Forwarded From مدایح ومراثی اهل بیت عصمت وطهارت علیهم السّلام
صلّی الله علیک یاساقیَ عطاشی کربلاء یا ابالفضلِ العبّاس روحی لک الفِداء

به دوش آن تشنه لب برداشت مَشکِ آب وگفت ای دل
به یادآر ازحسینِ تشنه لب بامن مدارا کن

علی اکبر لبش خشکیده ،اصغرازعطش درغش
حرام است این چنین آبی ،مخور ترکِ تمنّا کن

به دریا پانهاد وخشک لب بیرون شد ازدریا
مروّت بین ،جوانمردی نگر ،همّت تماشا کن

این سه بیت را درحاشیهء جنگی خطّی دیدم اشعاربلند و معروفی است .خداونداز قائل وکاتب واین حقیربه احسن وجه قبول کناد .

#ابوالفضل #العبّاس


🌾🍃🍃@madihehvamarsiah
Forwarded From مدایح ومراثی اهل بیت عصمت وطهارت علیهم السّلام
صلّی الله علیکَ یااباالفضل العبّاس روحی لکَ الفِداء

دروادی کربلای پر کرب وبلا
ان کس که دو دست ازتنش گشت جدا
عبّاسِ علی بود که از روی وفا
در راهِ حسین جان خودش کرد فدا

اختر طوسی

گلزار حسینی ، اختر طوسی ،چاپ اسلامیّه ،صفحه ۵۳۹

#العبّاس

🌾🍃🍃@madihehvamarsiah
Forwarded From مدایح ومراثی اهل بیت عصمت وطهارت علیهم السّلام
صلّی اللهُ علیک یاأبالفضلِ العبّاس روحی لکَ الفِداء

تیغِ خونبار

عبّاس به کف چو تیغ خونبار گرفت
چون شیر خدا جانب کفّار گرفت

بس تیر که تا پر به تنش جای نمود
دو بال چنان جعفرِ طیّار گرفت


میرزا آقاجان پرتو اصفهانی

_______________

1_دیوان پرتو لنجانی،نسخهٔ خطّی کتابخانهٔ مرکزی دانشگاه تهران به شمارهٔ ۳۴۹۴ ،صفحهٔ ۲۴۱

#ابوالفضل #العبّاس

🌾🍃🍃@madihehvamarsiah
Forwarded From مدایح ومراثی اهل بیت عصمت وطهارت علیهم السّلام
رفعَ اللهُ رایهَ العبّاس

درتاریخِ صحنِ تازهء حضرت ابوالفضل العبّاس {علیه السّلام}

تبارک الله ازین آسمان عزّ وشرف
که بس بلند برآید ازآسمانش مقام

نهاد پایهء اوبرنهم فلک ،زاینجا
قیاسِ کنگره اش میکن وتصوّرِبام

دهندبوسه براین در ،همه وضیع وشریف
نهند روی براین ره ،همه خواص وعوام

بجزبرایِ زمین بوس این چنین حرمی
یکی مصوَّر ناگشته نطفه درارحام

بود به راستی این صحن همچوبستانی
که درمیانش سروی فتاده سیم اندام

نهان شده است دراین خاک چهرهء قمری
چوآفتاب که پنهان شودبه زیرِغمام

رواست گرکه بنازد به بُرجِ ثورواسد
ازآن که بچّهء شیرِخدای راست کنام

حریمِ پاکِ علمدارلشکرِ الم است
که درشَجاعت وشیری علم شداورا نام

شهی که نازکند ازکنیزیش ناهید
مهی که فخرکند ازغلامیش بهرام

به طبع وخاصیتِ جذب صولتش نازم
که باعرق بکشد خون دشمنان زاندام

نموده چرخ ازین پادشه بزرگی، کسب
گرفته مهرازین ماه ،روشنائی وام

حلال زاده نهاد این بنا ومی شاید
اگرتوگوئی" اشرف بود به بیتِ حرام "


اشاره؛
این ابیات را که درتاریخ بنای صحن مطهرِحضرتِ ابوالفضل العبّاس{علیه السّلام} می باشد درجنگی خطّی دیدم هیچ اشاره ای به تاریخ وقائل این ابیات وبانی عمارت شریفِ صحن نیست .یحتمل که جملهء "اشرف بودبه بیت حرام " تاریخ بنای این عمارت رفیع بوده باشد والله اعلم .بیت سوّمِ مانده به آخر راتقریبی خواندم دوستان اصلاح فرمایند .

#ابوالفضل #العبّاس

🌾🍃🍃@madihehvamarsiah
Forwarded From مدایح ومراثی اهل بیت عصمت وطهارت علیهم السّلام
صلّی الله علیک یاساقیَ عطاشی کربلاء یا ابالفضلِ العبّاس روحی لک الفِداء

به دوش آن تشنه لب برداشت مَشکِ آب وگفت ای دل
به یادآر ازحسینِ تشنه لب بامن مدارا کن

علی اکبر لبش خشکیده ،اصغرازعطش درغش
حرام است این چنین آبی ،مخور ترکِ تمنّا کن

به دریا پانهاد وخشک لب بیرون شد ازدریا
مروّت بین ،جوانمردی نگر ،همّت تماشا کن

این سه بیت را درحاشیهء جنگی خطّی دیدم اشعاربلند و معروفی است .خداونداز قائل وکاتب واین حقیربه احسن وجه قبول کناد .

#ابوالفضل #العبّاس


🌾🍃🍃@madihehvamarsiah
Forwarded From مدایح ومراثی اهل بیت عصمت وطهارت علیهم السّلام
صَلّی اللهُ علیکَ یا أبا الفضلِ العبّاس روحي لکَ الفِداء

تا چرخ طرح جنگ و جدل را بنا نکرد
عبّاس را به آب فرات آشنا نکرد

آن دم که مشگ آب به دندان خود گرفت
دیگر به عمر خندهٔ دندان نما نکرد

#ابوالفضل #العبّاس

🌾🍃🍃@madihehvamarsiah
Forwarded From مدایح ومراثی اهل بیت عصمت وطهارت علیهم السّلام
درمنقبتِ حضرتِ ابی الفضل العبّاس {علیه السّلام}


طبعم به هر ترانه نوای دگر زند
عشاق وار بر صفِ خوف و خطر زند
گاهی هوای ملک عراقش، گهی حجاز
گاهی قدم به خاور و گه باختر زند
با هر مخالفست مؤالف براستی
مانند آفتاب که بر خشگ و تر زند
از کوچک و بزرگ بگیرد سراغ بار
باشد مگر که چتر سعات به سر زند
شاید زفیض بخت همایون به نشأتین
یک نشأه ای زجام محبّت اثر زند
آری کسی که اهل نظر نیست در جهان
باید که حلقه بر در اهل نظر زند
لاسیّما بدرگه شاهی که از کرم
چون ذره ای ز مهر رخش بر حجر زند
گردد بسان لعل درخشنده تابناک
واز آب و تاب طعنه به شمس و قمر زند
بوالفضل و بوالکمال ابوالسّیف آنکه او
در فوق عرش رایتِ فضل وهنر زند
شاه حجازو ماه بنی هاشمی لقب
آن کو لوای نصرت و فتح و ظفر زند
از بهر سیر رفعت او طایر قیاس
با شهپر خیال ، اگر بال و پر زند
مشکل رسد به حلقهء دربار رفعتش
صدبار اگر زحلقهء امکان به در زند
حکمش چنانکه، نقش زنقشش برد قضا
امرش چنان که کرده زرویش قدرزند
در صولت و صلابت مردیّ و مردمی
در روزگار تکیه به جای پدر زند
موسی به گفتن ارنی نیست حاجتش
گر ذرّه ای زخاک درش بر بصر زند
زان خاک ،جای سوزن اگربود با مسیح
می بایدش قدم به سر عرش بر زند
یعقوب را محبّت یوسف رود زدل
گر بررخش زمنظر دل یک نظر زند
از شرقِ طبع روشن من مطلعی دگر
چون قرص آفتاب درخشنده سرزند
عباس اگر که دست به شمشیر برزند
یک باره شعله بر همهء خشک و تر زند
از تیغ آبدارش اگر یک شراره ای
گردد عیان به خِرمَن هستی شرر زند
از قتل خود خبر نشود تا به روز حشر
بر فرق هر که تیغِ بلا بی خبر زند
از بس که هست چابک و چالاک و تند وتیز
شمشیر نا رسیده به مِغفَر به سر زند
سازد دونیم پیکر او بی زیاد وکم
از خشم هر که را به سر یا کمر زند
پیوسته نیش بر رگ جان مخالفان
فصّادِ تیرِ تیزش چون نیشتر زند
روزِ وغا قضا و قدر چاکران او
هر جا اراده کرد قضا و قدر زند
خیّاط وار شخصِ قضا جامهء ممات
بهر عدو به روزِ فنا ،آستر زند
صبّاغ وار دست قدر، رخت زندگی
در خمّ نیستی ز اجل بیشتر زند
گریک شرر زشعلهء تیغش رسد به خصم
تا روز حشر نالهء هذالسّقر زند
شاها مرا به مدح تو شد لطف تو دلیل
ورنه چگونه مور ز دریا به در زند
مارا زبان به وصف تو قاصر بود ولی
گنجشک قدرِ همّتِ خود بال و پر زند
تا شد به مدحت تو وفائی سخن سرای
نطقش هزار طعنه به قند و شکر زند
سقا ندیدم و نشنیدم به روزگار
از سوز تشنگی شررش بر جگر زند

ملّا فتح الله وفائی شوشتری

#ابو # الفضل #العبّاس

🌾🍃🍃@madihehvamarsiah
Forwarded From مدایح ومراثی اهل بیت عصمت وطهارت علیهم السّلام
رفعَ اللهُ رایهَ العبّاس

درتاریخِ صحنِ تازهء حضرت ابوالفضل العبّاس {علیه السّلام}

تبارک الله ازین آسمان عزّ وشرف
که بس بلند برآید ازآسمانش مقام

نهاد پایهء اوبرنهم فلک ،زاینجا
قیاسِ کنگره اش میکن وتصوّرِبام

دهندبوسه براین در ،همه وضیع وشریف
نهند روی براین ره ،همه خواص وعوام

بجزبرایِ زمین بوس این چنین حرمی
یکی مصوَّر ناگشته نطفه درارحام

بود به راستی این صحن همچوبستانی
که درمیانش سروی فتاده سیم اندام

نهان شده است دراین خاک چهرهء قمری
چوآفتاب که پنهان شودبه زیرِغمام

رواست گرکه بنازد به بُرجِ ثورواسد
ازآن که بچّهء شیرِخدای راست کنام

حریمِ پاکِ علمدارلشکرِ الم است
که درشَجاعت وشیری علم شداورا نام

شهی که نازکند ازکنیزیش ناهید
مهی که فخرکند ازغلامیش بهرام

به طبع وخاصیتِ جذب صولتش نازم
که باعرق بکشد خون دشمنان زاندام

نموده چرخ ازین پادشه بزرگی، کسب
گرفته مهرازین ماه ،روشنائی وام

حلال زاده نهاد این بنا ومی شاید
اگرتوگوئی" اشرف بود به بیتِ حرام "


اشاره؛
این ابیات را که درتاریخ بنای صحن مطهرِحضرتِ ابوالفضل العبّاس{علیه السّلام} می باشد درجنگی خطّی دیدم هیچ اشاره ای به تاریخ وقائل این ابیات وبانی عمارت شریفِ صحن نیست .یحتمل که جملهء "اشرف بودبه بیت حرام " تاریخ بنای این عمارت رفیع بوده باشد والله اعلم .بیت سوّمِ مانده به آخر راتقریبی خواندم دوستان اصلاح فرمایند .

#ابوالفضل #العبّاس

🌾🍃🍃@madihehvamarsiah
Forwarded From مدایح ومراثی اهل بیت عصمت وطهارت علیهم السّلام
صلّی الله علیک یاساقیَ عطاشی کربلاء یا ابالفضلِ العبّاس روحی لک الفِداء

به دوش آن تشنه لب برداشت مَشکِ آب وگفت ای دل
به یادآر ازحسینِ تشنه لب بامن مدارا کن

علی اکبر لبش خشکیده ،اصغرازعطش درغش
حرام است این چنین آبی ،مخور ترکِ تمنّا کن

به دریا پانهاد وخشک لب بیرون شد ازدریا
مروّت بین ،جوانمردی نگر ،همّت تماشا کن

این سه بیت را درحاشیهء جنگی خطّی دیدم اشعاربلند و معروفی است .خداونداز قائل وکاتب واین حقیربه احسن وجه قبول کناد .

#ابوالفضل #العبّاس


🌾🍃🍃@madihehvamarsiah
Forwarded From مدایح ومراثی اهل بیت عصمت وطهارت علیهم السّلام
صلّی الله علیکَ یااباالفضلِ العبّاس المظلوم روحی لکَ الفِداء

هر که دیده است سرِ زلفِ شکَن در شِکَنش
خبری هست زآشُفتگی حالِ منش

کی دل آزاد شود از غمِ ماهی که زمِهر
بندهٔ قامتِ موزون شده سروِ چمنش

دیده با آن قد و رخساره و اندامِ لطیف
چه تمتّع بود از سرو و گل و یاسَمنش

دِرع داود و کفِ موسی و آبِ خضر است
مُشک سا زلف و دل آرا رخِ و نوشین دهنَش

تا به دامان درم از شوق به تن جامهٔ جان
گر دمی تنگ به بر گیرم چون پیرهَنش

سیر نادیده رخش تاخت به خون ریزی دل
تیر افکن مژه و ابروی شمشیر زنش

دستگیرِ دل اگر بندگی شاه نبود
جورِ خوبان جهان بودی بُنیاد کنَش

قدرتِ دستِ خدا،قوّتِ بازویِ رسول
پُشتِ شاهِ شهدا،دافعِ رنج و مِحَنش

شاهِ جانبازان ،سقّایِ شهیدان عبّاس
که لبِ تشنه نمودند به خون غرقه تنَش

خشک لب،تشنه جگر ،سوخته دل ،خسته روان
زد به هم قلبِ سپه ،بازوی لشکر شکنش

راند در شَطّ و زد آتش به دل دشمن و دوست
آب برداشتَن و سویِ حرم تاختنَش

آن قدَر پای به میدان محبّت افشُرد
که جدا شد به رهِ دوست دو دست از بدنش

مَشکِ آب،اشک به سوزِ دلش افشاند چو ابر
تیر باران چو نمودند تنِ مُمتَحَنش

چشم پوشید زجان ،ریخت چو آبش بر خاک
جانِ عالم به سر آمد گهِ جان باختَنش

دید بی دست علمدارَش افتاده به خاک
ارغوانی شده از خون رخ چون یاسَمَنش

گفت با گریه که الْحال مرا پشت شکست
به طریقی که دلِ خصم شکست از سُخنش

نتوانست که در معرکه بیند تنِ او
نتوانست تن از معرکه برداشتَنش

ای«ثریّا» به جزا مادحِ عبّاسِ علی
شافعِ جرم ،حسین است به وجهِ حسنَش

میرزا حیدر علی مجدالأدبا متخلّص به ثریّا

_______________
1_تذکرهٔ مدینة الأدب ،عبرت نایینی ،چاپ عکسی ،جلد ۱،صفحهٔ ۵۸۴

#ابوالفضل #العبّاس

🌾🍃🍃@madihehvamarsiah