یک دنیا سپاسگزارم و شاگرد کوچکی هستم.
مقصودم این است که ابتدا باید متن را فهمید. حتی الامکان به نزدیکترین وجه ممکن به ذهن مولف. محیط پیرامون او را شناخت. تحت کدام مکتب فکری بوده که چنین کلماتی به کار میبرده؟ ماتن فرهیخته ما، کدام کتابها را میتوانسته در دست داشته باشد؟ چه استادانی داشته؟ در چه دوره حکومتی بوده؟ چقدر توان قلمفرسایی داشته و ما بقی ماجرا. چنانکه مستحضرید.
تلاش کنم مولف را درک کنم ابتدا، تا بتوانم متن مورد وثوقی تحویل مخاطبان دهم.
سپاسگزارم از شما. دریافتم چه فرمودید.
سپاسگزارم .
متن عبارتی ریاضی است از یک کتاب کلامی .
الوسط مشغول از حیث ظاهر حروف مشخص از جهت معنا این است که وسط مشغول است و فارغ نیست .
التمنیع به چه معناست??
با سلام و عرض ادب
سرکار خانم خادم الفقرا
دگرگونی آواها در زبان امری بدیهی است و در طول زمان و با قواعدی خاص و گاه خارج از قاعده رخ میدهد.
همانطور که در بالا آورده اید در فارسی پهلوی واژه برنا به شکل aparnayik و aparnayik ثبت شده است و تبدیل دو مصوت a و u به یکدیگر در زبان فارسی موجود است. همانطور که آورده اید مکنزی نیز اصل واژه را به شکل purnay به معنای پیر ذکر کرده است . در ابتدای این واژه a نفی کننده افزوده شده است که واژه " نه پیر " یعنی جوان را به صورت apurnay میسازد .
در تغییرات آوایی از پهلوی به فارسی نو a از ابتدای برخی واژگان می افتد و واژه مورد نظر ما هم از اپرنا به پرنا و سپس با تغییر صامت پ به ب به برنا تبدیل می شود. ضمنا تبدیل فتحه ب هم به ضمه نیز در تحول واژگان در این دوره ها امکان پذیر است و شکل برنا با ضمه نهایی است.
به راه: راه منظور راه عرفان و سلوک است و به راه در اینجا کسی که مقامات طریق را درنوردیده است و به اصطلاح به مقام پیری رسیده است.
لزوم متوسل شدن به پیر را میگوید.
دامن را با کسره بخوانیم
دست در دامن شخص به راه بزن که همان پیر است.
در واقع دامن از ملزومات شخص به راه یا همان پیر است که باید برای توشه گرفتن دست در آن زد.
البته جسارت نباشد فقط نظر شخصی خود را گفتم??
والله متن کتیبه شبیه "بر" است که به نظرم باید "پیر" خواند و عالمِ پیر هم در ادبیات بسیار به کار رفته است، مقصود شاعر هم ظاهرا این است که به برکت شاه چراغ، عالمِ پیر چراغان شده است. با عالمگیر معنی چه میشود؟
?اندر فواید خط خوش
خط خوب ای برادر دلپذیر است
چو روح اندر تن برنا و پیر است
اگر منعم بود آرایش اوست
وگر مفلس، مر او را دستگیر است
?چلیپایی زیبا بخط میرعماد الحسنی
@tabrizschoolofpersianpainting
سلام و تشکر از پاسخگویی
اما ببخشید، به نظرم این فرضیهتان لا یخلو من اشکال است. در متن عبارتی که ارسال نمودید، عبارت "لا أشب الله قرنک" است که در آنجا "أشب" یک فعل مزید مضاعف است. اما فرضیه شما بر پایه "أشاب یُشِیب" استقرار مییابد. در حالی که "شاب یشوب" (بمعنی خلطَ) فعل ثلاثی مجرد است. مگر اینکه متن ارسالشده را تصحیفی از مورد دوم (اشابَ) بگیریم. در این صورت باز هم این اشکال باقی است که "أشاب یشیب" (باب افعال) چه معنا و اصلا چه کاربردی دارد؟ چون فعل "شاب یشیب" خودش متعدی است و چه دلیلی دارد که در باب اِفعال برود؟ چون خدای ناکرده نمیشه مثل لوکزنبرگ یک کلمه که در عربی وجود خارجی ندارد را بسازیم و متن را با آن تفسیر کنیم.
اگر تحلیل بنده اشتباه است بفرمایید چه اشکالاتی بر آن وارد است.
@litera9
داستان در مورد یک عقب ماندهی ذهنی به اسم چارلی است . او در یک قنادی کار میکند. به یادگیری علاقه داشته و آرزویش باهوش شدن است، به همین دلیل می پذیرد که تحت عمل جراحی قرار گیرد. این عمل قبلاً روی موشی به نام الجرنون انجام شده و باعث افزایش هوش موش گردیده است.
بعد از عمل جراحی رفته رفته هوش چارلی بیشتر شده، تاجایی که تبدیل به یک نابغه میشود. بعد از مدتی رفتارهای الجرنون دچار تغییر شده و چارلی که از قبل فهمیده بود که تأثیرات جراحی دائمی نخواهد بود تصمیم میگیرد ادامهی تحقیقات را خود به عهده بگیرد. در نتیجه ثابت میکند که چنین جراحیهایی . . .
@litera9
نویسنده کوشش بسیار بخرج داده تا اثری بظاهر با دیدگاه مذهبی را ارائه نماید که البته در این راه موفق نیز نبوده است. کتاب حاصل ترجمه و کپی برداری از مطالب نویسندگان و محققان غرب است که نویسنده (یا مترجم) کلمات و جملاتی از آن را به سلیقه خود تغییر داده است. به عبارت دیگر نویسنده تنها یک ضلع را به شکل قبلی افزوده و با هوش سرشاری که داشته مثلث را بدست آورده است !
معلمی گفت :
توانا بود هرکه... ؟
دانش آموز گفت :
"توانا بود هرکه دارا بود"
ز ثروت دل پیر برنا بود
تهیدست به جایی نخواهد رسید
اگر چه شب و روز کوشا بود
ندانست فردوسی پاکزاد
که شعرش در این ملک بیجا بود
گر او را خبر بود از این روزگار
که زر بر همه چیز والا بود
نمیگفت آن شعر معروف را
"توانا بود هرکه دانا بود"
روز معلم مبارک
🌷🌷
🔶کودن
✍🏻 محمد رضا اسلامی
🔹پرده اول-
یکی از تعابیری که با بسامد بالا در میان اشعار #مولوی استفاده می شود موضوع "هوش" و "بی بهره بودن از هوش" است. همان که ما آن را خنگى و مولوی #کودن بودن خطابش می کند. این دارا بودنِ «چشمان پر هوش» یا چشمان بی رمق، در نگاه مولوی جایگاهی ویژه دارد. همان که عربی اش می شود «حدّتِ نگاه». حدت از حدید (آهن) به معنی تیزی. تیز بودنِ #نگاه.
اما آنچه که زیباست اینها نیست. آنچه که در اشعار مولانا زیباست «به هوش ننازیدن» است.
مولانایی که عاشقِ هوش است و نگاه تیز، خیلی به صراحت و بارها این کلمه «کودن» را با افتخار استفاده می کند.
اینکه کودن بودن، یا داشتنِ «گوشِ گران» ، بهتر از "هوشِ دگران" است. هوشِ آنها که به هوشِ خود می نازند.
آنگاه که احساس کودن بودن داری، زیباتر است از آن حضرتِ خودپسندی که به حدتِ نگاهش، می نازد. ببینیم چه زیبا گفته این را . چه زیبا «کند و کودن» بودنِ خودش را شرح کرده :
✔️گویم سخن را بازگو، مردی، کرم، ز آغاز گو/
هین بیملولی شرح کن «من سخت کند و کودنم» /
گوید که آن گوشِ گران «بهتر ز هوشِ دیگران» /
صد فضل دارد این بر آن! کان جا هوا این جا منم
(*غزل 1384)
آن ذهن قدرتمند و حیرت آوری که توانسته هزاران هزار معنا و مفهوم و گفتار را در قابِ نظمِ شصت هزار بیت به کلام موزون بنشاند، در محاکات با معشوق از «کند و کودن» بودنِ خودش می گوید. صادقانه. مثل کودکی زلال. و جواب چه می شنود؟
«ایرادی ندارد، هر زمان که بالیدن به خود و هوشِ خود است بویِ «هوا» و نفس است و اینجا که تو نشسته ای و مقام گرفته ای، «من» هستم. من! »
🔹پرده دوم-
مولوی می گوید: کند و کودن بودنِ من را یک نفر/یک معلم/یک اوستاد، نگذاشت که استمرار یابد. به بیان خودش: «نگذاشت که من کودن برآیم»
✔️منم طفلی، که عشقم اوستاد است /
بِنَگذارد که من «کُودن برآیم»
(غزل 1523)
🔹پرده سوم –
در میانِ تعابیر دعای جوشن، این یکی چه دلنشین است: « یا مُرشِدَ منِ استرشَدَه» . ای کسی که رشد می دهی/معلمی می کنی/مُرشدی می کنی، برای کسی که از تو، استرشاد بخواد. مسیر رشد را نشانش می دهی...
.
به چه چشمهایِ کودن، شود از نگار روشن
اگر آن غبار کویش سرِ توتیا ندارد؟
▪️« یا من هو بِمُن رَجاهُ کریم »
یکشنبه 3 جون 2018- سانتا کلارا ، گوشه ای از دره سلیکون ولی. دره ی هوش.
#امروز_با_مولوی
#شب_قدر_بامولانا
#زلف_سخن
مسئلۀ ربا قبل از اسلام هم بوده و اصلش ربای قرض و از راه پول دادن به افرادی بود که در طائف زندگی میکردند. مخصوصا انگور تجارت اول طائف بود. عباس عموی پیامبر (ص) از افراد پول میگرفت و میرفت آنجا و کار میکرد و سر سال با اضافه پس میداد. یکی هم یهودیها بودند که ربا میدادند. این کار در حیره رواج بسیار داشت و عرض کردیم: در حیره وقتی کسی میرفت و پولی پیش تاجر یهودی میگذاشت لفظی شبیه «چک» داشتند (که به او داده میشد)، که تفصیل قضیه در کتاب «المفصل فی تاریخ العرب قبل الاسلام» آمده است. این را «ربا القرض» یا «ربا الفضل» و یا «ربا النسیئه» میگفتند. پیامبر (ص) غیر از این ربای معاوضه (ربای نقد) را هم حرام فرمود. در قرآن (تنها) ربای فضل (نسیئه) حرام شده. ربای معاوضه را پیامبر (ص) در خصوص مکیل و موزون حرام کردند. تخم مرغ در آن موقع معدود بود. شیر سابقا مکیل بود، امروزه با وزن میفروشند. آب مکیل بود و الآن هم مکیل است. ربای فضل (نسیئه) مطلقا حرام است (چه در مکیل و چه در موزون و چه در معدود). 100 تخم مرغ بدهد که بعد از یک ماه 120 تا بگیرد حرام است، اما در معدود ربای معاوضی جاری نمیشود. الآن 100 گردو بدهد در مقابل 120 تا بگیرد اشکال ندارد. ربای معاوضه به سنت رسول الله (ص) و آن هم فقط در مکیل و موزون حرام است. اسکناس جزء معدود است و بنابراین ربای نقد در آن اشکال ندارد، ولی عدهای هم اشکال کردهاند که: پایۀ اسکناس طلاست و طلا موزون است و بنابراین ربای نقد در آن اشکال دارد.(حضرت آیت الله حاج سید احمد مددی، خارج فقه 17/ 7/ 1397)
@doroos_erfanian
سلام دوست عزیز،حداقل یک صفحه از این نسخه را به نمایش بگذارید،تا رسم الخط کاتب،معهود به ذهن شود ،آنگه نظر بدهیم،ضمنا متن از چه کتاب و متعلق به کدامین نویسنده است؟
به طرز دلارای رقص، املا ٕ هوشربایی پیر و برنا میکردند
سلامت باشید.
منظور از رقص، طبق توضیحات پشت کارت، آیین صوفیانهٔ دراویش بکتاشیه و مراسم قمهزنی آنهاست:
«جامهٔ سپید پوشیده، سرها را تراشیده و با شمشیر دولبه به رقص میآیند و آنقدر به سر ضربه میزنند تا خون بیفتد....»
شمایل یک درویش بکتاشی هم در کنار تصویر نمایان است.
عزیزی میگفت تکرار تم به گونهای رقص کاتب است، چه، هم متن تمام شده و هم به پولش میرسد و نیز قبول سفارش کار دگر😊
نکته در خور توجهی را استاد متقی در بارۀ پنج بخش در یک متن مصحَّح، مطرح فرمودند. یکبار دیگر آن را پیش چشم می آورم:
1-خود متن به زبان خود نسخه (عربي، فارسي، ترکي وووو)،
2- آوانگاری به خط فونتیک
3- ترجمه به یکی از زبانهای غربی
4- تصویر متن اصلی
5- نمایۀ وازگانی
آیا فارسی زبانان توجیه می شوند که این 5 مرحله را در تصحیحی متن به عنوان تز دکتری انجام دهند؟
دلیل این که مستشرقان به این روش می روند این است که آنها به قلمرو دیگری بیرون از زبان متن تعلق دارند. پس ما و آنها حتی وقتی روی یک متن تحقیق می کینم در دو قلمرو متفاوت هستیم: ما در درون زبان متن هستیم و آنها در بیرون از زبان متن. شرقشناسان از انجا که بیرون از زبان متن ایستاده اند به بخش دوم و سوم کار (آوانگاری و ترجمه) نیاز اساسی دارند ولی ما احساس نیاز نمی کنیم و از قضا برتری کیفی پژوهشهای برونزبانان بر درونزبانان در همین دو بخش آوانگاری و ترجمه نمودار میشود.
برای اهل زبان (مصحح و خواننده فارسی زبان) بسیاری از مسائل متن بدیهی و مسلم است و نیازی به آوانگاری متن (بخش 2) ترجمۀ متن (بخش 3) نمیبینند حتی آن را کار بیهوده می انگارند.
علاوه بر این یک تفاوت دیگر هم هست میان ذهن درونزبانان و برونزبانان. در میان اهل زبان، هنجارهای ذهن مصحح، عنصر غالب و معیار درستی در فرایند خوانش متن است. مصحح فارسی زبان متن را زیر سیطرۀ ذهن خود می خواند و خود را مُحق تصرف در متن می داند اما ذهن یک آلمانی در خوانش متن مغلوب بل مرعوب است و احساس سلطه و غلبه ندارد. به همین دلیل متن را گام به گام و واژه به واژه با احتیاط وارسی می کند، لهجه بلخ و همدان برایش موضوعیت دارد و هیچ چیز متن برایش بدیهی نیست.
نتیجه ای که از این بحث میشود گرفت این است که در عمل تصحیح (که عیناً هم همینطور است) مصحح وطنی هر چه داناتر باشد ممکن است که خود را بی نیازتر آوانگاری و ترجمۀ بدیهیات متن بداند و حتی فهم و خوانش خود را معیار و ملاک قرار دهد و جواز اعمال سلیقه و دخل و تصرف در متن برای خود قائل باشد.
با سلام و احترام طاعات وعباداتتان قبول حق، پیش از هر چیز، در گام نخست، باید بدانیم، تصحیح متون، یک تخصص است، یک روش، یک فرایند است، یک ابزار انتقال اصولی، قانونمند و ضابطهمندِ متنی مخطوط به مطبوع است، مانند زبان انگلیسی، که یک پل فرهنگی، یا ابزاری برای انتقال، ادخال یا اصدار و تزریق فرهنگی به بدنه فرهنگ دیگر است. بسیاری از کسانی که زبان را یاد میگیرند ولی هرگز فکر نمیکنند خب اگر ما این پل را ساختیم، قرار است از روی اینپل چه چیزی عبور داده خواهد شد؟ ابزار را یاد میگیریم ولی محتوا و دانشیکه بایستی به واسطه این ابزار منتقل شود، مغفول واقع میشود، چنانچه میبینید فراوان کسان داریم زبانشان عالی است ولی به لحاظ محتوا اکثرا کمسوادند. در تصحیح هم دقیقا امر چنین است، علم تصحیح متون آگاهی به مجموعهای از روشها و قوانین عمومی حاکم بر این فرایند تبدیل یک متن مخطوط به مطبوع است، منتها برخی زبانها مانند عربی، فارسی، ترکی و غیره، ممکن است قوانین اختصاصی نیز داشته باشند.
اما نکتهای که بسیار بسیار حایز اهمیت است اینکه، مصحح هر متن، افزون بر آگاهی بر روشها و قوانین عمومی تصحیح، بایستی به دو تخصص نیز منطقا، مسلح باشد، نخستین آن آشنایی اجمالی یا تفصیلی با زبان موضوع تصحیح ودومین آن آگاهی اجمالی یا تفصیلی با دانش مرتبط با متن مورد تصحیح است.
با این مقدمه، در پاسخ به سوال شما، باید گفت، بنده عجالتا" توصیهای جدی در کیفیت مسلح شدن شما به "زبان" و "دانش" و ابزار و روش آن ندارم (اینکه صرف ونحو چه میخوانید از چه متنی میخوانید و در چه سطحی و ...) ندارم ولی پیش شرط و پیش فرض ورود به تصحیح هر متنی، آگاهی از زبان آن متن (ولو اجمالی) و آشنایی با علم متن مورد نظر (ولو اجمالی) است. با آرزوی توفیق التماس دعا💐
⚡️اگر هوش مصنوعی را در راه بسط ولایت خداوند به کار ببریم، یک استحاله رخ میدهد
✔️محمدعلی قدسپور مدیر موسسه تولید سیستمهای خبره و هوشمند اسلامی باقرالعلوم(ع) در نشست فناوریهای هوشمند در خبرگزاری حوزه🔻
🔹ما در صدد این هستیم که هوش مصنوعی به قدری قوت دارد که بتواند ماهیت یا روش و یا غایت علوم اسلامی را تغییر دهد. از نظر بنده درست است که آنچه که در بستر پرستش خدا تولید نمیشود فکر انسان مومن را به هم میریزد، اما اگر ما این علوم را در راه بسط ولایت خداوند به کار ببریم، یک استحاله رخ می دهد و اتفاقا نه تنها هوش مصنوعی مشکلی را ایجاد نمی کند، بلکه هر ابزاری که بتواند به مومنان کمک کند می تواند آنان را به اهداف برساند.
🔹برخی از کسانی که کاربرد هوش مصنوعی در هوش اسلامی را نفی میکنند، کسانی هستند که به موضوع جزیرهای نگاه میکنند و افق دید آنها بسیار محدود است. گذشت زمان سطح فهم ها را بالا می برد و عالم ما امروز چیزهایی را می فهمد که عالم ۱۰۰ سال قبل هیچ درکی از آن نداشت. در این جاست که ما به وسیله هوش مصنوعی دست به مدلول هایی پیدا میکنیم که متناسب با سطح فهم ما باشد.
🔹اینکه ما به این قواعد استنباطی نیاز داریم، به وسیله ذهن انسان به این قواعد نخواهیم رسید؛ علوم اسلامی اگر قرار است یک سری نیازها را برطرف کند باید از ظرفیت هوش مصنوعی استفاده کند. یکی از چیزهایی که برای ما مهم است این است که هوش مصنوعی قدرت این را دارد که علوم را از حالت جزیره ای به حالت سیستماتیک دربیاورد.
🔹امروز صرف ما از یک طرف و منطق و فقه و اصول غیره هم هر کدام در بخش دیگر به صورت جزیره ای کار خود را انجام می دهند و در چنین فضایی ارتباط سیستماتیک بین این علوم به وجود نمیآید. فرض کنید علم صرف ۵۰۰ مسئله و علم اصول ۱۰۰۰ مسئله و فلسفه ۶۰۰ مسلئه دارد و اگر این مسائل را ما بخواهیم ضرب ساده بکنیم نمی توانیم. تا هوش مصنوعی این جزیرههای مختلف را به هم متصل نکند، ما نمیتوانیم به فتاوای یکسان با کمترین خطا برسیم.
🔹ما اگر از هوش مصنوعی می خواهیم استفاده کنیم، باید از الگوریتم های بومی استفاده کنیم؛ اگر غیر از این باشد ما قرآن را به زبان بشری تنزل داده ایم. ما در قرآن کریم وقتی کلمه هم را می بینیم در مقابلش فرج وجود دارد؛ وقتی غم را می بینیم در مقابل آن تنفس و منفس بودن وجود دارد؛ در هم باید فرجی رخ دهم و در هم باید نفسی رخ دهم و به همین ترتیب الی آخر.
🔹ما اگر این ظرافت ها را در هوش مصنوعی تعریف کنیم، می توانیم معنای دقیق کلمات را پیدا کنیم و حتی می توانیم ضریب این کلمات را استخراج کنیم، در حالی که این کارها به صورت دستی به هیچ وجه امکان پذیر نخواهد بود. اگر ما ارتباط این کلمات با همدیگر را داشته باشیم و کار آماری روی آن ها انجام دهیم بسیار می تواند کمک کننده باشد و هوش مصنوعی این امکان ها را برای ما فراهم می کند.
🔹ما در قرآن پنج نوع گناه داریم، ما همه آن ها را به صورت مشترک به کار می بریم، در حالی که با هم تفاوت دارند و قرآن و اهلبیت(ع) کلمات را به جای هم به کار نمی برند و این کلمات در لایه تمایزی با یکدیگر تفاوت دارند؛ همچنین ارتباط این کلمات و کار آماری روی آن ها علم لغت را متحول می کند؛ تمام این کارها به صورت دستی امکان پذیر نیست.
🔹علم صرف برای این است که بگوید فعل و اسم و حرف چیست و چه ارتباطی با هم دارند؛ اما آیا واقعا ما فقط به این صرف نیاز داریم؟ ما نباید یک صرف ترکیبی ایجاد کنیم؟ ما صرف را یا باید از جهت غایت تغییر دهیم و مدلول های ترکیبی ناشی از صرف کلمه باید تغییر پیدا کند؛ مثلا وقتی ما در جایی می گوییم الکافرون یا الذین کفروا؛ چه تفاوتی بین این دو وجود دارد؟ ما در قرآن ترکیبات صرفی متفاوتی داریم؛ این باید در کجا بررسی شود.
🔹ما یک سیستم خبره اعتبارسنجی در علم رجال ایجاد کردهایم و اگر در این سیستم نظرات همه خبرگان روایات وارد شود، فقیه میتواند برای آن اعتبارسنجی کند. ما باید یک سیستم فراخبره ایجاد کنیم و مجتهدها در سی و شش مرحله اعتبارسنجی کنند تا در نهایت سیستم یک نتیجه نهایی ارائه دهد؛ یک مجتهد نمی تواند در ۳۶ مرحله تمام نظرات را با روایات تطبیق دهد، اما ماشین میتواند کمک شایانی به او بکند.
@namehayehawzavi
https://s4.uupload.ir/files/هوشمند_aogl.jpg
🎥 مستر کلاس هوش قلبی
(این زمانِ قلب است)
یه فرصت به خودتان بدهید و به قلبتان وصل شوید
سفر هیجان انگیز قلب، ذهن و روح را آغاز کنید
از همین حالا زندگی قدیمی را کنار بگزارید و زندگی جدیدی را شروع کنید...
قسمت اول
#هوش_قلبی
#هیجان
الكتب والمواضيع والآراء فيها لا تعبر عن رأي الموقع
تنبيه: جميع المحتويات والكتب في هذا الموقع جمعت من القنوات والمجموعات بواسطة بوتات في تطبيق تلغرام (برنامج Telegram) تلقائيا، فإذا شاهدت مادة مخالفة للعرف أو لقوانين النشر وحقوق المؤلفين فالرجاء إرسال المادة عبر هذا الإيميل حتى يحذف فورا:
alkhazanah.com@gmail.com
All contents and books on this website are collected from Telegram channels and groups by bots automatically. if you detect a post that is culturally inappropriate or violates publishing law or copyright, please send the permanent link of the post to the email below so the message will be deleted immediately:
alkhazanah.com@gmail.com