امروز تصویر نسخه ای را از کتابخانه دانشگاه پرینستون می خواستم، در عرض کمتر از سه چهار دقیقه دانلود کردم. جایی که البته تا بیست سال قبل به سختی نسخه می داد و بسیار هم گران بود. خاطرم هست دکتر شفیعی کدکنی چه خاطره بدی از گرفتن یک نسخه از دیوان خاقانی از آنجا داشت.
اما الان، تصاویر بیشتر نسخ آن ـ و شاید همه ـ روی وبسایت آنهاست. با یک کیلیک تصویر با کیفیت را بر می دارید، هیچ هزینه ای هم نمی پردازید.
و اما بگویم، همین چند روز، برای گرفتن یک نسخه از فلان کتابخانه ... اقدام کردم. حالا باید چندین روز صبر کنم، با احترام فرم پر کردم و ... الان هم منتظرم... خدا داند کی برسد.
و دوستی ژاپنی همین چند روز قبل، به یک کتابخانه خطی دار قم مراجعه کرده و نسخه ای را درخواست داده بود، مدیر گفته بود ده روز دیگر خبر بگیرید!
آن وقت، اگر کسی از کتابخانه های فرنگ تعریف کند، غرب زده می شود!
جالب است که روزانه این مطالب و یادداشت های اعتراضی در وبلاگها و کانال های تلگرامی نوشته می شود، اما رؤسای این کتابخانه ها بی اعتنا هستند. گویی گوششان اصلا بدهکار نیست. اصلا این یادداشت ها را نمی خوانند. چه لزومی دارد بخوانند؟
دوست عزیز، رئیس! استاد محترم، دکتر! .... آخر شما با داشتن چند ده و چند صد کارمند چطور نمی توانید عکس چند هزار نسخه را روی وب بگذارید و خیال همه را راحت کنید و به کارهای دیگرتان برسید؟ این جوری که حرکت می کنید، به هیچ کجا نمی رسید. هیچ کجا.