#وصال_حق
#آیت_الله_حق_شناس
داستان لیلی و مجنون برای این نیست که برای ما قصه بگویند.
معنای این قضایا این است که اگر شما هم بخواهید به آن هدفی که مورد نظر آل محمد(ص) است برسید، باید مجنون وار بگردید تا لیلی مقصودتان را در بر بگیرید.
چقدر این مضامین قشنگ است. اینها نیامده است که (فقط) قضیه لیلی و مجنون را برای تو بگویند.
این است که پدر آقای صدر فرموده است:
گر قصه عشق من و یارم بنگارند
صد لیلی و مجنون همه بیرون رود از دل
در قتل من ای مه، بکش آهسته کمان را
حیف است که پیکان تو بیرون رود از دل
اصلا لیلی و مجنون کدام است؟
اولیای خدا از همین فراز و نشیب ها و فشارهایی که بر آنها می آید خوششان می آید.
مورچه به حضرت سلیمان(ع) گفت: محبوب من گفته است که اگر خواهان دیدار من هستی باید اول این تل(گندم) را ویران کنی.
تو هم اگر بخواهی پروردگار را دریابی باید خراب شوی.
نقش کردم رخ زیبای تو در خانه دل
خانه ویران شد و....
یعنی انا عند المنکسره قلوبهم .
یعنی خانه شکست و آن وقت خدا درونش پیدا شد
او چو شیرین و منم فرهاد او
می کنم این کوه را ز ابدال او
... فرهاد همینطور که کوه را می کند، نظرش به شیرین بود و کوه را می کند.
تو هم باید پروردگار عزیز را در نظر داشته باشی و راه را طی کنی آقاجان.
حضرت سلیمان (ع) خطاب به مورچه فرمود: تو چگونه می توانی این تل گندم را جابجا کنی؟
جسم مورچه مگر چقدر قدرت دارد که اینها را بردارد ببرد آنجا؟
در جواب گفت: لیک معذورم که من دلبسته ام
چون به کوی وصل نتوان راه برد
در ره معشوق باید جان سپرد.

آیت الله حق شناس تهرانی
از ملک تا ملکوت(دفتر اول)،
صفحه 238 و 239
@apmkadeh