م.ا
#منوچهرستوده و محمدابراهیم #باستانی_پاریزی در حال #الاکلنگ، ژنو - عکس از #ایرج_افشار

1hoseim: t.co/Ajb8zTVo7K

📡 @VahidOnline
Forwarded From نگاه متفاوت (احمد زیدآبادی)
سید محمود دعایی؛ نمونۀ اعلای چهره‌ای خاکسار و دلسوز

خبر غیرمترقبۀ وفات سید محمود دعایی مرا بسیار متأثر و غمگین کرد. تحت مدیریت آن مرحوم به مدت هشت سال در روزنامۀ اطلاعات مشغول به کار بودم و پس از آن نیز هیچگاه رابطه‌ام با آن مرحوم قطع نشد.
زنده‌یاد دعایی شخصیتی استثنایی داشت. او در مقام همکار و مدیر، اقتدار خاص خود را اعمال می‌کرد و در مقام دوست و رفیق، بی‌نهایت خاکسار و فروتن و دلسوز و دستگیر بود.
سال 1373 با تلخی از روزنامۀ اطلاعات جدا شدم و این تلخی برای چندی پس از آن هم دوام یافت، اما سید محمود دعایی که بغضش دیری نمی‌پایید، همۀ آن تلخی‌ها را به باد نسیان سپرد و از درِ دوستی و آشتی و صمیمیت در آمد.
مرحوم دعایی از کرمانِ ما برخاسته بود. مادرش با رنجِ رخت‌شویی او را پرورش داده و برای تحصیل راهی قم کرده بود.
در قم او در سلکِ شیفتگانِ مخصوصِ آیت‌الله خمینی در آمده و با تبعید آیت‌الله به نجف، برای خدمت به وی رهسپار عراق شده بود.
ارادت مرحوم دعایی به آقای خمینی و فرزندان و خاندان او نهایت نداشت و در کنار آن، به روحانیون نوگراتر بخصوص از خطۀ یزد و کرمان علاقمندی غیر قابل وصفی نشان می‌داد. نیاز به گفتن نیست که سید محمد خاتمی و مرحوم هاشمی رفسنجانی در رأس افراد مورد احترام و بلکه شیفتگی او قرار داشتند.
مرحوم دعایی به دلیل نقش واسطگی بین آیت‌الله خمینی و گروه‌های مبارز دوران پهلوی، شناخت گسترده و همراه با جزئیاتی از تک تک نیروهای مبارز آن زمان داشت و از این جهت به نوبۀ خودش دایرهٌ‌المعارف محسوب می‌شد.
در بین گروه‌های سیاسی داخلی مرحوم دعایی با هیچکدام سر قهر و غیظ نداشت و دلسوز همگان بود. به افراد ایران‌دوست و با فرهنگ مهری عمیق داشت. برای سالیان دراز، روزنامۀ تحت مدیریتش تنها رسانۀ منعکس کنندۀ مقالاتِ چهره‌های دانشگاهی مانند استاد باستانی پاریزی و استاد ندوشن و یا برخی نظرات انتقادیِ شخصیت‌های شاخصِ ملی و ملی - مذهبی و یا اخبار مربوط به آنها بود.
من مجموعۀ خاطراتم در بارۀ مرحوم دعایی را در دو کتاب "بهار زندگی در زمستان تهران" و "گرگ و میش هوای خرداد ماه" نقل کرده‌ام با این حال، خاطرات بسیار زیادی از او بخصوص از دوران زندانم پس از سال 88 همچنان باقی مانده است.
واقعیت این است که بسیاری از همشهریان فرهیختۀ کرمانی مقیم تهران بخصوص استاد فقید باستانی پاریزی تنها مرجعی را که برای کمک به امور افراد گرفتار و زندانی در جمهوری اسلامی می‌شناختند، مرحوم دعایی بود. طبعاً در بارۀ من هم فقط به آن مرحوم مراجعه می‌کردند.
مرحوم دعایی در این گونه موارد نسبت به همۀ افراد از هر کمکی به هر میزان که از دستش برمی‌آمد، دریغ نمی‌کرد. گویا او برای مرخصی استعلاجی من از زندان، زحمت بسیار کشیده و پیش بسیاری از افراد کوچک و بزرگ رو انداخته بود. او حتی به درخواست دادستان وقت تهران، شخصاً ضامن من شده بود که در صورت اعزام به مرخصی از ایران فرار نکنم!
مرحوم دعایی در واپسین روزهای عمر خود به دلیل بوسیدن دست سید ابراهیم رئیسی مورد حمله و هجوم گسترده‌ای قرار گرفت؛ حال آنکه هر کس با او مختصر آشنایی داشت می‌دانست که این حرکت نه از سرِ تملق و چاپلوسی که از روی خوی و سرشتی بی‌اندازه خاکسارانه بوده است.
خداوند روحش را شاد و غرق آمرزش خود کند و برای خانوادۀ محترمش، همکاران گرامی در روزنامۀ اطلاعات و تمام دوستان و دوستدارانش صبر و اجر عنایت فرماید.
#احمد_زیدآبادی
#محمود_دعایی
#روزنامه_اطلاعات
#محمد_خاتمی
#باستانی_پاریزی
@ahmadzeidabad
https://instagram.com/ahmadzeidabadiii
دوستانی که در دور دست ها و در فرنگ هم زندگی می کنند گاهی از #آشتیان می نویسند و معلوم است به یاد این کهن‌بوم‌وبر هستند. چه خوش فرمود صائب که:
شکر این معنی که در غربت عزیزی یافتی
حق شناسی کن، ز اخوان وطن غافل مشو
اما استاد #صادق_حضرتی_آشتیانی، برای من جلوه و سیمای یک انسان پر تلاش و پر جوش و نا آرام است. احساس می کنم همیشه نگران کارهای ناتمامش است. همیشه مضطرب است که دیر شود . شاید به همین خاطر است که او هم دارای فضل تقدم است و هم تقدم فضل .
#آشتیان_پژوهی با آثار و نوشتار ایشان در دورۀ ما رونق گرفت و پُر برگ و بار شد.
از نزدیک با زحمت و کوشش طولانی ایشان آشنا هستم. گاهی برای یک برگه ، برای یک عکس و برای یک سند در مورد شهر و دیارمان بار ها با کسانی صحبت می کند و سفر می کند و گاهی التماس می کند تا کار را به نتیجه برساند . به قول رهی معیری :
🔸هرکه را بر سر ز سودای وطن افسر بود
🔸هر کجا باشد تنی اهل وطن را سر بود
🔸هرکه از میهن سخن گوید کلامش دلرباست
🔸نغمه های بلبل این باغ رنگین تر بود
🔸هرکه از نام وطن دارد کلام او نشان
🔸نامش آخر زینت اوراق هر دفتر بود

✔ استاد حضرتی برای گرد آوریِ آگاهی های بکر و نوی از تاریخ و فرهنگ آشتیان ،از میان کلام و گفتار پیران ، از لابلای اسناد و نوشته های کهن، ازجوشن نویسی و سقف نویسی خانه هایی که اکنون ویران شده است و از برگ برگ صفحات صد ها کتاب و نسخه و مقاله برای ما و شما و برای امروز و فردای این مرز و بوم و برای جوان و پیر این شهر تحفه ای ارزشمند و هدیه ای ارجمند گرد آورده اند.
تاریخ های محلی هر شهر که به دست اساتید و آگاهان آن مناطق نوشته شده است و می شود ، بدون شک حلقه های مفقود و برگ های زرین کتاب بزرگ و قطور تاریخ سترگ ایران ماست. بدون آنها پیشینۀ این فرهنگ و تمدن نه شناخته می شود و نه سنگ بنایی برای آینده نهاده می شود.
📙📘📗📕
این کتاب با نام #یاد_و_یادگار، دارای چهار بخش کلی است:
1⃣ بخش یکم: مشتمل بر هشت فصل، در تاریخ و فرهنگ، آثار و بناهای دورۀ صفوی، قاجار، اوضاع اجتماعی دورۀ قاجار و پهلوی، تاریخچه و بناهای قدیمی روستاها، سیاوشان و آشتیان از نگاه سفرنامه نویسان، مشاغل سنتی و ....
2⃣ بخش دوم: در معرفی خاندان‏های بزرگ، مشتمل بر شش فصل.
3⃣ بخش سوم: در دو فصل، شامل معاریف و مشاهیر و خوشنویسان و کاتبان.
4⃣ و بخش چهارم: به فهرست‏ها اختصاص دارد.
از امتیازات این کتاب صدها تصویر و سند است که بسیاری از آنها در هیچ کتاب و دفتری یافت نمی شود و برای اولین بار منتشر شده است.
باز از خصوصیات کتاب ، مقدمه ممتـع و خواندنی استاد فقید دکتر محمد ابراهیم #باستانی_پاریزی است، که به بهترین صورت و با برترین ادبیات شکل گرفته است. یک قطعه از مقدمه فخیمۀ استاد باستانی پاریزی در مقدمه کتاب چنین است:
«... خداخدا می‏کردم که تا من حیات دارم کسی برای تفرش و آشتیان و فراهان تاریخچه محلی ننویسد - یا اگر بنویسد از من مقدمه نخواهد - زیرا نوشتن مقدمه بر کتاب ناحیه‏ای که مولد صدها وزیر و وکیل و دبیر و منشی و نقاش و مستوفی و خطاط و موسیقی‏دان – آن هم در حد ممتاز - بوده است، کار حضرت فیل است و چیزی است از نوع سهل و ممتنع - که جزء صنایع ادبی است.... آخر چه می‏شود نوشت، در باب شهری یا به قول قدیمی‏ها بلوکی اندکی کمتر از یک پانصدم، از وسعت ایران است و در عین حال به تمام ایران صادرات منشی و مستوفی و محرر و محاسب و فیلسوف و مورخ و...، داشته است، و تعداد رجالی که از آشتیان و تفرش برخاسته و در ایران خصوصاً پایتخت پراکنده شده‏اند - از تعداد قلوه‏سنگ‏های پراکنده در کندر رودخانه آب‏کمره آن بیشتر، و اصلاً غیرقابل شمارش است».

✔ حاصل سخن اینکه گنجینه ارزشمندی که اکنون در اختیار ما و نسل آینده قرار می گیرد ،به خون دل سالیان فراهم آمده است. امید که قدر بدانیم و و ارج نهیم.لازم است زحمت و همت دوست بسیار عزیز جناب آقای محمد جعفر کمالی آشتیانی را نیز، در نشر این اثر سپاس گوییم.
دست استاد حضرتی را می بوسم و به همشهریان خودم به خاطر داشتن چنین فرهیختگانی تبریک می گویم.
عمرش دراز و سایۀ سبزش مستدام باد.

🙏 با احترام
دکتر مهدی سلیمانی آشتیانی
۳۱ اردیبهشت