کار برده است و همین نشان میدهد که لفظ اکراه و افعال مشتق از آن، کاربرد معطوف بر عمل هم دارند و صرفاً مربوط به عقیده نیستند. بنابراین استدلال آقای شاهدی درست نیست.
ماجرای اسارت کتابهای خطی در ایران چیست؟!
محققان برجسته و یا دانشجویان دوره دکتری تاریخ اسلام و ... زبان به گلایه باز کردند که فروش نسخه خطی شیعی به اروپاییان عاقلانه تر از آن است که در کتابخانه های مختلف ایران وعراق این نسخه های مهم خطی به اسارت گرفته شود.
شاید یکی از سوالاتی که برای خیلی از ما مطرح باشد آن است که چرا دنیا، اسلام به قرائت ترکیه ای را بیشتر می شناسد تا اسلام ناب محمدی؟! و شاید برای این سوال دلایل مختلفی را بتوان بیان کرد، نزدیکی ترکیه به اروپا که سالها حتی نیمی از اروپا نیز متعلق به ترکهای عثمانی بوده است؛ شاید یکی از دلایل این امر باشد اما اروپای شرقی دل خوشی از ترکیه ندارد. برای مثال در مجارستان به جز یک موزه شخصی و یک مسجد خانگی تمامی آثار و میراث ترکهای عثمانی را از بین برده اند چرا که ظاهرا رفتار خشنی که ترکها در حکومت عثمانی ها داشته اند؛ خاطره خوشی را برای مردم اروپای شرقی از ترکها باقی نگذاشته و باعث بدبینی شده است اما چه بخواهیم و چه نخواهیم ترکیه دروازه اروپا به شرق است بله؛ این امر را هم می توان جدی گرفت ولی تا همین ده سال پیش یعنی قبل از اینکه اردوغان و حزبش روی کار بیایند لاییک ها برای سالیان متمادی در ترکیه حکومت می کردند و ارتش حافظ میراث آتاتورک بود. چیزی مثل آن که بگوییم رضاخان قلدر تا ده سال قبل بر ترکیه حکومت می کرده است و البته حکومت آنها ضداسلامی تر از رضاخان بوده تاجایی که در آنجا موفق شدند خط رسمی کشوری که ته مانده امپراتوری بزرگ عثمانی است را نیز عوض کنند چیزی که در ایران به لطف درایت روحانیت شیعه رخ نداد وارتباط ما با گذشته تاریخی مان قطع نشد.
شاید بگویند ترکیه سریال سازی اش زیاد است. بله، اما سریالهای ترکیه ای همان طور که می دانیم بیشتر به فساد و لاابالی گری به سبک غربی می پردازند تا تبلیغ اسلام و البته تبلیغ اسلامشان هم صوری است چیزی مانند همان سریال کلید اسرار که راست و دروغ را با هم مخلوط کرده و بیشتر افسانه سرایی می کنند تا حقیقت گویی. ترکیه اما در صنعت توریسم موفق بوده و چهره اسلامی خوبی از خود حداقل به قرائت اسلام ترکیه ای در تبلیغات ارائه داده است. چند سالی هم هست که این کشور در بحث مسجدسازی و مدرسه سازی در کشورهای مختلف فعالیت چشمگیری داشته، یعنی روی نیروسازی و شبکه سازی این نیروها کارهای درخور توجهی صورت داده است، تا جایی که مثلا در تاجیکستان فارسی زبان، کشور ترکیه قدرت نمایی زیادی دارد اما این هم موضوع آن طور که هست باعث نشده تا قرائت عثمانیایی از اسلام در جهان حاکم شود؛ پس دلیل اصلی این بحث چیست؟ شاید بهترین دلیل را بتوان در موضوع دیگری مطرح کرد.
علیکم السلام؛ این احتمال را باید با تفحص در کتب تراجم بررسی نمود. حتی شاید این تنها سند موجود از وجودِ یک سعدیِ دیگر باشد (شاید). ولی یک تجربه در باب تراجم نگاری وجود دارد و آن این است که افرادی که شهرت بسیار دارند، اگر در عصر خود و یا پس از خود شخصی دیگر نیز بر آن اسم یا لقب باشد، تراجم نگاران به طفیلیِ آن شخص مشهور، این شخص نامشهور را نیز ذکر می کنند تا کسی آنها را با هم اشتباه نگیرد. (مخصوصاً اگر شاعر هم باشد، آن هم با اسم سعدی !!) حتی گاه ممکن است شهرت آنها مثل هم باشد؛ مثلاً ما چند نفر در تاریخ داریم که ملقب به «قطب الدین» اند و شهرت برخی از آنها در یک سطح است.
متاسفانه چند جا دیدم که این مطلب سخيف را به افلاطون منسوب کرده اند و الحمد لله همه هم در حال فوروارد آن هستند و بعید میدانم که کسی به معنای آن توجه کرده باشد. البته این روشی است که متاسفانه در همه ما حاکم است که صرفا تا مطلبی در ظاهر قشنگ می آید و منتسب به حکما می شود را سریع برای دیگران ارسال می کنیم.
حالا لطفا منبع این کلام را محبت فرمایید البته که هر چند از افلاطون باشد ولی مطلبی ناصواب است. کلا باید ضمن ترفیع درجات انسانی، تخریب شخصیت دیگری را نکنیم.
مثلا با این بیان، مقام معلم را به حد اعلی میرسانیم ولی مقام پدر و مادر را به پایین ترین حد تنزل میدهیم.
به نظر بنده میرسد این را حتماً منکوس باید خواند و به احتمال مِن کوس (یعنی حرف جرّ و همان طبل بزرگ جنگی) باشد. امّا برای آن تنوین نصب هم باید فکری کرد. شاید کاتب آن را همان منکوس اسم مفعول به معنی وارونه تصور کرده و آن را خبر کانَ گرفته است.
تا نظر استادان چه باشد.
بله. هم سنگی و هم خطی زیاد گرفته ام. البته شاید نسخه شما منعی داشته باشد. ولی در هر صورت باید کارشناس بررسی نسخه، علت آن را به شما واضح بگوید.
با سلام و ارادت، به نظر میرسد بیشتر به سفارش برخی اجله و اعزه، کاتبان به این امر اقدام میکردهاند، برای نمونه کسی که مداومت به قرائت سوره یس یا واقعه داشته، سوره یا دعای مطلوب را در قطعهای به خط زیبایی مینوشتند تا آنها آن را در سفر و حضر با خود داشته باشند و البته به جز سفارش شاید دلایل دیگری هم داشته، مانند علاقه شخصی خود خوشنویس به آن سوره یا دعای معهود. البته ناقص بودن یک قطعه شاید به جهت این باشد که باقی به دست ما نرسیده یا ناتمام بودنش به این دلیل باشد که فرصت ادامه کار را وی نیافته است و نیر دلایلی که جنابعالی در انجام سخن فرمودید همچون تزیین و تبرک و تمرین نیز محتمل است. الله اعلم💐
بله واقعيت اين است که هر محققي به هر ميزان و درصد از «نگاه منشوري» بهره داشته باشد به همان ميزان ميتواند نکات ظريفتر و به اصطلاح طيفهاي متنوعي از تحليليهاي جديد را ارائه دهد .. مهم اين نگاهه هست که کميابه و الا دسترسي به اين تصاوير براي همه ميسور است شايد هم بشود از موزه ها و اينها هم گرفت ولي آن نگاه را چه بايد کرد!
#مقتل
به مناسبت ایام محرم و شهادت سید الشهدا علیه السلام ما در این ایام برخی نسخههای مقتل را در کانال بارگذاری خواهیم کرد ان شاءالله؛ بدیهی است در برخی مقاتل ممکن است مطالبی باشد که با محکمات قابل جمع نباشد ولی از آنجا که ما فرصتی برای مطالعه و چک کردن تک تک رسالهها نداریم و نیز اینکه تا کنون کار تخصصی خاصی بر روی مقاتل نشده است لذا در دسترس قرار گرفتن برخی نسخهها شاید فواید قابل توجهی داشته باشد ان شاءالله.
@nosakh_shii
الكتب والمواضيع والآراء فيها لا تعبر عن رأي الموقع
تنبيه: جميع المحتويات والكتب في هذا الموقع جمعت من القنوات والمجموعات بواسطة بوتات في تطبيق تلغرام (برنامج Telegram) تلقائيا، فإذا شاهدت مادة مخالفة للعرف أو لقوانين النشر وحقوق المؤلفين فالرجاء إرسال المادة عبر هذا الإيميل حتى يحذف فورا:
alkhazanah.com@gmail.com
All contents and books on this website are collected from Telegram channels and groups by bots automatically. if you detect a post that is culturally inappropriate or violates publishing law or copyright, please send the permanent link of the post to the email below so the message will be deleted immediately:
alkhazanah.com@gmail.com