«بیاض» و «سفینه»، کلمات عربی و «جُنگ» واژهای چینی است. واژة «جنگ» پس از مغول در ایران فراوان دیده شده و آن را کنایت از کتابی که در آن گفتههای گوناگون جای دهند، به کار برده و سپس آن را به تازی ترجمه کرده، «سفینه» گفتهاند(منزوی) اما نظر دهخدا این است که جُنگ، «کلمه هندی است و همان است که ابن بطوطه جُنق میگوید. در ایران، دیوان غزل یک شاعر را سفینه میگفتهاند سپس جَنگ هندی را که نیز به معنی سفینه است برای دیوان اشعار گزیدۀ چندین شاعر به کار بردهاند»(دهخدا، مدخل جُنگ). به هرحال سفینه و جُنگ که در لغت به معنی کشتی هستند؛ دراصطلاح ادبی به کتبی اطلاق میشوند که در آنها مطالب مختلف خصوصاً اشعار برگزیدة شعرا جمع شده باشد، با این تفاوت که اشعار مندرج در جُنگ، بدون نظم و ترتیب گردآوری شده است(نک: همان جا)؛ «بیاض» هم که در اصل دفتر بغلی سفیدی بوده که در آن مطالبی سودمند مینوشتهاند، زمانی که قطعش بزرگ باشد، مترادف با جنگ و سفینه است.
فارغ از مباحث تطبیق خط سفینه با خط نسخ دیوان مولانا که حواشی ایشان را دارد که آقای اشکوری هم بدان استناد کرده اند، چون در این سفینه شعری از خود مولانا صائب انتخاب نشده دلیلی است بر اینکه سفینه به خط خود ایشان است و نشانه تواضع ایشان.
البته بیاض را نبایستی با قطع بیاضی اشتباه نمود، توصیفی که عزیزمان بیان فرمودند مربوط به قطع بیاضی است. بیاض در واقع، گویا عنوان دیگری برای «سفینه» و «جُنگ» (یا جونگ، توجه شود جونگ کلمه ای چینی است به معنی کشتی و سفینه)، که در آن موضوعات متنوع ادبی، از حدیث و شعر و نکات طریقه و بدیعه و ظریفه و لطیفه درج میگردد. مورد غفلت قرار نگیرد، بیاض در مقابل سواد، به نسخه مبیضه (پاکنویس) خط مولف هم گویند و نیز اصطلاح دیگری هم هست که در میان برگهای نسخ دیده میشود به شکل «صحیح البیاض» و منظور این سفیدی که در صفحه نسخه میبینید افتادگی نیست بلکه به هر دلیلی (همچون ترسیم نگاره در آینده، غفلت کاتب و.. ) سفید مانده است. در هر حال مورد سؤال علی القاعده از مقوله سفینه خواهد بود والله العالم
قصیده ای در مصیبت حضرت سیدالشهدا (ع) از صائب تبریزی
میرزا محمدعلی صائب تبریزی، شاعر شهیر شیعی، از نام آوران عرصه سخن و از برترین غزل پردازان ایران است. دیوان اشعار این شاعر کثیرالعشر با تصحیح های گوناگون و در سالهای مختلف در یک یا دو یا سه جلد به بازار نشر راه یافته ولی کامل ترین دیوان صائب تبریزی تا امروز، همان است که در شش مجلد و به همت استاد محمد قهرمان منتشر شده است. @manuscript
🔹 اولین چاپ دیوان حافظ کدام است؟
نخستین چاپ دیوان حافظ در سال 1791 میلادی (حدود 1170شمسی) توسط یک سیاستمدار و فرهنگ دوست تبریزی به نام ابوطالب تبریزی، فرزند محمد بیگخان، در شهر کلکتۀ هندوستان انجام گرفته است. انتشار دیوان حافظ توسط ابوطالب تبریزی، سرآغاز حافظ پژوهی در عصر جدید و توجه گستردۀ علاقهمندان فرهنگ اسلام و ایران به ادبیات فارسی در سراسر جهان به شمار میرود. بعد از این چاپ بود که دو کشور عثمانی و مصر، به بررسی شعر حافظ روی آوردند و سخنوران دنیا، با شعر و اندیشه حافظ آشنا شدند. ابوطالب در ذیل شرح حال حافظ در کتاب خلاصةالافکار، گزارش میدهد که به پیشنهاد یکی از دوستان انگلیسیاش، دیوان حافظ را از روی 12 نسخه خطی تصحیح کرده و آن را در اواسط سال 1206ق در 1200 نسخه چاپ کرده است. از نکات ارزشمند تاریخی در این تصحیح، اشاره به نام دستاندرکاران چاپخانه و وظایف آنها در چاپ این کتاب است که از حیث تاریخ چاپ، بسیار مهم است.
goo.gl/YbFCvY
منبع: طاهری خسروشاهی، محمد، «دربارۀ ابوطالب تبریزی؛ بانی نخستین چاپ دیوان حافظ»، در: مجله فرهنگی و هنری سفینه تبریز، ش1، صص61-65
📎تصویر پیوست تصویری از حافظِ ابوطالب تبریزی است.
برگرفته از کانال مرکز کتاب پژوهی ایران
@UT_Central_Library
🌷 غافلی از حال دل،
ترسم که این ویرانه را
🌷دیگران بی صاحب انگارند و
تعمیرش کنند
صائب تبریزی
@yortchi_bosjin_pdf
#بزرگداشت_صائب_تبریزی
#جواد_هاشمی
متن پیش رو که به بهانه روز صائب فراهم آمده، مروری است بر دو غزل از این قلهنشین سبک هندی (هموزن و همقافیه و همردیف) و یک غزل عاشورایی ازعلی انسانی که به اقتفای او سروده شده است.
میرزا محمدعلی «صائب تبریزی» از بزرگان شعر و ادب است که سبک ادبی طرز تازه (هندی یا اصفهانی) شیوه اوست.
صائب ـ این شاعر شیعی ـ «در حدود سال ۱۰۰۰ ه.ش در تبریز زاده شد»[۱]. تاریخ صحیح درگذشت او سال ۱۰۸۶ بلکه ۱۰۸۷[۲] است و در اصفهان به خاک آرمید.
او در یک جمله «تبریزی المولد و اصفهانی الموطن و المدفن» بود.
دیوانش بارها چاپ شده ولی کاملترینش در شش مجلد و به همت صائبشناس مطرح، استاد محمد قهرمان منتشر شده است[۳]. ضمنا کتاب «مجموعه اشعار ولایی و آیینی صائب تبریزی» به همت جواد هاشمی «تربت» به سبب موضوع مذهب و اشعار نویافتهاش از آثار قابل توجه پیرامون صائب در دو سه سال اخیر است.
چند سالی است که دهم تیر را روز صائب تبریزی نام نهادهاند و ماجرای این نامگذاری در کتاب مذکور یعنی «مجموعه اشعار ولایی و آیینی صائب تبریزی» به تفصیل آمده است.
این متن که به بهانه روز صائب فراهم آمده، مروری است بر دو غزل از این قلهنشین سبک هندی (هموزن و همقافیه و همردیف) و یک غزل عاشورایی از استاد علی انسانی که به اقتفای او سروده شده است.
انسانی از شاعران و ذاکران مطرح روزگار ماست که «دل سنگ آب شد» و «گلاب و گل» نام دو مجموعه شعری ایشان است. بد نیست بدانیم، ایشان اثری هم با نام «یک عمر» دارند که شامل گزیده غزلیات صائب تبریزی و استقبالهای صائب از حافظ است.
ضمنا این که صائب در یک وزن و با یک ردیف و قافیه، سرودن دو یا سه غزل را تجربه میکند، امری معمول است و نیز نکته آخر این که وزن سه شعر مورد نظر، همگی «فعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن»است.
اینک سه غزل:
#صائب_تبریزی(۱)
گرصفای حرم کعبه ز زمزم باشد[۴]
زمزم کعبه دل، دیده پُر نم باشد
تانبندی ز سخن لب، نشود دل گویا
نطق عیسی، ثمر روزه مریم باشد
دست حرص ازدل سودازدگان کوتاه ست
دانه سوخته از مور مسلم باشد
برگ عیش ازچمن سبزفلک چشم مدار
که گلش کاسه دریوزه شبنم باشد
چون سبکدست تواندبه جهان افشاندن؟
دست هرکس به ته سنگ زخاتم باشد
همه دانندکه مطلب زدعاآمین است
زلف اگربرخط شبرنگ مقدم باشد
میخلددردل مغرورمراچون سوزن
بخیه زخمم اگر رشته مریم باشد
«صائب»!آنان که به گفتارسرآمدشدهاند
خصم خودرانپسندند که ملزم باشد
#صائب_تبریزی(۲)
نقدروشنگهران در گره غم باشد[۵]
سور این طایفه در حلقه ماتم باشد
تلخی عیش بُوَد لازم ارباب صفا
کعبه را آب ز شورابه زمزم باشد
کی به فردوس دهدچهره گندمگون را؟
هر که در سلسله نسبت آدم باشد
نیستنداهل تجرد پسر مادر خویش
عیسی آن نیست که دلبسته مریم باشد
خون ماچیست که عشق توبُوَدتشنه او؟
چشم خورشیدچرادرپی شبنم باشد؟
خوابِ آن چشم،ربایندهترازبیداری ست
پشت شمشیربتان،تیزتر ازدم باشد
هرکه رامینگری مرکزپرگارغم ست
کیست در دایره چرخ، مسلم باشد؟
هنرش جوهر شمشیر زبانها گردد
هرکه چون تیغ دراین معرکه،ابکم باشد
وعده غنچهدهانان گرهی بربادست
گرهی نیست دراین رشته که محکم باشد
«صائب»!آنان که زانصاف،مؤدب شدهاند
خصم خودرانپسندند که ملزم باشد
#علی_انسانی
روشن آن چشم که درسوگ توپُرنم باشد[۶]
دلربا،نرگس این باغ به شبنم باشد
تابدانندکجا بزم عزای تو به پاست
دود آه دل عشاق تو پرچم باشد
دل،حسینیه؛نفس،نوحه؛تپش،سینهزنی ست
دم بگیریم که عمرهمه این دم باشد
به خدای حرم وکعبه قسم!ای حُجاج!
هرکه مُحرم به محرم شده،مَحرم باشد
آن که داردغم عشق تونداردغم هیچ
که نشاط دل عالم،همه زین غم باشد
خانه تنگِ دلم نیست شبی بیمهمان
لحظهای نیست که دل بی غم وماتم باشد
مطلع«صائب تبریز»به یادم آمد
آن که درطرز[۷]خوداستادمسلم باشد:
«گرصفای حرم کعبه به[۸]زمزم باشد
زمزم اهل صفا دیده پُر نم باشد»
[۱]. برگزیده اشعار صائب و دیگرشعرای معروف سبک هندی، ص ۱۲.
[۲]. این تحقیق مبسوط مذکور به صورت مقالهای جداگانه با عنوان «سال درگذشت صائب تبریزی» در مجله کتابچه (ش ۲۳، مرداد ۹۳، ص ۱۲۴ ـ ۱۴۰) منتشر شده است.
[۳]. البته این مجموعه، جلد هفتمی هم با عنوان «راهنمای دیوان صائب تبریزی» دارد که به کوشش کبری عزیزیان منتشر شده است.
[۴]. دیوان صائب تبریزی، ج ۴، ص ۱۶۶۵.
[۵]. دیوان صائب تبریزی، ج ۴، ص ۱۶۶۶.
[۶]. دل سنگ آب شد، ص ۲۱۴ ـ ۲۱۵.
[۷]. طرز به معنای شیوه و روش و سبک است ولی اینجا نقش ایهامگونهای نیز دارد؛ چرا که برخی مانند استاد محمد قهرمان، سبک هندی یااصفهانی را«طرزتازه»نامیدهاند.
[۸].حرف اضافه«به»دراصل،«ز»بوده که ذوق ادبی استاد،آن راتغییر داده است.
با نام خدا
(محمد طاهری خسروشاهی/ یادداشت شماره هشت):
بر اساس شواهد تاریخی،نخستین چاپ دیوان حافظ(علیه الرحمه) توسط یک تبریزی اهل فرهنگ و دانش، به نام میرزا ابوطالب خان تبریزی و در سال 1206 هجری قمری در شهر کلکته هندوستان انجام گرفته است.
ابوطالب خان فرزند حاجی محمد بیگ خان شفیع تبریزی(از تبارزه اصفهان)،در سال 1166 قمری در شهر لکهنو هند به دنیا آمده است.
ابوطالب تبریزی اگرچه مدتهای بسیاری از عمر خود را در هندوستان به سیاست ورزی گذرانده بود،تالیفات بسیاری دارد که شاید دو مورد از معروف ترین آنها، مسیر طالبی یا سفرنامه میرزا ابوطالب خان و کتاب تذکره خلاصه الافکار باشد..
آنچه باعث شده یکی از یادداشت های سفینه تبریز به ابوطالب خان اختصاص یابد، کوشش تاریخی او در اولین چاپ دیوان حافظ است..
ابوطالب تبریزی در ذیل شرح حال حافظ در کتاب خلاصه الافکار خود می گوید دیوان حافظ را از روی دوازده نسخه خطی تصحیح کرده و در سال 1206 قمری با کمک یکی از دوستانش (مستر جانسون فرنگی) در یک هزار و دویست شمارگان و به قیمت شانزده روپیه (با کاغذ فرنگی)چاپ کرده است. بنابراین، باید این چاپ را اولین چاپ دیوان حافظ در طول تاریخ و یکی از نخستین آثار منتشر شده به زبان فارسی در شبه قاره برشمرد و یک مورد دیگر به (سلسله اولین های تبریز) اضافه کرد.
ابوطالب تبریزی در آغاز دیوان حافظ خود، پس از حمد باریتعالی و ارائه گزارشی از روند تصحیح و چاپ کتاب، مقدمه معروف محمد گلندام/گل اندام (جامع دیوان خواجه)را طلیعه این اثر قرار داده است..
یک نکته جالب درباره چاپ ابوطالب تبریزی این است که وی بر خلاف روال مالوف، دیوان حافظ را با قصاید خواجه آغاز کرده و سپس غزلیات و قطعات و دیگر اشعار حافظ را آورده است.
ما در نخستین شماره مجله فرهنگی و هنری سفینه تبریز، یک پرونده ویژه درباره ابوطالب خان باز کرده ایم..در این پرونده سه مقاله از استاد مجدالدین کیوانی،استادعلی آل داوود و مقاله ای از اینجانب درج شده است که علاقه مندان را به مطالعه آنها دعوت می کنیم.
در پایان از متولیان محترم امر پژوهش به ویژه در آذربایجان که این پیام به دست ایشان می رسد، می خواهیم با توجه به اهمیت تاریخی نسخه ابوطالب خان تبریزی و با عنایت به اینکه بیش از 200 سال از چاپ آن می گذرد و اینک بسیار کمیاب است، نسبت به تجدید چاپ آن اقدام فرمایند.
ذیلا جهت آشنایی علاقه مندان، تصویری از نسخه ابوطالب تبریزی را تقدیم می نمایم.
الحمد لله اولا و آخرا
نخستین ستایندهٔ صائب تبریزی در سدهٔ حاضر
یادداشتی از:
احمدرضا بهرامپور عمران
واکنش علیهٔ شعرِ صائب از همان میانههای سدهٔ دوازدهم شدّتیافت؛ شعرِ دورهٔ بازگشت بهروشنی نمایانگرِ این رویارویی است؛ و پسندِ آذرِ بیگدلی در آتشکدهٔ آذر نیز، بهخوبی مخالفتِ ادبا با سبکِ هندی را نمایندگی میکند. نگرشِ رضاقلیخانِ هدایت (صاحبِ مجمعالفصحا) در عصرِ قاجار تداومِ همان سلیقهٔ شعریِ صائبستیزانه است. هدایت، شعرِ عصرِ صفوی را «پریشانگویی و یاوهسرایی و بیهودهسرایی» خواندهاست.
در سدهٔ اخیر، نخستینبار محمدعلی تربیت (متوفی ۱۳۱۸) سالِ ۱۳۰۱، در مقالهای باعنوانِ «صائبِ تبریری» (منتشرشده در مجلهٔ «گنجینهٔ معارف» بهمدیرتِ هماو)، اهمیّتِ صائب و شعرش را یادآور شد. او پس از اظهارِ تأسّف از گمنامماندنِ صائب، مینویسد: بسیاری از ضربالمثلهایی که امروز بر سرِ زبانها است و ما از گویندهاش بیخبریم، سرودهٔ صائب است؛ و درادامه مینویسد: «و چهقدر جای حیرت است که چنین شاعری در مملکتِ ایران، الحال شهرتی ندارد و هنوز مجموعهٔ گرانبهای وی در ایران به طبع نرسیدهاست. او درادامه حدسمیزند، چهبسا مخالفتِ آذرِ بیگدلی و هدایت، عمدهترین سببِ این گمنامی باشد.
تربیت آنگاه عباراتی از این دو تذکرهنویس نقلمیکند که در ارزیابیِ مشابهی مینویسند صائب «طرزی غریب داشته که اکنون پسندیده نیست» و آنگاه با اکراه و پرهیزِ فراوان، چند بیت از او نقلمیکنند. تربیت درادامه عباراتِ ستایشآمیزی از تذکرهنویسانی همچون نصرآبادی، والهٔ داغستانی، آزادِ بلگرامی و سرخوش نقلمیکند. او صائب را بهسببِ «نکتهسنجی»، «باریکبینی» و «ابتکار»، متنبّیِ شعرِ ایران میخواند.
تربیت چندسالِ بعد (۱۳۱۱)، نیز در نوشتهای باعنوانِ «یک صفحهٔ مختصر از رسالهٔ قرنِ حادیعَشَر» دربابِ صائب و «بیاضِ» او، که دربردارندهٔ بیستهزار بیتی است که صائب از مطلعِ غزلها و شاهبیتهای خویش و دیگر سخنورانِ نامیِ «متقدّم و متأخّر و معاصر» برگزیده، سخنگفتهاست.
بدینترتیب، تربیت از نخستین ستایندگانِ صائب و سبکِ هندی در سدهٔ اخیر است. اما اینکه او مخالفتِ آذرِ بیگدلی و هدایت را با صائب، عاملِ اساسیِ گمنامیِ او دانسته، چندان درست نمینماید. توجه یا بیتوجهیِ به شعرِ یک شاعر یا دورهٔ شعری بیشازآنکه به موافقتها و مخالفتهای یک یا چند تذکرهنویس بازگردد، به عواملِ تاریخی، اجتماعی، فرهنگی، و ذوقِ حاکم بر هر دوره وابسته است. نکتهٔ دیگر آنکه، اگر مخالفتِ آذر و هدایت موجبِ فراموشیِ شعرِ صائب شده، چرا تعلّقِخاطر و ستایشهای دیگر تذکرهنویسانی که تربیت از آنها نام برده، به کمکِ صائب و اثباتِ حقّانیّتِ شعرِ او نیامدهاست؟!
بعید مینماید مخاطبانِ شعر، رد یا تأییدِ صلاحیّتِ شعر یک شاعر را از لابهلای اظهارِنظرهای تذکرهنویسان جستجوکردهباشند؛ و مگر چند نسخه از دستنویسِ تذکرهای همچون آتشکدهٔ آذر در دسترسِ همگان بوده تا موجبِ تغییرِ ذائقهٔ آنان شود؟!
*این یادداشت بخشی است از فصلِ «نیما و شعرِ سبکِ هندی»، نقلشده از کتابِ احمدرضا بهرامپور عمران: درتمامِ طولِ شب: بررسیِ آراء نیما یوشیج، انتشاراتِ مروارید، چ دوم، ۱۳۹۷. صص۷_۲۵۶.
@safinehyetabriz
روایت دوستِ بازپرسِ احمد کسروی از آخرین روزهای زندگی او
روزنامه نگاری به نام محسن فرزانه، وکیل دادگستری، که به واسطه نوشتن در مطبوعات دوره پهلوی، چند باری احمد کسروی را دیده بود، در یک یادداشت، از اوّلین برخورد جدّی خود با کسروی، در زمانی سخن گفته که او را به اتهام سوزاندن قرآن مجید به دادگاه احضار کرده بودند.
فرزانه ظاهرا با بازپرس پرونده کسروی، که بلیغ نام داشت، آشنا بود و کسروی هم برای همین، یکی دو روز قبل از تشکیل جلسه دادگاه، به دفتر فرزانه میرود تا از او بخواهد با بازپرس صحبت و او را متقاعد کند که اتهامات وارد شده به کسروی بیاساس است.
فرزانه، چندین سال بعد از این ماجرا، روایت آخرین روزهای زندگی کسروی را در سال ۱۳۵۲ در مجلّه «خاطرات وحید» نوشت و مجلّه خواندنیها (شماره ۲۷، سال سیوچهارم، ۲۴ تا ۲۷ آذر ۵۲) نیز آن را بازنشر کرد.
اینک مجلّه سفینه تبریز، با توجّه به اهمیت بازشناسی حوادث مهم تاریخ معاصر ایران و به منظور آگاهی از سوانح عمر یکی از چهره های جنجالی این مرز و بوم، اقدام به بازنشر یادداشت محسن فرزانه می نماید.
متن کامل یادداشت در سفینه تبریز:
👇👇👇
@safinehyetabriz
نخستین ستایندهٔ صائب تبریزی در سدهٔ حاضر
یادداشتی از:
احمدرضا بهرامپور عمران
واکنش علیهٔ شعرِ صائب از همان میانههای سدهٔ دوازدهم شدّتیافت؛ شعرِ دورهٔ بازگشت بهروشنی نمایانگرِ این رویارویی است؛ و پسندِ آذرِ بیگدلی در آتشکدهٔ آذر نیز، بهخوبی مخالفتِ ادبا با سبکِ هندی را نمایندگی میکند. نگرشِ رضاقلیخانِ هدایت (صاحبِ مجمعالفصحا) در عصرِ قاجار تداومِ همان سلیقهٔ شعریِ صائبستیزانه است. هدایت، شعرِ عصرِ صفوی را «پریشانگویی و یاوهسرایی و بیهودهسرایی» خواندهاست.
در سدهٔ اخیر، نخستینبار محمدعلی تربیت (متوفی ۱۳۱۸) سالِ ۱۳۰۱، در مقالهای باعنوانِ «صائبِ تبریری» (منتشرشده در مجلهٔ «گنجینهٔ معارف» بهمدیرتِ هماو)، اهمیّتِ صائب و شعرش را یادآور شد. او پس از اظهارِ تأسّف از گمنامماندنِ صائب، مینویسد: بسیاری از ضربالمثلهایی که امروز بر سرِ زبانها است و ما از گویندهاش بیخبریم، سرودهٔ صائب است؛ و درادامه مینویسد: «و چهقدر جای حیرت است که چنین شاعری در مملکتِ ایران، الحال شهرتی ندارد و هنوز مجموعهٔ گرانبهای وی در ایران به طبع نرسیدهاست. او درادامه حدسمیزند، چهبسا مخالفتِ آذرِ بیگدلی و هدایت، عمدهترین سببِ این گمنامی باشد.
تربیت آنگاه عباراتی از این دو تذکرهنویس نقلمیکند که در ارزیابیِ مشابهی مینویسند صائب «طرزی غریب داشته که اکنون پسندیده نیست» و آنگاه با اکراه و پرهیزِ فراوان، چند بیت از او نقلمیکنند. تربیت درادامه عباراتِ ستایشآمیزی از تذکرهنویسانی همچون نصرآبادی، والهٔ داغستانی، آزادِ بلگرامی و سرخوش نقلمیکند. او صائب را بهسببِ «نکتهسنجی»، «باریکبینی» و «ابتکار»، متنبّیِ شعرِ ایران میخواند.
تربیت چندسالِ بعد (۱۳۱۱)، نیز در نوشتهای باعنوانِ «یک صفحهٔ مختصر از رسالهٔ قرنِ حادیعَشَر» دربابِ صائب و «بیاضِ» او، که دربردارندهٔ بیستهزار بیتی است که صائب از مطلعِ غزلها و شاهبیتهای خویش و دیگر سخنورانِ نامیِ «متقدّم و متأخّر و معاصر» برگزیده، سخنگفتهاست.
بدینترتیب، تربیت از نخستین ستایندگانِ صائب و سبکِ هندی در سدهٔ اخیر است. اما اینکه او مخالفتِ آذرِ بیگدلی و هدایت را با صائب، عاملِ اساسیِ گمنامیِ او دانسته، چندان درست نمینماید. توجه یا بیتوجهیِ به شعرِ یک شاعر یا دورهٔ شعری بیشازآنکه به موافقتها و مخالفتهای یک یا چند تذکرهنویس بازگردد، به عواملِ تاریخی، اجتماعی، فرهنگی، و ذوقِ حاکم بر هر دوره وابسته است. نکتهٔ دیگر آنکه، اگر مخالفتِ آذر و هدایت موجبِ فراموشیِ شعرِ صائب شده، چرا تعلّقِخاطر و ستایشهای دیگر تذکرهنویسانی که تربیت از آنها نام برده، به کمکِ صائب و اثباتِ حقّانیّتِ شعرِ او نیامدهاست؟!
بعید مینماید مخاطبانِ شعر، رد یا تأییدِ صلاحیّتِ شعر یک شاعر را از لابهلای اظهارِنظرهای تذکرهنویسان جستجوکردهباشند؛ و مگر چند نسخه از دستنویسِ تذکرهای همچون آتشکدهٔ آذر در دسترسِ همگان بوده تا موجبِ تغییرِ ذائقهٔ آنان شود؟!
*این یادداشت بخشی است از فصلِ «نیما و شعرِ سبکِ هندی»، نقلشده از کتابِ احمدرضا بهرامپور عمران: درتمامِ طولِ شب: بررسیِ آراء نیما یوشیج، انتشاراتِ مروارید، چ دوم، ۱۳۹۷. صص۷_۲۵۶.
@safinehyetabriz
ملاحظاتی در مورد یوسف و زلیخای فردوسی
رضا همراز
شک و تردیدی در این نیست که حکیم ابوالقاسم فردوسی طوسی یکی از بزرگان ادب پارسی می باشد که با بر جا گذاشتن شاهنامه خویش حق بزرگی به گردن تاریخ ادبیات فارسی دارد . تاکنون در مورد این شاهکار بی بدیل دهها جلد کتاب ، صدها عنوان مقاله و چندین کنگره در اقصی نقاط دنیا خصوصا مناطقی که به زبان فارسی تکلم می نمایند صورت گرفته و رازهای چندی گفته شده . متاسفانه از چه رو در مقابل این کتاب رشک انگیز ، مثنوی دیگر فردوسی با عنوان یوسف زلیخا در طاق نسیان و فراموشی نهاده شده و بزرگان چندی از کنار آن گذشته اند .
حتی عده ای نیز پا فراتر نهاده آن را منسوب به فردوسی دانسته اند ! نیک می دانیم که فردوسی در این مثنوی خود از گفته های قبلی نادم گشته و تاریخی را که به اصطلاح تاریخ ایران نام نهاده بود شجاعانه پرده از چهره آن برداشته و حقایق چندی را به نظم کشید . این بود که بعضی ها آن را به فردوسی انتساب کردند ! در حالی که با غور به تاریخ ثابت گردیده که این مثنوی زیبا نیز از آن فردوسی می باشد که دلایل چندی نیز در دسترس است . علاقه راقم به این مثنوی زمانی اوج گرفت که چاپ جدیدی از این مثنوی توسط دکتر حسین صدیق به بازار نشر ارائه گردیده بود که سرو صدای زیادی به همراه داشت ! تو گویی این کتابی ضاله بود که بعضی ها یارای دیدن آن را نداشتند ! تاجایی که گویا ناشر را مجبور کردند بعد از چاپ کتاب که کم کم پخش می شد کلمه منسوب را به روی جلد حک کند که این کلمه نیز با رنگی متفاوت در روی جلد خود بسیار گویا بود ! به قول نویسنده جوان مهندس محمد صادق نائبی « شاعر بزرگی چون فردوسی دو بار مظلوم واقع شد . یکبار با سرودن شاهنامه که در دربار غزنوی مظلوم شد و یکبار با سرودن یوسف و زلیخا که در دربار حکومت نژاد پرست و متعصب پهلوی مظلوم ماند. اثر ادبی و اخلاقی و مذهبی یوسف و زلیخای او شاید 3 الی 4 سال روی آن زحمت کشیده بود ، پس از وفاتش به فراموشی سپرده شد و تنها معدود شاعرانی از آن مطلع بودند » نگارنده این سطور در حین مطالعات خود به یادداشتهایی در این زمینه برخورد کرده که حیفش آمد آنها را تقدیم شما بزرگواران ننماید . ناگفته نگذاریم که این یادداشتها در مقدمه کتاب چاپی دکتر صدیق و مقالاتی که یا در اینترنت ارائه شده یا در بعضی از مقالات نیامده اند .
مولانا محمد علی صائب تبریزی ( اصفهان 1087- 999 تبریز ) شاعرنازک خیال و بی بدیل عصر صفوی در کتاب گرانسنک خود موسوم به سفینه ی صائب ، هشت بیت از مثنوی یوسف زلیخای حکیم فردوسی را زینت بخش بیاض خود کرده است . مولانا صائب در ابتدای شعر فردوسی عبارت یوسف زلیخای فردوسی را قید نموده است . به تعبیری مولانا صائب تبریزی به وجود مثنوی یوسف زلیخا از فردوسی صحه گذاشته .
زمانی که مشغول مطالعه فصلنامه خواندنی بهارستان بودم که به سندی نو یافته برخوردم . این سند نو یافته از آن مرحوم علی اکبر دهخدا بود که در آن ضمن اشاره به تالیفات خویش به تصحیحات خود نیز اشاره ای داشته . در ضمن آن یادداشتها زمانی علامه دهخدا ، یوسف زلیخای فردوسی را تصحیح کرده بود که متاسفانه نه در حیات خود موفق به چاپش گردید و نه بعد از وفاتش سازمان عریض و طویل لغتنامه دهخدا به چاپ این امر ثواب تن دادند !
در اثنای خاطرات و نامه های خصوصی میرزا فضلعلی آقا تبریزی که به همت غلامحسین میرزا صالح چاپ گردیده با نامه ای از تقی زاده مواجه شدم که در نوع خود بسیار با اهمیت می باشد. می دانیم که سید حسن تقی زاده به غیر از عالم سیاست ، دستی نیز در عالم شعر و ادب و تاریخ داشته و در این مورد آثاری از خود به یادگار گذاشته . و نیک می دانیم که تقی زاده سره را از ناسره خوب تشخیص می داد و طبعاً بیشتر گفته هایش مقرون به صحت می بود . ثانیاً در این نامه که ذیلاً تقدیم خواهد شد طرف مقابلش یعنی میرزا فضلعلی آقا مولوی « صفای تبریزی » خود از فحول زمان بود که از وی نیز آثاری به یادگار مانده که با مطالعه آنها میزان سواد و احاطه وی به تاریخ و زبات و ادبیات عربی و فارسی را بخوبی می توان تشخیص داد . نامه یاد شده چنین است :
15 نوامبر 1919
عزیز دوست
محترماً بعد از تقدیم سلام خالصانه آن که مستدعی است اگر مقاله علمی حضرت عالی راجع به دال و ذال در فارسی حاضر است لطف فرموده ارسال فرمائید .
و دیگر خواهشمندم اگر ممکن است کتاب یوسف زلیخای فردوسی را که دارید برای چند روزی به مخلص به طور امانت مرحمت فرمائید، ممنون می شوم . باقی سلامت شما را طالبم .
مخلص صمیمی
حسن تقی زاده
با سلام، با توجه به سفری که چند سال قبل به قاهره داشتیم و از نزدیک نیز مشاهده نمودیم، مدیران دارالکتب به دستور سازمان امنیت مصر، از هر گونه ارتباط، سرویسدهی و پاسخ به ایرانیان، در هر سطحی که باشد، بشدت منع شدهاند، شما منطقاً سه راه پیش رو دارید،
۱. یکی اینکه تقاضای خود را با یک دوست مصری مطرح سازید که به نام خود موضوع را پی گیری نماید.
۲. راه دوم اینکه یک دانشجوی خارجی که در قاهره تحصیل میکند به نام خود تقاضای تصویر نماید.
۳. راه سوم نیز جستجو در میان حدود ده هزار نسخهای است که از نسخ دارالکتب المصریه در فضای وب و کانالهای تلگرامی موجود است، هیچ بعید نیست موجود باشد.
*اما نکته مهمی که وجود دارد و نباید از آن غفلت بورزید، چه مستقیم بتوانید راهی بجورید و تصویر نسخه را بگیرید چه با واسطه یک مصری یا یک خارجی بگیرید، در هر حال، هزینه اخذ تصاویر از این کتابخانه بسیار بسیار گران است، طبق چند موردی که خود شخصاً شاهد بودهام تصویر یک نسخه، بنا بر سطح نفاست آن، بین ۱۰۰ تا ۸۰۰ یورو بوده است!
همگروه گرامی توجه بفرمایید این کتاب مقاله های استاد فقید ایرج افشار است و درباره سفینه و بیاض و جنگ نه نام کتاب در واقع باعث تعجب است در گروه نسخه های خطی فرق اسم کتاب با فرضا سفینه را بعضی نمیدانند
سلام علیکم
علی الظاهر چنین است که اشاره فرموده اید.
در وب تحت عنوانِ "روایتی از کشف قبر صائب تبریزی توسط «استاد همایی»" نقل شده:
"... بعلاوه، استاد همایی را با یک خدمت ماندگار به تاریخ تبریز و ادبیات فارسی نیز میشناسیم و آن، کشف آرامگاه «صائب تبریزی» از میان ویرانههای باغی در محله تبارزه (عباسآباد) اصفهان است. استاد همایی، ماجرای این کشف ادبی را اینگونه شرح میدهد:
«سال 1340 قمری (1301 شمسی) که در اصفهان در صدد تکمیل تذکرهالقبور «مرحوم آخوند ملاعبدالکریم گزی اعلیالله مقامه» برآمدم، ناچار به جستجوی قبور متبرکه پرداختم، تا روزی به محلی که موسوم به «قبر آقا» و مورد توجه اهل محل بود، مصادف شدم. در کنار جنوبی نهرِ موسوم به «جوی شاه» باغی بود، مُلک «حاجسید جواد کسایی». این باغ در محل لُنبان فعلی است که جزئی از محله تبارزه عباسآباد اصفهان بودهاست. در گوشه باغ، سکویی بود که این قبر در آنجا قرار داشت، اما اثری از سنگ ظاهر نبود. با کمک باغبان، خاکهای روی قبر را به یکسو زده و سنگ قبر را مشاهده کردم. روی سنگ، نام صائب و تاریخ وفات ذکر نشده بود و این غزل از اشعار او بر آن نَقر شده بود:
در هیچ پرده نیست، نباشد نوای تو / عالم پر است از تو و خالی است جای تو
هر چند کاینات گدای در تواند / یک آفریده نیست که داند سرای تو
غیر از نیاز و عجز که در کشور تو نیست / این مشت خاک تیره چه دارد سزای تو؟
عمر ابد که خضر بود سایه پرورش / سروی است پست بر لب آب بقای تو
صائب چه ذره است و چه دارد فدا کند؟ / ای صد هزار جان مقدس فدای تو
به قرینه قبور مجاور که از خویشان نزدیک صائب معرفی شدهبود و سنگ قبرشان خوانا بود. معلوم شد که این قسمت مقبره خانوادگی صائب و این قبر، متعلق به خود «میرزا محمدعلی صائب تبریزی» است. بعد از شناسایی، موضوع را به دانشمند محترم جناب آقای «الفت» تذکر داده و صاحب باغ را به حقیقت امر، واقف گردانیدم. هر چند که اقدام لازم در بنای مقبره، به عمل نیامد اما این قدر شد که توجه مردم و اعتقاد آنان به صاحب قبر، مانع شد که این قسمت از باغ هم به قسمتهای دیگر ملحق شود."
با نام خدا
(محمد طاهری خسروشاهی/ یادداشت شماره هشت):
بر اساس شواهد تاریخی،نخستین چاپ دیوان حافظ(علیه الرحمه) توسط یک تبریزی اهل فرهنگ و دانش، به نام میرزا ابوطالب خان تبریزی و در سال 1206 هجری قمری در شهر کلکته هندوستان انجام گرفته است.
ابوطالب خان فرزند حاجی محمد بیگ خان شفیع تبریزی(از تبارزه اصفهان)،در سال 1166 قمری در شهر لکهنو هند به دنیا آمده است.
ابوطالب تبریزی اگرچه مدتهای بسیاری از عمر خود را در هندوستان به سیاست ورزی گذرانده بود،تالیفات بسیاری دارد که شاید دو مورد از معروف ترین آنها، مسیر طالبی یا سفرنامه میرزا ابوطالب خان و کتاب تذکره خلاصه الافکار باشد..
آنچه باعث شده یکی از یادداشت های سفینه تبریز به ابوطالب خان اختصاص یابد، کوشش تاریخی او در اولین چاپ دیوان حافظ است..
ابوطالب تبریزی در ذیل شرح حال حافظ در کتاب خلاصه الافکار خود می گوید دیوان حافظ را از روی دوازده نسخه خطی تصحیح کرده و در سال 1206 قمری با کمک یکی از دوستانش (مستر جانسون فرنگی) در یک هزار و دویست شمارگان و به قیمت شانزده روپیه (با کاغذ فرنگی)چاپ کرده است. بنابراین، باید این چاپ را اولین چاپ دیوان حافظ در طول تاریخ و یکی از نخستین آثار منتشر شده به زبان فارسی در شبه قاره برشمرد و یک مورد دیگر به (سلسله اولین های تبریز) اضافه کرد.
ابوطالب تبریزی در آغاز دیوان حافظ خود، پس از حمد باریتعالی و ارائه گزارشی از روند تصحیح و چاپ کتاب، مقدمه معروف محمد گلندام/گل اندام (جامع دیوان خواجه)را طلیعه این اثر قرار داده است..
یک نکته جالب درباره چاپ ابوطالب تبریزی این است که وی بر خلاف روال مالوف، دیوان حافظ را با قصاید خواجه آغاز کرده و سپس غزلیات و قطعات و دیگر اشعار حافظ را آورده است.
ما در نخستین شماره مجله فرهنگی و هنری سفینه تبریز، یک پرونده ویژه درباره ابوطالب خان باز کرده ایم..در این پرونده سه مقاله از استاد مجدالدین کیوانی،استادعلی آل داوود و مقاله ای از اینجانب درج شده است که علاقه مندان را به مطالعه آنها دعوت می کنیم.
در پایان از متولیان محترم امر پژوهش به ویژه در آذربایجان که این پیام به دست ایشان می رسد، می خواهیم با توجه به اهمیت تاریخی نسخه ابوطالب خان تبریزی و با عنایت به اینکه بیش از 300 سال از چاپ آن می گذرد و اینک بسیار کمیاب است، نسبت به تجدید چاپ آن اقدام فرمایند.
ذیلا جهت آشنایی علاقه مندان، تصویری از نسخه ابوطالب تبریزی را تقدیم می نمایم.
الحمد لله اولا و آخرا
🔸تذکر:
علی رغم انحرافات فرق صوفیه و بدعت آلود بودن اعمال آنان، اما برخی احادیثی که در رد صوفیه در کتبی همچون مستدرک الوسائل و سفینة البحار نقل شده قطعا جعلی است.
این احادیث را جریان ضد عرفان منسوب به میرلوحی - از معارضان مجلسیّین - در زمان صفویه جعل کرده و به کتاب کاشف الحق اردستانی افزوده و به نام حدیقة الشیعة به مقدس اردبیلی نسبت داده اند.
علامه مجلسی که در جریان جعل آن احادیث بوده - علی رغم ضدیت با متصوفه - مطلقا آن احادیث را در بحار وارد نکرده؛
ولی محدث نوری که به تساهل و جمع احادیث ضعیف شهرت دارد آن احادیث دروغین را - که اتفاقا جاعل سند صحیح نیز برایشان جعل کرده - در مستدرک وارد کرده، و شاگردش محدث قمی نیز به تبع او آنها را در سفینة البحار - که فهرست مانندی برای بحار الانوار است - نقل کرده؛ حال آن که هیچ یک از آن جعلیات در اصل بحار الانوار نیست.
@bazmeghodsian
گفتار و رفتار او به همان اندازه که یک روحانی یا مرد عامی را به تعظیم واحترام وامی داشت یک سیاستمدار، یک استاد وپرفسور خارجی را نیز اقناع می نمود. در یک جلسه شیخ حسن باقوری وزیر اوقاف مصر را به مذهب شیعه آشنا ومتمایل ساخت.
به آرامش کشور و انضباط و رفاه حال مردم علاقمند بود و علاقه خود را موقع ملاقات با سران کشور در میان می گذاشت،
در هر کس کمالی میدید: قریحه شعر، خط خوب، قلم توانا، بیان شیرین، فداکاری و شجاعت در راه حق، او را مورد لطف و عنایت قرار می داد.
به ساده گفتن و ساده نوشتن و ساده درس دادن، عادت داشت، از اصطلاح بافی و فضل فروشی افراد در جلسه ی درس ناراحت میشد.
در درس، اضعف افراد را رعایت و از تکرار و توضیح و حتی ترجمه عبارت عربی به فارسی که در نظر بعضی عجیب می نمود باک نداشت.
کاملا توجه داشت که او پیشوا و مقتدای مردم است چه بسا کاری که فی نفسه مباح یا مستحب است اما صدور آن کار از وی مورد سوء استفاده و کم کم به صورت ریا و خودنمایی در میان افراد نالایق، رواج پیدا می کند، از چنین عملی خودداری می نمود.
با بدعتها و کارهای عوامانه مبارزه ودر این باره فتاوی جالبی صادر نمود.
(آیةالله واعظ زاده خراسانی)
گفتار و رفتار او به همان اندازه که یک روحانی یا مرد عامی را به تعظیم واحترام وامی داشت یک سیاستمدار، یک استاد وپرفسور خارجی را نیز اقناع می نمود. در یک جلسه شیخ حسن باقوری وزیر اوقاف مصر را به مذهب شیعه آشنا ومتمایل ساخت.
به آرامش کشور و انضباط و رفاه حال مردم علاقمند بود و علاقه خود را موقع ملاقات با سران کشور در میان می گذاشت،
در هر کس کمالی میدید: قریحه شعر، خط خوب، قلم توانا، بیان شیرین، فداکاری و شجاعت در راه حق، او را مورد لطف و عنایت قرار می داد.
به ساده گفتن و ساده نوشتن و ساده درس دادن، عادت داشت، از اصطلاح بافی و فضل فروشی افراد در جلسه ی درس ناراحت میشد.
در درس، اضعف افراد را رعایت و از تکرار و توضیح و حتی ترجمه عبارت عربی به فارسی که در نظر بعضی عجیب می نمود باک نداشت.
کاملا توجه داشت که او پیشوا و مقتدای مردم است چه بسا کاری که فی نفسه مباح یا مستحب است اما صدور آن کار از وی مورد سوء استفاده و کم کم به صورت ریا و خودنمایی در میان افراد نالایق، رواج پیدا می کند، از چنین عملی خودداری می نمود.
با بدعتها و کارهای عوامانه مبارزه ودر این باره فتاوی جالبی صادر نمود.
(آیةالله واعظ زاده خراسانی)
#اختصاصی
🔹کتاب دیوان ترکی صائب تبریزی منتشر شد
رضا همراز، نویسنده و محقق تبریزی در گفتگو آذرانجمن:
▫️به هنگام مطالعه اشعار صائب تبریزی گاه و بیگاهی با مضامین ترکی روبرو میشدم و در کنار اینها، چند قطعه ای هم از اشعار ترکیاش دیده و خوانده بودم. تا اینکه در نسخی خطی بعضی از اشعارش را پیدا کردم و با نمونه های چاپیاش تطبیق نمودم و توانستم مجموعه اشعارش ترکی این شاعر ذوفنون و نازک خیال تبریز را جمع کنم.
▫️در این کتاب ۱۵۴ بیت شعر ترکی صائب آمده است و صائب در اشعارش بیشتر اوقات به مرادش حکیم فضولی بغدادی و امیر علی شیرنوائی گوشه چشمی داشته است. همچنین سبک شعری صائب چنانکه در فارسی بیشتر هندی میباشد در دیوان ترکی اش هم مکتب هندی را پیش گرفته است.
▫️متاسفانه در حال حاضر، از یک هزارم اشعار صائب، اشعار محدودی به زبان ترکی در دست ما می باشد. اما من امیدوارم در آینده روزی دستنویس دیوان ترکی صائب تبریزی کشف خواهد شد.
ادامه در سایت:
aazaranjoman.ir/?p=42525
@Azar_anjoman | آذرانجمن
الكتب والمواضيع والآراء فيها لا تعبر عن رأي الموقع
تنبيه: جميع المحتويات والكتب في هذا الموقع جمعت من القنوات والمجموعات بواسطة بوتات في تطبيق تلغرام (برنامج Telegram) تلقائيا، فإذا شاهدت مادة مخالفة للعرف أو لقوانين النشر وحقوق المؤلفين فالرجاء إرسال المادة عبر هذا الإيميل حتى يحذف فورا:
alkhazanah.com@gmail.com
All contents and books on this website are collected from Telegram channels and groups by bots automatically. if you detect a post that is culturally inappropriate or violates publishing law or copyright, please send the permanent link of the post to the email below so the message will be deleted immediately:
alkhazanah.com@gmail.com