آخر این رباعی اگر لطفی داشته باشد -که ندارد به نظر من- در تکرار «لالا»ست. لالای اول از مصراع چهارم را اگر «ایکاش» بخوانیم (که نمیدانم لفظ «ایکاش» در معنای «کاشکی» اصلاً در قرن هشتم و قبل از آن مصطلح بوده است یا نه) چطور باید معنا کرد آن مصراع را؟ میدانیم که مصراع سوم از زبان «معشوقه» است. یعنی آرزو میکند معشوقهاش لال بشود؟
بعد، «لا لا میگفت» چه معنایی خواهد داشت؟
اگر هم اولی را «ایکاش» بخوانیم و «لالا»ی دوم را فاعل بگیریم، کار از دو جهت خراب میشود؛ اول آنکه معلوم نیست لالا چهکسی را گفته است که لال باد. دوم آنکه «لالا» در مصراع اول به همین معنا قافیه شده است و در مصراع دوم به معنایی دیگر. پس، ناگزیر، در مصراع چهارم به معنایی غیر از آن هردو به کار رفته است. تنها معنایی هم که برای این لفظ، غیر از آن دو معنا، میمانَد همین «نه، نه» است و آن هم در صورتی معنا میدهد که از قول لالای معشوقه باشد، یعنی واژهی نخست هم لالا باشد.
این مشخصات منابعی است که این دو بیت درشان آمده. از تاریخ جنگ خطی ۴۰۶۸ اطلاعی ندارم ولی این نسخه میتواند در برابر ضبط منابع دیگر کهنتر و درستتر باشد.
البته اگر از نظر روش اشتباه میکنم ممنون میشوم فاضلان گروه حرفم را تصحیح کنند.
با سلام به به چه اقدام جالبی، دستشان مریزاد! اما نکته ای که هماره در پژوهشهای ایرانی، بخصوص پایان نامه ها مورد غفلت واقع شده و میشود و اساساً از گردونه سرقت هم فراتر است، اینکه «حجم استاندارد مجاز منقولات از منابع چقدر است؟» به نظر میرسد، یکی از دلائلی که زمینه ایستایی را در حوزه تولید علم، فراهم ساخته است، حجم گسترده نقل قولها از منابع مختلف در پژوهشها، اعم از مقاله، یا پایان نامه هاست و متاسفانه یک نگاه ناصوابی هم در دانشگاهها نهادینه شده است و آن کمیت استفاده از سرچشمه هاست؛ به دگر تعبیر، هر پژوهشی که هر صفحه آن، حاوی منابع مختلف باشد، نقل وتکرار همان مطالب پژوهشهای دیگر باشد لاجرم، این یک پژوهش برتر و ارزشمند است! در حالی که ملاک ارزشمندی، بایستی به عکس و خلاف این نگاه باشد.
برای مثال یک پایان نامه کارشناسی ارشد، یا رساله دکتری، فرض بر این است، دیدگاهی جدید و نظریه و افق جدید و یا پاسخ جدیدی به مساله ای در حوزه ای بدهد، این امر مبتنی بر تحلیل، برداشت و نتیجه گیری گسترده از سوی دانشجوست و این امر، در تعارض آشکار با این حجم گسترده منقولات است. در برخی از دانشگاههای اروپا، حجم مجاز منقولات از منابع را در یک پایان نامه ارشد حداکثر سی درصد و در رساله دکتری حداکثر بیست درصد تعیین کرده اند. روی این مبنا، برای مثال، اگر یک رساله دکتری، دویست صفحه باشد، حداکثر مطالب منقول از مصادر دیگر چهل صفحه میباشد، یعنی اینکه 160 صفحه دیگر مطالب تحقیقی شخص دانشجو باید باشد!
به هر تقدیر به نظر میرسد، یکی از موضوعات اساسی ما در ناتوانی در تولیدات علمی و ایستایی آن، شاید 90% تحقیقات، ناشی از همین جابجایی داده ها باشد، به نظر میرسد اگر نگاه ارزشی اساتید، اندی به این سمتها هم برود، که اصل تحقیقات دانشجویان اساس ارزیابیها قرار گیرد نه گستردگی منقولات، شاید شاهد تولیدات علمی بیشتری در آینده باشیم، با سپاس??
این علامت روی این صفحه و در کنار این مصراع به احتمال زیاد برای این است که این مصراع از نظر وزن مشکل دارد و کاتب یا دیگری با زدن علامت ضربدر آن را مشخص ساخته است.
سلام علیکم
در غیاب اساتید بنده کلماتی عرض کنم
به شکل کلی کتابخانه محل نگهداری بر اعتبار نسخه نمی افزاید.
اعتبار نسخه به چیزهایی چون خط مولف و تاریخ کتابت و دقت کاتب و ... اینها است.
اما نکاتی هست، مثلا به فرض اگر تمام کتب یک کتابخانه تماما کتابت قرن 7 و پیش از آن باشد از این نظر میتوان گفت کتب این کتابخانه معتبر است. یا مثلا تمام کتب یک کتابخانه بالفرض نسخ به خط مولف باشد. یا مثلا یک کتابخانه کتابخانه ای سلطنتی باشد که کتب آن دستچین شده باشد و همچنین از نظر تذهیب و خط و نگارگری و امثالهم مهم باشد و ....
چه بسا کتابخانه ای مهم چون سلیمانیه و ... که نسخه های بسیار کم ارزش را هم در خود جای داده باشد. و چه بسا کتابخانه ی نه چندان مطرحی که شاهنامه فلورانس و ... در خود جای داده باشد.
در کل ارزش نسخ خطی را چنانکه عرض شد تاریخ کتابت و ... تعیین میکند.
به نظر من سخن هر دو استاد بزرگوار صحیح و قابل تأمل است؛ اما بهتر است مطلق صحبت نکنیم. هم در میان دانشجویان کسانی هستند که از پس تصحیح نسخه ها برآیند؛ هم نسخه های وامانده و معطل همه آن قَدَر دشواری ندارند که لازمۀ تصحیحشان احاطۀ بسیار باشد.
از دیگر سو، این مسئله هم در جای خود بسیار مهم است که پایان نامۀ دکتری، باید بعد نظری اش بچربد و کوششی نظریه پردازانه باشد.
وجه جمع میان این دغدغه ها این است که اولا، دسترسی به نسخه های خطی برای دانشجویان گسترش یابد. ثانیا، روال تصحیح یک نسخه گام به گام و روشمند برای دانشجویان در قالب یک دستورالعمل کلی تبیین شود و معلوم گردد که گام به گام، برای تصحیح یک نسخه باید چه کرد. ثالثا، موضوع پایان نامه طوری تعریف شود که افزون بر تصحیح همه یا بخشی از نسخه، به تحلیل محتوای گفتار هم توجه، و درباره اش نظریه پردازی شود.
این به نظرم کاملا عملی است.
بسم الله الرحمن الرحیم
درباره نسخه های نهج البلاغه، یادداشت ها و نکات دیگری مدنظر بود که به علت طولانی شدن این بحث، امید است در زمانی دیگر ارائه گردد. در ادامه مطلبی کوتاه می آید که امیدوارم از نکات و تذکرات اساتید و بزرگواران استفاده کنم و چون نیازمند بررسی بیشتر و مستندشدن دارد، لطفا در کانال ها دیگر ارسال نشود.
سید رضی (م 404ق) بعد از اینکه در سال 400ق تالیف نهج البلاغه را به اتمام رساند، طی چند سال بعدی، اضافات و (احیانا اصلاحات اندکی) در نهج البلاغه انجام داده است. این مساله سابقا تذکر داده شده که ایشان در پایان سه بخش خطب و نامه ها و کلمات قصار سخنانی دیگر از امیرالمومنین (ع) را به نهج البلاغه افزوده است (5 یا 6 خطبه به آخر بخش خطب، یک مورد به بخش نامه ها و 17 مورد در آخر بخش کلمات قصار). اما آنچه به نظر حقیر می رسد اضافات ایشان محدود به این موارد نبوده بلکه در هر سه بخش، بعضا عبارات کوتاه دیگر نیز اضافه کرده و در کنار آن برخی بیانات توضیحی در معنای کلمات و ... از خودش افزوده است. بعید نیست مواردی هم باشد که با نظر و تایید ایشان در نسخه های شاگردان ایشان اعمال شده باشد. اما نکته مهم اینکه ظاهرا ایشان درباره برخی واژه ها و کلمات، ضبط ها و تفاوت نسخه ها آنان را در حاشیه یا متن نسخه خود افزوده است و (چه بسا برخی از نوشتن این دو ضبط متفاوت یک کلمه همزمان با تالیف بوده است)؛ درصورت درستی این نکته، اگر قرار به ارائه تحقیقی جامع و دقیق از نهج البلاغه است، باید هر دو ضبط مختلف همزمان در متن نشان داده شود یا حداقل درصورت پیدا کردن قرائن و شواهد ضبط متاخرتر در متن و ضبط قدیم تر در پاورقی آورده شود. با این توضیح مختصر، به نظر می رسد بخشی از اختلاف نسخه های نهج البلاغه در واقع به خود سید رضی بر می گردد. اما مطمنا مقداری اضافات و اختلاف نسخه ها بعد از ایشان به متن برخی نسخ نهج البلاغه وارد شده که احتمالا بیشتر در اثر ورود حواشی به متن بوده است و متاسفانه در متن شایع امروزی که بر اساس تصحیح عبده و صبحی صالح هستند، به دلیل عدم استفاده از نسخه های معتبر، این اشکالات وجود دارد. خوشبختانه در مورد نهج البلاغه با وجود نسخه های کهن و اهتمام ادیبان و عالمان برجسته در قرون ششم و هفتم، امکان تبارشناسی نسخه های نهج البلاغه و بررسی و داوری اطمینان آور درباره بیشتر این موارد اختلاف ضبط ها و نسخ هستیم.
یک فایده این مباحث پیجویی روایت و گسترش نهج البلاغه در بوم های مختلف در چند قرن بعد از تالیف کتاب بوده است، یا به تعبیر دیگر تاریخ نهج البلاغه؛ ولی شاید مهم ترین فایده در تبارشناسی نسخه های نهج البلاغه به عنوان مقدمه ای لازم و ضروری برای ارائه متنی منقح و تحقیقی از نهج البلاغه است. امید است پژوهشگران محترم دارالحدیث که طی چند سال اخیر در حال تصحیح نهج البلاغه هستند به این امر مهم توجه داشته باشند و انتظار می رود در مقدمه تحقیق خود به طور مفصل به تبارشناسی نسخ پرداخته و نتایج آن را در متن نشان بدهند. (مسئله ای که ظاهرا درباره تحقیق کتاب الکافی به خوبی مورد توجه قرار نگرفت و مورد انتقاد محققان ونسخه پژوهان قرار گرفت).
@libmazaheb
ممنون از اظهار نظر شما
ولی باید عرض کنم برنامه ماه عسل و خندوانه و دور همی و برنامه هایی از این دست و ایجاد این برنامه ها علت دیگری دارد که جای بحث در این جا ندارد ومفصل است.
واما این که اگر یک نفر ازدواج نا موفق داشت دیگر باید فعالیت نکند...حرف سنگینی است که به خیلی از افراد در این گروه هم بر خواهد خورد، واساسا حرف غلطی است.
واما جایزه گرفتن این فیلم به خاطر همین یه دقیقه بود؟؟؟ یا این فیلم یک ساعت و خورده ای مطالب دیگری داشت؟؟؟
این تفسیر از کلام رهبری دام ظله هم در بین همه تحلیل هایی که دیده بودم خیلی جدید و واقعا دور از ابادی بود، این کلام رهبری چه ربطی به مطالب شما داشت کسی تا به حال این مطلب رو برداشت نکرده بود. بله اگر مراد شما ناکارامدی دولت است حرف قابل قبولی است...
لطفا بحث ها و قوانین گروه رو اعلام کنید تا کسی در غیر اون چهار چوب حرفی نزنه🌹🌹🌹🌹
بازهم ممنون از کلمات محققانه استفاده خواهیم کرد
بسیار سپاسگزارم از پاسخ شما استاد گرامی که نکات بسیار تازه ای برای حقیر داشت، این نسخه خلد برین محمدیوسف واله اصفهانی قزوینی موجود در کتابخانه مجلس است که البته در الذریعه به اشتباه به برادر وی محمدطاهر وحید قزوینی نسبت داده شده است و گویا منشا این اشتباه نسخه خطی سپهسالار است که در آن نگارش کتاب اشتباها به محمدطاهر وحید قزوینی برادر واله نسبت داده شده است، این نسخه در فهرست های منزوی و استوری ذکر نشده ( نسخه دیگری است نه شماره 252 و 253 موجود در این فهرست ها) و تنها در "فنخا" مشاهده می شود، نکته جالب آن که همانگونه که فرمودید احتمال جعل در این نسخه می رود از آن رو که بر خلاف نسخه های دیگر این کتاب (موجود در کاخ گلستان یا کتابخانه ملک یا کتابخانه مرکزی دانشگاه تهران که فاقد کمترین اغلاط املایی و نگارشی هستند) در این نسخه اغلاط نگارشی واضحی مشاهده می شود و به نظر بنده باید مربوط به دوره قاجار باشد، چون خصوصیات نگارشی آن شباهتی به نسخه های عصر صفوی کتاب ندارد ولی گویا بر اساس همین مهر فوق الذکر در "فنخا" به قرن 11 هجری نسبت داده شده است.قرینه دیگری که دارم نوشته ای است در صفحه آخر این نسخه که به نظر جهت طبیعی جلوه دادن این جعل جمله ای در مورد مالکیت این نسخه ذکر شده که قدمت نسخه را به دوره صفوی می رساند لیکن نام مالک نسخه به گونه ای (شاید) عمدی حذف شده است( عکس ذیل این مطلب)، و یا شاید هم به فرموده جنابعالی صفحاتی از یک نسخه قدیمی را به یک نسخه عصر قاجار افزوده اند والله اعلم. و این موضوع را در مقاله ای که در حال نگارش است بررسی خواهم کرد. از راهنمایی شما استاد گرانقدر بسیار سپاسگزارم🙏
سلام و سپاس. «عرس» حتماً صحیح است. «بالمآل» هم خوب به نظر میرسد.
«خیالی» را مطمئن نیستم. چندان خوب به نظر نمیرسد که کسی به مخاطب نامه که که از او تقاضایی هم دارد بگوید اگر خیالی به آمدن داشتم. در ضمن، پیش این گفته بود که به سبب صداع نتوانستم بیابم. و این شاید با همان «حالی» سازگارتر باشد.
ممنون از شما
بله
اما هم نسخه ای که توی این عکس 👇زده رو تهیه کردم و مغایرت داشت، و هم فهرست اسعد افندی رو کامل چک کردم و چنین نسخه ای نبود
گفتم شاید حضرتعالی یا دیگر دوستان بتونن راهنمایی کنن که این نسخه ابن الاکفانی رو چطور تهیه کنم ...
ممنون
به نظر میرسد پرسش دقیقتر این باشد که
کلمهٔ پنهان را چه حدس میزنید؟
زیرا قابل خواندن نیست.
چنانکه دوستان دیگر نیز اشاره کردهاند، باید بر وزن و قافیهٔ «خونفشان» باشد. «جانفشان» هم ممکن بود گزینهٔ خوبی باشد؛ اما بعید است قافیهٔ بیت بعد را چنین شایگان بیاورد. کلمات مناسب دیگری ازقبیل مهربان، قهرمان و غیره، هریک اشکالهایی دارند؛ یا موضوعیت در معنی بیت ندارند، یا به باقیماندهٔ متن نمیخورند. هر کلمهای که بوده است، دستکم یک نقطه در زیر دارد.
عجالتاً پیشنهاد جناب آل احمد (آرام جان) نسبتاً خوب است. شاید «پاکجان» را هم بتوان در نظر گرفت.
راه دیگر آن است که نگاهی به کتاب فرهنگ فارسی زانسو، (خسرو کشانی، مرکز نشر دانشگاهی، ۱۳۷۲) بیندازید. شاید گزینهٔ بهتری به نظر برسد.
یک راه معقول هم این است که اگر به اصل نسخه دسترس دارید، پشت برگه را ببینید. اثر مرکّب ممکن است خواندنی باشد.
اگر هم نشد، در نهایت باید در پانویس بیاورید: به اندازهٔ کلمهای مانند «پاکجان» [یا هر مشابه دیگری را که مرجّح میدانید] در وصّالی محو شده است.
سلام بر شما. توجه داشته باشید که این کلمه در اینجا وقف نیست. اگر در جای دیگر موضوع وقف آمده باشد، امری است علیحده.
شیراحمد و میراحمد هر دو محتمل است.
کلمهٔ پسرزادهها هم محتمل است و ابتدا در نظر من هم همین آمد.
این احتمال را نیز از نظر نمیتوان دور داشت که فهرستنویسان هم براساس همین متن، موضوع وقف و اسم شیراحمد را آورده باشند. نویسنده میگوید این کتاب متعلّق به دیگران است. نمیتواند اموال دیگران را وقف کند!
بله کاملا درست میفرمایید سپاس از لطفعالی، اما در کنار آن موارد دیگر هم دیده شده است، ان شاء الله اگر نمونهای یابم عرض میکنم.
فقط سوالی که در این باب مطرح است و باید پاسخی منطقی به آن داده شود، اینکه موردی بوده باشد (لو فرض) که عبارت "من مستکتبات ..." به خط عالمی از قرن ۱۱ هجری، نوشته شده که تاریخ کتابت آن نسخه، برای مثال بلاریب از قرن هشتم هجری است، به نظر شما این واژه مستکتبات را در این صورت چگونه باید تحلیل و توجیه نمود؟ سپاسگزارم💐
"عقیدت" که با او مرا بوده است
زمانیکه" نامش" بگیرد کسی
(ممکن است کاتب به جای "بگوید"، به خطا
کلمه ی "بگیرد" را نوشته باشد.:
زمانی که نامش بگوید کسی )
به نظر می رسد که کاتب یا دیگری کلمه ای
شبیه "آورد" یا" آورده "در بالا نوشته (مثلا به عنوان نسخه بدل یا نظر تصحیحی شخصی)
ولی اگر کلمه ی"آورده"یا " آورد" در متن قرار گیرد،بایدکلمه ی "بگیرد"از متن حذف شود تا وزن مصراع به هم نخورد:
زمانیکه "آورد " نامش کسی
لبش گیرم از ذوق و بوسم بسی
داوری دقیق بدون بررسی نسخه های دیگر
این متن ممکن نیست.
در بیت دوم که یاء ثبت شده است.
سه مصراع دیگر هم، وزنا و معنی، اینطور درست میشوند.
حذف یاء هم خیلی چیز عجیبی در نسخ نیست.
تصرف در بیت هم نیازی نیست. بیت صحیح است:
«دلم از دست تو بیدادگری خونین است»
البته این شکل بدل آوردن برای ضمیر غریب است. ممکن است بتوان ضعف تالیف هم حساب کرد که نیاز به فحص بیشتر دارد. اما این غزل، چه گوینده درست گفته باشد چه غلط، به اثبات یاء در قافیه انشاء شده است.
صفحه ایست پر شده با حروف مقطع اگر به حالت رمز باشد که دو طرف فرستنده و گیرنده از مفاد آن اطلاع دارند البته ممکن است رمز گشایی بشود با تامل. در صورت دیگر ممکن است از صفحه های جفر باشد و یا حالت فال داشته باشد و برای استکشاف امور بکار میرود خارج از این موارد نیست و برای اظهار نظر قطعی باید قبل و بعد صفحه یا فرضاً اسم کتاب را دانست. این نظر فقیر است تا نظر اساتید چه باشد
50 حرفی بودن یک بیت، صرفاً یک تعریف عرفی است، به این معنی نیست که اگر در نسخه ای سطور کم-حجمتری مشاهده شد، سطور از بیت بودن بیفتند، بلکه آنجا هم هر سطر یک بیت است. اما اینکه گزارش تعداد سطرهای این نسخه با واقع منطبق نیست و کمتر از آن است، یا می تواند ناشی از خطای گزارشگر در تخمین ابیات باشد، یا آنکه در زمان گزارش، این نسخه در مجموعه ای بوده و گزارش کننده سهواً ابیات کل مجموعه را گزارش کرده است. به شرط آنکه نسخۀ مورد نظر شما کامل باشد، وگرنه این احتمال هم است که برگه هایی از نسخه، به تعداد همان ابیاتی که گزارش از واقع فزونی دارد، مفقود شده باشد.
خواهشی که همیشه از خودم داشته ام این است که هر چه بیشتر با متن درگیر شوم و در واقع با مولف زندگی کنم. فضا و حال و هوایی که او در آن میزیسته رو درک کنم و بعد با دلایل منطقی و عقلی بتونم در مورد نوشته ای حکم نزدیکتر به یقین داشته باشم و البته بعد با اما و اگر و احتمالا و شاید نظرم رو بیان کنم تا راه به تحقیقات بعدی در نظر مخاطب بسته نشه. اصل رعایت دقیق ضبط اختلاف نسخ، یکی هم این دلیله.
پیشنهادم به شما، خواندن چندین و چندباره نسخه هاست و سبک و سنگین کردن آنها. بعد بادداشت تمام موارد به تفکیک و بعد تصمیم گیری درباره اهمیت نسخه بدلها.
شاید مجبور بشید اختلاف نسخه ها رو یادداشت بفرمایید و بعد ببینید واقعا کدام نسخه ها از روی هم نوشته شده اند و کدام یک متفاوت است و میزان تفاوت تا کجاست.
مادر نسخه ها آیا اقدم آنهاست یا دلایل دیگری برای تعیین نسخه اساس داریم؟
سلام دوستان، گویا نامه پادشاه انگلیس جورج به هشام سوم خلیفه اموی اندلس است در سال ۱۰۲۸م، جرج دوم با تعبیر خادمکم!
از استاد شریعتمداری بابت ارسال این نامه سپاسگزارم.
عرض شود چند مطلب و سوال هست، درباره این نامه اگر دوستان ان شاء الله مددی برسانند شاید به نتایج خوبی میرسیم.
اولا به لحاظ وضعیت فعلی، به نظر میرسد نسخه خیلی متاخر باشد، نهایتا کتابت اواخر صفویه (شاید)، به لحاظ خط هم گویا ثلث ریحان یا محقَق ممتاز، اما به لحاظ انتساب، اولا باید تاریخ انگلستان مورد مداقه قرار گیرد، چقدر تطبیق دارد اوایل قرن یازده میلادی است و در این دوره، انگلستان چه مقدار در آن دوره تشخص داشته است؟ تاریخ روابط سیاسی بین انگلستان مسیحی و آندلس اسلامی از نوع اموی در زمان آن خلیفه اموی در چه سطحی بوده است؟ آیا چنین روابطی میتواند زمینهساز چنین مکاتباتی باشد؟ آیا در این سالها که روابط شکنندهای بین مسلمانان اموی با غربیان برقرار است و پیوسته در تعارض و ضدیت و جنگهای صلیبی با مسلمانان بودهاند، چنین تعاملاتی در این سطح، با چه تحلیلی قابل توجیه است؟ ثانیا اینکه این نامه قاعدتا در سال ۱۰۲۸م تولید شده است از آن لحظه تا به امروز نسخ و استنساخات مختلفی به خود دیده است، سوال اصلی که باید پاسخ دهیم، از سال ۱۰۲۸م تاکنون چه کسانی این متن را دیدهاند؟ چه منابعی اشارهای به این متن نموده است؟ در چه منابعی تمام یا عباراتی از این نامه ذکر کردهاند؟ آن عبارات منقوله چه مقدار با اینمتن تطابق دارد؟ و آخرین سوال اینکه این متن نسخ دیگری در کتابخانههای داخل و خارج دارد یا خیر نسخه منحصری است؟ با همه این احوال صحت و اصالت آن مقداری غریب به ذهن میزند!
در هر حال جای بررسی همه جانبه است، دوستان کسی جای نگهداری این نسخه و نامه را میداند؟ در جایی فهرستی نوشتاری معرفیکردهاند؟🍃
الكتب والمواضيع والآراء فيها لا تعبر عن رأي الموقع
تنبيه: جميع المحتويات والكتب في هذا الموقع جمعت من القنوات والمجموعات بواسطة بوتات في تطبيق تلغرام (برنامج Telegram) تلقائيا، فإذا شاهدت مادة مخالفة للعرف أو لقوانين النشر وحقوق المؤلفين فالرجاء إرسال المادة عبر هذا الإيميل حتى يحذف فورا:
alkhazanah.com@gmail.com
All contents and books on this website are collected from Telegram channels and groups by bots automatically. if you detect a post that is culturally inappropriate or violates publishing law or copyright, please send the permanent link of the post to the email below so the message will be deleted immediately:
alkhazanah.com@gmail.com