با عرض سلام و ادب
قابل یادآوری است که این گروه یک دورهمی نیست که هر کسی در هر موردی در آن نظر بدهد و بحث کند ، اسم و اهداف گروه روشن است ، اجباری نیست که حتما هر روز یا هر ساعت در گروه بحثی مطرح باشد ، گروه برای تبادل نظر و اطلاعات تراثی ایجاد شده است و اگر یک ماه هم موضوعی تراثی مطرح نشود ضرورتی برای بحثهای دیگر وجود ندارد ، تعدادی از دوستان اطلاعات بیشتری دارند و تعدادی در حال دریافت اطلاعات و آموزش در کمال مهربانی ، فراوان است گروه های مفیدی که در هر زمینه ای بشود در آن بحث کرد ، من به شخصه به جز گروه تراثی و بساتین و دیوار مهربانی در هیچ گروهی عضو نیستم و علاقه و وقت آن را ندارم ، حتی گروه های دوستانه ، اجباری نیست که در گروه بحث و نظر خارج از موضوع شود تا موجب رنجش دوستان دیگر و احتمالا ترک گروه گردد . ??????
مساله تلفظ واو در کلماتی مثل خورشید، خواهر و خواندن و از این دست مگر مربوط به گویش نیست؟ کمااینکه هنوز در برخی بخشهای خراسان و همچنین مردمان افغان اینگونه تلفظ میکنند مثلا khoahar به جای خواهر. بعد اینکه اکر در نوشتار رفته رفته به خا بدل شده است پس چرا در نوشتار کنونی باقیمانده؟ یعنی در دوره موقتی به شکل خا مینوشتند و دوباره خوا رواج یافته است؟
با عرض سلام و احترام. امروز فایل هایی ?را در گروه مرحمت فرموده بودید. بنده یکی از آنها را به گمان اینکه نسخه است، پس از انتقال به گروه تلگرامی دیوار مهربانی، از گروه حذف کردم. استادی تذکر دادن که فایل تصحیح شده است. مرحمت شما دوباره به گروه تراثی منتقل شد. بابت این اشتباهم بنده معذرت خواه است. ???
با عرض سلام و احترام خدمت همه بزرگان و بزرگواران گروه و تبریک مجدد سال نو.
خبر مربوط به کتابخانه کنگره آنریکا که تعدادی از نسخه های خطی اش را آنلاین کرده است روز ۲۹ اسفند از کانال تلگرامی کتابخانه مرکزی دانشگاه تهران به هر دو گروه تلگرامی و واتس آپ گفتگوهای تراثی منتقل شد.
پس از آن روز، در گروهمان روزی ۲ / ۳ بار عزیزانی این خبر را بازارسال می کنند.
ایام نوروز است و فرصت به موقع دیدن فرسته های گروه نیست. بله حق می دهیم. ولی فرسته های قبلیِ عزیزانِ گروه نباید نادیده گرفته شود. با سپاس از همراهی تان. مهرتان و لطفتان مستدام باد. ???
از آنجایی که فعالیت دوستان اردو زبان در گروه تراثی واتس اپ بیشتر است، متاسفانه هر چه تلاش کردم نتوانستم در گروه تراثی واتس اپ آپلودش کنم.
کانال فرهنگ روش
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
روزنوشتهای دکتر فرهنگ مهروش
مروری دوباره بر سؤال پارسالی یک دانشجوی دورۀ کارشناسی و جواب من (امروز در انتهای این پاسخ قدیم چند نکتۀ جدید افزوده ام):
آیا در تلفظ حرف ضاد، کناره ی زبان باید به زیر دندان آسیا بچسبد؟ آیا صدایی که قرار است خارج شود باید از گلو خارج شود یا از نوک زبان؟ اصلا نوک زبان نقشی در تلفظ این حرف دارد؟
نگرانی اصلی من این است که قرآن بخوانم و تلفظ این حرف را بلد نباشم و آن را ذ یا ظ تلفظ کنم و معنای کلمه ی متشکل از این حرف تغییر کند و آنچه میخوانم چیزی غیر از قرآن باشد.
بخشی از جواب من، پس از توضیح نحوۀ صحیح تلفظ ضاد:
... ضاد را هر جور تلفظ کنید، خدا قبول می کند. مهم فهمیدن معنای قرآن است. ما از نظر تاریخی، هیچ دلیل قابل اعتمادی نمی توانیم داشته باشیم که بر اساس آن معتقد باشیم خود پیامبر اکرم (ص) و اصحابشان حرف را آن طور تلفظ می کنند که در سده های بعد علمای تجوید شرح داده اند. مثلا، الآن شما به عراق بروید، به «قال» می گویند «گال»، در سوریه می گویند «آل» و در جای دیگر، چیز دیگر. همه نیز موقع نوشتن، قال می نویسند و اگر شما بروید و بگویید قال، همه فکر می کنند چه قدر متکلفانه حرف می زنید. واقعا فکر می کنید که در زمان پیامبر، این قبیل تلفظها و لهجه ها نبوده است؟
چه دلیل قانع کننده ای برای این حرف داریم؟ آیا دلیلی دارد که مثلا بپذیریم «فی جهنم» را پیامبر و اصحابشان «پی گهنم» تلفظ نمی کرده اند؟ این از نظر تاریخی هیچ دلیلی ندارد و برعکس، زبانشناسان به ما یاد داده اند که تلفظها نیز در گذر زمان دچار تغییرات فراوان می شود و بسیاری از اوقات، کلمه جوری تلفظ می شود که با صورت نوشتاری کلمات متفاوت است.
اکنون می خواهم در ادامه چند نکته بیفزایم:
ما هرگز نتوانسته ایم صدای ضبط شده ای از صدر اسلام داشته باشیم تا متوجه شویم کلمات را چه طور تلفظ می کرده اند. اما شواهدی نشان می دهند که تلفظ واژه ها در صدر اسلام، بر اساس لهجۀ عموم مردم صورت می گرفته است؛ نه بر اساس صورت نوشتاری آنها. به بیان ساده تر، درست مثل الآن که می نویسیم «می خواهم» و می خوانیم «می خوام»، در قرائت قرآن هم حتی بزرگان صحابه همچون ابن مسعود روشی مشابه داشته است.
یک گزارش گویا در این باره، حکایتی است که معمولا در آثار علوم قرآن در بحث از نزول قرآن بر هفت حرف نقل می شود؛ این که فردی نزد ابن مسعود آمد و ابن مسعود به او آموزش داد بخواند: «ان شجرة الزقوم طعام الاثیم» و او چند بار به اشتباه گفت «طعام الیتیم». وقتی ابن مسعود از آموزش صحیح تلفظ واژه به او ناامید شد، گفت بخوان: «ان شجرة الزقوم طعام الفاجر».
استاد سنتی مشهوری در دورۀ دکتری می گفت این روایت مجعول و باطل محض است؛ آخر چه طور می شود کسی اثیم را یتیم بخواند؟ من در جواب گفتم که مسئله، صورتی واضح دارد. ابن مسعود خودش مثل همۀ مردم آن شهر ـــ احتمالا کوفه ـــ همزه را یاء تلفظ می کرده است؛ یعنی به اثیم می گفته اند «یثیم». بعد، آن فرد فقط اشکالی در تلفظ حرف ث داشته، و آن را سرزبانی ت تلفظ می کرده است. همین و بس!
آن روزها این فرضیه را به استادم جناب آقای دکتر پاکتچی هم عرضه داشتم و ایشان محتمل دانستند چنین باشد. اکنون بعد سالها هنوز فکر می کنم همان حرف درست است و شواهدی دیگر نیز می توان برایش پیدا کرد. برخی نمونه ها را یاد می کنم:
1. گفته اند که نام ادریس از آن رو ادریس نهاده شده بود که بسیار می نوشت. کاری ندارم این روایت جعلی است یا صحیح. اصل طرح این بحث وقتی معنا دارد که ادریس را به معنای «یَدرُسُ» بگیرند و این هم وقتی ممکن است که ادریس، مثلا «یدریس» تلفظ شود و یاء دوم با اشمام تلفظ گردد و این گونه، از نام ادریس چنین دریابند که شباهتی با یدرس دارد. یعنی همزۀ اول کلمه، در لهجۀ پدیدآورندگان روایت فوق، یاء تلفظ می شده است.
2. چنان که در مقالۀ آقای مجید چهری با عنوان «قرائات مختلف از تعبیر ال یاسین در آیۀ 130 سورۀ صافات» توضیح داده شده است، اصل اختلاف قرائتها در این آیه، ریشه در اختلاف لهجه ها دارد. نکتۀ جالب تر این که نه فقط پیروان مکتب اهل بیت (ع) واژۀ بحث برانگیز آیه را «آل یاسین» خوانده اند، شبیه چنین قرائتی به قراء بزرگ مدینه هم منتسب شده است. توضیحات فنی بحث را در خود مقاله باید دید؛ اما فعلا می خواهم نتیجۀ بحث را یادآور شوم که: بحث بر سر این که «آل یاسین» باید خواند یا «الیاسین» (با یک اِل کشیده و همراه اشمام)، با لهجه های بومی نخستین خوانندگان قرآن ارتباطی تنگاتنگ دارد.
@FarhangeRvesh
💢شمر شناسى...
✍🏼دكتر على شريعتى
🔷مردی که شانزده بار پای پیاده به حج رفت
امام حسین (ع) را به شهادت رساند!
🔹یکی از افراد مقابل ابا عبدالله الحسین علیه السلام، شمر بن ذی الجوشن است. از فرماندهان سپاه امام علی در جنگ صفین و جانباز امیر المومنین کسی که در میدان جنگ تا شهادت پیش رفت. این چنین کسی حالا در کربلا شمر می شود. با ورودش به کربلا همه چیز عوض می شود. شمر آدم کوچکی نیست اگر نیایش های شمر را برای شما بخوانند و به شما نگویند که این ها مال شمر است شما با آن ها گریه می کردید. حال می کردید، هیچ گاه گفته نمی شود که وقتی شمر دستش را به حلقه خانه خدا می زد چگونه با خدا زمزمه می کرد!
🔹این آقایی که ما صحبتش را می کنیم (شمر) شانزده بار با پای پیاده به سفر حج رفته است. فکر نکنید شمر اهل نماز و روزه نبوده و یا از آن دسته آدم هایی بوده که عرق می خوردند، عربده می کشیدند؛ شمر و بسیاری دیگر که آن طرف ایستاده اند، آدم هایی هستند که پیشانی پینه بسته داشتند. بسیاری از آن ها اهل تهجد بودند.
🔹در کربلا هر روز بيست هزار نفر در فرات غسل می کردند. غسل قربة الی الله که حسین را بکشند و می گفتند: غسل می کنیم تا ثوابش بیشتر باشد.
🔹در ظهر عاشورا وقتی ابا عبدالله علیه السلام برای نماز خواندن، اذان می گفتند فکر نکنید در آن طرف کسی نماز نمی خواند. آن ها هم نماز می خواندند! برخی از این افراد به ابا عبدالله علیه السلام می گویند که نماز شما قبول نیست! و حبیب به آن ها می گوید: « نماز شما قبول است؟! » درگیری می شود .حبیب به شهادت می رسد. حضرت حبیب پیش از نماز ظهر ابا عبدالله به شهادت رسیدند.
🔹ما در کربلا به کلاس شمر شناسی نیاز داریم. یک کلاس به عنوان تحلیل شخصیت شمر. شمری که شانزده بار به مکه رفته، جانباز امیر المومنین بود، کسی که در کنار مولا زخمی شده بود، چه شد که فرمانده جنگ حضرت علی علیه السلام به این جا رسید؟
🔹این هشدار و اندرزی است برای امروز و فردای ما...
❇️احزاب انلاین
✅ @ahzab_online
حتماً بخوانيد ؛
⬇️⬇️⬇️⬇️
بحث جانبازی شمر در " صفین " بحثی است که این روزها زیاد می شنویم .
بحثی که به دنبال خود این هشدار را هم دارد که آنچه شمر را شمر کرد اخلاقش بود و بپرهیزید ای شیعیان که مبادا شما هم شمر بشوید !
پیرامون این بحث نکاتی رو عرض می کنم.
حقیر به صورت جزم عنوان مقدس جانبازی را از شمر نفی کرده و می کنم.
البته مشارکت او در جنگ صفین قابل کتمان نیست.
_ برخی روایتی را گواه می آورند که شمر در جنگ صفین ضربه ای به صورتش خورده است و جانباز ( با همان تقدسی که این واژه دارد ) شده است.
نکاتی به ذهنم می آید تقدیم دوستان می کنم.
نکته اول :
سرگذشت شمر پس از جنگ صفین تا پایان عمرش تقریبا روشن و خالی از ابهام است و کسی در دشمنی اش با خدا و اهل بیت تردیدی ندارد.
نکته دوم :
سرگذشت شمر از ابتدای ولادت تا قبل از جنگ صفین نیز روشن است. اینکه او از قبیله هوازن بود که پدرش و قبیله اش تا به جنگ با مسلمانان و تحمل شکست در آن نرسیدند مسلمان نشدند. نسب او و حرام زادگی اش هم که در تاریخ و در کلام امام حسین آمده است.
نکته سوم :
نقش او در جنگ صفین است.
قطعا او در جنگ صفین حضور داشته است. همراه با قبیله اش هوزن و تیره اش بنی ضباب.
اما مورخین علت حضورش را نه نصرت امام که پیروی از سنت قبیله گرایی دانسته اند. چرا که او در آن هنگام از بزرگان قبیله نبوده و تاریخ می گوید وی به دنبال تصمیم بزرگان قبیله مبنی بر حضور در جنگ صفین ، مانند سایر مردان قبیله این کار را ولو قلبا دوست نمی داشت ، پذیرفت.
البته از کلام خود شمر و عملکردش بعد از عاشورا نیز می توان فهمید حضورش در صفین از باب قاعده " الأمر لمن غلب" بوده است که اتفاقا قاعده ایست اموی.
شمر در توجیه کشتن امام حسین علیه السلام می گوید: " طاعت امیر بر ما واجب است و اگر اطاعت نمی کردیم از شتر آب کش پست تر بودیم."
شاهد دیگر اعتقاد وی به قاعده الأمر لمن غلب ، نامه ایست که وی پس از حاکمیت بنی زبیر به مصعب بن زبیر می نویسد که در آن خطاب نامه را به امیر مصعب بن زبیر قرار می دهد و مفادش آمادگی برای خدمت در رکاب امیر است.
هم چنین شاهد دیگر بیعت وی پس از جنگ صفین با معاویه است. حال آنکه سپاه مولا بعد از صفین دو گروه شدند گروهی وفادار به مولا و گروهی خوارج که هم زمان به مولا و معاویه معترض بودند اما شمر راه سومی را در پیش گرفت و با معاویه بیعت کرد و همواره هم به این بیعت با " امیر غالب " باقی ماند. تا جایی که وقتی زیاد بن ابیه از جانب معاویه مامور شد تا شیعیان مولا را بکشد شمر در کوفه علیه شیعیان استشهاد جمع می کرد و برای وی می فرستاد. مشهورترین استشهاد وی که در کتب تاریخی به استشهاد امویین کوفه مشهور است استشهاد شمر و عمر سعد و شبث بن ربعی و محمد ابن اشعث علیه حجر بن عدی است.
پس وی در زمره امویان کوفه است و روشن است که امویان از لحاظ اعتقادی عثمانی بوده اند و عثمانی ها نه تنها اعتقادی به ولایت مولا ندارند بلکه مولا را مسلمان نیز نمی دانستند.
نکته چهارم :
اما روایت طبری و نصر بن مزاحم از شمشیر خوردن صورت شمر در جنگ صفین نیز قابل استناد نیست.
زیرا اولا روایت طبری مستقل نیست و همان روایت نصر بن مزاحم است و حتی خود او به نقل از کتاب وقعه صفین گزارش کرده است.
پس می ماند تنها خبر نصر بن مزاحم در وقعه صفین یعنی خبر واحد.
می دانید که خبر واحد برای آنکه حجت باشد باید تاکید می کنم باید از طریق شخص ثقه نقل شده باشد.
در حالی که دو روایت واحد نصر بن مزاحم یکی از طریق عمر سعد نقل شده است! و دیگری از طریق شخصی به نام صلت بن زهیر .
صلت بن زهیر دو تا مشکل دارد .
اول اینکه ؛ حتی در نام او میان علمای رجالی مثل ذهبی اختلاف است که آیا صلت بن زهیر است یا عمر بن صلت.
مشکل دوم ؛ او اینست که از او تنها دو روایت نقل شده است . یکی حدیث جانبازی شمر و دیگری حدیثی از عمر بن خطاب در باب شرایط قاضی !
هم چنین در شرح حال او آمده است که شاگرد یکی از غلامان خانه زاد عمر بن خطاب بوده است!
وه که راوی خبر واحد جانبازی شمر اشخاصی هستند که یکی در کارنامه اش نوکری یزید را کرده است و دیگری نوکری خاندان عمر را.
با این وجود عرض می شود :
اولا ؛ حدیث نصر بن مزاحم در باب جانبازی شمر نمی تواند حجت باشد.
ثانیا ؛ به فرض در باب عمل به خبر واحد آنقدر اغماض کنیم که حتی به وثاقت فرد هم اصرار نداشته باشیم حضور شمر در صفین و حتی شمشیر خوردنش نه از باب علی دوستی که از باب اطاعت امیر غالب و اطاعت فرمان رییس قبیله بوده است.
به علاوه از کجای آنچه گذشت دلدادگی شمر به مولا برداشت می شود ؟
آنچه شمر را شمر کرد ، اخلاق شمر نبود ، نپذيرفتن امامت و ولايت اهل بيت عليهم السلام و کینه و عداوتش با اهل بیت عليهم السلام بود.
اینکه جاهلانه ادعا شود که گناه شمر را شیعیان بزرگ کرده اند تا گناه خود را بپوشانند ، ظلمی است آشکار.
اینکه با بی دانشی ادعا ش
مطالبی پیرامون " ذال " و واژۀ «کاغد» تقدیم می گردد:
1- خواجه نصیرالدین طوسی دربارۀ قاعدۀ کتابت " ذال " دو بیتی معروفی دارد که در معیار الأشعار آن را آورده است:
آنان که به پارسی سخن می رانند
در معرض دال، ذال را ننشانند
ما قبل اگر ساکن و جُز «وای» بُوَد
دال است وگرنه ذالِ معجم خوانند
2- جناب نجیب مایل هروی از شمس قیس رازی (المعجم، صص 244-245) چنین نقل نموده که «ذال» معجمه در سدۀ 7 ه.ق در گونۀ زبان اهل غزنین و بلخ و ماوراء النهر وجود نداشته است و شاید پیش از آن نیز در برخی گونه های فارسی میان «دال» و «ذال» فرقی نمی گذارده اند.
از این نقل می توان نتیجه گرفت که استعمال واژۀ «کاغد» نشانۀ اصالت یا ضبط دقیق ترِ آن نسبت به واژۀ «کاغذ» نیست، بلکه منشأ بکارگیریِ آن، گونۀ محلیِ زبان در مناطق یاد شده است.
ضمن آنکه (به نقل از پاورقی لغتنامۀ دهخدا) واژۀ کاغذ، به قول لوفر از اصل چینی است. اما فرای گوید: بیشتر احتمال می رود که کلمۀ قدیم عربی «کاغذ» از اصل ترکی باشد تا به قول لوفر از اصل چینی، هر چند که اصل کاغذ سازی از چین است.
3- در لغتنامۀ دهخدا، بیت نخست از دو بیتیِ مذکور به مسعود سعد سلمان نسبت داده شده است (هم در ذیل واژۀ «کاغد» و هم در ذیل مصدر «کاغیدن»):
آن زاغ نگر که بر هوا می کاغد
یک نیمه اش از مداد و نیمی کاغد
کاغیدن: فریاد و بانگ کردن
سلام علیکم هم در نخستین مصرع از دو بیتیِ اول، واژۀ «پدر» زائد است و هم در نخستین مصرع از دو بیتیِ دوم، واژۀ «پسر». وزن دو بیتی ها چنین است: « مفعولُ فاعِلاتُ مَفاعیلُ فاعِلُن ». احتمال می رود که این اضافات کار شاعر نبوده باشد و کاتب آنها را اضافه کرده، یا آنکه خود شاعر در بالای دو تا کلمۀ «نازنین» دو واژۀ «پدر» و «پسر» را اضافه کرده بوده تا مرادش را از دو «نازنین» به مخاطب بفهماند، ولی کاتب آن را جزء شعر پنداشته و به ابیات ضمیمه نموده باشد.
مساله تلفظ واو در کلماتی مثل خورشید، خواهر و خواندن و از این دست مگر مربوط به گویش نیست؟ کمااینکه هنوز در برخی بخشهای خراسان و همچنین مردمان افغان اینگونه تلفظ میکنند مثلا khoahar به جای خواهر. بعد اینکه اکر در نوشتار رفته رفته به خا بدل شده است پس چرا در نوشتار کنونی باقیمانده؟ یعنی در دوره موقتی به شکل خا مینوشتند و دوباره خوا رواج یافته است؟
ضمن سپاس از این اطلاع رسانی ، سهوی در این پوستر به چششم آمد که گفتم عرض کنم. واژۀ متفرّقه را که اسم فاعل باب تفعّل و به فتحِ تاء است، ما فارسی زبانان به کسر تاء می خوانیم، این از ویژگی های گویش ماست که فتحۀ بسیاری از کلمات عربی را برای سهولت در تلفظ به کسره بدل می کنیم؛ مثل: کِثرت، تِکرار، لِذت و ... . ولی در اینجا "متفرّقه" لقب این شخص است، آن هم در عصر و مکانی که به عنوان یک نامِ عربی این اسم را بر وی نهاده بودند (گر چه وجه این تسمیه را نمی دانم). پس نباید در نام او تغییر ایجاد می کردند و گویش فارسیِ ما را (و یا حتّی گویش کنونی ترک زبانان را) بر نام او تحمیل می نمودند.
بالکسر افصح. یعنی تلفظ کلمه خضر به کسر خا فصیح تراست
صهبایی در مورد تلفظ صحیح واژۀ«کردگار»معتقد است:«جمع اهل لغت به کسر اول نوشته¬اند چون ظاهر آن است که ترکیب این لفظ از "کرد" حاصل بالمصدر از کردن و کار باشد که کلمه نسبت است چون آموزگار و رستگار و امثال آن پس به فتح باید نه به کسر»(همان،111) به نظر این نظر درست نیست بلکه همان تلفظ با کسر درست باشد
صفحه دو
میم اول محمد نور بود
پس نگاه کن نور درخشیده برای را
آیا سر سین را کشف کرده اند؟
در سلام سریع در اسمها
و از عین چند سر چشمه گرفته شده؟
او در جایگاه حروف آب قرار دارد
پس فا در وفاداری اول است
تقسیم میشود گرمایش تا شفا یابد
نزد صاد صفا و صداقت و عزت است
بنابراین، صبر به وضوح آشکار خواهد شد
در قاف استحکام و حصار وجود دارد
احاطه می کند عالم انشا را
هر داوری در راء یک محرک است
هنگام داوری نزد آینه نمایان میشود
و شین در مقام شهود قرار دارد
و دو آموزه در اخبار دارد
تا نزد نازل شدن وحی تکمیل شد
از طرف خدایی که همه چیز را احاطه کرده است
و از ثا در پاداش و مجازات
و خبر می دهد به خیر راز خا
از ذال پدید آمده وجود در مسیر انتشار
عالم ذر مانند پراکندگی است
و ضاد برای انسان زیانکار در آتش است
مرحله وجود را در حیاط از بین ببرید
سپس در ظا سایه ظاهر می شود
و او شکلیست برای کشف تاریکی
از بین رفته در غین در دعوتی عجیب
جایی که در آسمان هیچ نسبتی با آن وجود ندارد
سپس آنها را با تمام ویژگی ها مرتب کنید
پس از آراستن هر دور جدا کردن
در آن راز آشکار شدن بعد از مرگ
بعد از شام به کجا سفر کنیم.
سلام علیکم؛ دو واژۀ مورد نظر در این تصویر همانطور که اعضای محترم گروه به درستی خوانده اند، «الأئمة» و «الأعمی» است. در مورد این شیوه از کتابت الف و لام، بنده سابقاً نکته ای را در همین گروه یادآور شدم که ملاحظه می فرمایید.
علیکم السلام؛ با سخن هر دو عضو محترم گروه در بعید بودن تلفظ dowr در مصرع نخست موافقم. به همین جهت در ذیل پیام ینده، احتمال دوم مطرح شد. کوتاهی سخن آن است که واژۀ مورد پرسش «مُعَنوَنست» می باشد و معنای متیقّن بیت آن است که دور در مصرع نخست غیر از «دَور معنون» است. اما آنکه معنی «دور معنون» در مراد شاعر چه باشد، احتمالی بیان نمودم. شاید احتمالات صحیحتری نیز بتوان مطرح نمود.
یکی از اعضای محترم گروه «گفتگوهای تراثی» متذکر شده اند که در عبارت ذیل عکس، واژۀ «اودئیل» صحیح است، نه «اردبیل».
#ادبی
🔺مراد از «هرّ و برّ» در كلام مردم كه مى گويند: فلانى هرّ را از برّ فرق نمى كند،چيست؟
💥مرحوم علّامه ذوالفنون آقا محمد علی کرمانشاهی(بهبهانی):
📝«هرّ و برّ» به كسر «ها» و «با» و فتح هر دو و ضمّ هر دو مى گويند،و مشهور،كَسر است،و بر اين تقدير،احتمال چند معنى دارد:
*اوّل: «هِرّ» به معنى بچۀ گربه است و «بِرّ» به معنى بچۀ موش است(۱) و اين أشهر و أظهر معانى آن است!
*دويم: «هِرّ» خواندن گوسفند است و «بِرّ» راندن آن(۲).
*سيّم: «هِرّ» خواندن گوسفند است به سوى آب و «بِرّ» خواندن آن است به سوى علف(۳).
*چهارم: «هِرّ» عاق كردن است و «بِرّ» احسان نمودن(۴).
*پنجم: «هِرّ» ناخوش داشتن و «بِرّ» إكرام نمودن(۵).
*ششم: مراد از «هِرّ» چيزى است كه موجب شرارت و بى حيائى مى شود،و «بِرّ» چيزى است كه موجب نيكى و احسان مى گردد(۶).
★و بر تقدير فتح هر دو؛«هَرّ» به معنى كراهت و شرّ است و «بَرّ» به معنى محبّت و خير است(۷).
★و بر تقدير ضمّ هر دو؛«هُرّ» چيزى است شبيه بُرّ، و «بُرّ» گندم است.
🔺از آنچه گفتيم،معلوم شد كه كم كسى «هرّ و برّ» را شناخته است!
(۱) قاموس المحيط: ۱۰/ ۳۸۴، تاج العروس: ۱۰/ ۱۶۴.
(۴-۲) تاج العروس: ۱۰/ ۱۶۴.
(۵)تاج العروس: ۱۰/ ۱۶۴.
(۶)اقرب الموارد: ۲/ ۱۳۸۴ (با اندكى اختلاف).
(۷)اقرب الموارد: ۱/ ۳۷.
📚مقامع الفضل؛ج۱ص۹۹-۹۸
〰〰〰〰〰〰〰〰〰〰〰〰〰
✅علّامه کرمانشاهی(صوفی کُش)
@MAkermanshahi
✅ با سلام و آرزوی شادکامی،
عزیزان توجه داشته باشند، سوالاتی که در گروه مطرح میکنند، پیش از طرح آن، لطفاً با دقت، در هر دو گروه گفتگوهای تراثی گروه فعلی جستجو نمایند و چنانچه پاسخشان را نیافتند پرسشان را مطرح سازند، برای نمونه از سال ۹۴ تاکنون، بیش از ۴۰ هزار سوال تراثی در گروه مطرح شده و عمدتاً پاسخ داده شدهاند، و یا متن کامل حدود ده هزار کتاب، مقاله و پایاننامه و بیش از ۲۲ هزار تصویر، در دو گروه درج گردیده است. با سپاس، ادمین🌺
الكتب والمواضيع والآراء فيها لا تعبر عن رأي الموقع
تنبيه: جميع المحتويات والكتب في هذا الموقع جمعت من القنوات والمجموعات بواسطة بوتات في تطبيق تلغرام (برنامج Telegram) تلقائيا، فإذا شاهدت مادة مخالفة للعرف أو لقوانين النشر وحقوق المؤلفين فالرجاء إرسال المادة عبر هذا الإيميل حتى يحذف فورا:
alkhazanah.com@gmail.com
All contents and books on this website are collected from Telegram channels and groups by bots automatically. if you detect a post that is culturally inappropriate or violates publishing law or copyright, please send the permanent link of the post to the email below so the message will be deleted immediately:
alkhazanah.com@gmail.com