سلام علیکم؛
از دوستان کسی به فایل پی دی اف مجله ماد (در صورت اسکن شدن آن)منتشره در سال ١٣٢۴-١٣٢۵ دسترسی دارد؟
? آرم انتشارات صفیعلیشاه
?این انتشارات به سال ۱۳۲۵ به سرپرستی ناصر مشفق و مشفق همدانی تاسیس شد و تا کنون نیز فعال است.
????
@majidjaliseh
اگر " گرد بست " مراد باشه که به معنی زمین حصار شده است . مثل محوطه ای که دورش با چوب یا چیز دیگری نرده می کشند برای پرورش و اهلی کردن اسب . اما این نمیتونه چه به صورت اضافی و چه وصفی ، تناسبی با سمند داشته باشه . به نظر حقیر " گِرد پشت " باید درست تر باشه و منظور از اون ، اسبی است که دارای کپل های گرد و درشت باشه . ضمنا " دیوزاد " شاید اشاره به رنگ اسب باشه که باید اون رو " سیاه " در نظر بگیریم .
سلام. راستش نمیدانم. اسب اشهب که داریم. عنبر اشهب هم. اما دلیل کافی نیست قطعا. فقط گفتم شاید کمکی کند. عنب وش هم شاید بشود خواند.
باسلام
نمی دانم این ترکیبی که عرض می کنم چقدر قرین به صحت است
یمغورچی/ یامغورچی
یام در ترکی مغولی به معنی اسب چاپار
غورچی/ قورچی سلاح دارد
شاید ترکیب این بتواند یک شغل دولتی را تداعی کند که احیانا در تجهیز اسب چاپار و ابزار مربوط بدان نظارت داشته باشد
والله اعلم!
سلام علیکم
شاید منظور از حال،
"حالِ حضور" و غرضی عرفانی است.
"در نیستی کوفت تا هست شد".
یا در بیت زیر، مصرع اول اشاره به حال عرفانی و مصرع دوم اشاره به افتقار عرفانی دارد:
من اگر کامروا گشتم و خوشدل چه عجب
مستحق بودم و اینها به زکاتم دادند
از این رو ممکن است که چه فقر و چه حال، مصادیق عرفانی داشته باشد.
این هم از طرف سید باقر هیوی، مولف کتاب، به شیخ مرتضی گیلانی در سال 1325 داده شده است. ظاهرا سال 1381 کتابهای گیلانی به کتابخانه مجلس هدیه شده است. تعدادی از نسخه های خطی او حوالی سال 89 به مجلس فروخته شد.
@historylibrary
تصویر اسب بحری
اسب آبی و نهنگ هر دو در دریای نیل باشند و هر یکی ولایتی دارند و اسب آبی را سم شکافته بود مانند سم گاو و دنبالش کوتاه بود چون دنبال خوک و اگر نه اسب آب را دشمن نهنگ کردی خلق به رنج آمدی و اسب بحری نهنگ را خورد و در دریای قلزم فرس البحری عظیم بود مانند کوهی تا لنگر کشتی شاید که در گوش وی رود و وی کشتی را میبرد. نیمتن وی با اسب ماند و نیم تن وی به مار ماند و به ناحیت تبت جایی است آن را حومن خوانند در آن دو چشمه عظیم است یکی آب صافی و در آن اسب بحری و در آن دیگری آدمی بحر و جناحهای عظیم دارند.
( از دستنویس عجایب المخلوقات، موزه والترز به شماره 593)
@aaadab1397farhang
نامه های مشروطیت و مهاجرت
سال های 1325 قمری به بعد
از رجال سیاسی و بزرگان محلی به حسن تقی زاده
به کوشش : ایرج افشار
نامه های مشروطیت و مهاجرت
سال های 1325 قمری به بعد
از رجال سیاسی و بزرگان محلی به حسن تقی زاده
به کوشش : ایرج افشار
📚 نامه های مشروطیت و مهاجرت سال های 1325 قمری به بعد از رجال سیاسی و بزرگان محلی به حسن تقی زاده
🔍 به کوشش: ایرج افشار
نامه های مشروطیت و مهاجرت
سال های 1325 قمری به بعد
از رجال سیاسی و بزرگان محلی به حسن تقی زاده
به کوشش : ایرج افشار
مردی "سر دسته سارقان" بود و از روستاها و ڪاروانها "دزدی" مےڪرد.
اسب زردی را دزدیده و نزد او آوردند.
سردسته سارقان، دستی بر گردن اسب ڪشید و "رد طنابے" در آن یافت و دید در زیر گلوی او "دعایے" نوشته و به چرمے بستهاند.
دستور داد؛
"این اسب را از هر ڪجا دزدیدهاید ببرید و سر جایش بگذارید."
سارق گفت:
ای رییس اگر "دزدی بد است" بگو "ترڪش ڪنیم" و اگر این اسب بد است بگو پسش بدهیم.
رییس گفت:
ای احمق، صاحب این اسب "اعتقادی" به این دعا داشته ڪه گردن اسبش آویختہ تا دزد آن را نبرد.
"اگر ما این اسب را بدزدیم، صاحب اسب بر دین بدبین مےشود."
شده حکایت زندگی توی ایران
اعتقادات میزارن واسه ما پول خودشون ورمیدارن
🌸🔹🌸🔹🌸🔹🌸🔹
🌸🔹🔹🌸🔹🌸
🔹🌸🔹🌸🔹
🌸🔹🌸
🔹🌸🔹🌸🔹
🌸🔹🌸
🔹🌸🔹🌸🔹
با سلام و سپاس. نقل مستقیم از دهخداست. البته واژگان مشترک در فارسی و ترکی و عربی کم نیستند اما ممکن است از این زبان به آن زبان،وضعیتی متفاوت پیدا کنند.
به این دو واژه التفات بفرمایید:
یک
فرهنگ فارسی معین
( ~.) (ص )1 - تنها و بی همتا. 2 - نخست ، اول . 3 - (کن .) درجة بالا، بسیار خوب .
ران
فرهنگ فارسی معین
(ص فا.) در ترکیب به معنی «راننده » آید: کالسکه ران ، سخنران ، قایقران .
شاید در لغتنامۀ دهخدا، چنین ترکیبی مد نظر است.
یک احتمال شخصی هم میدهم که شاید اسم اسب سلطان سنجر بوده است.الله اعلم.
.
سلام بر شما. بله. به نظر می رسد سه نقطه باشد که چینش آنها بر خلاف معمول است. یعنی دو نقطه چسبیده به هم و یک نقطه به جای اینکه بالای دو نقطه و مابین آنها باشد، در زیر دو نقطه است. شاید بخاطر متمایز کردن «ر» از «ز» و «ژ» باشد. شاید هم جنبۀ تزئینی داشته باشد.
سلام، در نصاب الصبیان هم که نام سالها را آورده به زبان اویغوری و تاتاری اشاره کرده: گر بیخبری ز سالِ اویغور و تتار/ بشنو خود را ز ظلمت جهل درآر . موش و بقر و پلنگ و خرگوش شمار/ زین چار چو بگذری نهنگ آید ومار. آنگاه به اسب و گوسفند است مدار/ حمدونه و مرغ و سگ و خوک آخرِ کار. شاید ترکی تاتاری باشد... .
سلام و احترام.
در توصیف اسب است.
چون اسبِ ممدوح در میدانِ جنگ به چابکی و چالاکی به جولان دربیاید، در چنین حالتی شایسته است که قطاسِ بحریِ مرکب از جنسِ صبح و برگستوانش از جنسِ فلک باشد.
به تعبیری دیگر صبح به مثابه گاوِ بحری (که برای تزئین بر گردنِ اسبان میآویختهاند و از دُمِ جانوری بهنام گاو بحری تهیّه میشده) و فلک به مثابه برگستوان(پوشش اسب) در میآید.
مبالغه است. گاوِ بحری در متون حماسی قرنِ هفتم به بعد فراوان بهکار رفته است.
سلام علیکم
شاید کتاب زیر به کارتان بیاید.
سلام سرور گرامی
شاید (تداوی) جرَب مادینه ویابو و اسب باشد،
صورت جهیزیه عروس در روستایی نزدیک همدان سال ۱۳۲۵ که به امضای معتمدین ده رسیده است.
و شامل چند قلم سماور و سفره قند و لنگ حمام و کیسه چپق و… می باشد. #ایران_قدیم
الكتب والمواضيع والآراء فيها لا تعبر عن رأي الموقع
تنبيه: جميع المحتويات والكتب في هذا الموقع جمعت من القنوات والمجموعات بواسطة بوتات في تطبيق تلغرام (برنامج Telegram) تلقائيا، فإذا شاهدت مادة مخالفة للعرف أو لقوانين النشر وحقوق المؤلفين فالرجاء إرسال المادة عبر هذا الإيميل حتى يحذف فورا:
alkhazanah.com@gmail.com
All contents and books on this website are collected from Telegram channels and groups by bots automatically. if you detect a post that is culturally inappropriate or violates publishing law or copyright, please send the permanent link of the post to the email below so the message will be deleted immediately:
alkhazanah.com@gmail.com