شرعیت الدلالات آنستکه حاضر
بعدالحضور مصالحه
چشمه سار و استلخ های
مستحقا للغیر برآیند ونیز
تخلیه ید نموده
سلام. ممنون از توضیح خوبتان. ارتباط داستان با مقبولۀ عمر بن حنظله حدس من است و مطمئن نیستم داستان همین باشد.
می دانیم مقبولۀ عمر بن حنظله در بحث ولایت فقیه روایتی مهم تلقی میشود. این که آقای منتظری دربارۀ این مقبوله دقیقاً چه رویکردی دارند را نمیدانم؛ اما به هر حال این مسلم است که اگر کسی روایاتی را که از دید آقای منتظری مهم ترین مستندات ولایت فقیه هستند نقد کند (خواه مقبوله و خواه دیگر روایات)، حرف در آن فضای دهۀ 1360ش چالش برانگیز تلقی خواهد شد.
نوشتۀ خود آقای سبحانی و آقای جواد شبیری را بخوانید، اشارههایی به قضیۀ بردن آقای بهبودی نزد آقای منتظری و طرح بحثهای ایشان پیش آقای منتظری و وادار شدن آقای بهبودی به این که بگوید برخی حرفهایش را پس خواهد گرفت و... در آن هست.
من بر اساس این شواهد حدس زدم احتمالاً داستان به این برگردد که رفتهاند و آقای منتظری را که در آن زمان برجسته ترین نظریه پرداز ولایت فقیه (و البته قائم مقام رهبری) محسوب میشد، متقاعد کردهاند آقای بهبودی دارد حرفهایی میزند که نتیجه اش تخریب همۀ حرفهای شما ست. نتیجه هم آن شده است که ایشان آقای بهبودی را به حضور بخواهند و ارشاد کنند.
حال، اگر میگویید مقبولۀ عمر بن حنظله در فکر آقای منتظری نقش خاصی ندارد من حرفی ندارم؛ اما به هر حال، تا جایی که به خاطر دارم آقای شبیری یا سبحانی در نقدشان بر بهبودی به این تصریح میکنند که با مبانی ایشان حتی مقبولۀ عمر بن حنظله هم قابل دفاع نیست.
ضمنا، بردن آقای بهبودی نزد آقای منتظری از مسلمات است. حتی اگر مقبولۀ عمر بن حنظله هم برای آقای منتظری مهم نبوده باشد، قطعاً دیگر روایاتی که به آنها استناد میکرده، مهم بوده است و می توان احتمال داد بسیاری از آنها چیزهایی است که آقای بهبودی در صحیح خود نیاورده است.
وقتی نوشتم که مشغول مرور یک اثر فقهی نسبتا قدیمی هستم. امروز بخشی از کتاب قضا را می دیدم. به مستحبات و مکروهات در امر قضاوت رسیدم. فکر کردم در اینجا بگذارم.
مستحب آن است که از اهل ولایت، یکی را طلب دارد که از اموری که احتیاج به تفتیش آن ازو دارد، مسئلت نماید؛
و مستحب است که چون به شهری رسد، در وسط آن ساکن شود، تا خلایق را تردّد بر وی متساوی باشد؛
و اگر شهری بزرگ باشد، چنان که آمدن قاضی موجب اختیار نباشد، منادی را فرمودن تا به اعلام قاضی نداء اهل بلد کنند، مستحب باشد؛
و مستحب است که در مقام ظاهر نشیند چون رحبه یا فضائی، تا وصول مردم به محکمه ی او آسان باشد؛
و مستحب است که اوّل آنچه در دست حاکم (قاضی قبلی معزول) معزول باشد، از حُجج خلایق و ودایع ایشان، جمله را اخذ فرماید.
اگر در مسجد حکم کند، مستحب است که در زمان دخول در مسجد تحیّت گذارد، و بعد از آن پشت بر قبله نشیند تا روی خصمان با قبله باشد...
و از برای مرافعه، وقتی تعیین کردن مستحب است؛
و مستحب است که احوال اوصیا و ایتام و مجوسان جمله را تفحّص نماید، و بر قانون مذهب سرانجام فرماید.
امّا مکروهات آن است که وقت قضاوت، حاجبی در راه بدارد،
و آن که مسجد را دایما مجلس قضا گرداند،
و مکروه است که در حالت غضب و در زمان جوع و عطش، و در زمان غم و فرح و وجع و در زمان غلبه نعاس [خواب آلودگی] حکم کند؛ ولیکن اگر بدین حالت حکم کند، نافذ باشد، چون بر وجه شرع افتاده باشد؛
و مکروه است که از برای خود تولّی بیع و شری کند؛
و مکروه است که چنان منقبض باشد که شخصی از ترشی رویی، اظهار حجّت نتواند کردن؛
و هم چنین مکروه است که چنان منبسط باشد که به آن انبساط خصمان جرأت کنند.
@jafarian1964
وظیفه کتابخانه ها، به خصوص کتابخانه های بزرگ، نگه داری کتابها و فراهم کردن آنهاست. آنها همزمان باید کار دیجیتال را اصل بدانند، اما فعلا و تا زمانی که بازار بر محور کتاب چاپی می گردد باید آثار را تهیه کنند. آنها و خریدهای آنها می تواند کمک زیادی به ناشران باشد. بسیاری از مردم به خاطر داشتن خانه های کوچک نمی توانند کتابخانه های شخصی داشته باشند. بنابرین کتابخانه های بزرگ باید در این زمینه نیاز آنها را بر طرف کنند. مهم ترین مشکل ما نشر دیجیتال است که به تدریج در حال فعال شدن است اما کتابخانه های بزرگ در این زمینه بد عمل می کنند. متاسفانه کتابخانه مرکزی دانشگاه که باید از همه جلوتر باشد، در این زمینه خوب عمل نکرده است. باید تلاش کرد، اگر امکانات باشد.
نکتهای اگر ضرورت هست اضافه کنید.
من فکر می کنم نقش اقتصاد کتاب، ضمن این که مهم است، اما مانع مهمی بر سر راه نشر دیجیتالی و رواج کتاب خوانی است. هم ناشران، هم پژوهشگران و هم مدیران علمی جامعه در وزارت خانه هایی مثل ارشاد یا آموزش عالی، ذهن های قدیمی دارند. ارشاد باید پیشگام در توسعه نشر دیجیتال باشد. البته قوانین آن اندکی جدی تر شده اما متاسفانه سر و سامانی برای این کار نیست. صنف ناشران باید برای این کار برنامه ریزی کنند. آنها باید اقتصاد خود را عوض کنند و نه از راه کتاب چاپی بلکه دیجیتالی ارتزاق کنند. من امیدوارم وضعشان بهتر شود. ما دیر تغییر می کنیم. خیلی دیر.
من این را هم اضافه کنم. دو سه ماه قبل در یکی از شهرهای نسبتا پرجمعیت و اقتصادی استان مرکزی رفتم. کتابخانه آن با پنجاه سال قدمت، کمتر از 30 هزار جلد کتاب داشت. همان وقت در هارد اکسترنال من بیش از سیصد هزار جلد کتاب بود. بفرمایید ما باید چه کنیم که بفهمیم باید ذهنمان را عوض کنیم؟
@jafarianras
🌷
کسی گفت شاید منظور از رجال الغیب، امام زمان باشد
که البته در متن به رجال اشاره دارد یعنی جمعی از انسانهای اهل غیب (به زعم) مولف و کاتب!
اما اگر یکی از آنها، امام زمان عجّل الله تعالی فرجه الشریف باشد، آیا امام زمان را با این علوم می شود شناخت و درک کرد و فهمید که الان کجا هستند و چه می کنند و فردا قرار است کجا بروند ...
پناه بر الله تعالی، که او عالمترین عالمین است!
🌷
سومین رساله در نسخه فوق: بیان وصایای عالمان و حکیمان می باشد.
نقل است که یوسف نبی صلوات الله و سلام الله علیه و علی آبائهم، در زمان حكومتداري مصر، هر روز لاغرتر ميشد لذا زعم اين را داشتند كه ايشان بيمار شده است اما جناب يوسف نبي دليل مهمي را براي لاغري خود فرمودند....
🌷عبارت جایگاه امامت، ولایت و برائت
می فرمایند:
و چون زمان آن حضرت صلی الله علیه و آله زمانی بود كه مردم متحمل ولایت نبودند،ذكر ولایت را نفرمودند پس اگر بعد از عهد به نبوت، عهد به ولایت و معالم دین و اركان آن كنی، گناهی ندارد.
این عبارت را پس از ذكر دعایی كه باید در صبح و پسین خواند ذكر می فرمایند. از این عبارت، روشن می شود كه پس از ذكر توحید (لا اله الا الله) و نبوت (محمد رسول الله "ص")، ذكر امامت و ولایت به جا است.
و معنای آن كه می فرمایند "گناهی ندارد"، یعنی خلافی صورت نمی گیرد و با اصلی از اصول اعتقادی تضاد پیدا نمی كند. از این جهت می توان در موارد بسیاری شهادت به "امامت" و "ولایت اولیاء و برائت از اعداء" را ذكر كرد. مواردی همچون:
-اذان
-اقامه
-دعای قنوت
-تشهد
-زیارت ها
-دعاها
-و .....
چرا كه ائمه علیهم السلام اجازه فرموده اند در مقام انشاء دعا، به گونه ای انشاء كنیم كه مخالفت هم نداشته باشد با كلیات اعتقادی ما و شئون ولایتی اولیاء علیهم السلام. از این جهت در اضافه كردن شهادت به امامت و ولایت مشكلی نیست و این مسئله، از كل عمومات و دعاهای عمومی استفاده می شود.
اما برای شهادت به امامت ائمه و اقرار به مسئله ی "ولایت و برائت" به ویژه در "تشهد" نماز، دلیل هایی وجود دارد:
🔺🔺
@yortchi_bosjin_pdf
دو سال قبل پیش بینی میشد تا واکسنی که ما نساختیم نزنید نمیتونید کارت بانکی داشته باشید ، نمیتونید مدرسه و فروشگاه برید و... تا هرآنچه دوست دارند در بدن شخص پیاده کنند.
حکایت خوراندن نان باقلا در زمان فرعون بود تا به اجبار عقل را زائل کند و مردم او را به خدایی قبول کنند.
الان اختیار داریم آرد بخوریم اما همان آردی که به خباز به اجبار میدهند.
🌿
مرحوم مدرس - رحمة الله علیه - آن طوری که من شنیدم که ایشان گفتند.
ایشان گفتند که شیخ الرئیس ابن سینا میگفته است که
من از گاو میترسم، برای اینکه شاخ دارد و عقل ندارد. این یک مسئله است.
حالا فرضاً هم شیخ نگفته باشد، اما مسئله است. گاو شاخ دارد و عقل ندارد، قدرت دارد عقل ندارد. اینهایی هم که در دنیا الآن فساد راه میاندازند از همان سنخ هستند که شاخ دارند عقل ندارند، قدرت دارند انسانیت ندارند!
صحیفه امام خمینی
ج۱۸ ص ۲۱۷
آقاي رفيعي ولايت را به عنوان تنها اصل مطرح فرمودند. منظور ايشان را به درستي نمي دانم. اما اينکه اصول دين را متکلمين ابداع نمودند و در روايات به صراحت چنين مطلبي نيامده اجمالا درست است. البته از مضامين برخي آيات و روايات اهميت برخي نکات، اعم از اصول و فروع، برداشت مي شود و همين برداشتهاي اجتهادي باعث تفاوت افهام و انظار در تعداد اصول و ماهيت آنها مي شود.
آنچه جناب رفيعي به عنوان ولايت مطرح فرمودند، پيش از اين هم در متون اعتقادي برخي از علما ديده مي شود منتها به طور دقيقتر و با توسعه اي در آنچه ايشان فرمودند. در آثار آن علما ولايت اصالتا و بالذات به ذات الهي تعلق دارد و در مرتبه بعد ولايت انبياء و ائمه معصومين و اولياء ايشان را شامل مي شود. لذا براي دين و مذهب تشيع چهار اصل قائلند:
اصل اول: توحيد خداوند متعال و اقرار به ولايت او به همراه قبول تمامي صفات جمالي و جلالي و ذاتي و فعلي (و منها العدل).
اصل دوم: ولايت انبياء عظام الهي و اقرار به همگي آنها خصوصا نبي مکرم اسلام (صلي الله عليه و آله و سلم) که خاتِم پيامبران است و اول ما خلق الله و معصوم از خطا و گناه در همه احوال و ازمان (قبل از اعلام نبوت و پس از آن، در تبليغ دين و غير آن) و نيز تسليم به جميع آنچه ابلاغ فرموده و از آن جمله است معاد جسماني-روحاني و خصوصيات آن.
اصل سوم: ولايت ائمه اثنی عشر (صلوات الله عليهم)و حضرت فاطمه زهراء (سلام الله عليها) و معصوم دانستن آن وجودات مقدسه و تسليم مر فرمايشات ايشان را و تلاش براي اخذ معارف از ايشان. و نيز اعتقاد به غيبت آخرين امام معصوم به معناي محجوب بودن ديده ما ناقصان از رؤيت ظاهري ايشان به طور متعارف، اما تداوم ولايت باطني و مؤثريت در وجود، که اگر لمحه اي توجه خود را از اين عالم برگيرند لساخت ارض الامکان مع جميع قوابله بأسره ...
اصل چهارم: اعتقاد به ولايت اولياء حقه و نائبان و جانشينان ائمه معصومين. پس از ارتحال 13 نفس مقدس و غيبت حضرت صاحب الزمان، و عدم دسترسي ظاهري، بزرگان و علمائي از بين اناسي داراي صفات مشخصي که در آثار معصومين آمده خصوصا در توقيع شريف و مقبوله، وجود دارند و شيعيان مهمل گذاشته نشده اند و مکلف به رجوع بدانها و تسليم فتاوي آنها و قبول ولايت آنهايند.
همانطور که ملاحظه مي شود، بر اساس آن مبنا، در تمامي اصول فوق الذکر اصل اصيل ولايت ساري و جاري است و دين نيست جز تسليم در برابر خدا و رسول و امام و حاکمي که جانشين واقعي امام باشد.
📚 نظریه عدم ولایت «جدّ» در امر نکاح
👈با توجه به اصل عدم ولایت دیگری بر انسان، مرجع در مواردی که دلیلی بر اثبات چنین ولایتی قائم نشده است، نفی آن است؛ مثلا اگر در أمر ازدواج، دلیلی بر ولایت برادر بر خواهر وجود نداشته باشد، اصل نفی ولایت، لزوم إذن برادر را در ازدواج نفی میکند.
✅پنج گروه به اتفاق به وسیله ادله خاصه از این اصل خارجند؛ پدر، جد پدری، وصی پدر یا جد پدری، مولی نسبت به مملوک و حاکم شرع.
💥علامه در مختلف براساس نسبت این عبارت «الولي الذي هو اولي بنكاحهنّ هو الاب دون غيره من الاولياء»، به ابن ابی عقیل، او را منکر ولایت «جد» در أمر نکاح دانسته است؛ زیرا ایشان «أب» را فقط به عنوان ولیّ ذکر نموده است.
در این نوشتار در دو مبحث انتساب این نظریه به ابن ابی عقیل و مستند این نظریه (برفرض صحت انتساب) مورد نقد و بررسی قرار میگیرد.
👈بررسی صحت انتساب نظریه عدم ولایت «جد» به ابن ابی عقیل
هر چند ظاهر ابتدائی کلام ابن ابی عقیل، انکار ولایت «جد» است، اما به جهت احتمالاتی که در کلام ایشان متصور است، نمیتوان ایشان را مخالف مشهور قلمداد کرد.
1⃣احتمال اول: از کلمه «أب»، معنای وسیع آن اراده شده باشد، یعنی علاوه بر «أب» بدون واسطه، «أب» با واسطه که همان «جد» است نیز مراد باشد. شواهد بسیاری از استعمالات عرفی، این اطلاق را تایید میکند. برای نمونه اطلاق ابو البشر بر حضرت آدم –علیه السلام- و اطلاق مادر سادات بر حضرت فاطمه زهرا -سلام الله علیها- از این دست استعمالات محسوب میشوند... .
2⃣احتمال دوم: مراد از ولی، ولی مستقیم باشد. بدین معنا که فقط «اب» به صورت مستقیم ولایت دارد، اما «جد»، گرچه ولایتش ثابت است، لکن به واسطه وجود «اب» ولایت دارد. بنابراین ایشان مطلق ولایت را نسبت به «جد» نفی نمیکنند؛ بلکه ولایتش را در صورتی که شرائط ولایت «اب» موجود باشد، قبول دارند.... .
3⃣احتمال سوم: بر فرض عدم پذیرش دو احتمال قبل، نهایت چیزی که از کلام ابن أبی عقیل استفاده میشود، ظهور آن در عدم ولایت «جد» است که با وجود دلیل قطعی بر خلاف آن، بعید است نظریه ایشان، نفی ولایت «جد» باشد.
👈مستند نظریه عدم ولایت جدّ
علاوه بر وجود روایاتی که در مقام بیان اولیاء عقد هستند و نامی از «جد» نبردهاند، روایات صحیحهای در مقام وجود دارد که ولایت را منحصر در «أب» دانسته است؛ روایاتی مانند:
روایت اول: « أَحْمَدُ بْنُ مُحَمَّدِ بْنِ عِيسَى عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ أَبِي عُمَيْرٍ عَنْ صَفْوَانَ عَنْ عَلَاءٍ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ مُسْلِمٍ عَنْ أَحَدِهِمَا (ع) قَالَ يَسْتَأْمِرُهَا (الْجَارِيَة)كُلُّ أَحَدٍ مَا عَدَا الْأَبَ»....
اگر چه در مقابل این روایات، روایات متعدّدی وجود دارد که ولایت «جد» را اثبات میکند، ولی بعد از تعارض آنها با یکدیگر، یا قائل به تساقط میشویم و به اصل اولی عدم ولایت جدّ تمسک میکنیم یا روایات نافیه به کمک اصل عدم ولایت بر روایت مثبت ولایت مقدم میکنیم.
👈نقد و بررسی مستند نظریه
تعارض فرع عدم امکان جمع عرفی بین روایات متعارض است، در حالیکه در مقام، دو طریق برای جمع وجود دارد:
1⃣طریق اول: روایات مثبت ولایت، قرینه است بر اینکه کلمه «اب» در روایات نافی به معنای وسیعش یعنی أب ولو با واسطه استعمال شده باشد.
2⃣طریق دوم: کلمه «ولایت» در روایات نافی به معنای ولایت مستقیم باشد و در روایات مثبت ولایت «جد»، به معنای ولایتی است که «جد» از گذر ولایت پدر، بر نوه خود دست مییابد. به این معنی که اگر «اب» زنده باشد و شرائط ولایت را داشته باشد، قطعا بر فرزند خود ولایت دارد و «جد» نیز از باب ولایتی که بر «اب» دارد بر نوه نیز ولایت پیدا میکند.
👈بنابراین ولایت «جد» همانند ولایت «اب» امری پذیرفته شده است و نظریه منسوب به مرحوم ابن ابی عقیل باطل میباشد. البته اینکه جد در فرض وجود اب ولایت داشته یا در فرض نبود اب یا اینکه در هر دو صورت ولایت دارد، بحثی مستقل میطلبد.💥
📋برای مطالعه متن کامل مقاله و ارسال نظرات به لینک زیر مراجعه نمایید:
👉 https://goo.gl/vwFYTx
—---------—
🔍کانال «مرکز فقهی امام محمد باقر(ع)»:
👉https://telegram.me/joinchat/BODHgj6mACyXBok11LkYWA
نسخه ای از تبیان شیخ طوسی در کتابخانه آیت الله مرعشی موجود است که روی برگ اول آن اجازه ای به خط شیخ طوسی آمده و تصویر آن در پایان جلد اول فهرست همان کتابخانه منتشر شده است.
البته نسخه ای از مبسوط شیخ به خط مبارک ایشان در کتابخانه عتبه غرویه است.
✅آیت الله شیخ حسن جواهری استاد برجسته درس خارج فقه و اصول حوزه علمیه نجف اشرف در گفت و گو با شفقنا اظهار می دارد:
✅علمای نجف یک ویژگی خاصی دارند، این ویژگی خاص اصیل این است که افکار اصیل و ناب، مسلط به قرآن و سنت و عقل عملی و عقل نظری دارند
✅رای من آن است که فقیه ولایت عامه بر امت دارد یعنی ما می گوییم ولایت مطلقه برای فقیه هست، مثل آقای خمینی و نظر ما این است.
✅نظر صاحب جواهر هم همین ولایت مطلقه است ولی این ولایت مطلقه فقیه، را خدا داده به فقیه برای صنع انسان کامل، ایجاد انسان کامل، ایجاد انسان عادل. یعنی هدف چنان چیزی است نه حکومت کردن و فقه. رئیس حکومت شدن، نه هدف این نیست.
✅رای غالب نجف می گوید ” الفقیه لا بُدَّ أن یُقیم النظام”.
این چگونه خواهد بود؟ ” إمّا بالنفس مُباشِرّهً امّا بمساعده الاخرین”،
منظور از آخرین همان حکومتی هست که در آن ” یأمُرُها بکذا ” و “یَنهی عَن کَذا”
✅من اعلم تر از آقای سیستانی و آقای وحید نمی شناسم
✅سابقا وقتی مرجع می مُرد از مرجع دیگر اجازه می گرفتند که این پول را چه کار کنند؟ آقای خمینی وقتی فوت کرده، مرحوم حاج سید احمد آقا فورا مکاتب را بست و پول ها را هم به جامعه مدرسین داد تا تمام شد.
✅در عراق مرجعیت در امورحساس که می بینند کشور دارد هدر می رود عندالضروره دخالت می کنند.
✅ روش طالب علم این است: زاهدانه عارفانه و یکتفی بقلیل (به کم بسنده می کند) چون هدف والایی دارد و هدف او رضای خدا و رضای مردم و دین و عقیده بین مردم است،
✅اگر در حال حاضر مردم یک عالم را ببینند، تجملات ندارد، قصری ندارد، زندگی مرفه ندارد، آنها به این اعتماد می کنند و حرف او را قبول می کنند.
http://fa.shafaqna.com/news/536351/
اتي هم كرد؟
آقاياني همچون مرحوم آقاي ميرزا جواد تبريزي، آقاي وحيد خراساني، آقاي شيخ كاظم تبريزي و... همگي همان رويه آيتالله خوئي را پياده كردند؛ تا آخر هم اين رويه خواهد بود. روش ايشان در ذهن شاگردانش ملكه شده است. نظم و ذوق ايشان اينچنين تاثيري گذاشت. «البيان» ايشان را نگاه كنيد؛ تبلوري از ذوق است. هيچكدام از مفسرين نيامدهاند؛ به اين صورت، مقدماتي را پيش از آغاز بحث بيان كنند. متاسفانه نگذاشتند درس تفسير ايشان تمام شود؛ والا ديگر فقط نميگفتيم «الميزان»!
آيتالله خوئي در علوم غيرحوزوي هم تسلط داشتند؟
يك موقعي، ايشان بيمار شدند. در اين زمان گفته بودند: «من به دخترم وصيت كردهام كه وقتي من مردم؛ نگو پدر فقيهام، پدر اصوليام و... بلكه پدرت مهندس هم بود، آشپزي هم بلد بود، معماري هم همينطور و....» واقعا ايشان صاحب هنرهايي بودند. ايشان ويژگيهاي خاصي داشتند؛ به عنوان مثال در سن 80 سالگي يادگيري زبان انگليسي را آغاز كردند؛ در حالي كه چهار زبان (فارسي، عربي، تركي و هندي) را هم بلد بودند.
آیة الله حاج شیخ رضا مختاری از شاگردان آیة الله العظمی شبیری زنجانی: مسلک ایشان در مسائل علمی و سیاسی و اجتماعی، مسلک اعتدالی و پرهیز از افراط و تفریط است. نکته خاص دیگری که ایشان دارند بی هوایی است. اگر چیزی را برای مصلحت حوزه، مفید تشخیص دادند، بیان می کنند ولو که به مذاق خیلی ها خوش نیاید؛ چون ایشان دنبال راضی کردن این و آن و دنبال مرید جمع کردن نیستند؛ لذا در بیان مطالب، خیلی دقیق اند و از کلی گویی هایی که در بیان برخی افراد هست، پرهیز می کنند و اهل مجاملات و تعبیرهای مبالغه ای نادرست هم نیستند. این نتیجه همان بی هوایی و خداترسی و معادباوری ایشان است و اگر فردی دنبال مرید زیادکردن و مرید درست کردن و دکانداری نباشد، حقایق را راحت میگوید و ترسی هم ندارد.
فهرست شیخ هم به همان غرض نجاشی نوشته شد ولیکن رجال شیخ کاملا متفاوت است و ایشان تا اخر عمر هرکسی که راوی از معصوم بود را در آن مینوشتند و برخی را به علت هم عصر بودن با چند معصوم،چند بار نوشتند.این یعنی ایشان اهتمام ویژه ای به اینکار داشتند.انوقت راوی زیارت جامعه کبیره را که در دو کتاب تهذیب و استبصارش از او نقل حدیث کرده از قلم بیاندازد؟بعید است
*اشتباه در بررسی نسخه
آقای دکتر ابولفضل مرادی در مقالۀ «پژوهش در اصالت و تبارشناسی دو نسخه از نسخه های خطی منتسب به ضیاءالدین خجندی پارسی و بررسی ارتباط آن با کمال خجندی» که در شماره دوم پژوهشنامه نسخه شناسی متون نظم و نثر فارسی چاپ شده دو دست نویس دیوان کمال خجندی (ش 7828 و ش 12644) را معرفی کرده که فهرستنویس کتابخانۀ مجلس، نام شاعر را، به جای کمال الدین مسعود خجندی، ضیاالدین مسعود خجندی آورده است؛ به زعم ایشان این اشتباه باعث شده که دسترسی به دیوان کمال خجندی برای پژوهشگران مشکل بشود.
ایشان در ادامه، عکس ترقیمه ای از نسخۀ ش 7828 را در مقالۀ خویش درج کرده است؛ اما این ترقیمه مربوط به نسخۀ ش ۷۸۲۸ مجلس نیست و نویسنده اشتباه کرده است؛ نسخه ای که در ۸۳۶ق کتابت شده و عکس آن در مقالۀ مزبور دیده میشود مربوط به دست نویس ش ۱۵۸۵۸ مجلس است نه ش ۷۸۲۸ که در قرن دهم تحریر یافته. در پست قبلی از نسخۀ ش 15858مورخ 836 مجلس که اشعار کمال خجندی و دیگران را در خود حفظ کرده سخن گفتم.
عجیب تر آن که نویسنده در بخش نتیجه گیری،حاصل کار خویش را نویافته ای میداند که میتواند به کشفی بزرگ یعنی رسیدن به دیوانی منقح و صحیح از اشعار کمال منتج شود! در حالی که با جستجوی نام کمال خجندی در سایت مجلس، نسخ مورد نظر ایشان و نیز نسخۀ مورخ ۸۳۶ق به راحتی قابل شناسایی و دستیابی است. فهرست نویس در عین حال که به جای کمال الدین مسعود خجندی، ضیاالدین مسعود خجندی آورده، نام کمال خجندی را نیز در کنار آن ثبت کرده و میدانسته که نسخی را فهرست نویسی میکند که حاوی اشعار کمال خجندی است و نویسندۀ مقاله به این امر اشارتی نداشته است.
احتمال هم دارد اشتباه نگرفته باشد
ایشان در زمان مصدق نهضتی به نام صلح ایجاد کرد که سرو صدایی در قم به وجود آورد
و بسیاری او را به همدستی با حزب توده متهم کردند. شاید استفاده از عنوان شیخ معطوف به این قضیه باشد
آیة الله حاج شیخ رضا مختاری از شاگردان آیة الله العظمی شبیری زنجانی: مسلک ایشان در مسائل علمی و سیاسی و اجتماعی، مسلک اعتدالی و پرهیز از افراط و تفریط است. نکته خاص دیگری که ایشان دارند بی هوایی است. اگر چیزی را برای مصلحت حوزه، مفید تشخیص دادند، بیان می کنند ولو که به مذاق خیلی ها خوش نیاید؛ چون ایشان دنبال راضی کردن این و آن و دنبال مرید جمع کردن نیستند؛ لذا در بیان مطالب، خیلی دقیق اند و از کلی گویی هایی که در بیان برخی افراد هست، پرهیز می کنند و اهل مجاملات و تعبیرهای مبالغه ای نادرست هم نیستند. این نتیجه همان بی هوایی و خداترسی و معادباوری ایشان است و اگر فردی دنبال مرید زیادکردن و مرید درست کردن و دکانداری نباشد، حقایق را راحت میگوید و ترسی هم ندارد.
دستخط شیخ حر در حاشیههای نسخه علت خلق کافر، کتابخانه بروجردی
لازم به ذکر است موسسه آقای سبحانی در مقدمه کتاب چاپی علت خلق کافر تصریح کرده است که نسخه کتابخانه بروجردی (نسخه حاضر) به کتابت خود شیخ حر است.
ما هم تذکر دادیم اولا متن رساله به دستخط شیخ حر نیست و فقط حواشی به خط ایشان است.
مضافا، چرا همین حواشی ارزشمند شیخ حر را در نسخه نیاوردید؟
پاسخ دادند: نه متن رساله از شیخ حر است و نه حواشی!!!
گوییم پس چرا در مقدمه کتاب ادعا کردید به دستخط خود شیخ حر است؟! اکنون برای فرار از اشتباهتان کل ماجرا را منکر میشوید؟!
موسسه آقای سبحانی میگوید ما فقط میپذیریم که نسخه مجلس به خط شیخ حر است و تا یک خط شناس حرفهای نگوید قبول نخواهیم کرد که نسخه بروجردی به خط شیخ حر باشد!!
گوییم کاش همان اشتباه اولتان را میپذیرفتید و کار را خرابتر نمیکردید!
خود شیخ حر با خط خودش در انتهای رساله به اینکه رساله مال اوست تصریح کرده است: "مالکه مولفه"
و همان مهر معروف خودش را هم زده است.
@nosakh_shii
سومین رساله در نسخه فوق: بیان وصایای عالمان و حکیمان می باشد.
نقل است که یوسف نبی صلوات الله و سلام الله علیه و علی آبائهم، در زمان حكومتداري مصر، هر روز لاغرتر ميشد لذا زعم اين را داشتند كه ايشان بيمار شده است اما جناب يوسف نبي دليل مهمي را براي لاغري خود فرمودند....
الكتب والمواضيع والآراء فيها لا تعبر عن رأي الموقع
تنبيه: جميع المحتويات والكتب في هذا الموقع جمعت من القنوات والمجموعات بواسطة بوتات في تطبيق تلغرام (برنامج Telegram) تلقائيا، فإذا شاهدت مادة مخالفة للعرف أو لقوانين النشر وحقوق المؤلفين فالرجاء إرسال المادة عبر هذا الإيميل حتى يحذف فورا:
alkhazanah.com@gmail.com
All contents and books on this website are collected from Telegram channels and groups by bots automatically. if you detect a post that is culturally inappropriate or violates publishing law or copyright, please send the permanent link of the post to the email below so the message will be deleted immediately:
alkhazanah.com@gmail.com