Forwarded From Shirazi
☀️ پا به پای آفتاب ☀️


✔️ بازگشت به مدینه [ ۶ ]


▪️لهوف، به نقل از بشير بن حَذلَم:
شنيدم كه دخترى بر حسين علیه السلام نوحه می‌خوانَد و می‌گويد:
خبر شهادت سَرورم را كسى داد و قلبم را به درد آورد...
اى چشمان من! سخاوت كنيد و اشك بريزيد...
بر كسى كه كشته شدنش عرشِ خداى بزرگ را لرزاند...
بر فرزند پيامبر خدا و فرزند وصىّ او، هر چند در سرايى دور از ما افتاده است.
سپس گفت: اى آورنده خبر! اندوهمان را بر ابا عبد اللّه، تجديد كردى و زخم سربسته‌مان را نيشتر زدى. تو كيستى، خدا رحمتت كند؟
گفتم: من بشير بن حَذلَم هستم. مولايم على بن الحسين علیه السلام مرا روانه كرد و خود اكنون، همراه خانواده و زنان ابا عبد اللّه الحسين علیه السلام در فلان جا فرود آمده است.
آنان، مرا گذاشتند و بلافاصله، روانه شدند.
من نيز اسبم را تاختم و به نزد كاروان بازگشتم. ديدم كه مردم، راه‌ها و جاى‌ها را پُر كرده‌اند.
از اسبم پياده شدم و از ميان مردم، عبور كردم تا به درِ خيمه رسيدم....


📚 الملهوف: ص۲۲۶، مثير الأحزان: ص۱۱۲، بحار الأنوار: ج۴۵ ص۱۴۷، دانشنامه امام حسین علیه السلام: ج۸ ص۴۰۳
#بعد_از_عاشورا #امام_حسین #بازگشت_به_مدینه
🍀
Forwarded From Shirazi
☀️ پا به پای آفتاب ☀️


✔️ بازگشت به مدینه [ ۵ ]


▪️لهوف، به نقل از بشير بن حَذلَم: هنگامى كه به نزديك مدينه رسيديم، على بن الحسين (زين العابدين) علیه السلام فرود آمد و بارش را فرود آورد و خيمه اش را برپا كرد و زنان كاروان را فرود آورد و فرمود: «اى بشير! خدا، پدرت را كه شاعر بود، بيامرزد! آيا تو نيز مى توانى چيزى بسرايى؟»
گفتم: آرى، اى فرزند پيامبر خدا! من شاعرم.
فرمود: «به مدينه برو و خبر ابا عبد اللّه علیه السلام را اعلام كن»

اسبم را سوار شدم و تاختم تا به مدينه وارد شدم. هنگامى كه به مسجد پيامبر صلی الله علیه و آله و سلم رسيدم، صدايم را به گريه بلند كردم و چنين سرودم و خواندم:
اى اهل يثرب! ديگر در آن نمانيد. حسين، كشته شد. پس اشك بريزيد!
پيكر خونين او در كربلاست و سر او بر نيزه، به اين سو و آن سو برده مى شود.

سپس گفتم: اين، على بن الحسين است، با عمّه ها و خواهرانش، كه در اطراف و حومه شما فرود آمده اند و من، فرستاده او به سوى شما هستم تا جايش را به شما بشناسانم.
هيچ زن پرده نشين و باحجابى در مدينه باقى نمانْد، جز آن كه از پسِ پرده ها، سرْ باز و صورتْ خراشيده و بر سر و صورت زنان، بيرون آمد. آنان، با صداى بلند مى گريستند و زارى مى كردند و هيچ گاه به اندازه آن روز، مرد و زن گريان، و پس از رحلت پيامبر خدا صلی الله علیه و آله وسلم روزى تلخ تر از آن، بر مسلمانان نديده بودم.


📚 الملهوف: ص۲۲۶، مثير الأحزان: ص۱۱۲، بحار الأنوار: ج۴۵ ص۱۴۷، دانشنامه امام حسین علیه السلام : ج۸ ص۴۰۳
#بعد_از_عاشورا #امام_حسین #بازگشت_به_مدینه
🍀
Forwarded From Shirazi
☀️ پا به پای آفتاب ☀️


✔️ خطبۀ امام سجّادعلیه السلام در مسجد دمشق


▫️بخش سوم

▪️... من پسر حمايتگر از حرم مسلمانان هستم؛
همان قاتل پيمان شكنان (ناكثين) و ستمكاران (قاسطين) و بيرون رفتگان از دين (مارِقين)، و جهاد كننده با دشمنان ناصبی‌اش،
باافتخارترين فرد در ميان همه افراد قريش، و نخستين مؤمنى كه دعوت خداوند به ايمان را پاسخ داد و پذيرفت، و پيشتاز سابقه داران [در اسلام]،
در هم كوبنده متجاوزان، هلاك كننده مشركان، و تيرى از تيرهاى خدا بر منافقان، و زبان حكمت عابدان،
ياور دين خدا، متولّى كار خدا، بوستان حكمت خدا، و نهانگاه علم خدا،
بزرگوار و بخشنده، مِهتر و پاك از سرزمين اَبطَح و راضى و پسنديده شده،
جسور و دلير، شكيبا و روزه دار، مهذّب و بر پا دارنده، شجاع و نيكوكار، شكننده پشت [دشمن]، و پراكنده كننده دسته‌ها[ى حمله ور]،
داراى دلى محكم‌تر از همه،تيزتك‌تر، و زبان آورتر، و از همه مصمّم‌تر، و از همه [در برابر دشمن] سركش‌تر، شيرى دلاور و بارانى انبوه....

ادامه دارد...

📚 ر.ک: قسمت اول
#بعد_از_عاشورا #امام_حسین #سفر_شام #امام_سجاد
🍀
Forwarded From نورالثقلين
☀️ پا به پای آفتاب ☀️


✔️ گفتگوی «مِنهال» و امام سجّاد(ع)


🔹منهال بن عمرو، على بن الحسين بن على(ع) را ديد و به او عرض کرد: اى فرزند پيامبر خدا! چگونه صبح كردى؟

🔅 على بن الحسين(ع) فرمود: واى بر تو! آيا هنگام آن نرسيده كه بدانى چگونه صبح كرده‌ام؟!
ما ميان قوم خود، مانند بنى اسرائيل در ميان فرعونيان، صبح كرديم.
پسرانمان را می‌كُشند و زنانمان را زنده می‌گذارند و بهترينِ آفريدگان پس از محمّد، بر منبرها لعن می‌شود و به دشمن ما، ثروت عطا می‌شود و او را بزرگ می‌دارند و هر كه دوستدار ما باشد، تحقير می‌شود و از حقّش می‌كاهند
و البته مؤمنان، همواره اين گونه بوده‌اند...
@shiegi
اى مِنهال!
عرب بر عجم می‌بالد كه محمّد، عرب است
و قريش بر بقيّه عرب می‌بالد كه محمّد(ص) از آنهاست؛
ولى ما خاندانِ او، حقّمان غصب شده است و كشته و رانده شده هستيم.
پس ـ اى منهال ـ بر اين مصيبت و وضعيتى كه به سر می‌بريم، استرجاع می‌كنيم. (إنّا للّه ... می‌گوييم)
و مَهيار [ديلمى]، چه نيكو سروده است:
چوب‌هاى منبر پيامبر(ص) را بزرگ می‌دارند و فرزندانش را زير پاهايشان می‌گذارند.
به چه حكمى، فرزندانش از شما پيروى كنند در حالى كه افتخار شما اين است كه همراه و پيرو او هستيد؟


📚 دانشنامه امام حسین(ع): ج۸ صص۳۵۱ و ۳۵۵ به نقل از تفسير القمّي از عاصم بن حُمَيد، از امام صادق(ع)؛ مجمع البيان؛ تأويل الآيات الظاهرة؛ بحار الأنوار؛ الملهوف؛ مثير الأحزان؛ المناقب لابن شهرآشوب
#بعد_از_عاشورا #امام_حسین #سفر_شام #امام_سجاد
🍀 @noorthaqalain
Forwarded From Shirazi
☀️ پا به پای آفتاب ☀️


✔️ خطبۀ امام سجّاد علیه السلام در مسجد دمشق


▫️بخش اول

▪️....على بن الحسين علیه السلام از منبر بالا رفت و پس از حمد و ثناى خداوند، خطبه‌اى خواند كه چشم‌ها را گريانْد و دل‌ها را بيمناك كرد و از جمله گفت:

🔅اى مردم! به ما شش چيز، داده شده است: دانش، بردبارى، بزرگوارى، شيوايىِ گفتار، شجاعت، و محبّت در دل‌هاى مؤمنان.
و با هفت چيز، برتر گشته ایم:
پيامبرِ برگزيده، محمّد صلی الله علیه و آله و سلم ، از ماست.
[علىِ] صدّيق، از ماست.
[جعفرِ] طيّار، از ماست.
شيرِ خدا و پيامبر (حمزه)، از ماست.
سَرور زنان جهان، فاطمۀ بتول، از ماست.
دو سِبط اين امّت و دو سَرور جوانان بهشت، از مايند.

هر كس مرا می‌شناسد، كه می‌شناسد و هر كس مرا نمی‌شناسد، او را از حَسَب و نَسَبم باخبر می‌كنم:
من پسر مكّه و مِنا هستم.
من فرزند زمزم و صفا هستم.
من پسر كسى هستم كه زكات را [پيچيده] در گوشۀ عبا [براى بينوايان] بُرد....
....من پسر بهترين طواف و سعى كننده‌ام.
من پسر بهترين حج گزار و لبّيك گويم....

ادامه دارد...

📚 مقتل الحسين علیه السلام للخوارزمي: ج۲ ص۶۹؛ بحار الأنوار: ج۴۵ ص۱۳۷؛ الفتوح: ج۲ ص۱۳۲، المناقب لابن شهرآشوب: ج۴ ص۱۶۸، الحدائق الورديّة: ج۱ ص۱۲۷، دانشنامه امام حسین علیه السلام.: ج۸ ص۳۳۳
#بعد_از_عاشورا #امام_حسین #سفر_شام #امام_سجاد
🍀
Forwarded From Shirazi
☀️ پا به پای آفتاب ☀️


✔️ در مجلس یزید... [ ۶ ]


▪️الإرشاد، به نقل از فاطمه دختر امام حسين(ع): هنگامى كه پيشِ روى يزيد نشستيم، مردى سرخ رو [و کبودچشم] از شاميان برخاست و گفت: اى امير مؤمنان! اين دختر را (منظورش من بودم) به من ببخش.
بر خود لرزيدم و گمان كردم كه اين، بر ايشان رَواست. لباس عمّه ام زينب(س) را گرفتم و او مى دانست كه اين نمى شود.
عمّه ام به آن مرد شامى گفت: به خدا سوگند، خطا كردى و پَستى نشان دادى. به خدا سوگند، اين، نه حقّ توست و نه حقّ يزيد.
يزيد خشمگين شد و گفت: تو خطا كردى. اين، حقّ من است و اگر بخواهم چنين كنم، مى كنم.
زينب(س) گفت: به خدا سوگند هرگز! خداوند اين حق را براى تو ننهاده است، مگر آن كه از دين ما خارج شوى و به دين ديگرى بگروى.

يزيد از خشم، عقل از سرش پريد و گفت: با اين گونه سخن، با من رويارو مى شوى؟! آنانى كه از دين خارج شده اند، پدر و برادرت هستند.
زينب(س) گفت: تو و جدّ و پدرت، اگر مسلمان باشيد، به دين خدا و دين پدرم و دين برادرم، هدايت شده ايد.
يزيد گفت: اى دشمن خدا! دروغ گفتى.
زينب(س) گفت: تو اميرى و به ستم، ناسزا مى گويى و به قدرتت [و نه بُرهانت] چيره اى.
يزيد ناچار ماند و ساكت شد.
آن شامى دوباره گفت: اين دختر را به من ببخش.
يزيد با خشم به او گفت: دور شو! خداوند با مرگ به زندگى ات پايان دهد!


📚 الإرشاد: ج۲ ص۱۲۱، الأمالي للصدوق: ص۲۳۱، الاحتجاج: ج۲ ص۱۳۱، روضة الواعظين: ص۲۱۱ ، بحار الأنوار: ج۴۵ ص۱۳۶؛ تاريخ الطبري: ج۵ ص۴۶۱، المنتظم: ج۵ ص۳۴۳، تاريخ دمشق: ج۶۹ ص۱۷۷، دانشنامه امام حسین(ع): ج۸ ص۲۹۳
#بعد_از_عاشورا #امام_حسین #سفر_شام
🍀
Forwarded From Shirazi
☀️ پا به پای آفتاب ☀️


✔️ خطبه حضرت زینب سلام الله علیها در مجلس يزيد


▫️بخش ششم


▪️ سنگ دل هستيد و جان‌هايى طغيانگر و پيكرهايى مملو از خشم خدا و لعنت پيامبر صلی الله و آله و سلم داريد كه شيطان در آن آشيانه كرده و تخم گذاشته و جوجه كرده است و از نيروى شيطانى است كه کسی همچون تو، مى رود و مى پَرد.
هان! شگفت و بس شگفت كه نجيب‌زادگانِ حزب خدا، به دست آزادشدگانِ حزب شيطان، كشته می‌شوند!
از دستانشان، خون ما می‌چكد و دهانشان، از گوشت ما آب می‌افتد.

گرگ ها به آن پيكرهاى پاكِ [فتاده] بر گوشه بيابان، دهان می‌زنند و ماده كفتاران، آنها را به خاك می‌كِشند.

اگر [امروز، كشتن و اسارتِ] ما را غنيمت می‌دانى، به زودى، غرامت سنگين اين كار را می‌پردازى، آن هنگام كه جز دستاوردِ پيشْ فرستاده‌ات را نمی‌يابى «و خدايت، بر بندگان، ستمكار نيست». (فصّلت: ۴۶)
شِكوه به خدا و تكيه بر اوست و پناه و اميد نيز به هموست...

ادامه دارد...

📚 ر.ک. قسمت اول
#بعد_از_عاشورا #امام_حسین #سفر_شام #حضرت_زینب
🍀
Forwarded From Shirazi
☀️ پا به پای آفتاب ☀️


✔️ خطبه حضرت زینب(س) در مجلس يزيد


▫️بخش دوم

▪️...اى فرزند آزادشدگانِ مكّه!
آيا اين عدالت است كه زنان و كنيزانت را در پسِ پرده می‌نهى و دختران پيامبر خداصلی الله علیه و آله را به اسارت می‌بَرى، حرمتشان نگاه نداشته و صورت هايشان را آشكار نموده‌اى و دشمنان، آنان را از اين شهر به آن شهر می‌برند و مسافران، آنان را می‌نگرند و اهل هر منزل و آبادى، به تماشاى آنان می‌آيند و دور و نزديك و شريف و پست و فرودست و فرادست، صورت‌هايشان را می‌بينند، در حالى كه نه سرپرستى از مردانشان با آنان است و نه حمايتگرى از حاميان آنها؟!

اين همه، از سركشى تو در برابر خداست و انكارت نسبت به پيامبر خدا صلی الله علیه و آله و نپذيرفتن آنچه از نزد خدا آورده است.
و اين، از تو شگفت نيست.
چگونه می توان اميدِ خير به کسی داشت كه جگر شهيدان را به دهان گرفته و بيرون انداخته است و گوشتش از خون شهيدان، روييده است و در برابر سَرور پيامبران، پرچم جنگ، برافراشته و احزاب را گِرد آورده و شمشير جنگ بركشيده و آنها را در روىِ پيامبر خدا صلی الله علیه و آله جنبانده است؟(*)
او كه ميان عرب، بيشترين انكار را در برابر خدا ورزيده و پيامبر را ناديده گرفته و بيشترين دشمنى را آشكار كرده و از سرِ كفر و طغيان، بيشترين سركشى را در برابر پروردگار داشته است؟

ادامه دارد...

(*) اشاره به اجداد یزید و هند، زن ابوسفیان

📚 ر.ک. بخش اول
#بعد_از_عاشورا #امام_حسین #سفر_شام #حضرت_زینب
🍀
Forwarded From Shirazi
☀️ پا به پای آفتاب ☀️


✔️ خطبۀ امام سجّاد علیه السلام در مسجد دمشق


▫️بخش دوم

▪️...من پسر كسى هستم كه بر بُراق، به آسمان بُرده شد.
من پسر كسى هستم كه او را شبانه از مسجد الحرام تا مسجد الأقصى سير دادند. و پاك است آن كه سير داد.
من پسر كسى هستم كه جبرئيل، او را تا سِدرةُ المنتهى بُرد...
...من پسر كسى هستم كه با فرشتگان آسمان، نماز خواند.
من پسر كسى هستم كه خداوندِ جليل، وحى را بر او فرود آورد.
من پسر محمّد مصطفايم.
من پسر على مرتضايم...

...من پسر كسى هستم كه پيشِ روى پيامبر خدا، با دو شمشير و دو نيزه جنگيد، دو هجرت كرد و دو بيعت نمود، به دو قبله نماز گزارد و در بدر و حُنَين جنگيد و به اندازه پلك زدنى هم به خدا كافر نشد.

من پسر صالحِ مؤمنان، وارث پيامبران، در هم كوبنده ملحدان، آقاى مسلمانان، نور مجاهدان، زيور عابدان، تاج سرِ گريه كنندگان، شكيباترينِ شكيبايان و برترين قيام كننده آل ياسين و فرستاده پروردگار جهانيانم.
من پسر كسى هستم كه با جبرئيل، تأييد و با ميكائيل، يارى شده است...

ادامه دارد...

📚 ر.ک: قسمت اول
#بعد_از_عاشورا #امام_حسین #سفر_شام #امام_سجاد
🍀
Forwarded From Shirazi
☀️ پا به پای آفتاب ☀️


✔️ خطبه حضرت زینب(س) در مجلس يزيد


▫️بخش اول

▪️زينب سلام الله علیه دختر على علیه السلام ـ كه مادرش فاطمه سلام الله علیه دختر پيامبر خداصلی الله علیه و آله بود ـ برخاست و گفت:
ستايش، خداى جهانيان را و درود بر جدّم، سَرور پيامبران!
خداوند سبحان، راست می‌گويد كه: «سپس فرجام بدكاران، اين شد كه آيات خدا را انكار نمودند و آنها را مسخره می‌كردند» (الروم/۱۰)

اى يزيد! آيا گمان بردى كه چون زمين را از همه سو بر ما گرفتى و آسمان را بر ما تنگ كردى و ما را به مانند كنيزان در خوارىِ اسارت، به سوى تو می‌كِشند و بر ما چيره گشته‌اى، نشانۀ خوارىِ ما نزد خدا، و كرامت و منّت نهادن خدا بر توست؟! و اين از بزرگىِ ارزش تو و عظمت منزلت تو در نزد اوست؟!

پس آن گاه كه ديدى دنيا به كام توست و كارها به خواست تو می‌چرخد و امور مرتّب‌اند و فرمانراويى و حكومتى كه از آنِ ماست، به تو رسيده است و كسى ديگر هم طالب آن نيست؛ به دماغت باد انداختى و به خود نگريستى و به غرور و سرمستى، شانه‌هايت را تكان می‌دهى و با تكبّر گام بر می‌دارى و سر به اين سو و آن سو می‌چرخانى!!
اندكى بِايست و مهلت بده و سبُك سرى و جهالت نكن.

آيا سخن خداى عزوجل را از ياد برده‌اى كه فرمود: «و كافران نپندارند كه مهلت ما به آنان، برايشان نيكوست. ما به آنها تنها براى آن مهلت می‌دهيم كه بر گناهان خود بيفزايند و آنان عذابى خوار كننده دارند»(آل عمران: ۱۷۸)

ادامه دارد...

📚 الملهوف: ص۲۱۵/ الاحتجاج: ج۲ ص۱۲۳/ الحدائق الورديّة: ج۱ ص۱۲۵/ بحار الأنوار: ج۴۵ صص۱۳۳،۱۵۷/ بلاغات النساء: ص۳۵/ مقتل الحسين علیه السلام للخوارزمي: ج۲ ص۶۴/ مثير الأحزان: ص۱۰۱/ دانشنامه امام حسین علیه السلام: ج۸ صص۳۱۱ تا ۳۱۷
#بعد_از_عاشورا #امام_حسین #سفر_شام #حضرت_زینب
🍀