Forwarded From محسن الویری
🔹پیامبر از دریچه کدام چشم غربی‌ها؟ ـ #بخش_نخست از سه قسمت

صبح دیروز پنجشنبه ۲ آبان ۱۳۹۸ در مراسم هفتگی زیارت عاشورا دانشگاه باقر العلوم علیه السلام صحبتی کوتاه به مناسبت نزدیک شدن سالروز رحلت #پیامبر_اعظم صلی الله علیه و آله با عنوان "پیامبر از دریچه کدام چشم غربی‌ها؟" ارائه شد که متن آن با حذف و اضافاتی اندک چنین است:

السلام علیک یا مبلغاً عن الله، السلام علیک ایها السراج المنیر، السلام علیک یا مبشر، السلام علیک یا نذیر، السلام علیک یا منذر، السلام علیک با نور الله الذی یستضاء به
(بخشی از زیارت‌نامه پیامبر از راه دور)

این بند از زیارت‌نامه و البته شواهد فراوان دیگر نشان می‌دهد که دایره مخاطبان پیامبر صلی الله علیه و آله به مسلمانان محدود نیست، زیرا چهره تبلیغی پیامبر، روشنگری ایشان، مبشر و منذر بودن ایشان فراتر از جامعه اسلامی، همه انسان‌ها را در برمی‌گیرد. بر همین اساس، باور غیرمسلمانان در باره پیامبر برای همه ما می‌تواند دارای اهمیت باشد.
مقاله‌ مرحوم #مجتبی_مینوی (۱۳۵۵ ش.) با عنوان "اسلام از دریچه چشم مسیحییان" در مجموعه مقالات دو جلدی "محمد؛ خاتم پیامبران" (این مجموعه مقالات در سال ۱۳۴۸ ش. از سوی حسینیه ارشاد به چاپ رسیده است و بزرگانی مانند #شهید_مطهری هم در آن مقاله دارند.) اولین گزارش خوب و مستند به زبان فارسی در باره ریشه‌های نگاه‌های کینه‌توزانه و خصمانه #غربی‌ها با پرچمداری اصحاب کلیسا در باره پیامبر است. کتاب ارزشمند Muhammad in Eroupe نوشته خانم مینو صمیمی هم که در سال ۲۰۰۰ م. چاپ شده و ترجمه فارسی آن با عنوان "محمد (ص) در اروپا"، در سال ۱۳۸۴ ش. به فارسی ترجمه شده است، گزارشی روشن و قابل اعتماد از "هزار سال افسانه‌سازی و دروغ‌پردازی در غرب" در اختیار خواننده قرار می‌دهد. آثار قابل توجهی هم در بررسی انتقادی نوشته‌های غربی‌ها در باره پیامبر در جهان اسلام و نیز در کشور خودمان نوشته شده است.

در نگاهی تاریخی به این موضوع، می‌توان گفت که #پیامبرپژوهی در غرب از کلیسا و به دست ارباب کلیسا شروع شد. اولین نوشته‌ها در باره پیامبر آکنده از بدبینی و تهمت و افترا و بدگویی است. تلقی #مسیحیان_کاتولیک اروپا در آن دوره این بود که پیامبر مانع گسترش دعوت نجات‌بخش مسیح شده است و لذا هر نوع بدگویی در حق پیامبر را روا می‌داشتند. هم‌زمان با تحولات اروپا و تغییر مرکزیت قدرت از کلیسا به دولت و تقویت رویه استعماری غربی‌ها، شناخت شرق و به ویژه شرق اسلامی این بار با انگیزه شناخت برای سلطه رونق گرفت و لذا کینه‌توزی نسبت به پیامبر کاهش یافت. این که قرار گرفتن نام پیامبر در کتاب قهرمانان (چاپ شده در سال ۱۸۴۱ م.) نوشته توماس کارلایل (۱۸۸۱م.) در کنار نام شخصیت‌هایی مانند ناپلئون و شکسپیر بازتاب مثبت گسترده‌ای بین مسلمانان پیدا کرد به همین خاطر بود که از یک دنیای آکنده از صداهای ناهنجار، ناگاه صدایی خوش به گوش می‌رسید.

نمونه آثار همدلانه‌تر در باره پیامبر در این دوره قابل توجه و در منابعی که در این باره تدوین یافته در دسترس است.

با پایان یافتن عصر استعمار کهن، مطالعات شرق‌شناسی و اسلام‌شناسی و پیامبرشناسی هم تحول یافت و این بار شاهد رشد چشمگیر آثاری با رویکرد علمی هستیم. نگاه واقع‌بینانه‌تر به پیامبر در عهد استشراق علمی چون در امتداد استشراق استعماری است، طبعاً از نگاه‌های منفی و سلبی آن دوره خالی نیست ولی حجم آثار هم‌دلانه در باره پیامبر به صورت چشمگیری در این دوره افزایش یافت. اعترافات غربی‌ها به اشتباه بودن برداشت‌هایشان از پیامبر هم به فراوانی در منابع این دوره به چشم می‌خورد.
(ادامه دارد...)
@MohsenAlviri
Forwarded From محسن الویری
🔸بازدید از برخی مناطق طبیعی و تاریخی رشت ـ #بخش_نخست

در حاشیه دوره معرفتی ضیافت اندیشه ۱ که از ۲۹ تا ۳۱ تیر ۱۳۹۸ در دانشگاه گیلان برگزار شد، فرصتی دست داد که سری به برخی مناطق طبیعی و تاریخی شهر #رشت و اطراف آن زده شود. سهم روز شنبه ۲۹ تیر ۱۳۹۸ چنین بود:

• سد خاکی روستای سقالکسار در دهستان لاکان در ۱۵ کیلومتری جاده رشت ـ فومن

• بقعه سلیمان دارابی. این بقعه در غرب رشت و در زمینی که پیش از این، یک آبادی متعلق به شاهزاده صفوی منصور الملک بوده، واقع شده است. بر اساس نوشته روی در ورودی بقعه، این مزار متعلق به سلیمان بن دارابی عبسی شامی از عرفا و زهاد قرن سوم هجری(متوفای ۲۱۲ ق.) است، ولی در مقاله‌ای به قلم مرحوم سعید #نفیسی (۱۳۴۵ ش.) نام صاحب بقعه چنین است: پیرسلیمان بنی داری رشتی از مشایخ قرن دهم هجری. نفیسی این نام را بر اساس نوشته روی صندوق مزار ذکر کرده است و به استناد تاریخ ساخت صندوق که ۹۵۳ ق. و متعلق به زمان پادشاهی شاه# طهماسب_اول صفوی (۹۳۰ ـ ۹۸۴ ق.) است، احتمال داده است که صاحب بقعه از عرفای قرن دهم بوده است. این احتمال را کلمه "پیر" که به عنوان لقب سلیمان به کار رفته تقویت می‌کند، ظاهرا این لقب در در سده‌ دوم هجری کاربرد نداشته است. روشن نیست مبنای عبارت سر در ورودی بقعه که صاحب مزار را متعلق به قرن دوم شمرده است، چیست؟ در اطراف این بقعه یک قبرستان عمومی قرار دارد که بر اساس نوشته مرحوم نفیسی در اواخر عصر قاجار و اوایل عصر پهلوی و به دنبال پر شدن گورستان‌های عمومی شهر احداث شده است. مزار میرزا کوچک خان جنگلی در همین قبرستان قرار دارد و چهره‌های سرشناسی همچون ابراهیم فخرایی هم در همین قبرستان به خاک سپرده شده‌اند. سنگ‌قبرها یکی از مهمترین سندهای تاریخی هستند که ما را با تحولات گذشته آشنا می‌سازند. یکی از سنگ قبرهای این گورستان مربوط به یک بانوی ژاپنی مسلمان شده است که در سال ۱۳۷۵ از دنیا رفته است. یک مسجد متصل به بقعه به نام مسجد شهید میرزاکوچک خان جنگلی هم وجود دارد که در آن نمازهای یومیه اقامه می‌شود. در بازه زمانی ۱۳۷۱ تا ۱۳۷۶ ش. پاره‌ای اقدامات عمرانی در محوطه این قبرستان انجام شده است. مشخصات مقاله مرحوم سعید نفیسی چنین است: نفیسی، سعید، "بقعه سلیمان داراب در مغرب رشت"، فرهنگ، سال سوم، اسفند ۱۳۰۵، شماره ۱۲، صص ۳۵۹ ـ ۳۶۶ .

• مزار شهید #میرزا_کوچک_خان جنگلی (۱۲۵۷ ـ ۱۳۰۰ ش.) ـ این مزار که در محوطه قبرستان سلیمان داراب قرار دارد یک هشت ضلعی منتظم با مصالح بومی چوب و سفال و آجر است و ظاهرا به تدریج در طول دهه شصت شمسی ساخته شده است. در اطراف این مزار پیکر برخی دیگر از مجاهدان جنگلی به خاک سپرده شده است.
@MohsenAlviri
Forwarded From شفیعی کدکنی
@shafiei_kadkani

ـــــــــــــــــــــــ
نقشِ تاریخیِ «مراکز» و «شبکه‌ها»
یادداشتی تازه از دکتر محمدرضا شفیعی کدکنی
تابستان ۱۴۰۰، مجلهٔ بخارا، شمارهٔ ۱۴۴
بخش نخست

▪️تاریخ تمدن، یا تاریخِ بشریت، زنجيرهٔ شکل‌گیری «مراكز» و «شبکه»های جاذبهٔ فرهنگی و هنری و دینی و اقتصادی و زوال و جابجایی این شبکه‌ها و مراکز است. هر دین و هر دولت و هر هنر و هر ادبیاتی یک شبکه یا مرکز جاذبه است که می‌تواند تا بی‌نهایت گسترش یابد و هر مجذوب (= قابل جذبی) را از مراکز دیگر به سوی خودش جذب کند و یا مجذوب شده‌های خود را از دست دهد و عملاً به شبکه‌ها و مراکز دیگر بسپارد.

از چشم‌انداز اقتصادی و سیاسی هم می‌توان شکل‌گیری این مراکز و گسترش آنها را دید و نیز جابجایی و زوال آنها را. هر نوع قدرتی، چه سیاسی، چه نظامی، چه اقتصادی می‌تواند تبدیل به نوعی مرکز شود و با نیروی جاذبهٔ خود، عناصری را به سوی خود فرا خواند و چشم‌اندازِ گسترشِ خود را هر چه وسیع‌تر کند. جهان، همان‌گونه که هراکلیت گفت «هماهنگی تنش‌ها یا کشش‌هاست.»

وقتی یک داستانِ پرجاذبه در دنیای قدیم شکل می‌گرفت، اندک‌اندک تمام «خرده‌داستان‌های» رایجِ در آن قلمروِ فرهنگی را جذب خود می‌کرد و جزء تمامیّتِ خود می‌ساخت. «هزار و یک شب» نمونهٔ درخشان و جهانی این مسأله است. نسخه‌های گوناگون شاهنامه‌های مورد بهروریِ نقّالان، نیز از این گونه است که بسیاری از داستان‌های حماسی پراکنده را درون خود جذب کرده است. بخشِ اعظمِ داستان‌های عامیانهٔ زبان فارسی در همین موقعیت قرار دارند. کتاب‌های مرتبط با کرامات اولیا و معجزات پیامبران نیز از همین گونه‌اند. شما اگر به زندگی‌نامهٔ یکی از بزرگانِ مشایخِ تصوّف - مانند ابوسعید ابو‌الخير يا شيخ احمد جام ژنده‌پیل - مراجعه داشته باشید می‌بینید که هر حلقه از زنجیره‌داستان‌ها و کرامات او، از جایی و از زندگی‌نامهٔ عارفی قبل از او، بدانجا راه یافته است و جذب شده است. هم از آن گونه که از تامّل در داستان شیخ صنعانِ منطق‌الطیرِ عطار، می‌توان پذیرفت که شخصیت او و سرگذشت او، سبب شده است که داستان‌های بسیاری از سرنوشت دیگران، به مرکز شخصیت و داستان او جذب شود و تبدیل به اجزای داستان شیخ صنعان شود.

هر فیلسوف بزرگ، با بنیادگذاری یک نگاه فلسفی و منظومهٔ عقلانی به جذب اندیشه‌های فلسفی قبل از خودش یا معاصر خودش می‌پردازد و آنها را در شبکهٔ فلسفی خودش ذوب می‌کند. شما وقتی تاریخ فلسفهٔ غرب را - که با دقت تدوین شده است - می‌خوانید، متوجه می‌شوید که «كانت» و «هگل» و « اسپینوزا» و «دکارت» همهٔ حرفشان مال خودشان نیست؛ اجزای «جذب شدهٔ» تأملات فلسفی دیگران است که در منظومهٔ عقلانی ایشان جای گرفته است و ذوب شده است، از ارسطو تا راسل و ویتگنشتاین تمام فلاسفه بزرگ عالم از همین گونه‌اند. «حرفِ تازه» در جهان اندیشه، بسیار دیر و دیر متولّد می‌شود. بگذریم؛ می خواستم بگویم که این مسأله «جاذبه» و شبکه ها» در تمام قلمرو فرهنگ بشری مصداق خود را دارد.

حتى اگر، از چشم‌اندازی مادی، و با انکارِ عالم غیب و مسألهٔ «نُبُوات» به ادیان و شرایعِ باقی‌مانده در تاریخ، نگاه کنید می‌توانید بگویید که هر دین یک شبكهٔ الاهیاتی حاصل از تخیّل خلّاق یک پیامبر است که شبکه‌های تخیلی ادیان و مذاهب قبل از خود را «جذب» می‌کند و به میدان مغناطیسی خودش می‌کشد و با گذشت زمان، تخیّل خلّاق تمام مؤمنان به این شریعت جدید، دامنهٔ این شبکه‌ها را گسترش می‌دهد. صرفِ نظر از دید مادی هم، می‌توان نمونه‌هایی از این «جذب» شبکه‌ها را، در هر دین و شریعتی، ملاحظه کرد؛ مثلا ریزه‌کاری‌های مرتبط با معراج حضرت رسول، بخشی از آنها، حاصل تخيّل خلّاقِ مؤمنانِ نسل‌های بعد از رسول است و هر کدام می‌تواند بستر جغرافیایی خاص خود را داشته باشد و از معراج‌های دیگر انبیا و اولیا سرچشمه گرفته باشد.

با پیدایش هر شبکه و مرکز جاذبه‌ای، مجذوب‌ها به سوی آن می‌شتابند، یعنی آنها را جذب می‌کند و بر میدان فرمانروایی خود، بدین‌گونه، می‌افزاید. وقتی مرکز جذب نیرومندتری، در آن چشم‌انداز، پیدا شود، این مرکز جذب قبلی، ممکن است بعضی یا تمام جذب‌شده‌های خود را از دست بدهد و عملاً‌ در درازمدت روی در انقراض نهد. ممکن است بماند و چیزهای دیگری را جذب کند. حیات هر منظومه‌ای و موجودیّتِ هر مرکز و هر شبکه‌ای در گروِ این نیروی جذب است و اعتبارش به میزانِ جذب‌شده‌هایش.
#محمدرضا_شفیعی_کدکنی
#بخش_نخست