ابیات دررثایِ حضرت عبّاس علیه السّلام
متن اشعارقبلا نقل شد .باترجمه ازیک نسخهء خطّی تقدیم محبّین اهل البیت علیهم السّلام

#ابوالفضل العبّاس
🌾🍃🍃@madihehvamarsiah
ترجمه به شعرپارسی

ازمردمان به گریه سزاوارتر کسی است
کزماتمش حسین به دشتِ بلا گریست
اورا برادر وبه علی ،شاهِ دین پسر
عبّاس ِغرقِ خون که براو ماسِوا گریست
بنمود باحسین مواسات وتشنه داد
جان در رهش که عرش براین ماجرا گریست


#ابوالفضل العبّاس

🌾🍃🍃@madihehvamarsiah
Forwarded From مدایح ومراثی اهل بیت عصمت وطهارت علیهم السّلام
صلّی الله علیکَ یااباالفضلِ العبّاس المظلوم روحی لکَ الفِداء

هر که دیده است سرِ زلفِ شکَن در شِکَنش
خبری هست زآشُفتگی حالِ منش

کی دل آزاد شود از غمِ ماهی که زمِهر
بندهٔ قامتِ موزون شده سروِ چمنش

دیده با آن قد و رخساره و اندامِ لطیف
چه تمتّع بود از سرو و گل و یاسَمنش

دِرع داود و کفِ موسی و آبِ خضر است
مُشک سا زلف و دل آرا رخِ و نوشین دهنَش

تا به دامان درم از شوق به تن جامهٔ جان
گر دمی تنگ به بر گیرم چون پیرهَنش

سیر نادیده رخش تاخت به خون ریزی دل
تیر افکن مژه و ابروی شمشیر زنش

دستگیرِ دل اگر بندگی شاه نبود
جورِ خوبان جهان بودی بُنیاد کنَش

قدرتِ دستِ خدا،قوّتِ بازویِ رسول
پُشتِ شاهِ شهدا،دافعِ رنج و مِحَنش

شاهِ جانبازان ،سقّایِ شهیدان عبّاس
که لبِ تشنه نمودند به خون غرقه تنَش

خشک لب،تشنه جگر ،سوخته دل ،خسته روان
زد به هم قلبِ سپه ،بازوی لشکر شکنش

راند در شَطّ و زد آتش به دل دشمن و دوست
آب برداشتَن و سویِ حرم تاختنَش

آن قدَر پای به میدان محبّت افشُرد
که جدا شد به رهِ دوست دو دست از بدنش

مَشکِ آب،اشک به سوزِ دلش افشاند چو ابر
تیر باران چو نمودند تنِ مُمتَحَنش

چشم پوشید زجان ،ریخت چو آبش بر خاک
جانِ عالم به سر آمد گهِ جان باختَنش

دید بی دست علمدارَش افتاده به خاک
ارغوانی شده از خون رخ چون یاسَمَنش

گفت با گریه که الْحال مرا پشت شکست
به طریقی که دلِ خصم شکست از سُخنش

نتوانست که در معرکه بیند تنِ او
نتوانست تن از معرکه برداشتَنش

ای«ثریّا» به جزا مادحِ عبّاسِ علی
شافعِ جرم ،حسین است به وجهِ حسنَش

میرزا حیدر علی مجدالأدبا متخلّص به ثریّا

_______________
1_تذکرهٔ مدینة الأدب ،عبرت نایینی ،چاپ عکسی ،جلد ۱،صفحهٔ ۵۸۴

#ابوالفضل #العبّاس

🌾🍃🍃@madihehvamarsiah
Forwarded From مدایح ومراثی اهل بیت عصمت وطهارت علیهم السّلام
صلّی الله علیک یاساقیَ عطاشی کربلاء یا ابالفضلِ العبّاس روحی لک الفِداء

به دوش آن تشنه لب برداشت مَشکِ آب وگفت ای دل
به یادآر ازحسینِ تشنه لب بامن مدارا کن

علی اکبر لبش خشکیده ،اصغرازعطش درغش
حرام است این چنین آبی ،مخور ترکِ تمنّا کن

به دریا پانهاد وخشک لب بیرون شد ازدریا
مروّت بین ،جوانمردی نگر ،همّت تماشا کن

این سه بیت را درحاشیهء جنگی خطّی دیدم اشعاربلند و معروفی است .خداونداز قائل وکاتب واین حقیربه احسن وجه قبول کناد .

#ابوالفضل #العبّاس


🌾🍃🍃@madihehvamarsiah
Forwarded From مدایح ومراثی اهل بیت عصمت وطهارت علیهم السّلام
صلّی اللهُ علیک یاأبالفضلِ العبّاس روحی لکَ الفِداء

تیغِ خونبار

عبّاس به کف چو تیغ خونبار گرفت
چون شیر خدا جانب کفّار گرفت

بس تیر که تا پر به تنش جای نمود
دو بال چنان جعفرِ طیّار گرفت


میرزا آقاجان پرتو اصفهانی

_______________

1_دیوان پرتو لنجانی،نسخهٔ خطّی کتابخانهٔ مرکزی دانشگاه تهران به شمارهٔ ۳۴۹۴ ،صفحهٔ ۲۴۱

#ابوالفضل #العبّاس

🌾🍃🍃@madihehvamarsiah
Forwarded From مدایح ومراثی اهل بیت عصمت وطهارت علیهم السّلام
صلّی اللهُ علیک یاأبالفضلِ العبّاس روحی لکَ الفِداء

تیغِ خونبار

عبّاس به کف چو تیغ خونبار گرفت
چون شیر خدا جانب کفّار گرفت

بس تیر که تا پر به تنش جای نمود
دو بال چنان جعفرِ طیّار گرفت


میرزا آقاجان پرتو اصفهانی

_______________

1_دیوان پرتو لنجانی،نسخهٔ خطّی کتابخانهٔ مرکزی دانشگاه تهران به شمارهٔ ۳۴۹۴ ،صفحهٔ ۲۴۱

#ابوالفضل #العبّاس

🌾🍃🍃@madihehvamarsiah
Forwarded From مدایح ومراثی اهل بیت عصمت وطهارت علیهم السّلام
وله [مهدی بیک شَقاقی]¹ درمدح وتاریخ گنبد مبارک حضرت عبّاس {علیه السّلام} گفته

در زمان خسروِ گیتی ستان
آنکه نامش فتح را آمد مُعین

جم نشان فتحعلی شاه آنکه هست
آسمانش تخت وخورشیدش نگین

سایهٔ جاهش عمودِ فرقِ کفر
پایهٔ گاهش عمادِ کاخِ دین

لشکرش هرچه مکین دار ومکان
کشورش هرچه مکان دار و مکین

خانِ خاقان مرتبت حاجی حسین²
آنکه باشد دولتِ شه را امین

آن بهارِ فیض کز وی اصفهان
بی خزان باغیست چون خلد برین

بانی عالی بنائی شد که هست
کعبهٔ دین را به از رُکنِ رکین

با ضیائش مهرِ اندر چون سُها³
با عُلوّش چرخِ اعلی چون زمین

وهم ،خشتش مِهر وسقفش آسمان
گفت وزین آشفت عقلِ دوربین

کآفتاب افزونتر از انجم که دید
برسپهری برتر از عرشِ برین

با وجودِ خشت او چون ذرّه دید
کرد بس نظّاره از عین الیقین

ورنه اوّل دربنایش می نهاد
خشت خود را عیسی گردون نشین

هست این مسکن یکی مخزن که هست
گنجِ فیضِ ایزدی در وی دفین

روضهٔ عبّاس باشد اینکه نیست
غیرِ خاکش، کُحلِ چشمِ حورِ عین

آن شهی کزبهرِ شُکر بندگیش
چرخِ اعلی برزمین ساید جبین

شهسواری کَش جنیبت کش⁴ کشد
توسنِ ⁵افلاک را در زیرِ زین

شوکتش جان است وهفت اختر⁶ جسد
قدرتش دست است و نه چرخ آستین

صحنِ قصرِ عالیش از ارتفاع
با نُهم بامِ⁷ سپهر آمد قرین

خاک پاکش رَشکِ مُشکِ باغِ خلد
آب تابش غیرتِ ماء مَعین

صبحِ او چون روی جانان جان فزا
شامِ او چون زلفِ دلبر دلنشین

نه فلک از پایه اش رفعت پذیر
شش جهت از سایه اش راحت گزین

وَه چه پایه ،قدرِ خیرالانبیاء
وه چه سایه ،فیض ربّ العالمین

دید چون مهدی⁸ که گردید آشکار
آسمانی بر زمین زآثار این

بهر تاریخِ بنایش زد رقم ⁹
کآسمانی گشته پیدا برزمین ¹⁰

_______________

1_مهدی بیک شقاقی شاعرادیب درسال ۱۲۱۴وفات یافته ،قبرش درحرم امامزاده دربرامام پشت ضریح قراردارد.ازآثارش غیراز دیوان اشعار مثنوی لیلی و مجنون است که به طریق هزل سروده وگویند شاعری هتّاک وهجوگو بوده است .(تذکرة القبور ،مصلح الدّین مهدوی ،صفحهٔ ۳۷۱)تاریخ وفات وی با این شعر مادّه تاریخ سازگاری ندارد .

2_حاجی محمّد حسین خان صدراصفهانی (۱۱۸۵_۱۲۳۹ه.ق)سوّمین صدر اعظم فتحعلی شاه بین سالهای ۱۲۳۴الی ۱۲۳۹ه.ق.
گویا این حکایت لطیف بین مهدی بیک شقاقی وحاجی محمّدحسین صدر اصفهانی واقع شده که دَری شوشتری در کتاب چمن سرور آورده وآن چنین است:

حکایت

آورده اند که مهدی بیک شقاقی دراصفهان به خدمتِ محمّد حسین خانِ کاشی که درآن ولایت حاکم بود رفت قاپی چی [دربان] اورا نگذاشت رُقعه ای نوشته به دستِ غیری داد که :بنده گان پناها ،مهدی شقاقیست دربیرونِ درایستاده ودربان اورا مانع

هم چو اقبالت درآید ازدر این فرخنده پی
یاچوبختِ دشمنت برگردد این برگشته بخت

چون رقعه به نوّاب خان رسید ایشان را طلبیده نوازش نمود .
(تذکرهٔ چمن سرور ، دری شوشتری ،نسخهٔ خطّی کتابخانهٔ ملّی ایران به شماره ۳۲۵۰۸ ،برگ ۳۱۰)

3_سُهی :ستاره ای است ریزه و بسیار خفی در بنات النّعش صغری.شیخ سعدی گوید :

در نعت او زبان فصاحت کجا رسد
خود پیش آفتاب چه پرتو دهد سها

4_جنیبت : از عربی جنیب ، یدک . اسب کتل . 
جنیبت کش: شخصی را گویند که اسب کوتل را میکشد. نظامی گوید :
دور جنیبت کش فرمان توست 
سفت فلک غاشیه گردان توست .

میرآخور را نیز گفته اند که ریش سفید طویله باشد. 
5_توسن :اسب سرکش و حَرون و جهنده را گویند خصوصاً.سعدی فرماید :
تو بر کرّه ٔ توسنی بدگهر
نگر تا نپیچد ز حکم تو سر
6_هفت اختر به نظم پارسی چنین است :

قمر است وعطارد وزهره
شمس ومرّیخ ومشتری و زحل

واسماء پارسی هفت اخترچنین است :

کواکب مه و تیر و ناهید میدان
چو خورشید و بهرام و برجیس وکیوان

7_نهم بام :همان فلک اطلس در هیئت قدیم است .
8_تخلّص شعری مهدی بیک شقاقی است .
9_مصرع دوّم مادّه تاریخ بناست که بنده حساب کردم وسال ۱۲۳۳ هجری قمری می باشد.
10_کشکول زنوزی (حسن بن عبدالرّسول زنوزی متخلّص به فانی )نسخهٔ خطّی مجلس به شمارهٔ ۷۷۲۷،برگ ۲۸۲

#ابوالفضل

🌾🍃🍃@madihehvamarsiah
Forwarded From مدایح ومراثی اهل بیت عصمت وطهارت علیهم السّلام
رفعَ اللهُ رایهَ العبّاس

درتاریخِ صحنِ تازهء حضرت ابوالفضل العبّاس {علیه السّلام}

تبارک الله ازین آسمان عزّ وشرف
که بس بلند برآید ازآسمانش مقام

نهاد پایهء اوبرنهم فلک ،زاینجا
قیاسِ کنگره اش میکن وتصوّرِبام

دهندبوسه براین در ،همه وضیع وشریف
نهند روی براین ره ،همه خواص وعوام

بجزبرایِ زمین بوس این چنین حرمی
یکی مصوَّر ناگشته نطفه درارحام

بود به راستی این صحن همچوبستانی
که درمیانش سروی فتاده سیم اندام

نهان شده است دراین خاک چهرهء قمری
چوآفتاب که پنهان شودبه زیرِغمام

رواست گرکه بنازد به بُرجِ ثورواسد
ازآن که بچّهء شیرِخدای راست کنام

حریمِ پاکِ علمدارلشکرِ الم است
که درشَجاعت وشیری علم شداورا نام

شهی که نازکند ازکنیزیش ناهید
مهی که فخرکند ازغلامیش بهرام

به طبع وخاصیتِ جذب صولتش نازم
که باعرق بکشد خون دشمنان زاندام

نموده چرخ ازین پادشه بزرگی، کسب
گرفته مهرازین ماه ،روشنائی وام

حلال زاده نهاد این بنا ومی شاید
اگرتوگوئی" اشرف بود به بیتِ حرام "


اشاره؛
این ابیات را که درتاریخ بنای صحن مطهرِحضرتِ ابوالفضل العبّاس{علیه السّلام} می باشد درجنگی خطّی دیدم هیچ اشاره ای به تاریخ وقائل این ابیات وبانی عمارت شریفِ صحن نیست .یحتمل که جملهء "اشرف بودبه بیت حرام " تاریخ بنای این عمارت رفیع بوده باشد والله اعلم .بیت سوّمِ مانده به آخر راتقریبی خواندم دوستان اصلاح فرمایند .

#ابوالفضل #العبّاس

🌾🍃🍃@madihehvamarsiah
Forwarded From مدایح ومراثی اهل بیت عصمت وطهارت علیهم السّلام
صلّی الله علیک یاساقیَ عطاشی کربلاء یا ابالفضلِ العبّاس روحی لک الفِداء

به دوش آن تشنه لب برداشت مَشکِ آب وگفت ای دل
به یادآر ازحسینِ تشنه لب بامن مدارا کن

علی اکبر لبش خشکیده ،اصغرازعطش درغش
حرام است این چنین آبی ،مخور ترکِ تمنّا کن

به دریا پانهاد وخشک لب بیرون شد ازدریا
مروّت بین ،جوانمردی نگر ،همّت تماشا کن

این سه بیت را درحاشیهء جنگی خطّی دیدم اشعاربلند و معروفی است .خداونداز قائل وکاتب واین حقیربه احسن وجه قبول کناد .

#ابوالفضل #العبّاس


🌾🍃🍃@madihehvamarsiah
Forwarded From مدایح ومراثی اهل بیت عصمت وطهارت علیهم السّلام
ابیاتی چند از قصیدهٔ میمیّهٔ سیّد جعفر حلّی در مرثیهٔ حضرت قمربنی هاشم ابوالفضل العبّاس {علیه السّلام}

عَبَسَت وُجوهُ القَومِ خَوفَ المَوتِ والـ
عبّاسُ فيهم ضاحِكٌ مُتَبَسِّمُ

قَلَبَ اليَمينَ على الشِّمالِ وغاصَ في الـ
اوساطِ يَحصُدُ للرؤوسِ ويَحطِمُ

وثنى أبو الفضلِ الفوارسَ نُكّصاً
فرأوا أشدَّ ثَباتِهم ان يُهزموا

بَطَلٌ تورَّثَ مِن أبيه شَجاعَةً
فيها انُوفُ بني الضَّلالَةِ تُرغَمُ

بَطَلٌ إذا رَكِبَ المُطَّهَمَ خِلتَهُ
جَبَلاً أشَمَّ يَخِفُّ فيه مُطهَّمُ

قسماً بصارِمِهِ الصَّقيل وإنّني
في غير صاعقةِ السَّما لا اقسِمُ

لولا القَضا لَمَحى الوجودَ بِسَيفهِ
واللهُ يقضي ما يشاءُ ويَحكُمُ

وهوى بجنبِ العلقميِّ فليتَهُ
للشاربين به يُدافُ العلقَمُ

فمشى لمصرعِهِ الحسينُ وطرفُهُ
بين الخيام وبينَهُ متقسِّمُ

فأكبَّ منحنياً عليه ودمعُهُ
صبغَ البسيط كأنَما هو عندَمُ

قد رامَ بلثمُهُ فلم يرَ موضعاً
لم يُدمِهِ عَضُّ السلاحِ فيُلثَمُ

نادى وقد ملأَ البواديَ صيحةً
صُمُّ الصخورِ لهولها تتألمُ

أأخيَّ يُهنيكَ النَّعيمُ ولم أخَلْ
تَرضى بأن أزرى وأنت منعَّمُ

أأخيَّ مَن يحمي بناتِ محمدٍ
إن صرنَ يسترحِمْنَ مَن لا يرحَمُ

#ابوالفضل #العبّاس

🌾🍃🍃@madihehvamarsiah