☀️ دیدار #اسکندر از آرامگاه غارت شدۀ #کورش و داستان مرمت آنجا به قلم #آریان
اسکندر از بیحرمتی که بر مقبره کورش، پسر کمبوجیه صورت گرفت، اندوهگین بود. زیرا به گفتۀ ارسطو، او آن را حفر شده و غارت شده یافت. آرامگاهِ معروف کورش، در پردیس سلطنتی پاسارگاد بود و اطراف آن نخلستانی از انواع درختان کاشته شده بود. از نهر آبی نیز آبیاری میشد و علفهای بلندی در چمنزار میرویید. پایۀ خود مقبره از سنگ مربع به شکل مستطیل ساخته شده بود. در بالا ساختمانی سنگی بود که سقفی بر آن پوشانده شده بود، دری بهسمت داخل آن تعبیه شده بود، آنقدر باریک که حتی یک مرد کوچک به سختی میتوانست پس از تحمل ناراحتی وارد شود. در ساختمان، تابوت طلایی قرار داشت که جسد کورش در آن گذاشته شده بود. در کنار تابوت کاناپهای قرار داشت که پایههای آن از طلا ساخته شده بود. فرشی منقّش بابلی با قالیچههای بنفش، قسمت کف بنا را تشکیل میداد. همچنین یک ردای مادی با آستینها و سایر تونیکهای ساخت بابل روی آن بود. آریستوبولوس میافزاید که شلوارها و ردا های مادها که به رنگ سنبل رنگ شده بودند، و نیز لباسهای دیگر ارغوانی و رنگهای مختلف بر روی آن قرار داشت. علاوه بر این، طوقها، شمشیرها و گوشوارههایی از طلا و سنگهای قیمتی که به هم لحیم شده بودند، در نزدیکی آن میز قرار داشت.
وسط کاناپه تابوتی بود که جسد کورش در آن قرار داشت. در داخل محوطه، نزدیک سربالایی منتهی به مقبره، خانه کوچکی برای مغان ساخته شده بود که از مقبره محافظت میکردند. وظیفهای که از زمان کمبوجیه، پسر کورش و جانشینش به عنوان نگهبان، انجام داده بودند. شاهنشاه روزانه یک گوسفند و مقدار مشخصی از آرد گندم و شراب به این مردان میداد. و یک اسب، ماهی یکبار بهعنوان قربانی کردن برای کورش. بر روی مقبره، کتیبهای به حروف پارسی گذاشته شده بود که در زبان پارسی به این معنی بود: «ای مرد، من کورش پسر کمبوجیه هستم که امپراتوری پارسیان را پایهگذاری کردم و پادشاه آسیا بودم. پس از من بخاطر این بنا، کینه مکن و رشک نبر.» به محض اینکه اسکندر ایران را فتح کرد، بسیار مشتاق دیدن آرامگاه کورش بود. اما او متوجه شد که همه چیز به جز تابوت و کاناپه را بردهاند.
آنها حتی با بدن پادشاه بدرفتاری کرده بودند. زیرا درب تابوت را شکسته و جسد را بیرون انداخته بودند. آنها سعی کرده بودند با بریدن و خُرد کردن بخشی از آن، تابوت را کوچکتر و در نتیجه قابل حمل کنند. اما چون تلاششان به نتیجهای نرسید، تابوت را در آن حالت رها کردند و رفتند. ارسطو میگوید که خود اسکندر به او مأموریت داده بود که آرامگاه را برای کورش ترمیم کند، قسمتهایی از بدن را که هنوز حفظ شده بود در تابوت بگذارد، درپوش آن را بگذارد و قسمتهایی از تابوت را که خراب شده بود، تعمیر کند. علاوه بر این، به او دستور داده شد که کاناپه را با نوارها محکم ببندد و همه چیزهای دیگری را که برای زینت در آنجا قرار گرفته بودند را مشابه و به تعداد قبلی بگذارند. همچنین به او دستور داده شد که در را از بین ببرد و قسمتی از آن را با سنگ بسازد و قسمتی از آن را با سیمان بپوشاند و در نهایت مهر سلطنتی را بر سیمان بزنند. اسکندر مغانی را که نگهبان مقبره بودند را دستگیر کرد و آنها را تحت شکنجه قرار داد تا اعتراف کنند که چه کسی این کار را انجام داده است. اما علیرغم شکنجه، آنها هیچ اعترافی نکردند؛ نه در مورد خود و نه هیچ شخص دیگری. به هیچوجه ثابت نشد که آنها از این عمل آگاه بودهاند. بنابراین توسط اسکندر آزاد شدند.
✍️Arrian, The Anabasis of Alexander, Book VI, Chapter XXIX, Alexander in Persis.—Tomb of Cyrus Repaired, p 364
اسکندر از بیحرمتی که بر مقبره کورش، پسر کمبوجیه صورت گرفت، اندوهگین بود. زیرا به گفتۀ ارسطو، او آن را حفر شده و غارت شده یافت. آرامگاهِ معروف کورش، در پردیس سلطنتی پاسارگاد بود و اطراف آن نخلستانی از انواع درختان کاشته شده بود. از نهر آبی نیز آبیاری میشد و علفهای بلندی در چمنزار میرویید. پایۀ خود مقبره از سنگ مربع به شکل مستطیل ساخته شده بود. در بالا ساختمانی سنگی بود که سقفی بر آن پوشانده شده بود، دری بهسمت داخل آن تعبیه شده بود، آنقدر باریک که حتی یک مرد کوچک به سختی میتوانست پس از تحمل ناراحتی وارد شود. در ساختمان، تابوت طلایی قرار داشت که جسد کورش در آن گذاشته شده بود. در کنار تابوت کاناپهای قرار داشت که پایههای آن از طلا ساخته شده بود. فرشی منقّش بابلی با قالیچههای بنفش، قسمت کف بنا را تشکیل میداد. همچنین یک ردای مادی با آستینها و سایر تونیکهای ساخت بابل روی آن بود. آریستوبولوس میافزاید که شلوارها و ردا های مادها که به رنگ سنبل رنگ شده بودند، و نیز لباسهای دیگر ارغوانی و رنگهای مختلف بر روی آن قرار داشت. علاوه بر این، طوقها، شمشیرها و گوشوارههایی از طلا و سنگهای قیمتی که به هم لحیم شده بودند، در نزدیکی آن میز قرار داشت.
وسط کاناپه تابوتی بود که جسد کورش در آن قرار داشت. در داخل محوطه، نزدیک سربالایی منتهی به مقبره، خانه کوچکی برای مغان ساخته شده بود که از مقبره محافظت میکردند. وظیفهای که از زمان کمبوجیه، پسر کورش و جانشینش به عنوان نگهبان، انجام داده بودند. شاهنشاه روزانه یک گوسفند و مقدار مشخصی از آرد گندم و شراب به این مردان میداد. و یک اسب، ماهی یکبار بهعنوان قربانی کردن برای کورش. بر روی مقبره، کتیبهای به حروف پارسی گذاشته شده بود که در زبان پارسی به این معنی بود: «ای مرد، من کورش پسر کمبوجیه هستم که امپراتوری پارسیان را پایهگذاری کردم و پادشاه آسیا بودم. پس از من بخاطر این بنا، کینه مکن و رشک نبر.» به محض اینکه اسکندر ایران را فتح کرد، بسیار مشتاق دیدن آرامگاه کورش بود. اما او متوجه شد که همه چیز به جز تابوت و کاناپه را بردهاند.
آنها حتی با بدن پادشاه بدرفتاری کرده بودند. زیرا درب تابوت را شکسته و جسد را بیرون انداخته بودند. آنها سعی کرده بودند با بریدن و خُرد کردن بخشی از آن، تابوت را کوچکتر و در نتیجه قابل حمل کنند. اما چون تلاششان به نتیجهای نرسید، تابوت را در آن حالت رها کردند و رفتند. ارسطو میگوید که خود اسکندر به او مأموریت داده بود که آرامگاه را برای کورش ترمیم کند، قسمتهایی از بدن را که هنوز حفظ شده بود در تابوت بگذارد، درپوش آن را بگذارد و قسمتهایی از تابوت را که خراب شده بود، تعمیر کند. علاوه بر این، به او دستور داده شد که کاناپه را با نوارها محکم ببندد و همه چیزهای دیگری را که برای زینت در آنجا قرار گرفته بودند را مشابه و به تعداد قبلی بگذارند. همچنین به او دستور داده شد که در را از بین ببرد و قسمتی از آن را با سنگ بسازد و قسمتی از آن را با سیمان بپوشاند و در نهایت مهر سلطنتی را بر سیمان بزنند. اسکندر مغانی را که نگهبان مقبره بودند را دستگیر کرد و آنها را تحت شکنجه قرار داد تا اعتراف کنند که چه کسی این کار را انجام داده است. اما علیرغم شکنجه، آنها هیچ اعترافی نکردند؛ نه در مورد خود و نه هیچ شخص دیگری. به هیچوجه ثابت نشد که آنها از این عمل آگاه بودهاند. بنابراین توسط اسکندر آزاد شدند.
✍️Arrian, The Anabasis of Alexander, Book VI, Chapter XXIX, Alexander in Persis.—Tomb of Cyrus Repaired, p 364