Forwarded From مباهله قرن21
عاشورا

💢چرا شمرِ ملعون سر امام حسین(ع) را از #پشت برید؟

✅در این درباره چند #احتمال وجود دارد:

#احتمال_اول

افراد دیگری -غیر از شمر- که می‌خواستند نزدیک امام حسین(ع) شوند و او را به
#شهادت برسانند، همین که امام به آنها نظری می‌افکند، تنشان می‌لرزید و شمشیر از #دستشان می‌افتاد؛ 

«اولین شخصی که با #شمشیر کشیده به سوی امام پیش تاخت، شبث بن ربعى بود. امام حسین(ع) به جانب او نظرى افکند. شبث را #رعده‌اى گرفت و لرزید و شمشیر از دستش افتاد و ‏گفت:

«معاذ اللّه که من خداى را #ملاقات کنم و ذمه من مشغول به خون حسین باشد».

📚قندوزی ج 3، ص 82،

سنان بن أنس با #شماتت و با عصبانیت رو به شبث کرد و گفت: «مادر بر تو بگرید و قوم تو تباه گردد! چرا از #قتل او دست بازداشتى و روى برداشتی؟»

شبث گفت: «چون #چشم بگشود و مرا نظاره کرد، چشم‌هاى رسول خدا را دیدم. نیروى من برفت و اندامم بلرزید».
سنان گفت: «این شمشیر مرا ده که من از براى قتل او #شایسته‌‌تر از تو هستم»

اما او هم با نگاه اباعبدالله #منصرف شد.

شمر او را سرزنش کرد و گفت: «چرا بگریختى؟»

سنان گفت: «چون چشم به سوى من بگشود، #شجاعت پدر او یادم آمد. پس گریختم».
خولى بن یزید اصبحى، تصمیم گرفت که سر مبارک امام(ع) را از تن دور کند. وى نیز چند قدمى برداشت و رعدتى او را گرفت و فرار کرد.

شمر گفت: «چه مردم #ترسویی هستید! هیچ‌کس سزاوارتر از من نیست در قتل او». سپس شمشیر گرفت و بر سینه حسین(ع) نشست...

📚ینابیع ج3 ص 82 – 83.

✅شاید با توجه به این جریانات، برای این‌که شمر ملعون به #عاقبت این افراد دچار نشود، سر امام حسین(ع) را از پشت برید تا چشم او به #چشم امام حسین(ع) نیفتد.

#احتمال_دوم

✅علامه مجلسی می‌نویسد: در بعضى از کتاب‌های معتبر از طبری و او از طاوس یمانى نقل کرده است: «...پیامبر اسلام(ص) پیشانی و
#گلوى امام حسین(ع) را زیاد می‌بوسید»

📚بحار الانوار، ج 44، ص 187 – 188،

این مطلب در کتاب «معدن البکاء فی مقتل سید الشهداء» نیز آمده است.

به هر حال، با فرض پذیرش این نقل؛ چون گلوی امام حسین(ع) مکان بوسه پیامبر اسلام(ص) بوده، شمر سر امام حسین(ع) را از پشت برید.

📚ج 21، ص 220 – 221،

#مباهله_قرن_21


@mobahelegharne21
Forwarded From ب _ ب
💢 متن ذیل در گذشته مطرح گردید. ولی به جهت اهمیت بررسی موضوع #تحریفات_عاشورا و با اندکی تصحیح و اضافه، مجدد بیان می گردد.

🔘 رضا استادی:

"... با توجه به روايات فراوانی كه از رسول خدا و اميرمومنان در گذشته برای امام حسين نقل شده و به ايشان خبر داده اند كه در عراق كشته می شود، اكنون كه به طرف كوفه حركت می كند و دعوت آنها را لبيك می گويد و اجابت می كند، چون سخنان پيامبر در خاطر او هست و #احتمال می دهد آن شهادت در همين سفر محقق شود، خيلی به دعوت آنها (کوفیان) خوش بين نيست، در عين اينكه چون در ظاهر او را دعوت كرده اند، بايد برود، ولي با آن ذهنيت #احتمال مساوی برای شكست و پيروزی می دهد، 50 درصد احتمال می دهد كه در اين حركت توفيقی باشد و 50 درصد هم #احتمال می دهد به شكست بيانجامد." (1)

✏ از خدای تبارک و تعالی عاجزانه استمداد می جوئیم:

اللهُم عَرِّفْني حُجَّتَکَ فَإِنَّکَ إِنْ لَمْ تُعَرِّفْنِي حُجَّتَکَ ضَلَلْتُ عَنْ دِينِي
خدایا
#حجت و امامت را به من بشناسان (معرفت به امام) که اگر #امام و حجّت تو را نشناسم در دینم گمراه خواهم شد.

✏ امام صادق علیه السلام می فرماید:
"بی شک، خدای تبارک و تعالی حجتی که چیزی از او پرسیده شود و بگوید "نمی دانم" در زمینش قرار نمی دهد."(2)

✏ چگونه امامی که به تصریح روایات عالم به علم قرآن است (اوتوالعلم) و در قرآن بیان همه چیز هست (تِبْیاناً لِکُلِّ شَیْءٍ)، نسبت به طول عمر خود و کیفیت شهادتش ناآگاه باشد و با احتمالات حرکت کند؟! سلمة بن محرز می گوید از امام محمدباقر علیه السلام شنيدم که می فرمود: «از جمله علومى كه به ما [امامان] داده شده است تفسير قرآن و احكام آن و علم تغيير زمان و حوادث آن می باشد.» (3)

✏ امام صادق عليه السلام فرمود:
هر امامى كه نداند چه به سرش می آيد (از خير و شر و بلا و عافيت) و به سوى چه می رود (از مرگ و شهادت) او حجت خدا بر خلقش نيست. (4)

✏ حجت خدایی که عالِم به امور هستی نباشد، چه تفاوتی با سائر خلق دارد؟ وقتی ابوبصیر از امام موسی بن جعفر علیه السلام راههای شناخت امام را می پرسد آنحضرت دانستن خبر از آینده را یکی از راه های این شناخت بر می شمرد: "يخبر الناس بما في غدٍ" (5)

✏ آنچه که در روایات آمده است سیدالشهداء علیه السلام بعد از حرکت به سمت کربلا در انتخاب پیروزی و نصرت در این دنیا و یا پذیرش لقاء الله مخیر گشت، که آنحضرت ملاقات با پروردگار را اختیار نمود. ولی این اختیار چه ارتباطی با نقص امام در علم به آینده و کیفیت شهادتشان و اسارت خاندانشان دارد؟!

✏️رسول خدا، امیرمؤمنان، فاطمه زهرا و امام مجبتی صلوات الله علیهم اجمعین همگی از ماجرای کربلا و مکان آن به برخی از اصحاب خود خبر داده بودند. حتی قاتل آن حضرت را معرفی کرده بودند. قبل از ماجرای کربلا و شاید هم در شب های قبل از جنگ، عمرسعد شکایت به سیدالشهداء برد که: «أنّ قبلنا ناساً سفهاء یزعمون أنّی أقتلک». این قوم نادانی که عمرسعد بدان اشاره می کند صحابی خاص سیدالشهداء علیه السلام هستند که ماجرای کربلا را از امیرمؤمنان و امام مجتبی علیهماالسلام شنیده بودند. ولی چون مأمور به کاری نبودند اقدامی برعلیه او انجام نمی دادند. به همین جهت امام علیه السلام در جواب عمرسعد ملعون فرمود: «انهم لیسوا سفهاء ولکنهم حلماء» آنها نادان نیستند، بلکه صبور و بردبار هستند. یعنی می دانند ولی صبر کرده و کاری نمی کنند! (6)

✏ امامی که علم به آسمان ها و زمین دارد، علم به گذشته و آینده دارد، (إِنّي لأَعْلَمُ مَا فِي السّمَاوَاتِ وَ مَا فِي الأْرَضِ وَ أَعْلَمُ مَا فِي الْجَنّةِ وَ أَعْلَمُ مَا فِي النّارِ وَ أَعْلَمُ مَا كَانَ وَ مَا يَكُونُ ... (7))، امامی که شیعیانش را به نام می شناسد و زمان وفات آنها را می داند و به بعضی از آنها به شهادتشان خبر داده است (مانند میثم تمار به نقل از امیرمؤمنان علیه السلام یا زیدبن علی به نقل از زین العابدین علیه السلام و ...) چگونه در ماجرایی که از آدم ابوالبشر تا خاتم النبیین علیهم السلام در مصیبت آن همگی گریسته اند بی خبر و ناآگاه باشد و با احتمال و عدم قطعیت تصمیم گیری نماید!

✏ و نکته آخر:
آنچه که برای #امام اهمیت دارد اجرای اراده و خواست پروردگار است و نه ترس از شکست و امید به پیروزی! امام عبد محض و سرسپرده به فرمان الهی است.

📚 مآخذ:
1⃣ مجموعه مصاحبه های کنگره بین المللی امام خمینی و فرهنگ عاشورا، (مجموعه مصاحبه ها)، دفتر2، ص15
2⃣ الکافی – للکلینی، ج1، ص227
3⃣ الكافی - للكلينيّ، ج1، ص229
4⃣ الکافی – للکلینی، ج1، ص258
5⃣ قرب الإسناد - للحميری، ص339، ح1244
6⃣ بحارالانوار، للمجلسی، المکتبة الاسلامیة، ج44، ص263
7⃣ الکافی – للکلینی، ج1، ص261
@roshangarerasti